علمایی که ذکر مصیبت اهل بیت(ع) را برکت عمر میدانستند
خبرگزاری تسنیم: در تاریخ نام شخصیتها و علمای بسیاری در این زمره ثبت شده که ذکر مصیبت اهل بیت(ع) را برکت و تأییدی از جانب خود ائمه(ع) میدانستند و اشکی که پای هر شعر و مدحی از آنها ریخته میشد، برکتی برای عمر میشناختند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مدح اهل بیت(ع) و گشودن زبان برای بیان مصیبت رفته بر سالار شهیدان برکتی است که نه تنها شاعران که حتی علما را نیز به سوی خود جلب کرده است. در تاریخ نام شخصیتها و علمای بسیاری در این زمره ثبت شده که ذکر مصیبت اهل بیت(ع) را برکت و تأییدی از جانب خود ائمه(ع) میدانستند و اشکی که پای هر شعر و مدحی از آنها ریخته میشد، برکتی برای عمر میشناختند.
در میان علما هستند کسانی که زبان به شعر جز برای مدح اهل بیت(ع) و مصیبت روز کربلا نگشادند، اما در این میان نام آیتالله غروی اصفهانی که به دلیل شغل پدر به آیتالله کمپانی معروف بود، بیش از دیگران به چشم میخورد. آیتالله کمپانی استاد بسیاری از مراجع و علمای بعد از خود بود که برخی شمار آن را به بیش از 150 شاگرد دانستهاند. خیلی از طلبههای دوره پهلوی به آروزی تلمذ در محضر چنین استادی راهی نجف شدند که نمونه آنها آیتالله بهجت بود.
این عالم گرانقدر سرودههای بسیاری برای مصائب کربلا از خود به یادگار گذاشته است، اشعاری که چه از نظر زبانی و چه از نظر محتوایی در سطح عالی به نظم درآمدهاند. نمونه این اشعار به شرح ذیل است:
باز این چه آتش است که بر جان عالم است؟
باز این چه شعله غم و اندوه و ماتم است؟
باز این حدیث حادثه ی جان گداز چیست؟
باز این چه قصه ای است که با غصه توأم است؟
این آه جان گزاست که در ملک دل به پاست
یا لشکر عزاست که در کشور غم است؟
آفاق پر زشعله ی برق و خروش رعد
یا ناله ی پیاپی و آه دمادم است؟
چون چشمه ی چشم ما در گیتی زطفل اشک
روی جهان چو موی پدر کشته درهم است
زین قصه، سر به چاک گریبان کروبیان
در زیر بار غصه، قد قدسیان خم است
گلزار دهر گشته خزان از سموم قهر
گویا ربیع ماتم و ماه محرم است
ماه تجلی مه خوبان بود به عشق
روز به روز جذبه ی جانباز عالم است
***
دل خاتم ز خون لبریز در این ماتم است امشب
اگر گردون ببارد خون در این ماتم، کم است امشب
ملک چون نی نوا دارد، فلک خونابه میبارد
مگر بر روی نی، چشم و چراغ عالم است امشب؟
چراغ دوده بطحا زباد فتنه خاموش است
نه یثرب بلکه اوضاع دو گیتی درهم است امشب
زسیل کفر امشب کعبه اسلام ویران است
حرم چون لجّه خون زاشک چشم، زمزم است امشب
نمیدانم چه طوفانی است اندر عالم امکان
که صد نوح از مصیبت غرقه موج غم است امشب
زدود خیمه گاه او، خلیل آتش به جان دارد
روان خونابه دل از دو چشم آدم است امشب
تعالی از قد و بالای عباس، آن مه والا
که پشت آسمان از بهر آن قامت، خم است امشب
نه تنها کرده لیلی را غم مرگ جوان، مجنون
که عقل پیر در زنجیر این غم مه غم است امشب
عروس حجله ی گیتی سیه پوش از غم قاسم
مگر آن لاله رو، شمع عزا و ماتم است امشب
زداغ شیر خوار ای مادر گیتی! بزن بر سر
که با ناوک گلوی نازک او توأم است امشب
مهین بانوی خلوت خانه حق، عصمت کبری
اسیر و دستگیر و بی کس و بی محرم است امشب
زحال بانوان نینوا چون نی، نوا دارم
ولی از سوز این ماتم، زبانم ابکم است امشب
علامه طباطبایی از دیگر علمایی بود که ذکر مصیبت اهل بیت(ع) را مایه برکت عمر خود میدانست. ایشان هرچند بهعنوان شاعر مطرح نبود، اما شعر خوب میسرود. یکی از ویژگیهای مهم اشعار علامه برداشت از احادیث و آیات قرآن کریم است که شعر او را از سرودههای بسیاری از شاعران دیگر که تنها با اتکا بر عاطفه زبان به مدح و منقبت ائمه(ع) میپردازند، متمایز میکند.
شاید یکی از دلایل این امر اشراف علامه بر آیات و احادیث است که نهتنها اشعار که دیگر آثار او را از علمای عصر خود متمایز کرده است. از مجموع سرودههای علامه میتوان به مخمسی اشاره کرد که در رثای سالار شهیدان به نظم درآمده است.
علامه این مخمس را، که تضمین غزلی از حافظ است، در سال 1328-1327 شمسی سرود و همراه نامهای به برادر خود، آیتالله الهی، ارسال کرد و در پایان سروده نوشت: «انتظار میرود این اشعار را در مجالس خودتان بخوانید.» این شعر بهشرح ذیل است:
«گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم
با همین قافلهام راه فنا میپویم
دست همت ز سراب دو جهان میشویم
شور یعقوبکنان یوسف خود میجویم
که کمان شد ز غمش قامت چون شمشادم
گفت هرچند عطش کنده بن و بنیادم
زیر شمشیرم و در دام بلا افتادم
هدف تیرم و چون فاخته پر بگشادم
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم:
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
من به میدان بلا روز ازل بودم طاق
کشته یارم و با هستی او بسته وثاق
من دل رفته کجایم و کجا دشت عراق!
طایر گلشن قدسم، چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
لوحه سینه من گر شکند سُم ستور
ور سرم سیر کند شهر به شهر از ره دور
باک نبود که مرا نیست بهجز شوق حضور
سایه طوبی و غلمان و قصور و قد حور
بههوای سر کوی تو برفت از یادم
تا در این بزم بتابید مه طلعت یار
من خورم خون دل و یار کند تیر نثار
پرده بدریده و سرگرم به دیدار نگار
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم
تشنه وصل ویام آتش دل کارم ساخت
شربت مرگ همی خواهم و جانم بگداخت
از چه از کوی توام دست قضا دور انداخت
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟
شیخ جعفر شوشتری از دیگر علما و واعظان در دوره قاجار بود که روضه امام حسین(ع) را بر هر چه غیر آن بود، ترجیح میداد. شیخ جعفر یک خطیب توانا با بیانی رسا و بلیغ بود. موعظهها و سخنان او آنچنان به او شهرت داده بود که فقاهت او را تحت الشعاع قرار داده بود. پس از مدتی چون مسجد مروی گنجایش جمعیت زیاد را نداشت ایشان به پیشنهاد شاه، به مسجد سپهسالار اقامه نماز و خطابه میکردند.
به گفته یکی از شاگردان او، چهل هزار نفر در این جماعت شرکت میکردند. او در اوایل ماه شوال همان سال به طرف خراسان رفت در آنجا مریض شد، با این حال در نماز جماعت شرکت میکرد و مردم را موعظه مینمود، اثر موعظههای او به نحوی بود که علما و مجتهدین و مستمعین معمولا مانند مجلس روضه، گریه و ناله میکردند.
بنا بر آنچه که خود در گفتههای خود بارها بر این تأکید کرده بود که تنها به گریستن در مجلس امام حسین(ع) خوشدل است.
انتهای پیام/