افشار:«روایت فتح» آوینی کار را تمام کرد/کرمی: آثار دفاع مقدس از دوگانه کلیشه‌ای،روشنفکری خارج نشدند

افشار:«روایت فتح» آوینی کار را تمام کرد/کرمی: آثار دفاع مقدس از دوگانه کلیشه‌ای،روشنفکری خارج نشدند

خبرگزاری تسنیم: شهرام کرمی گفت: آثار نمایشی در حوزه تئاتر دفاع مقدس در دو فضای شکل کلیشه‌ای و روشنفکری شکل می‌گیرد که دومی معمولا در فضای تخریب جنگ، کار ضد جنگ و شعار پیش می‌رود، من سعی کردم هیچ کدام از این روش‌ها را در قالب اثرم بگذارم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نمایش «پوتین‌های عمو بابا» به نویسندگی و کارگردانی شهرام کرمی از 18 مرداد در سالن شهید قشقایی تئاتر شهر روی صحنه رفته است. میزگرد این نمایش با حضور شهرام کرمی، رویا افشار و سیروس همتی در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.

*تسنیم: ابتدا از نمایش «پوتین‌های عمو بابا» بگویید؟

کرمی: بیشتر کارهایم در ار تباط با جنگ بوده است، نمایش‌نامه «پوتین‌های عموبابا» در ادامه سه گانه‌ای بوده است که در ارتباط با جنگ و یک شخصیت ثابت نوشتم که اولین آن نمایش «بیداری» با محوریت مادر بود که نمی‌‌خواست مرگ فرزند شهیدش را باور کند. هشت سال پیش در تئاتر شهر آن را به اجرا بردم که در دوازدهمین جشنواره دفاع مقدس به روی صحنه رفت و در همان سال‌ها کتابش هم چاپ شد. دومین این‌ سه‌گانه نمایش‌نامه «بلوط‌های تلخ» بود که در تئاترشهر اجرا کردم و همزمان نیز نمایشنامه‌اش به چاپ رسید.

کرمی: من دیگر در ارتباط با جنگ کار نمی‌کنم

«بلوط‌های تلخ» محور مادری است که دو تن از فرزندانش را از دست می‌دهد و در نهایت در این نمایش‌نامه، گذشت یک مادر را می‌بینیم. مهم‌ترین مضمونی که در آن دنبال کردم مادری بود که همه‌چیزش را به وادی گذشت می‌گذارد. آخرین این سه‌گانه «پوتین‌های عمو بابا» است که سال پیش آن را نوشتم.

این نمایش‌نامه در واقع یک تراژدی عاشقانه است، در این متن مضمون عشق مادرانه در جنگ را دنبال کردم. از نظر من این دیگر کامل‌ترین است که شخصیت مادر در ابعاد مختلف را دیدیم. این برای من افتخار است که توانستم در اجرای دو اثر پایانی از بازی پر قدرت رویا افشار بهره‌مند شوم. در همه آثار دفاع مقدسی من مستقیم به سراغ جنگ رفتم. پوکه‌های برنجی، دارچنار و غیره ماجراهایی است که بر سر خانواده‌های جنگ افتاده که مستقیم خودشان وارد جنگ شده‌اند؛ سعی من همیشه بر این بوده که به خانواده‌های درگیر جنگ بپردازم.

من دیگر در ارتباط با جنگ کار نمی‌کنم؛ بخشی از آن دلایل شخصی و بخشی دیگر به دلیل شرایط کاری است، کار کردن درباره جنگ خیلی پرمشقت و سخت است. به جهت اینکه حوزه جنگ از اهمیت و حساسیت بالایی برخوردار است، چراکه برای اجرای چنین آثاری باید به مسائل بسیاری توجه و احتیاط کرد.

کرمی: در حوزه جنگ نوشتن، مشقت اجرایی بالایی دارد

هیچ‌ وقت کسی از من دعوت نکرده که در ارتباط با جنگ بنویسم و هیچ  کس مرا تشویق نکرده است. نوشتن درباره جنگ، میل شخصی و از دغدغه‌های شهرام کرمی است. من از این بستر استفاده کردم تا ادای دین به فرهنگ جامعه‌ام و ادای دین به خانواده‌های جنگ و نسلی از مردم کنم که چنین اتفاق بزرگ تاریخی، جهت زندگی‌ آن‌ها را تغییر داد. این روزها کاری در ارتباط با جنگ را  اجرا می‌کنم، مطمئن باشید اگر می‌رفتم یک کار کافی‌شاپی و یا یک کار زن و شوهری می‌نوشتم خیلی بیشتر در چشم بودم، اما رفتم و یک کار جنگی انجام دادم.

مخاطب هم در ارتباط با جنگ پیش‌زمینه ذهنی دارد و آن‌قدر کارهای عادی، تک بعدی و کلیشه‌ای دیده است که وقتی صحبت از جنگ می‌شود کارهای جنگی برایش دیدن نمایشی ضعیف را تداعی می‌کند. همه این مسائل دست به دست هم می‌دهد که احساس کنم، شاید از میل و خواسته‌ام دست بردارم و دیگر نتوانم از این بستر استفاده کنم. در حوزه جنگ نوشتن، مشقت اجرایی بالایی دارد؛ احساس می‌کنم ادای دین من نمایش‌نامه‌ای جدیدی که در ارتباط با جنگ است خواهد بود، این نمایش‌نامه تحت عنوان «نامه‌های ما» به نگارش در می‌آید، همین امسال تمامش می‌کنم و دیگر کاری در ارتباط با جنگ نخواهم کرد.

افشار: «پوتین‌های عموبابا» را نمی‌توانم در قیاس کار قبلی‌ام «بلوط‌های تلخ» ببینم و نمی‌توانم مقایسه کنم که از کدام یک راضی‌ هستم. یکی از محاسن کارهای شهرام کرمی برخلاف نویسندگان دیگر که در حوزه دفاع مقدس و یا جنگ کار می‌کنند این است که خیلی قهرمان‌های عجیب و غریبی را نمی‌بیند. به نظر من مردم عادی قهرمان‌های ملی این ملک هستند و هیچ وقت هم نه بهایی به آن‌ها داده شده و نه ارزش‌های واقعی‌شان سنجیده نشده است، اما در«پوتین‌های عموبابا» می‌توان این قهرمانان را دید؛ درست است که شاید در اعضای یک جمعیت و یک جمعیت میلیونی خیلی کم باشد ولی در حوزه هنری به نظرم کافی است که یک نویسنده با این توانایی بیاید بخشی از جامعه را ببیند که نه بزرگان آن جامعه و نه خود آن جامعه می‌دانند که چه اتفاقی دارد برایشان میفتد.

افشار: مخاطبان با دیدن نمایش ما به فکر می‌افتند

خوشحالم که در این نمایش سهم دارم؛ یعنی اگر در تاریخ کار خودم بخواهم نگاه و فکر کنم که چه کارهای ارزنده‌ای کردم بدن شک «بلوط‌های تلخ» و «پوتین‌های عموبابا» از ارزش بالایی برای من برخوردارند. «پوتین‌های عموبابا» را از مردمی گرفته‌ایم که ممکن است در هر جایی باشند، اما این امکان را دارد که بیاییم در سطرهای دیگر هم دنبالش کنیم. یعنی شاید اگر کارگردان دیگری این کار را اجرا کند برود از یک خانواده قجر بنویسد.

این نمایش یک اتفاق انسانی است که می‌شود در بخش‌های مختلف به آن نگاه کرد، اما از آنجایی که فکر می‌کنم نظر جدی خودشان این بود که توده عام مردم دیده شود. ما آن بخش را در حال حاضر داریم اجرا می‌کنیم. «پوتین‌های عموبابا» منحصر به یک طبقه نخواهد بود، اتفاقی که در حال حاضر رخ داده است شاید در بخش‌های دیگر طبقه هم بیفتد. بازتاب این نمایش‌نامه یک حقیقت انسانی است که با هر شکل فرهنگی می‌شود با آن برخورد کرد، چرا که این محیط را می‌توان در هر فرهنگی ایجاد کرد و جواب گرفت.

خوشحالم که مخاطبان دیدن نمایش «پوتین‌های عمو بابا» به فکر می‌افتد، به این نتیجه می‌رسد که دوباره کارهای بد، دروغ، زشت و زننده را نخواهند دید، جامعه و افرادی که وارد جنگ شده‌اند و یا تماشاگر نسل جدید که می‌خواهد بداند دفاع مقدس چه بوده است با دیدن این اثر دچار یک کنکاش می‌شود. دفاع مقدس یعنی همین اتفاق‌هایی که برای مردم رخ داده است که شاید خودشان هم نفهمیدند چرا مجبور هستند تحمل کنند که عزیزانشان رفتند، شاید برخی در مقابل عزیزشان با دادن یک تکه زمین خاموش شدند، اما ماجرای دفاع مقدس و خانواده‌هایی که فرزندانشان را در جنگ از دست داده‌اند تمام نمی‌شود، خانواده‌هایی که کل خانواده خود، محور فرهنگی زندگی‌شان، ملک زندگی‌شان و... را از دست داده‌اند، همه این‌ها در یک کلام دفاع مقدس می‌شود. دفاع مقدس فقط جریان‌های جبهه نبود، بخشی از تحمل هم آن تحمل مصائبی بود که به خانواده‌ رزمندگان وارد می‌شد، اما آن‌ها مقاومت می‌کردند و نتیجه آن را هم دیدند.

افشار:«پوتین‌های عموبابا» با بی‌مهری وحشتناکی در ابتدا مواجه شد

کارهایی از طرف خودشان روی صحنه می‌رود که برای شما خط و ربط تعیین می‌کنند و حتی هدف شما را آن‌ها مشخص می‌کنند. برای شمایی که نویسنده و هنرمند هستید. آن‌ها مشخص می‌کنند که چگونه نگاه کنید و چگونه به مسئله بپردازید و دقیقا کارهایی که سفارش می‌دهند مسئله‌هایی است که اصلا وجود ندارد و حداقل کسانی که در ارتباط با جنگ بوده‌اند متوجه می شوند که چنین مسائلی وجود نداشته است. مسئله‌هایی از جمله «پوتین‌های عموبابا» که قهرمانانش مردمی هستند و در مقابل خودشان هم نمی‌دانستند که قهرمان هستند. قهرمان‌ها کسانی هستند که وقتی پای صحبت‌هایشان می‌نشینیم می‌بینید که چه قدر سرخوردگی دارند، آن‌ها خاطرات شیرین را ندارند و بدون شک خاطرات جنگ نمی‌تواند شیرین باشد، هرچقدر هم که فکر کنند در محیط جنگی خیلی خوب عمل کرده باشند. شما چطور می‌توانید بگویید خانواده فلان شهید خاطرات شیرینی دارند و خود شهید خاطراتش شیرین بوده است. این به هیچ وجه امکان ندارد.

«پوتین‌های عموبابا» با بی‌مهری وحشتناکی در ابتدا مواجه شد، شاید با متانت شهرام کرمی دوباره توانست از قعر جهنم بیرون بیاید، این را به آقایانی می‌گویم که برای محورهای جنگی خط مشخص می‌کنند، افرادی که نمایش ما را می‌بینند، پس از اجرا برخورد بسیار خوبی دارند و آن‌ها مجبور می‌شوند فکر کنند و از اینکه به آن‌ها امکان فکر کردن داده می‌شود، خوشحال هستند، از اینکه با یکی سری اتفاقات مریخی فریبشان نمی‌دهیم خرسندند و فکر می‌کنند و بابت این فکر کردن برخورد شایسته‌ای دارند. ما به آن‌ها احترام گذاشته‌ایم و حقیقت را به آن‌ها گفته‌ایم.

اگر قرار باشد ما همچنان در جبهه دفاع مقدس از یک انقلاب باشیم ضرورت دارد که واقعیت‌ها اینطور گفته شود. زیرا دیگر ما نسلی را که وارد جنگ شده نداریم که آنطور بی‌تابانه برود روی مین؛ ما الان نسلی را داریم که اگر حقیقت و چرایی ماجرا را نداند وارد هیچ حوزه دفاعی نخواهد شد. از هیچ چیز حتی از خودش هم دفاع نمی‌کند، کسی که حتی از خودش هم دفاع نکند کسی است که ذهنش را خالی نگاه داشته تا هر کس که حقیقت را به او گفت ذهنش را پر کند. حالا اگر ما نسبت به اتفاقاتی که در جامعه‌مان افتاده، متعهد باشیم و با چنین روش‌های نمایشی، جلو برویم، موفق هستیم. «پوتین‌های عمو بابا» تماشاگرهای جوانی دارد که با برخورد عمیقی صحبت می‌کنند و عمیقا به مسائل جنگ فکر می‌کنند و این برای ما افتخار است.

*تسنیم: من پیش از اینکه سوالی بعدی را مطرح کنم، این سوال را دارم که اگر افرادی چون شهرام کرمی نمایش‌های دفاع مقدسی کار نکنند، پس چه کسی باید کار کند، باید دوباره میدان را به افراد نابلد سپرد؟

کرمی: آثار دفاع مقدسی یا کلیشه‌ای هستند یا روشنفکری

کرمی: دلایل متعددی دارد، خیلی‌ها فکر می‌کنند چون برای «پوتین‌های عمو بابا» اذیت شده‌ام به این تصمیم رسیده‌ام. من در همه کارهایم و همه نوشته‌هایم از کارهای کلیشه‌ای پرهیز کرده و می‌کنم؛ در «پوتین‌های عمو بابا» تنها به این فکر کردم که مخاطبم را شگفت‌زده کنم و او را به فکر کردن وادارم. سعی کردم فضای تلخ نمایش حذف شود و تماشاگر وقتی از سالن خارج شد تا مدت‌ها به «پوتین‌های عمو بابا» فکر کند. باید بپذیریم حمایتی از حوزه تئاتر دفاع مقدس نمی‌شود و بخش دیگر اینکه مگر شهرام کرمی چند نمایش دفاع مقدسی می‌تواند روی صحنه ببرد و چقدر دیگر می‌تواند زنده باشد و مقاومت کند.

آثار نمایشی در این حوزه در دو فضا شکل می‌گیرند، 1. کلیشه‌ای، 2.روشنفکری که دومین گزینه معمولا فضای تخریب جنگ و کار ضد جنگ و شعار برای جنگ برایش در اولویت قرار دارد و این می‌تواند منجر به جذب یک اثر شود. من سعی کردم هیچ کدام از این روش‌ها را در قالب اثرم بگذارم، حتی در شکل و شیوه اجرایی هم به دنبال ساختار دیگری بودم، خیلی‌ها وقتی که «پوتین‌های عمو بابا» را می‌بینند در انتها به من می‌گویند که نمایش یک جوری بود و من در واقع خوشحال می‌شوم که مثل بقیه کار نکردم، چراکه می‌توان در فضای حرفه‌ای برای جذب مخاطب نوع دیگری بود.

احساس کردم که لازم است در یک مقطعی در این رابطه کار نکنم و به سراغ موضوعات جنگ نروم و فاصله بگیرم در حالی که می‌دانم این برایم خیلی دردناک است. بچه 18 ساله من می‌پرسد تو از جنگ چه دیده‌ای که این‌قدر در این خصوص می‌نویسی، شهرام کرمی خاطرات جنگ را پیشینه خود می‌داند، من با جنگ ساخته و پرداخته شده‌ام و این مسئله هویت گذشته من است. شخصیت من با این مسائل شکل گرفته است، همیشه سعی کردم نگاه تک بعدی به آثارم نداشته باشم و این کاملا در فعالیت‌هایم مشهود است. آدم‌هایی که در جنگ بودند هیچ وقت به این فکر نکردند که قهرمان باشند، اما قهرمان‌هایی شدند برای ما در حالی که در فضای فکری خودشان این قهرمانی خطور نکرده بود. 

من در آثارم آدم‌های سیاه و سفید ندیدم، آدم‌هایی دیدم که با تمام ضعف‌هایشان قهرمان ما می‌شوند. گاهی وقت‌ها برخی آدم‌ها را قهرمان نمی‌بیینم یا به مذاقمان خیلی‌ها خوش نمی‌آیند، مخاطب زمانی که «پوتین‌های عمو بابا» را می‌بینید، اثری ضد جنگ ندیده در حالی که احساس درد از این جنگ می‌کند. به دنبال این بوده‌ام که از آدم‌های ساده و عامیانه استفاده کنم. فضای کار مقاومت تابوهایی دارد که گاهی اوقات شکستن‌شان خیلی هزینه‌بر و سخت است. در سینما این اتفاق با فیلم‌هایی مانند «لیلی با من است» افتاد، پس از آن بود که موجی از فیلم‌های دفاع مقدس با نگاهی طنزگونه باب شد، پیش از این آثار فضای شوخی و خنده در فیلم‌های دفاع مقدسی دیده نمی‌شد در صورتی که من همیشه می‌گویم فضای جبهه و جنگ آن طور که ما کلیشه‌ای، شعاری و تک بعدی می‌بینیم خشک نبوده است، در مقابل این تفکر پس چرا کتاب فرهنگ جبهه جاپ می‌شود و آنقدر ادبیات غنی با لغات مختلف در آن است که بچه‌های جبهه خودشان فرهنگ خاص داشته‌اند، اگر این کتاب را تحلیل کنیدف 80 درصد لغت‌ها پر از امید و نشاط است، یعنی آدم‌هایی که در یک فضای سرخوش و شاد و با باورهای خودشان رفتند و جنگیدند، امید و نشاطشان را از دست نمی‌دادند، مهم این بود که آدم‌ها درگیر جنگ شده‌اند و مهم‌تر از آن این بود که آدم‌های معمولی برای ما قهرمان شدند. اینکه تصمیم گرفتم دیگر در فضای مقاومت کار نکنم بدون شک یک تصمیم احساسی نبود و عناصر مختلفی باعث این تصمیم شد اما مطمئن باشید همیشه با حسرت از این تصمیم یاد می‌کنم.

افشار: باید ببینیم در چه دورانی زندگی می‌کنیم، دوره‌های مختلف ابزارهای مختلفی دارد، اما اینکه با آن ابزارها چگونه می‌توان کسی را به تفکر واداشت مهم است. دوران حاضر دورانی نیست که شما را به حوزه خودتان منوط کند و فقط نوع و فرهنگ خودتان مد نظر باشد. جامعه ما جهانی شده است، چه بخواهید یا نخواهیم مجبورید که با یک جامعه جهانی سروکار داشته باشید و طبیعتا ابزار یک جامعه جهانی متفاوت است. برای هر چیزی که وجود دارد متناقضی وجود دارد که اگر با آن درست برخورد نشود به کل تمام تحولات شما را بر هم می‌زند.

افشار: هیچکس بهتر از شهید آوینی با جبهه برخورد نکرد

مسئله‌ای که در تمام دوران‌ها می‌تواند بافت زیرین باشد،گفتن حقیقت است. یعنی اینکه من واقعا فکر کنم به این ماجرا که آیا جوان‌های ما که رفتند و مدت‌ها ماندند دلیلش چه بود، یک دلیل وجود داشت، نه اینکه آن‌ها خانواده دوست نبودند، نه، بلکه آن‌ها موجودیت خمیری انسانی خودشان را در این دیدند که باید تلاش کنند و مثمر ثمر باشند؛ این ثمره بودن خودشان را در جبهه دیدند. آنجا بدون در نظر گرفتن میزان تحصیلات و بدون در نظر گرفتن شرایط طبقاتی جامعه‌اش به او بهایی داده می‌شد و او در آن محیط تکاپو پیدا می‌کرد؛ در نتیجه درخواست درونی‌اش ارضاع می‌شد. دفاع از ایدئولوژی، دفاع از انقلاب و... هم در این خواسته بوده است و از او یک مدافع برای میهنش ساخته است.

امروز دیگر این‌گونه نیست. امروز خیلی از قضیه‌ها باز شده است، اگر واقعیت دفاع را بشنویم متوجه می‌شویم کسانی  در آنجا مبارزه کردند،اما بخش دیگری از جامعه هم در حال دفاع بودند، اما چگونه دفاع می‌کردند، با سکوت کردن در مقابل شهادت عزیزانشان، با ندیدن عزیزانشان و با بی‌خبری مطلق از آن‌ها، با سرگردانی‌های متوالی، ما مردم بسیار بسیار آبرومندی را داشتیم که در خطه‌های مرزی به آرامی زندگی می‌کردند، اما جنگ باعث شد برخورد وحشتناکی با آن‌ها شود، هیچ کس فراموش نمی‌کند مردم مرزی جنگ چه کشیدند و چگونه از خانه و کاشانه‌ خود آواره شدند و حالا در دو اتاق زندگی می‌کنند. این یعنی دفاع مقدس.

به نظر من هیچکس بهتر از شهید آوینی با جبهه برخورد نکرده است، روایت فتح قضیه را تمام کرد. هیچکس بهتر از آوینی نمی‌تواند پیش برود، حالا ما بخش دیگری از دفاع را داریم که برمی‌گردد به آن‌هایی که درون جنگ نبودند اما پوسته افرادی بودند که در خودشان جنگ را اداره می‌کردند. جوان امروز اگر نفهمد مادرش چه کشیده و خانواده‌اش چه اتفاقاتی را به چشم دیده‌اند، فقر را چگونه تحمل کرده‌اند، اگر این مسائل را درک نکنند شما نمی‌توانید حساسیت‌های انسانی‌اش را برانگیزید.

مطمئن باشید جوان امروز، جوانی که در ارتباط با کل دنیا است، با شعار دادن به این راحتی‌ها برای دفاع تهییج نخواهد شد. امروز دیگر جنگ تفنگ کشیدن بر روی هم نیست، امروز جنگ اندیشه‌ها است، شما امروز باید روند جنگ اندیشه‌ها را به جوان یاد بدهید، اما مواد خام این آموزش گفتن حقیقت است. اگر بخواهید ببیند که در جنگ چه اتفاقی افتاده است، روایت فتح وجود دارد. اما این سوی قضیه هم وجود دارد که مثلا ما در جنگ زن نداشتیم، کسانی که بیایند و حتی اسلحه دست بگیریند، این چه بینشی است که جلوی چنین ماجرایی را می‌گیرند.

12 سال پیش پرونده‌ای برای حسین مسافرآستانه بردم و گفتم 25 تا نوار کاست دارم در رابطه با زنانی که در ارتباط مستقیم با جنگ بودند، اجازه بدهید که چاپ و یا به صورت نمایش‌نامه دربیاورم؛ اما متاسفانه هیچگاه اتفاقی جدی برای این کار نیفتاد و اگر امروز به دختری بگویید یک ایدئولوژی بسیار بسیار قوی وجود دارد و به او بگویی که زنی در جنگ نبوده است، به این جمله می‌خندد، چراکه او دیگر به سمت جنگ کاری ندارد، او با ماجرای دفاعی واقعی جنگ کار دارد، بدون شک اگر خانواده‌ای آن روزها صدایش درمی‌آمد و ناله سر می‌داد مسلما جوانش از جبهه برمی‌گشت، اگر تحمل افراد این سمت نبود آن طرف نمی‌توانست اینقدر قوی دفاع کند. به هر جهت من فکر می‌کنم امروز تفکر تفاوت کرده است و کسی به دنبال این نیست که ببیند دیگری چه می‌گوید. هرکس امکاناتی دارد که خودش و از منابع حقیقی و حقوقی واقعیت را بیرون ‌می‌کشد. اگر واقعیت‌ها را به جوان امروز نگوییم او دیگر وارد هیچ حوزه دفاعی نمی‌شود، اندیشه‌اش خام می‌ماند و به راحتی می‌توان هر موضوع دیگری را در آن ریخت.

کرمی: من خیلی به این فکر می‌کنم که آثاری که در طول این چند سال به عنوان یک اثر مکتوب نوشته شده است، آیا پنجاه سال آینده هم مفید خواهد بود و یا 50 سال آینده چقدر انعکاس دهنده فضای مردم جبهه و جنگ است. وقتی کاری را می‌نویسم شاید اثرم در زمان اجرای خودش خوب نباشد، اما چقدر اثرم می‌تواند برای سال‌های بعد، ماندگار شود. تعداد اثری که برای دفاع مقدس در طی این 13 سال در جشنواره دفاع مقدس نوشته‌ شده چه تعدادشان جذاب و خواندنی هستند. چه تعداد از این آثار ماهیت‌شان در ارتباط با مضمونش حفظ شده، به اعتقاد من تعدادشان اندک است.

کرمی:در نگارش اثر جنگی به ما می‌گویند، شک و تردیدها را کنار بگذارید

ما گاهی اوقات تابع هیجان شرایط، کار کرده‌ایم تا اینکه بخواهیم با اصالت با این موضوع برخورد کنیم. وقتی با اصالت با یک موضوع برخورد شود و سعی کنیم به تمام ابعاد یک قضیه فکر کنیم که چقدر می‌توان یک برداشت زنده از آدم‌های درگیر جنگ داشته باشیم، به نظر من، آن اثر می‌تواند انعکاس دهند تفکر مضمونی باشد که به دنبالش هستیم. یکی از آفت‌های تئاتر دفاع مقدس این است که همیشه سعی کرده‌ایم متناسب با شرایط و راضی شدن مسئولان بنویسیم و اجرا کنیم.

من پرهیزی نداشتم از اینکه کاری را بنویسم و دچار چالش شود؛ اگر یک اثر دفاع مقدسی نگاه چالشی در آن نباشد نمی‌تواند یک اثر موفق باشد، زیرا حتی در آن زمان که عده‌ای رفتند و جنگیدند، عده‌ای هم مخالف بودند؛ یعنی این چالش حتی در خود شخصیت‌هایی که درگیر جنگ بودند هم وجود داشت. در نمایش‌نامه «نامه‌های ما» نامه یکی از شهیدان به نام نجات رضایی را که می‌خواندم، برای برخی این نامه تکان دهنده بود. شهید اینگونه نگاشته بود: نمی‌دانم فردا زنده هستم یا نه، نمی‌دانم بالاخره فردا شهادت نصیب من می‌شود یا نه، اما از دیروز در مورد همه چیز دچار شک و تردید شده‌ام، اینکه من برای چه می‌جنگم و جنگیدن من به چه کمک می‌کند. در این قسمت نامه توقف کردم و اگر توقف من درست بر روی نقطه شک و تردید بایستند چقدر شرایط فعلی میپذیرد که شهرام کرمی با توجه به این شک و تردید بنویسد و اجرا کند. مطئن باشید همیشه تردید و شک بوده و در مقابل همیشه گذشت هم بوده است، گاهی اوقات از این تردید‌ها گذشته‌ایم که شخصیت‌مان به قهرمان تبدیل شده، اما همیشه در نگارش اثر جنگی به ما می‌گویند شک و تردیدها را کنار بگذارید و به شرایط قهرمانانه‌اش فکر کنید.

در فضای سیاسی این روزها خیلی از سیاسیون محبوب بودند، اما در دوره‌ای محبوب نیستند آیا می‌شود گفت که آن‌ها خیانت کردند. خیر، آن‌ها در شرایط، تغییر می‌کنند. همیشه به جمله شهید باکری در رابطه با چند دستگی آدم‌های بعد از جنگ فکر می‌کنم و به این رسیده‌ام که چقدر این جمله تحلیلی، علمی و منطقی بوده است. یکی از معضلات تئاتر دفاع مقدس این است که ما همیشه تابع شرایط بوده‌ایم. اما سعی من همیشه این بوده است که صادقانه بنویسم، زیرا معتقدم که اگر صادقانه بنویسم و واقعیت را درست انعکاس دهم، می‌توانم قابل باور باشم.

همتی: ما برای کار کردن در تئاتر دفاع مقدس، کاسه داغ‌تر از آش شده‌ایم

همتی: ضمن تایید صحبت‌های دو بزرگوار و از آنجایی که از تئاتر دفاع مقدس شروع کرده‌ام و ضمن احترام و ارزشی که در آن دوره بود، اما باید بپذیریم که خود مسئولان هم به کارها دقت ندارند. فقط تحت دوره‌ای از 31 شهریور تا پنج مهر به عنوان هفته دفاع مقدس برای مسئولان تئاتر دفاع مقدس هم مسئله می‌شود. احساس من از اینکه بازیگر «پوتین‌های عموبابا» هستم این است که کاسه داغ‌تر از آش شده‌ایم. زیرا خود مسئولان خیلی به این حوزه ارزشی قائل نیستند، این را به خوبی می‌توان از نوع حمایت‌شان فهمید؛ مشکلات ما که کار دفاع مقدسی می‌کنیم بیشتر از نمایش‌هایی است که موضوع‌شان اجتماعی و کم‌ترین دغدغه‌شان مسائل روز است. اما هم درآمدشان بیشتر است، زیرا گیشه‌پسندند و هم احترام و عزتشان پیش مسئولان بیشتر. اگر روزی مخاطب دفاع مقدس کم شود دلیلش این است که مسئولان نمی‌خواهند.

سیروس همتی دیگر سمت کار جنگی نمی‌رود، سراغ مسئله‌ای که خود، خانواده و محله‌اش درگیرش بودند نمی‌رود. همه به این امر واقفند که شورای نظارت اجازه نمی‌دهد متن خوب چاپ شود. اغلب متن‌‌های چاپ شده تاریخ مصرف دارند، این مسئولان هستند که اجازه نمی‌دهند خطوط قرمز جنگ را مطرح کنیم.

*تسنیم: در سال‌های گذشته عنوان جشنواره تئاتر دفاع مقدس را داشتیم، اما اکنون نام این جشنواره تغییر کرده و مقاومت نام گرفته است، چقدر به این مسئله که باید نگاهی جهانی به مسئله دفاع و مقاومت داشته باشیم، دارید و اینکه آیا این مسئله را تایید می‌کنید.

کرمی: واژه ادبیات مقاومت درست است، گونه‌های مختلفی در ادبیات نمایشی داریم. ما هم باید نگاهمان جهانی باشد، جنگ ما یک اتفاق بزرگ معاصر بود و فقط برای خودمان بزرگ نیست بلکه در منطقه خاورمیانه و آسیا این جنگ به عنوان یک اتفاق بزرگ است، اتفاقی که فرهنگ، رابطه و حتی جغرافیای جهانی را نیز تحت تاثیر خودش قرار داده است، جنگ همیشه همزاد بشر بوده، این جنگ‌ها گاهی اوقات با خودخواهی نظام‌ها بوده و گاهی اوقات به خاطر شور مردمی ایجاد شده است. حُسن زبان هنر این است که نگاه تک بعدی به وقایع نداشته باشیم. مطمئن باشید بستر جهانی شدن در ادبیات جنگ ما وجود دارد. زیرا جنگ ما پیشینه دارد.

افشار: برای مقاومت، باید امروزمان را معرفی کنیم، مانند اتفاقی که در فضای سیاسی و انتخابات رخ داد

افشار: فکر می‌کنم آن‌هایی که گفتند بیاییم و نگاه جهانی داشته باشیم، این طور به قضیه نگاه نمی‌کردند و حتی خودشان نمی‌دانستند که قضیه چیست و شاید اصلا نگاه جهانی را نمی‌فهمند. به عنوان مثال فیلم سینمایی «نجات سرباز رایان» که هالیوود ساخته است نگاهی جهانی به یک اثر بسیار ماندگار در ارتباط با جنگ دارد که 50 سال بعد از جنگ ساخته می‌شود و آن این است که تمام تلاشش را به عنوان اندیشمند روشن فکر هنرمند و یا کسی که جامعه خود و جهان را خوب می‌شناسد بر علیه جنگ حرکت می‌دهد. خود جنگ را مضمون می‌داند، نه آنکه نگاه جهانی به آن داشته باشد و بگوید که فلان جنگ خوب بود و ما برویم مثل آن‌ها بجنگیم. فجایع را نشان نمی‌دهد زیرا بحث واقعیت‌نگاری‌ها، حقیقت‌نگاری‌ها است که جهانی می‌شود.

من با جهانی شدن بینش مقاومت البته نه به شکل عضلانی خیلی موافقم. برای مقاومت با این شکل تفکری‌اش ارزش قائلم، ماجرای جنگ ما ماجرای کمی نبود، ما نمی‌دانستیم در منطقه‌مان چه اتفاقی دارد می‌افتد، زیرا بعضی از ما گرفتار حوادث تاریخی هستیم، یعنی بخشی از خود تاریخ می‌شویم. بهتر است بدانیم مقاومت ما باید یک بینش جهانی داشته باشد. باید بتوانیم وضعیت خودمان را در قبال تمام مسائل ماندگاری که در جهان به نتیجه می‌رسد و به آثار خلاق که برای ملت‌شان افتخار، تاریخ و ثبات است منطبق کنیم. بخشی از دفاع این است که جهان، مردم ما را از لحاظ تفکری بشناسد. این را بدانید با شعار دادن چیزی جهانی نمی‌شود، امروز برای مقاومت باید امروزمان را معرفی کنیم، مثل اتفاقاتی که در فضای سیاسی و انتخابات رخ داد. زبان امروز باید مسائل خودش را به جهان معرفی کند.

همتی: همیشه سنگ بزرگ علامت نزدن است. زمانی ما به بین‌المللی بودن یک جشنواره باید فکر کنیم که آن جشنواره در داخل به نحو احسن و کامل انجام شده باشد. احساس خوبی از عنوان مقاومت ندارم، به نظر من هر چقدر درونی‌تر و محلی‌تر باشد، به همان اندازه می‌توان بُعدش را جهانی‌تر کرد. احساس من این است که اگر بخواهیم به چند نمایش‌نامه خوب جنگی فکر کنیم باز هم متاسفانه و یا خوشبختانه این نویسنده آمریکای، آلمانی و لهستانی است که در ذهن ما می‌آیند. خود ما هم که این همه در این مورد ضایع شده‌ایم چند نویسنده خوب چون شهرام کرمی، علیرضا نادری، حمیدرضا آذرنگ، حمیدرضا نعیمی، جمشید خانیان، سیدحسین فدایی‌حسین نداریم، پس زشت است که ما هنوز 10 نمایشنامه‌نویس خوب در حوزه جنگ خودمان نداریم، اما عنوان بین‌الملل و جهانی را یدک می‌کشیم.

افشار: البته نمایشنامه‌نویس‌ خوب داریم، اما امکان اینکه نمایش‌نامه‌هایشان رشد و نمود کنند را ایجاد نکرده‌اند.

ادامه دارد...

................................................
گفت‌وگو از: محراب محمدزاده و راحله قبادی
................................................

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل