اگر کمی از آمریکایی ها یاد بگیریم


خبرگزاری تسنیم: در آستانه سیزده آبان این سوال توسط بخشی از نخبگان و افکارعمومی مطرح می شود که آیا با توجه به رویکردی که دولت یازدهم در تعامل با دنیا و خصوصا آمریکا در پیش گرفته است آیا ادامه شعار مرگ برآمریکا لطمه ای به این رویکرد نمی‌زند؟

به گزارش خبرنگار گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، در آستانه سیزده آبان این سوال توسط بخشی از نخبگان و افکارعمومی مطرح می شود که آیا با توجه به رویکردی که دولت یازدهم در تعامل با دنیا و خصوصا آمریکا در پیش گرفته است آیا ادامه شعار مرگ برآمریکا لطمه ای به این رویکرد نمی‌زند؟ آیا بهترنیست به سمت حذف این شعار در ادبیات سیاسی خود پیش برویم؟

جواب به این سوال درعین حالی که براساس ادبیات دیپلماتیک پذیرفته شده در دنیا خیلی ساده است اما به دلیل حواشی ایجاد شده از جمله اقدام غیرهماهنگ سایت آیت الله هاشمی رفسنجانی که بعدا مورد اعتراض ایشان قرار گرفت و همچنین نصب بیلبوردهای "صداقت آمریکایی" وفشاردولت برای برداشتن آن ها ضروری به نظر می رسد. ضمن اینکه تاکید می شود در این تحلیل بدون درنظر گرفتن منافع بلند مدت ملی و نگاه های ایدئولوژیک و فقط بر اساس بررسی هزینه فایده دیپلماتیک مورد بررسی قرار می گیرد.

در ادبیات جهانی دو مساله مرتبط با بحث ما کاملا پذیرفته شده است اولین بحث، مساله "استقلال قوا" است اززمانی که "منتسکیو" بحث تفکیک قوا را مطرح کرد استقلال قوا نیز به عنوان یک اصل مورد پذیرش قرار گرفت. براین اساس قوه مقننه و قضاییه در ساختاری مستقل، از استقلال کامل نسبت به قوه مجریه یا همان دولت مصطلح محسوب می شوند به همین دلیل است که ما می بینیم همزمان که کشورهای اروپایی ایران را تحریم کرده اند، برخی دادگاه های اروپایی حکم برنقض برخی از این تحریم ها داده اند. البته نباید فراموش کرد که این استقلال به رغم ادعای دولت ها همیشه نیز کاملا واقعی نبوده است اما در هرصورت واقعی یا غیرواقعی بسیاری از کشورها دردیپلماسی خود از این اصل پذیرفته شده برای بالابردن قدرت چانه زنی شان استفاده می کنند.

مثال عینی وامروزی این مساله را می توان استراتژی بلندکردن چماق کنگره آمریکا برسرمذاکرات هسته ای ایران توسط رسانه ها و دولتمردان این کشور عنوان کرد تا هویج مذاکره کنندگان برای ما شیرین تر جلوه کند. چه بین دیدگاه های دولتمردان آمریکا و سناتورها و نمایندگان آمریکا اختلافی وجود داشته باشد و چه نداشته باشد آنچه روشن است این مساله از دیدگاه دستگاه دیپلماسی ما، یکی از مهمترین موانع دولت اوباما برای پذیرفتن حقوق ایران محسوب و اعلام شده است به روشنی می توان فهمید که این نگاه تا چه میزان می تواند در بالابردن قدرت چانه زنی دیپلمات های این کشور موثر باشد و به راحتی زمینه پیاده سازی تاکتیک قدیمی چماق و هویج را مهیا کند.

ممکن است این سوال ایجاد شده باشد که استقلال قوا که ارتباطی به بحث «مرگ برآمریکا» یا ماجرای نصب بیلبوردهای «صداقت آمریکایی» ندارد؛ چرا که در این دو مساله مجلس یا قوه قضاییه نقشی بازی نمی کنند. جواب را درعین روشن بودن با یک سوال پاسخ می دهم: هنگامی که یک کشور به راحتی از ظرفیت مستقل بودن قوه مقننه خود که جزئی از ساختار حکومت محسوب می شود، آیا دولتمردان ما باید نسبت به دیدگاه و رفتار نهادهایی که به صورت ساختاری هیچ نسبت رسمی با دولت ندارند احساس نگرانی کنند یا می تواند و باید از آن به عنوان فرصتی برای ظرفیت سازی در مذاکرات استفاده کنند؟

به نظر می رسد مفید باشد که اینجا به دومین اصل پذیرفته شده در ادبیات نظام بین الملل یعنی تفاوت قائل شدن بین "نهادهای حکومتی و نهادهای مدنی" اشاره کنیم در این اصل پذیرفته شده حتی اگر به راحتی استقلال قوا برای کشورهای دیگر باورپذیر نباشد، وجود تفاوت دیدگاه بین نهادهای مدنی با سیاست های دولت ها پذیرفته شده است مثال معروف قدیمی این امر جایزه ای است که توسط بنیاد پانزده خرداد برای کشتن سلمان رشدی گذاشته شده است و هرساله نیز آن را تمدید می کند (سال گذشته با 500هزاردلارافزایش به 3میلیون و 300هزار دلاررسید) موضع پذیرفته شده دولت‌های جمهوری اسلامی در این باره تعلق داشتن جایزه مذکور به نهادی غیردولتی و از خود سلب مسئولیت کردن بوده است (بگذریم از حکم حضرت امام که براساس سیاست رسمی جمهوری اسلامی، حکم یک مرجع دینی و نه رهبرجمهوری اسلامی اعلام می شود) با این وصف و توجه به این نکته که شعارمرگ برآمریکا توسط مردم و نه حتی نهادهای مدنی صورت می گیرد، اگر نهادی مدنی برشعار مرگ برآمریکا تاکید کرد یا تابلوهایی با مضامین بی اعتمادی به آمریکا نصب کرد یا حتی بخشی دیگر از حکومت، قوی تر از گذشته براستکبارستیزی تاکید داشت و تصریح کرد، این مساله نه تنها بر خلاف گفته آقای عراقچی از جمله مصادیق تشتت آرای مخرب نیست بلکه بهترین فرصت برای بالا بردن قدرت چانه‌زنی مذاکره کنندگان هسته ای محسوب می شود.

این که کشورهای غربی بدانند که مذاکره کنندگان هسته ای باید علاوه براین که خودقانع می شوند و اعتمادشان جلب می‌شود، افکارعمومی و دیگر اشخاص و بخش های دیگر حکومت را نیز راضی کنند بهترین امکان برای نپذیرفتن امتیازخواهی‌های غیرمنطقی و قبولاندن پیشنهاد منطقی خود است.به نظر می رسد لازم است مذاکره کنندگان هسته ای ما وجود ادبیات ضدآمریکایی را یک فرصت تلقی کنند و به جای اینکه تلاش کنند ادبیات سیاسی مردم تغییر کند، در مذاکرات هسته ای از ادبیات ضدآمریکایی مردم به عنوان عامل فشاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند.

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.