جام جهانی و خلیج فارس
خبرگزاری تسنیم: البته درک می کنم که اغلب کشورهای عربی منطقه که همیشه تحت سلطه ممالیک و عثمانی و کشورهای دیگر بوده اند، اکنون که به نوعی مستقل شده اند می خواهند برای خود و محیطشان هویتی بیافرینند اما باید بدانند خلیج فارس فقط خلیج فارس است.
به گزارش خبرنگار گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، در سفری که امیر پیشین قطر در اردیبهشت 85 به دعوت رییس جمهوری پیشین به تهران انجام داده بود، شاید خواسته بود به نشانه ابراز حسن نیت لطفی کند و نظربلندی نشان دهد، از خلیج فارس با عنوان من درآوردی خلیج فارس - عرب نام برده بود. وقتی آقای احمدی نژاد از او پرسیده بود که خودتان در کودکی در مدرسه به این خلیج چه می گفتید به جای پاسخ صریح فرموده بود که در آن زمان اشتباه می کرده اند! و من، در یادداشتی که 18 اردیبهشت همان سال زیر عنوان «خلیج فارس فقط خلیج فارس است» در «شرق» منتشر شد، نوشتم که جناب شیخ اکنون اشتباه می فرمایند! و با ذکر سابقه ای از شعارهای ناسیونالیستی «عبدالناصر»، دیکتاتور مصر که شعار وحدت عربی اش همیشه «من الخلیج الفارسی الی المحیط الاطلسی» بود، نوشتم که چگونه ناصر از لج شاه، قافیه شعارش را بر هم زد و به دشمنی میان خودش و شاه، با آن نام گذاری احمقانه رنگ خصومت عربی - ایرانی داد! البته درک می کنم که اغلب کشورهای عربی منطقه که همیشه تحت سلطه ممالیک و عثمانی و کشورهای دیگر بوده اند، اکنون که به نوعی مستقل شده اند می خواهند برای خود و محیطشان هویتی بیافرینند، اما درست نیست که به جعل هویت، به نحوی که در پس آن افکار توسعه طلبانه و تجاوزکارانه ای وجود دارد، اقدام کنند که با حمایت جمعی از تجاوز صدام حسین علیه ایران ابراز کردند و حساسیت ایرانیان را با پافشاری در این اقدام نگران کننده برانگیزند! قطر در سال های اخیر توانسته است به ضرب ذخایر مالی بی حساب برای خود موقعیت های جهانی متعددی ابتیاع کند! به عضویت نهادها و کارگزاری های متعدد بین المللی درآید، در امور کشورهای منطقه دخالت های سیاسی و اقتصادی و گاهی نظامی و ماجراجویانه کند و از جمله محل برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال شود.
سال پیش در همین ایام که گند قضیه آقای «هاولانژ» سلطان بی تاج و تخت فوتبال درآمد در 29 تیر 91 در روزنامه اعتماد نوشتم: «آقای هاولانژ، رییس کل ابدمدت فیفا را که لابد یادتون هست؟ یعنی از جوان های 20ساله گرفته تا جوان های 70ساله، که تمام زندگی خودشان را طی دوران ریاست ایشان سر کرده اند، باید یادشان باشد، باری معلوم شده است ایشان در این مدت از بودجه فیفا مختصر دزدی چند میلیارددلاری کرده است.
دامادش که او نیز زیر سایه غلامی پدرزن مقام دستیاری داشته نیز در این مهم با او همکاری و به او کمک کرده و بخشی از بار دزدی سنگین ایشان را هم به دوش کشیده است. حالا ما را بگو که اینقدر به فرمایشات همین غربی ها استناد می کردیم، که بابا مقامات اجرایی، دورانشان باید محدود باشه تا پیش از آنکه محلی را ارث پدری بدانند، بروند و منزل به دیگری بپردازند! هاولانژ! مگر نمی دانستی «هرکسی چند روزه نوبت اوست؟» آخر می خواستی نوبت تو کی به سر برسه، یعنی تا وقتی که کلاغه به خونش نرسه؟ تو که چند باری هم خودت نقش «آی دزد! آی دزد!» را بازی کردی و بگیربگیر راه انداختی و دنبال چند نفری دویدی! یعنی همه اش فیلم بود؟
هی ما گفتیم بیچاره خسته شده، بذارین بره یکی دیگه بیاد. گفتند «آخه اگه اون بره کی جاش بیاد، که مثل اون باشه!» حالا بکش! گفتیم بابا این فامیل بازی ها بالاخره گندش درمیاد!... حالا می خواستم بگویم که چه ربطی به خلیج فارس دارد! قطر در دوران و به لطف همان رییس به قول غیرت مداران «معلوم الحال» توانست برگزاری جام جهانی فوتبال را نیز ابتیاع کند، تا روی نقشه جهان جای مشخص تری داشته باشد. فروشندگان این امتیاز، از هول فراموش کرده بودند که تابستان جهنمی قطر، مکان مناسبی برای بازی پرانرژی فوتبال نیست! حالا جانشینانشان دارند برای نخستین بار به تغییر تاریخ برگزاری مسابقات می اندیشند.
اولش گفتند مردم هزار برنامه دارند، « مگه میشه!» اما بعدا نرم شدند! معلوم می شود قطر مواد نرم کننده فراوان دارد و افزودند که در استادیوم های صدهزارنفری کولر هم نصب می کنند! به عبارت دیگر تاکنون میلیاردهادلار هزینه شده، میلیاردهای دیگر هم رویش! مساله این است که جام جهانی واقعه ای ورزشی است یا نمایشی گلادیاتوری؟ اگر ورزشی است اصلا نباید در کشور کوچکی مانند قطر برگزار می شد! که کل جمعیت داخلی و خارجی اش به دو میلیون نفر نمی رسد که یک سوم آنان قطری هستند. چنین کشوری باید برای چنان واقعه مهمی چندین استادیوم بزرگ بسازد. یعنی اگر مکان برگزاری ایران بود این استادیوم ها میان تهران و اصفهان و سنندج و تبریز و مشهد و... تقسیم می شد و بعدها به توسعه ورزشی و اجتماعی و فرهنگی در کل یک کشور کمک می کرد.
اگر عراق یا پاکستان یا حتی عربستان بود باز به همان صورت، اما برای قطر جز اتلاف پول و خیراتی که نصیب «دست اندرکاران محترم» می شود و غیر از باقی گذاشتن آثاری باستانی و به قول بیرونی «الآثار الباقیه فی الدیار الخالیه» چه خاصیتی دارد؟ فیفا اگر به عنوان بنگاهی بین المللی احساس مسوولیت حرفه ای و اخلاقی و جهانی می کرد اصولا تقاضانامه کشورهایی مانند قطر یا فرضا جزیره مالت یا موریتانی و کوُمُور را، هر قدر هم که ثروتمند باشند، به دلیل اسراف و اتلاف سرمایه و نیرو نباید می پذیرفت! حداکثر اینکه می توانست بگوید آنها هم با کشورهای همسایه مانند کویت و بحرین و امارات، تیمی تشکیل دهند و دسته جمعی تقاضانامه بدهند که منافع حاصل از سرمایه گذاری به مجموعه ای برسد که روی هم شهرها و جمعیتی در شأن چنین کاری تشکیل دهند! اما فیفا نرمش کرد و پذیرفت! ولی می بینیم فیفا نخست در مدارک خود در مکان جغرافیایی قطر نام مجعول به کار می برد و وقتی در اثر شکایت ایران و بیم از مسوولیت بین المللی نخست ناچار می پذیرد نام اصیل را به کاربرد.
بعد از چند روز ملاحظه می شود برای روشن شدن مکان قطر روی نقشه جهان باز هم نرم می شود، خلیج فارس را برمی دارد و نشانی دریای پشتی را می دهد، یعنی بعد از دریای عمان دست راست...، به یاد دانشجویی شهرستانی می افتم که به دانشگاه تهران آمده بود و روزها در چلوکبابی حقیقت در آن طرف خیابان ناهار می خورد. در نتیجه نشانی خودش را در نامه به پدرش چنین اعلام کرد: تهران، خیابان فلان، روبه روی کبابی حقیقت، دانشگاه تهران! باری تغییر موضع و جایگزینی چلوکبابی حقیقت به جای خلیج فارس نشان می دهد که همان مواد نرم کننده ای که مکان بازی ها را در اصل به آن فصل تابستان جهنمی کشاند در این باره هم تاثیر خودش را کرده است! نوستالژیکش را بخواهید می شود: «خواهی که دل دلبر تو نرم شود/ از پرده برون آید و بی شرم شود/ زاری مکن و زور مکن، زر بفرست/ گر بر سر فولاد نهی نرم شود!»
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.