کیفیت حج و عمرههاى رسول خدا(ص) به روایت علامه طهرانی
خبرگزاری تسنیم: «با صداى بلند در بین مردم اعلان کن براى حج، تا به سوى تو پیادگان و بر هر شتر لاغرى (که به جهت بعد سفر به لاغرى درآمده است) از هر راه دورى بیایند تا بدین وسیله منافع دنیوى و اخروى خود را مشاهده کنند و بیابند.»
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مرحوم علامه آیتالله حاج سیدمحمدحسین حسینی طهرانی(ره) در کتاب نفیس امامشناسى (مجلد ششم که به مباحث حجةالوداع میپردازد) کیفیت حج و عمره های رسول خدا را چنین ترسیم میکند: باید دانست که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بعد از هجرت خود از مکه به مدینه فقط یک حجّ بجاى آوردند، و آن همین حجى است که در سال دهم از هجرت بوده است.
و نیز سه عمره انجام دادهاند: اول: عمره حدیبیه که در آن پس از احرام و حرکت رسول الله و اصحاب، کفار مکه جلوى حضرت را گرفتند و مانع از دخول مکه شدند، و حضرت دستور دادند در همان محل منع و توقف، سرها را بتراشند و شترها را قربانى کنند و از احرام بیرون آیند، و در ضمن معاهده نامه با کفار قریش شرط شد که مسلمانان در سال بعد به مکه روند و عمره به جاى آورند.
دوم: عمره فضاء که در سال بعد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با اصحاب به احرام عمره، محرم شده و به مکه مکرمه داخل و عمره را بجاى آوردند. سوم: عمره اى بود که پس از پایان غزوه حنین چون رسول خدا غنائم جنگ را تقسیم کردند، و از راه طائف مراجعت مىکردند، به مکه داخل شده و از جعرانة احرام بستند و یک عمره بجاى آوردند.
و در بین این سه عمره بین شیعه و سنى اختلافى نیست، و لیکن تواریخ اهل تسنن، براى رسول خدا یک عمره دیگر نیز ذکر مى کنند و مى گویند: آن عمره اى است که رسول الله با حج خود در سنه دهم هجرت انجام داده است، و حج ایشان توام با عمره بوده است، و بنابراین مجموع عمره هاى رسول الله بعد از هجرت به چهار عدد مى رسد.
ولیکن اکثر اخبار شیعه این مطلب را رد مىکند و اثبات مى کند که رسول الله طبق مدارک خود اهل تسنن در حجة الوداع فقط حج بجاى آورده اند، و با آن عمره اى نبوده است.
گویند: همه آن عمره هاى سه گانه در ماه ذو القعدة الحرام واقع شده است.
اما آیا حضرت رسولالله قبل از هجرت حج انجام داده اند و یا قبل از نبوت هم حج انجام داده اند؟ چون حج از جمله شرایع حضرت ابراهیم علیه السلام است، و مشرکین قبل از اسلام هم در جزیرة العرب بنا به پیروى از سنت آن حضرت حج را با دخل و تصرفات و تحریفاتى بجاى مى آوردند، این مسئله محل خلاف است. ابن کثیر گوید: رسول خدا قبل از نبوت و بعد از نبوت و قبل از هجرت حجّ بجاى مىآوردهاند.
ابنسعد گوید: از روزى که رسول خدا به مقام نبوت برانگیخته شدند تا آن روزى که خداوند، آن حضرت را به سوى خود برد و قبض روح نمود، غیر از یک حج که همان حجة الاسلام در سال دهم از هجرت باشد انجام ندادند، و ابن عباس را ناخوشایند بود که بگویند: این حج حجة الوداع است، و مىگفت: حجة الاسلام است. ابنبرهان حلبى شافعى گوید: از وقتی که رسول الله به مدینه هجرت کردند، غیر از این حجة الوداع حجى انجام ندادند، و اما قبل از هجرت سه حجّ بجاى آوردند و گفته شده است: دو حج و آن دو حجى است که انصار مدینه در عقبة با آن حضرت بیعت کردند.
و در کلام ابن اثیر آمده است که آن حضرت قبل از هجرت همه ساله حج مىکردهاند. و در کلام ابن جوزى آمده است که آن حضرت قبل از نبوت و بعد از نبوت بقدرى حج نموده اند که حساب آن را غیر از خداوند کسى نداند.
ابن شهر آشوب گوید: بخارى گفته است رسول خدا قبل از نبوت و بعد از نبوت به قدرى حج نموده اند که مقدارش معلوم نیست، و بعد از هجرت غیر از حجة الوداع حج دیگرى را نکرده اند. و جابر بن عبد الله انصارى گفته است: رسول خدا سه حج کردهاند: دو تا قبل از هجرت و یکى بعد از هجرت که حجة الوداع است. و علاء بن رزین و عمرو بن یزید از حضرت صادق علیه السلام آورده اند که فرمود: رسول خدا بیست حجّ بجا آورد. و طبرى از ابن عباس آورده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم چهار عمره: حدیبیة و قضآء و جعرانة و عمره اى که با حجشان نمودند بجاى آوردند. اما معاویة بن عمار از حضرت صادق علیه السلام آورده است که: رسول الله سه عمره جدا جدا انجام داده اند: حدیبیة و قضآء و جعرانة، و ده سال در مدینة توقف کردند و سپس حجة الوداع را انجام دادند و على بن أبى طالب را در روز غدیر خم به امامت نصب نمودند.ژ
در «کافى» با سند خود از حضرت صادق علیه السلام آورده است که رسول الله بعد از ورود به مدینه یک حجّ بیشتر نکردند ولى در مکه با قوم خود حج هاى بسیارى بجاى آوردهاند.
و نیز در «کافى» با سند خود از حضرت صادق علیه السلام آورده است که رسول خدا بیست حج بجاى آوردهاند.
و در «علل الشرایع» با سند خود از حضرت صادق علیه السلام روایت مى کند که چون سلیمان بن مهران خدمت آن حضرت عرض کرد: چند حج رسول خدا بجاى آورده اند؟ حضرت در پاسخ گفتند: بیست حج در پنهانى و مخفیانه، و چون در هر نوبت از حج از مازمین [مِازَمْ راه باریک و تنگ بین دو کوه را گویند؛ و از همین جهت موضعى را که بین عَرفات و مَشعر است و راه باریک مىشود مِأزَمَیْن گویند] عبور مى کرد پیاده مى شد و بول مى کرد. سلیمان مى گوید: گفتم به چه علت در مازمین پیاده مى شد و بول مى کرد؟!
حضرت گفتند: به جهت آنکه آنجا اولین مکانى بود که بت پرستى رواج یافت، و از سنگ کوه آنجا قطعه اى را برداشته، و بت هبل را تراشیده بودند، همان بتى که على بن أبى طالب آن را از بام کعبه به زیر انداخت در وقت ظهور اسلام و علو قدرت رسول الله، و پیغمبر خدا امر کردند که آن را در زیر در ورودى باب بنى شیبة دفن کردند تا چون مردم داخل مى شوند، آن را در زیر قدم خود بگیرند و از این روست که دخول از باب بنىشیبه مستحب شده است.
البته اشکالى که در حج هاى رسول الله قبل از هجرت به نظر مى رسد، دو چیز است: اول از جهت مکان، و آن اینکه قریش در موسم حج از حرم خارج نمى شدند، و در ضمن اداء مناسک از مزدلفه به عرفات نمى رفتند و مى گفتند: قریش که از اعاظم مردم به شمار مى آیند، نباید از حرم خارج شوند. و مى دانیم که یکى از اعمال حج، وقوف به عرفات است.
در اینجا روایات بیان مى کند که رسول الله در ضمن حجشان به عرفات مىرفته اند، و با سایر طبقات مردم که از غیر قریش بوده اند، و در عرفات وقوف مىکرده اند، وقوف نموده و سپس به مشعر الحرام و مزدلفه مى آمدند.
دوم از جهت زمان، و آن اینکه اعراب جاهلى براى آنکه پیوسته زمان حج در زمان معتدلى واقع شود که هوا ملایم باشد، در هر سال زمان حج را چند روز از حساب ماه هاى قمرى که میزان براى اعمال است به تاخیر مى انداختهاند، و این عبارت است از نسىء که قرآن آن را زیادى کفر خوانده است. و بنابراین در تمام سنوات حج، حج در غیر موقع و زمان مشخص خود واقع مى شد، مگر در سى و سه سال یکبار، که مطابق با همان زمان ماه هلالى و موقع مشخص خود در نیمه اول ماه ذو الحجة الحرام مىشد. و این مطابقه فقط در سنه حجة الوداع است که رسول الله حجّ بجاى آورده. و همان طوری که خواهیم دید، رسول خدا در ضمن خطبه خود حج را به همان طریقه واقعى خود برگردانیده و اعلان موقع مشخص خود را با ترک نسىء در نیمه اول شهر ذو الحجة نمودند.
و بنابراین اصل، اگر رسول خدا از سى و سه سال مانده به سنه حجة الوداع یعنى ده سال مانده به نبوت مى خواستند حجّ با مردم انجام دهند، مى بایست آن را در غیر موقع معین خود بجاى آورند و مبتلا به تاخیر و نسىء گردند، که البته این امر از آن حضرت با وجود آیه قرآن که آنرا از کفر مى شمارد صادر نمى شد. و بنابراین باید گفت: آن حضرت حج را خود به تنهایى در موقع مقرر انجام مى دادهاند.
و بر این اساس علاوه بر روایتى را که از «علل الشرایع» نقل کردیم، روایاتى دیگر وارد است که صراحت دارد بر اینکه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم، حج هاى خود را در پنهانى انجام مى داده اند. چنان که در «کافى» از سهل، از ابن فضال، از عیسى فرآء، از ابن ابى یعفور، از حضرت صادق علیه السلام روایت مى کند که قال: حج رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم عشرین حجة مستسرة کلها، یمر بالمازمین فینزل فیبول. «رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بیست حج در پنهانى گزاردند، که در هر یک از آنها از مازمین عبور مى کردند و پیاده مى شدند و بول مىکردند». و علیهذا اشکال اختلاف موقف نیز حل خواهد شد.
جمهور از عامه گفته اند: حج در سنه ششم از هجرت واجب شد، و رافعى در کتاب «سیر» خود آن را صحیح شمرده است، و نووى از او پیروى کرده است. و بعضى گفته اند در سنه نهم واجب شد، و بعضى در سنه دهم گفته اند، و این قول را ابو حنیفه اختیار کرده است، و بر همین اساس قائل به وجوب فورى شده است، و بعضى قبل از هجرت گفته اند، و این گفتار غریبى است.
دعوت رسول الله(ص) براى حجة الوداع
و اما از بعضى از روایات خاصه که دلالت دارد بر اینکه رسول خدا تمام احکام دین را به مسلمین آموخته بودند، از نماز و روزه و زکوة و فقط فریضه حج و ولایت مانده بود، تا رسول خدا در این سفر آنها را به مردم آموخت، و مناسک حج را یکایک بازگو کرد، و امیر المؤمنین علیه السلام را در خطبه هاى خود در مکه و عرفات و منى بطور عموم از راه توصیه به اهل بیت، و در خطبه غدیر خم بطور خصوص از راه معرفى شخصى و شهودى و وجدانى به مقام ولایت و امامت از جانب حق نصب نمود، و بنابراین دین خدا را کامل و نعمت را تمام نمود، مى توان استفاده کرد که وجوب حج در سال دهم از هجرت بوده است.
در این سال از اول ماه ذو القعده حضرت رسول الله به اطراف و اعلام از مسلمانان نامه ها نوشتند، و همه را مطلع و خبردار نمودند که رسول خدا در این سال قصد حج دارد و عازم حرکت به سوى بیت الله الحرام است. «و اذن فى النّاسّ بالحجّ یأتوک رجالاً و على کل ضامرِ یأتینَ من کلّ فجّ عمیقٍ لیشهدوا منافعَ لهُم و یذکروا اسم الله فى ایامِ معلوماتٍ على ما رزقَهم من بهیمةِ الأنعامِ فکلوا منها و اطعموا البائسَ الفقیرِ ثم لیقضوا تفثهم و لیوفوا نذورهم و لیطوفوا بالبیت العتیقِ. [سوره حج آیه 27 تا 29.]
«و ندا کن! و با صداى بلند در بین مردم اعلان کن براى حج تا به سوى تو پیادگان و بر هر شتر لاغرى (که به جهت بعد سفر به لاغرى در آمده است) از هر راه دورى بیایند تا بدین وسیله منافع دنیوى و اخروى خود را مشاهده کنند و بیابند، و خداوند را در روزهاى معلوم (عید قربان و سه روز پس از آن) بر آنچه خداوند به ایشان از گوشت بهیمة الانعام (شتر و گاو و گوسفند) روزى کرده است بخوانند و یاد کنند، و از آنها به مردم فقیر و گرسنه طعام دهند و سپس (از احرام بیرون آمده) از آلودگی ها و چرک ها خارج شوند (ناخن گیرند و موى سر بسترند) و نذرهاى خود را وفا کنند و باید که گرداگرد خانه قدیمى (بیت الله الحرام) طواف کنند.»
جمهور از مفسرین و حسن و جبائى گفته اند که این آیه خطاب به پیغمبر است، و از امیر المؤمنین و ابن عباس و ابومسلم آمده است که خطاب به حضرت ابراهیم است. و چون در آیه قبل وارد است که: «و اذ بوانا لابراهیم مکان البیت ان لا تشرک بى شیئا و طهر بیتى للطائفین و القائمین و الرکع السجود.» «و یاد بیاور اى پیغمبر زمانى را که محلّ عبادت قرار دادیم براى ابراهیم مکان بیت الهل را و خطاب کردیم که آن بیت را براى طواف طائفان و نماز گزاران و رکوع کنندگان و سجده بجاى آورندگان پاک و طاهر گردان.» این آیه عطف است بر خطاب طهر بیتى، لذا باید گفت که خطاب به ابراهیم است، و خطاب به حضرت رسول الله از سیاق کلام، بعید است.
و البته رسول الله به عنوان حکایت این خطاب، مردم را به حج دعوت مى نموده است، و اعلام خدا را از ناحیه نداى ابراهیم به سمع جهانیان مى رسانیده است، و امر خدا را با این آیه ابلاغ مىفرموده است. مردم از هر سو به مدینه منوره روى آوردند، تا با رسول الله حج کنند و مناسک را بیاموزند، در اینجا دیگر جوان و پیر، و مرد و زن، و غنى و فقیر، مطرح نبود، بلکه بر هر کس که متمکن بود بدین سفر مبادرت کند، و در خدمت رسول الله این فریضه را بجاى آورد، واجب بود به هر نحوى که ممکن است آماده سفر گردد. تمام اهل مدینه که متمکن از سفر بودند، بجز عاجزان و مریضان با معیت افرادى که از خارج مدینه آمده بودند، با رسول الله سفر کردند.
در «سیره حلبیه» گوید: «چون حضرت مى خواستند از مدینه بیرون روند، در مدینه مرض آبله (جدرى به ضم جیم و فتح دال، و یا جدرى به فتح آن دو) و یا مرض حصبه آمد، و این امر موجب شد که بسیارى از مردم نتوانند با پیامبر حج کنند . حضرت براى شادى خاطر محرومان از حرکت با خود، در موقع مراجعت فرمودند: عُمَرة فِى رَمَضَانَ تَعْدِلُ حِجَّة. أوْ قَالَ: حِجَّة مَعِى: «عمره در ماه رمضان به اندازه حجّ و یا به اندازه حجّ با من ثواب دارد»؛ این جمله را به زن انصارى: أم سنَان فرمودند چون از او پرسیدند: چرا با ما به حجّ نیامدى؟! او در جواب گفت: ما فقط دو شتر آبکش داریم که بر روى یکى از آنها شوهرم و فرزندم سوار شدند و به حجّ رفتند؛ و با یک شتر دیگر از چاه آب مى کشیدیم و زمین خود را که کاشته بودیم آب مى دادیم! و این جمله را حضرت نیز به امّ سلیم و امّ طَلْق و امّ هیثَم گفتهاند. و لیکن معذلک جماعت هایى با پیامبر خدا از مدینه بیرون آمدند که تعداد آنها را غیر از خدا کسى نمى داند. گفته شده است: چهل هزار نفر، و گفته شده است: هفتاد هزار نفر، و نود هزار نفر، و گفته شده است: یکصد و چهارده هزار نفر، و یکصد و بیست هزار نفر، و بیش از این مقدار نیز گفته شده است...
انتهای پیام/