شعری از علامه طباطبایی در رثای شاه شهیدان
خبرگزاری تسنیم: میان اشعاری که در رثای اهلبیت(ع) در دفتر ادبیات به یادگار مانده، نام برخی از علما به چشم میخورد که در این میان تعدادی از سرودهها بهنام علامه طباطبایی است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، میان سرودههایی که برای اهلبیت(ع) به نظم درآمدهاند، هستند اشعاری که از زبان علما در رثای مصائب اهلبیت(ع) گفته شده باشند. از جمله این علما میتوان به علامه طباطبایی، صاحب تفسیر «المیزان» اشاره کرد.
علامه هرچند بهعنوان شاعر مطرح نبود، اما شعر خوب میسرود. یکی از ویژگیهای مهم اشعار علامه برداشت از احادیث و آیات قرآن کریم است که شعر او را از سرودههای بسیاری از شاعران دیگر که تنها با اتکا بر عاطفه زبان به مدح و منقبت ائمه(ع) میپردازند، متمایز میکند. شاید یکی از دلایل این امر اشراف علامه بر آیات و احادیث است که نهتنها اشعار که دیگر آثار او را از علمای عصر خود متمایز کرده است. از مجموع سرودههای علامه میتوان به مخمسی اشاره کرد که در رثای سالار شهیدان به نظم درآمده است.
علامه این مخمس را، که تضمین غزلی از حافظ است، در سال 1328-1327 شمسی سرود و همراه نامهای به برادر خود، آیتالله الهی، ارسال کرد و در پایان سروده نوشت: «انتظار میرود این اشعار را در مجالس خودتان بخوانید.» این شعر بهشرح ذیل است:
«گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم
با همین قافلهام راه فنا میپویم
دست همت ز سراب دو جهان میشویم
شور یعقوبکنان یوسف خود میجویم
که کمان شد ز غمش قامت چون شمشادم
گفت هرچند عطش کنده بن و بنیادم
زیر شمشیرم و در دام بلا افتادم
هدف تیرم و چون فاخته پر بگشادم
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم:
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
من به میدان بلا روز ازل بودم طاق
کشته یارم و با هستی او بسته وثاق
من دل رفته کجایم و کجا دشت عراق!
طایر گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
لوحه سینه من گر شکند سُم ستور
ور سرم سیر کند شهر به شهر از ره دور
باک نبود که مرا نیست بهجز شوق حضور
سایه طوبی و غلمان و قصور و قد حور
بههوای سر کوی تو برفت از یادم
تا در این بزم بتابید مه طلعت یار
من خورم خون دل و یار کند تیر نثار
پرده بدریده و سرگرم به دیدار نگار
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم
تشنه وصل ویام آتش دل کارم ساخت
شربت مرگ همی خواهم و جانم بگداخت
از چه از کوی توام دست قضا دور انداخت
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟»
انتهای پیام/*