ایران و سیاست استثناگرایی آمریکا


ایران و سیاست استثناگرایی آمریکا

خبرگزاری تسنیم: مذاکرات بین ایران و آمریکا با موانع بسیاری روبرو است. برخی از این موانع تکنیک های کوتاه مدت آمریکایی ها و توهم آن ها برای به زانو درآوردن ایران در مقطع کنونی است.

به گزارش خبرنگار گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، مذاکرات بین ایران و آمریکا با موانع بسیاری روبرو است. برخی از این موانع تکنیک های کوتاه مدت آمریکایی ها و توهم آن ها برای به زانو درآوردن ایران در مقطع کنونی است. اما برخی از این موانع ریشه در مولفه های هویتی آمریکایی ها و ساختار سیاسی این کشور دارد.

*سیاست رسمی استثناگرایی آمریکا

ممکن است برخی تصور کنند که ما در ایران به سبب دشمنی های دیرینه دولت های آمریکایی، آن ها را دولت هایی آلوده به خودبرتربینی دانسته ایم. اما سیاست های رسمی ایالات متحده به وضوح نشان می دهد که آمریکایی ها خودشان را تافته ای جدا بافته از همه مردم جهان می دانند. این باور در مولفه های هویتی آن ها، به ویژه در "استثناگرایی آمریکایی" (American Exceptionalism) تجلی پیدا کرده است. باراک اوباما کمتر از یک ماه پیش در مجمع عمومی سازمان ملل از همین سیاست استثناگرایی دفاع کرد و گفت: «ممکن است برخی موافق نباشند، اما من معتقدم که آمریکا استثنا است.» علاوه بر این، بخش مهمی از مناظرات باراک اوباما و رقیبش "میت رامنی" در انتخابات سال گذشته برای اثبات پایبندی به سیاست استثناگرایی آمریکایی بود. حتی "نیوت گینگریچ" از جمله نامزدهای اولیه حزب جمهوری خواه رقابت خود را با رونمایی از کتابش با عنوان «ملتی که مانند هیچ ملت دیگری نیست: چرا استثناگرایی آمریکایی درست است؟» آغاز کرد. "هنری کیسینجر" در کتاب معروف "دیپلماسی" بخش های قابل توجهی را به تکرار همین باورها اختصاص داده است. او در فصل اول این کتاب با عنوان "نظم نوین جهانی" (1) تصریح می کند که آمریکایی ها معتقدند"ایالات متحده دارای بهترین نظام حکومتی جهان است" و آمریکا "مشعل دار بشریت" است.

باور خودبرتر بینی آمریکایی ها در قالب سیاست استثناگرایی دولت های آمریکایی کاری کرده است که خود را مجاز به هر تصمیمی بدانند. همچنان که کیسینجر در همان فصل تاکید می کند: "آمریکا می گوید که اگر دنیا واقعا خواهان صلح است، باید توصیه های اخلاقی این کشور را به کار ببندد"، "ارزش های آمریکایی این کشور را ملزم می سازد که برای تحقق آن ها در سراسر جهان مبارزه کند"، "هیچ جامعه ای همانند جامعه آمریکا سرسختانه بر جهانی بودن ارزش های خود پافشاری ننموده است" و ... آمریکایی ها در عمر کوتاه کشورشان هزاران مداخله در نقاط دیگر را با همین مبنا توجیه کرده اند. هنری کیسینجر در این زمینه می گوید: «هیچ کشوری به اندازه آمریکا نسبت به درگیر شدن در دیگر کشورها – حتی زمانی که با آن ها پیمان اتحاد منعقد کرده – بی میل نبوده است.»(2)

از جمله مهم ترین دلایلی که مذاکرات بین ایران و آمریکا عمق معناداری نمی یابد همین واقعیت است که طرف مذاکره ما اساسا نمی تواند بپذیرد که صدای دیگری هم در کنار صدای او وجود دارد. بدون تردید آمریکایی هایی که خودشان را برتر از دیگران می دانند و سال ها با کشورهای سست اراده و وابسته خو گرفته اند، نمی توانند اراده ای مستقل را درک کنند. بنابراین یکی از دلایل بن بست در مذاکرات مردم ایران با دیپلمات های آمریکایی، برآمده از ضعف آن ها در پذیرفتن واقعیت های ایران است. آیا آمریکایی ها درک خود از شرایط جدید جهان را ارتقا داده اند؟ آیا نشانه ای مبنی بر اینکه باور به استثنا بودن و سیاست استثناگرایی تعدیل شده باشد، وجود دارد؟

*لابی گری در تصمیم سازی و تصمیم گیری ایالات متحده

مانع ساختاری مهم دیگر پیش روی دولت آمریکا، ممزوج شدن تصمیم سازی ها و تصمیم گیری هایش با مولفه ای غیر از امنیت ملی این کشور است. تقریبا تمام اعضای کنگره آمریکا و مقام های تعیین کننده دولتی به نوعی وامدار لابی های قانونی صهیونیستی در این کشور هستند. مراکزی همچون کنگره یهودیان آمریکا، سازمان صهیونیستی آمریکا، کمیته یهودیان آمریکا، مرکز اقدام مذهبی یهودیت، مرکز آمریکایی های طرفدار اسراییل امن، مسیحیان متحد برای اسراییل و موارد متعدد دیگری از این دست، وظیفه چانه زنی و اعمال نفوذ بر کنگره و کاخ سفید را برعهده دارند. اندیشکده ها و اتاق فکرهای بسیاری از جمله "موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک" (WINEP)، امریکن اینترپرایز، مرکز سیاست امنیتی، موسسه تحقیقات سیاست خارجی، بنیاد هریتیج، موسسه هودسون و موسسه امور امنیت ملی یهودیان و ... نیز بازوهای این لابی ها برای تصمیم سازی ها بر مدار منافع اسرائیل هستند. با این وجود آیا ساختاری که با لابی اسرائیلی آمیخته شده است، می تواند منافع آمریکا را در رابطه با ایران تامین کند؟ به موانعی که مرور شد، باید محدودیت اختیارات دیپلمات های آمریکایی حتی رئیس جمهور این کشور را در چارچوب اراده های پیدا و پنهان در کنگره و مراکز قدرت ایالات متحده را هم بیفزاییم.

*لزوم وجود برنامه ای فرادستی برای نحوه تعامل و مقابله با آمریکا

این موارد تنها بخشی از موانعی هستند که به دولت آمریکا بضاعت کافی برای مذاکره با مردم ایران را نمی دهد. اما با وجود همه این ها آیا باید باب مذاکره و دیپلماسی را بست؟ بدون شک پاسخ به این پرسش منفی است. مهم این است که باید انتظارمان از مذاکره را معقول و منطقی کنیم. مذاکره فقط یک وسیله است، نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. خوب یا بد بودن مذاکره بدون تردید براساس شرایط روز تعیین می شود.

مهم تر توجه به این پرسش است که اگر آمریکا برای مذاکره با ایران آماده نیست، آیا ما باید منتظر بمانیم؟ این که آمریکایی ها حداقل های لازم برای تعامل با مردم ایران را نداشته باشند، دلیل نمی شود که ما نیز برای تعامل با موضوع آمریکا برنامه ای نداشته باشیم. به نظر می رسد سنگ اندازی های خصمانه ایالات متحده در 70 سال گذشته ما را به این نقطه رسانده است که باید برای کنترل آمریکا برنامه داشته باشیم. مذاکره کردن یا نکردن بخشی از این برنامه خواهد بود. مهم این است که این برنامه به جای رویکرد منفعلانه، رو به جلو باشد. یعنی اساسا توانمندی آمریکا را برای صدمه زدن به منافع ملی کشورمان کاهش بدهیم. در این برنامه جامع و فرادستی شناخت دقیق ساختارها، ابزارها، برنامه ها و دیگر ارکان ایالات متحده گام نخست خواهد بود. در چنین برنامه ای حتی پیشنهاد رئیس جمهور محترم برای توجه به سازوکار لابی گری در تصیم سازی های ایالات متحده می تواند معنادار شود. اما مهم آن است که بدانیم با دولتی روبرو هستیم که نه تنها رفتارها بلکه باورهای هویتی و ساختارهای سیاسی اش نشان از یک دشمنی تمام عیار می دهد، حتی اگر لبخند بزند!

انتهای پیام/

خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon