ماهیت و پیامدهاى تشدید اختلافهاى مذهبى در خاورمیانه
خبرگزاری تسنیم: اخبار و گزارشهاى فراوانى که در ماههاى اخیر، از خشونتهاى فرقهاى و مذهبى در کشورهاى مهم منطقه منتشر شده، چشمانداز تازهاى از بروز و گسترش اختلافات مذهبى شیعه - سنى را پیش چشم ناظران ترسیم کرده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، اخبار و گزارشهاى فراوانى که در ماههاى اخیر، از خشونتهاى فرقهاى و مذهبى در کشورهاى مهم منطقه منتشر شده، چشمانداز تازهاى از بروز و گسترش اختلافات مذهبى شیعه - سنى را پیش چشم ناظران ترسیم کرده است. علل تشدید خشونتهاى مزبور را مىتوان جنگ قدرت بین کشورهاى مهم منطقه، تلاش براى کاستن از نفوذ منطقهاى ایران، سقوط دیکتاتورىها و نفوذ فزاینده ایدئولوژى نئووهابیسم دانست که افق چندان روشنى را براى آینده منطقه نوید نمىدهد
قتل فجیع چهار تن از شیعیان مصرى و توهین نسبت به اجساد آنان، درگیرى افراطیون طرفدار احمد الاسیر، شیخ سلفى با ارتش لبنان در طرابلس و بمبگذارى در ضاحیه بیروت و انفجارهاى خونبار در عراق، همگى اخبارى بودند که طى تیرماه، نگرانى ناظران مسائل خاورمیانه را نسبت به آینده این اختلافات افزایش دادند. برخى از تحلیلگران بر آناند که گویا وحدت اعراب تحت لواى تسنن تأمین خواهد شد و ایدئولوژى تسنن همان وظیفه و کارکردى را برعهده خواهد گرفت که پیشتر پانعربیسم در ایفاى آن ناکام مانده بود. فارغ از این نوع تحلیلها، واقع امر آن است که بهنظر مىرسد بحران سوریه راه را براى تشدید اختلافات موجود بین گروههاى شیعى و سنى هموار کرده است. در عین حال، نمىتوان انکار کرد که جنگ داخلى سوریه، جنگ قدرت موجود در منطقه را آشکار ساخته است، بنابراین روشن است که یکى از علل تشدید جنگ فرقهاى مذهبى، رقابت بین قدرتهاى منطقهاى خواهد بود. در این نوشتار، پس از ترسیم چشماندازى از حوادث و وقایع مربوط به اختلافات مذهبى - فرقهاى در ماههاى اخیر، علل بروز و تشدید این اختلافات، کوتاه بررسى و دورنمایى از حوادث آینده ارائه خواهد شد.
بحران سوریه، سرمنشأ اختلافهاى جدید شیعه و سنى
اختلافات تاریخى شیعیان و اهل سنت نه امرى پوشیده و نه تازه است، حتى سیاسىکردن و تشدید و تحریک آن نیز چندان جدید نیست. با این حال، تقویت گروههاى جهادى سلفى پس از تشکیل دولت طالبان و ترویج ایدئولوژى نئووهابى و نئوسلفى آنان در برنامه عالم اسلامى، از علل اصلى تشدید اختلافات شیعى - سنى بهشمار مىآید. ورود ابومصعب الزرقاوى به عراق، سخنرانى طولانى ضد شیعى وى اندکى پیش از مرگش و تعقیب بىمحاباى استراتژى شیعهکشى در عراق، این کشور را به کانون اختلافات مذهبى در سالهاى 2006 و 2007 تبدیل کرد. تأسیس دولتى شیعى در عراق که روابط نزدیکش با ایران بر همگان معلوم بود، واکنشهایى را در کشورهاى منطقه، از جمله عربستان و اردن در پى داشت و حتى مىتوان روابط تیره ترکیه با حکومت نورى مالکى را نیز، از این دیدگاه تحلیل کرد. سرکوبى و کنترل فعالیتهاى القاعده در عراق و وقوع انقلابهاى عربى در منطقه، سبب شد این گروه عرصههاى جدیدى براى فعالیت بیابد که سوریه بىگمان از مهمترین آنهاست. سرازیرشدن نیروهاى القاعده از دیگر نقاط بهسمت سوریه، براى سران این کشورها نیز، به علل گوناگون امرى مطلوب بود.
به هر حال، ادامهیافتن بحران سوریه سبب شد تا بهمرور، عناصر متنوعى وارد عرصه شوند. برخى از تحلیلگران بر این عقیدهاند که بشار اسد خود به تضاد شیعه و سنى دامن زد تا هم انسجام نیروهاى علوى را در داخل حفظ کند و هم ایران و حزب الله لبنان را به حضورى قوىتر و فعالتر در این کشور وادارد، اما واقعیت این است که برخى از قدرتهاى منطقهاى نظیر عربستان سعودى و گاه مصر نیز از تشدید اختلاف شیعه و سنى براى تضعیف محور مقاومت استفاده مىکنند تا آنرا به محورى شیعى کاهش دهند و در موضوعیتش براى عالم اسلام تردید ایجاد کنند.
ورود آشکار حزب الله به بحران سوریه و جنگیدن در کنار ارتش وفادار به بشار اسد، بهویژه در جریان بازپسگیرى شهر راهبردى قصیر، واکنشهاى شدیدى در لبنان و دیگر کشورهاى عربى برانگیخت. در لبنان گروهى از رادیکالهاى سلفى به رهبرى شیخ احمد اسیر در شهر سنىنشین طرابلس و روستاى عبرا در نزدیکى صیدا با نیروهاى ارتش لبنان درگیر شدند که در نتیجه آن، 15 سرباز و 28 شبهنظامى طرفدار شیخ اسیر کشته شدند.
در جریان استقرار گروههاى مسلح در طرابلس، اخبارى درباره نصب پرچمهاى القاعده و جبهه النصره (شاخه القاعده در سوریه) در محل استقرار نیروهاى مزبور، مخابره شد که نزدیکى و شباهت فکرى جریانهاى معارض در سوریه را با رادیکالهاى سنى لبنان نشان مىداد.
پس از پایان اقدامات طرفداران شیخ اسیر، چند موشک به منطقه ضاحیه، حومه شیعهنشین بیروت و زیر تسلط حزب الله شلیک شد و در جریان انفجارى شدید، 53 تن از شیعیان نزدیک به حزب الله مجروح شدند. مسؤولیت انفجارها را گروهى گمنام از بین اپوزیسیون مسلح سوریه بر عهده گرفت و تهدید کرد که در صورت تداوم همکارى حزب الله و ارتش سوریه، حملات جدیدى را اجرا خواهد کرد. گروههاى مختلفى از اپوزیسیون مسلح سوریه نیز به تهدید حزب الله پرداختهاند.
از سوى دیگر، اخبار نشان مىدهد که طرابلس لبنان به سرپل انتقال رادیکالهاى سلفى از این کشور به سوریه تبدیل شده است. بهنظر مىرسد این برداشت شیعیان لبنان که شرکت در جنگ سوریه، نوعى جهاد دفاعى است با واکنش سلفیون روبهرو شده و از علل نگرانى نسبت به تشدید احتمالى اختلافات شیعى - سنى در این کشور بهشمار مىآید. البته ممکن است این روند به تضعیف جایگاه حزب الله و سیدحسن نصرالله نزد افکار عمومى عرب نیز منجر شود.
افزون بر اخبار مربوط به حضور نیروهاى ایرانى در سوریه، اخبار موثق و تأییدشدهاى از حضور شیعیان عراقى در کنار نیروهاى اسد، بهویژه در اماکن مقدسه شیعیان در سوریه منتشر شده است. گذشته از تأیید هوشیار زیبارى، وزیر خارجه عراق، واثق بطاط، روحانى رادیکال شیعى که فرماندهى نیروى شبهنظامى جیش مختار را در اختیار دارد، تأیید کرده است که نیروهایش در سوریه حضور دارند. خبرگزارىها نیز گزارشهایى از مراسم تدفین کشتهشدگان عراقى در سوریه و تشییع جنازه آنها منتشر کردهاند.
از سوى دیگر، علماى مهم سنىمذهب مانند عبدالعزیز شیخ، مفتى اعظم عربستان و یوسف قرضاوى، روحانى مصرىتبار قطرى در اظهارنظرها و سخنرانىهاى خویش اهل سنت را به جهاد در سوریه فراخواندند، براى نمونه، قرضاوى در سخنرانى کمسابقهاى، اندکى پیش از سقوط شهر القصیر، گفت که هرکس از اهل سنت، در صورت اطلاع از رزم و دسترسى به سلاح و داشتن وسع، باید در جنگ علیه اسد شرکت کند. موضعگیرى وى در برابر شیعیان نیز کمنظیر بود، وى گفت به عموم شیعیان توهین نمىکند، اما علویان سوریه بدتر و کافرتر از مسیحیان و یهودیاناند. قرضاوى شعارهاى وحدت اسلامى شیعیان ایران و حزب الله را تنها عاملى براى فریب علماى اهل سنت دانست و بیان کرد که در دوره ریاست جمهورى محمد خاتمى، این فریب را خورده و به ایران مسافرت کرده است، اما بعدها متوجه شده که هدف واقعى شیعیان، تضعیف اهل سنت و شیعهسازى آنان است. وى در سال 2008 نیز در هشدار مشابهى گفته بود: «چگونه مىتوان راضى شد 100 میلیون شیعه، 7/1 میلیارد سنى را مغلوب کنند؟ دلیل امر، ضعف اهل سنت است.»
مصر، کانون جدید اختلافهاى شیعه و سنى
شمار شیعیان مصر از نظر جمعیتى، در خور توجه نیست، اما نگرانى از نفوذ شیعیان در بین سلفیون مصرى وجود دارد، امرى که در تبلیغات تلویزیونى آنان نیز مشهود است، بهویژه پس از سقوط حکومت مبارک، مشکلات براى جامعه کوچک شیعى در مصر بیشتر شده است، بهطورىکه مراکز عبادى و فرهنگى آنان زیر فشار قرار دارد و آماج حملات واقع مىشود. آخرین مورد آن، قتل شیخ حسن شحاته، از علماى معروف شیعى مصر بود که از طرف افراطیون به بىاحترامى به صحابه پیامبر و عایشه متهم و حتى در بعضى از برنامههاى تلویزیونى، آشکارا تهدید شد. شیخ شحاته همراه سه شیعه دیگر در روستاى ابومسلم از توابع ابوالنمرس واقع در ناحیه جیزه در نزدیکى قاهره به قتل رسید، آنهم زمانىکه مقدمات جشن میلاد امام غایب را فراهم مىکرد. کشیدن اجساد روى زمین و توهین به آنها، تردیدى باقى نگذاشت که چنین حرکتى فقط با انگیزههاى مذهبى و همراه با نفرت انجام شده است. مقامات مصرى و از جمله شخص محمد مرسى ضمن محکومکردن حادثه، آنرا به اراذل و اوباش نسبت دادند. آنچه در مصر روى داد، کمنظیر بود، نه فقط از آن نظر که اختلافات شیعه و سنى در این کشور بىسابقه است، بلکه از آن نظر که شیعیان قدرت مهمى در مصر بهشمار نمىآیند و نمىتوانند نگرانى زیادى برانگیزند. این حادثه را تنها مىتوان به رواج ایدئولوژى نئوسلفى و نئووهابى که در ذات خود ضدشیعى است، تحلیل کرد.
عراق، بازگشت به ناآرامىهاى 2007-2006
در عراق، پس از تضعیف شدید القاعده در سال 2008، با راهپیمایىهاى اهل سنت که ماهها تداوم یافت و فرصتیابى مجدد نیروهاى رادیکال القاعده عراق و همینطور، تشدید بحران سوریه، آرامش نسبى موجود از میان رفته و گویى وضعیت به روزهاى پرآشوب 2006 و 2007 بازگشته است. بر پایه آمارهاى موجود، در ماه مى بیش از یکهزار تن در اثر انفجارهاى بیشتر فرقهاى، کشته شدند. از آغاز تیرماه / جولاى تاکنون نیز بیش از 250 تن جان باختهاند که در قیاس با سالهاى قبل از 2008 تا امروز بىسابقه بوده است. بیشتر انفجارها در نزدیکى مسجدها و محلههاى شیعى رخ داده است که ماهیت مذهبى و فرقهاى حملات را نمایان مىکند، البته این در حالى است که اماکن مناطق اهل سنت نیز از این انفجارها در امان نبودهاند.
دیدگاه منفى عربستان و حتى برخى از کشورهاى حاشیه خلیج فارس نسبت به دولت شیعى در عراق سبب شده است تا آنان از مبارزان ضدحکومت مالکى حمایت کنند. بخشى از اهل سنت عراق نیز بر این باورند که حکومت نورى مالکى، ماهیتى شیعى دارد و هدفش طرد و تضعیف اهل سنت است، شاید هم در پرتو همین برداشتهاست که در سالهاى اخیر، هویت سنى اهل سنت عراق تقویت و تحکیم شده است، حادثهاى که از آن به سنىشدن اهل تسنن عراق تعبیر مىشود.
ورود شیعیان عراق به جنگ داخلى سوریه که اغلب خارج از کنترل دولت صورت مىگیرد، به تشدید اختلافات مزبور در داخل افزوده است. برخى از گروههاى افراطى شیعه مانند جیش مختار زیر امر واثق بطاط، دبیر کل حزب الله یا نهضت اسلامى عراق، مىتواند در این امر مؤثر باشند. واثق بطاط خود و پیروانش را حامیان مختار زمان (نورى مالکى) مىخواند که تلویحاً معناى انتقامگیرى از آن استنباط مىشود؛ با آنکه حکومت مالکى دستور دستگیرى وى را صادر کرده و از شهروندان عراقى براى دستگیرىاش کمک خواسته است، وى همچنان به فعالیتهایش ادامه مىدهد.
مجموع عوامل یادشده، چشمانداز بدبینانهاى از آینده درگیرىهاى فرقهاى در عراق ترسیم مىکند که احتمال دارد حتى بیش از بحران سوریه تداوم داشته باشد.
تحلیلى از علل تشدید اختلافات شیعه و سنى
همانطورکه اشاره شد، اختلافات مذهبى بین اهل تشیع و تسنن، ریشههایى به درازاى تاریخ اسلام دارد، اما درباره علل تشدید آن در مقطع کنونى، مىتوان چند نکته را طرح کرد:
1. بر اساس بعضى از تحلیلها، منشأ اختلافات مذهبى جدید، نه تفاوت مذهب، بلکه جنگ قدرت بین قدرتهاى مهم منطقهاى است. کشورهایى چون عربستان سعودى، قطر، مصر و ترکیه براى افزایش نفوذ و قدرت منطقهاى خویش، مخالف نفوذ و قدرتیابى منطقهاى ایران هستند و بهطورمشخص دو کشور ایران و عربستان، اسلام را با دو روایت متفاوت، ایدئولوژى و مبناى حکومت خویش مىدانند. در جریان رقابت مزبور، رقیبان سنىمذهب ایران، بهویژه عربستان با طرح اختلاف شیعه و سنى مىکوشند از نفوذ ایران بکاهند، زیرا شیعیان در عالم اسلام در اقلیتاند. چنین تحلیلى از یکطرف واجد نقد بهنظر مىرسد زیرا تشدید اختلافات مزبور دستکم مىتواند براى عربستان و ترکیه نیز خطرناک باشد. اقلیت مهم شیعه عربستان ساکن مناطق نفتخیزند و در ترکیه نیز، اختلافات اهل سنت و علویان مشهور و حساس است، اما شاید مقامات این کشورها، بهطورمقطعى از این شکاف براى تضعیف جایگاه ایران به نفع خویش بهره ببرند زیرا که در نهایت «محور مقاومت» (ایران، حزب الله و سوریه) به محور همبستگى بین شیعیان منطقه تبدیل و ترس از هلال شیعى دوباره احیا مىشود، امرى که نفوذ ایران در کشورهاى منطقه و قدرت نرم آنرا کاهش مىدهد.
عوامل دیگرى که این تحلیل را تقویت مىکند، حمایت عربستان از کودتاچیان مصر و کمک چند میلیارد دلارى به آنان و مسأله اختلاف قطر و عربستان بر سر اپوزیسیون مسلح در سوریه است، اختلافى که سبب ایجاد شکاف در خطوط اپوزیسیون مزبور شده است. در واقع، اختلاف مزبور مظهر رقابت بر سر تسلط و نفوذ منطقهاى است که گاه در آن از عامل مذهب نیز استفاده مىشود.
2. مطابق تحلیل دیگر، سقوط دیکتاتورىها در منطقه سبب بروز فضاى آزادى نسبى شده که در این حال و هوا، امکان رشد و گسترش سیاست هویت از همه گونه آن، بیشتر مىشود. بههمیندلیل است که اختلافات مذهبى بهمنزله اشکالى از هویت برجستگى مىیابد و محور سیاست قرار مىگیرد. سیاستمداران نیز، بهویژه در داخل از این عنصر براى تقویت جایگاه خویش و جلب رأى استفاده مىکنند. دیکتاتورىها مانع از تزاحم و درگیرى بین شیعه و سنى مىشدند، اما در فضاى پس از دیکتاتورى، هویتهاى متعارض به صحنه مىآیند، موضوعى که پدیده سنىشدن اهل تسنن عراق را نیز مىتوان در چارچوب آن تحلیل کرد.
3. دیدگاه سومى نیز وجود دارد که بر نقش دولتها و سران حکومتها در تشدید اختلافات فرقهاى تأکید دارد اما هدف «اختلافانگیزان» را به حاشیهراندن شکاف دیکتاتورى و دموکراسى در جوامع عربى و تبدیل آن به شکاف شیعه و سنى مىداند، به بیان دیگر، شکافى که حول موضوعى سیاسى پدید آمده است، جاى خود را به شکافى مىدهد که حول مذهب شکل مىگیرد. بدینترتیب، نخست، مطالبات سیاسى کمرنگ شده و به حاشیه رانده مىشود و در نتیجه، تهدید اندکى متوجه حکومتهاى استبدادى، بهویژه پادشاهىهاى نفتخیز مىشود و دوم، با ترسیم چهرهاى غیرواقعى از شیعیان و مطالبات آنان، امکان سرکوبىشان فراهم مىآید، تاکتیکى که بیش از یک دهه در عربستان اجرا شده است. حکومت عربستان و دولتهاى حاشیه جنوبى خلیج فارس مىکوشند تا شیعیان را عامل نفوذى و ستون پنجم ایران در این کشورها جلوه دهند تا هم درباره مشروعیت مطالبات آنها تردید ایجاد کنند و از پاسخگویى در این زمینه طفره روند و هم اکثریت اهل تسنن را پشت سر خود متحد کنند، استراتژىاى که براى تضعیف مقاومت نیز کارآمد است. به نظر مىرسد که سران کشورهاى مزبور در این باره، در تیرماه قدمهاى مهمى برداشتهاند زیرا پس از سقوط القصیر، اعضاى شوراى همکارى خلیج فارس، اعلام کردند که در تلاشى مشترک براى محدودسازى مراودات مالى و تجارى حزب الله، اعضاى این حزب را زیر فشار قرار خواهند داد. ترجمه عملى این استراتژى، اخراج شهروندان شیعه لبنانى از این کشورهاست که بهویژه با جدیت بیشترى در امارات متحده عربى انجام مىشود. هرچند على عواد سیرى، نماینده دولت سعودى در شوراى همکارى خلیج فارس، این تصمیم را به نفع مردم بىگناه سوریه دانست، بهنظر مىرسد که یکى از اهداف آن، تقویت وجه شیعى - سنى بحران سوریه باشد. شاید بتوان زمزمههاى اخراج بعضى ایرانیان از دبى را هم که بهتازگى شنیده مىشود، در همین بستر تحلیل کرد.
4. دیدگاهى دیگر، نفوذ فزاینده القاعده و ایدئولوژى نئووهابى و نئوسلفى را در منطقه، عامل تشدید اختلافات مذهبى مىداند. ایدئولوژى القاعده و گروههاى مزبور، بهعللى - که جاى بحث درباره آن در اینجا نیست - در ذات خود ضدشیعه است و آنها شیعیان را ستون پنجم دشمنان اسلام و دشمن خانگى مسلمین مىدانند. همین برداشتها، برخورد خشن با شیعیان را توجیه مىکند. اکنون که بهسبب انقلابهاى عربى، القاعده و گروههاى سلفى، فضاهاى جدیدى براى فعالیت یافتهاند، تشدید اختلافات و درگیرىهاى مذهبى و فرقهاى امرى دور از انتظار نخواهد بود.
در مجموع مىتوان گفت که فضاى کموبیش باز پس از انقلابهاى عربى، بستر مناسبى براى گسترش ایدئولوژىهاى هویتمحور و رادیکال سلفى ایجاد کرده است، موضوعى که سبب شد تا از یکسو سران دولتهاى استبدادى با استفاده از وضعیت موجود براى حفظ حکومت خویش به آتش اختلافات دامن بزنند و از سوى دیگر، براى کنترل نفوذ منطقهاى ایران، توسل به اختلافات شیعه و سنى را عاملى مؤثر بهشمار آورند، غافل از اینکه این اختلافات تیغ دولبهاى است که آثار خطرناکش بهزودى خود را نمایان خواهد کرد.
نتیجهگیرى
نگرانى از نفوذ منطقهاى ایران و تلاش براى حفظ وضع موجود سبب شده است تا برخى از سران کشورهاى منطقه، با استفاده از فضاى موجود (یعنى گسترش ایدئولوژى نئووهابى و نئوسلفى) براى تقویت جایگاه خویش و تضعیف جایگاه ایران به تشدید اختلافات اهل سنت و شیعیان متوسل شوند. این امر خطرهایى دارد که خود را در آینده بیشتر نشان خواهد داد، هرچند در ماههاى گذشته، ابعاد ناگوارى از آن نیز مشاهده شده است.
به هر حال، وضع کنونى منطقه، افق روشنى را براى پایان اختلافات نشان نمىدهد. از یکسو، دموکراسىهاى ناکام، ناتمام و نوپاى منطقه بستر مناسبى براى رشد و قدرتگیرى گروههاى افراطى و سلفى فراهم مىکند و از سوى دیگر، رقابتهاى سیاسى در منطقه همچنان ادامه مىیابد و بدینترتیب، اختلافات مذهبى شدید مىشود. وضع ناگوار و نامعلوم عراق، اوضاع شکننده افغانستان و پاکستان و همینطور یمن و شاید خطرناکتر از آنها وضعیت پیچیده لبنان، نگرانیهاى فراوانى را ایجاد مىکند. پیروزى یا شکست بشار اسد در جنگ داخلى سوریه نیز به پایان مسأله کمکى نخواهد کرد، زیرا پیروزى اسد با حمایت حزب الله و ایران، جبههبندى جدیدى را در منطقه پدید خواهد آورد که رنگ مذهبى آن احتمالاً بارز خواهد بود، ضمن آنکه گروههاى رادیکال به سهولت سوریه را ترک نخواهند کرد و ممکن است تاکتیکهایى را که در عراق از آنها استفاده کردهاند، در سوریه نیز به کار برند. شکست اسد نیز سوریه را به پایگاه القاعده و گروههاى مشابه و سرپل صادرات تروریسم سلفى تبدیل خواهد کرد و آنها بهدنبال فضاهاى جدیدى براى جنگ فرقهاى خواهند بود.
در این میان، ایران نیز در معرض خطر است، زیرا به هدف حملات لفظى القاعده و دیگر گروههاى سلفى تبدیل شده و ممکن است هدف حملات فیزیکى و تروریستى نیز واقع شود. شاید کاستن از بار مذهبى اختلافها و دعوت به پایبندى به ارزشها و مفاهیمى چون وحدت اسلامى و تقریب مذاهب، از خشونت این فضا بکاهد. همکارى و تعامل با علماى اهل سنت و گروهها و جریانهاى معتدل نیز راهحل دیگرى است که در نگاه نخست به ذهن متبادر مىشود.
انتهای پیام/