مصر؛ سرزمین کهنِ افسانه های نوین


خبرگزاری تسنیم: یک تحلیلگر مصری به بیان دروغ‌های رایج در عرصه سیاسی مصر پرداخته که این روزها بنا بر منافع حاکمیت نظامیان در این کشور رواج یافته است.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، فهمی هویدی از تحلیلگران برجسته مصری در مقاله‌ای که پایگاه خبری «فلسطین‌الیوم» آن را منتشر کرده، به بررسی اوضاع مصر پرداخته که متن آن را می‌آوریم:

این روزها افسانه‌هایی در مصر رواج یافته که اثبات تخیلی بودن آنها برای احیا و هدفمند کردن آگاهی مردم، ضروری است تا آنها بتوانند حقایق را از دل خرافات و اوهام استخراج کنند.

افسانه اول: همه چیز با سرکوب حل می‌شود!

یکی از مشهورترین افسانه های سیاسی مصر این است که با راهکار امنیتی می توان به بحران کنونی کشور پایان داد؛ به عبارت دیگر تنها ارتش و پلیس می توانند کشمکش کنونی را حل و فصل کنند و عقل سیاسی باید کنار گذاشته شده و به مرخصی نامحدود برود؛ این بدان معناست که دستگاههای امنیتی و دادگاههای نظامی با استفاده از قانون وضعیت فوق العاده، زره‌پوش ها و سیمهای خاردار، مدیریت بحران را بر عهده می‌گیرند. اوضاع به گونه‌ای است که شعار «قلع و قمع مشکل را حل می کند» به ذهن تداعی می شود. شاید مبالغه نباشد اگر بگویم که این شعار، مختص دستگاههای امنیتی مصر نیست، بلکه شعاری روزانه است که ورد زبان تروریستهای فکری شده و علیه طرفداران تفاهم مبتنی بر عقل و مصلحت که صلح و امنیت را به ارمغان می‌آورد، مورد استفاده قرار می‌گیرد. به محض اینکه کسی از تفاهم و عقل و مصلحت حرف بزند درهای جهنم به رویش گشوده شده، متهم به خیانت و تروریسم می شود و در معرض همه نوع ترور شخصیت و تکفیر سیاسی قرار می گیرد. مسأله اصلی تروریستهای فکری این است که چگونه دیگران را ریشه کن و نابود کنند؟

بعد از آنکه زیاد بهاء الدین معاون نخست وزیر مصر از اصطلاح «راهکار سیاسی» آن هم فقط برای یکبار استفاده کرد یکی از گزارشگران تلویزیون اظهارات وی را با خشم فراوان و در حالی که لبهایش را می گزید تکرار کرد و از جسارت زیاد بهاء الدین در بیان این سخنان عصیانگرانه اظهار عصبانیت و شگفتی کرد تا جاییکه در مورد صحت انتساب این سخنان به معاون نخست وزیر ابراز تردید نمود!

پانزدهم ماه گذشته، روزنامه فرانسوی زبان لوموند، مقاله ای را با عنوان « مصر و گندم سمی» به قلم خانم سوفی بومیه استاد دانشگاه و کارشناس مسائل مصر، منتشر کرد که در آن از تداوم دلخوش کردن به راهکار امنیتی در مصر ابراز شگفتی شده بود. در این مقاله آمده بود: استبداد، نمونه ای دوجانبه از حکومت را پایه گذاری کرده که از دو عنصر « سرکوبگر » و « قربانی سرکوب » تشکیل می شود و مصر دیگر شاهد الگوی چانه زنی و گفتگو نیست. این ارزیابی کاملاً منطبق با اوضاع کنونی است؛ درست است که گفتمان سیاسی همچنان از عدم استفاده از ایده حذف، سخن می گوید اما در عمل گزینه ریشه کنی و نابودی را جایگزین گزینه مشارکت کرده است.

می دانم که در مورد راهکار سیاسی که فضا و شرایط خاص خود را دارد باید فراوان سخن گفت اما دلیلی برای این سخن گفتن نمی بینم چرا که برای چنین راهکاری، اراده ای وجود ندارد و برخی طرفهای تصمیم گیر با وجود گذشت چهار ماه از اجرای راهکار امنیتی و اثبات شکست و بالا رفتن هزینه آن، همچنان بر طبل این راهکار می کوبند.


افسانه دوم: طرفداری آمریکا از اخوان المسلمین!
دومین افسانه ای که می رفت به یک امر مسلّم – دست کم در گفتمان رسانه ای ما – تبدیل شود این ادعاست که آمریکا طرفدار اخوان المسلمین بوده و برای بازگرداندن محمد مرسی به قدرت، دست به اعمال فشار و توطئه می زند؛ این ادعا نوعی ساده انگاری و سطحی نگری است که بر اساس آن هر کس با مصر نیست بر مصر است.

بر اساس همین ساده انگاری، برخی مجاب شدند که شخص اوباما – و نه تنها برادرش – با سازمان بین المللی اخوان المسلمین در ارتباط است و عرصه رسانه ای آلمان، اخوانیزه شده و روزنامه گاردین انگلیس نیز از این پس در شمار روزنامه های زرد قرار می گیرد؛ چرا؟ برای اینکه هیچکدام از اینها در کنار حکومت مصر قرار نگرفتند و حرفهای روزنامه های پان عربیسم و شبکه های تلویزیونی غوغاسالار مصر را تکرار نکردند. در خارج از مصر هیچکس چنین ادعایی را نمی پذیرد و دیپلماتهایی که آنها را می شناسم این ادعا را خنده آور، غیر جدّی و دلقک بازی سیاسی و رسانه‌ای می دانند. خود من چند وقت پیش دو مقاله روزنامه الشروق را که در آنها ادعای مذکور، تکذیب شده بود امضا کردم.

مقاله نخست از ایهاب وهبه معاون اسبق آمریکای وزارت خارجه با عنوان « اشتباهات رایج درباره کمکهای آمریکا » بود که دوم نوامبر امسال منتشر شد، و مقاله دوم از محمد منشاوی پژوهشگر مقیم آمریکا بود که از همانجا مقاله هایش را برای « الشروق » ارسال می کند. این روزنامه 25 اکتبر امسال یکی از مقالات وی را تحت عنوان « واژه های فراموش شده در بحران میان مصر و آمریکا » منتشر کرد. به سختی می توان خلاصه نظرات این دو کارشناس را بازنویسی کرد چرا که ابعاد مختلف روابط مصر و آمریکا را مورد ارزیابی قرار داده بودند، اما با این حال می توانم بگویم که در مقاله هر دو، سه نکته مشترک وجود داشت:

- روابط قاهره و واشنگتن در دوران ریاست جمهوری مرسی، در بهترین وضعیت قرار نداشت، زیرا دولت آمریکا در طول دوران ریاست جمهوری مرسی، همواره وی را دعوت به همراهی با همه گروههای مردم می کرد؛ اوباما در نطق اول جولای خود متذکر شد که دموکراسی، تنها از طریق اجرای انتخابات محقق نمی شود بلکه چگونگی تعامل حکومت با نیروهای اپوزیسیون هم جزئی از دموکراسی است. همچنین اوباما هنگامی که مرسی در سپتامبر 2012 برای سخنرانی به مجمع عمومی سازمان ملل رفت علاقه ای به دیدار با او نداشت و در یک گفتگوی تلویزیونی در نیمه همان ماه اعلام کرد که مصریها را متحد آمریکا نمی داند اما به عنوان دشمن هم به آنها نگاه نمی کند. این نخستین بار بود که واژه « دشمن » وارد قاموس روابط مصر و آمریکا شد.

- آمریکا از عزل مرسی نگران نیست بلکه دو عامل موجب ناراحتی این کشور شده: یکی حذف اخوان المسلمین به عنوان یگ گروه سیاسی نیرومند و دارای پشتوانه، و دیگری نبود دموکراسی فراگیر و دولت مدنی منتخب در مصر که حقیقتاً برآمده از مفهوم « دموکراسی مشارکتی » باشد. جان کری در سفر اخیر خود به مصر، این مسأله را تذکر داد.

- آنچه در نهایت برای آمریکا مهم است ضرورتاً بازگشت اخوان المسلمین به قدرت نیست بلکه آمریکا خواهان بازگشت ثبات به مصر است؛ البته ثباتی که نفوذ و منافع آمریکا در کانال سوئز، حریم هوایی مصر و همکاری اطلاعاتی را حفظ کند.


افسانه سوم: ثبات مصر در گرو کمکهای خارجی!

افسانه سوم در این ادعا خلاصه می‌شود که مصر می تواند با تکیه بر کمکها و وامهای خارجی، ثبات خود را بازیابد؛ ناراحتی مسؤولان مصری از تعلیق کمک 360 ملیون دلاری سالانه آمریکا به این کشور، نشان از این افسانه دارد؛ همچنین عجله مسؤولان مصری و هیأتهای مردمی برای دریافت کمک از کشورهای حوزه خلیج فارس که سریعاً به یاری حکومت جدید مصر آمده اند نیز نشانه محکمتری از رسوخ این افسانه به ذهن مسؤولین مصری است. این در حالی است که مسؤولان برای فراخوان پتانسیلهای مردمی و بکارگیری آن در مسیر احیا و تحرک بخشی به اقتصاد راکد مصر، به طور جدی با مردم سخن نگفته اند و این نشان می دهد که چشم دوختن به خارج برای حل مشکل اقتصادی، همچنان به صورت چشمگیری، مقدم بر کمک گرفتن از داخل است.

نکته مهم در اینباره این است که رسانه های مصری در پی انتشار سخنان شیخ منصور بن زاید معاون نخست وزیر امارات در امور ریاست، سر و صدای زیادی به راه انداختند؛ در رسانه ها به نقل از این مقام اماراتی آمده بود که مصر باید از طریق راهکارهای ابتکاری و مدرن، اقتصادش را با تکیه بر نیروی داخلی تقویت کند و امارات علاقمند است شریک اقتصادی خوبی برای مصر باشد اما تداوم کمکها تا زمانی نامحدود، گزینه ای غیر منطقی به نظر می رسد. این اظهارات، به عنوان توصیه مخلصانه دولتمردی تلقی شد که می خواست متذکر شود که کشوری به بزرگی مصر و جمعیت نود میلیونی نمی تواند به کمکهای اقتصادی خارجی متکی باشد به ویژه آنکه مصر هر هفته هفت ملیون دلار واردات دارد و بدهی این کشور معادل دو تریلیون لیره است که همه ساله 240 ملیارد لیره ( یعنی یک ملیارد لیره در هر روز کاری ) به عنوان بهره این بدهی پرداخت می کند.

این اظهارات بعد از انتشار آن در رسانه ها، تکذیب شد؛ در آن زمان حازم ببلاوی نخست وزیر مصر در رأس یک هیأت اقتصادی دولتی، به ابوظبی رفته بود که من نزد او رفتم و ماجرا را جویا شدم؛ وی گفت که شیخ منصور بن زاید این سخنان را نگفت بلکه من بودم که این مضمون را مطرح کردم و گفتم که اقتصاد مصر تنها با تکیه بر خود مصریها احیا خواهد شد. جالب اینجاست که این سخنان ببلاوی، هیاهوی رسانه ای را متوقف نکرد ( و رسانه ها اشاره ای به تکذیب این خبر توسط وی نکردند )؛ نشان به این نشان که من در یک گفتگوی تلویزیونی مشاهده کردم که مجریان برنامه، مدام تأکید می کردند که امارات به پشتیبانی از اقتصاد مصر ادامه خواهد داد تا این اقتصاد احیا شود. گویا قرار بود که بیننده مصری فقط همین پیام را بشنود؛ در این هنگام از خودم پرسیدم: آیا این پیام، بینندگان را آرام می کند یا بالعکس آنها را دچار نگرانی و بی خوابی می کند؟!

افسانه چهارم: اسرائیل کاری به کار مصر ندارد!
افسانه چهارم در این باور خلاصه می شود که اسرائیل کاری به کار مصر ندارد و فقط به تماشای اوضاع این کشور نشسته است. این یک توهم بزرگ است زیرا اسرائیل به رغم کتمان نقش مستقیم و غیر مستقیم خود در رخدادهای پیش از کودتای نظامیان مصری، در سنا و پشت صحنه کاخ سفید از حکومت جدید مصر حمایت کرده و انتقاد این رژیم از تصمیم آمریکا مبنی بر حذف بخشی از کمکهای اقتصادی به مصر، در رسانه ها منتشر شده است. تحلیلگران اسرائیلی هم هیجان خاصی برای حمایت از حکومت جدید مصر دارند؛ در همین رابطه چیزی که توجه مرا به خود جلب کرد مقاله یکی از برجسته ترین نویسندگان اسرائیلی به نام « ران بن یشای » تحلیلگر نظامی سایت یدیعوت آحارونوت بود؛ وی در این مقاله تأکید کرده که اسرائیل برای تضمین موفقیت کودتای مصر، باید به آب و آتش بزند زیرا:
- این کودتا زمینه جنگ علیه همه کسانی را فراهم آورده که تلاش دارند اسلام را به صدر جهان برگردانند.
- این کودتا مصر را در رأس کشورهایی قرار داد که در حال جنگ تمام عیار با نیروهای بین المللی جهادی یعنی تهدیدکنندگان امنیت اسرائیل، به سر می برند.
- شکست کودتا یعنی محروم شدن غرب از پرواز هواپیماهای جنگی‌اش بر فراز مصر و توقف اولویت دادن به ناوهای هواپیمابر آمریکا به هنگام عبور از کانال سوئز، که این امر منافع اسرائیل را هم به خطر می اندازد.

ران بن یشای می افزاید: به همین خاطر غربی ها باید میلیاردها دلار برای جلوگیری از فروپاشی اقتصاد مصر هزینه کنند، چرا که فروپاشی این اقتصاد، خشم مردم علیه حکومت نظامیان را در پی خواهد داشت. به نظر این تحلیلگر، بسیار مهم است که سرمایه گذاری غرب در مصر، در ابتدا معطوف به حمایت از ارتش و دستگاههای امنیتی شود چرا که این نهادها مسؤولیت سرکوب گروههای افراطی را بر عهده دارند. بن یشای در خاتمه مقاله اش می نویسد: اسرائیل نباید از نقش خود در حمایت از حکومت ژنرال سیسی شرمگین باشد چرا که اردن و کشورهای حوزه خلیج فارس هم همین نقش را ایفا می کنند.

این، همه افسانه های رایج در زمان ما نیست، لیست افسانه ها بلندبالاست زیرا فضای حاکم هر از چند گاهی افسانه ای نو در برابر دیدگان ما قرار می دهد و شاید تحولات پی در پی، امکان بررسی دوباره این موضوع را به ما بدهد.
انتهای پیام