چرا مرگ بر آمریکا؟ چرا مذاکره با آمریکا؟
خبرگزاری تسنیم: کمک به تیم مذاکره کننده این نیست که مثلا تابلوهای صداقت آمریکایی را پایین بکشد، بلکه برعکس؛ هر نوع عملی که نشانه ضعف ملت باشد، برای مذاکرهکنندگان ما هزینه دارد، چون قدرت چانه زنی آنان را برسرکسب منافع بیشتر کاهش میدهد.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، احمد توکلی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در یادداشتی، به بررسی دلایل و مصلحتها شعار مرگ بر آمریکای ملت ایران و تبیین ارتباط آن با مذاکرات دوکشور پرداخته است.
متن کامل یادداشت احمد توکلی به شرح زیر است:
این روز ها ایامی است که در تاریخ انقلاب اسلامی با تظاهرات ضد آمریکایی شناخته می شود. امسال در روزهایی این چنین، وضعیت خاصی پیش آمده که شاید برای کاهش دشمنی عملی آمریکا با ملت ایران راههایی پیدا شود. به همین مناسبت تردید هایی نسبت به جلوههای ابراز برائت از ستمگری و سلطه طلبی هیات حاکمه ایالات متحده آمریکا و مظالمی که این حکومت طی حدود یک قرن اخیر بر ملت ایران روا داشته، به وجود آمده است. هدف از این نوشته پاسخ به پرسش های اساسی مرتبط به این موضوع است:
1. چرا شعار "مرگ بر آمریکا" اساساً پسندیده است؟
2. آیا می شود با کشور های دیگر مراوده داشت و در عین حال خواهان مرگ و نابودی اقدامات و روشهای ظالمانه و استکباری دولت آن بود؟
3. در وضعیت امروز ادامه ابراز برائت مردم ایران از دولت آمریکا به مصلحت است ؟
1) چرا شعار "مرگ بر آمریکا" اساساً پسندیده است؟
ابراز نفرت و لعن و نفرین از ستمگری و ستمگران ، امری کاملا فطری و ممدوح است. حتی ظالمان از این که ظلم متوجه آنها بشود بیزارند. تمام قواعدی که بشر برای نظم و امنیت جوامع وضع کرده است بنا بر فرض بر همین امر فطری تکیه دارد. در مناسبات بین المللی نیز تلاش ها لااقل در ظاهر ، معطوف به حاکمیت قواعدی است که مانع سلطه کشوری بر کشور دیگر شود. حتی همین تحریم هایی که علیه ما وضع شده است به بهانه جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی وضع می شود. چرا ؟ چون ادعای مذکور با ادعای دیگری تکمیل میشود که ایران اتمی سلطهجویی خواهدکرد و مانع دوام امنیت منطقه و جهان میگردد.
وقتی امری بنا بر فطرت همه ابناء بشر باشد، حسب اقتضاءِ این نفرت، اقدامی را برای نشان دادن بیزاری در پی داشته است. آن قدر این مسأله روشن است که در کشورهای غربی برای اظهار این تنفر قاعده وضع شده و تظاهرات علیه امور منفور ضابطهمند است.
در سلطهگری و ستمکاری دولت آمریکا، غیر از افراد هم سنخ خودِ آنان و جاهلان و غافلان از مناسبات و تاریخ چند صد ساله آمریکا، چه کسی تردید دارد؟ تاریخ آمریکای مرکزی و جنوبی، آسیای شرقی، و خاورمیانه مشحون از سلطه گری خونین و مزورانه ایالات متحده آمریکا است. چند نمونه:
1.در گواتمالا، در سال 1954 با کودتای نظامی، جاکوب آربنز را که با 65% آراء رای دهندگان انتخاب شده بود، سرنگون کرد . جرم او ملی کردن 5/1 میلیون هکتار زمین زراعی بود.، در حالی که 3% مالکان، ازجمله شرکت آمریکایی یونایتدفروت ،مالک 70% زمین ها بودند. دیکتاتور نظامی کودتاچی بلافاصله پس از تسلط ،اصلاحات ارضی را لغو، سواد آموزی را متوقف و معلمان را اخراج و تعاونیهای کشاورزی را منحل کرد. این حاکمیت نظامی بدنام 30سال با حمایت آمریکا به خود کامگی ادامه داد.
2.در شیلی، سالوادور آلنده رئیس جمهور منتخب صنایع مس، ازجمله چندین شرکت بزرگ آمریکایی فعال در این صنعت را ملی کرد. از همان ابتدای دوره در 1970 با اخلال های سیا روبرو شد. سرانجام در سال 1973 سیا با حمایت از ژنرال پینوشه کودتای نظامی به راه انداخت و آلنده کشته شد و به 43 سال دوره دموکراسی در شیلی خاتمه داد. پینوشه که درتمام دوران بیست و چند ساله حکومتش از حمایت آمریکا برخودار بود در پایان حاکمیت سفاکانه اش 100 هزارزندانی و کارنامه قتل 20 هزار نفر از مخالفان را همراه داشت.
3.در فلیپین سه سال طول کشید تا آمریکائیان وحشی بتوانند مقاومت مردم به رهبری امیلیون اگوینالدو را با 70 هزار نیروی نظامی سرکوب کنند. سناتور آلبرت بیوریج در نطق 9ژانویه 1900 درکنگره گفت :
"آقای رئیس جمهور! موقع رک گویی فرارسیده است. فیلیپین برای همیشه به ما تعلق دارد .... فراسوی فیلیپین بازارهای نامحدود چین قرار دارد . ما از هیچ کدام صرف نظر نخواهیم کرد. ما ماموریت نژادی و سرپرستی تحت امر خداوند را برای تمدن دنیا، رها نخواهیم کرد"
4.در فلسطین جنایات اسرائیل همواره تحت حمایت آمریکا انجام شده است. رهبر اکثریت جمهوریخواهان در مصاحبه با سی ان ان گفت(ماه مه 2002): ”باید سعی کنیم اسرائیل سلطه خود را بر کرانه باختری و نوار غزه حاکم سازد و فلسطینی ها را مجبور کنیم آنجا را ترک کنند...ما قادریم در سرزمین های عربی هزاران منطقه را نشان دهیم که سرزمین مستقل فلسطینی در آنجا ها تشکیل شود و این همه دردسرهم نباشد!”
5.در کشور خودمان، در جریان ملی شدن صنعت نفت، بیشترین پشتیبانی را از انگلستان، آمریکا به عمل آورد. پاداش آمریکا در قبال حمایت از انگلستان در نهضت ملی شدن صنعت نفت، سکانداری چپاول ایران بود که با کودتای 28 مرداد 1332 تکمیل شد. اسناد محرمانه CIA که در سال 2000 منتشر شد طرح کودتا و عملیات آژاکس را رسما علنی کرد.
در انقلاب، در سالهای پس از پیروزی و در سالهای جنگ، بدترین رفتار را با ملت ایران کرد. روبرت نوواک روزنامه نگار آمریکایی در واشنگتن پست نوشت(26 سپتامبر 20029):
"طبق گزارش مجلس سنای آمریکا ، مواد سمی و تولید کننده امراض ، تحت پروانه دولت آمریکا در سالهای 1985-1988 که هنوز جنگ عراق علیه ایران ادامه داشت ، به عراق صادر میشد . این مواد سمی و بیولوژیک را بازرسان سازمان ملل که پس از جنگ 1991 خلیج فارس برای انهدام مواد کشنده شیمیایی به عراق رفته بودند ، در آنجا دیدند» هنوز هم این کینه توزی ها با تحریم های غیرقانونی برا ی باز داشتن ملت ایران از دستیابی به فناوریهای نوین، به بهانه سلاح اتمی ادامه دارد. همین دولت آمریکا بود که وزیر دفاعش گفته بود ریشه ملت ایران را باید خشکاند. و یا رئیس جمهورش ایران را محور شرارت خواند. و اخیرا نیز معاون وزیر خارجهاش، مردم ایران را ذاتا فریبکار دانست. جنایات ایالات متحده در افغانستان و عراق و مصر را نیز همه به یاد داریم. و جدیدترین شاهد مثال هم افشای رفتار استکباری حتی با نزدیکترین متحدانش یعنی جاسوسی از مقامات و شهروندان غربی است.
حالا اگر ملت ایران به دلیل این جنایات و هزاران برابر آن ها آرزوی مرگ چنین اقدامات و روشها را بکند، رفتاری انسانی کرده است یا غیرانسانی؟ رفتاری منطبق بر منطق قرآن دارد یا ندارد؟ قرآنی که می گوید:
"لاَّ یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ، خداوند ناسزاگویی و بدگویی را دوست ندارد مگر از کسی ظلمی به او رفته باشد."(نساء/148). یا در باره یهودیان و مسیحیانی که موضع اعتقادی مشابه کفار پیش از حضرت موسی و حضرت عیسی علیهما السلام اتخاذ کرده بودند، میگوید:
"قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ، خدا آنان را بکشد چگونه [از حق] بازگردانده مىشوند."(توبه/30). یا با صراحت از آنان اعلام برائت می فرماید:
"بَرَاءةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ، این اعلام بیزاری خدا و رسولش است نسبت به مشرکانی که با آنان معاهده دارید."(توبه/1)
آیا ملت ایران از فطرت انسانی خویش و روش خدا پیروی کند یا از کسانی که او را به خاطر ظلم ستیزی و ابراز نفرت نسبت به روحیه و روش استکباری ملامت می کنند؟
2) آیا میشود با چنین دولتی با مواضع ضدانسانی سابق الذکر مذاکره کرد؟ یا بالاتر، رابطه سیاسی برقرار کرد؟
مذاکره یا رابطه سیاسی تابع مصالح ملی است. رابطه با آمریکا نه مثل نماز است که واجب باشد، نه مثل شراب است که حرام باشد، بلکه تابع مصالح ملی است. به اصطلاح فقهی باید دید با مذاکره و رابطه غبطه مسلمانان تامین می شود یا با عدم مذاکره و قطع رابطه. یک مصلحت عمومی برای همه مسلمانان و ایرانیان وجود دارد که اصل است.
در جهانی که به تعبیر امام خمینی یک شهر شده که کشورهای مختلف هر یک، محلهای از آن شهرند، اصل بر ارتباط داشتن با همه محلههای شهر است که بدون آن زندگی مقدور نیست.
در سالهای اول دهه شصت هجری شمسی، جریانی به ظاهر انقلابی در سپاه زیر نظر سیدمهدی هاشمی معدوم (سردسته گروه منحرف و فتنهگری که در بیت مرحوم آیت الله منتظری نفوذ داشت) شعار «رابطه با ملتها آری، رابطه با دولتها نه» را سر میداد که امام امت رحمه الله علیه در ملاقات سفیران و کارداران جمهوری اسلامی با ایشان، در دو سال پیاپی به این تفکر حمله کردند و بر ضرورت داشتن رابطه با همه کشورها تاکید شدید داشتند. تنها دو استثنا داشت که اسرائیل و آفریقای جنوبی قبل از نلسون ماندلا بود.
آمریکا نیز خودش با ما قطع رابطه کرده بود و از موضع متکبرانه و فرا دست وارد میشد. امام فرمودند آقای کارتر این نمیشود که شما در عرش باشید و ما بر فرش و با هم مذاکره کنیم؛ شما هم از عرش فرود آئید و بر فرش بنشینید، آنوقت مذاکره مقدور است.
طی سالهای طولانی همواره وقتی آمریکا دعوت به مذاکره میکرد پیش شرط میگذاشت که شما باید بیایید در مذاکرات بگوئید چرا سلاح کشتار جمعی میسازید؟ چرا حقوق بشر را نقض میکنید؟ چرا از تروریستها حمایت میکنید؟ در واقع دعوت به محاکمه بود، نه مذاکره. آمریکا خود در مقام شاکی، دادستان و قاضی مینشست و ایران را در مکان متهم می نشاند. بدیهی بود که پذیرش مذاکره با چنین آرایشی بلاهت بود نه عقلانیت. مقامات جمهوری اسلامی هم همواره میگفتند، هیچ پیششرطی را نمیپذیریم، بلکه اول باید آمریکا داراییهای ما را که به طور غیرقانونی بلوکه کرده آزاد کند تا علامتی از اراده سیاسی مسالمتجویی باشد.
این مشی جمهوری اسلامی هم بر آموزههای قرآن و سنت استوار بوده است که در سوره توبه دراین باره آمده است:
"بَرَاءةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ... وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ ... إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُواْ عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّواْ إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ ... کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ ... کَیْفَ وَإِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لاَ یَرْقُبُواْ فِیکُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً یُرْضُونَکُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَکْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ ... لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ ... وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ (توبه/1-12) [این آیات] اعلام بیزارى [و عدم تعهد] است از طرف خدا و پیامبرش نسبت به آن مشرکانى که با ایشان پیمان بستهاید ... و [این آیات] اعلامى است از جانب خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر که خدا و پیامبرش در برابر مشرکان تعهدى ندارند ... مگر آن مشرکانى که با آنان پیمان بستهاید و چیزى از [تعهدات خود نسبت به] شما فروگذار نکرده و کسى را بر ضد شما پشتیبانى ننمودهاند پس پیمان اینان را تا [پایان] مدتشان تمام کنید چرا که خدا پرهیزگاران را دوست دارد ... چگونه مشرکان را نزد خدا و نزد فرستاده او عهدى تواند بود مگر با کسانى که کنار مسجد الحرام پیمان بستهاید پس تا با شما [بر سر عهد] پایدارند با آنان پایدار باشید زیرا خدا پرهیزگاران را دوست مىدارد ... چگونه [براى آنان عهدى است] با اینکه اگر بر شما دستیابند در باره شما نه خویشاوندى را مراعات مىکنند و نه تعهدى را. شما را با زبانشان راضى مىکنند و حال آنکه دلهایشان امتناع مىورزد و بیشترشان منحرفند ... در باره هیچ مؤمنى مراعات خویشاوندى و پیمانى را نمىکنند و ایشان همان تجاوزکارانند ... و اگر سوگندهاى خود را پس از پیمان خویش شکستند و شما را در دینتان طعن زدند پس با پیشوایان کفر بجنگید چرا که آنان را هیچ پیمانى نیست باشد که [از پیمانشکنى] باز ایستند"
از این آیات نورانی چنین فهمیده می شود که:
- بیزاری جستن مانع مذاکره و معاهده نیست. به شرط آنکه کشور متخاصم برعهدش بماند.
- در این صورت لازمه تقوا رعایت عهد فی مابین است. حتی با مشرکی که از او بری هستیم.
- اینکه معتقدیم که مشرکان به سوگند و پیمانشان پایبند نیستند و اکثرشان عهدشکن و تجاوزکارند، باعث نمی شود که وارد مذکره یا معاهده شویم.
- البته باید هوشیاری و مراقبت باشد تا اگر عهدشکنی کردند حالت مخاصمه تجدید می شود و باید سران کفر را هدف گرفت نه تودههای ناآگاه را.
- جنگ و نزاع نیز بر سر رعایت پیمان است.
روشن است که انجام مذاکره و رساندنش به معاهده و امضای آن، با ناسزا و ناسزا و نارواگویی مذاکرهکنندگان یا مقامات رسمی دولتی قابل جمع نیست ولی مقامات غیردولتی و مردم می توانند کار خود را بکنند. در این مورد از امام رضوانالله تعالی علیه، موارد روشنی به خاطر داریم. مثلا در قصه جنایات آل سعود در مکه مکرمه در سال 1366، امام فرمودند که اگر از صدام بگذریم، از آل سعود نخواهیم گذشت. در عین حال بعد از یکی دو سال به وزارت خارجه دستور دادند که باب مذاکره و تجدید رابطه را طی کند، که شد. یا در ماجرای سلمان رشدی درحالی که فتوای مشهور اعدام انقلابی آن ملعون را صادر فرمود، دولت را از موضعگیری رسمی منع فرمود.
تجربه بشری هم همین تفکیک را نشان میدهد. هماکنون در آمریکا سالانه فیلمهای زیادی علیه ملت و دولت ایران ساخته میشود، هر روز مقالات و پیامهای ضدایرانی، حتی ضد ملت ایران منتشر میگردد، ولی به بهانه آزادی بیان دولت آمریکا هیچ مسئولیتی برعهده نمیگیرد، بنابراین مردم، رسانهها (در معنای عام) میتوانند به ابراز نفرت و بیزاری خویش از نظام ادامه دهند و دولت هم کار خودش را بکند. البته با نظارت رهبری و مردم. اعتقاد به پیمان شکنی تاریخی آمریکا نیز باعث متوقف کردن تلاش برای حل مسائل فی ما بین نیست، فقط مراقتب بیشتر می طلبد.
3) وضعیت امروز چه تفاوتی با گذشته کرده است تا بپذیریم که مذاکره پیگیری شود و در این صورت بازهم ادامه ابراز بیزاری از هیات حاکمه آمریکا درست است؟
به نظر اینجانب تفاوتی که در این مرحله پیش آمده است که منجر به اجازه رهبری در انجام مراودات هوشیارانه برای آزمودن عملی ادعاهای مقامات آمریکایی و رفع تحریمهای ظالمانه شده است، تغییر ادبیات و گفتار بخشی از مقامات دولت آمریکاست. برای اولین بار:
1) رئیس دولت آمریکا بدون هیچ پیش شرطی پیشنهاد مذاکره مستقیم داده است.
2) از احترام متقابل و گفتوگوی برابر یاد کرده است.
3 ) وزیرخارجه این کشور به اصل غنیسازی تعرضی نکرده و میزان غنیسازی را مورد اعتراض قرار داده است.
البته اینکه چرا در این اوضاع و احوال آنان به این نتایج رسیدهاند، بحث جداگانهای میطلبد. بنابراین فرصتی هم برای ما پیدا شده که بیتوجهی بدان، یا بدتوجهی به آن، هر دو میتواند برای ملت بزرگوار ایران و اسلام عزیز هزینه داشته باشد.
معنای بی توجهی معلوم است، نباید از کنار این فرصت تاریخی و تقریبا بیسابقه بیاعتنا گذشت. اما بدتوجهی آن است که موضع اصیل دینی و انسانی ضد ظلم و استکبار بودن خود را فراموش کنیم. مردم خود را از ابراز تنفر نسبت به ستمکاری و کبریایی ورزیدن باز داریم. ذوقزدگی نشان دهیم. درست برعکس هر کسی باید کار خودش را بکند، مردم بر سر پیمانشان با خدا و شهدا هستند و با حفظ موضع اعتقادی، فطری و انسانی خویش عمل میکنند، دولت را هم قابل اعتماد میشمارند و به ان در چارچوب حکمت، عزت و مصلحت، اجازه تعقیب منافع کشور را می دهند. در عین حال با چشمهای بیدار مراقب رفتارها و نتایج هستند.
هر نوع عملی که نشانه ضعف ملت باشد، برای مذاکرهکنندگان ما هزینه دارد، چون قدرت چانه زنی آنان را برسرکسب منافع بیشتر کاهش میدهد. کمک به دولت و تیم مذاکره کننده این نیست که مثلا تابلوهای صداقت آمریکایی را پایین بکشد، بلکه برعکس است. ذوقزدگان هم به اشتباه یا تعمدا با شدت بیشتری تیم ایران را تضعیف میکنند. اشتباه برخی این است که تصور میکنند با مذاکره و معاهده با آمریکا همه مشکلات کشور حل می شود، مگر سوءمدیریت، سوء سیاست و فساد و خودرأیی را دخیل در پیدایش این وضع نمیدانند که چنین تصور غلطی را ترویج میکنند. مگر آمریکا در این کشور آقایی نمیکرد و فقر و بیچارگی حاکم نبود؟ مگر هم اکنون کشورهایی که در منطقه آمریکایی شدهاند، بیچارگی و بدبختی ندارند؟ با کسانی هم که تعهد دارند حرفی نداریم. زمان رسوایی آنان نیز خواهد رسید. اینان مصداق بیماردلانی هستند که قرآن مجید درباره شان می فرماید:
"فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ (مائده/52) مىبینى کسانى که در دلهایشان بیمارى است در [دوستى] با آنان شتاب مىورزند؛ مىگویند مىترسیم به ما حادثه ناگوارى برسد. امید استخدا از جانب خود پیروزی یا امر دیگرى را پیش آورد تا [در نتیجه آنان] از آنچه در دل خود نهفته داشتهاند پشیمان گردند."
4) آیا شعار مرگ بر آمریکا ابدی است و باید در هر شرایطی تکرار شود؟
جواب منفی است، تاکید شد که امور مربوط به سیاست خارجی تابع مصالح ملی و اقتضائات آن است، ممکن است روزی مردم با توجه به اقتضائات و مصالح نظام از ابراز بیزاری خودداری کنند. چنانکه در گذشته در مواردی چنین شد. آنچه مهم است امروز، عکس چنین حالتی ضرورت دارد. بگذارید فطرت ایرانیان همچنان ضد ظلم و استبداد و استکبار باقی بماند.
انتهای پیام/