پاسداشت حرمت خون شهیدان ۱۷ شهریور
خبرگزاری تسنیم: حادثه ۱۷ شهریور تأثیر عمیقی بر روند نهضت مردم ایران گذاشت. با این که ظاهرا سه هفته کشور را با آرامش نسبی رو به رو کرد، ولی نه تنها توقفی در روند انقلاب ایجاد نشد، بلکه کینه عمومی از حکومت شاهنشاهی بیشتر گردید.
یک نقطه عطف تعیینکننده (ساواک، کشتار 17 شهریور و دولت شریف امامی)
در حالی که در روز 28 مرداد 1357 حکومت با برگزاری مراسم بزرگداشت کودتای 28 مرداد تلاش میکرد وانمود کند رژیم از موقعیت مستحکمی برخوردار است، آتشسوزی سینما رکس آبادان، که به زودی شایع شد ساواک در آن دست دارد، دولت جمشید آموزگار را با بحران جدی مواجه کرد. سپهبد ناصر مقدم رئیس وقت ساواک در ملاقاتی با شاه خاطرنشان کرد که با توجه به مجموعه شرایط، عمر نخستوزیری جمشید آموزگار به سر آمده و او دیگر برای حل مشکلات حکومت توانی ندارد. شاه به توصیه مقدم و برخی محافل سیاسی داخلی و خارجی، جعفر شریف امامی را مأمور تشکیل کابینه کرد. ناصر مقدم پیشاپیش در اینباره با افرادی چون آیتالله شریعتمداری نیز مشورت کرده و به این نتیجه رسیده بود که حضور فردی با شعارهای مسالمتجویانهتر، که در عین حال بتواند با محافلی از مخالفان میانهرو حکومت نیز ارتباطاتی داشته باشد و وعدههایی برای نجات حکومت از بحران ارائه دهد، بیش از هر گزینه دیگری برای اشغال پست نخستوزیری مطلوب خواهد بود؛ تعداد قابل توجهی از افراد کابینه جعفر شریف امامی را اعضای ساواک تشکیل میدادند. 1 شریف امامی بسیاری از طرحهای دولت را با همکاری و رایزنی مقدم برنامهریزی میکرد.2 هیئت دولت شریف امامی برای مهار بحران، نشستهای مشترک متعددی با فرماندهان نظامی داشت که در اغلب این جلسات ناصر مقدم نیز حضور داشت و راهکارهای او درباره چگونگی مواجهه با مشکلات مبتلابه دولت و حکومت، بین اعضای کابینه و فرماندهان نظامی با استقبال روبهرو میشد.3 مقدم تلاش کرد تا بلکه آیتالله شریعتمداری در ملأعام مخالفت خود را با امام خمینی اعلام کند، اما وی که از قدرت و اعتبار امام در بین مردم اطلاع داشت و از تبعات سوء خواسته ساواک نگران بود، تقاضای مقدم را رد کرد. اما در مذاکرات و گفتوگوهای طولانی و متعدد خود اظهار امیدواری میکرد که به روش دیگری، از روش امام خمینی در مبارزه با رژیم پهلوی انتقاد کند. در بسیاری از موارد، ساواک برای مذاکره با شریعتمداری از رابطی به نام هدایت اسلامینیا بهره میبرد که با سفارت امریکا در تهران و نیز سایر گروههای میانهرو مخالف حکومت نیز روابط نزدیکی داشت. شریعتمداری خواستار پیاده شدن اصول قانون اساسی مشروطیت و قدرتیابی دوباره مجلس شورای ملی به عنوام مهمترین رکن مشروطه بود. وی همچنین هر از گاه به دلیل قتلعامهایی که در تظاهرات صورت میگرفت، دولتهای وقت را سرزنش میکرد. از دیگر اقدامات ساواک در این دوره، آزادی تدریجی دهها نفر از علما و روحانیون بود و به غلط چنین تصور میشد که با آزادی این افراد، از دامنه نارضایتیها در بین علما و روحانیون کاسته خواهد شد.4
از دیگر پیشنهادات مقدم به دولت شریف امامی و نیز شخص شاه، طرح حساب شده آزادی شماری از زندانیان سیاسی در مناسبتهای مختلف بود. به پیشنهاد ساواک در روزهای چهارم آبان 1357 و سپس 19 آذر 1357 (مصادف با روزهای تولد شاه و روز بینالمللی حقوق بشر) شمار قابل توجهی از زندانیان آزاد شدند و حکومت درباره این اقدامات، تبلیغات پر سروصدایی به راه انداخت. 5 از دیگر اقدامات ساواک در این دوره تلاش برای ارائه چهرههای مدافع و حامی اصول و ارزشهای دینی و مذهبی از دولت شریف امامی بود. شریف امامی تقویم رسمی کشور را از تاریخ مجعول شاهنشاهی به تاریخ هجری شمسی تغییر داد. ساواک تلاش میکرد با تشبث به برخی شعائر و ارزشهای اسلامی و مذهبی، بین علما و روحانیون اختلافافکنی کند و چنین القا کند که اقدامات و موضعگیریهای امام خمینی و روحانیون و علمای پیرو او با اصول و ارزشهای اسلامی و دینی مغایرت دارد و بسیاری از علما و روحانیون، مخالف دیدگاههای سیاسی، اجتماعی و مذهبی ایشان هستند.
ازجمله اقدامات دولت شریف امامی که ناصر مقدم رئیس ساواک در آن نقش مهمی داشت، اعلام حکومت نظامی در تهران و 11 شهر دیگر در شامگاه روز 16 شهریور 1357 بود. با این اقدام فاجعه جمعه 17 شهریور 1357 در میدان ژاله (شهدا) تهران رقم خورد و به نقطه عطفی در گسترش مخالفتهای عمومی با حکومت پهلوی تبدیل شد. چند روز قبل و در روز 13 شهریور 1357 ــ عید فطر ــ تظاهرات گستردهای در تهران و سایر شهرها روی داد و ساواک از روند حوادث و تبعات ادامه آن احساس نگرانی میکرد. سپهبد ناصر مقدم پس از تظاهرات روز عید فطر (13 شهریور 1357) به دیدار شاه رفت و با اشاره به ناآرامیهای جاری کشور و ابراز نگرانی از تبعات سوئی که میتوانست برای ارکان حاکمیت به بار آورد، موافقت شاه را برای برقراری حکومت نظامی در تهران و برخی شهرها به دست آورد. به دنبال آن، در شامگاه روز 16 شهریور 1357 جلسه شورای امنیت ملی دولت شریف امامی تشکیل شد و طی مذاکراتی به کارگردانی مقدم، نهایتاً به ضرورت برقراری حکومت نظامی در تهران و 11 شهر دیگر رأی داده شد. مقدم با ذکر اخبار و شایعاتی درباره آغاز موج جدید ناآرامیها در تهران و سایر شهرها، حاضران در جلسه را متقاعد کرد که چارهای جز موافقت با طرح او (که پیش از آن شاه نیز موافقتش را با آن اعلام کرده است) در برقراری حکومت نظامی ندارند. برخی از حاضران در جلسه استدلال کردند که در ساعات محدود باقیمانده تا صبح روز 17 شهریور (زمان آغاز برقراری حکومت نظامی) مردم امکان آگاهی از این تصمیم جدید دولت را نخواهند داشت، اما مقدم با اصرار بر ضرورت برقراری سریع حکومت نظامی تصریح کرد که رسانهها (رادیو و تلویزیون) این تصمیم دولت را به طور مکرر به اطلاع مردم خواهند رساند. اما همچنان که پیشبینی میشد، مردم نتوانستند در جریان تصمیم دولت قرار بگیرند،6 از صبح روز 17 شهریور 1357 در بسیاری از نقاط تهران و سایر شهرها بسیاری از مردم به خیابانها ریخته و بدون توجه به اخطارهایی که درباره برقراری مقررات حکومت نظامی داده میشد، بر ضد رژیم به تظاهرات پرداختند. میعادگاه اصلی تظاهرکنندکان تهرانی در میدان ژاله قرار داشت که نیروهای انتظامی و ساواک بیمحابا به روی مردم بسیاری که در این میدان و خیابانهای اطراف گرد آمده بودند، آتش گشوده و شمار زیادی مجروح و تعداد کثیری نیز به شهادت رسیدند. در این روز علاوه بر شهادت وجراحت صدها نفر از تظاهرکنندگان توسط ساواک، خسارات مالی و اقتصادی قابل توجهی به منازل، مغازهها و اتومبیلهای مردم وارد شد و آتشسوزیهای عمدی بسیاری در بخشهای مختلف شهر به راه انداخته شد. در دیگر شهرهای کشور نیز ساواک و سایر نیروهای نظامی و امنیتی بر روی تظاهر کنندگانی که حکومت نظامی را نادیده گرفته و به خیابانها ریخته بودند، آتش گشود و تعداد کثیری را شهید و مجروح کردند. بیشترین اتهامات مربوط به فاجعه روز 17 شهریور 1357 متوجه ساواک شد.7 تبعات کشتار 17 شهریور برای رژیم پهلوی گران تمام شد؛ از آن پس ناآرامیها وارد مرحله جدیدی شد. در آن میان شریف امامی نخستوزیر وقت برای آرام کردن فضای بحرانی کشور، طی نطقی از واقعه میدان ژاله ابراز تأسف کرد و کشتهشدگان و جان باختگان 17 شهریور را مورد تکریم قرار داده و به مردم به دلیل این فاجعه تسلیت گفت. این موضعگیری شریف امامی از سوی ساواک تهران، که در آن نقش محوری داشت، مورد اعتراض واقع شد و پرنیان فر ــ رئیس ساواک تهران ــ طی نامهای خطاب به مقدم، به این موضعگیری نخستوزیر انتقاد کرده و اضافه کرد که اگر سخن شریف امامی در ادای احترام به کشتهشدگان و شهدای 17 شهریور مورد تأیید مجموعه حکومت بوده باشد، پس در این میان نیروهای امنیتی و انتظامی که به دستور حکومت در آن روز مرتکب این کشتار شدند، در چه جایگاهی قرار خواهند گرفت. پرنیانفر هشدار داد که سخنان نخستوزیر آثار و تبعات سوئی در تضعیف روحیه نیروهای ساواک و دیگر نیروهای نظامی و انتظامی بر جای خواهد گذاشت.8
در همان زمان شایع شد که علاوه بر ساواک و نیروهای نظامی، واحدهایی از سربازان اسرائیلی نیز در جریان کشتار 17 شهریور 1357 دست داشتهاند.9 روز پس از کشتار 17 شهریور، شورای امنیت ملی دولت شریف امامی با حضور مقدم، بار دیگر تشکیل جلسه داد و درباره واقعه به بحث پرداخت. با این احوال، به دلیل گسترش دامنه بحران در نقاط مختلف کشور، به طور ضمنی ضرورت ادامه سیاست سرکوب مورد توجه حاضران در جلسه قرار گرفت و در تعداد دیگری از شهرهای کشور نیز مقررات حکومت نظامی برقرار شد.10 پس از واقعه 17 شهریور، کارتر ــ رئیس جمهور امریکا ــ در تماسی، به شاه اطمینان داد که از روش قهرآمیز و قاطع او در برخورد با مخالفان حمایت میکند.11
به دنبال کشتار 17 شهریور، مخالفان رژیم با صدور اعلامیه، بیانیه و ارائه سخنرانی مراتب انزجار خود را از حکومت پهلوی اعلام کردند. در این میان آیت الله شریعتمداری نیز طی اعلامیهای که مردم را به آرامش دعوت میکرد، نیروهای حکومتی را به دلیل کشتار 17 شهریور نکوهش کرد. گفته میشود اعلامیه آیت الله شریعتمداری توسط ساواک بهره برداری شده و متن آن در شمارگان بسیار پخش شد.12 پس از واقعه 17 شهریور، مقدم در یکی از جلسات شورای امنیت ملی دولت شریف امامی از وضعیت وخیم و ناکارآمد دستگاهای تبلیغاتی و رسانهای حکومت انتقاد کرده و بر این نکته تأکید کرد که رادیو و تلویزیون از برآوردن خواستها و نیازهای تبلیغاتی حکومت و نقشی که ضرورتاً این دستگاه باید در برابر مخالفان اتخاذ کند، عاجز و ناتوان است. مقدم همچنین از وزارت اطلاعات و جهانگردی دولت شریف امامی هم انتقاد کرد که در کنترل و هدایت نشریات و روزنامهها ناتوان بوده و اجازه میدهد روزنامهها چنان که دلخواه مخالفان حکومت است به انعکاس اخبار، حوادث و رخدادهای جاری کشور مبادرت کنند و حکومت را با مشکلات مضاعفی رو به رو سازند.13
بدین ترتیب به نظر میرسید به رغم جایگزینی مقدم در ریاست ساواک، تحولات محسوسی در روش برخورد ساواک با مردم به وجود نیامده و این سازمان کماکان به دلیل سوء رفتارش پذیرای بیشترین انتقادات و اعتراضات بود. با این احوال، دولت شریف امامی وعدههایی مبنی بر ایجاد تحول در ساختار تشکیلاتی و حذف نیروهای سرکوبگر و بدنام این سازمان داد. به دنبال آن، به تدریج در محافل سیاسی و اجتماعی شایع شد که به زودی تعدادی از نیروهای بدنام ساواک از این سازمان اخراج خواهند شد. به دنبال آن، ناصر مقدم فهرستی از چند ده نفر از افراد بدنامتر این سازمان را برای اخراج از ساواک در اختیار شاه و دولت قرار داد. مشهورترین این افراد پرویز ثابتی مدیرکل بدنام و بی رحم اداره کل سوم (امنیت داخلی) بود؛ پرویز ثابتی نهایتاً در آبان 1357 از کشور گریخت. با این احوال دامنه تغییر و تحول در ساواک در آن دوره چندان قابل اعتنا نبود و سرعت تحولات سیاسی و اجتماعی بسیار پرشتاب تر از آن بود که دولت و نیز ریاست ساواک، امکان، فرصت و نیز مجال جدی برای ایجاد تغییر و تحولات ساختاری در این سازمان بیابند. طرح مسائلی چون لزوم تصفیه ساواک از عناصر بدنام و نایاب و سرکوبگر و ایجاد تحولاتی در ساختار و تشکیلات آن، بیش از پیش موجبات تضعیف روحیه نیروهای این سازمان را فراهم آورد و همزمان با آن، تهدیدات و خطرات بالفعلی که همه روزه از سوی مخالفان، متوجه نیروهای ساواک میشد، مشکلات روحی و روانی این نیروها را مضاعف میساخت.14
به تدریج آشکار شد که اقدامات دولت شریف امامی که تلفیقی از طرحهای به اصطلاح مسالمتآمیز و آشتیجویانه و نیز سرکوب بود، علاوه بر این که نتیجه مطلوبی برای رژیم به بار نیاورد، بر دامنه بحران نیز افزود. دولت شریف امامی کارنامه نومید کنندهای برای حکومت داشت و چارهای جز تغییر آن با کابینهای دیگر در ذهن تصمیم گیران حکومت و به ویژه ناصر مقدم خطور نمیکرد. در چنین شرایطی با زمینه سازیهای پیشین ساواک، شاه متقاعد شد که جز برکناری شریف امامی از نخستوزیری و روی کار آمدن فردی نظامی، که سرکوب بیشتر مخالفان را پیگیرد، چاره دیگری نیست. ساواک از روز 13 آبان 1357 بر جنایات خود در تهران و سایر شهرها افزود و با ایجاد درگیریهای خونین با تظاهرکنندگان و آتش زدنها و تخریبهای عمدی در سطح وسیعی از شهر تهران، بیش از پیش موجبات نگرانی شاه را از عواقب سوء ادامه نخست وزیری جعفر شریف امامی فراهم آورد. نهایتاً نیز مقدم در ملاقاتی با شاه موجبات انتصاب ارتشبد غلامرضا ازهاری را به نخستوزیری فراهم آورد.15
_______________________________
1. مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، ج13، چاپ اول، لندن، پکا، شهریور 1371/1992 م، ص183. و اشرف پهلوی، من و برادرم، با مقدمه محمود طلوعی، چاپ اول، تهران، علم، 1375، ص 345ـ346.
2. مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار، چاپ ششم، تهران، جاویدان، 1374، ص 744.
3. امیر اصلان افشار، سروها در باد: آخرین روزهای شاه در تهران، به کوشش محمود ستایش، چاپ اول، تهران، البرز، 1378،ص 169 ـ 197 و ص 220 ـ 221.
4. مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 12، بخش دوم، چاپ اول، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1365ـ 1366، ص 22ـ 24. و جهانگیر آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفیان، چاپ اول، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1375، ص 533.
5. احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، چاپ اول، تهران، رسا، 1372، ص 141ـ143. و انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج5، چاپ اول، تهران مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 250.
6. عمادالدین باقی، بررسی انقلاب ایران، ج اول، چاپ اول، قم، نشر تفکر، 1370، ص 254ـ 255. و عباس قره باقی، اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد عباش قره باغی (مرداد ـ بهمن 57)، چاپ اول، تهران، نشر نی، 1364، ص 2 ـ 25.
7. رمضانعلی شاکری، انقلاب اسلامی و مردم مشهد، چاپ دوم، تهران، بی نا، 1362، ص 93ـ 94 و حسین فردوست: خاطرات ارتشبد سابق، حسین فردوست: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، چاپ سوم، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1370، ص 578 ـ 589.
8. بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
9. وحید الزمان صدیقی، انقلاب اسلامی ایران از نگاه دیگران، به کوشش و ترجمه مجید رویین تن، چاپ اول، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1378، ص 72 ـ 73.
10. روزشمار انقلاب اسلامی، جلد 5، چاپ اول، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1378، ص 306 ـ 309. و تصمیم شوم: جمعه خونین، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 97 ـ 100.
11. جان دی استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، چاپ اول، تهران، رسا و نگارش، 1377، ص 166 ـ 169.
12. تصمیم شوم: جمعه خونین ، ص 101 ـ 102.
13. همان، ص 123 ـ 124.
14. شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدیقی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد و تاریخی، 1377، ص 498.
15. عمادالدین باقی، ص 264 ـ 273. و غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج2، چاپ اول، تهران، رسا، 1371، ص 116 ـ 126.
چکیده: حادثه 17 شهریور تأثیر عمیقی بر روند نهضت مردم ایران گذاشت. با این که ظاهرا سه هفته کشور را با آرامش نسبی رو به رو کرد، ولی نه تنها توقفی در روند انقلاب ایجاد نشد، بلکه کینه عمومی از حکومت شاهنشاهی بیشتر گردید. کشور یک هفته دست به اعتصاب زد تمامی بازارها و بیشتر اماکن کسب تا 25 شهریور به عنوان اعتراض به این کشتار وحشیانه تعطیل بودند. حکومت نظامی تا واپسین روز دوام نظام شاهنشاهی پا برجا بود، اما عملا کارآیی نداشت و هرگز نتوانست مقررات خشک خود را در شهرها تزریق کند.
سال پایانی حکومت پهلوی در حالی آغاز شد که علیرغم اوج گیری اعتراضات مردمی ،کمتر کسی باور میکرد که این رژیم نتواند سال جاری را به پایان برساند البته بودند کسانی چون امیراسدالله علم – یار همراه محمدرضا پهلوی – که در یادداشتهای روزانهاش فروپاشی حکومت را پیش بینی کرده بود، اما هنوز زنگ خطر جدی در بین رجال پهلوی به صدا در نیامده بود.
تابستان 1357 دوره پر التهابی آغاز شد که به سقوط حکومت انجامید. روز شانزدهم شهریور ، به ویژه در تهران ،اعتصاب سراسری به وقوع پیوست و همچنین به دعوت روحانیان تهرانی در این روز راهپیمایی بزرگی صورت گرفت. در مقدمه کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک درباره وقایع نیمه دوم شهریور 1357 و به ویژه کشتار 17 شهریور همان سال آمده است:
در این حرکت اجتماعی؛ همچون راهپیمایی بزرگ عید فطر (13/6/1357) مردم بار دیگر نفی سلطنت و تغییر نظام حکومتی را خواستار شدند و نیز با گل و گلاب و نقل از نظامیانی که در خیابانها مستقر بودند استقبال کردند. این شیوه از مخالفت که با دفع حکومت و جذب ارتش همراه بود هر چه زودتر میباید متوقف میگردید چرا که ادامه آن موجب تزلزل هر چه بیشتر پایه های حکومت میشد. برپایی حکومتت نظامی تنها چاره پیش رو بود. مقامات بلند پایه نظامی و امنیتی حکومت بیش از دیگر دولتمردان به ایجاد حکومت نظامی تأکید داشتند. در واپسین ساعات روز شانزدهم شهریور اعلامیه برقراری حکومت نظامی در تهران و یازده شهر دیگر نوشته شد.
با این که روحانیان تهران برای روز هفدهم شهریور تظاهرات و راهپیمایی پیش بینی نکرده بودند، اما مردم قرار تجمع این روز را در میدان ژاله گذاشتند. طعم تلخ این حکومت ساعت 9 صبح به مردم حاضر در میدان چشانده شد و با گشودن رگبار مسلسلها تعداد قابل توجهی از مردم به شهادت رسیدند و بسیاری زخمی شدند.
از همان روز آن شایعه در سطح کشور پراکنده شد که سربازان اسرائیلی دست به این کشتار وحشیانه زدهاند . مردم باور نمیکردند که هموطنان نظامیشان این چنین به روی آنها آتش بگشایند.
حادثه 17 شهریور تأثیر عمیقی بر روند نهضت مردم ایران گذاشت ؛ با این که ظاهرا سه هفته کشور را با آرامش نسبی رو به رو کرد، ولی نه تنها توقفی در روند انقلاب ایجاد نشد، بلکه کینه عمومی از حکومت شاهنشاهی بیشر گردید؛ کینهای که سر بسته باقی نماند- مانند آنچه پس از 15 خرداد 1342 روی داد- و همچنان تا سقوط سلطنت فوران کرد.
کشوریک هفته دست به اعتصاب زد. تمامی بازارها و بیشتر اماکن کسب تا 25 شهریور به عنوان اعتراض به این کشتار وحشیانه تعطیل بودند .
حکومت نظامی تا واپسین روز دوام نظام شاهنشاهی پا برجا بود، اما عملا کارآیی نداشت و هرگز نتوانست مقررات خشک خود را در شهرها تزریق کند. برای نمونه با این که اجتماع بیش از سه نفر در حکومت نظامی واکنشی از خود نشان نمیدادند.
اسناد به جای مانده از دستگاه امنیتی پهلوی دوم نشان میدهد که سرآغاز راهپیمایی روز جمعه هفدهم شهریور 1357 ، راهپیمایی چند روز قبل (31/6/1357) عید فطر بود. در سندی از ساواک ضمن اشاره به راهپیمایی عید فطر ، تظاهرات مجدد در منطقه قیطریه تهران در روز شانزدهم شهریور بررسی شده است (سند شماره 1 )
روزنامه اطلاعات نیز روز شانزدهم شهریور درباره نظر مراجع تقلید راجع به راهپیمایی این روز چنین آورده است:
"به قرار اطلاع طی تماسهایی که امروز رهبران دولتی با مراجع تقلید گرفتند مسأله عدم صدور اعلامیه برای راهپیمایی امروز تأیید شده است.. اما از سوی دیگر زمزمههایی که از چند روز قبل و بخصوص از صبح دیروز در شهر شنیده میشد حاکی از تعطیل عمومی و راهپیمایی امروز بود. به همین منظور فروشگاههای تهران دیروز شلوغترین روز خود را پشت سر نهادند. در کلیه نانواییها و قصابیها و سوپر مارکتها ازدحام غریبی وجود داشت و مردم آذوقه دو روزه خود را تهیه دیدند. این حرکت نشان دهنده این بود که خبر تعطیلی عمومی امروز و راهپیمایی که قرار بوده است از مسجد قبا در قیطریه آغاز شود چندان هم صورت شایعه نداشت است. اما آنجه به تعطیل عمومی و راهپیمایی امروز که به خاطر حرمت خون کشته شدگان روزهای اخیر صورت گرفت قوت میداد این بود که از دیشب و از نخستین ساعات بامداد امروز مأموران گارد و شهربانی در میادین مختلف و نقاط حساس شهر مستقر شدند و از سوی دستگاه های انتظامی تدارکات لازم برای جلوگیری از تظاهرات انجام گرفت."
ضد اطلاعات ژاندارمری هم در این مورد به ساواک چنین گزارش میدهد: خبر واصله حاکی است تظاهر کنندگان خیابان کوروش کبیر [شریعتی] و سه راه تخت جمشید [طالقانی] به وسیله نوشته، قرار ملاقاتهای بعدی خود را به شرح زیر تعیین مینمایند.
1. فردا صبح محل ملاقات منزل آقای نوری واقع در آب سردار خیابان شهدا
2. فردا شب محل ملاقات مسجد قبا
3. سیار
4. سند دیگری از ساواک موضوع اعلام حکومت نظامی در تهران و 11 شهر کشور و اعلامیه دولت را درباره آن بیان میکند . این سند قصد دارد چنین وانمود کند که خویشتنداری مأموران نظامی از کشتار مردم جلوگیری کرده است . در عین حال این سند نشان میدهد که علل نارضایتی مردم و خواست مشروع آنها از دید مأموران حکومت پنهان نبوده است. ( سند شماره 2)
نوشتههای معتبر دیگری نشان میدهد که حکومت نظامی و مقابله با مردم با تأیید مستقیم شخص شاه به اجرا در آمده است.
" طبق منابع موجود شورا ی امنیت ملی متشکل از نخست وزیر ، وزیر امور خارجه ،رئیس ستاد ارتش ،رئیس ساواک ، رئیس شهربانی ، فرمانده ژاندارمری و وزیر کشور روز شانزدهم شهریور جلسهای تشکیل میدهد. در این جلسه سپهبد مقدم رئیس وقت ساواک اظهار میدارد که طبق گزارشهای رسیده تظاهرات پنج شنبه ( 16/6/57) روز جمعه هم ادامه خواهد داشت و این که " قرار است فردا در مملکت آشوب به پا بکنند و مملکت را به هم بزنند . من مراتب را به عرض اعلیحضرت رساندم که به نظر من ضرورت دارد که اعلام حکومت نظامی بشود. " ( انقلاب اسلامی به روایت رادیو بی بی سی، صص 228 و 229)شاه به مقدم دستور میدهد مسأله را در شورای امنیت بررسی کنند. رئیس اداره دوم و سوم ارتش هم که در این جلسه شرکت کرده بودند به برقراری حکومت نظامی تأکید میکنند. پس از این جلسه شریف امامی ، نخست وزیر شاه هیأت دولت را تشکیل میدهد. اعضای هیأت دولت قبل از نیمه شب دور هم جمع میشوند و آنجا سپهبد مقدم و ارتشبد ازهاری رئیس ستاد نسبت به برقراری حکومت نظامی تأکید میکنند . هیأت دولت نیز به این موضوع رأی میدهد شریف امامی در آخرین مرحله برپایی حکومت نظامی را به نظر شاه میرساند و تأیید نهایی را از او میگیرد "
در پی تصویب قانون حکومت نظامی و اعلام بیموقع و با تأخیر آن ، مردمی که بسیاری از آنان بدون اطلاع از مقررات منع آمد و شد به محل راهپیمایی روز هفدهم شهریور آمده بودند، به خاک و خون کشیده شدند. گزارش ساواک درباره واقعه این روز حاوی نکات بسیاری است. ( سند شماره 3 )
نخستین بار ساعت شش صبح روز هفدهم ، اعلامیه اجرای مقررات حکومت نظامی از رادیو خوانده شد بر این اساس تنها تعداد اندکی از مردمی که آماده راهپیمایی بودند از این مقررات اطلاع داشتند و مقایسه شعارهای مردم در حرکت اولیه به سمت میدان شهدا و پس از فاجعه ، گویای این مطلب است. در ابتدای حرکت به سوی میدان شهدا، شعار بیشتر مردم " نصر من الله و فتح قریب بود" این در حالی است که پس از کشتار مردم ، شعارهایی چون " قتلگه پهلوی ،ژاله تهران شده / قتلگه پهلوی ،تمام ایران شده " و " ارتش بگو گل گلوله است؟ " به گوش میرسید.
یکی از خبرنگاران حاضر در میدان شهدا ، خبرنگار روزنامه فیگارو بو. مشاهات وی به نقل از روزنامه کیهان چنین است:
ساعت هشت صبح میدان ژاله ،ارتش و نیروهای امنیتی کاملا در میدان مستقر گشتهاند و تمام راههایی را که به میدان متصل میشود بستهاند. ماسکهای ضد گاز ، کلاه کاسکها ،سرنیزهها و تفنگهای نشانه رفته در پرتو نور خورشید میدرخشید. راه پیمایان و تظاهرکنندگان کجا هستند؟ بله اینجا هستند. در میدان و کوچهها طوری موضع گرفتهاند که به سختی دیده میشوند و در حالتی جدی و فریب دهنده اما کاملا هوشیار و آگاه از ریسکی که در پیش دارند،آن هم بدون کوچکترین سلاحی و تنها با دست خالی همراه با فریادها و پلاکاردهایی که در دست دارند. در ساعت 15/8 از قسمت فرماندهی نظامی صدایی که با بلندگو تقویت شده است چنین میگوید: حکومت نظامی است. به شما دستور داده میشود که متفرق شوید ، ما را مجبور به تیراندازی نکنید. جمعیت یکصدا پاسخ میدهد: ما شاه نمیخواهیم جمهوری اسلامی میخواهیم ،مرگ بر شاه جانی 30/8 هیجان و اضطراب بیشتر شده و جمعیت فشردهتر میگردد . فریادهای شادی جمعیت حاکی از ورود آیتالله نوری است. وی با جرأت و شهامت به طرف نیروهای امنیتی میرود و پس از مختصری گفت و گو با یکی از افسران باز میگردد و با اشاره سر از جمعیت میخواهد تا به آهستگی روی زمین بنشینند و جمعیت نیز بدون کوچکترین واکنشی به دعوت وی لبیک میگوید 15/9 از قسمت دیگر میدان به یکباره صدای رگبار مسلسلها شنیده میشود. من بلافاصله خود را به روی زمین انداخته و به سختی به طرف پیاده رو میرسم ؛ جایی که سربازان ردیف اول بدون وقفه شروع به تیراندازی به طرف ما نمودهاند. تیراندازی مدت 30 ثانیه به طول انجامید. تیراندازی به مردم بیدفاع و بیسلاح چه کار آسانی بود، چرا که جنگ نبود، بله یک کشتار دسته جمعی بود. خیابانی که تا دقایقی قبل از انبوه جمعیت سیاه میزد، اکنون پر از اجساد ، کفشهای خونین ، پلاکاردهای پاره و زخمیهایی که کشان کشان خود را به طرف زخمی دیگر میرساندند . در آن طرف پیادهرو و خیابان فریادها شدیدتر میگردید. فریادی با درد و الم ناشی از کشتار بیرحمانه توأم با ذکر خدا و بیان این جمله که خدایا، خدایا تو آگاهی و میبینی که چه کردند. "
جان دی . استمپل که خود از مسؤولین رده بالای سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران بود، بعدها کتابی منتشر کرد. وی در کتاب خود درباره واقعه میدان شهدا مینویسد:
" بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله ، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی کشته شدگان را بین 200 تا 400 نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین 58 نفر بودهاند اما در عرض یک هفته این رقم به 122 نفر افزایش یافت که به این رقم بین 2000 تا 3000 زخمی نیز افزوده گردید. در نیم روز 8 سپتامبر (17/6/57) رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین 400 تا 500 نفر بود، اما طی 24 ساعت تا حدود 1000 نفر بالا رفت ... قبرستان بهشت زهرا تنها محل رسمی دفن مردگان در تهران به کنترل مخالفین درآمد و نیز تحریکات قابل توجهی درباره ثبت ارقام قبور مقتولین از هر دو طرف به عمل آمد پزشکانی که مدت 36 ساعت کار کرده بودند عقیده داشتند که رقم 300 تا 400 کشته و 3000 تا 4000 مجروح که در بیمارستانها و مراکز درمانی درمان سرپایی شدهاند برآوردی منطقی است. "
گفتنی است اعتراض علیه حکومت در تهران ،در روز هفده شهریور ،تنها مختص میدان شهدا نبود . اسناد ساواک نشان میدهد که تا پایان این روز ، زد و خودروهای خیابان در سایر نقاط این شهر وجود داشت . ( سند شماره 4)
خاطرات مردمی گردآوری شده در دفتر ادبیات اسلامی درباره واقعهایی روز و گزارش سند شماره 3 ساواک ،چنین است:
" مردم به خاطر این که گاز اشک آور اثر نکند اول دو تا از این ماشینهای پست را آتش زندند، دو تا از این ماشین وانت پیکانهای پست را سوزاندند.
بعد هجوم بردند. به طرف راهنمایی و رانندگی و آنجا را آتش زدند و بعد اداره پست را طرفهای ظهر کوروش پیروزی را در چهار راه کوکاکولا آتش زدند..."
در پی کشتار مردم در روز هفدهم شهریور که جمعه سیاه لقب گرفت ؛ آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی تلگرافی خطاب به جعفر شریف امامی نخست وزیر ارسال کرده و به برخورد حکومت با مردم اعتراض نمود. سند شماره 5 من گزارش ساواک در این باره و سند شماره 6 متن تلگراف ایشان به نخست وزیر است.
همانطور که در ابتدای مطلب آوردیم ، در پی واقعه میدان شهدا شایعه حضور سربازان اسرائیلی در ایران قوت گرفت . در واقع مردم ایران نمیتوانست بپذیرد که هموطن او در لبس ارتشی که بایستی حامی مردم و کشور باشد، در مقابل خانوادهاش ایستاده و به سوی او مسلسل بگشاید. ساواک نیز با جدیت تمام در پی تکذیب این شایعه بود. ( سند شماره 7)
علیرغم این که رادیو و تلویزیون نیز در سیطره کامل حکومت نظامی قرار داشت اما نیروهای طرفدار انقلاب به دنبال اعلام همدردی با مردم بودند . خبری از روزنامه آیندگان در این باره جالب توجه است . این روزنامه اعلام نمود که بعد از ظهر روز 17/6/1357 ،شبکه دوم تلویزیون ملی ایران یک موزیک غم انگیز پخش کرد. یکی از مسئوولان تلویزیون که متوجه شد این کار در اعتراض به کشتار مردم تهران در صبح همان روز در میدان شهدا بود، بلافاصله دستور داد آن را قطع کنند و به جای آن برنامه رنگارنگ را که مجموعه نمایشهای طنز همراه با رقص و آواز بود، پخش کنند.
پس از فاجعه میدان شهدا، تعدادی از نیروهای حاضر در صحنهی که به نقل از فرمانده گردان 174 فرمانداری نظامی در این واقعه فعالیت چشمگیری داشتند، تشویق شدند. ( سند شماره 8 )
به غیر از اعتراضات مردمی ، اعلامیه دو مرجع بزرگ قم مرحوم آیتالله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی و مرحوم آیتالله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی ؛ همچنین اعلامیه مشترک این دو مرجع به همراه آیتالله سید محمد کاظم شریعتمداری در اسناد ساواک منعکس است. (سندهای شماره 10-8)
اسناد شماره 11 تا 22 نشان دهنده وضعیت کلی کشور پس از فاجعه هفده شهریور و برگزاری مراسم مختلف یاد بود برای شهدای این روز است. یکی از مواردی که در بحبوحه مبارزات مردمی در ماههای آخر حکومت پهلوی به چشم میخورد سکوت اکثر رسانههای غربی همارهی تعدادی از آنها با حکومت پهلوی و تحریف اخبار مربوط به وقایع ایران است. سندهای شماره 23 و 24 نمونههایی از گزارشات ساواک را درباره اخبار رسانههای غربی نشان میدهد.
فرماندار نظامی تهران هنگام وقوع فاجعه هفده شهریور ارتشبد غلامعلی اویسی بود سند شماره 25 گویای سر در گمی فرماندار نظامی وقت و عجز وی از مقابله با مردم است: این سر در گمی به نخست وزیر وقت – جعفر شریف امامی – نیز سرایت کرده بود. وی که خود عامل اصلی اعلام حکومت نظامی و کشتار مردم بود، در پایان سخنانش در مجلس شورای ملی به " روان پاک درگذشتگان در وقایع اخیر درود فرستاد. "
شریف امامی هم به دنبال تبرئه خود بود، هم در پی فریب مردم و هم مانند کسی که بن بست رسیده بود به هر دری میزد ( سند شماره 26)
یکی از موضوعاتی که مردم شرکت کننده در راهپیمایی روز هفده شهریور و بازماندگان شهیدان و مجروحان حادثه در پی آن بودند، اطلاع از نظر رهبر انقلاب حضرت امام خمینی ( ره ) در این باره بود. اعلامیه امام ( ره) که بلافاصله پس از این واقعه در نجف منتشر شد و به سرعت اکثر مردم ایرن از آن آگاهی یافتند. در واقع به حرکت مردم مشروعیت بخشید و مردم شادمان از مهر تأیید مرجع و رهبرشان به مبارزه تا سرنگونی حکومت پهلوی ادامه دادند.
پی نوشت :
مرکز بررسی اسناد تارخی وزارت اطلاعات ؛ انقلاب اسلام یبه روایت اسناد ساواک ؛ کتاب یازدهم ؛ تهران ، 1381 ؛
2 روزنامه ،اطلاعات؛ 16/6/1357 ؛ ش 15705 ، ص 4
3 مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات ؛ همان ؛ ص 8
4 همان ؛ ص 43
5 کیهان " ش 13239
6 جان ،دی، استمپل ؛ دروان انقلاب ایران ؛ ترجمه منوچهر شجاعی ؛ انتشارات رسا ؛ ص 168
7 آیندگان، ش 3228 ؛ ص 16
مقدمه:
دولت جمشید آموزگار که از نخستین روزهای زمامداری، سیاست تحمیق مردم را پیش گرفته بود و می خواست با همان سازمان های امنیتی موجود، بحران ها را پشت سر بگذارد و رژیم را حفظ کند، نتوانست در برابر امواج توفنده ی انقلاب اسلامی پایداری کند.
تظاهرات مردمی و راهپیمایی های عظیم، روز به روز گسترش می یافت و مراکز فساد، قمارخانه ها وکاباره ها مورد هجوم مردم قرار می گرفت و اعتراضات مردمی علنی تر می شد. به دنبال شکست کابینه آموزگار و ناتوانی دولت در پاسخگویی به استیضاح نمایندگان مجلس فرمایشی شورای ملی در خصوص حادثه سینما رکس آبادان و قاطعیت انقلابی مردم در پیشبرد خواسته هایشان، پس از یک سال در چهارم شهریور 1357، مجبور به استعفا شد و مهندس جعفر شریف امامی که از رجال مشهور وابسته رژیم که 15 سال رئیس مجلس سنا و در سال 1339، نخست وزیر بود، به قصد کنترل اوضاع، از طرف شاه مامور تشکیل کابینه شد. نقشه امریکا این بود که با این تغییر و تحول تا حدی از خشم و نفرت عمومی بکاهد. شریف امامی برنامه دولت خود را براساس آشتی ملی و احترام به روحانیت قرار داد و با آزادی 237 نفر از زندانیان سیاسی و تعطیلی قمارخانه ها و کازینوها تلاش کرد خود را مردمی نشان دهد. ولی این ترفندها کارساز نشد و همان روز که مصادف با شهادت مولای متقیان علی (علیه السلام) بود ، تظاهرات و برخوردهای خونین ادامه یافت
در پنجم شهریور تظاهرات گسترده مردم در شهرهای قم، تهران و ... ادامه پیدا کرد و ده ها نفر نیز به شهادت رسیدند. رژیم شاه در یک عقب نشینی آشکار، تقویم شاهنشاهی را که چندی پیش (سال 1354) رسمی کرده بود، مجدداً به تقویم هجری شمسی مبدل ساخت.
در ششم شهریور 1357 امام خمینی (رحمت الله علیه) خطاب به ملت پیامی منتشر کرد و نسبت به حیله های دشمنان اسلام و تعویض مهره ها، تغییر تقویم و ... اعلام خطر نمود:
در این موقع حساس تاریخ ایران، شاه به وسیله کارشناسان خود دست به توطئه خطرناکی زده است که با اندکی سستی و تغافل، ملت ایران باید از به دست آوردن آزادی و استقلال و حقوق بشر مایوس شود و خود را برای همه نوع اختناق و شکنجه و قتل و غارت مهیا کند و اسلام باید از احکام نورانی خود چشم بپوشد... .
... ملت ایران بداند که در لب پرتگاهی است که با اندکی غفلت، سقوط می کند و تمام زحمات و رنج های چندین ساله او پایمال می شود و تا آخر روی سعادت نخواهد دید و در نزد خدای متعال مسئول است... .
سیزدهم شهریور(عید فطر) برگزاری راهپیمائی بزرگ در تهران
اختناقی که رژیم از سال ها قبل ایجاد کرده بود، در یکی ، دو ماه اخیر به اوج خود رسیده بود، اما پیگیری ادامه نهضت از طرف امام (رحمت الله علیه) و روحانیت معظم، در روز عید فطر آن سال تجلی نمود و مردم در شهرهای خمین، تهران، قم، کرج و ایلام و دیگر شهرها پس از برگزاری نماز عید به حرکت در آمدند و شعارهای کوبنده بر ضد رژیم سر دادند و بزرگ ترین راهپیمایی ها در تهران با شرکت نزدیک به یک میلیون نفر برگزار شد و روزنه امید پیروزی و نقطه عطف تاریخ سازی را در نهضت اسلامی پدید آورد. تظاهر کنندگان با مشت های گره کرده و فریادهای کوبنده خواستار برکناری رژیم شاهنشاهی و تاسیس حکومت اسلامی شدند.
راهپیمایان در تهران با ابراز محبت به سربازان و بوسیدن آن ها خواستار پیوستن ارتش به ملت شدند. امام خمینی (رحمت الله علیه) به مناسبت این راهپیمایی، اعلامیه ای منتشر و خطاب به ملت ایران فرمودند:
مردم مسلمان ایران به دنبال برگزاری نماز عید، دست به عبادت ارزنده دیگری زدند که آن فریادهای کوبنده علیه دستگاه جبار و چپاولگر برای به پا داشتن حکومت عدل الهی است که کوشش در این راه از اعظم عبادات است وفدایی دادن در راه آن سیره انبیا عظام خصوصا نبی اکرم اسلام و وصی بزرگ او امیرمومنان است... .
ملت عظیم الشأن ایران! نهضت خود را ادامه داده و هرگز سستی به خود راه ندهید که نمی دهید. مطمئن باشید به امید خدا پیروزی و سرافرازی نزدیک است.
امام خمینی (رحمت الله علیه) در این اعلامیه ارتشیان را برادران خود خوانده و خواستار احترام بیشتر به آنان شدند و فرمودند:
... ای سربازان غیور که برای وطن و کشور خود فداکاری می کنید، به پا خیزید، ذلت و اسارت بس است، پیوند خود را با ملت عزیز استوارتر کنید... .
تظاهرات روز عید فطر زمینه ای برای تظاهرات 16 شهریور گردید. در این روز راهپیمایی بزرگ تهران انجام شد. ابتدا ماموران کوشش کردند که جلوی راهپیمایی را بگیرند و چون توفیقی نیافتند خود نیز به دنبال جمعیت به حرکت در آمدند.
راهپیمایی و تعطیل عمومی شانزدهم شهریور به واسطه اعتراض مردمی به جنایات رژیم و کشتار مردم در روزهای پیشین بود . ماموران رژیم از شب قبل در میدان های مهم شهر مستقر شده و آماده هرگونه درگیری با تظاهرکنندگان بودند. حرکت از قیطریه آغاز شد و به طرف میدان آزادی ادامه یافت. در این راهپیمایی شعارهای خمینی رهبر ماست، ایران کشور ماست، برادر ارتشی چرا برادرکشی، مسلمان به پاخیز برادرت کشته شد شنیده می شد و عکس هایی از امام(رحمت الله علیه) برفراز دست ها مشاهده می گردید. و در بین مردم اعلام شد که صبح روز بعد (جمعه 17 شهریور) در میدان ژاله ( میدان شهدا فعلی ) تجمع صورت خواهد گرفت.
جمعه سرخ یا 17شهریور- اعلام حکومت نظامی وقتل عام مسلمانان
در اولین ساعات جمعه 17 شهریور سال 1357، ارتشبد غلامعلی اویسی از رادیو اعلام حکومت نظامی کرد و اطلاعیه فرمانداری نظامی را به شرح زیر قرائت کرد:
1- دولت شاهنشاهی ایران به منظور ایجاد رفاه مردم و حفظ نظم از ساعت 6 صبح روز جمعه 17 شهریور 1357، مقررات حکومت نظامی را به مدت 6 ماه در شهرهای کشور اعلام می نماید.
2- این جانب (ارتشبد اویسی) به سمت فرماندار نظامی تهران و حومه منصوب گردیده ام.
3- ساعات منع عبور و مرور از ساعت 21 تا 5 صبح روز بعد تعیین می گردد... . براساس اطلاعیه شماره سه فرمانداری نظامی اجتماع بیش از دو نفر در تهران ممنوع اعلام گردید.
مردم تهران که از حکومت نظامی اطلاع نداشتند، پیش از ساعت 6 صبح و پس از ادای فریضه نماز برای چهارمین روز متوالی، از خانه ها بیرون آمده و سیل آسا روی به خیابان ها آوردند. مرکز تجمع آنان میدان ژاله (میدان شهدای کنونی) بود، همین که مردم به خیابان ها رسیدند، ناگهان با دیدن تانک ها و زره پوش های نظامی و ماموران مسلسل به دست حکومت نظامی غافلگیر شدند.
مردم بدون اعتنا به سربازان به حرکت خود ادامه دادند. همگان در دل احساس نوعی شجاعت و از جان گذشتگی می کردند. از خیابان های اطرف سیل انبوه جمعیت با سردادن شعارهای انقلابی به سمت میدان ژاله در حرکت بودند.
ماموران مسلح، پس از چند بار اخطار از زمین و هوا جمعیت را هدف رگبار مسلسل قرار دادند. فریاد الله اکبر و لااله الالله همه جا را پر کرد. جمعیت وحشت زده و هراسان به هر سمتی می دویدند، تا مامنی برای خود پیدا نمایند و گروهی روی زمین دراز کشیده بودند و رگبار مسلسل ها اجازه حرکت به ایشان نمی داد.
ضجه و ناله و فریاد با صدای گلوله در هم آمیخته بود و بوی خون و دود و باروت همه جا به مشام می رسید. با نزدیک شدن ظهر به تدریج میدان ژاله که اینک واقعا به میدان شهدا تبدیل گشته بود در هاله ای از سکوت مرگبار فرو رفت. در حول و حوش میدان آنچه به چشم می خورد، جنازه شهیدانی بود که در صحنه نبرد نابرابر همچنان باقی مانده و خون هایی که هر گوشه ای از میدان را گلگون کرده بود.
رژیم تعداد کل شهدای 17 شهریور را 58 نفر و مجروحان این فاجعه را 205 نفر اعلام داشت و تجمع گسترده و عظیم مردم تهران را نقشه خارجی اعلام کرد.
شمار دقیق قربانیان مظلوم حادثه 17 شهریور در میدان شهدا و خیابان های اطراف، هیچ گاه مشخص نگردید، لیکن، این رقم از چهار هزار نفر افزون تر بود و یکی از بزرگ ترین فجایع تاریخ انقلاب در جمعه سیاه اتفاق افتاد.
پیام امام خمینی(رحمت الله علیه)به مناسبت کشتار بی رحمانه مردم تهرانامام (رحمت الله علیه) فردای هفدهم شهریور، با ارسال پیامی به ملت شریف و شجاع ایران، ضمن ابراز هم دردی با ملت، کشتار وحشیانه را محکوم نمودند و دولت آشتی ملی را دولتی تحمیلی و غیر قانونی اعلام کردند.
امام (رحمت الله علیه) در گوشه ای از پیام خود فرمودند:
... چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم می خورد، آری این چنین است راه امیرالمومنین علی(علیه السلام) و سرور شهیدان امام حسین (علیه السلام).
ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته می شد... باید علما و روشنفکران ملت در زیر چکمه دژخیمان خرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد. شما ای ملت محترم ایران که تصمیم گرفته اید خود را از شر رژیم شاه خلاص گردانید و در رفراندمی که در سوم و چهارم شوال در برابر ناظران سراسر جهان انجام دادید، به دنیا نشان دادید که رژیم شاه جایی برای خود در ایران ندارد... .
من به جریان هفده شهریور اشاره میکنم تا آنجا که حافظه من یاریمیکند در آخرین راهپیمایی میلیونی قبل از هفده شهریور مرحوم شهید بهشتیاعلام کرد که راهپیمایی بعدی رسماً توسط جامعه روحانیت مبارز اعلام خواهدشد.
راهپیمایی روز هفده شهریور توسط جامعه روحانیت اعلام نشده بود و علتآن این بود که جامعه روحانیت مبارز احساس میکرد که بعد از راهپیمایی بزرگ اربعین رژیم ممکن است عکسالعمل نشان بدهد، البته آن دقیقاً در ذهن من نیستکه هفده شهریور بعد از اربعین بود و یا بین عاشورا و اربعین، الآن من حافظهام یارینمیکند، چون آن راهپیماییها که در ذهنم مانده بیشتر با مسئله محرم و ماه هایقمری هست، در صورتی که هفده شهریور به ماههای شمسی است. در هر حال شهیدبهشتی در آخرین راهپیمایی قبل از هفده شهریور اعلام کرده بود که راهپیمایی بعدیتوسط جامعه روحانیت اعلام خواهد شد، منتها آقای آقاشیخ یحیی نوری که آن زمانخانهاش در نزدیک میدان ژاله، یعنی میدان شهدای فعلی بود برای روز جمعه هفدهشهریور راهپیمایی اعلام کرده بود. ایشان نیز در نهضت فعال بود، ولی به صورتانفرادی کار میکرد و در شورای جامعه روحانیت حضور نداشت؛ یعنی من ایشان راهیچ وقت در جامعه روحانیت ندیدم و وی تنها و مستقل کار میکرد.
آقا شیخ یحیی نوری که برای روز جمعه، هفده شهریور اعلام راهپیمایی کرده بودو مبدأ راهپیمایی را میدان ژاله تعیین کرده بود، در صورتی که جامعه روحانیت هیچوقت از یکجا اعلام حرکت نمیکرد، بلکه از چند جا راهپیمایی اعلام میکرد، بهخاطر اینکه جمعیت در تهران از یکجا نمیتوانستند حرکت کنند؛ مثلاً شمال غربیتهران، شمال شرقی تهران، جنوب شرقی و جنوب غربی تهران. آن مناطق همهمراکزی بودند برای حرکت که مقصد میتوانست یکی باشد، ولی مبدأ نمیتوانستیکی باشد. به هر دلیلی بود که برای ما یک مقدار هم ناشناخته ماندهبود که چرا ویبدون هماهنگی با جامعه روحانیت اعلام راهپیمایی کرده بود و مبدأ آن را هم میدانژاله قرار داده بود؟ چون آن میدان نه ظرفیت جمعیت زیاد را داشت و نه از نظر امنیتیقابل اطمینان بود!
جامعه روحانیت هر وقت راهپیماییها را اعلام میکرد دو نکته را مد نظر قرارمیداد، یکی اینکه مسیرها به نحوی باشد که اگر احیاناً مورد تهاجم قرار گرفت مردمبتوانند از کانالهای فرعی خودشان را نجات بدهند، حالا آن کانالها، یا به صورتخیابانهای فرعی بودند و یا کوچههای فرعی، دوم اینکه تمهیداتی داده میشد، ازقبیل اکیپهای پزشکی و درمانی که اگر مجروحی روی زمین بماند این اکیپهابتوانند آن مجروح را حداقل نجات بدهند و یک سلسله فوریتهای پزشکی به ویبرسانند؛ چون انتقال مجروحان به بیمارستانها امکانپذیر نبود، برای اینکهمأمورین آنها را تحویل میگرفتند و بالاخره دردسر ایجاد میگردید.
جامعه روحانیت ناگزیر بود که از تعدادی از پزشکانی که در مسیر نهضت بودند،حتی از کسانی که تجربیات پزشکی داشتند ولی پزشک نبودند برای امدادهای موقتو فوریتهای پزشکی استفاده بکند. مخصوصاً در دوتا راهپیمایی آخر کاملاً اینتجهیزات به چشم میخورد، حتی در مسیر استقبال از امام هم که باز جامعة روحانیتتوسط ستاد استقبال امام پیگیر قضیه بود همین تمهیدات و پیشبینیها را کردهبود واکیپهای پزشکی وجود داشتند که خدای نکرده اگر حادثهای رخ بدهد بتوانند عملکنند. مقر اینها هم اواخر برای مدتی در همان قسمتهایی از مدرسه علوی یا مدرسهرفاه بود که هم ستاد استقبال و هم به اصطلاح کمکهای اولیه پزشکی در آنجا مستقربود. در هر حال این دو نکته را جامعه روحانیت در اعلام راهپیماییها در نظرمیگرفت که این دو نکته هیچ کدام در اعلام راهپیمایی میدان ژاله در نظر گرفتهنشدهبود، اولاً مسیر راهپیمایی که خیابان مجاهدین فعلی بود بسیار تنگ بود، خودمیدان کوچک و توانایی پذیرش جمعیت زیاد را نداشت و خیابانهای فرعی و کوچههاهم فاقد شرایط لازم برای نجات مردم بود.
در هر حال ما در جنوب تهران در این راهپیمایی شرکت نکردیم، ولی مترصداوضاع بودیم؛ یعنی جامعه روحانیت از دور مسئله را زیر نظر داشت. چنانکه ما درجنوب تهران یک ستادی تشکیل دادیم و از طریق تعدادی تلفن ـ که در آن زمان البتهجمعآوری کردن پنج، شش تا تلفن کار آسانی نبود، به همین دلیل از تلفنهای منازلاستفاده کردیمـ و دوستانی که در صحنه بودند قضایا را پیگیری میکردیم. آنها باستاد در ارتباط بودند و مرتب گزارش میدادند که هلیکوپترها آمدند، هواپیما آمدند،نیروها پیاده شدند، سربازها کجا مستقر شدند و افسران چکار میکنند. این مسائلدقیقاً به ستادی که ما در جنوب داشتیم اطلاع داده میشد، البته من دقیقاً اطلاع ندارمولی یقیناً در تجریش هم ستاد مشابهی وجود داشت. جامعه روحانیت از دور مراقبماجرا بود، ولی در صحنه حضور نداشت و در حقیقت عوامل و دوستان جامعةروحانیت در صحنه حضور داشتند.
بالاخص که از همان دقایق اول معلوم شد که دستگاه امنیتی رژیم اقدام به کنترلکرده و تمام میدان را اشغال نمودهاست، اصلاً در میدان افراد عادی حضورنداشتند،بلکه افسرهایی که این نیروها را هدایت میکردند و همچنین هلیکوپترهاییکه در آسمان آن حوالی مانور میدادند کاملاً صحنه را در کنترل داشتند.
بر تعداد جمعیتی که قبلاً اطلاع یافته بودند مرتب افزوده میشد، در میدان جانبود و خیابانهای منتهی به میدان، بالاخص خیابان مجاهدین فعلی از انبوه جمعیتمتراکم شده بودند. میدانید آن زمان مردم هم چندان ترس و واهمهای از نیروهایمسلح که وابسته به رژیم مانده بودند نداشتند. اول اخطارهایی صورت گرفت، سپسمردم را به گلوله بستند و مردم ناگزیر متفرِ شدند. در این متفرِ شدنها بود که تعدادزیادی که راه گریز نداشتند به کوچههای بنبست پناه بردند؛ چون قبلاً پیشبینینشدهبود. البته در اینجا جا دارد که ما نامی از آنهایی ببریم که در خانههایشان را بازکردند و به تناسب ظرفیت خانهها، تعدادی از مجروحین یا افراد در حال فرار را جادادند. اطلاعاتی که مرتب به ما میرسید نشان میداد که اکثر خانههای آن حوالی ازجمعیت پر شده بودند، تعدادی از مجروحین به این خانهها منتقل شده بودند وبسیاری روی کف خیابان افتاده و نیاز مبرمی به خون و نجات داشتند.
نیروهای مسلح وابسته به رژیم وقتی تمام این صحنهها را پر کردند با باز شدن درخانهها، آنها را به رگبار میبستند و لذا هیچکس نمیتوانست از این خانهها بیرونبیاید. بنابراین تعدادی دستگیر شدند، تعدادی زخمی و یا شهید به زمین افتاده بودندو عدهای هم که فرار کرده بودند، یا در خانهها مخفی شده بودند و یا احیاناً یکتعدادی بالاخره از طریق آن کوچههایی که انتها داشت خودشان را نجات داده بودند.من دقیقاً در خاطرم هست دوستانی که در خانهها گرفتار شده بودند و مرتب با تلفن با ما صحبت میکردند و کمک میطلبیدند و میگفتند این مجروحین وضعشان وخیمهست و احتیاج به خون دارند و باید به جایی منتقل بشوند، ولی هیچ وسیلهاینیست، البته تعدادشان هم کم نبود.
بالاخره ما به فکر افتادیم که با مراکزی تماس بگیریم و به ذهنمان آمد که با بیتمرحوم آقای خوانساری تماس حاصل نماییم. هرکاری کردیم که با وسایل مختلف بابیت آقای خوانساری تماس بگیریم و به خود ایشان دسترسی پیدا کنیم، راه ندادند.در نهایت با آقاسیدجعفر، آقازادة ایشان توانستیم تماس برقرار کنیم، البته دقیقاً یادمنیست که وی ]کجا بود،[ اما در تهران هم نبود و یک جای دیگری حضور داشت و با التماس از ایشان خواستیم که آقای خوانساری اقدام بکند، تا اینکه اجازه بدهند اینمجروحین را به یک جایی برسانند و مردمی که در خانهها هستند متفرق بشوند، اصلاًآنها یکی یکی از خانهها بیرون بیایند و بروند. شاید دو ساعتی ما کلنجار رفتیم و حالامسائلی که در تلفن شنیدیم بماند و آنها حاکی از این بود که چرا این کار را کردهاند،گفتیم بالاخره کاری است که شده و الآن آنچه که هست یک تعدادی شهید و یکتعدادی مجروح است که به این مجروحین باید رسیدگی بشود. اطلاع داده شد کهوقتی در خانهای صدا میکند و یا کوچکترین درزی باز میشود به رگبار میبندند.تلاشهای ما نتیجهای نداد و بسیاری از اینها که در خانهها محصور شده بودند تا عصرماندند، وقتی خیابانها را شستند و جنازهها و مجروحین را برداشتند، به تدریج نیروهاآنجا را تخلیه کردند و مردم توانستند بالاخره با ترس و لرز خودشان را نجات بدهند.بسیاری از مجروحین در همین خانهها به شهادت رسیدند و تعداد زیادی از اینها بعداز ظهر به مراکزی که قابل اطمینان بود انتقال یافتند.
بعد از جریان روز هفده شهریور که انصافاً نام خوبی به آن روز داده شدهاست ومعروف به جمعه خونین و جمعه سیاه شد، واقعاً رژیم جنایت و دژخیمی خودش را بهحد اعلی رساند.
منبع: کتاب "روایتی از انقلاب اسلامی ایران :خاطرات حجتالاسلام والمسلمین عباسعلی عمید زنجانی
روزهای خونین
هفدهم شهریور 1357، برگی غرور آفرین از دفتر انقلاب اسلامی ایران است. تاریخ حیات انسان بر کره خاک از هابیل تا حسین و از حسین تا آخرین شهید، روزهای خونین بسیاری دارد و خواهد داشت. تاریخ انقلاب ما عاشوراهای بسیار به خود دیده است. هفدهم شهریور یکی از آن روزهاست که چون قطرههای خون بر برگهای تقویم انقلاب ماندگار شدهاند؛ خونی که با گذشت زمان نمیخشکد و از جوشش نمیافتد.
میدان ژاله؛ میدان لاله
هفدهم شهریور 1357، فرزندان ملت با یقین و باورمندی به هدفشان، در کربلای ژاله در محاصره دشمن قرار گرفتند. در میدان ژاله، باران سرب و گلوله بود که بر سر میهمانان خدا فرو میریخت؛ آنان که از آزمون رمضان پارسا و پاکیزه گذشتند و به شکرانه این نعمت، نماز فطر را در قیطریه به جای آوردند. ژاله، قلب سرزمین یکپارچه قیام ایران بود که شعلههای آتش انقلاب از آن زبانه میکشید.
آمار شهیدان
بسیاری از حاضران در حادثه هفده شهریور 1357 به شهادت رسیدند. آمار شهیدان و مجروحان این حادثه هیچ گاه به طور دقیق اعلام نگردید؛ زیرا اجساد کشتهشدگان از سوی کامیونهای ارتشی به نقاط نامعلومی حمل و در گورستانهای دستهجمعی دفن شدند. منابع رسمی، تعداد قربانیان را 87 نفر و زخمیشدگان را 205 نفر اعلام کردند، ولی جبهه مخالف شاه، آن را به هیچ عنوان ارقام واقعی ندانست و تعداد شهیدان را بین سه تا پنج هزار تن برآورد کرد. البته براساس آخرین آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی، تاکنون آمار شهدای هفده شهریور تهران حدود 88 تن و آمار شهدای سراسر کشور در این روز 123 تن ثبت شده است. بعد از این واقعه، رژیم پهلوی دیگر نمیتوانست نغمه قانون گرایی سر دهد و از حقوق بشر دم زند.
گسترش فرهنگ شهادت
از روزی که کاروان انقلاب اسلامی به قافله سالاری امام راحل شکل گرفت، شبپرستانِ تیره دل که نور انقلاب را تاب نمیآوردند، برای خاموشی آن به انواع حیلهها دست زدند، ولی هر بار بیش از پیش با یاری امدادهای الهی، دست پر توان یاوران انقلاب، آنان را به عقب نشینی واداشت. در این میان، یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی، گسترش فرهنگ ایثار و شهادت بود؛ زیرا شهید، راه را آگاهانه و با توجه به هدف مقدس خود انتخاب میکند. حادثه هفده شهریور 1357، نماد این فرهنگ بود. شهیدان هفدهم شهریور، زندگی ابدی را برای خود برگزیدند و نمونه آیه قرآن شدهاند که: «گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدهاند مردگانند، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.l
مقام شهید، والا و ارزنده است. آنان که چنین مقامی را بر مقامات دنیا ترجیح دادند، مشمول بهترین بخششهای الهی شدهاند؛ چرا که در حدیث آمده است: «پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مردی را دید که چنین دعا میکرد: خدایا! از تو درخواست بهترین چیزهایی را میکنم که از تو درخواست میشود. پس بهترین چیزی را که میدهی به من عطا کن». پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «اگر دعایت مستجاب گردد، خونت در راه خدا ریخته خواهد شد.»
راست قامتان
مردم پاکدلی که در واقعه هفده شهریور جان خویش را سپر بلای انقلاب و اهداف والای آن کردند، مجاهدانی غیور بودند که ایمان در دلهایشان راه یافته بود؛ شیر دلانی که نه برای دنیا، بلکه برای وعدههای الهی به پا خاستند و جلو ستم پهلوی ایستادند. خداوند در مورد آنان میفرماید: «هرگز مؤمنانی که بدون هیچ عذری جهاد را ترک کنند، با آنان که با مال و جان در راه خدا جهاد کنند یکسان نخواهند بود. خدا مجاهدان فداکار به جان و مال را بر نشستگان، والایی بخشیده است.»
محبوب خدا
در مقام شهید همین بس که در کتاب الهی درباره آنان چنین آمده است: «آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانههای خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند، سوگند یاد میکنم گناهانشان را میبخشم و آنها را در بهشتی که از زیر درختان آنها، نهرها جاری است وارد میکنم. این پاداشی از سوی خداوند است و بهترین پاداشها نزد خداست». و این، پاداش شهیدِ محبوب خداست.
شهید در روایات
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله : «شهدا با من و ابراهیم علیهالسلام بر سفره جاودان الهی مینشینند و در هر صبح و شام به وجهاللّه نظر میکنند».
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله : «هیچ کس داخل بهشت نمیگردد که آرزوی خارج شدن از آن را کند، مگر شهید. پس همانا او به دلیل آنچه از کرامت خداوند میبیند آرزو میکند به دنیا برگشته و ده بار کشته شود».
امام موسی کاظم علیهالسلام : «بالای هر عمل نیکی عمل نیک برتری وجود دارد، تا آن گاه که شخص در راه خدا کشته شود.»
گزارش مجله نیوزویک از قیام خونین 17 شهریور
هفته گذشته جمعیتی که پیشاپیش آن نوجوانان و زنان محجبه حرکت می کردند ، در میدان ژاله واقع در مرکز تهران تجمع کردند . آنان که خشمگین از برقراری حکومت نظامی از ساعاتی پیش بودند ، با سر و صدا از دعوت آیت الله نوری که یک رهبر مذهبی است و آنان را به پراکنده شدن ترغیب می نمود ، سرپیچی کرده و سپس به پرتاب سنگ و آجر به سوی سربازان پرداختند .
خیل جمعیت ضمن تحمل دردهای حاصل از شلیک گاز اشک آور ، به تدریج خود را به صفوف سربازان نزدیک ساختند . سربازان تفنگ های نیمه خودکار خود را بالا آورده و تیر هوایی شلیک کردند . اما وقتی دیدند جمعیت به پیشروی خود ادامه می دهد ، تفنگ ها را به سوی آنان نشانه رفتند و جمعیت را پی در پی به رگبار گلوله بستند . (1) تظاهرکنندگان کشته شدند ؛ طبق پاره ای از آمار غیررسمی ، تعداد کشته شدگان یکصد نفر است . این درگیری تاکنون خونین ترین درگیری بوده که در طول مبارزه قدرت به وقوع پیوسته است ؛ مبارزه ای که از نه ماه پیش ایران را در بر گرفته است .
به نظر می رسد این خشونت ، علامت مرحله بحرانی جدیدی از مبارزه محمدرضا شاه پهلوی برای دفاع از سلطنت خود ، در برابر حملات رهبران مذهبی و خیل پیروان جوان آنان باشد . قبل از تیراندازی در میدان ژاله ، هفته گذشته در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور راهپیمایی های اعتراض آمیز گسترده ای که رفته رفته شدیدتر هم می شد ؛ همچنین جنگ های وحشیانه خیابانی به وقوع پیوسته بود.
برای نخستین با مخالفین آشکارا از برکناری و حتی مرگ او [شاه] دم می زدند و نیروهای مسلح را به سوی خود جذب می کردند . یکی از تظاهرکنندگان تهرانی با غرور اظهار داشت : " تعدادمان زیادتر از آن است که بتوانند بر ما چیره شوند . اگر حالا به ما حمله کنند ، کشتاری به راه می افتد که تا ابد موجب سرافنکندگی شاه باشد . "
شاه برای متوقف کردن آنچه به طور فزاینده قدرت او را – که زمانی بلامنازع بود – تهدید می کند ، دستور سرکوب شدید توسط ارتش توانمند ایران را صادر نمود . یک دیپلمات غربی هفته گذشته به پاول مارتین – paul martin – خبرنگار مجله نیوزویک در تهران گفت : " این یک جنگ قریب الوقوع است . شاه باید شورش را سرکوب کند . آینده او به مخاطره افتاده است
با برقراری مقررات منع آمد و شد از صبح تا شام ، دراواخر هفته ، کشور نسبتا آرام بود ؛ اما شاه دیدارهای رسمی خود را از رومانی و آلمان شرقی ، لغو کرد و در خانه ماند تا با فرماندهان ارتش در کاخ نیاوران تهران هم فکری کند . علیرغم استقرار تانک های ارتش در نقاط حساس شهرها و گشت زنی گشتی های پیاده نظام در خیابان های تهران ، مخالفین وی در ادامه مبارزه راسخ تر گردیده اند .
یکی از مخالفین می گفت : " این حقیقت کماکان وجود دارد که بیش از هشتاد و پنج درصد ملت مخالف وضعیت کنونی است و ما می توانیم و خواهیم توانست آن را با توسل به زور تغییر دهیم . "
یک دیپلمات غربی این معضل شاه را با جملات دیگری بیان کرد :
" این درست است که برای سرکوب شورشیان از ارتش استفاده شود ، اما او (شاه) تا کی می تواند زندگی در حالت محاصره را تحمل کند . "
آخرین خشونت در اوایل هفته که مصادف با جنبش مذهبی [عید فطر] بود ، آغاز شد . در مراسم گرامیداشت پایان روزه ماه مبارک رمضان و با ترغیب روحانیون که رهبران مذهبی کشور به شمار می روند ، جمعیت در شهرهای بزرگ به خیابان ها ریختند تا به اتفاق سربازان شادمانی نموده و آنان را گلباران کنند ؛ اما تظاهرات به سرعت چهره زشتی به خود گرفت و به جای شعارهای برادری ، تظاهرکنندگان فریاد " مرگ بر شاه " سر دادند .
بعضی ، پلاکاردهایی مبنی بر این که خواهان انتقام از شاه خونخوار و ایادی امپریالیسم امریکایی وی هستند ، در دست داشتند و خواستار یک جمهوری سوسیالیستی بر اساس اسلام بودند .
یکی از درباریان به خبرنگار نیوزویک گفت که معلوم بود هنگامی که شاه از اوضاع جمعیت [تظاهرکننده ] مطلع شد ، جا خورده و فرمود : " وخامت اوضاع بسیار فراتر از حد انتظار شده است . "
اواسط هفته ، روحانیون اعتراضاتشان را شدت بخشیدند و [ مردم را] به اعتصاب عمومی فرا خواندند .
تشکیل هر گونه اجتماعات گروهی در حال حاضر از سوی دولت ممنوع شده است . شاه تظاهرکنندگان را متهم کرد که شرایطی به وجود آورده اند که برای هیچ ایرانی میهن پرستی قابل تحمل نیست . شاه ضمن اعلام حکومت نظامی ، تیمسار غلامعلی اویسی را که یک تندرو است ، به سمت فرماندار نظامی پایتخت منصوب کرد و تانک ها و نیروهای نظامی را برای برقراری نظم به کار گرفت . در پاسخ به ندای روحانیون که از بلندگوهای نصب شده بر ماشین ها در محله های مسلمان و فقیرنشین تهران به گوش می رسید ، جوانان به خیابانها ریختند تا سربازان را مورد ضرب و شتم قرار دهند . تظاهرکنندگان پلاکاردهایی با خود آوردند و خودروها را برای بستن خیابان آتش زدند .
در یک نقطه ، معترضان ، یک [نفربر زرهی] چیفتن را که قصد داشت از بخش بازار شهر عبور کند ، با کوکتل مولوتوف متوقف کردند . نفربر زرهی پر از سربازان آماده رزم ، با انفجار مخزن گاز خودرویی شعله ور شده و با پرتاب پاره های خیره کننده آتش به هوا ، متوقف شد . سرانجام تانکی ظاهر شد و آهن پاره های سوخته را از سر راه برداشت .
با کشیده شدن درگیری به شب ، آسمان مرکز شهر پایتخت ، از درخشش نور سرخ رنگ ناشی از شعله هایی که از تعدادی مغازه و چند ساختمان دولتی زبانه می کشید ، روشن شد .
در واشنگتن ، معاون وزیر خارجه – وارین کریستوفر – مردی که هنگام حضور سایروس ونس در کمپ دیوید در رأس کار قرار می گیرد : " گروه کار ایران " را تشکیل داد . تشکیل این گروه کاری ، نشانه این است که وضعیت به مرحله بحرانی رسیده است . مسؤولان امریکایی از 000/4 تبعه این کشور در ایران ، خواستند " آفتابی نشوند " . یک نفر از مسؤولان وزارت خارجه می گفت : " اوضاع بسیار بد است . مسأله ای که واقعا مشکل شده ، این است که شورش چنان شتابی گرفته که توقف آن در کوتاه مدت ، بسیار دشوار است . "
فرصت مانور
آنچه مقامات ایالات متحده را نگران ساخته ، این است که شاه از هر سو توسط مخالفین تحت فشار قرار گرفته و فرصت اندکی برای مانور دارد . یکی از دیپلمات های مقیم ایران اظهار می کرد : " شاه همه چیز را امتحان کرده و هیچ کدام سودی نداشته است . "
رژیم غیرمردمی
شاه اخیرا برای تأمین خواسته های طبقه متوسط معترض در حال رشد و کاهش نقش مستبدانه اش در حکومت ، آزادی بیشتری به مطبوعات اعطا کرده است .
وی به دادگاههای نظامی دستور داده تا محاکمه مخالفان در دادگاههای مدنی صورت گیرد . حتی اعلام کرده که به مخالفین اجازه شرکت در انتخابات پارلمانی سال آینده داده خواهد شد .
اما تدابیر شاه برای مدرنیزه کردن کشور تنها به خشم مخالفین مسلمان وی دامن زده است ؛ مخالفینی که در برابر این مدرنیزاسیون و هر گونه اقدامی برای پیروی از غرب ، ایستادگی می کنند .
آنان خواستار رجعت به اصول قاطع اسلامی هستند که [نوشابه های] الکلی را حرام می داند ... شاه برای آرام کردن روحانیون ، در ماه گذشته ، کابینه جدیدی متشکل از بیست و دو نفر ، به ریاست جعفر شریف امامی تشکیل داد . نخست وزیر همچنین با اعطای برخی امتیازات جزئی موافقت کرده است ، یکی این که تقویم فارسی را که خود وی دو سال پیش تغییر داده بود ، اصلاح کرد ؛ تنها عضو زن کابینه را برکنار کرد ؛ همچنین اشاره کرد که ممکن است حتی برای مذاکره حضوری با آیت الله روح الله خمینی که در تبعید به سر می برد ، اعلام آمادگی کند .
اما اقدامات شاه در مسیر مصالحه و سازش برای آرام کردن مسلمانان به شکست انجامید و هفته گذشته چاره ای جز توسل به ارتش باقی نماند . در حال حاضر اکثر دیپلماتها معتقدند که ارتش وفادار خواهد ماند و شاه این طغیان ناگهانی را پشت سر خواهد گذاشت .
یک مقام بلندپایه وزارت امور خارجه اظهار داشت : " در خصوص وفاداری ارتش شکی نداریم . ارتش تا اینجا نشان داده که نظم را اعمال و حفظ کرده است . "
دست کم برخی از ایرانیان از خود می پرسند که سربازان شاه تا چه موقع در دفاع از بی وجهه ترین رژیمی که تاکنون بر سر کار بوده ، هموطنان خود را نشانه خواهند گرفت .یک نفر غربی نیز هفته گذشته در تهران گفت : " شاه به ارتش [خوب] رسیده است ، اما آنچه روحانیان
می گویند خیلی دور از ذهن یک سرباز عادی نیست. "
شاه با تکیه همه جانبه بر ارتش به قماری مأیوسانه دست زده است ؛ قماری که به هیچ وجه نمی توان به برنده شدن در آن اطمینان داشت .
پی نوشت :
1- گفته ها و نوشته های صدها شاهد عینی حادثه ، برخلاف این اظهارات است . جمعیتی که پیشاپیش آنها زنانی بودند که برخی کودکان خود را در آغوش داشتند ، ترسیده به میدان شهدا ، قبل از پمپ بنزین روی زمین نشسته بودند و یکباره بدون هیچ بهانه ای آتش به روی آنها گشوده شد . همچنین شکستن شیشه های مراکز دولتی پس از کشتار مردم بی گناه اتفاق افتاد.
[نوشته : کنت لابیچ ؛ تهران / پاول مارتین ؛ تهران / اسکات سولیوان ؛ واشنگتن ]
بسم الله الرحمن الرحیم
(وبشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله و اناالیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمت و اولئک هم المهتدون).
وقتی شما را ای فرزندان عزیز اسلام خداوند متعال تسلیت می دهد‚ آیا باز هم محتاج به تسلیتید خداوند عزوجل می فرماید: بشارت بده صبر کنندگان را‚ کسانی که هر مصیبتی می بینند به حساب خدا تحمل می کنند و می گویند ما همه برای خدا خلق شده ایم‚ برای خدا زندگی می کنیم و وقتی بمیریم از بین نمی رویم بلکه به سوی خدای مهربان برمی گردیم. صلوات و رحمت خدا برایشان‚ اینها هستند که به آرزوی انسانی رسیده اند. معذلک من به نیابت حضرت ولی عصر امام زمان (علیه السلام) به همه مسلمانان جهان مصیبت چهارم شوال سال 98 ق (17 شهریور) را خاصه به خانواده های داغدار تسلیت می گویم و در عین حال تبریک و خدا شاهد است مصطفای من تنها آن نبود که سالش نزدیک است‚ بلکه همه به خاک و خون کشیده های حادثه شوال مصطفاهای من بوده اند.
من این استقامت را و این فیض شهادت را که خداوند متعال نصیب فرزندام فرمود به پدران و مادران و همه بستگانشان تبریک می گویم و چنین کشته شدنی که افتخار دارد‚ بزرگترین آرزوی منست‚ و شاید نزدیک باشد.
اما فرج و پیروزی حق بر باطل از آن نزدیک تر است و از این پس جا دارد که همه کارهای خود را تعطیل کنیم‚ نه برای همیشه که به همین زودی ظالم جبار سرنگون می شود. در باز کردن مغازه ها و کارخانه ها عجله نکنید. در تقویت روحیه و ایمان کسانی که ضعیف اند بکوشید که روزی دست خداست. چند روز تعطیل کسب و کار برای رضای خدا کسی را از گرسنگی نمی کشد. عزت و ثروت دست خداست. از مرگ نترسید که حیات و ممات به دست خداست. تعطیل را ادامه دهید که فرج نزدیک است. روح الله الموسوی الخمینی
منبع: صحیفه نور
بسم الله الرحمن الرحیم
هموطنان محترم و مظلوم!
اکنون که یک هفته از کشتار فجیع گروه اول مقتولین مظلوم ما می گذرد‚ اکنون که یک هفته تمام است ملت معظم ایران در زیر چکمه دژخیمان و رگبار مسلسل و توپ و تانک دست و پا می زند‚ اکنون که شاه دست از آستین فضای باز سیاسی درآورده و به درو کردن نهال جوانان رشید و شجاع ما پرداخته است‚ اکنون که با نفس های آخر‚ حکومت فاشیستی نفس های ملت را در سینه خفه کرده‚ اکنون که گورستان ها از قبور شریف فرزندان اسلام و قرآن پر گردیده‚ اکنون که دژخمیان شاه به عربده و پایکوبی در مرگ عزیزان ما به شادی نشسته اند‚ اکنون شاه می خواهد ایران را به ویرانه و قبرستان تبدیل کند.
اکنون که عمال از خدا بیخبر شاه در مجلس گرد هم جمع شده و با صحنه سازی های مبتذل و اغفال کننده می خواهند مجرم اصلی را تبرئه و گناه بزرگ و خیانت عظیم را به دیگران که آلت فعلی بیش نیستند‚ نسبت داده و خود را مقرب الخاقان قرار دهند‚ اکنون که تمام خیانتکاران خارج و داخل پشتیبانی از جنایات شاه می کنند‚ اکنون که از چهره های کریه آزدایخواهی و طرفداری از حقوق بشر پرده برداشته شده‚ ملت مظلوم و بزرگ ایران باید اعتصاب نموده‚ در عزا بنشینند و رسما روز پنجشنبه یازدهم شوال را روز عزا قرار دهند.
ما به دنبال فداکاری ها و عزای سراسری‚ منتظر شادی ها هستیم. شما شاهد استقلال و آزادی به خواست خدا خواهید بود. شما با پایمردی خود دشمن را چنان از میدان بیرون کردید که مجبور به اعلام حکومت نظامی در اکثر شهرستان ها و در تهران‚ مرکز وپایگاه شیر مردان و شیر زنان شد و خود را در جوامع بشری رسوا و خدعه را با دست خود نقش برآب کرد. عزیزان من مطمئن باشید که پیروز هستید و در پیشگاه خدای متعال رو سفید.
قیام شما در مقابل دیکتاتور اصلی که تمام شعائر ملی و مذهبی را زیر پا گذاشته‚ چون امیرالمومنین در مقابل معاویه می باشد که عملی بیش از اعمال آن دیکتاتور مرتکب نشده بود. علی (ع) در مقابل ستمکاری بود که با امامت جمعه و جماعت و تشبث به اسلام خون مردمان را می مکید‚ قیام در مقابل ظلم و ظالم بود و چندین هزار فدائی داد که عمار یاسر یکی از آنهابود‚ شما هم در مقابل دیکتاتور عصر که با اسم اسلام و تشبث به قرآن خون ملت را می مکد‚ در صورتی که تعداد کشتگان ما به تعداد کشتگان صفین باز نرسیده. غم به خود راه ندهید و گوش به حرف اشخاصی که از اسلام اطلاعی ندارند ندهید و به راه خود که راه حق و راه اولیای حق است ادامه دهید.
گول خیمه شب بازی های دولت و وکلای شاه را نخورید که با حرفهای فریبنده می خواهند شاه راکه در شرف مرگ است نجات دهند. دنیا شاه را محکوم کرد و به پشتیبانی شما برخاست‚ اگر چه مشتی جنایتکار که می خواهند مخازن ملت را ببرند و حق ملت را زیر پا بگذارند به او امید می دهند ولی هیچ قدرتی در مقابل قدرت لایزال ملت نمی تواند پابرجا باشد‚ خداوند تعالی وعده نصرت داده و با شماست.
والسلام علیکم و رحمت الله وبرکاته
روح الله الموسوی الخمینی
منبع: صحیفه نور
چکیده: یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی قتلعام مردم تهران در 17 شهریور درمیدان ژاله (شهدا) بود. کشتار بیرحمانه مردم در آن روز تجلی واقعی رژیمی بود که سعی میکرد با فریبکاری از خود چهرهای صلحدوست، آزادیخواه و مخالف با مفاسدبسازد. واقعه خونین 17 شهریور نقطه پایانی بود بین ملّتی ستمدیده و رژیمیستمکار. این واقعه نظریه امام خمینی را در دروغگویی و فریبکاری رژیم به اثباترساند و مردم را برای سرنگونی رژیم مصممتر ساخت.این مقاله به بیان چرایی و چگونگی این واقعه می پردازد.
راهپیمایی 16 شهریور
روحانیون تهران که برگزاری راهپیمایی 13 شهریور (عیدفطر) را تجربه موفقی ارزیابی کردند، تصمیم گرفتند بار دیگر در مقابل حکومتشریفامامی و به منظور برائت از وی، مانور قدرتی را به اجرا درآورند. به گفته شهیدمحلاتی، بعد از راهپیمایی عید فطر به این نتیجه رسیدیم که «این کار باید با نظم و ترتیبیادامه یابد، جلسهای گرفتیم و از صبح تا غروب دور هم بودیم و تصمیم گرفتیم که روزپنجشنبه (16 شهریور) راهپیمایی بکنیم.» آیتالله بهشتی در جامعه روحانیتاستدلال کرد که بعد از راهپیمایی عید فطر «حالا که مردم آمدند نباید در این حرکتمردمی فترت ایجاد شود، لذا از مردم به راهپیمایی دعوت شد.»
با این حال، جامعه روحانیت و مراجع و علما در این تصمیمگیری به شدت دچاراختلاف نظر شدند. جامعه روحانیت تهران دو دسته شدند: عدهای اعلام کردند که روز 16 شهریور عزای عمومی و راهپیمایی در سرتاسر کشور است و عدهای نیز با صدوراطلاعیهای اعلام کردند فقط عزای عمومی است و به خاطر ندادن بهانه دست دشمن از راهپیمایی خودداری میکنیم. آیتالله شریعتمداری نیز برای جلوگیری از عزایعمومی دست به کار شد، به گزارش ساواک فردی به نام مجتبی اراکی با آیتالله نجفی وآیتالله گلپایگانی تماس گرفت، آنها «متفقاً عدم اطلاع خود را در مورد تعطیل بودن روز مذکور به آگاهی مجتبی اراکی رساندند. متعاقباً آیتالله شریعتمداری بدون مشورت با سایر آیات مطلبی جهت درج در جراید کشور تهیه و از طریق رادیو و تلویزیون هم خبرمذکور پخش گردید.»
روزنامهها از قول سخنگوی آیات عظام شریعتمداری و گلپایگانی و نجفی مرعشی شایعهی تعطیل فردا را تکذیب کردند. سخنگوی علامه یحیی نوری نیز اعلام کرد: «هیچ گونه نوشته و اعلامیهی خاصی از جانب ایشان در مورد تعطیل فردا صادر نشده وآنچه به امضای ایشان نشر یافته تکذیب میشود. البته برگزاری عزای عمومی یا تعطیلبه ارادهی مردم بستگی دارد.»
جامعه اصناف نیز با صدور اطلاعیهای اعلام کردند: «به منظور بیان عدم اعتماد ملیبه دولت کنونی... و به پشتیبانی از تصمیم روحانیون و علمای آگاه تهران، پنجشنبه 16شهریور را روز تعطیل و عزای عمومی اعلام میکنیم» و جبهه ملی نیز در حمایت ازتصمیم «جامعه روحانیت تهران» اطلاعیهای صادر کرد.
با فرا رسیدن سحرگاه روز 16 شهریور سیل جمعیت از گوشه گوشهی تهران جاریشد. به گزارش کیهان، تهران یکپارچه تعطیل و تظاهرات بود. صدها هزار تظاهرکنندهدر خیابانهای تهران راهپیمایی کردند. راهپیمایان برای سربازان دست تکان میدادند وگل پرتاب میکردند. ناظران این راهپیمایی را تا یک میلیون نفر تخمین زدند. طولصفهای راهپیمایان به چند کیلومتر میرسید. در این راهپیمایی زنان با چادر سیاه جلوجمعیت در حرکت بودند و موتورسواران با فاصله 100 و 200 متری جلوتر از همهحرکت میکردند تا هم راه را باز کنند و هم به راهپیمایان آب و غذا برساندند. در اینتظاهرات رهبران جبهه ملی نیز شرکت کردند. روزنامه اطلاعات گزارش داد: جمعیتراهپیمایی در پایان به صدها هزار نفر رسید. مردم بر سر راهپیمایان گلاب میریختند.ابتدا مأموران کوشش کردند که جلو راهپیمایی را بگیرند.، امّا بعد راه را باز کردند و بهدنبال جمعیت به حرکت درآمدند. صدها موتورسوار با شعار و تابلو جلوی جمعیتحرکت میکردند. در زیر پل سیدخندان یک شعار کمونیستی بر روی پارچه علم شد کهبلافاصله مردم آن را پایین کشیدند. کامیونهای میوه که هر لحظه خالی و پر میشدندجمعیت را همراهی میکردند. این خبرها تا نزدیکی ظهر برای چاپ در روزنامههایعصر تهیه شده و به دلیل اخبار 17 شهریور روزنامهها نتوانستند اخبار عصر را منتشرنمایند. شهید محلاتی که در آن روز از طرف جامعه روحانیت مسئول ستاد برگزاریراهپیمایی بوده است، چنین گزارش میکند: ارتش با وسائل زرهی در سراسر خیابانانقلاب فعلی مستقر شده بود. با این حال «ملت از شمیران حرکت کردند به طرف پایین.ما رابط داشتیم که مرتب به ما خبر میدادند.» هنگام ظهر آیتالله بهشتی در خیابانانقلاب نزدیک پیچشمیران به نماز ایستاد، خبر آوردند آخر صف حدود چهارراه قصراست. بعد از نماز، جمعیت را به طرف میدان شهیاد (آزادی) حرکت دادیم. «شعارها راکنترل میکردیم. شعارها از جلو» تعیین میشد. عصر به میدان آزادی رسیدیم قرار شدآیتالله بهشتی برای جمعیت صحبت نماید. و آقای ناطقنوری که لباسش را عوض کردهبود و لباس شخصی پوشیده بود، قطعنامه را بخواند. به روایت آقای ناطقنوری، نزدیک به غروب بود که جمعیت به میدان آزادی رسید. کامیونهای ارتشی داخل میدانآزادی استقرار یافته بودند، مردم خصوصاً خانمها با شعارهای خود سربازان ودرجهداران را منقلب کردند و آنها را به گریه انداخته بودند. آیتالله بهشتی تصمیم گرفتبرای جمعیت سخنرانی کند از او دعوت کردند روی یک اتومبیل پارک شده برود، ویاین اقدام را بدون اجازهی صاحبش غاصبانه شمرد و امتناع کرد. بشکهای را پیدا کردند وایشان روی آن ایستاد و سخنرانی کرد. آقای ناطقنوری هم چون تحت تعقیب بود بالباس شخصی و عینک دودی قطعنامه را قرائت کرد.
مطابق گزارش ساواک قطعنامه به این شرح بوده است:
1ـ کلیهی زندانیان سیاسی آزاد باید گردند.
2ـ نهضت به رهبری امام خمینی تا پیروزی ادامه دارد.
3ـ باید حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی تشکیل گردد.
4ـ تمام اقلیتهای مذهبی تحت حمایت حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی و از احترام برخوردار خواهند بود.
5ـ بیگانگان از کشور اخراج باید گردند.
6ـ شاه عامل استبداد است و باید حکومت شاهنشاهی برچیده شود.
7ـ دانشگاهها باید اصلاح گردند.
8ـ ما بتشکن هستیم نه شیشهشکن. کسانی که شیشه میشکنند از ما نیستند.
9ـ تصمیمات ما در مورد اعتصابات و تعطیلات از طریق مساجد و اعلامیهها بهاطلاع مردم میرسد نه از طریق روزنامههای وابسته به استبداد.
بنابر گزارش ساواک، تظاهرات این روز از منطقهی قیطریه، ونک، پهلوی (ولیعصر)ژاله و مناطق جنوب شهر شروع شد و جمعیتها در شاهرضا (انقلاب) و آیزنهاور(آزادی) به هم پیوستند و ساعت 30/18 به میدان شهیاد (آزادی) رسیدند. شعارتظاهرکنندگان عبارت بود از:
برادر ارتشی چرا برادر کشی؟ رهبر ما خمینی استـ مابتشکنیم شیشهشکن نیستیمـ ارتش تو بیگناهی، فرماندهت جلاد استـ درود برخمینیـ نصر منالله و فتح قریبـ ما تابع قرآنیم، سلطنت نمیخواهیمـ درود بر خمینیبتشکنـ ارتش برادر ما، خمینی رهبر ماـ شما به ما گلوله، ما به شما گل میدهیمـ پلیستو بیگناهی، آلت دست شاهیـ ای بیشرف حیا کن سلطنت را رها کنـ مرگ بر رژیمشاهـ مرگ بر سلسلهی پهلویـ فلسطین پیروز است، اسرائیل نابود استـ اریتره،فلسطینـ برای حفظ قرآن، ارتش به ما بپیوندـ ارتش برادر ما، خمینی رهبر ماـ آمریکا ازایران بیرون شوـ مرگ بر خونخوارگی شرق و غرب.
شعارهای پلاکاردها نیز عبارت بودهاند از: مقدس باد اتحاد بین نیروهای مسلح وملت ستمدیدهـ رهبر ما خمینی استـ کشور ما اسلامی است، حکومت ما اسلامیاستـ آشتی هرگزـ ای بیشرف حیا کن، سلطنت را رها کنـ رهبرا ما قصاص خون شهدارا از رژیم خواهیم گرفتـ ما به رهبری امام خمینی تا سرنگونی رژیم به مبارزه ادامهخواهیم دادـ درود ملت ایران به دکتر شریعتیـ زندانی بودن بهتر از این آزادی استـسازمان امنیت منحل باید گردد.
طبق این گزارش مردم تابلوهای خیابان شاهرضا را محو و روی آن نوشتند «خیابانخمینی». همچنین مردم در مقابل دانشگاه صنعتی شریف شعار میدادند«دانشگاه خمینی» و تابلوهای خیابان آیزنهاور را به خیابان «شریعتی و خمینی» تبدیلکردند.
طبق این گزارش مردم «در خیابان آیزنهاور مرتباً اعلام میکردند که جمعیت فرداصبح در خیابان شهداـ نامی که تظاهرکنندگان به خیابان ژاله دادهـ اجتماع کنید.»
آیتالله بهشتی در پایان سخنرانی اعلام کرد که (جامعه روحانیت فردا برنامه ندارد)
بنا به گزارش کیهان شهرهای قم، آمل، کرج، گرگان، اهواز، کازرون، شهرری، قزوین،زنجان، همدان، خرمآباد، کاشان، شیراز، کرمان، مشهد، تبریز، اصفهان، اردبیل، مهاباد،بهبهان، خمین، شاهرود، اراک و دزفول با تظاهرات، راهپیمایی و تعطیل عمومی به ندایجامعه روحانیت تهران پاسخ مثبت دادند.
آیتالله گلپایگانی و نجفی که از اعلامیهی تهیه شده توسط آیتالله شریعتمداری وسوءاستفاده دولت ناراحت شده بودند، آن را تکذیب کردند. آیتالله نجفی اعلام نمودکه «دربارهی تعطیل روز پنجشنبه اعلامیهای صادر نکردهاند و مطالبی که از قول ایشان درمطبوعات و رادیو در این زمینه درج و یا گفته شده است حقیقت ندارد.»
این راهپیمایی یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب شد تا جایی که فریدون هویدامینویسد: «به نظر من این راهپیمایی که به صورت عظیمی برگزار شد... ضمن آن آشکارشد که [آیتالله] خمینی در عرض دو ماه ژوئیه و اوت (تیر و مرداد) به خوبی توانستهرهبری خود را تثبیت کند و نشان دهد که قدرت او در تبعید به مراتب» از دیگران بیشتراست و «دقیقاً از آن به بعد بود که آیتالله خمینی به عنوان رهبر منحصر به فرد و بلامنازعحرکتی که از 9 ماه قبل آغاز گردیده بود شناخته شد.» گرچه تودههای مسلمان ایران ازسال 1341 آیتالله خمینی را به عنوان رهبر خودشان شناخته بودند، ولی اعترافدشمن نشانهی عظمت و رهبری بیچون و چرای امام خمینی در این مقطع تاریخی بود.
اعلام حکومت نظامی
ماه رمضان 1357 برای رژیم بسیار شکننده بود. شاهمیپنداشت با تعویض آموزگار و روی کار آمدن شریفامامی و دادن امتیازات مردم راآرام خواهد کرد، ولی سیر حوادث نشان داد که حرکت مردم در حال وسعت و سرعتاست. به گزارش ساواک «از اوّل ماه مبارک رمضان تا روز 17 شهریور مجموعاً حوادث ووقایعی رخ داده که اوجگیری آن تقریباً از روز 9 شهریور»، یعنی 26 رمضان و چهار روزبعد از دولت شریفامامی «بوده و طی این مدت جمعاً 687 مورد شکستن شیشه، 206مورد آتشسوزی، 528 مورد» شهادت مردم و قتل «مأمورین انتظامی، 69 مورد حمله بهمأمورین، 38 مورد بمبگذاری، 27 مورد حمله به مؤسسات دولتی و ملی، 3380 جلسهسخنرانی مذهبی در سراسر کشور که بیش از 1750 جلسه از این جلسات ضدیت بارژیم و تحریک مردم به آشوب و بلوا سخن گفته شده و توزیع 343 نوع اعلامیه و نشریهبا نام مشخص و غیرمشخص مبنی بر ضدیت با رژیم و حکومت ایران و برپایی نزدیک به923 مورد تظاهرات نسبتاً توأم با خشونت در نقاط مختلف مملکت رخ داد و سازمانیافته است.»
رژیم شاه بعد از راهپیمایی بزرگ 16 شهریور به این نتیجه رسید که باید بر شدتسرکوب افزود تا بتوان بحران را مهار کرد. به روایت فریدون هویدا، پس از راهپیماییروز 16 شهریور، فرماندهان نظامی «به شاه فشار آوردند که هر چه زودتر در تهرانحکومت نظامی اعلام کند و خواسته خود را نیز چنین توصیه کردند: در راهپیمایی امروزسیل جمعیت به راحتی میتوانست عمارت مجلس و تأسیسات رادیوـ تلویزیون را بهتصرف خود درآورد. شاه بعد از چند ساعت تردید و دوددلی با سفرای انگلیس وآمریکا به تبادل نظر پرداخت و تصمیم گرفت که تسلیم نظر فرماندهان ارتش شود.»ارتشبد فردوست نیز این خبر را به شکل دیگری تأیید میکند و میگوید بعد از واقعهی17 شهریور من در جلسهی فرماندهان نظامی با ادامهی حکومت نظامی مخالفت کردم،ولی «بقیه از جمله ازهاری رئیس ستاد ارتش، صمدیانپور رئیس شهربانی، مقدم رئیسساواک و قرهباغی (وزیر کشور) صراحتاً گفتند که حکومت نظامی دستور صریحمحمدرضاست.
از طرف دیگر شریفامامی که پنداشته بود با تغییر تاریخ شاهنشاهی به هجری وبستن چند قمارخانه مردم و رهبری نهضت را آرام خواهد کرد، بلافاصله بعد ازراهپیمایی عید فطر متوجه شد که سخت در اشتباه است؛ به همین جهت با سرعتعکسالعمل نشان داد و طی اطلاعیهای اعلام کرد: «متأسفانه دستهای پنهان با استفادهاز روشهای شناخته شده در صدد سوءاستفاده از این شرایط برآمده و با تشکیلاجتماعات و ترتیب تظاهرات مطالبی را که برخلاف قوانین کشوری است مطرحمیسازد... به منظور تأمین آسایش عموم و جلوگیری از اقدامات خرابکارانه، دولت مقررمیدارد که تشکیل اجتماعات با اجازهی شهربانی و فقط در محلهایی که موجب سدمعبر نباشد آزاد و به مسئولان انتظامی دستور داده شده است که از تشکیل اجتماعاتبدون اجازه در معابر عمومی شدیداً جلوگیری نماید.» بدیهی بود که راهپیماییها درخیابانها شکل میگرفت که معابر عمومی محسوب میشدند و این اعلامیه به معنایموقوف کردن راهپیمایی و تظاهرات بود و در واقع این اعلامیه آغاز خود نشان دادندولت آشتی ملی بود و خبر از سختگیری دولت میداد.
شریفامامی در اجرای اطلاعیهی دولت در شانزدهم شهریور دستور ممانعت ازراهپیمایی را صادر کرد و پلیس در چند نقطهی تهران با مردم درگیر شد، ولی جمعیتآن قدر زیاد بود که متوجه شد کنترل راهپیمایی با نیروی پلیس ممکن نیست.شریفامامی تصمیم شاه مبنی بر حکومت نظامی را مغتنم شمرد و شبانه از اعضایشورای امنیت ملی دعوت کرد. جلسه در ساعت 20 روز 16 شهریور با حضورنخستوزیر، امیرخسرو افشار وزیر امورخارجه، ارتشبد ازهاری رئیس ستاد بزرگارتشتاران، سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک، سپهبد احمدعلی محققی فرماندهژاندارمری، سپهبد صمدیانپور رئیس کل شهربانی، سپهبد برومند جزی رئیس ادارهیدوم ارتش، سپهبد خواجهنوری رئیس ادارهی سوم ارتش و ارتشبد قرهباغی وزیر کشورتشکیل گردید. ابتدا سپهبد مقدم گزارشی از چند روز اخیر داد و اعلام کرد فردا نیز قراراست تظاهرات و اغتشاش صورت بگیرد و ما به عرض اعلیحضرت رساندهایم که لازماست حکومت نظامی شود.
همهی اعضای جلسه بر ضرورت حکومت نظامی نظر دادند و بلافاصلهشریفامامی اعضای دولت را احضار و هیأت دولت با اعضای شورای امنیت جلسهمشترک گرفتند و نظر شورای امنیت به تصویب هیأت دولت رسید. جلسه در ساعتنزدیک به ساعت 24 خاتمه یافت و شریفامامی نتیجه را تلفنی به اطلاع شاه رساند.سپس ارتشبد ازهاری با شاه صحبت کرد و «بنا به تصویب اعلیحضرت ارتشبد غلامعلیاویسی فرمانده نیروی زمینی به فرمانداری نظامی تهران و حومه انتخاب شد.»
سردمداران رژیم از حرکت مردم چنان به وحشت افتاده بودند که جرأت به تأخیرانداختن یک روز حکومت نظامی را برای مطلع کردن مردم نداشتند. نیمههای شبدولت اطلاعیهای تنظیم کرد که رادیو در اخبار صبحگاهی آن را قرائت کرد، امّا اکثر مردماز آن بیخبر بودند؛ خصوصاً که آن روز جمعه بود و روزنامهی صبح هم منتشر نمیشد.دولت در این اطلاعیه با اشاره به اطلاعیهی 15 شهریور که تظاهرات را در معابر عمومیممنوع اعلام کرده بود و اشاره به راهپیمایی 16 شهریور اعلام کرد «تنها برای جلوگیریاز خونریزی تظاهرات غیرقانونی و ضد ملی آنان تحمل شد.» دولت در این اعلامیه بامتهم کردن مردم و نسبت دادن اعتراضات آنان به «توطئهی عمیق که با پول و نقشهیخارجی و تحریکات بیگانه هر روز ابعاد تازهای را دربرمیگیرد» اعلام کرد: «به منظورحراست از موجودیت و وحدت ملی و برای آن که فرصت داشته باشد به اقدامات لازمدر جهت تأمین هر چه بیشتر رفاه عامهی مردم و حفظ آهنگ توسعهی سالم اقتصادی وانجام سریع و قاطع اصلاحات اداری و تأمین عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد و فاسد وتأمین آزادیهای واقعی در جهت رفع علل نارضایتی مردم و در محیطی آرام و با تلاشمؤثر به نگرانیهای همگانی خاتمه دهد، ناگزیر حکومت نظامی را برای مدت شش ماهدر شهرهای تهران، کرج، قزوین، قم، مشهد، تبریز، اهواز، آبادان، اصفهان، شیراز،کازرون و جهرم اعلام مینماید.» فرمانداران نظامی شهرها به این شرح منصوبشدند: سرلشکر عبدالرضا اسفندیاری (شیراز)، سرلشکر رضا ناجی (اصفهان)،سرلشکر بیدآبادی (تبریز)، سرتیپ عبدالرحیم جعفری (مشهد)، سرتیپ شمستبریزی (اهواز)، سرتیپ جهانگیر اسفندیاری (آبادان)، سرلشکر کمال نظامی (قم)،سرتیپ غفاری (کازرون)، سرتیپ شاپور میرهادی (کرج)، سرتیپ نعمتالله معتمدی(قزوین)، سرتیپ نادور (جهرم).
وزارت امورخارجه آمریکا نیز بلافاصله برقراری حکومت نظامی در ایران را موردتأیید قرار داد و سخنگوی آن اعلام کرد «ما جمعه اظهار امیدواری کردیم نظم به زودیدر تهران برقرار گردد و امروز تکرار میکنیم که آرامش نیز مجدداً برقرار شود.» وی درپاسخ به این که در 17 شهریور علیه مردم خشونت به کار رفته تأکید کرد که «برای ماآشکار است که نظم باید برقرار گردد.» وی در این مصاحبه اظهار امیدواری کرد که«نیروهای امنیتی در از میان بردن آخرین بینظمیهای ضد دولتی با خویشتنداری عملکنند.»
طبق ماده 10 قانون فرمانداری نظامی اجتماع مطلقاً ممنوع میشد و مطابق ماده 5«اشخاصی که سوءظن با دولت مشروطه و امنیت انتظام عمومی در حق آنها بشود قوهیمجریه حق توقیف آنها را خواهد داشت» و مطابق ماده 7، مأمورین فرمانداری نظامیحق بررسی و تفتیش منازل و دستگیری مظنونین را بهدست میآوردند و مطابق اینقانون متهمین در دادگاه نظامی محاکمه میشدند.
طبق قانون حکومت نظامی مصوب 1329 دولت موظف بود بعد از اعلام حکومتنظامی ظرف مدت یک هفته پیشنهاد خود را به مجلس شورای ملی و سنا برای تصویبارسال نماید. دولت شریفامامی برای قانونی جلوه دادن عمل خود لایحهیحکومت نظامی را به مجلس فرستاد و مجلس شورای ملی آن را با 152 رأی موافق و 22رأی مخالف و 3 رأی ممتنع در تاریخ 26 شهریور تصویب کرد.
روز واقعه
عدهای از مردم در راهپیمایی بزرگ 16 شهریور فریاد میزدند: فرداصبح در میدان ژاله. سپهبد مقدم برای جلوگیری از تکرار راهپیمایی از شاه درخواستبرقراری حکومت نظامی کرد و سرانجام با موافقت شاه، تصویب شورای امنیت و هیأتدولت، حکومت نظامی به تصویب رسید و با فرمان شاه ارتشبد اویسی فرماندار نظامیتهران شد. فرماندار نظامی تهران به سپهبد بدرهای فرمانده گارد جاویدان دستور داد تاواحدهایی از گارد را به فرمانداری نظامی منتقل کند. بدرهای فرمان اعزام واحدهایی رابه سرلشکر امینی افشار فرمانده لشکر 1 گارد جاویدان صادر کرد و یگانهایی از لشکردر میدان و خیابان ژاله (شهدا) مستقر شدند. ارتشبد اویسی با صدور اولین اطلاعیهیفرمانداری نظامی اعلام کرد: «به منظور ایجاد رفاه مردم و نحوهی نظم از ساعت 6 صبحروز 17 شهریور ماه مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه» به اجرا میگذارد.
مردم در صبح زود بیخبر از حکومت نظامی در دستههای بزرگی از خیابانهایفرحآباد، شهباز و میدان خراسان به طرف میدان ژاله حرکت کردند. در نزدیکی میدان وخود میدان کامیونهای مملو از نظامیان ایستاده بودند، ولی مردم بیاعتنا به راه خودادامه میدادند. ساعت نزدیک 30/7 صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهایمنتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد کهحکومت نظامی است، چرا تجمع کردهاید؟ یکی از روحانیون مردم را دعوت به نشستنکرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرماندارینظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند.ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند و همین که جمعیت از چهار طرفبه سوی میدان هجوم آوردند، نیروهای مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبارمسلسل بستند. در مدت چند ثانیه صدها نفر در خاک و خون غلطیدند. مردم بیمهابامجروحین و شهدا را بر روی دست به سوی بیمارستانها حمل میکردند. اطاقها،راهروها و حیات بیمارستانها مملو از مجروح و جنازه بود. مردم اطراف بیمارستانهاخانههای خود را برای پذیرش مجروحین مهیا میکردند. هر کس هر چه از لوازمپزشکی، پنبه، پانسمان و ملافه داشت به بیمارستان میآورد.
نفرت مردم به اوج خود رسیده بود. خبر قتلعام مردم در میدان ژاله در تهران پیچید وسرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد. مردم بیاعتنا به حکومت نظامی به خیابانهاریختند و با مأمورین فرمانداری نظامی درگیر شدند. به هر چه از مظاهر دولتیمیرسیدند حمله میکردند. طبق گزارش ساواک، تظاهرات از میدان ژاله به «خیابانهایدیگری از قسمت شرق تهران» کشیده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خیابانهایمولوی، میدان خراسان، میدان شوش و میدان راهآهن سرایت کرد و در مدت کوتاهیخیابانهای فردوسی، منوچهری، خیابان سعدی شمالی، خیابان نظامآباد، خیابانفرحآباد، منطقهی نارمک، میدان سپه، خیابان لالهزار، به صحنهی درگیری تبدیل شد.تظاهرات و درگیری تا پاسی از شب ادامه داشت.
روزنامهها در فردای آن روز بدون پرداختن به چگونگی درگیری اعلام کردند: «100آتشسوزی در تهران روی داد، شعب چند بانک، یک فروشگاه بزرگ، یک فروشگاهشهر و روستا در آتش سوخت.» فرماندار نظامی در اطلاعیهی شماره 4 خود ضمن متهمکردن مردم به این که «با پول و نقشهی خارجی» اقدام به تظاهرات کردهاند، اعلام نموددر واقعه 17 شهریور 58 نفر کشته و 205 نفر مجروح شدهاند. دو روز بعد دادگستریاعلام کرد تعداد کشتهشدگان به 95 نفر رسید. گرچه تعداد شهدای آن روز رسماًاعلام نشد، ولی آگاهان آمار وحشتناکی را از شهدای 17 شهریور ارائه کردهاند. پارسونزسفیر انگلیس تعداد شهدا را «صدها نفر» ذکر کرده است. سولیوان سفیر آمریکاگزارش میکند که در میدان ژاله «بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شدهبودند.» جان استمپل یکی از اعضای سفارت آمریکا در ایران از قول منابع پزشکیتعداد شهدا را «بین 200 تا 400 نفر» برآورد کرده است. شاپور بختیار ادّعا میکند که«میتوانم به یقین بگویم تعداد کشتهشدگان حداکثر از 700 یا 800 نفر متجاوز نبودهاست.» مردم مدعی بودند چند هزار نفر کشته شدهاند. حتی اگر ادّعای مردم را نپذیرمکشتن دهها نفر انسان آمار وحشتناکی است.
موضوع مهم در واقعهی 17 شهریور، تمرّد سربازان از دستورات فرماندهان نظامیبود. در همان لحظهی اوّل در میدان ژاله یک سرباز فرمانده خود را هدف قرار داد وسپس خود را به قتل رساند. طبق گزارش ساواک «سه نفر از سربازان وظیفهی لشکر گارددر حین اجرای مأموریت کنترل اغتشاشات، ضمن سرقت سه قبضه تفنگ ژـ3 با 300 تیرفشنگ متواری شدهاند». اسامی این سه نفر عبارت بود از قاسم دهقان، علی غفوری ومحمد محمدی. فردای آن روز محل اختفای این سه سرباز کشف و به محاصرهینیروهای نظامی درآمد که هر سه نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که محمد محمدیدر دم به شهادت رسید. از مجموعهی اسناد به دست میآید که در این روز هفتسرباز خودزنی کردند.
مشهد نیز که در این روز خود را برای استقبال از آیتالله قمی که از تبعید در کرج آزادشده بود آماده میکرد با حکومت نظامی مواجه شد و تظاهرات و درگیری از همان آغازروز شروع شد. مردم در مدرسه نواب اجتماع کردند، ولی نیروهای فرمانداری نظامی بهآنان حمله و آنان را متفرق کردند. جنگ و گریز تا پاسی از شب ادامه داشت. در این روزبه گزارش ساواک 14 نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که چهار نفر از آنان بهشهادت رسیدند.
در شیراز نیز شبانه آیتالله دستغیب را دستگیر و به تهران منتقل نمودند که فردای آنروز تظاهرات پراکندهای صورت گرفت. شهرهای کرج، ابهر، سمنان و کرمان نیز شاهددرگیریهایی با نیروهای رژیم بودند. خبر فاجعهی قتلعام مردم در میدان ژاله بهسرعت در جهان پیچید و سیاستمداران، دولتمداران، خبرگزاریها و محافلبینالمللی را وادار به عکسالعمل نمود؛ امّا هیچ عکسالعملی زشتتر از دولت آمریکانسبت به این قتلعام فجیع نبود. در آن روزها رؤسای کشورهای آمریکا، مصر و اسرائیلدر کمپ دیوید مشغول مذاکرات سازش بودند. فردای آن روز «وارن کریستوفر» معاونوزیر امورخارجه آمریکا از واشنگتن با «سایروس ونس» وزیر امورخارجه که در کمپدیوید بود تماس برقرار کرد و «توصیه کرد که پرزیدنت کارتر هر چه زودتر با شاهصحبت کند». ونس گزارشی از وضعیت ایران را به کارتر ارائه داد و از کارتر خواست تا باشاه تماس بگیرد. ابتدا انورسادات با شاه تماس گرفت و «مراتب همدردی و پشتیبانیخود را از شاه به وی اطلاع داد» و سپس کارتر با شاه تلفنی صحبت کرد و «پشتیبانیآمریکا را از وی در اقداماتی که برای برقراری نظم به عمل میآورد تأیید کرد.» خبرحمایت کارتر از شاه در رسانهها منتشر شد. رژیم که سعی میکرد مخالفان خود رامرعوب کند، بر انتشار این خبر دامن میزد. روزنامههای کیهان و اطلاعات اعلام کردندکه «کارتر با شاهنشاه مکالمهی تلفنی کرد.» روزنامهها به نقل از اطلاعیهی کاخ سفیدنوشتند که «کارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع کنونی ایران را که در آن تظاهرات ضددولتی به رهبری افراطیها جریان داشته و دست کم 95 نفر کشته بر جای گذارده موردبحث قرار داده است. پرزیدنت کارتر مناسبات نزدیک و دوستانه میان ایران و آمریکا رامورد تأیید قرار داده است و نسبت به ادامهی جنبش اعطای آزادی سیاسی اظهارامیدواری نموده است.» خبرگزاری فرانسه اعلام کرد: کارتر با شاه تماس گرفته و«پشتیبانی از رژیم تهران را تأیید کرده است.»
خبر حمایت کارتر از شاه آن هم بعد از قتلعام مردم تهران، ملیگرایان را که امید به اوبسته بودند مبهوت کرد و موضع امام خمینی را به شدت تثبیت نمود. امام خمینی درعکسالعمل به این پیام کارتر در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه فرمودند: «آقای کارترکه برای یک زندانی در شوروی آن قدر هیاهو درآورد، پس از کشتارهای پیاپی شاه،پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد» این به خاطر این است که آمریکا به دنبال منافع خودشفقط هست.
واکنش علما
آیتالله گلپایگانی با انتشار نامهای سرگشاده به شریفامامی اخطارکرد که «این گونه برابر شدن با امواج احساسات مردم ناراضی موجب مصایب عظیمتر وخطرات بزرگتر برای مملکت است.» آیتالله تأکید کرد که «اعلام حکومت نظامی و جوی خون راه انداختن هیچ دردی را دوا نخواهد کرد.» آیتالله گلپایگانی با نامهای بهمهندس ریاضی رئیس مجلس شورای ملی به نمایندگان اخطار کرد که رأی به چنیندولت جنایتکاری خیانت به ملت است.
آیتالله گلپایگانی علاوه بر نامههای فوق الذکر اطلاعیهای صادر کرد و اعلام نمود که«فاجعهی خونین کشتار بیرحمانهی دیروز تهران مملکت را غرق در عزا و مصیبتساخت» آیتالله در این اطلاعیه حکومت نظامی را «خلاف تمام قواعد بینالمللی وابتداییترین حقوق بشری» خواند.
آیتالله مرعشی با صدور اطلاعیهای اعلام کرد: «بار دیگر هیأت حاکمهی ایراندست از آستین ظلم به در آورده، صدها مردم ستمدیده و شریف ایران را به ضرب گلولهدر تهران مقتول و مضروب و مجروح کرد.» آیتالله بار دیگر خواست خود را مبنی بر«اجرای احکام شرعیه و برقراری عدالت و بازگشت هر چه زودتر حضرت آیتاللهخمینی» مورد تأکید قرار داد.
آیتالله شیرازی با صدور اطلاعیهای «فاجعهی دردناک» 17 شهریور را به امام زمانتسلیت گفت و «این عمل وحشیانه را در حق مردم بیپناه به شدت محکوم» کرد.
آیتالله شریعتمداری با این که در خفا از سختگیری رژیم حمایت میکرد، امّانسبت به مطلع نکردن مردم انتقاد داشت. آیتالله در یک مکالمهی تلفنی به پزشکپورنمایندهی مجلس گفت: «خوب بود دربارهی اعلام حکومت نظامی فرصتی میدادند تاروز جمعه مردم در جریان حکومت نظامی قرار گرفته و بیگناه کشته نمیشدند.»
با این حال آیتالله شریعتمداری با صدور اطلاعیهای «فاجعهی دردناک روز جمعه رادر تهران به عموم ملت مسلمان مخصوصاً به خانوادههای داغدیده تسلیت» گفت و اعلامکرد برای «چندمین بار این حرکت زشت و ظالمانه را شدیداً محکوم میکنیم» و «عزایعمومی اعلام میداریم.» آیتالله از مردم خواست برای بهانه نیفتادن به دست دستگاه«عزای عمومی را در نهایت آرامش و متانت در خانههای خود برگزار کنند.»
همچنین آیتالله شیخبهاءالدین محلاتی از شیراز، آیتالله صدوقی از یزداطلاعیههایی در این رابطه صادر کردند.
امام خمینی با صدور پیامی به ملت ایران اعلام کردند که «بار دیگر شاه با دستورحکومت نظامی در تهران و سایر شهرستانهای بزرگ ایران ثابت کرد که پایگاهی درمیان ملت ندارد.» امام خمینی اعلام حکومت نظامی را در مقابل مردمی که دست بهراهپیمایی آرام میزنندو چنان «در حد عالی شعور سیاسی و دینی بودند که ارتش راگلباران» کردند، جرم دانستند. امام در این پیام آرزو کردند که «ای کاش خمینی در میانشما بود و در کنار شما در جبههی دفاع برای خدای تعالی کشته میشد.» امام خمینیکشتار 17 شهریور را آشکار شدن واقعیت دولت آشتی ملی اعلام کردند که «شاه باحکومت آشتی ملی میخواست روحانیت شریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتارخود سهیم گرداند، ولی فریب او خیلی زود برملا گردید. انّ کیدَ الشیطان کان ضعیفاً».امام خمینی بار دیگر از ارتش خواستند به مردم بپیوندند تا «نام خود را در تاریخ که بهسود ملت ایران به راه خود ادامه میدهد هر چه زودتر ثبت» کنند. امام خمینی خطاب بهعلما فرمودند: «در این موقع حساس نه تنها باید استقامت کنید، بلکه روحیهی عالیمقاومت جامعه را هر چه بیشتر تقویت کنید و هر چه بیشتر صفوف خود را برای مقابله بادشمن مردم ایران متشکلتر کنید.»
پیآمدهای فاجعهی 17 شهریور
«برخورد خونین پلیس نه تنها کمکی به شاهنکرد، بلکه موجب شد تا هم قدرت و هم جمعیت و هم تعداد تظاهرکنندگان افزایشیابد». علت افزوده شدن بر قدرت و جمعیت این بود که با جنایت هولانگیز رژیم،مردمی که هنوز مردد بودند صف خود را مشخص کردند و به صفوف مخالفین پیوستند.به نظر ماروین زونیس بعد از این قتلعام «بسیاری از ایرانیان به صف مخالفین رژیمپیوستند و آنان که در صف مخالفین بودند به خواستههایشان افزودند. برای اولین باررهبران مذهبی میانهرو اظهار داشتند که قتلعام میدان ژاله نشان میدهد که اصلاح رژیمپهلوی غیرممکن است و شاه میبایست برود.»
فاجعهی 17 شهریور با سرعت به یک اسطوره درآمد، جوانانی که در حال تکبیر بهشهادت میرسیدند، زنانی که با کودکانق در آغوش با یک گلوله به شهادت میرسیدند.پیرمردانی که چند لحظه روی عصا تکیه میکردند و ناگهان در خون میغلطیدند.مجروحانی که هنوز ناله میکردند، امّا بیرحمانه توسط نیروهای فرمانداری نظامی بهداخل ریوهای ارتشی پرت میشدند و روی هم انباشته میشدند. مجروحانی کهنیروهای نظامی سرم آنها را میکشیدند و آنها را با خود میبردند، بیمارستانهایی کهفرمانداری نظامی آنها را محاصره کرده بود و به محض خوب شدنق مجروحی، او رادستگیر میکردند. اینها ترجیعبند مرثیهسرایی قتلگاه ژاله بود. با سرعت روضهخوانیشهدای 17 شهریور در مساجد رسمیت یافت. میدان ژاله، سرزمین کربلا شد. مردم،حسینیان و نیروهای نظامی کوفیان. اویسی شمر، شریفامامی ابنسعد و شاه تبلور یزیدشد. هر مداح و سخنرانی روضه خود را به مصیبت میدان ژاله ختم میکرد و موجی ازنفرت را در میان مؤمنان برمیانگیخت.
این درام از دید نویسندگان غربی مخفی نماند، پیر بلانشه مینویسد: «ماجرای میدانژاله، شهر به شهر در ایران تأثیر میگذاشت و کشتهشدگان جمعهی سیاه پرچمدارانجنگ عرفانی علیه شاه میشوند... پس از کشتار میدان ژاله، انقلاب راویان خود را یافته،خبرها شهر به شهر، مسجد به مسجد کشور را طی میکنند تا سرگذشت نبرد ملّتیدست خالی با مستبدی خونخوار را بسازند. برگشتی خارقالعاده است. ملّت به صورتقهرمان درمیآید و شاه به صورت فردی که تمام بدیها ناشی از اوست.»
چند روزی حکومت نظامی با شدت با مردم برخورد میکرد و بسیاری از مردم هنوزدر شوک بودند، شریفامامی سرمست از بادهی پیروزی در جمع هیأت دولت در 21شهریور گفت: «برابر گزارشهایی که اکنون میرسد آرامش نسبی در سراسر کشور بهوجود آمده است و امیدواریم به زودی نظم کامل به نحوی برقرار گردد که موجباتناراحتی مردم کاملاً برطرف شود.»
چیزی نگذشت که تمام آرزوهای شریفامامی نقش بر آب شد و خشم مردم بهصورت اعتصاب آن هم در شاهرگ حیاتی رژیم یعنی صنعت نفت بروز کرد و به سرعتگسترش پیدا کرد تا جایی که دولت را با بحرانی جدید روبهرو کرد. بنابر روایت نیکی آر.کدی، بعد از 17 شهریور 1357 «اعتصابات آغاز شد چند روز پس از آن که کارکنان نفت جنوبدر اهواز به اعتصابات پیوستند، این اعتصابات در سرتاسر صنعت نفت و صنایع دیگردولتی گسترش پیدا کرد، بهطوری که در اکتبر میزان تولید نفت به سطح 5/1 میلیونبشکه در روز رسید.» طبق اسناد ساواک این اعتصابات که ابتدا از پالایشگاه تهران در19 شهریور یعنی دو روز بعد از واقعه 17 شهریور آغاز شد، نشان میدهد که بهسرعت در قسمتهای مختلف صنعت نفت سرایت کرد و چرخ اقتصادی دولت رامتوقف کرد.
اشاره: یوم اللّه هفده شهریور، از نمادهای مقاومت، شجاعت و ایستادگی ایرانیان در حکومت پهلوی است. روزی که به تعبیر رهبرکبیر انقلاب، روز خداست. از سوی دیگر، جمعه سیاه، گزارشگر جنایتهای شاهنشاهی و اعمال ضداسلامی و غیرانسانی رژیم پهلوی است که با عنوان آزادی و استقلال کشور، در مسیر حذف دین از جامعه دینی میکوشید.
نستوه چونان کوه
در نخستین ساعتهای صبح جمعه هفدهم شهریور، دهها هزارنفر به سوی میدان ژاله که از آن روز میدان شهدا نام گرفت، سرازیر شدند و در کمتر از دو ساعت، میدان و خیابانهای اطراف لبریز از جمعیت شد؛ جمعیتی که آمده بودند تا آخرین تپشهای قلب خویش را ایثار کنند و چنین بود که یوماللّه هفده شهریور شکل گرفت. آرام و لبریز از عشق و همدلی، موجی به پاکی چشمهساران راه افتاد. هر قطرهاش به شفافیت اشک، به طراوت لبخند، ولی استوار و پرتوان چون کوه بود.
در آن روز، دژخیمان آمده بودند تا به هر قیمت، قیام اسلامی و فراگیر ملت مسلمان را فرو نشانند. پس بیخبر و بیامان و از همه سو تیراندازی کردند، نه به قصد پراکندن و ترساندن، که به قصد کشتن شلیک میشد. در آن روز، کشتاری انجام شد که همه دنیا را تکان داد و پایههای سلطنت را لرزاند.
جمعه سیاه
هفده شهریور، روزی از شمار روزهای دیگرسال بود، ولی در آستانه انقلاب اسلامی، با فاجعهای که به دست نیروهای نظامی رژیم شاه پدید آمد، به عنوان لکه ننگی در عملکرد رژیم پهلوی ماندگار شد. این حادثه چنان دهشتناک بود که بیگانگان هم آن را «جمعه سیاه» دانستند. یکی از نویسندگان غربی درباره این روز مینویسد: «گزارشهای فاجعه با هم فرق دارند. لیکن مسلماً کشمکش و هنگامه بین انبوه مردم و نیروهای انتظامی روی داد و تظاهرکنندگان از پراکنده شدن امتناع کردند. سپس به دسته نظامی فرمان آتش داده شد. بیش از صد کشته و صدها زخمی شمرده شد و این روز به نام جمعه سیاه وارد تاریخ گردید».
جمعه سیاه یا چراغ راه
رژیم شاهنشاهی، یک سال پس از جشنهای پنجاهمین سالگرد سلطنت پهلوی، در باتلاقی گرفتار آمد که دست و پا زدن در آن به نابودیاش انجامید. در یک سال پایانی حکومت طاغوتی، حوادثی روی داد که ملت را به جنبش و دگرگونی رهنمون و راهنمایان دینی را به تبیین جنایتهای شاه بیش از گذشته مصمم ساخت. فردای فاجعه هفده شهریور، شهید محراب آیتالله صدوقی در پیامی به ملت مسلمان ایران، این حادثه را فجیعترین جنایت تاریخ دانستند؛ فاجعهای که تبلور جنایتهای هیئت حاکمه نامشروع ایران بود. رهبران جامعه اسلامی پس از آنکه هفده شهریور به جمعه سیاه بدل شد، با تشریح حادثه، از این رویداد، چراغ راهی روشن کردند تا مسیر حرکت ملت را به سمت نابودی شاه و رژیم پهلوی نشان دهند.
شعور و شعار
از ویژگیهای نهضت اسلامی، حضور مردمی بود که آگاهانه به دنبال بیان خواستههای خود بودند. شعارهای ملت که در سراسر کشور از مضمون یکسانی برخوردار بود، نشان دهنده شعور و آگاهی انسانهایی است که برای خدا به پا خاسته بودند. خبرنگار روزنامه لوموند در گزارشی که پس از فاجعه هفده شهریور تهیه و منتشر کرد، تأکید میکند که تظاهرکنندگان توضیح میدادند هیچ چیز بدون امام خمینی رحمهالله قابل قبول نیست و در شعارهای خویش نیز بر این نکته تصریح میکردند که «یا مرگ یا خمینی» و «ایران کشور ماست، خمینی رهبر ماست.» هدف بعدی شعارها، شاه بود که افزون بر فریاد «مرگ بر شاه»، شعارهایی چون «پنجاه سال حکومت، پنجاه سال خیانت» سر داده میشد.
قیام اسلامی و حکومت نظامی
انقلاب اسلامی، حرکتی بود که از یکسو، پایان بخشیدن به حکومت طاغوتی و حاکمیت طاغوتیان را در پی داشت و از سوی دیگر، به جایگزینی حکومت دینی و نظامی مبتنی بر ارزشهای مذهبی میاندیشید. در این میان، رژیم پهلوی که برای خاموش کردن شعلههای قیام به هر وسیلهای دست میزد، به عنوان یکی از مهمترین راهکارها، به برقراری حکومت نظامی روی آورد. در نخستین اطلاعیه فرماندار نظامی تهران که در سحرگاه هفده شهریور منتشر شد، آمده بود که به منظور ایجاد رفاه مردم و حفظ نظم، از ساعت شش صبح روز جمعه هفده شهریور ماه، مقررات حکومت نظامی برقرار میشود و هرگونه اجتماعی از دو نفر به بالا ممنوع است.
شاه و جمعه سیاه
حکومت شاهنشاهی، نظام نامشروعی بود که بیش از آنکه به منافع ملت بیندیشد، به خود میاندیشید. طبیعی است چنین حکومتی وقتی با اعتراضهای فراگیر مردی روبهرو شود، متزلزل میگردد. چنین وضعیتی با آغاز جنبش انقلاب اسلامی، گریبانگیر رژیم پهلوی شده بود و حادثه هفده شهریور، بر سرعت فروپاشی آن افزود. بدیهی است در این میان، شاه قَدَر قدرت نیز چنان در سراشیبی سقوط قرار گیرد که حتی از دید خبرنگاران خارجی پنهان نماند. خبرنگار مجله اکونومیست در گزارش خود، شاه را اینگونه توصیف میکند: «شاه مردی است با نقایص و نقاط ضعف بسیار. دو هفته تمام است که تخت سلطنت او به لرزه درآمده است».
خود شاه یک هفته بعد از هفده شهریور، در مصاحبه با خبرنگار مجله نیوزویک گفته بود: «فکر میکنم هفته پیش در موقعیت سختی قرار داشتیم و سقوط، خیلی نزدیک بود. مردم، کوچکترین توجهی به اخطارهای دولت نداشتند و این حقیقت را باید اعتراف کرد که آنها میتوانستند هر چیزی را که بخواهند، به دست آورند».
کجاندیشی رژیم
حادثه هفده شهریور، در نخستین روز اعلام حکومت نظامی رخ داد و نه تنها بیاعتباری نظامیگری را روشن ساخت، بلکه نشان داد که ملت، به پا خاسته و دلاوری و نشاط، چهره ایران را گلگون کرده است. در این میان، برخی کارشناسان گویا ناچار بودند تا نفهمند چه شده است و ملت چه میخواهد. فردای جمعه سیاه، مجموعهای با عنوان «گروه بررسی مسائل ایران» به اعلام برخی دیدگاههای خود پرداختند و با یک بررسی مثلاً واقعبینانه، نتایجی شگفت را کشف و نکاتی را تبیین کردند که برخی از آنها عبارت است از: دست داشتن عوامل بیگانه در حوادث اخیر، وجود فساد و تبعیض و تورّم در جامعه، لزوم بررسی و رفع علل نارضاییها و جلب افکار عمومی و سرانجام پاکسازی محیط سیاسی و مبارزه جدی با عناصر فاسد. اینان گویا نمیخواستند این نکته را دریابند که ملت به تعبیر رهبر کبیر انقلاب، یک چیز داشت و آن ایمان بود؛ یک پشتوانه داشت و آن خدا بود؛ یک مقصد داشت و آن اسلام بود.
آغاز انقلاب واقعی
انقلاب اسلامی که با هدایت رهبران دینی آغاز شد، با حمایت مردم و جامعه اسلامی ادامه یافت. در خرداد سال 1341 پایهگذاری شد و در دی ماه سال 1356 اوج گرفت، ولی در شهریور سال 1357 به انقلاب اسلامی در ایران رسمیت بخشید. مشاور ارشد شورای امنیت ملی امریکا در این باره مینویسد: «واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکشهای گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود».
دولت امریکا، دشمن ایرانیان
یکی از نتایج انقلاب اسلامی، قطع روابط میان ایران و امریکا بود. در حقیقت، از فردای کودتای سال 1332، از یکسو هیئت حاکمه ایران به صورت رسمی فرمانبردار امریکا شده بود و از طرف دیگر، ایالاتمتحده، به خود حق دخالت در تمامی ارکان حکومت ایران را میداد. به این ترتیب، کاملاً طبیعی است که شروع انقلاب اسلامی و اوجگیری آن، به نگرانی امریکا بینجامد. فردای حادثه خونین هفده شهریور، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد: «بیتردید نظم باید در ایران مستقر شود. ما اعتقاد داریم که دولت ایران میتواند اوضاع را تحت کنترل درآورد.» وی چونان کبکی سر به زیر برف فرو برده و با نادیده گرفتن ستم رژیم پهلوی ادامه داد: «وزارت خارجه امریکا، هنوز دلیل روشنی برای بروز آشوبهای اخیر در ایران در دست ندارد».
از دید یک سلطنتطلب
حوادث گوناگون و اثرگذاری که در فاصله آغاز نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب پدید آمد، چنان فراوان و از نظر کیفی متنوع بود که نه تنها در میان مردم مؤثر بود و آنان را در ادامه راه تشویق میکرد، بلکه حامیان رژیم شاهنشاهی را نیز به اعتراف وادار کرده بود. در کتاب فراز و فرود دودمان پهلوی به قلم یکی از درباریان چنین آمده است: «نقطه عطف نهایی و رویداد سرنوشتساز در جمعه سیاه به وقوع پیوست و این هنگامی بود که تظاهرکنندگان در میدان ژاله اجتماع کرده بودند. آنها شعار مرگ بر شاه میدادند و فریاد میزدند که در یک کشور اسلامی، سلطنت، نهادی بیهوده و غیرلازم است. آنها دستور مقامهای حکومت نظامی را نادیده گرفتند و از پراکنده شدن خودداری کردند. واحدهای ارتش که در میدان حضور داشتند، به روی مردم تیراندازی کردند و شمار بزرگی از آنها به خاک افتادند».
آغاز یک پایان
خاندان پهلوی بیش از نیم قرن در ایران و بر ایرانی حکومت کردند، ولی از همان روز نخست نیز به علت سیاستهای ضددینی و ارزشزدایی که داشتند، مورد تنفر جامعه دینی ایران قرار گرفتند. با این حال، حکومت آنها با زور سرنیزه و تبعید و تهدید ادامه یافت. آغاز نهضت اسلامی امام خمینی رحمهالله ، نوید فروپاشی این نظام بود و حادثه هفده شهریور بر سرعت آن افزود. حتی کاخنشینان نیز این مسئله را پذیرفته بودند. به گفته یکی از آنها»، شکی باقی نیست که حادثه میدان ژاله، خشنترین و خونینترین رویداد آن دوره بود و مهمترین خطری نیز به شمار میرفت که تا آن زمان بقای رژیم را مورد تهدید قرار داده بود. آیتالله خمینی، مردم را در بخش دولتی و خصوصی به اعتصاب و دست کشیدن از کار دعوت کرد. از این هنگام به بعد بود که کارگران، کارمندان و بازاریان به تدریج به صف مخالفان پیوستند. مساجد به کانونهای گردهمایی تبدیل گردید. تظاهرات، راهپیماییها و فعالیتهای دیگر از سوی روحانیان برنامهریزی میشد و تحت نظارت قرار میگرفت. در این هنگام دیگر چپ و راست و نیروهای میانهرو همه زیر لوای آیتالله خمینی حرکت میکردند».
شاهپور بختیار و هفده شهریور
جنبش اسلامی ملت ایران در مسیر طولانی خود، حوادث گوناگون، رویدادهای متنوع و جلوههای ویژهای از مواضع بزرگان دینی و غیردینی را مشاهده کرد. در این میان، تنها رهبران روحانی و علمای دینمدار بودند که در اعلام دیدگاههای اسلامی و مردمی، بیقرار و در پافشاری بر مواضع دینی استوار بودند. از نکتههای شگفت تاریخ انقلاب، تغییر مواضع برخی عناصر سستباور در همراهی با مردم و حمایت از رژیم منفور پهلوی است. برای مثال، شاهپور بختیار از کسانی بود که تا اواخر حکومت پهلوی، مدعی رهبری ملی و مبارزه با شاه بود. وی که هماره به عنوان یکی از رهبران جبهه ملی سخن میگفت، پس از فاجعه هفده شهریور، در مصاحبه با لوموند اعلام کرد: «به جایی رسیدهایم که دیگر بازگشت امکان ندارد. آشتی با این رژیم دیگر امکانپذیر نیست. آنهایی که تمایل به آشتی دارند، باید بدانند که با این حمام خون، دیگر آشتی امکان ندارد. رژیم توفیق خود برای از بین بردن شکاف با مخالفان را از دست داده است.» چهار ماه بعد، همین مبارز آشتیناپذیر، نخست وزیری رژیم پهلوی را در آخرین روزهای حیاتش برعهده گرفت.
از نگاه هفتهنامه گاردین
بیتردید، حادثهای که در اواسط شهریورماه سال 1357 رخ داد، چنان غمانگیز و نامنتظره بود که بیگانگان نیز از توصیف آن بازماندند. خبرنگار هفتهنامه گاردین در گزارش خود، به تشریح این حادثه پرداخته است. به نظر وی، فاجعه، درست در ساعت نه و بیست دقیقه روز جمعه در میدان ژاله اتفاق افتاد. سربازان به سوی جمعیتی در حدود پنج هزار نفر زن و مرد که به رژیم شاه معترض بودند، تیراندازی کردند. برای رژیم ایران این بخت بزرگی است که تظاهرکنندگان، مسلح نیستند. در آن روز هم تظاهرکنندگان بر روی آسفالت خیابان با آرامش بسیار نشسته بودند. این مجله در ادامه گزارش خود، این سخن را مطرح میکند که شاه دوباره به گلوله متوسل شد؛ چون راه دیگری نمیشناسد.
روز حماسه
هفده شهریور، روز حماسه ملت ایران بود؛ روزی که در آن، خونهای بسیاری بر زمین ریخته شد و از ثمره آن، درخت تنومند جمهوری اسلامی به بار نشست. مردم دلیر و شجاع، جوانان غیور و با ایمان، مرد و زن، و پیر و جوان، همه و همه در این روز چون سیلی خروشان به خیابانها جاری گشته و بر ضد رژیم پهلوی شعار دادند و مخالفت آشکار خود را اعلام داشتند. آنان در حمایت از امام، از جانشان گذشتند تا مردم ایران پیروز و سربلند باشند. به جاست این روز را گرامی بداریم و در پاسداشت خون پاک شهیدان والا مقام آن بکوشیم.
جمعه خونین
سلام بر آفرینندگان حماسه جمعه سرخ و خونین. سلام بر آنان که غریو اللّه اکبرشان، چونان آذرخشی سهمگین، نعرههای غرورآمیز و مستانه طاغوتیان را در هم شکست و امیدِ ماندگاری آنان را در ایران اسلامی، به یأس مبدل ساخت. سلام بر هفده شهریور که از ایام اللّه است؛ روزی که شهیدان، شعار پر طنین «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را تجسم عینی بخشیدند و آن را با خون مطهر خویش امضا کردند. سلام بر این روز بزرگ که بهترین انسانها، فریادهای امام را لبیک گفتند و عاشقانه راه حسین را برگزیدند و در خونهای پاکشان غلطیدند و البته رفتنشان، زمینهساز بازگشت پیروزیآفرین امام به میهن شد. آنان رفتند تا امام بیاید. رفتند تا اسلام و قرآن زنده شود. رفتند تا دیگر یاران بمانند. راهشان پر رهرو و نامشان در قاموس شاهدان انقلاب، پر رنگ و مزّین باد.
خشم ملت
پس از شهادت حاج آقا مصطفی خمینی، حرکتهای انقلابی و راهپیماییهای عظیم توده ملت، روز به روز گسترش مییافت تا اینکه کابینه جمشید آموزگار پس از حادثه سینما رکس آبادان که به کشته شدن بیش از هفتصد نفر انجامید، به علت ناتوانی از پاسخگویی، در چهارم شهریور 1357 مجبور به استعفا شد. شریفامامی مأمور تشکیل کابینه گردید ونقشه شاه با این تغییر و تحّول، کاستن از نفرت و خشم عمومی بود. شریفامامی در نظر داشت با شعار آشتی ملی، آزادی 237 زندانی سیاسی، تعطیلی قمارخانهها و تغییر مجدد تقویم شاهنشاهی به هجری شمسی، چهرهدینی و مردمدوستی از خود نشان دهد؛ ولی در همان روزها، تظاهرات گسترده شهرهای قم و تهران ادامه پیدا کرد و چندین نفر به شهادت رسیدند. حضرت امام نیز در ششم شهریور برابر با بیست و سوم رمضان، با ارسال پیامی به ملّت مسلمان ایران، درباره حیلههای شاه اعلام خطر کرد و فرمود: «در این موقع تاریخ ایران، شاه به وسیله کارشناسان خود دست به توطئه خطرناکی زده است و در این پانزده سال و به خصوص ماههای اخیر که دژخیمان شاه با قتل عامهای شهرستانها، روی تاریخ را سیاه کردهاند، اکنون دست به نیزنگ شیطانی زده است».
زمینهساز قیام
دولت شریفامامی که با شعار آشتی ملی به میدان آمده بود، هر روز با گلولههای سُربی، چندین نفر را به شهادت میرساند و این امر بر خشم و انزجار مردم از رژیم شاه میافزود. راهپیماییهای پی در پی و پر شور در شهرهای مختلف، به ویژه تظاهراتی که در روز عید فطر، سیزدهم شهریور، با حضور میلیونها نفر در شهرهای مختلف برگزار گردید، نشان از یک حرکت بزرگ در آینده داشت. در تهران نیز با تلاش دکتر مفتح، اجتماع عظیم یک میلیونی برای نماز عید فطر در تپههای قیطریه تشکیل یافت. پس از اتمام نماز، شهید باهنر سخنرانی افشاگرانهای درباره اوضاع کشور ایراد کرد. در ساعت نه صبح، راهپیمایی طولانی نمازگزاران همراه با عکسهای بزرگی از حضرت امام در پیشاپیش جمعیت آغاز شد. در آن روز از طرف جامعه روحانیت، روز پنجشنبه، شانزده شهریور به مناسبت شهدای چند روز پیش خیابان ژاله، تعطیل اعلام شد. تظاهرات عید فطر زمینهای برای اجتماع شانزده شهریور و آن روز نیز مقدمهای برای حرکت عظیم و ایثارگرانه صبح روز جمعه، هفده شهریور در میدان ژاله گردید.
آغاز واقعه
از ساعت شش صبح هفدهم شهریور، در تهران و یازده شهر دیگر که طی روزهای اخیر، شاهد تظاهرات عظیم مردم بر ضدرژیم شاه بود، حکومت نظامی اعلام شد. اعلامیههای فرمانداری نظامی تهران و حومه؛ در حالی از رادیو خوانده میشد که گروه بسیاری از مردم تهران، به دنبال وعدهای که در پایان راهپیمایی روز گذشته داده بودند که «فردا، هشت صبح، ژاله؛ فردا، هشت صبح، ژاله»، به سوی این میدان به حرکت درآمده بودند و از برقراری حکومت نظامی در تهران اطلاع نداشتند. در راهپیمایی روز پنجشنبه، تذکر داده شده بود که فردا، روز جمعه، به مناسبت هفتم شهدا، آیت اللّه نوری در مقابل «هیئت فاطمیه» در خیابان ژاله، سخنرانی خواهد کرد و از مردم دعوت کرده بودند که در آنجا جمع شوند. صبح جمعه، بعد از نماز، مردم پیاده و سواره به طرف میدان ژاله به راه افتادند. ساعت شش صبح، جمعیت در مقابل هیئت در خیابان و پیادهروها برای خود جا میگرفت.
حضور گسترده جمعیت
یکی از حاضران در صحنه هفدهم شهریور، درباره حضور مردم میگوید: «مردم تعدادشان بسیار بود و نمیتوانستیم تعداد آنها را تخمین بزنیم. جمعیت خیلی زیاد بود. پهلو به پهلو جمعیت بود... ما از هر سمت که میخواستیم به سمت میدان شهدا برویم، جمعیت فراوان داخل خیابان وجود داشت. رفت و آمد در داخل خیابان یا اطراف میدان شهدا بسیار مشکل بود».
حضور نظامیان
در روز جمعه هفدهم شهریور 1357، نیروهای دولتی اعم از شهربانی، نیروهای ارتش، سربازان و همچنین نیروهای گارد ویژه حضور داشتند. تعدادی تانک نیز از طرف خیابان پیروزی به طرف خیابانهایی که به میدان ژاله ختم میشد، قرار گرفته بودند. در هر خیابان، سربازان یک خط مسلح تشکیل داده و تیرباری در مقابل هر خیابان قرار داده بودند. بالگردها در بالای سر جمعیت به صدا درآمده و تعدادی سرباز نیز در میدان، به صورت زیگزاگ آرایش شده بودند، به طوری که اگر تیربارها که اندکی عقبتر از آنان قرار داشت، تیراندازی کرد، به سربازان برخورد نکند.
جمعه خونین
ساعت 15/9 صبح روز جمعه هفدهم شهریور 1357، به یکباره از یک قسمت میدان ژاله که جمعیت بسیاری در آن جمع شده بود، صدای رگبار مسلسلها شنیده شد. از بلندگوها فرمان آتش دادند و بالگردها نیز از آسمان مردم را زیر آتش گرفتند. جمعیت که فریادِ «اللّه اکبر» و «مرگ بر شاه» سر میداد، در یک لحظه به خون خود غلطید. صحنه فجیع و مصیبتبار و در واقع یک کشتار دستهجمعی به وجود آمده بود. خیابانی که دقایقی پیش از انبوه جمعیت سیاهی میزد، اکنون پر از اجساد، کفشهای خونین، پلاکاردهای پاره شده و زخمیهایی شده بود که کشان کشان خود را به طرف دیگر میرساندند.
توطئه اسرائیل
بنا به خواست شاه ظالم، کشتار جمعه سیاه، با تفنگهای گازی اسرائیلی صورت گرفت. روزنامههای اسرائیل فاش ساختند که مقامات دفاعی این کشور، در اوج تظاهرات ملت ایران، برای سرکوبی راهپیماییها، اسلحه و تفنگهای گازی در اختیار شاه گذاشته بودند تا با مردم مقابله کند. تفنگهای پخشکننده گاز به گونهای بود که افراد را دچار نوعی سستی و رخوت میکرد و هر گونه قدرت حرکت و واکنش عصبی را فلج میساخت. همچنین دولت اسرائیل یک گروه کماندوی ورزیده به وسیله هواپیماهای شرکت «اِل.آل» به تهران اعزام داشت که تابع اداره اطلاعات ارتش اسرائیل بوده و همه افراد آن، اونیفورم نظامی ارتش ایران را پوشیده بودند. مقامات ایرانی برای پنهان کردن این موضوع، شایع کردند که افراد این گروهان، از بلوچستان به تهران آمدهاند.
میدان شهدا
خبرنگاران خارجی، جمه هفده شهریور را «جمعه سیاه» خواندند و مردم تهران به پاس خون شهیدان این قتل عام دردناک، میدان ژاله، قتلگاه آنان را «میدان شهدا» نامیدند. به دنبال فاجعه میدان شهدا و قتل عام مردم در هفدهم شهریور و اعلان حکومت نظامی، جمعی از روحانیان در تهران و شهرستانها دستگیر و زندانی شدند. مسؤول این جنایت بزرگ، ارتشبد غلامعلی اویسی، فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی و فرماندار نظامی تهران و حومه بود که وقایع خونین پانزده خرداد 1342 تهران هم به رهبری و هدایت او صورت پذیرفته بود. واقعه هفدهم شهریور 1357، نقطه عطفی در تاریخ انقلاب بزرگ مردم مسلمان ایران است که اهمیت فاجعه آن، هرگز فراموش نخواهد شد.
بازتاب جهانی
کشتار شرمآور و بیرحمانه جمعه سیاه، دنیا را تکان داد. از آن پس جهانیان به ماهیت واقعی رژیم و اصالت نهضت مردم ایران پی بردند. فیلم مستند پنجاه دقیقهای «جمعه سیاه» که حتی دقیقهای از آن هم در آن زمان در ایران پخش نشد، بسیاری از سینماهای اروپا و آمریکا را به ماتمکده تبدیل کرد.
شعارهای خونین
قتل عام مردم مسلمان تهران در میدان ژاله، یکی از بزرگترین حوادث نهضت اسلامی ملت ایران به شمار میآید. شهدای هفدهم شهریور، همگی فقط به نام اسلام و در راه قرآن به شهادت رسیدند. بازماندگان آن روز گواهاند که مرد و زن فریاد میزدند و شعار میدادند: «حزب فقط حزب اللّه، رهبر فقط روح اللّه»، «ایران کشور ماست، خمینی رهبر ماست»، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «نصرٌ من اللّه و فتحٌ قریب»، «مرگ بر این سلطنت پر فریب» و «استعمار نابود است، اسلام پیروز است».
جمعه سرخ و سقوط رژیم
هفده شهریور، تسریع کننده سقوط رژیم بود. کارتر در خاطرات خود مینویسد: «دو ماه پس از ملاقاتی که بین من و شاه صورت گرفت، او در سراسر ایران حکومت نظامی اعلام کرد و در نتیجه، بین پلیس و عده کثیری از مسلمانان که دست به تظاهرات زده بودند، برخوردی خونین روی داد. کشته شدن صدها نفر توسط پلیس، نه تنها کمکی به شاه نکرد، بلکه موجب شد تا هم قدرت و هم جمعیت و تعداد تظاهرکنندگان افزایش یابد، تا جایی که خواستار برکناری شاه از مقام سلطنت شدند. شاه از یک طرف با تشدید اقدامات نظامی سعی بر مهار ناآرامیها داشت و از طرف دیگر، تلاش میکرد با استفاده از طریق دیگر، رضایت مخالفان را برای آرام کردن آنان جلب کند».
حقیقت آشکار
رژیم در حال سقوط شاه، تعداد کل شهدای هفدهم شهریور را، 58 نفر و مجروحان این فاجعه را 205 نفر اعلام داشت و تجمع گسترده و عظیم مردم تهران را نقشه خارجی اعلام کرد. شمار دقیق قربانیان مظلوم حادثه 17 شهریور در میدان شهدا هیچگاه مشخص نگردید ولی به یقین این رقم از چهار هزار افزون بود و یکی از بزرگترین فجایع تاریخ انقلاب به شمار میرود.
خاطرهای ماندگار
خاطرات یکی از کارمندان پزشکی قانونی درباره تعداد شهدای هفدهم شهریور، از صحت و سقم بیشتری برخوردار است: «بعد از هفده شهریور، هجوم جمعیت به پزشکی قانونی، نشان دهنده کثرت شهدا بود. ما در بهشت زهرا، تعدادی را دفن کرده بودیم و آمار دادیم، امّا از بقیه و سرنوشت آنها اطلاعی نداشتیم. چون تعدادی از شهدا توسط خانوادههایشان به خاک سپرده میشدند. [از] روز هفده شهریور به بعد، رژیم تصمیم گرفت که جنازهها را به پزشکی قانونی نیاورد و آنها را یکسره به بهشت زهرا بردند. 555 جنازه در قطعه هفده بهشت زهرا دفن شد. از طریق ساواک نیز 342 جنازه در بهشت زهرا، طی یک ماه به خاک سپردیم. ضمنا مردم عدهّای از جنازههایی را که در هفده شهریور به شهادت رسیده بودند، به بیمارستانها برده بودند و مخفیانه دفن میکردند. عدهای هم توسط ساواک و از طریق خودشان انجام میشد. از روز 17 شهریور به بعد، شبی، ده تا دوازده جنازه از بیمارستان شهربانی به بهشت زهرا میبردیم و دفن میکردیم».
بازتاب جمعه سرخ در رسانههای خارجی
از میان رسانههای خبری خارجی، «آسوشیتدپرس» طی خبری به فاجعه میدان شهدا پرداخت و نوشت: «.. پس از دو ساعت زد و خورد در تهران، کامیونهای پر از کشته شدگان و مجروحان، از صحنه خارج شدند و مقارن ظهر، آرامش در تهران برقرار شده، اما هنوز تیراندازیهای پراکندهای ادامه دارد. به گفته شاهدان عینی، دست کم یک کامیون پر از کشتهشدگان و زخمیها در میدان ژاله دیده شد که آنجا را ترک میکردند. جمعیت همچنان فریاد میزد «مرگ بر شاه» و «زنده باد خمینی». بسیاری از تظاهرکنندگان، در نتیجه اصابت گلوله به زمین افتادند و در خون غوطهور شدند که مأموران آنها را به داخل کامیونها کشاندند و از صحنه دور ساختند».
پیام تسلیت
مراجع معظم تقلید، همواره امام را در حرکت انقلابی ـ اسلامی ایشان یاری میکردند. آنها با نوشتن نامه یا اعلامیه، در موارد مختلف رژیم شاه را مورد بازخواست قرار میدادند. در حادثه خونبار هفده شهریور، آیت اللّه العظمی گلپایگانی در تلگرامی به شخص شریفامامی نوشتند: «اخبار موّحشه از کشتار و قتلعام مسلمانان در تهران میرسد. حقیر به جنابعالی اخطار میکنم اینگونه برابر شدن با امواج احساسات مردم ناراضی، موجب مصایب عظیمتر و خطرات بزرگتر برای مملکت است. جنابعالی در برابر خدا و تاریخ و ملت ایران مسؤول هستید». ایشان همچنین در نامهای به مهندس ریاضی، رئیس مجلس شورای ملی وقت فرمودند: «اعلام میکنم پس از جنایات وحشیانه و کشتار فجیع مردم بیدفاع تهران، رأی دادن به این دولت نظامی و این اختناق بیسابقه، خیانت به ملّت و موجب سرافکندگی بیشتر در برابر خدا و ملت مسلمان و تاریخ است». همچنین آیت اللّه العظمی سید عبداللّه شیرازی از مراجع تقلید مشهد مقدس، و نیز آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی نیز با ارسال پیامهایی، مراتب اعتراض خود را به حکومت وقت اعلام داشتند.
مَسلخ ژاله
به تعبیر امام رحمهالله ، هفدهم شهریور از ایام اللّه است؛ روزی که حق بیپرده و بینقاب، بیترس و بیپروا به مقابله باطل آمد؛ روزی که امت در پیروی از فرمان امام، کفن شهادت پوشید و به مَسلخ ژاله آمد تا از خون خویش، میدان ژاله را میدان لالههای سرخ ایران زمین، شهیدان والا مقام کردهاند و میدان شهدا لقب بگیرد.
هفده شهریور، ترسیم دوشادوشی شیعیان حسین و پیروان زینب، در یک انقلاب اسلامی و حرکت آگاهانه اجتماعی بود.
هفده شهریور، تکرار سر نهادن پسران بر زانوی پدران بود.
هفده شهریور، روز پیامرسانی خواهران زینبگونه، از خون علی اکبرها به گوش خفتگان بود.
هفده شهریور، تابلوی سرخ و خونین از شهادتطلبی بود.
هفده شهریور، یک نمایشگاه مجّسم بود از ارزشهای انسانی و فداکاری در راه اسلام.
وطن از خون پاکان گشته دجله
شکسته سرو باغ آشنایی
چه سنگین است بار این جدایی
همه کوچه به کوچه حجله حجله
وطن از خون پاکان گشته دجله
پرت در خون کشیدند از چکاوک
تو را ای نازنین، منزل مبارک
تو ای فریاد در این بیصدایی
گشوده خلق، بال همگرایی
برادر با برادر، دوش بر دوش
غم بیگانگی کرده فراموش
همه سر داده با فرمان رهبر
شعار وحدت اللّه اکبر
به شانه پرچم نصر من اللّه
میان لب، گل اللّه اللّه
سپیده کاشانی
لالههای سرخ
سلام بر حماسهسازان 17 شهریور؛ بزرگمردانی که عاشقانه شربت شهادت نوشیدند و مشتاقانه به دیدار پروردگارشان شتافتند. درود بر جوانان پاکدل و سبزسیرت که روز خونین کربلای 17 شهریور 57 را، به روز سقوط کامل رژیم سفّاک ستمشاهی تبدیل کردند. در 17 شهریور، غریو خونین عاشقان شهادت، طاغوتشکن شد و تاریخساز. در این روز، خون شهادتطلبان ایثارگر، چونان صاعقهای سهمگین، نعرههای مستانه دژخیمان رژیم مستکبر را محو کرد و کاخ ستم یزیدصفتان را لرزاند. یوم اللّه 17 شهریور، حماسه جاوید کربلا و نوید پیروزی خون بر شمشیر را دیگر بار تجسم عینی بخشید. اینک برماست که این روز را گرامی بداریم و خاطرات جمعه سیاه و لالههای سرخ را هرگز فراموش نکنیم.
خروش سرخ تکبیر
17 شهریور از ایام اللّه است؛ روزی که شهدا سند «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را با خون خویش امضا کردند و با خروش سرخ تکبیر، کاخ سیاه استکبار را سرنگون ساختند. در 17 شهریور، مرزهای بیگانگی و جدایی در هم شکست و مردمْ یکپارچه به پا خاستند و به رهبری امام بت شکن، در زیر لوای توحید گرد آمدند و عاشقانه راه حسینی را برگزیدند. پس بیایید این روز را بزرگ بداریم و خاطرات شهیدان 17 شهریور را همواره زنده نگه داریم.
جمعه خونین
در صبح جمعه، 17 شهریور سال 1357، مردم تهران پس از ادای فریضه صبح، برای چهارمین روز متوالی از خانهها بیرون آمده و سیلآسا روی به خیابانها آوردند. مرکز تجمع آنان میدان ژاله (میدان شهدای کنونی) بود. همین که مردم به خیابانها رسیدند، ناگهان با دیدن تانکها و زرهپوشهای نظامی و مأموران مسلسل به دست حکومت، غافلگیر شدند، ولی بدون اعتنا به سربازان، به حرکت خود ادامه دادند. از خیابانهای اطراف، سیل انبوه جمعیت با سردادن شعارهای انقلابی، به سمت میدان ژاله در حرکت بود. مأموران مسلح پس از چند بار اخطار، از زمین و هوا جمعیت را ناجوانمردانه، هدف رگبار مسلسل قرار دادند و بیش از چهار هزار نفر را به شهادت رساندند؛ بزرگمردانی که خونشانْ رهگشای پیروزی انقلاب گردید.
17 شهریور
17 شهریور سال 1357 بود. فریاد «اللّهاکبر» و «لا اله الّا اللّه» همه جا را پر کرده و ضجه و ناله و فریاد، با صدای گلوله در هم آمیخته بود. بوی خون و دود و باروت از همهجا به مشام میرسید. با نزدیک شدن ظهر، به تدریج میدان ژاله که اینک واقعا به میدان شهدا تبدیل شده بود، در هالهای از سکوت مرگبار فرو رفت. آنچه در اطراف میدان به چشم میخورد، جنازه شهیدانی بود که در صحنه نبرد نابرابر، همچنان افتاده بودند و خونهایی که هر گوشهای از میدان را گلگون کرده بود.
بزرگترین فاجعه
جمعه خونین 17 شهویور سال 1357، یکی از روزهای خونبار و مهم در تاریخ انقلاب شکوهمند اسلامی ایران است. در این روز، مردم مؤمن و شجاع ایران اسلامی، به ویژه مردم تهران، در خیابانها به حرکت در آمدند و شعارهای کوبندهای بر ضد رژیم سردادند. در این روز، جوانانِ بسیاری جان خویش را از دست دادند و به خاطر به ثمر رسیدن نهال انقلاب اسلامی، به قربانگاه عشق و شهادت شتافتند. رژیمِ در حال فروپاشی، تعداد کل شهیدان 17 شهریور را 58 نفر و مجروحان این فاجعه را 205 نفر اعلام داشت و تجمع گسترده و عظیم مردم تهران را نقشه خارجی اعلام کرد. شمار دقیق قربانیان مظلوم حادثه 17 شهریور در میدان شهدا هیچگاه مشخص نگردید، ولی به یقین، این رقم از چهار هزار تن افزونتر بود و یکی از بزرگترین فجایع تاریخ انقلاب به شمار میرود.
پیام امام
حضرت امام خمینی رحمهمالله ، در 18 شهریور سال 1357، با ارسال پیامی به ملت شریف و شجاع ایران، ضمن ابراز همدردی با ملت، کشتار وحشیانه رژیم شاه را محکوم و دولتِ آشتیِ ملی را، دولتی تحمیلی و غیر قانونی اعلام کردند. ایشان فرمودند: «... چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم میخورد. آری این چنین است راه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و سرور شهیدان امام حسین علیهالسلام ... ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته میشد ... باید علما و روشنفکران ملت در زیر چکمه دژخیمان خُرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد. شما ای ملت محترم ایران که تصمیم گرفتهاید خود را از شر رژیم شاه خلاص گردانید، در رفراندمی که در سوم و چهارم شوال در برابر ناظران سراسر جهان انجام دادید، به دنیا نشان دادید که رژیم شاه جایی برای خود در ایران ندارد ... 17 شهریور مکرِّر عاشورا و میدان شهدا مکرِّرِ کربلا و شهدای ما مکرِّرِ شهدای کربلا و مخالفان ما مکرِّرِ یزید و وابستگان او هستند».
نقطه عطف
بیشک جمعه خونین 17 شهریور، یکی از روزهای ماندگار و فراموش ناشدنی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. در این روز، مردم تهران پس از برگزاری نماز صبح، به حرکت در آمدند و شعارهای انقلابی و اسلامی سردادند. به این ترتیبْ 17 شهریور، روزنه امید پیروزی و نقطه عطف تاریخسازی را در نهضت اسلامی پدید آورد. تظاهر کنندگان با مشتهای گره کرده و فریادهای کوبنده، خواستار الغای رژیم شاهنشاهی و تأسیس حکومت اسلامی شدند.
عید سعید فطر، سرآغاز حرکت 17 شهریور
برگزاری راهپیمایی بزرگْ در روز عید سعید فطر سال 1357، سرآغاز حرکت خونین 17 شهریور همان سال به شمار میرود. در این روز که مصادف با سیزدهم شهریور بود، مردم در شهرهای خمین، تهران، قم، کرج، ایلام و چند شهر دیگر، پس از برگزاری نماز عید، به حرکت درآمدند و شعارهای دینی و کوبنده بر ضد رژیم سر دادند. امام خمینی رحمهمالله به مناسبت عید سعید فطر اعلامیهای منتشر کرد و در آن خطاب به ملت ایران فرمود: «مردم مسلمان ایران به دنبال برگزاری نماز عید، دست به عبادت ارزنده دیگری زدند که آنْ فریادهای کوبنده علیه دستگاه جبار و چپاولگر، برای به پا داشتن حکومت عدل الهی است که کوشش در این راه، از اعظم عبادات است و فدایی دادن در راه آنْ سیره انبیای عظام خصوصا نبی اکرم اسلام و وصی بزرگ او امیرمؤمنان است. ملت عظیم الشأن ایران! نهضت خود را ادامه داده و هرگز سستی به خود راه ندهید که نمیدهید. مطمئن باشید به امید خدا، پیروزی و سرافرازی نزدیک است».
پیام 17 شهریور
در بامداد 17 شهریور، خونین کمان از لالهزار ژاله به سوی افق روانه شد و تا ظهر آن روز، سراسر ایرانزمین را گلگون کرد. در روز 17 شهریور 57، دو فریاد از گلوی ستمدیدگان مظلوم بلند بود که این دو، دو پیام در برداشت: نخستین فریاد «درود بر خمینی» بود که او فریادگر «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود و دومین فریاد «مرگ بر شاه» بود که این پیام را میرساند: «لا اله الا اللّه» و یا به زبان مردم: «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی». آری طنین این فریاد که صدایش در آن روز در هر کوی و برزن و در هر شهر و روستای ایران به گوش میرسید، هیچگاه از طنین نیفتاد تا اینکه انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانید. آن روز، گلولهها فریاد را رساتر کرد و و از آن پس، میلیونها انسان در سراسر میهن اسلامی، همان فریاد را تکرار و همان پیام را ابلاغ کردند.
17 شهریور، چراغی فروزان
17 شهریور، یادآور رویدادی بس بزرگ در تاریخ کشور ماست. 17 شهریورِ میدان شهدا، در عین یادآوری از دست رفتن و به شهادت رسیدن فرزندان ملت، برای انقلاب شکوهمند اسلامی، حیاتبخش و سرنوشتساز بود. آنها که بیواهمه راه خدا را در پیش گرفته و تا سر منزل مقصود روانه شدند، گرچه بهسان شمعی پرفروغ، در حماسهای جاودان سوختند، ولی بیگمان مسیر پر پیچ و خم انقلاب را برای پویندگان این راه هموار ساختند. یاد شهیدان عالی مقام 17 شهریور گرامی و راهشان جاویدان باد.
شمعی سوزان
باغبان شهادتْ اگر گل یا گلهایی را از بوستان زندگی گلچین کند، هزاران گل به جای آن میرویاند و هر گلی، چنان میدان نبرد حق و باطل را عطرآگین میکند که تا قیام قیامت، از بوی دلانگیزشْ پیوسته جهادگران و جویندگان حقیقت را به سوی بزمگاه عشق با رمز رزم فرا میخواند؛ رزمی که در آن هیچ شکست و ذلتی نیست. شهیدان گرانقدر 17 شهریورْ با نثار خون پاک خویش، درخت تنومند انقلاب اسلامی را پربارتر ساختند. آنان چون شمع سوختند و آینده انقلاب را روشن نگهداشتند.
نماز عشق
آن روز میدان ژاله، مصلای عشق شد و جمعه، رنگ خون به خود گرفت. در آن روز، هزاران لاله در میدان ژاله رویید و جوانان پاکدل و پاکسیرتْ راه شرافت و شهادت را برگزیدند و تیرهای بلا و گلولههای ظلمت را به جان و دل خریدند. آن روز، میدان ژاله کربلای ایران بود و هزاران نمازگزار، نماز عشق را با خون وضو کردند و تا ملکوت پر گشودند. نام شهیدان 17 شهریور، تا همیشه تاریخ، سرخْ و یادشان همواره سبز است. پیشانی تاریخ، از نام بلند آنان میدرخشد؛ مردانی که برای برپا نگه داشتن آرمانهای خویش و برای برافراشتن پرچم رهایی و آزادگی، همه توان خود را در طَبَق اخلاص نهادند و با مال و جان خود، در این راه به جهاد برخاستند و با سلاح ایمان، به جنگ استبداد پهلوی شتافتند.
یوم اللّه
17 شهریور، روزی بود که جوانانِ برومند اسلام، در پیروی از دستور ولی امر خویش، کفن شهادت بر تن کردند و به قربانگاه «ژاله» شتافتند تا میدان ژاله را میدان لاله کنند. 17شهریور، روز پرپر شدن گلهای شهامت و رشادت، و روز بر کف نهادن جان بود. روز به میدان آوردن ایمان، روز سرخ انقلاب شکوهمند اسلامی، و روز سیاه استبداد پهلوی بود. 17 شهریور، روز رویش دهها انسان پاکباخته از شهادت هر شهید غرقه به خون، و روز انفجار شعارهای توحید در فضای وحشت و خشونت بود. 17 شهریور، روز سقوط ظلم و دیکتاتوری، و روزی بود که حق به مصاف باطل رفت و جوانان این مرز و بوم، حماسههای ماندگار آفریدند. بیایید این روز تاریخی را همواره زنده نگه داریم؛ چرا که به فرموده امام راحل رحمهمالله 17 شهریور، از ایام اللّه است که ملت شریف ایرانْ یاد او را زنده نگه میدارد».
پیروزی خون بر شمشیر
17 شهریور، روزی است که سفیر گلوله برای بلبلان مستِ شهادتْ غزل رفتن سرود و شعار «تا انقلاب مهدی، نهضت ادامه دارد»، پیروزی حتمیِ مستضعفان، را بر تارک تاریخ ثبت کرد. در 17 شهریور، گل بر گلوله شکفت و خون بر شمشیر پیروز شد و به فرموده امام کشتار 17 شهریور و فاجعه قتل عام جوانانِ سلحشور اسلامی، هر چند از نظر زمان یک پدیده گذشته تلقی میگردد، ولی بدون شک این فاجعه، یکی از تجلیگاههای پیکار حق و باطل و نبرد مستضعفین و مستکبرین بود و همپای زمان و تاریخ انسانْ تداوم خواهد یافت».
معجزه خون (به پاس حرمت خون شهیدان 17 شهریور)
میگفت:
مشت و درفش را چه تناسب؟
قلب و گلوله را چه رفاقت؟
فریاد در مقابل رگبار؟
اندیشه در برابر نیزه؟
گفتم: نیروی انقلابی ایمان
اعجاز میکند.
فریاد، اگر ز قلب برآید
دشمنترین حریف تو را هم
در جبههات رفیق و هم آواز میکند.
باریکههای آب،
تا جلگههای تشنه و محتاج،
حتی ز قلب سنگ، رهی باز میکند.
زور و فشار و قدرت و تحمیل
در عرصه اراده مردم
مغلوب میشود.
امیدوار باش،
از قطره قطره قطره خونهای گرمِ شهیدان
صدها نهال تازه پربار
گلبوتههای شور و شهامت
روییده است و باز بروید.
انتهای پیام/