برخورد با اعتیاد آری، با معتاد نه
خبرگزاری تسنیم: من معتقدم پلیس مبارزه با مواد مخدر باید وجود داشته باشد، چون مقابله با عرضه یکی از موضوعات مهم در حوزه اعتیاد است.
به گزارش خبرنگار گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، مردم میگویند معتاد حق زندگی ندارد، پلیس میگوید معتاد نباید جلوی چشم باشد، معتاد میگوید نشئگی به تحقیرشدن میارزد، دستگاه قضایی میگوید قانون دستش را بسته است، سازمان زندانها میگوید زندان جای معتاد نیست و قاچاقچی میگوید بازار همینطور آشفته باشد بهتر است. پست مدیرکلی پیشگیری و درمان اعتیاد در سازمان بهزیستی امروز در اختیار کسی است که به این چرخه اعتراض دارد. فرید براتی سده، نه به برخورد با معتاد اعتقاد دارد، نه به انگ زدن به او؛ بلکه جامعه استاندارد از نظر او جایی است که در آن با سیستم اعتیاد میجنگند و در کنارش از معتادان حمایتهای اجتماعی میکنند تا شاید چند نفری از آنها به زندگی پاک برگردند و بقیهشان برای مردم خطری تولید نکنند.
*میدانم شما یکی از مخالفان برخوردهای فیزیکی با معتادان هستید، چون معتقدید باید با اعتیاد مقابله کرد نه با معتاد، اما کمتر کسی با نظر شما موافق است و هنوز پلیس و البته ستاد مبارزه با مواد مخدر پیگیر برخورد با معتادان و از بین بردن سکونتگاههای غیرمجاز هستند. در این باره چه نظری دارید؟
من معتقدم پلیس مبارزه با مواد مخدر باید وجود داشته باشد، چون مقابله با عرضه یکی از موضوعات مهم در حوزه اعتیاد است. در واقع نیروهای انتظامی و اطلاعاتی قبل از ورود مواد به کشور برنامهریزی میکنند و بعد از این که مواد وارد کشور میشود، کار اصلی پلیس یعنی مبارزه با قاچاقچیها و کسانی که مواد را به شهرها میرسانند، آغاز میشود.
اما حرف من این است به جای برخورد با معتاد باید با سیستم اعتیاد برخورد کرد، این برخورد باید خیلی هم قوی و جدی باشد. در قوانین کشور گفته شده اگر معتاد به سیستم درمان مراجعه کند، دیگر معتاد نیست بلکه بیمار است، اما اگر مراجعه نکند تحت شرایطی مجرم است که به نظر من این طرز نگاه هم باید اصلاح شود. در واقع نگاه ما باید مثل همه دنیا باشد. چند سال پیش گزارشی در سطح بینالملل منتشر شد که اولین جمله آن، این بود: جنگ با مواد شکست خورد . البته من نمیگویم این جنگ در کشور ما شکست خورده است، اما نکته این است که حساب جنگ با مواد از جنگ با معتاد جداست. ما اگر با معتاد بجنگیم او را بدتر به سمت قاچاقچی هل میدهیم، فروشندههای مواد هم بشدت از این قضیه استقبال میکنند.
*با این تفاسیر اکنون کشورهای پیشرو در حوزه مقابله با اعتیاد چه سیاستی را دنبال میکنند؟
برای شما استرالیا را مثال میزنم. این کشور همسایه افغانستان که بزرگترین تولیدکننده مواد مخدر است، نیست، بیکاری هم ندارد، الکل و روابط آزادانه دختر و پسر هم در آن وجود دارد، سیستم رفاه اجتماعیاش نیز از ما خیلی بهتر است، اما این کشور نیز با اعتیاد دست و پنجه نرم میکند، با این تفاوت که استرالیا همان کاری را انجام میدهد که در کتابهای علمی بر آن تاکید شده و ما نیز میگوییم روش درستی است.
در گوشه و کنار این شهر مراکزی وجود دارد به نام هروئین روم؛ یعنی اتاق هروئین که در آن معتاد اگر تدخینی (دودی) باشد، هروئین را دود میکند و اگر تزریقی باشد پرستارهای حرفهای در فضای کاملا بهداشتی برایشان هروئین تزریق میکنند. البته عدهای میگویند چون معتادان این کشورها کم است آنها میتوانند چنین خدماتی ارائه دهند که من با این که این موضوع را قبول دارم، اما معتقدم ما هم میتوانیم کارهای مشابه انجام دهیم. در افغانستان هم که وضعش شبیه ماست چنین کارهایی انجام میشود. من سفری به پیشاور داشتم، در آنجا در کنار یک محله بدنام میدانی است که در گوشهای از آن اتاقکی ساختهاند و هر صبح مردان قواد برای دریافت کاندوم، مواد و سرنگ به آنجا مراجعه میکنند.
البته ما همچنین کارهایی انجام میدهیم، اما برای به کنترل درآوردن اوضاع باید در دیدگاههایمان تغییر ایجاد کنیم. مثال میزنم، ما از سال 85 ـ84 با مادهای به نام شیشه مواجه شدیم در حالی که نمیدانستیم چیست، اما حالا برایمان معضل شده است. این در حالی است که در کشورهای دیگر از مادهای استفاده میشود که اثرات مشابه دارد، اما خطر آن برای فرد کمتر است، مواد کم خطرتر مثل کوکائین و استیسی اما ما این مواد را در کشورمان نداریم و میبینیم یکدفعه مادهای پر خطر از گروه مواد محرک وارد کشور میشود و جوانان ما را نابود میکند.
پس میبینید کشورهای دنیا برای جلوگیری از رواج مواد مخدر خطرناک، مواد سبکتر را تولید میکنند. البته من نمیگویم ما هم دقیقا باید همین کار را بکنیم، اما به هر حال میشود روی این مسائل فکر کرد. اعتیاد پدیدهای جهانی است که کشورها به میزانی که در آن کار علمی میکنند و روشهای واقعگرایانه را به کار میبندند، موفقند.
آمریکا چندی پیش ماری جوانا را آزاد اعلام و برای استفاده آن یکسری شروط تعیین کرد، مکزیک هم که یکی از کشورهای تولیدکننده مواد مخدر است گرس و ماریجوانا را آزاد کرد،هلند هم که از سالهای پیش استفاده از حشیش را آزاد کرد. این کشورها اینگونه تصمیمگیری کردهاند چون وقتی به مواد خفیفتر اجازه بروز میدهیم جلوی مصرف مواد شدیدتر مثل شیشه، کراک و هروئین گرفته میشود.
*به نظر من افکار شما مترقی است، اما فعلا شرایط پذیرش چنین افکاری نه در مردم و نه در مسئولان وجود ندارد. شاید به همین علت است که به قول شما همه تلاشها برای مقابله با معتادان و جمع کردن آنها از جلوی چشم صرف میشود، نه برای مقابله با پدیده اعتیاد.
هیچ کشوری در دنیا وجود ندارد که با معتادان مثل ما رفتار کند، حتی با معتادانی که در مراکز در حال دریافت خدمات هستند. در حوزه اعتیاد میان نهادهای مسئول نیزهماهنگی وجود ندارد، مثلا وقتی نیروی انتظامی قرار است در یکی از پاتوقها طرح ضربتی اجرا کند با بهزیستی هماهنگی نمیکند. در حالی که ما انتظار داریم مثلا از دو ماه قبل به ما اطلاع دهند و بگویند شما دو ماه فرصت دارید تا این معتادان را به مراکز بهزیستی منتقل کنید و آن وقت اگر ما کاری نکردیم آنها به پاتوقها پاتک بزنند. یا مثلا این هماهنگی را با وزارت بهداشت انجام دهد و بگوید در مورد مصرفکنندگان شیشه باید مرکزی به نام اورژانس شیشه ایجاد کنی که خانوادهها اعضای شیشهای خود را به این مرکز معرفی کنند و وقتی اوضاعشان بحرانی شد برای مصونماندن از پیامدهای جنون از این اورژانس کمک بگیرند.
اما ما این حلقههای واسط را نداریم. البته من میپذیرم که حجم مساله در کشور ما در مقایسه با کشورهای دیگر خیلی زیاد است اما امکانات ما هم کم نیست ولی موضوع این است که از امکاناتی که داریم استفاده نمیشود. در واقع دراین حوزه برخلاف آنچه ادعا میشود، هماهنگی وجود ندارد در حالی که کشورهای دیگر هماهنگ عمل میکنند و عمده انرژی خود را برای مقابله با سیستم اعتیاد گذاشتهاند، نه برای مقابله با معتاد.
*پس این که در کشور گفته میشود 15 دستگاه در حوزه اعتیاد فعالیت میکند بیش از آنکه مایه افتخار باشد باعث دست و پاگیری شده است؟
البته هر کدام از این دستگاهها وظایف مشخصی دارند و فقط وظایف دو دستگاه ممکن است با هم تداخل پیدا کند (سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت) برای همین باز هم میگویم هر تعداد دستگاه هم که در این عرصه وجود داشته باشد به شرط این که با هم هماهنگ کار کنند، مشکلی به وجود نمیآید. در این میان این سوال هم باید پرسیده شود که این همه دستگاه تا به حال چه کاری انجام دادهاند و اساسا ما از آنها چه توقعی داریم. بیایید بررسی کنید در دو سال گذشته ما چقدر وقت و منابع صرف برخورد با معتادان متجاهر کرده؛ این یعنی معتادانی که در سطح شهر به طورعلنی مواد مصرف میکنند. شاید مردم فکر کنند این معتادان مشکل اصلی هستند، اما من میگویم نه، چون مشکل اصلی جامعه ما آن فردی است که در خانه شیشه مصرف میکند و اعضای خانوادهاش را میکشد و به کودکآزاری و همسرآزاری دست میزند.
به اعتقاد من کسی که زیر پل یا گوشهای از شهر در یک پاتوق مواد مصرف میکند دیگران مجبورش کردهاند به آنجا پناه ببرد، چون قبل از آن در گوشهای دور از چشم برای خودش میلولید و وقتی به او هجوم آوردند مصرف موادش را علنی کرد. اگر باز هم این برخوردها ادامه پیدا کند معتادان به نقاط دیگری نقل مکان میکنند و به شما اطمینان میدهم راحتترین کار دستگیری معتادی است که نشئه یا خمار در گوشهای افتاده است.
*البته این کار چندان هم راحت نیست، چون وقتی من برای تهیه گزارش به یکی از پاتوقها رفتم زیر سنگ باران معتادان اسیر شدم.
پرتاب سنگ که خوب است، همکاران ما که به یکی از پاتوقها رفته بودند معتادان به یک سگ شیشه دادند و وقتی هار شد او را دنبال ما انداختند، البته معتادان قبلا با نیروهای بهزیستی اینطور رفتار نمیکردند. چند سال پیش من به خانهای در شیراز رفتم که ماموران پشت در آن صف کشیده بودند و ساکنان خانه آنها را راه ندادند، اما به محض این که گفتیم از بهزیستی هستیم در را باز کردند. در گذشته معتادان به ما اعتماد میکردند، اما حالا این اعتماد از بین رفته و علتش هم بدرفتاریهایی است که با آنها شده است.
این بیاعتمادی هم حاصل همان ناهماهنگی است که دربارهاش حرف زدم. الان بهزیستی را فقط زمانی خبر میکنند که معتادان را دستگیر کردهاند و میخواهند ما برای نگهداری معتادان فضا آماده کنیم. هماهنگی مورد نظر ما این است که قبل از جمعکردن معتادان به ما اطلاع دهند تا ما امکاناتمان را جمع و جور کرده و کارهای انگیزشیمان را شروع کنیم تا معتادان را به سمت سیستم درمان ببریم و وقتی معتادی به این سیستم وارد شد دیگر به او کاری نداشته باشیم. در قانون تاکید شده وقتی فردی کارت درمان داشت دیگر نباید با او برخورد کرد، اما الان شما بررسی کنید در جمع معتادان متجاهری که دستگیر شدند چند نفر کارت درمان دارند. البته استدلال دوستان این است که ما اینها را حین مصرف دستگیر کردهایم، اما واقعیت این است که یک معتاد قرار نیست مصرف نکند، بلکه ما باید مصرف را برای او ایمن کنیم تا خطر این فرد متوجه جامعه نشود.
*استقبال معتادان متجاهر از درمان چقدر است؟
واقعیت این است که این افراد قابل درمان نیستند. اصلیترین قضیه در مورد این افراد کنترل بیماریها و آسیبهای ناشی از مصرف مواد در آنهاست تا از این طریق خطری متوجه جامعه نشود و بحث دیگر که خیلی مهم است این که رابطه این معتادان را با سیستم فروش و قاچاق قطع کنیم. گاهی معتادان برای این که هزینه اعتیادشان را تامین کنند خودشان فروشنده مواد مخدر میشوند. برای همین اگر ما آنها را جذب مراکز درمانی کنیم دو نتیجه مثبت عایدمان میشود؛ یکی کنترل اختلال معتادان و دیگری قطع رابطه آنها با قاچاقچیان. بررسیهای ما نشان داده مردان بهتر از زنان جذب مراکز ما میشوند هر چند وقتی خانمها وارد میشوند زودتر جواب میگیرند. به همین علت سیستم حمایتی ما از خانمها نیز بهتر است، ولی با این حال زنها دیرتر و سختتر به مراکز حمایتی میآیند ولی در مجموع هروئینیها و تزریقیها بیشتر استقبال میکنند.
*تعداد مراجعان این مراکز در طول سال چقدر است؟
ما در مراکز گذری و سرپناهها در مجموع به 70 تا 80 هزار معتاد خدمات میدهیم که با در نظر گرفتن معتادانی که از نهادهای دیگر خدمات میگیرند این رقم بیش از 130 هزار نفر است.
*آخرین آمار معتادان کشور چقدر است؟
طبق آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر، یک میلیون و 350 هزار نفر که برآورد میشود 15 تا 25 درصد آنها معتاد پرخطر هستند؛ یعنی رقمی حدود 250 یا 260 هزار نفر.
*پس تعداد کمی از معتادان جذب مراکز خدماتی میشوند؟
میزان مراجعه معتادان پرخطر به این مراکز تقریبا 50 ـ 50 است؛ یعنی نیمی از آنها میآیند که اگر چه آمار مطلوبی نیست اما بد هم نیست. البته این را هم بگویم که این معتادان بندرت درمان میشوند و شاید آمار پاک شدن آنها به یک درصد هم نرسد، اما ما به دنبال بهبود آنها نیستیم بلکه همین که مشکلات آنها رفع شود و از نظر بهداشتی برای جامعه خطری نداشته باشند برایمان کافی است و آن را موفقیت میدانیم.
**شانس بهبود معتاد صفر نیست**
معتادان پرخطر مثل آنهایی که زیر پلها و خرابهها و پاتوقها جمع میشوند، امیدی به بهبودشان نیست اما اگر در سیستم درمان با آنها خوب کار شود حتی اگر یک درصدشان نیز ترک کنند ما آن را برای خود برد میدانیم.
اما در کنار این معتادان پرخطر معتادانی وجود دارند که معتاد متجاهر نیستند و با این که سالها مواد مصرف کردهاند اما موفق به ترک میشوند. تعداد این معتادان نیزکه به معتاد بهبودیافته مشهورند، کم نیست. الان خیلی از این بهبودیافتهها در نوبت گرفتن تسهیلات هستند. بهزیستی برای افرادی که بهبودیافته نیستند اما درمان را ادامه میدهند امتیازاتی قائل شده. مثلا گفتهایم زنانی که به صورت مستمر به مراکز درمانی مراجعه میکنند و فرزند دارند به شرط این که به درمان ادامه دهند، میتوانند در نوبت گرفتن مسکن قرار بگیرند.
ما معتقدیم این حمایتها میتواند به بهبود کامل معتادان منجر شود. وقتی این گونه با معتاد رفتار شود او میبیند اگر در گذشته همه به او توهین میکردند و او را از خود میراندند حالا که به سمت ترک رفته همه به او احترام میگذارند و او را میپذیرند و حاضرند به او خدمات هم بدهند. این احتمال وجود دارد که به سمت ترک و بهبود کامل برود و به داشتن یک زندگی جدید فکر کند.
منبع: جام جم
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.