احیای رقابت امپراتوری ایران و عثمانی در عصر جدید
خبرگزاری تسنیم: یک اندیشکده آمریکایی به بررسی سابقه تاریخی رقابت ایران و ترکیه به عنوان نمایندگان دو مذهب شیعه و سنی میپردازد و اینگونه نتیجهگیری میکند که جنگهای سهمگین امپراتوریهای عثمانی و ایران، بار دیگر، و به شیوهای دیگر، در حال تکرار است.
به گزارش خبرنگار گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، «موسسه واشنگتن» در گزارشی به قلم «سونر جاگاپتای» و «تایلر ایوانز» با اشاره به سیاستهای داخلی و تبلیغات فرهنگی ترکیه، و بررسی تاریخچه جنگهای امپراتوری عثمانی و ایران، آنکارا و ایران را در حال بازسازی نرم فضای رقابتی قرن چهاردهم میداند و بر این باور است که این رقابت بار دیگر فضای خاورمیانه را پرتنش ساخته و به درگیریهای مذهبی و فرقهای دامن زده است. در این مقاله آمده که اگر چه به عقیده برخی، پدیده «بهار عربی» موفق شده است پس از قرنها فرصت ایجاد حکومتهای خودگردان را برای اعراب فراهم کند، اما این فضا در حال حاضر عمیقاً تحت اثر رقابت دوقطبی ایران و ترکیه یا شیعه و سنی قرار داشته و به تبع مردم عرب هنوز با خودمختاری سیاسی فاصله زیادی دارند.
*****
ترکیه با بزرگداشت سلاطین عثمانی، در حال بازتاب دادن سیاست خارجی امروز آنکارا است
در 29 ماه میگذشته، نخست وزیر ترکیه، «رجب طیب اردوغان» ، و رئیس جمهور این کشور، «عبدالله گل،» در کنار یکدیگر پروژه ساخت پل جدیدی را بر روی «تنگه بسفر» افتتاح کردند. این پل جدید، در سالگرد فتح استانبول به دست امپراتوری عثمانی، و به افتخار «سلطان سلیم سنگدل» آغازگر جنگهای عثمانی و ایران در طول قرن شانزدهم [میلادی]، نامگذاری شد. این نامگذاری از دید ناظران بر امور ترکیه، بسیار معنادار است: «سلیم اول» بخشی از شهرت خود را وامدار قتلعام شیعیان و علویان عثمانی در جریان وحشیانهترین فصل جنگهای میان ترکها و ایرانیها است.
در حقیقت سران ترکیه در بزرگداشت جنگجویان عثمانی در برابر ایران، شاید ناخواسته، سیاست خارجی امروز ترکیه را بازتاب دادهاند. اگر نه، دستکم توجه همگان را به شباهتی تاریخی جلب کردهاند که روز به روز پررنگتر میشود. روزگاری، رقابت ترکیه و ایران، شاخص مبارزات سیاسی خاورمیانه بود. پس از بازگشت سپاه مغول در اواسط قرن چهاردهم [میلادی] ، ترکهای عثمانی و ایرانیان صفوی -که به ترتیب نماینده سنیها و شیعیان بودند- برای دو قرن، بر سر عراق، قفقاز، و آنچه امروزه ترکیه شرقی نامیده میشود، نبرد بیوقفهای را آغاز کردند. این رقابتی بر سر استیلای ژئوپلتیک و اقتصاد بود، زیرا پیروز میدان، کنترل مرکز جهانی و سودآفرین تجارت و تولید ابریشم را در اختیار میگرفت.
هیچ چیز نمیتواند بار دیگر ایران و ترکیه را در جبهه جنگی فیزیکی، در برابر هم قرار دهد
این جنگها با هزینههای بسیار گزافی برای هر دو امپراتوری همراه بود: ضعف امپراتوری عثمانی در جبهه غربی، که منجر به شکست ترکها در برابر «هابسبورگها» شد، و خالی شدن خزانه سلسله صفویان، که منجر به ضعف داخلی حکومت شد؛ و در نهایت، ترکها و ایرانیها در سال 1639 با پیمان عدم تعرض قصرشیرین (زهاب) ، بر سر آتشبسی سیاسی و نظامی به توافق رسیدند.
اما خاطرات این جنگهای ویرانگر، اثری چنان محوناشدنی بر ذهن جمعی دو ملت گذاشت که به نظر میرسد هیچ چیز نتواند ترکها و ایرانیان را بار دیگر به صحنه یک نبرد فیزیکی بکشاند. درست مانند فرانسه و آلمان که پس از جنگ جهانی دوم با یکدیگر صلح کردند، ترکها و ایرانیان نیز پس از در هم کوبیدن یکدیگر برای مدت یک قرن در جریان نبردهایی هولناک، قاطعانه تصمیم گرفتند که هرگز بار دیگر با یکدیگر وارد جنگ نشوند. سکولار شدن ترکیه تحت رهبری آتاتورک، و تلاش رضا پهلوی برای سکولار کردن ایران در قرن بیستم، توانست با حذف، یا دستکم عمیقاً کمرنگ کردن بنمایههای مذهبی موجود در مراودات میان دو کشور، روابط آنها را بهبود بخشد. هر چند که انقلاب اسلامی 1979 ایران، تا حدودی تأثیر معکوسی بر این روند گذاشت، اما حتی با وجود گرایش ترکیه به سمت سیاستهای سکولار غربگرایانه و شکل گرفتن حکومت ایران در غالب یک نظام دینی ضدآمریکایی، باز هم دو طرف همواره میکوشیدند تا از برخورد مستقیم با یکدیگر دوری کنند.
بهار عربی، گرمای زودگذر روابط ایران و ترکیه را سرد کرد
در سالهای اخیر، با قدرت گرفتن «حزب عدالت و توسعه» در ترکیه در سال 2002، پیوندهای دوجانبه میان دو کشور بهبود یافت. اشغال عراق توسط آمریکا، با ایجاد تنشهایی در رابطه آنکارا و واشنگتن، فرصتی بینظیری را در اختیار ایران قرار داد تا خود را اندکی به همسایه تا پیش از این سرد خود نزدیکتر کند؛ و به نظر میرسید که حزب عدالت و توسعه نیز کاملاً آماده بود تا در این گرمای بیسابقه، روابط خود را با ایران گسترش دهد. ایران، ترکیه را در مبارزه با «حزب کارگران کردستان (پکک)» همراهی کرد، و آنکارا نیز با وتو کردن لایحه پیشنهادی آمریکا علیه برنامه هستهای ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد به کمک تهران آمد. به نظر میرسید که ترکیه و ایران کاملاً آماده بودند تا کولهبار تاریخی خود را پشت سر گذاشته و به همپیمانان نزدیک منطقهای بدل شوند.
اما ناگهان پدیده موسوم به «بهار عربی» ، همه چیز را تغییر داد. جغرافیای سیاسی سیال خاور نزدیک و بالا گرفتن خشونتهای مذهبی در سوریه در پی وقوع انقلابهای عربی، ترکیه و ایران را واداشت تا بار دیگر، به شکل دیگر، پا به گود رقابت بگذارند. اگر بتوان به تاریخ به چشم الگویی تکرارشدنی نگریست، میتوان دریافت که پیامدهای این رقابت در حال ظهور، به احتمال قوی روز به روز عمیقتر خواهد شد. اگر بتوان به تاریخ به چشم الگویی تکرارشدنی نگریست، در هر صورت میشود چیزهای زیادی را در مورد رقابت جدید ترکیه و ایران دریافت.
خیزش صفویه، هراس و حسادت عثمانی را برمیانگیخت
برای قرنها پس از فروپاشی صلح مغول، این رقابت میان عثمانی و ایران بود که به فضای خاورمیانه شکل و جهت میداد. از آنجا که امپراتوری ایران و عثمانی در جوار جهان عرب واقع شده بودند، به نظر میرسید که نخستین گزینههای محتمل برای ایجاد ائتلاف باشند. عثمانی در سال 1453 [میلادی] ، یعنی پس از فتح استانبول به دست «سلطان محمد دوم،» و اتصال قلمرو این امپراتوری از ناحیه اروپا به آسیا، به قدرتی منطقهای بدل شد. اما اندکی بعد، قدرت جدیدی در شرق ظهور کرد. «شاه اسماعیل،» فرماندهای ترک از طایفهای که اسلام صوفیانه را با شیوه علویان ترک درآمیخته بودند، قدرت را در سرزمین ایران به دست گرفت و سلسله صفویان را در سال 1501 [میلادی] بنا نهاد. شاه اسماعیل، با یک ترفند هوشمندانه و ظریف سیاسی، اسلام شیعی را به عنوان دین رسمی امپراتوری خود اعلام کرد، و به سرعت تدابیری برای تغییر مذهب گسترده تابعین ایرانی اندیشید (در آن زمان بخش بزرگی از جمعیت ایران سنی مذهب بودند).
شاه اسماعیل با گوشهچشمی به قلمروی سنی مذهبان همسایه، در پی آن بود که امپراتوری خود را گسترش دهد. وی پیش از درگیر شدن با عثمانی، خانات سنی مذهب ازبک را شکست داد، و سر بریده رهبر ایشان را برای سلطان عثمانی فرستاد. وی در گام بعد و در سال 1508 [میلادی] ، بغداد را به تصرف خود درآورد و در آنجا فاتحانه اقدام به ترمیم و توسعه اماکن مقدس شیعیان کرد. شاه اسماعیل در نهایت خود را در برابر سلطان سلیم اول دید، کسی که به واسطه اقدامات بیرحمانهاش در برابر علویان ترک، که آنها را ستون پنجم شیعیان، یا در حقیقت ایران میدانست، لقب «سنگدل» را به خود اختصاص داد.
عثمانی با هراس، شاهد خیزش صفویان بود و قدرت و کارآمدی سپاه شیعیان اسماعیل، خشم و حسادتش را برمیانگیخت. از دید سلیم، این مسئله به سبب گرایشهای مذهبی ترکهای آناتولی، یعنی علویانی که پیرو یک آیین صوفیانه غیر ارتودوکس بودند و به شکلی مشابه شیعیان، احترام ویژه و منحصر به فردی برای [امام] علی، داماد پیامبر اسلام، [حضرت] محمد، قائل بودند، خطری چندگانه محسوب میشد. به علاوه از آنجا که ترکهای علوی (قزلباشها) بخش عمدهای از نیروهای شاه را تشکیل میدادند، خطر نفوذ قزلباشها به قلب امپراتوری عثمانی نیز بسیار قریبالوقوع به نظر میرسد.
علویان ترکیه از رکن امپراتوری عثمانی به ستون پنجم شیعیان بدل شدند
بنابراین ظهور امپراتوری صفوی، تأثیری انقلابی در داخل قلمرو عثمانی گذاشت. عثمانی تا آن زمان قرائتهای غیر ارتودوکس موجود از دین اسلام را پذیرفته بود یا دستکم در برابر آنها با اغماض رفتار میکرد. از سویی پذیرش علویه در داخل امپراتوری توانسته بود جایگاهی مستحکمی در ترکیه مرکزی، یعنی پایگاه تاریخی علویان، برای عثمانی ایجاد کرده و همزمان با پیش رفتن به قلب قاره اروپا، مسیری برای گسترش قلمرو عثمانی در این قاره ایجاد کند. افزون بر آن، فرقه آزادیخواه «بکتاشیه» (یا به طور خاص طریقت صوفیه) ، که روایتی مدنی از علویه بود، موفق شده بود به سبب اعتقادات توحیدیاش، جمعیت مسیحی محلی را جذب خود کند. و این مسئله فرصتی مناسبی را برای گرویدن مسیحیان به اسلام فراهم میکرد، که در نهایت میتوانست منجر به ورود این افراد به نهادهای حکومتی عثمانی، از جمله واحدهای نظامی شود.
اما گرایش علویان به تصوف (و به تبع سلسله صفویه) ، تصویر آنان را در دید عثمانیها دگرگون میکرد: آنها به تدریج جایگاه خود را به عنوان یکی از ارکان امپراتوری عثمانی از دست داده و به لباس ستون پنجم بالقوهای برای ایران درمیآمدند. در سال 1514 [میلادی]، سلطان عثمانی، سلیم اول، سپاه شاه اسماعیل را در «جنگ چالدران،» در آناتولی شرقی درهم کوبید. آنگاه عثمانی به شکلی بیرحمانه دست به پاکسازی عقیدتی آناتولی زد و علویان را به سوی آنچه امروزه ایران و آذربایجان نامیده میشود، فراری داد. با این حال، کشتار علویان نتوانست به رقابت رو به رشد مذهبی در منطقه پایان دهد. در واقع حتی پس از فتح دمشق، مصر، و حجاز به دست سلطان سلیم، گسستهای قومی-مذهبی رو به وخامت گذاشت و به طور رسمی [به جای نمایندگی کل مسلمین جهان] ردای مذهب سنی را بر تن استانبول کرد. در سال 1517 [میلادی]، امپراتوری عثمانی به پایگاه سنی مذهبان بدل شد، و در برابر صفویان ایران قرار گرفت که شیعه را به عنوان مذهب رسمی خود اختیار کرده بودند.
دیپلماسی ایران و عثمانی، بیش از هر چیز یک جدال مذهبی بود
از آن پس، دیپلماسی ایران و ترکیه عثمانی، به جدلی مذهبی بدل شد. شرط عثمانی برای صلح، تابعیت نمادین مذهبی ایران بود، و توازن قوای طرفین، معمولاً بر حسب میزان اهانات مذهبی موجود در متن پیمانها و قراردادها سنجیده میشد. این شیوه در قرنهای بعدی نیز ادامه یافت. تا آنجا که برای مثال در عهدنامه «کردان» که در سال 1746 [میلادی] به امضا رسید، گواهی میشود که «مردم ایران بدعتهای ناپسندی را که در دوران صفویه رواج یافته بود، کاملاً کنار گذاشته و مذهب سنی را با آغوش باز پذیرفتهاند، و از این پس از خلفای راشدین (رضی الله) ، با احترام و تکریم یاد خواهند کرد.»
درست به همین شکل، آستانه تحمل سنی مذهبان از سوی شیعیان ایران نیز عموماً وابسته به شرایط سیاسی بود. اگر قوای ایران به برتریهایی دست مییافت، گهگاه در برابر سرزمینهای فتح شده سنی مذهب، رفتار سخاوتمندانهای از خود بروز میداد. اما در جریان نبردهای دشوار، هیچ رحم و شفقتی در برابر سنی مذهبان نشان نمیداد. مبارزه قدرتی که نخبگان هر دو امپراتوری را به تحرک و تقلا واداشته بود، هر روز بیش از پیش به اختلافات مذهبی در سطح کل خاورمیانه دامن میزد.
وحدت اسلامی حامی و نافع التقاطگرایی ادبی و فرهنگی میان ایران و عثمانی بود
به طور مشخص، با ورود دین به عرصه رقابتهای ژئوپلیتیک، همانطور که دو امپراتوری عثمانی و ایران به مدافعان تمام قد مذاهب سنی و شیعه بدل میشدند، همچون تار و پود در کنار یکدیگر به دارالاسلام (جهان اسلام) شکل میدادند. یکی از دغدغههای ذهنی تاریخی مسلمانان، فاصله میان مؤمنان واقعی و حقیقت کریه مصلحاندیشان سیاسی است که رقابت میان عثمانی و ایران، این اختلاف را عمیقتر کرد و باعث ایجاد تغییری شگرف در دیدگاه مردم این دو امپراتوری نسبت به همکیشان مسلمان خود شد.
سیاست قدرت، به خصومتی دامن زد که میان دو فرهنگ سابقاً یکپارچه، شکاف عمیقی ایجاد کرد. از دوران سلجوقیان، آناتولی عثمانی، میزبان جامعه بزرگ و تأثیرگذار فارسی زبانان بود. حتی سلطان سلیم نیز که خود دستی در ادبیات فارسی داشت، زبان فارسی را مناسب استفاده ادیبان و درباریان عثمانی اعلام کرده بود. آرمان بزرگ وحدت اسلامی نیز حامی و نافع این التقاطگرایی ادبی و فرهنگی بود. در حقیقت امپراتوری عثمانی نیز در اجرای قوانین شریعت، هیچ تبعیضی میان سنی مذهبان عثمانی و شیعیان ایران قائل نمیشد؛ و حتی در قوانین غیردینی عثمانی نیز رعایت عدالت و مساوات میان تمام مسلمین، فارغ از زادگاه و موطن آنها، از اهمیت بسزایی برخوردار بود.
منبع: اشراف
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.