آمریکا در چنگال شبکه صهیونیسم بین ‏الملل‏

آمریکا در چنگال شبکه صهیونیسم بین ‏الملل‏

خبرگزاری تسنیم: ایالات متحده آمریکا به‏ طورکامل در اختیار جریان صهیونیسم بین‏ المللى قرار گرفته است و نفوذ این جریان به حدى است که سردمداران آمریکا منافع و حقوق ملت آمریکا را به‏ راحتى فداى منافع صهیونیست‏ ها مى‏ کنند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، رهبر معظم انقلاب اسلامى در بیانات اخیر خویش بر بى‏اعتمادى ملت ایران به دولت آمریکا تأکید کردند و در بیان علل این بى‏اعتمادى، به مسأله نفوذ و حاکمیت صهیونیست‏ها در آمریکا اشاره کردند. در حال حاضر بسیارى از محققان و پژوهشگران سیاسى نیز معتقدند که ایالات متحده آمریکا به‏طورکامل در اختیار جریان صهیونیسم بین‏المللى قرار گرفته است و نفوذ این جریان به حدى است که سردمداران آمریکا منافع و حقوق ملت آمریکا را به‏راحتى فداى منافع صهیونیست‏ها مى‏کنند. در چنین اوضاعى کاملاً طبیعى به‏نظر مى‏رسد که دولتمردان آمریکایى منافع دیگر کشورهاى جهان را نیز نادیده بگیرند و فداى منافع صهیونیست‏ها نمایند. متن حاضر به اختصار هرچه تمام‏تر توضیحى در باب جریان صهیونیسم و غلبه آن‏ها بر سیاستگذارى در آمریکا و اروپاى غربى مى‏باشد.


پرسش: صهیونیسم یعنى چه و این اصطلاح از کجا آمده است؟
پاسخ: لفظ صهیون، نام کوهى است در بیت المقدس که از نظر یهودیان به‏عنوان نماد قدرت یهود مطرح است. صهیونیسم در ابتداى


علنى‏شدن آن، نام جنبش ناسیونالیستى سرمایه‏داران یهودى براى تشکیل یک دولت یهودى و بسط سیطره آن در جهان بوده است.
پرسش: قدمت تاریخى این مکتب یهودى به چه دوره‏اى تعلق دارد و دوره‏هاى مختلف صهیونیسم چه بوده است؟
پاسخ: به‏عبارت‏دیگر صهیونیسم داراى دو دوره مخفى و علنى است. از دوران مخفى این جنبش که توسط سرمایه‏سالاران یهودى اداره مى‏شده است، اطلاعات زیادى در اختیار نیست اما مشخص است که جریان صهیونیسم پیش از آن‏که در اواخر قرن نوزدهم میلادى علنى شود و رسماً اعلام گردد، دوران طولانى‏اى از تلاش‏هاى مخفى و سرى را پشت سر گذاشته است. در این دوران گروهى از خاخام‏هاى نژادپرست یهودى به همراه برخى از کلان سرمایه‏داران یهودى، تشکیلات مخفى یهودیان را اداره و آنان را رهبرى مى‏کردند. شواهدى در دست است که در همان دوران مخفى نیز صهیونیست‏ها در بسیارى از کشورهاى دنیا نفوذ داشته و با ابزارهاى مختلف در جهت انجام اهداف خویش عمل مى‏کرده‏اند. نفوذ یهودیان ثروتمند به دستگاه‏هاى مالى و اقتصادى و یا حتى دستگاه‏هاى سیاسى محدود نبوده است بلکه به دستگاه‏هاى دینى و مذهبى مسیحى نیز نفوذ کرده و آن‏ها را نیز در جهت اهداف خویش به کار مى‏گرفته‏اند که از این امر به روند یهودیان مخفى تعبیر مى‏شود. به‏عنوان صرفاً یک شاهد مشخص در این دوران مى‏توان به فعالیت‏هاى حامیان صهیونیسم در آمریکا پیش از آشکارشدن روند علنى صهیونیسم اشاره کرد: «در سال 1891 (1270 ه. ش.) «ویلیام بلاکستون» نامه‏اى را که بعداً به «نامه بلاکستون» معروف شد، تقدیم رییس جمهورى وقت آمریکا بنجامین هارى سن کرد. در این نامه، 413 نفر از رهبران ارشد سیاسى، دینى و سرمایه‏داران بزرگ آن‏زمان در آمریکا از دولت خود درخواست کرده بودند که دولت آمریکا وظیفه الهى و ملى دارد تا در فلسطین، کشورى براى یهودیان به‏وجود آورد و براى بازگشت یهودیان به فلسطین، باید به نهضت صهیونیسم، کمک‏هاى مالى، سیاسى و نظامى ارائه کند. این نامه را حتى اسقف اعظم کاتولیک‏ها در ایالات متحده آمریکا، یعنى «کاردینال گیبن» نیز امضا کرده بود. کشیش ویلیام بلاکستون به‏عنوان «پدر صهیونیسم مسیحى در ایالات متحده» معروف گردید؛ به‏همین‏جهت صهیونیسم یهودى توانست بعد از این جریان قوت گیرد و آن‏ها با ترغیب و حمایت رهبران سیاسى و دینى مسیحى از انگلستان و آمریکا در سال (1897 م.) به رهبرى «تئودور هرزل» در شهر بال سوئیس، نخستین کنگره صهیونیست‏هاى یهودى را تشکیل دادند و اهداف خود را براى به‏وجودآوردن کشور اسرائیل در فلسطین اعلام کردند. در سال (1908 م.) «بلاکستون» کتابى را با عنوان «مسیح مى‏آید» تألیف کرد. در این کتاب، نویسنده به مسیحیان جهان وعده داده بود در سالى که در فلسطین کشور صهیونیستى اسرائیل تأسیس شود؛ مسیح دوباره ظهور خواهد کرد.
پرسش: دوران جدید صهیونیسم چگونه و با چه کارگزارانى آغاز شد؟
پاسخ: اما دوران آشکار صهیونیسم با فعالیت‏هاى تئودور هرتزل (یهودى مجارى الاصل) همزمان است. در اواخر قرن نوزدهم میلادى یعنى سال 1897 با تشکیل کنگره جهانى یهود و نیز آژانس بین‏المللى یهود و صندوق ملى یهود، اقداماتى براى آشکارکردن فعالیت‏هاى مخفى صهیونیست‏ها صورت گرفت.
حرکت کلى جریان آشکار صهیونیسم به دو بخش اساسى تقسیم شده است:
بخش اول: ایجاد یک سرزمین واحد براى مرکزیت یهودیان جهان؛
بخش دوم: سلطه بر نقاط مهم و تأثیرگذار عالم به‏خصوص اروپاى غربى و آمریکاى شمالى؛
در بخش اول بعد از چند گزینه مختلف مثل آرژانتین و بخش‏هایى از آفریقا، جریان صهیونیسم به اشغال فلسطین و حاکم‏شدن بر این منطقه استراتژیک که لولاى سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا محسوب مى‏شود، رسیدند و با همکارى استعمار انگلیس به اشغال آن دست زدند. تاریخ محنت‏بار چندین دهه کشتار و سرکوب فلسطینیان، حاصل اقدامات بخش اول جریان صهیونیسم است.
پرسش: ابزارهاى صهیونیست‏ها براى دست‏یافتن به اهدافشان در کشورهاى اروپایى و آمریکا چه بوده است؟
پاسخ: اما بخش دوم این جریان از اهمیت خاص خود برخوردار است. براى اجرایى‏ساختن اهداف بخش دوم، جریان صهیونیسم تلاش کرده است که شبکه‏اى از زرسالاران یهودى در کشورهاى مختلف تشکیل دهد که در هر کشور، نقاط و مناصب کلیدى و مسؤولیت‏هاى حساس و مرکزیت‏هاى تصمیم‏گیر را اشغال و یا تحت نفوذ خود درآورند. شکل‏دهى به روندها و جریان‏هاى سیاسى به‏گونه‏اى‏که منافع اقلیت به‏شدت کوچک یهودیان بر منافع همه مردم آن کشور اولویت داده شود و این‏کار نه به زور سرنیزه و بلکه با برنامه‏ریزى‏هاى کلان و در روندهایى به‏ظاهر دموکراتیک و آزاد صورت گیرد. به‏عبارت‏دیگر: «صهیونیسم نیز که به‏عنوان حاصل یک تفکر یهودى و سیاسى در قرن نوزدهم و بیستم میلادى مطرح شد و شکل گرفت، توانست با استفاده از تحولات اروپا در این 2 قرن، به یک جریان فکرى و سیاسى قدرتمند در میان یهودیان جهان و بسیارى از غیریهودیان، به‏ویژه مسیحیت تبدیل شود و آشکار است که همان‏گونه که این 2 پدیده، یعنى، یهودیت و صهیونیسم توانستند بر یکدیگر تأثیر گذارند؛ همان تأثیر را در قشرى از مسیحیت هم‏سو با یهودیت نیز گذاشته است.»
این هدف کم‏وبیش در بسیارى از نقاط دنیا اجرا شده است و بیش از همه در آمریکا که اوج سرمایه‏دارى قرن اخیر محسوب مى‏شود به منصه ظهور رسیده است. چنین روندى به‏حدى بروز یافته است که در مجموع، بسیارى از صاحب‏نظران برجسته دنیا بر این عقیده هستند که صهیونیست‏ها، اروپا و آمریکا را اداره مى‏کنند. به‏هرحال، حمایت‏هاى غرب به‏حدى است که سبب شده سازمان ملل و جوامع بین‏المللى مدافع حقوق بشر نیز سکوت کنند و حتى آمریکا با نفوذ خود، جلوى تحرک آن‏ها را به شکلى گرفته است که در حقیقت، سازمان ملل نیز در راستاى منافع آن‏ها گام برمى‏دارد.
جریان صهیونیسم براى غلبه در کشورهایى که اکثریت آن‏ها را غیر یهودیان تشکیل داده‏اند، از شیوه‏هاى مختلفى استفاده مى‏کنند. دکتر «دیوید رایزمن»، استاد دانشگاه آمریکایى «هاروارد»، چند سال پیش در مجله «جویش نیوزلتر» نوشت: «صهیونیسم داراى چند حربه است، یکى این‏که با آراى یهودیان، دشمنان خود را تهدید مى‏کند و دو سلاح دیگر وى که از سلاح اول از اهمیت کمترى برخوردار نیستند، عبارتند از: مهارت در سازماندهى و منابع مالى و سوم، هر کس را که با هدف سیاسى‏اش در جهت مخالف منافع اسرائیل باشد، به سامى‏ستیزى متهم مى‏کند.»
تسلط بر مراکز تصمیم‏گیرى و تصمیم‏سازى غرب، سلطه بر منابع مالى، سابقه طولانى‏مدت در استعمار و استثمار دیگر کشورهاى جهان (غلبه در کمپانى هند شرقى و...) تنها برخى از سوابق و زمینه‏هاى غلبه صهیونیست‏ها بر دنیاى غرب کنونى است. به‏همین‏دلیل است که شاهد آن هستیم که سیاستمداران غربى غالباً منافع صهیونیستها را بر منافع مردم خویش اولویت مى‏دهند و با شدت و حدت خاصى از صهیونیستها حمایت مى‏کنند و حتى در جاهایى که براى منافع ملى آن‏ها مضر است نیز به حمایت از اسرائیل دست مى‏زنند.
پرسش: آیا آمریکا با چنین وضعیتى مى‏تواند به صورت مستقل عمل کند؟
پاسخ: در حال حاضر بسیارى از محققان و پژوهشگران سیاسى نیز معتقدند که ایالات متحده آمریکا به‏طورکامل در اختیار جریان صهیونیسم بین‏المللى قرار گرفته است و نفوذ این جریان به‏حدى است که سردمداران آمریکا منافع و حقوق ملت آمریکا را به‏راحتى فداى منافع صهیونیست‏ها مى‏کنند. در چنین اوضاعى کاملاً طبیعى به‏نظر مى‏رسد که دولتمردان آمریکایى منافع دیگر کشورهاى جهان را نیز نادیده بگیرند و فداى منافع صهیونیست‏ها نمایند. همین امر باعث مى‏شود که دولت آمریکا از توان تصمیم‏گیرى مستقل و متوجه به منافع ملى خود برخوردار نباشد و مجبور باشد در عرصه‏هاى مختلف به‏جاى منافع خویش و تصمیم مستقلى که باید اخذ کند، خواسته‏ها و دستورات اربابان صهیونیستى خویش را در نظر بگیرد.
انتهای پیام/

 

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon