۸۰درصد جنگ سوریه،رسانهای است/باکس مخصوص ایران در تلویزیون اندونزی خالی مانده
خبرگزاری تسنیم:بخش دوم گفتگو با حیدر سهیلی اصفهانی و محمد ساسان، دو مستندسازی که در حوزه تحولات اخیر سوریه فعالیت کردهاند به انتقادات تند از تلویزیون و دیگر دستگاههای فرهنگی مرتبط گذشت.
تسنیم: آقای سهیلی و آقای ساسان، در مورد کار در سوریه صحبت کردیم و فکر میکنم از هر دری که وارد شدیم آخرش به تلویزیون ایران رسیدیم. مستندسازان ایرانی معمولا دل پردردی از صداوسیما دارند. اما من احساس میکنم این متهم انگاشتن صداوسیما هم دیگر در حال تبدیل به یک مد رسانهای از طرف بچههای متعهد و مذهبی شده است. اگر موافق باشید روی سخنمان رو به سمت مدیران سازمان عوض کنیم و در مورد این با آنها صحبت کنیم که حالا باید چه کار کرد؟
سهیلی اصفهانی : ببینید قضیه اینجاست در صدا و سیما خیلیها دوست دارند که اسمشان تهیهکننده شود. بدنه تهیهکنندگان صدا و سیما را افراد دیپلمه ذهنی تشکیل میدهند. هیچ ارادهای نیست که بخواهد این افراد ناکارآمد را از صدا و سیما بیرون کند. من اساسا معتقدم که از این سیستم نباید دیپلماسی خواست.
ساسان: من معتقدم که نمیشود ساختار را از بیرون تغییر داد. اگر بخواهیم تغییری ایجاد شود باید از داخل این تغییرات آغاز شود. من در برخورد با صدا و سیما به این نتیجه نرسیدم که اگر برویم و یک سازمانی موازی با صدا و سیما ایجاد کنیم موفق میشویم. این اتفاق بارها از انقلاب تا الان روی داده است و بعد از مدتی این موسسات دچار آسیبهای صدا و سیما شدهاند. حوزه هنری تا وقتی که نوپا بود محصولات خوبی را ارائه میکرد اما الان تبدیل به اداراتی در 31 استان شده است که هیچکس هیچ توقعی از آن ندارد. سازمان تبلیغات اسلامی و سازمان ارتباطات اسلامی نیز همینگونه است.
تا وقتی که دید ما مشکل داشته باشد نمیتوایم موفق باشیم. زمانی بود که مسئولین میخواستند تفکرات اوینی را آموزش دهند.
آنها با خود گفتند که دانشگاههای موجود فضای بدی دارند پس تصمیم گرفتند دانشگاه سوره را تاسیس کنند. حالا بعد از سالها کار به جایی رسیده است که به این نتیجه رسیده اند که از حوزه هنری بودجه بگیرند و در یک فضای ایزوله به افراد مذهبی سینما یاد بدهند. برخی ساختارها با نگاه انقلابی ایجاد میشود ولی در ادامه این نگاه انقلابی از بین میرود و ساختارهای جدید نیز به ساختارهای معیوبی قبلی تبدیل میشوند. دلیل این مشکل نیز وجود مدیرانی است که فرهنگ را نمیشناسند. دانشگاه امام صادق(ع) محل آموزش مدیر برای صدا و سیما است. پس از طی پروسه ای این افراد به مدیران میانی صدا و سیما تبدیل میشوند. مدیران ارشد دائما در حال تغییر هستند. این مدیران میانی هستند که همیشه در سازمان حضور دارند و در حال جابجایی از پستی به پست دیگر میباشند. من ده سال است در سیستم صدا و سیما هستم. من فارغ التحصیل دانشکده صدا و سیما هستم و الان نیز در مقطع کارشناسی ارشد تهیهکنندگی در همین دانشگاه تحصیل میکنم. مقام معظم رهبری میفرمایند این دانشگاه نبض صدا و سیما است اما در حال حاضر بهترین خروجی این دانشکده یک کارمند در شهرستان میشود. من نمیگویم قطعا ساختار یا قطعا مدیر اشکال دارند. این دو تکمیل کننده هم هستند.
من نمیدانم رایزنهای فرهنگی را چگونه انتخاب میکنند ولی بعد از دیدن چند رایزن فرهنگی در کشورهای مختلف تصورم این است که اگر بخواهند فردی را برای مدتی از صحنه سیاسی حذف کنند او را به عنوان رایزن فرهنگی به یک کشور میفرستند. در اندونزی همراه رایزن فرهنگی با مسئولین شبکه ملی اندونزی جلسهای داشتیم. آنها میگفتند ما یک باکس مخصوص برای شما در سیمای اندونزی ایجاد میکنیم. فقط شما برنامه به ما بدهید تا پخش کنیم. مثلا در آنجا بحث سریال یوسف شد. رایزن فرهنگی به من میگوید من رفتم ایران و با سروش سیما مذاکره کردهام. آنها برای رایت این سریال 4 میلیارد تومان پول خواستهاند و من از خرید پشیمان شدم. من به او گفتم که شما رایزن فرهنگی ایران هستید ولی مانند یک مشتری معمولی رفتید این سریال را خریداری کنید. شما از طریق وزارت امور خارجه راحت میتوانید رایت این سریال را تهیه کنید ولی به دلیل این طرز برخورد یک فرصت خوب فرهنگی را از دست دادهاید. کسی که کوچکترین آشنایی با مراکز فرهنگی کشور ندارد تبدیل به رایزن فرهنگی بزرگترین کشور اسلامی دنیا شده است.
من راجع به کشوری حرف میزنم که 300 میلیون مسلمان دارد. انها تشنه حرفهای ما هستند. ما را درست و حسابی نمیشناسند ولی کتابی که بر اساس جملهای از احمدی نژاد که گفته بود «اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود» دومین کتاب پرفروش این کشور میشود. در اندونزی وقتی مردم میفهمیدند من یک ایرانی هستم خیلی تحویل میگرفتند. با این حال در آنجا هیچ حرکت فرهنگی از سوی ایران انجام نمیشود. در آنجا هر اعتراضی میخواهد شکل بگیرد، مردم عکس احمدی نژاد، امام خمینی یا رهبر را به دست میگیرند. سفیر ایران به ما میگفت از وزارت خارجه اندونزی با ما تماس گرفتهاند و از دخالت در امور داخلی اندونزی شکایت کردهاند. ما با معترضین صحبت کردیم که مگر ما شما را تحریک کردیک که این عکسها را در دست میگیرید. آنها گفته بودند این افراد نماد اعتراض در جهان هستند و برای همین ما در اعتراضات خود عکس رهبرهای ایرانی را به دست میگیریم.
در بیروت نیز وضع همین گونه بود. در بیروت بخشی از محصولات فرهنگی ایران را برای فروش در نمایشگاهی قرار دادهاند. اولا اصلا در این مورد فکر نشده است که محصولاتی که در این کشور عرضه میشود باید به گونهای باشد که اعراب انها را درک کنند. در این نمایشگاه چندین فیلم از بدترین محصولات سینما انتخاب شده و در نمایشگاه قرار گرفته است. بعد توقع دارند لبنانیها با دیدن این محصولات با فرهنگ ایران اشنا شوند.
سهیلی اصفهانی: فرهنگ تابعی از سیاست است. در سوریه این حوادث بودند که ما را چکش کاری کردند تا یک استراتژی در پیش بگیریم.در مورد لبنان نیز اینگونه است. برنامه فرهنگی نیز تابعی از برنامه های سیاسی ماست. وقتی برنامه های سیاسی ما مشخص نیست ما چگونه برای فرهنگ برنامه ریزی کنیم. این اساس بحث است. وقتی سیاست معلوم نباشد هرکس با یک انگیزه میرود به سوریه تا مستند بسازد. در سوریه باید برای دل مستند ساخت نه برای پول و شهرت.
برای آخرین مستندی که میساختم تصاویری را دیدم که مرا منقلب کرد. هواپیماها در حمص ساختمانی را بمب باران کردند. مردی خارج از ساختمان همسرش را میبیند که زیر آوار در حال جان دادن است. او نمیداند چه کار کند. این صحنه بسیار تاثیر گذار است. آدم این صحنه را نمیتواند باور کند. تحمل دیدن سوزاندن آدمها و بریدن سر آنها خیلی سخت است. بریدن سر مردم عادی و قرار دادن آنها در صندوق موز و کادو فرستادن برای دیگران غیر قابل تصور است. یک عکس معروف در رسانهها هست که میخواهم آن را در مستند جدیدی که میسازم به کار ببرم. جنازههای زیادی را در یک صف طولانی پشت سر هم قرار دادهاند. بچهای در حال بازی و پریدن از روی این جنازهها است. از روی اندام این بچه میتوان فهمید تمام جنازههایی که در کفن قرار دارند کودک هستند. در این عکس بیش از چهارصد جنازه وجود دارد.
با این اتفاقاتی که در سوریه رخ داده است نمیتوان تصور کرد که چند ماه دیگر در سوریه صلح میشود و همه به سر زندگی خود بر میگردند. دیگر خندههای آن فروشندهای که در بازار شام به ما کالا میفروخت دیده نمیشود. این اتفاقات است که باید سوژه دوربین مستندسازان قرار گیرد. مستندسازان باید آینده مردم سوریه را به سیاستمداران نشان دهند. مستندساز اگر به سوریه با دید یک مسئله سیاسی صرف نگاه کند و در دل مردم نرود نمی تواند موفق باشد. مستندساز باید از این سطوح پایینی انسانی شروع کند.
ساسان: بازتاب اتفاقات سوریه در رسانههای ما حداکثر به صورت گزارشهای خبری است. فرانس 24 در یکی از مستندهایی که ساخته بود به سراغ بیمارستانی رفته بود که در آن مجروحین یک منطقه نگاهداری میشدند. ارتش مجبور شده بود آن منطقه را به دلیل وجود شورشیان بمباران کند. در پلانی از این فیلم دکتری را نشان میدهند که تمام لباسش خونی است. این فرد شروع به نفرین اسد میکند. در پلان بعدی این فیلم دوربین در کف بیمارستان قرار دارد و نظافتچی با طی در حال شستن خونهای روی زمین است. بعد از آن تعدادی از مخالفین یکی از طرفداران اسد را میدزدند. وقتی آن صحنههای قبل نمایش داده شد دیگر حتی آن آدم دزدی هم به چشم نمیآید. فیلمسازی در سوریه نیازمند سوژههایی از این دست است. من در فیسبوک با زنی سوری و مسیحی آشنا شدم که به مردم آنجا کمکهای انسان دوستانه میکند. او هرچند وقت یکبار قصه زندگی کوکان یتیم شده را برای من میفرستد که بر اساس آن میشود مستند ساخت. این سوژهها را باید مسئولین فرهنگی که سالها در انجا بودند به مستندسازان بدهند.
حتی گزارشگرانی که انجا هستند اصلا شان یک خبرنگاری که قرار است حقایق را برای مردم ایران روشن کند نمیبیند. بعضی از خبرنگاران همه اخبار را از جلوی هتلی که در آن سکونت دارند میفرستند. به عنوان مثال خبرنگار ما در یک گزارش میگوید که یک نفر در میدان مرجع دمشق عملیات انتحاری انجام داد و با منفجر کردن بمبی 13 نفر را کشت. وقتی من این خبر را در شبکه المنار دیدم تازه متوجه وسعت ان شدم. این اتفاق خودش یک سوژه خیلی خوب برای مستندسازی است. در این انفجار یک پیرمرد با دوچرخهاش از موج انفجار چنان به دیوار کوبیده شده اند که با هم مخلوط شده اند. این افراد رسانه را نمیشناسند.
سهیلی اصفهانی : در جریان رسانهای سوریه با دو طیف مواجه هستیم. طیف اول افراد حرفهای هستند که در الجزیره، العربیه و سی ان ان و ... کار کرده اند. این افراد کار جنگی کردند و می دانند چه کار کنند. در طرف مقابل افرادی را داریم که فقط کار گزارش انجام داده اند. به راحتی میگوید در یک حمله 150 نفر کشته شدهاند بدون انکه مفهوم این تعداد کشته را به بیننده نشان دهد. رسانههای مقابل ما به خوبی رسالتشان را انجام میدهند. یک فریم تصویر از حمله زمینی و هوایی که به حرم حضرت زینب (س) شده است وجود ندارد. این یعنی در زمان حمله آدمهای ما در زیرزمین پناه گرفته بودند. در این وضع شما از استراتژی صحبت میکنید. ما اگر کسانی مثل آوینی و مستندسازان روایت فتح نداشتیم الان من این حرفها را در مورد هشت سال دفاع مقدس نیز میگفتم. درضمن باید از مستندسازان نیز حمایت کنیم. نمیشود که هرکس میخواهد به سوریه برود جانش را از دست دهد.
ساسان: آلفرد یعقوب زاده یک عکاس فرانس پرنس بود. یک سیستم ارتباطی در اختیار او قرار داده بودند که وقتی در میدانهای جنگ مشکلی برایش پیش میآمد میتوانست اطلاع دهد و هلیکوپتر فرانسه برای نجات او به پرواز در میآمد. ما این را نمیخواهیم ولی باید حداقل حمایت ها صورت بگیرد.
سهیلی اصفهانی : بعضی اوقات احساس میکنم گویا دوست دارند مستندسازان ما کشته شوند.در مورد سوریه نباید فکر کنید کسی دغدغهای دارد.تا قبل از این اگر میخواستند فیلم شاد بسازند به سوریه میرفتند، الان اگر بخواهند فیلم غمگین بسازند به انجا میروند. جنایتهای وحشتناکی در سوریه انجام میشود. خانه های مردم روی سرشان خراب می شود و تعدادی سرباز در درعا کشتند و جسد آنها را در آب انداختند. این سئوال مهم است که این نحو کشتن و در آب انداختن کار چه تیپ اشخاصی می تواند باشد .ما نیاز به یک نسل مستندساز متعهد داریم تا این تصاویر را به نمایش درآورد و معانی آن را با زبان تصویر برای مردم دنیا بگویند .
تسنیم: با توجه به اینکه جامعه ایران اطلاعی درباره آنجا ندارند. کمی درباره راجع به وضعیت سوریه بگویید.
سهیلی اصفهانی : در سوریه حافظ اسد مردم را بر اساس دشمنی با اسرائیل و سوری بودن متحد کرده بود. اما در این جنگ برنامه ریزی شد تا این اتحاد از بین برود و این اتحاد شکسته شود. اما اگر ما بخواهیم سرمایه گذاری خارجی را به عنوان عامل اصلی و محرکه اساسی در نظر بگیریم به بی راهه رفتیم. در عین حال برای بسیاری از جریانهای خارجی مهم بود که روی اختلافات ریشه ای و وضعیت موزائیکی سوریه سرمایه گذاری کنند و این دژ مستحکم را که وجود آن برای منافعشان خطر داشت ، نابود کنند .
راهی که حافظ اسد در پیش گرفته بود ، تنها راهی بود که این ملت هزار تکه را متحد نگه دارد .
ساسان: در سوریه هیچکس از هیچکس نمیپرسد مذهب تو چیست. اهل کجا هستی. جنگ سوریه به نوعی است که چند تک تیرانداز بالای یک ساختمان میروند و با کشتن چند نفر منطقه را نا امن میکنند. در این وضعیت ارتش باید این دو نفر را پیدا کند. انها یا باید خانه به خانه بگردند یا مردم را از انجا بیرون کنند و کل منطقه را بمباران کنند. در یکی از مناطق طبقه دوم توپ خورده بود و در طبقه سوم مردم زندگی میکردند.
در سفری که به سوریه داشتم متوجه شدم که 80 درصد جنگ سوریه رسانه ای است. مردم در سوریه زندگی میکنند و همه جا باز است. در حلب در حی صلاح الدین درگیری بود اما در بقیه شهر مردم در کافه ها بودند. به دانشگاه هنر حلب برای مصاحبه رفتیم. روز ثبت نام بود و چند صد نفر در صف بودند. از 5 نفری که با آنها مصاحبه کردم هیچکدامشان نمیدانست که در کوی صلاح الدین چه خبر است. یک میدانی در حلب به نام سعد الله جابری وجود دارد. یکماه بعد از اینکه من برگشتم بمبی در آن گذاشتند انگار قیامت شده است. هتلی که من در پشت بامش فلمبرداری کردم کاملا با خاک یکسان شده بود و میدان را انگار شخم زده بودند. این کار نیاز به یک کامیون تی ان تی داشت. با وجود این فشارها در خیلی از قسمتها مردم در حال زندگی کردن هستند.
در فیلم «القلعه الصامده» سعی کردم از نگاه هنرمندان وضعیت سوریه را نشان دهم. با یک مجسمه ساز سوری گفت و گو کردم. با یک بازیگر زن سوری که آثارش در ایران نیز پخش شده است حرف زدم. مستند من مجموعه ای از این گفتوگوها است. با یک خانواده مصاحبه کردم که از حمص آواره شده بودند و به دمشق امده بودند. نشان میدهیم جنگ وجود دارد ولی مردم در حال زندگی هستند هرچند که خنده در چهره انها کمتر شده است. آنجا باید خیلی پول خرج کنید و زمان بگذارید تا بتوانید جنگ قومی و قبیله ای به راه بیاندازید. انجا اصلا قومیت مطرح نیست. هیچکس در سوریه در مورد دین و قومیت صحبت نمیشود. آنها بر اساس عربی بودن دور هم جمع شدند. البته بخاطر خرابکاری های اعراب منطقه بیشتر روی سوری بودن خود تاکید میکنند. 70 درصد مردم انجا جزو افراد عادی هستند که کشور و دولت را دوست دارند. 30 درصد مردم نیز معترض سیاسی هستند که از این 30 درصد فقط 10 درصد مخالف جدی هستند و از انها تنها 5 درصد حاضر هستند اسلحه به دست بگیرند. مردم سوریه اصلا سیاسی نیستند. با اسرائیل دشمن هستند و مقاومت را میشناسند ولی سیاسی نبودند.
روایت ایرانی از بحران سوریه-1 بیست و شش مستند ایرانی از دو سال جنگ/ اینجا سوریه، آغاز راه فرهنگ و رسانه انقلاب
روایت ایرانی از بحران سوریه-2 روایت ایرانی از زنهای مبارز سوری/ 25گروه مستندساز خارجی، هماکنون در سوریه
روایت ایرانی از بحران سوریهــ 3 مستندهای ایرانی از جنگ سوریه؛ ابزار تلویزیون سوریه در جنگ با رسانههای جریان اصلی
روایت ایرانی از بحران سوریهــ 4 راه دراز هماهنگیها و نامهنگاریها؛ نفس مستندسازی ایرانی در سوریه را گرفته است
روایت ایرانی از بحران سوریه ــ 5 بلدند خوب دروغ بگویند و بلد نیستیم حقیقت را بگوییم/ جنگ سوریه،جنگ رسانههاست
روایت ایرانی از بحران سوریه ــ 6 سوال بزرگ جریان مستندسازی:"تلویزیون ایران، مستندهای سوریه را پخش میکند؟"
انتهای پیام/