فروپاشی تمدن آمریکایی


خبرگزاری تسنیم: نظم جهانی در پیچ تاریخ آبستن تحولات بسیاری شده که از همینک صدای نوزاد اعتراض به جبهه استکبار به لرزه درآمدن طاق کسری سرمایه‌داری از خیابان‌های نیویورک در آمریکا گرفته تا یونان و اسپانیا در اروپا، عربستان و بحرین و ... بلند شده است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از آدینه تهران، حجت‌الاسلام سید یدالله شیرمردی  مسئول ستاد نماز جمعه تهران در یادداشتی با عنوان «فروپاشی تمدن آمریکایی» نوشت: 

برژینسکی مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا به تازگی ضمن تأکید بر اینکه مفهوم هژمونی جهانی رنگ باخته، گفته است: دوران سلطه آمریکا بر جهان به پایان رسیده است.

البته این اولین باری نیست که آمریکایی‌ها به زوال و فروپاشی تمدن سلطه گرانه آمریکا اشاره می‌کنند. قبلا ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر نیز آمریکایی‌ها را به واقع نگری در دوران افول امپراتوری آمریکا دعوت کرده بودند.

جیم نلسون بلک(1) پژوهشگر مسائل اجتماعی آمریکا، کتابی دارد به نام «زمان مرگ ملت‌ها»، در بخشی از این کتاب می‌گوید: «هنگامی که به تاریخ سه هزار سال گذشته نظر می‌کنیم؛ می‌بینیم که تمدن‌ها بر می‌خیزند ولی در نهایت برافتاده و می‌میرند. تاریخ جهان تاریخ ملت‌هایی است که توسط ملل دیگر مغلوب شده یا در اثر هرج و مرج واپاشیده‌اند. هم‌اکنون قراین این اتفاقات در کشور ما (آمریکا) نیز دیده می‌شود. هنگامی که به تباهی‌ها و وقایع برجسته تاریخی نظر می‌کنیم؛ شباهت‌های موجود بین آن جوامع و جامعه ما خیره کننده است.» فروپاشی تمدن‌ها بر بنایی از تباهی‌ها استوار است. تباهی فلسفی، تباهی سیاسی، تباهی اخلاقی، تباهی اقتصادی، تباهی مذهبی، تباهی نظامی و ...

خداوند متعال در آیه 13 سوره یونس می‌فرماید: «ما امت‌هاى قبل از شما را هنگامى که دست به ستمگرى زدند و با این که پیامبران با دلائل و معجزات روشن براى هدایت آنان آمدند هرگز به آنها ایمان نیاوردند، هلاک و نابود ساختیم» (وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا) و در پایان آیه نیز مى‏‌افزاید: این برنامه مخصوص جمعیت خاصى نیست «این چنین مجرمان را کیفر مى‏‌دهیم» (کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ).

قرآن کریم در آیات دیگری نظیر آیه 42 و 44 سوره انعام و 74 و 98 سوره مریم به سنت الهی در نابودی امت‌ها و جوامع اشاره می‌کند و می‌فرماید که بسیاری از امت‌ها و جوامع پیشین را به سبب و علتی هلاک کرده و کیفر سختی داده است؛ زیرا در مسیری گام برداشتند که آنان را از کمال انسانی و کمالات هستی دور می‌ساخت. این سنت الهی است که اگر تمدنی ظلم و ستم پیشه کند بازتاب آن فروپاشی آن تمدن است.”یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ». امروز در هزاره سوم نوبت تمدن آمریکاست که رو به زوال رود چرا که این تمدن در همه عرصه‌ها دچار تباهی شده است. در این مجال و به فراخور اقتضای این وجیزه به حوزه‌های رو به تباهی در امپراتوری آمریکا پرداخته می‌شود.

تباهی فلسفی
لیبرال دموکراسی به عنوان مظهر تفلسف غربی که آمریکا داعیه‌دار آن است در هزاره سوم بیش از هر زمان دیگری در بن‌بست قرار گرفته است. غرب چند سده است که با معنا بیگانه گشته و به صورت روی آورده است. این روی گردانی از معنا در غرب دوره‌های مختلفی را پس از نقطه‌ی عزیمت خود یعنی رنسانس پشت سر گذاشته و امروز دوباره همانند دوره‌ی پیش از شروع جنگ جهانی اول یعنی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به اوج خود رسیده است. امتزاج دموکراسی و لیبرالیسم برای تحدید آثار سوء و غیر انسانی لیبرالیسم کلاسیک بود. در واقع دموکراسی آمد تا لیبرالیسم فایده محور را مهار کند اما در هزاره سوم نئولیبرالیسم تمامیت خواه و سود انگار حداقل‌های دموکراسی را به باد داد. پس از انقلاب صنعتی در اروپا، مذهب‌گریزی و حریم‌شکنی بین توده‌های مردم به شدت رواج یافت. نمود این فرار از معنویت را می‌توان در شیوع روابط جنسی نامشروع بین زنان و مردان از هم بیگانه دید.

در اواخر قرن نوزدهم دیگر برای اکثریت مردم، پارتی‌های مخفیانه و مجالس رقص در کارخانه‌ها با شرکت کارگران زن شوهر‌دار و مردان زن‌دار امری عادی شده بود.  این بی‌خدایی غرب فرجام و یا به تعبیر بهتر عذاب جنگ‌های جهانی خانمان‌سوز و خون‌بار اول و دوم را به دنبال داشت. میلیون‌ها انسان در این دو جنگ کشته و زخمی شدند. این فاجعه جراحت عمیقی را بر پیکر دنیای غرب گذاشت که تا چندین سال بعد این تمدن از درد به خود می‌پیچید. غرب سر در گریبان برده بود و با حیرت به گذشته خود می‌نگریست. این حیرت سرآغاز مکتب فرانکفورت و تشکیک در گذشته بود. دهه‌های 50 و 60 یعنی درست پس از پایان جنگ جهانی دوم به دوره طلایی اروپا معروف است. در این دوره مدرنیته به شدت زیر سوال رفت و عقل جایگاه بلند مرتبه‌ی خود را از دست داد. در تشبیهات فیلسوفان پست مدرن عقل به سان افلیجی بود که سوار بر هیولای کور شهوت و غریزه، او را به سمت امیال و خواسته‌هایش هدایت می‌کرد لذا چندان نمی‌توانست قابل اعتماد باشد اما این روند پسا مدرن نیز نتوانست غرب را به خود مشغول دارد.

بسیاری از منتقدین، پست مدرنیسم را در واقع همان اضافات و متعلقات مدرنیته می‌دانستند که حرف جدیدی برای گفتن نداشت. غرب منحرف بار دیگر رو به سوی گذشته‌ی پیش از جنگ آورد اما این بار باشدت و حدتی دو چندان. در عرصه سیاسی و اقتصادی با فراموشی ایده‌های اولیه لیبرال دموکراسی و دولت رفاه به سمت نئولیبرالیسم و بازار آزاد مطلق که یادآور لیبرالیسم کلاسیک است، حرکت کرد. در این دوره جدید دیگر هیچ قید و بندی در مسائل فرهنگی قابل پذیرش نیست. آمریکایی‌ها بر مبنای همین فلسفه در بن‌بست بسیاری از جنایات خود را در اقصی نقاط جهان توجیه می‌کنند. جنایات آمریکایی‌ها بر علیه سرخ پوستان ساکن قاره آمریکا، به بردگی گرفتن سیاه پوستان آفریقایی، نظام برده داری مدرن با استثمار مهاجرین و پناهندگان به خاک آمریکا و در خارج از خاک این کشور خود برتربینی و نژادپرستی با دامن زدن به ده‌ها جنگ خانمان سوز، استعمار و غارت کشورهای عقب مانده، انجام کودتا و عملیات براندازی بر علیه نظام‌های ناهمسو با ایالات متحده جملگی بر بنای همین فلسفه نئولیبرالیستی خطرناک که هیچ مهاری ندارد و آنها نام لیبرال دموکراسی بر آن نهاده‌اند، صورت می‌پذیرد. این تفلسف منفعت محور امروز به پایان راه خود رسیده است. آمارها بیانگر افول شدید تولیدات علوم انسانی در غرب هستند و تجدید چاپ کتاب‌های قدیمی به طرز عجیبی رواج یافته است. بی‌فرجامی تباهی فلسفی آمریکا یک واقعیت غیر قابل انکار است.

تباهی اقتصادی
هزاره سوم هزاره دامنگیری بحران اقتصادی در آمریکاست. آمریکا به طور بی سابقه‌ای با کسری بودجه یک تریلیارد دلاری دست و پنجه نرم می‌کند و حتی ناگزیر می‌شود چند هفته دولت خود را تعطیل کند. بحران اقتصادی سال‌های اخیر در جهان رویای درهم تنیدگی محتوم بازارهای پولی و مالی را بر آشفت. به تعبیر مقام معظم رهبری: «امروز حباب کاذب حاکمیت پول در دنیای غرب شکسته شده و فریادهای آنان به آسمان بلند شده است.» در شرایط فعلی کشورهایی بیشترین خسران را تجربه می‌کنند که وابستگی بیشتری به اقتصاد آمریکا دارند. بورس آمریکا در چهار سال گذشته حدود نیمی از ارزش خود را بر اثر آشکار شدن بحران املاک و ورشکستگی ده‌ها بانک آمریکایی و سقوط قیمت منازل و املاک در این کشور که از سال 1929 بی‌سابقه بود، از دست داده است. امروز در جامعه آمریکا بیش از 42 درصد از ثروت آمریکا تحت کنترل حدود یک درصد از جمعیت سرمایه‌دار این کشور است. چهارصد ثروتمند آمریکایی بیش از یک تریلیون دلار ثروت دارند و متوسط درآمد هر یک از آنها حدود سه و نیم میلیارد دلار است. از هر 6 نفر آمریکایی یک نفر در فقر زندگی می‌کند. قبل از رکود اقتصادی 30 میلیون فقیر در آمریکا وجود داشت که اکنون این رقم به بیش از 46 میلیون نفر گذشته و به رکورد تازه‌ای زده است. نرخ فقر در میان خانواده‌های سیاه پوست بیش از دو برابر نرخ فقر در میان خانواده‌های سفیدپوست است. بخش بزرگی از افراد فقیر آمریکا را اسپانیایی تبارها و سیاهان تشکیل می‌دهند. بیش از یک چهارم سیاه‌ پوستان زیر خط فقر آمریکا زندگی می‌کنند. این آمار برای آسیایی‌ تبار‌ها حدود 12 درصد و برای سفید پوست‌ها کمتر از 10 درصد گزارش شده است. این تباهی اقتصادی بدون تردید محصول گرایش‌های نئولیبرالیستی برای کسب سود بیشتر و تعمیق نظام سرمایه‌داری افسار گسیخته است.

تباهی سیاسی
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آمریکا تمام تلاش خود را به کار گرفت تا به عنوان قدرت هژمون سلطه خود را بر جهان بگستراند. یک جانبه‌گرایی و کدخدا منشی با زور سلاح‌های هسته‌ای، ابزارهای نوین جاسوسی، فشارهای اقتصادی به کشورهای مختلف دنیا، طراحی برای انجام انقلاب‌های مخملی و ... تنها بخشی از تلاش آمریکا برای تثبیت هژمونی خود است. اما امروز در سال‌های آغازین هزاره سوم، جهان در یک پیچ تاریخی قرار گرفته است. نظم جهانی در این پیچ تاریخ آبستن تحولات بسیاری شده است که از همینک صدای نوزاد اعتراض به جبهه کفر و استکبار و به لرزه درآمدن طاق کسری سرمایه‌داری از خیابان‌های نیویورک در آمریکا گرفته تا یونان و اسپانیا در اروپا و مصر، عربستان و بحرین در خاورمیانه و شمال آفریقا بلند شده است. آهنگ رحیل بشریت از اقامتگاه کنونی به صدا درآمده است و هژمونی‌های جدیدی در حال  شکل‌گیری است. آمریکا بیش از هر دوره‌ای در مقابل ملت‌های جهان رسوا شده و حتی حداقل اعتبار خود را در میان هم‌پیمانانش از دست داده است. افشاگری اخیر "ادوارد اسنودن" در خصوص جاسوسی و شنود مکالمات تلفنی و ایمیل‌های شهروندان و مقامات ارشد اروپایی نمونه کوچکی از تباهی سیاسی آمریکاست. سیاست‌ها و تصمیمات دولت بوش پسر در سال‌های آغازین هزاره سوم میلادی آخرین میخ‌ها را بر تابوت لیبرال دموکراسی کوبید و فرجامی زودهنگام برای ماه عسل دموکراسی لیبرال که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شروع شده بود، مهیا کرد. وی با حمله نظامی به عراق و افغانستان نزدیک به دو میلیون انسان را کشت تا چند صباحی احتضار این امپراتوری را به تعویق بیندازد اما آفتاب تموز بیداری ملت‌ها به یخ امپراتوری آمریکا امان نخواهد داد. همپیمانان ایالات متحده دیگر به این کشور باج نمی‌دهند. رسانه‌ها مرتب علیه سیاست‌های آمریکا افشاگری می‌کنند و روز به روز پایه‌های این امپراتوری را متزلزل تر از گذشته می‌کنند.

تباهی نظامی
مزیت نسبی قدرت نظامی دولت آمریکا تکیه بر سلاح هسته‌ای است که در بسیاری از موارد قابل استفاده نیست. اگر چه آمریکایی‌ها یک بار ناجوانمردانه از بمب هسته‌ای در برابر مردم بی دفاع شهرهای هیروشیما و ناکازاکی استفاده کردند اما خود بهتر می‌دانند که اقدام مجدد در استفاده از این سلاح غیرمتعارف هزینه‌های زیادی را بر این کشور متحمل می‌کند. امروز تمام نقاط قوت آمریکا در عرصه نظامی به نقطه‌ای برای تهدید این کشور تبدیل شده است. ناوگان آمریکا در آب‌های آزاد در تیررس کشورهای مخالف آمریکا قرار دارد. پایگاه‌های نظامی آمریکا در کشورهای مختلف که روزگاری ابزار تسلط و اشراف این کشور بر مناطق جغرافیایی مختلف بود به خودی خود تبدیل به نقاط ضربه پذیر آمریکا تبدیل شده است. امروز اگر آمریکا به کشوری حمله کند آن کشور می‌تواند در چند صد نقطه دنیا که ضرورتا داخل خاک آمریکا نیست به منافع و تاسیسات نظامی این کشور ضربه وارد کند.

رابرت گیتس وزیر دفاع اسبق آمریکا در همین باره معتقد است: سلاح‌های آمریکا در منطقه کاربردی ندارند، چراکه دشمنان ما (روسیه، چین، ایران و ...) دارای تجهیزات پیشرفته‌تری هستند و آمریکا هر چه سریعتر باید در خصوص نوسازی تجهیزات نظامی خود اقدام کند. از سویی ارتش آمریکا در درون خود از مشکلات بسیاری رنج می‌برد.آمارهای دولتی حاکیست کسانی که در ارتش آمریکا قربانی تعرض و آزار جنسی می‌شوند ، تا سالها مجبورند تحت درمان باشند. سال گذشته بیش از هشتاد و پنج هزار نظامی سابق در آمریکا برای جراحات یا مشکلات روحی و روانی ناشی از تعرض و آزار جنسی تحت درمان قرار گرفتند. کاهش هنگفت بودجه در ایالات متحده نیز موجب شده است ارتش این کشور از بودجه آموزش خود کاسته و تنها دو تیپ آماده جنگ داشته باشد. فرماندهان جنگی هشدار داده‌اند، در صورتی که کاخ سفید همچنان به کاهش بودجه خود ادامه دهد، به آن واکنش شدیدی نشان خواهند داد. رهبران نظامی در کنفرانس سالانه انجمن ارتش ایالات متحده به انتقاد از کاهش هزینه‌ها که اثر مخربی بر نیروهای مسلح دارد، پرداختند.

پی‌نوشت: 1- Jim Nelson Black

انتهای پیام/