مسجد جمکران؛ زیارتگاه امام عصر(عج)
خبرگزاری تسنیم: اینجا حریم زندهترین آقازاده دنیاست، ضریحی نیست که برآن دخیل ببندی، باید دلت را گره بزنی و زلال باشی تا خودش را زیارت کنی. اینجا مسجد است، صاحبش خداست و سبباش امام عصر(عج)، برای روزهایی که دستهایت خالی است و دلت محتاج زیارت امام عصر.
خبرگزاری تسنیم - مطهره کشاورز محمدیان؛
اینجا حریم زندهترین آقازاده دنیاست. ضریحی نیست که برآن دخیل ببندی، باید دلت را گره بزنی و زلال باشی تا خودش را زیارت کنی. اینجا مسجد است، صاحبش خداست ولی سبباش امام عصر(عج)، برای روزهایی که دستهایت خالی و تنهاست و دلت محتاج زیارت آقا امام زمان(عج).
«اینجا را گذاشتهاند که بیصاحب نمانیم»، این را جوانترین خادم میگوید وقتی از او درباره مسجد جمکران میپرسم: «یکی از لطفهایی که خدا به بندهاش میکند تا در مسیر هدایت واقعی قرارش بدهد، ارتباط و نزدیکی با امام عصر(عج) است، این که به جایی تعلق و نزدیکی داشته باشی، بدانی و یقین کنی که هر وقت دلت گرفت یا خدای نکرده محتاج شدی، کسی هست که عقدههای دلت را برایش باز کنی، کسی هست که اگر سعادت داشته باشی و لیاقت شرفیابی به محضرشان را پیدا بکنی، دستت را بینگرانی و منت به سمتش دراز کنی، کسی که نفسش شفاست و حضورش لااقل برای ما شیعیان قوت قلب».
میگوید: «به استناد کتاب نجمالثاقب، آقا خودشان دستور ساختن مسجد جمکران را فرمودهاند. به روایت همین کتاب شخصی به نام شیخ حسن بن جمکرانی در تاریخ 17 رمضان 373 هجری قمری در خانه خواب میبینند که آقا دستور شرفیابی به محضرشان را دادهاند.خودشان خواب را اینطور روایت کرده اند- آنها مرا به محلى که اکنون مسجد جمکران است آوردند، چون نیک نگاه کردم، تختى دیدم که فرشى نیکو بر آن تخت گسترده شده و جوانى سى ساله بر آن تخت، تکیه بر بالش کرده و پیرمردى هم نزد او نشسته است، آن پیر، حضرت خضر (ع) بود که مرا امر به نشستن نمود، حضرت مهدى (عج) مرا به نام خودم خواند و فرمود: برو به حسن مسلم (که در این زمین کشاورزى میکند) بگو: این زمین شریفى است و حق تعالى آن را از زمینهاى دیگر برگزیده است، و دیگر نباید در آن کشاورزى کند.
عرض کردم: یا سیدى و مولاى! لازم است که من دلیل و نشانهاى داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمیکنند. آقا فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانههایى براى آن قرار میدهیم و همچنین نزد سید ابوالحسن (یکى از علماى قم ) برو و به او بگو: حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است، وصول کند و با آن پول در این زمین مسجدى بنا نماید. به مردم هم بگو به این مکان رغبت کنند و آنرا عزیز بدارند و چهار رکعت نماز بر آن گذارند- به همین دلیل مسجد جمکران به نوعی زیارتگاه آقا امام زمان(عج) محسوب میشود. از همه جا به شوق زیارتشان میآیند و به سفارش خودشان با آداب خاصی به محضرشان عرض ارادت میکنند».
گوشه محراب نماز ایستاده، در آستانه و انگار قامت بسته بر این محراب خالی از امام، نماز میخواند. میگوید: «از امام زمان(عج) روایت شده که هر کس در این مسجد دو رکعت نماز بخواند، مانند آن است که در کعبه خوانده باشد، ما که چشم بصیرت نداریم. شاید همان آنی که خیال میکنیم محراب خالیست، آقا در حال عبادت باشند. من همیشه پشت این محراب میایستم و تصورم این است که به آقا اقتدا کردهام. این کاملا دلی است». هر جمعه از تهران میآید اینجا تا به قول خودش عهد ازلیاش را با خدا فراموش نکند؛ همان عهدی که انسان پس از تولد به نسیان و فراموشی میسپارد.
با همین بهانه میآید، دو رکعت نماز امام زمان(عج) می خواند و دعا میکند که خداوند تمام لحظههای زندگیاش را به سمت رستگاری و خشنودی خودش هدایت کند. مهریهاش را به نیت قلبی همراهی با امام زمان 313 سکه بهار آزادی انتخاب کرده که به قول خودش شمار یاران امام زمان(عج) است و دلش میخواهد که این سعادت نصیبش بشود. هر جمعه حاجتهایش را میآورد اینجا، و به قول خودش کجا ببرد از محضر امام عصر(ع) نجیبتر و بخشندهتر؟ و دعاهایش مستجاب میشود که امام خواستههای هیچ دلی را بیحکمت بیجواب نمیگذارند.
«دعاهایت را اینجا بنویس، میخوانند» کاغذ سفید کوچکی را میگذارد در دستم، حدودا دوازده ساله است. کارش همین است. اینجا (کاغذ عریضه) میفروشد. « بنویس، اگر حاجت هایت را بنویسی و بیندازی داخل چاه امام زمان(عج) مستجاب میشود» می پرسم: «حاجتهای خودت مستجاب شده؟» مکث میکند. هر چند که سوالم را بیجواب می گذارد اما اصرار عجیبی دارد. به خودم که میآیم کاغذ عریضه کوچک در دستهایم است و به حاجاتم فکر میکنم.
«اینجا در حریم مسجد چاهی است که خیلیها اعتقاد دارند اگر خواستهشان را بنویسند و بیاندازند داخل آن، حتما مستجاب می شود. خیلی هایشان را هم بیجواب نگذاشته، سندیتش را نمیدانم، اما انگار آقا نظری هم اینجا دارند. درباره خود من که جواب داده» اینها را فاطمه انیسی دانشجوی قم میگوید. دستم را میکشد و می برد به سمت ضلع غربی مسجد. چاه کوچکی با میله حفاظت شده اینجاست. مردم دورهاش کردهاند.
یکی از خدام مسجد جمکران مسئول این است که کاغذهای کوچک را از مردم بگیرد و در چاه بیندازد.از هجوم جمعیت کاغذ سفید در دستهایم مچاله شده، نگاه میکنم . پیرزنی عبور میکند و بی آنکه خواسته باشم میگوید: « بنویس اللهم عجل لولیک الفرج...» از خدا بخواه که فرج آقا امام زمان(عج) را نزدیکتر کند. فکر میکنم به مسجد جمکران، به چاه امام زمان، به «اللهم عجل...»کاغذهای کوچک با خواستههای بزرگ تاب میخورند و آرام آرام پایین میروند و در تاریکی، خود را از دیدهها پنهان میکنند.
انتهای پیام/