احمدبنحنبل: علی(ع) به خلافت زینت بخشید
خبرگزاری تسنیم: شیعه و سنی روایت کردهاند که اگر عبدى در تمام مدت عمر خود شبها به عبادت مشغول و روزها هم روزهدار باشد و در راه خدا در همانجا شهید شود و عمرش هم به اندازه عمر آدم تا قیامت باشد، اما از ولایت دستش خالى باشد، اعمالش به درد نمىخورد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مرحوم علامه آیتالله حاج سیدمحمدحسین حسینی طهرانی در 18 ذیالحجه سال 1395 (39 سال پیش) بیاناتی را در فضیلت عید سعید غدیر و سپس اهمیت علم و عمامهگذارى ایراد کردهاند که به مناسبت ایام باسعادت عید ولایت منتشر میشود:
امروز روز عید غدیر است، عیدى است که از آفتاب روشن تر است، و در روایات داریم که از عید فطر و عید أضحى فضیلتش بیشتر است. صدقه دادن در این روز، یک درهم، ثواب یک کوه أبوقبیس است که انسان در راه خدا انفاق کند. عبادت، نماز، روزه، اینها در [امروز] از هر جهت بر سایر ایّام فضیلت دارد. روزه امروز مثل روزه دهر است، اینها مسلّم است، چرا اینطور است؟براى اینکه عید غدیر است.
عید غدیر یعنى چه؟ یعنى عید محبّت، عید ولایت، عید صدق، عید صفا، عید اتّصال بنده به خدا، عید لقاء خدا، عید جذبات پروردگار، عید وصول، عید ایصال، عید شناخت، عید معرفت، این است دیگر.
در ماه مبارک رمضان مردم روزه گرفتند، عبادت کردند، آخر ماه رمضان که مى شود، شب مستحب است تا صبح به عبادت بایستند و روز عید فطر را هم عید بگیرند، براى چه؟ براى اینکه یک ماه به خدا نزدیک شده اند، سبک کرده اند، بارهاى گناه را ریخته اند، به عبادت مشغول بوده اند؛ خب گناهان را از مؤمن مىگیرد [که] الّذى جَعَلتَهُ لِلمُسلِمینَ عیدًا.
عید قربان عید است؛ چون مردم حجّ کردند، وقوف به عرفات کردند، وقوف به مشعر کردند، قربانى کردند، سر تراشیدند، بنابراین باید عید بگیرند دیگر، [پس] آن عید است.
عید غدیر، عید علم
امّا عید غدیر، یک عید دیگر است. عید عبادت و نُسک و عمل و اینها نیست، یک عیدى است از اینها بالاتر؛ مثل اینکه جانش بیشتر است، روحش بیشتر است. اگر عیدها را از نقطه نظر درجات به درجاتى قسمت کنیم، عید غدیر یک درجه زیادى دارد و یک سهم وافرى دارد. این عید عید علم است، چون أمیرالمؤمنین علیه السّلام اسم اعظم خدا و تجلّى اعظم پروردگار و متحقّق به عوالم قدس و طهارت و اسم حمید و محمود خدا، و دارنده لواء حمد در روز قیامت و شفاعت کبرى [است] اینها همه مال مقام علم أمیرالمؤمنین است، از علم أمیرالمؤمنین بقیّه چیزها تراوش کرده، و لذا این عید عید ولایت است؛ یعنى عید شناختِ حقیقت و عید معرفت.
و اگر انسان معرفت پیدا کرد حجّش هم درست است، ماه رمضانش هم درست است، اگر معرفت پیدا نکرد آنها هم درست نیست؛ زیرا خدا که این تکالیف را بر ما کرده، پیکر تکلیف را نمى خواهد، آن جان و حقیقتى که در این کالبد است مىخواهد، و آن جان و حقیقتش به ولایت است.
لذا در اخبار صحیحه داریم که شیعه و سنّى هم روایت کرده که: اگر عبدى در تمام مدّت عمر خود شبها به عبادت مشغول باشد، بین رکن و بین مقام، و روزها هم روزه دار باشد، و در راه خدا در همین جا شهید شده باشد، و روزگار و عمرش هم به اندازه عمر آدم تا قیامت باشد، امّا از ولایت دستش خالى باشد اعمالش به درد نمىخورد؛ لم یَنفَعهُ ذلک شَیئًا!
چرا؟ براى اینکه ولایت یعنى حقیقتِ شناخت؛ اگر که انسان نشناسد، خُب دیوار هم خیلى بزرگ است، کوه أبوقبیس هم خیلى بزرگ است، کوه هیمالیا هم خیلى بزرگ است، حیواناتى هستند در دنیا از ما قوىتر، جثّه شان بزرگتر، قدرتشان بیشتر [و] عمرشان (کرکس و کلاغ مى گویند هزار سال عمر مى کنند) سلامت بدنشان بهتر، راحت تر زندگى مى کنند، امّا قیمتى ندارند، چرا انسان قیمت دارد؟ آن معرفتش است دیگر! پس افرادِ انسان هم به درجات معرفتشان، درجه و اجرشان در نزد پروردگار بیشتر مىشود.
این عید یعنى عید معرّفىِ حقّ. أمیرالمؤمنین توانست به مردم معرّفى کند خدا را و پیغمبر را و قرآن را. اگر نظر شریف باشد آن روایت صحیحى که روز جمعه در مسجد خواندیم با سلسله سندش که شیعه و سنّى از سیّد مرتضى روایت کرده، در آن روایت حضرت رسول صلّى الله علیه و آله و سلّم مى فرماید: اى على! تو هستى که صداى من را به گوش جهانیان مى رسانى و نداى مرا به أسماع و أفئده آنها ابلاغ مى کنى و وعده مرا وفا مى کنى و دَیْن مرا تو مى توانى ادا کنى و رسالت مرا تو مى توانى تأدیه کنى!
یعنى چه؟ یعنى اگر تو نباشى من هم هیچ! من که آمدم، این حجر اساسى را براى نبوّت و هدایت مردم آوردم، اگر تو نباشى عقیم مى ماند، تو هستى که برسانى. و لذا این روایت در بین شیعه و سنّى جاى هیچ شبهه نیست؛ که پیغمبر فرمود: أنا قاتَلتُ النّاس علَى تَنزیل القرآن، و أنتَ یا عَلىّ تُقاتِلُهُم علَى تَأویلِه! «من مأمورم از طرف پروردگار که با مردم کارزار کنم بر اصل پذیرفتن قرآن، و تو مأمورى که کارزار کنى بر تأویل قرآن» یعنى حقیقت قرآن، تفسیر قرآن، معنى قرآن، مَآل و مرجع آیات قرآن را تو باید برسانى.
عید غدیر، عید معرفى حق
و علّت این هم که أمیرالمؤمنین علیه السّلام زیاد دشمن داشت براى همین جهت بود، چون حقّ را معرّفى مى کرد و مردم دشمن حقّند! مردم مى خواهند زندگانى هاى شهوى داشته باشند، بر اساس شهوت و غفلت و وهم و احساسات و تعدّى و تجاوز به حقوق و از بین بردن مردم و سیر کردن خود، زندگى داشته باشند و أمیرالمؤمنین علیه السّلام روششان این نبود و أئمّه علیهم السّلام روششان این نبود.
روششان این نبود [یعنی] از نقطه نظر تصنّع نبود، که خود را وادار مى کردند که اینطور باشند، نه، این اعمالى که از آنها سر مى زد مثل آبى بود که از چشمه دل آنها مى جوشید؛ روح و نفس اینطور بود، روح و نفس به مقام عبودیّت رسیده بود؛ خاضع بود، خاشع بود، فقیر إلى الله بود، محبّ مردم بود، دستگیر بود، رقیق القلب بود، عطوف بود، دلسوز بود، اینها خاصّه هاى قلب أمیرالمؤمنین است.
و لذا آن کسانى که مى گویند مثلًا حکومت به دست أئمه اطهار نرسید، اگر رسیده بود- مانند خلفاى بنى عبّاس یا بنى امیّه- معلوم نبود که آنها هم دست به تعدّیات نزنند (این است منظور بعضى از افراد که قلمشان انحراف از ممشاى صراط مستقیم دارد و حملاتى به این شکل کردند) این حرف درست نیست؛ چون حکومت به دست أئمّه علیهم السّلام رسید و این حکومت ها همیشه براى آنها در دسترسشان بود. و آن زمانى هم که أمیرالمؤمنین علیه السّلام صبر کرد و حکومت به دست او رسید (حکومت ظاهرى) بعد از بیست و پنج سال، دیدیم که در همان مدت پنج سال در آن خطبهها و در آن مکاتبات و در آن اعلان ها و اینها، همه داد و فریاد مى زند از همین حقّ و حقیقت، و فریاد مى کند که:
اى مردم! بدانید که امام شما از دنیا به دو طِمر (دو لباس کهنه) ساخته و به دو نان جو! و شما به این مقدار نمى توانید خود را قانع کنید؛ اقلًّا سعى کنید که به این مقام خود را نزدیک کنید.
از دنیا رفتند و آجرى روى هم نگذاشتند، خشتى هم روى هم نگذاشتند و حضرت امام حسن هم بعد از شهادت آن حضرت آمد خطبه خواند در مسجد کوفه و فرمود: پدرم از دنیا رفت نه تِبنى [کاه] نه سِدلى [لباس (ساتر)] باقى نگذاشت، نه عمارتى، نه طلایى، نه شِمشى؛ هفتصد درهم گذاشته بود که براى عیالات خود یک خادمهاى تهیّه کند. این وضع آن حضرت بود.
فضائل أمیرالمؤمنین علیه السّلام از زبان احمد بن حنبل و شافعى
در پیش احمد بن حنبل جماعتى نشسته بودند و مفصّل تعریف مى کردند از خلفاء، و احمد حنبل هم گوش مى داد، او هم جملاتى مى گفت؛ در پایان مجلس کسى به او گفت: در این مجلس صحبت از على نکردید؟! احمد حنبل گفت: ما از او چه صحبت کنیم؟! او مافوق صحبت ماست، مافوق تعریف ماست، هر وقت ما یاد او مى کنیم شرمنده مى شویم و سر خود را باید پائین بینداریم؛ اینهائى که ما از آنها صحبت مى کنیم اینها همین افرادى هستند که اوصافى که براى آنها بیان شده، بیان مىشود. (احمد حنبل یک مرد سنّى است! یکى از علماى بزرگ اهل تسنّن و یکى از ائمّه اربعه سنّت است.) اینها افرادى بودند که مىخواستند خلیفه بشوند و بواسطه خلافت زینت پیدا کنند، ولى على کسى نبود که بواسطه خلافت زینت پیدا کند، على خلافت را زینت داد! خلافت به على زینت پیدا کرد.
شافعى [نیز] مى گوید: اى افرادى که دارید حجّ مى کنید و از عرفات به مشعر و از مشعر مى خواهید بروید وارد مِنى، و از منى بیائید در مکّه، در مُحسِّر (آنجا یک مکانى مخصوص است که تمام افراد کوچ مى کنند در نَفْر اوّل که روز دوازدهم و نَفْر دوّم روز سیزدهم است، یکسره تمام آن جمعیّت منى حرکت مى کند براى مکّه) مى گوید یکى برود آنجا از قول من فریاد کند بگوید که: جان من، پوست من، گوشت من، با محبّت على و آل او آمیخته شده، مى خواهید من را شیعه بگوئید مى خواهید نگوئید، مى خواهید رافضى بگوئید مى خواهید نگوئید، اگر این محبّت رفض است تمام ثَقْلان یا ثَقَلان شهادت بدهند که من رافضى هستم و شیعه هستم!
چرا؟ چون کار أمیرالمؤمنین بر اساس صدق بود بر اساس حقّ بود، أمیرالمؤمنین دروغ نمى گفت، منطق منطق حقّ بود. منطق أمیرالمؤمنین منطق رسول خدا بود، منطق واقع بینى بود، منطق علم بود، منطق ادراک بود... .
انتهای پیام/