الگوی روحانی خوب در سینمای ایران؛ این بار «آزادراه»/ طلبه کارگر یا طلبه «سیدفیلد»خوان؟
خبرگزاری تسنیم: نشست نقد و بررسی فیلم «آزادراه» با حضور عباس رافعی کارگردان این اثر سینمای و حجت الاسلام والمسلمین کریمان مجد بهعنوان منتقد فیلم با محوریت بررسی نقش روحانی فیلم «آزادراه» در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.
عباس رافعی کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده سینمای ایران و صاحب آثاری چون کیمیا و خاک، ملاقات، آزادراه، تولدی دیگر و... است. فیلم آزادراه بعد از فیلم «کیمیا و خاک» دومین اثر سینمایی این کارگردان است که در آن تصویر روحانی در آن به نمایش درآمده است با این تفاوت که در این اثر کارکرد نقش یک طلبه بهصورت محوری در این فیلم دیده میشود.
حجتالاسلام و المسلمین کریمانمجد معاون نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه هنر تهران و قائممقام دبیر اولین جشنواره همایش روحانی در قاب سینما و کارگردان و تهیهکننده آثار: روسریهای رنگی ما، شهیده الحجاب، لونا، جادهای بهسوی تباهی و آب و آتش در این نشست بهعنوان منتقد حضور دارند.
در این نشست سعی شده است علاوه بر نقد فیلم با توجه به نقش محوری این فیلم بهعنوان یک روحانی و موقعیتهایی که برای او شکل میگیرد موضوع تصویر روحانیت بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی در جامعه دینمحور ایران و کارکرد این نقش در فیلم «آزادراه» بررسی شود. فیلم «آزادراه» زندگی طلبه جوانی را نشان میدهد که درگیر موقعیت تراژیکی قرار میگیرد که او را در تردید و انتخاب بین خیر و شر قرار میدهد.
تسنیم:در فیلم آزادراه طلبهای را میبینیم که درگیر یک موقعیت تراژیک میشود، آیا شما بهعمد این طلبه را در این موقعیت قرار دادید یا اینکه ایدهای داشتید که ذخیره و پتانسیل داستانگویی داشت و پس از آن با شخصیت محوری یک روحانی این داستان را روایت کردید؟
عباس رافعی: حقیقت این است که ما از ابتدا داستانی نداشتیم که بخواهیم روحانی را وارد داستان کنیم. بحثی میان ما و حجت السلام حسین رحیم زاده در قم به وجود آمد.ایشان به این اشاره کردند که فیلمی درباره لباس روحانیت کار نشده تا محدودیت ها و وظایف شخصی که این لباس را می پوشد،بهتر درک شود. فردی که لباس روحانی می پوشد شاید از بسیاری از مواهب طبیعی زندگی خودش را محروم می کند؛ یعنی اینکه شاید دوست داشته باشد کنار خیابان نوشابه بخورد یا سوار موتور شود اما این لباس روحانی برایش محدودیت هایی به وجود می آورد.
ما به فکرمان رسید که اگر یک شخصیت روحانی درگیر ماجرای دراماتیک شود، چه اتفاقی برایش می افتد؟مثلا اگر این شخصیت در فیلم آزادراه روحانی نبود، همه چیز معمولی به نظر می رسید چون برادر زنش مرتکب قتلی شده است و او دیگر بین خودش و دینش درگیر نمی شد. او کسی است که احساس می کند که دستش به گناهی آلوده شده و دروغ گفته است. در فیلم شخصیت روحانی بسیار روی این سوال تأکید می کند که آیا می خواهید دروغ بگویم؟ الان این شخصیت بین اینکه اگر اعتراف کند عشقش را از دست می دهد و بین اینکه اعتراف نکند و سکوت کند تناقض دارد. در قسمت هایی شخصیت داستان به این اشاره می کند که خودم نمی خواستم حوزه بیایم و خانواده ام اصرار کردند وارد حوزه شوم. وقتی وارد حوزه می شود موقعیتی برایش شکل می گیرد که نمی تواند زندگی عادی دیگران را داشته باشد. به همین دلیل این داستان را طراحی کردیم. این روحانی که قضاوت می کند قرار است چگونه درباره زندگی خودش تصمیم بگیرد و قضاوت کند؟ این جرقه اولیه فیلمنامه بود و به این شکل نبود که من یک فیلمنامه داشته باشم و براساس آن این کار را انجام دهم. ما اول از همه فکر کردن را شروع کردیم و پس از آن فیلمنامه را تدوین کردیم.
البته ما دو فیلم نامه داشتیم که اولی درباره روحانی ای بود که کارشناس مذهبی تلویزیون بود و در این برنامه برای مردم نسخه های معنوی می پیچید و می خواستیم وارد زندگیش شویم تا بررسی کنیم چگونه برای زندگی خودش نسخه می پیچد که ساخته نشد. آن پروژه برای سیما فیلم بود و مدیریت که تغییر کرد گفتند بودجه نداریم.
بسیار مهم است که ببینیم یک روحانی آن اخلاقی که در تلویزیون درس می دهد را در زندگی خودش چگونه به کار می گیرد؟ فکر می کردم اگر داستان آن روحانی را بسازم، تا به حال توانسته ام تصویر سه روحانی را در فیلم هایی که ساخته ام از قبیل کیمیا و خاک و آزاد راه و ... نشان دهم.
حجت السلام کریمیان مجد: قبل از هر چیز باید از فضای سالمی که در فیلم آزادراه وجود دارد تشکر کنم چون با خیال راحت می توانیم با خانواده به سینما برویم و فیلم را ببینیم. متأسفانه درگیر سینمایی هستیم که خودم به عنوان شخصی که عموما در جشنواره فجر سعی می کنم تمام فیلم ها را ببینم برای سینمای رفتن نگرانم اما من این فیلم را با آرامش دیدم و فیلم ساده و سالمی بود و آن را دوست داشتم.
اما در نقد این فیلم دو سه نکته وجود دارد اولین نکته؛ فارغ از کاراکتر اول فیلم و شخصیت سلمان، مسأله ای در فیلم آزاردهنده و مسأله ساز است و آن ریتم کند فیلمنامه است. در طول فیلم من رفتارها و عکس العمل هایی را از شخصیت ها می دیدم که بسیار تکراری بود درصورتی که می توانست حذف شود. قدم زدن ها و فکر و خیال سلمان میتوانست بسیار کمتر از آن چیزی باشد که در فیلم منعکس شده است. ما می توانستیم اثری 20 دقیقه کمتر از این ببینیم اما فکر می کنم تداوم کشیدن داستان به مخاطب عام فیلم ضربه زد. هر چند فیلم باید کند باشد و شک و تردید شخصیت ها با ریتم تند سازگاری ندارد اما حس می کنم تمهیداتی که برای شک و تردید سلمان چیده شده بود،سرجای خودش نبود.
من با چهارنفر از دانشجویان سینما برای دیدن این فیلم رفتیم و فکر می کردم این نظر خودم است اما همه آنها نسبت به این موضوع متفق القول بودند که بهانه تردید بین ایمان و عشق و اینکه نمی توانم جواب همسرم را برای عروسی بدهم، جا افتاده نبود. با اینکه این تردید زمان زیادی از فیلم را به خود اختصاص می داد،فکر می کردم نکند مسأله دیگری برای این میزان تردید وجود دارد یا نه؟ آیا این تردید شرکت در قتل و سکوت کردن سلمان است یا چیز دیگری هم می تواند باشد؟
به عبارتی شما یک عشق دوست داشتنی و زیبا را به تصویر کشیدید که بابت آن باید بهای سنگینی را می پرداخت و آن رسیدن به معشوقش بود. پیش بردن کل زمان 90 دقیقه داستان کوچکتر از آن داستان شماست و نیاز به قصه های دیگری داشت.
عباس رافعی: وقتی فیلم را با تماشاچیان میبینم، خودم احساس می کنم در تنه این داستان کمی از ریتم می افتد. شاید باید یک موقعیت جدید دیگر و ترفندی دیگر به کار می بستیم. فکر می کردم که وقتی میخواهیم در فیلم حرف مهمی بزنیم باید چنین ریتمی داشته باشد. به دلیل اینکه زندگی این روحانی فراز و فرودهای عجیبی نداشت، ما هم به دلیل نگاه اول شخص گفتیم هرجا که این روحانی می رود، ما هم برویم و نگاه ها را ملموس تر کنیم. به همین دلیل وقتی این روحانی از کنار روحانی دیگر رد میشود که پشت ویترین چیزهایی می بیند، برایش عجیب است و یا وقتی می بیند که یک روحانی در قطار پیامک می زند فکر می کند کار خوبی انجام نمیدهد و باید سنگین تر باشد. به عبارتی نکاتی را در داستان کاشتیم که اگر داستان اول شخص نبود، این نکته ها نبود و داستان ریتم تندتری پیدا می کرد.
شاید اگر دوباره بخواهم فیلم «آزادراه» را بسازم برای تنه داستانم بیشتر فکر می کنم. وقتی می خواهم طرح گرافیکی آزادراه را نقاشی کنم احساس می کنم اینجا قم و جای دیگر تهران است و سلمان که پاندول ما محسوب می شود، بین این ماجراها در رفت و آمد است. شاید این رفت و آمد بین خیروشر و یا گناه و صواب باشد. به همین دلیل پلان های آزادراه در این داستان تکرار می شود اما بسیاری از تماشاچیان عادی به این موضوعات فکر نمی کنند و به دنبال داستان و داستانگویی هستند و کمتر سعی می کنند به نمادها و فضاسازی های فیلم دقت کنند. البته این شاید مشکل فیلمساز باشد تا بتواند نمادها را داخل داستان جا بدهد تا تماشاچی هم درگیر داستان شود.
تسنیم:سؤالی دیگر که از هر دو بزرگوار و بهخصوص حجت الاسلام کریمان مجد دارم در مورد بازی آقای مهدی پاکدل در نقش یک روحانی است که تا چهاندازه باورپذیر است و آیا یک طلبه در زندگی واقعی به همین صورت رفتار میکند یا نه، در ایفای نقش اغراق دیده میشود؟
رافعی: البته ما واقعا می خواستیم به این اشاره کنیم که روحانیت آداب و متانت رفتاری در راه رفتن و نشستن دارد. شما اگر نوع رفتار این روحانی را با نقش برادر زنش با بازی هومن سیدی مقایسه کنید این روحانی برای خودش خلوت و متانتی دارد و مهدی پاکدل به عنوان یک روحانی سعی کرده به آن عمل کند.
کریمان مجد: من تصور نکردم که پاکدل در این ورطه اغراق می کند. روحانی که آقای رافعی به تصویر کشیدند مشخصاتی دارد و این برایم جالب بود که این مشخصات از میان تمام شاخصه های روحانیت انتخاب شده است.همان طور که می دانید روحانیون طیف های مختلفی دارند؛ عده ای بسیار سنتی اند، عده ای دیگر مدرن رفتار می کنند و عده ای هم همیشه لباس روحانیت نمیپوشند.
این برایم جالب بود که شما قسمتی را نشان می دهید که مخاطب احساس خوبی برایش ایجاد می شود.شما روحانیت را از فضای سنت با تمهید علاقه مندی به سینما و ادبیات خارج کردید و به فضای مدرن و جدید نزدیک کردید. نگاه کردن از این زاویه دید برایم جالب بود. رابطه عاطفی سلمان با همسرش بسیار زیبا،محترمانه و پاک است. تمهید شما در نشان دادن این دو در کافه کتاب برایم بسیار جالب بود. نکته اینجاست که این دو نفر در کافه کتاب به جای کافی شاپ یکدیگر را می بینند و شخصیت هایی فرهیخته هستند و اینها نکاتی است که شما می خواهید قالب دیگری از یک روحانی را نشان بدهید که اتفاقا قالب زیبا و جذابی است .
اما در این میان نکاتی با تأکید بسیار وجود دارد به نحوی که حتی فیلم را از جشنواره فجر دو سال گذشته بیرون کشیدید،مثلا استفاده از ویدئو پروژکشن در حوزه علمیه من حداقل ماهی دو یا سه مرتبه به خوابگاههای دانشجویان دانشکده سینما تئاتر می روم و تا به حال ندیدم که فیلم را با ویدئو پروژکشن نگاه کنند. اغراق در این مسأله برای یک روحانی در حجره بنشیند و با ویدئو پروژکشن به معنای چه می تواند باشد؟
موضوع دوم اینکه ما حجره ای را می بینیم که در قاب بندی ما می تواند متفاوت باشد و شبیه مدرس است. وقتی وارد این حجره می شویم، متوجه چیده شدن کتاب ها و فیلم های خاصی داخل قفسه های کتابخانه می شویم. چنین فضایی در حوزه های علمیه قم مطمئنا وجود ندارد. ما هیچ گاه با این جسارت فیلم های خودمان داخل طاقچه نمی گذاریم. کما اینکه در این فیلم می بینیم کاری که این طلبه انجام می دهد، مورد پذیرش طلاب حوزه نیست و جسارتی که این طلبه به خرج می دهد مقداری غیر قابل باور است و انسان را به سمت و سویی می برد که تأکید و اغراقی روی عشق به سینما وجود دارد.این اغراق گاهی از تصویر بیرون می زند و ممکن است مخاطب آن را پس بزند.
رافعی: روح جستجوگر این طلبه و علاقه به سینما باعث شده است حرف هایی که می تواند بگوید را از طریق سینما منتقل کند و با ورود به این حوزه احساس می کند در حال ایجاد پلی میان منبر و سینماست. «مردی برای تمام فصول» نیز از جمله فیلم هایی است که او میبیند و شاید برخی از دوستان طلبه ما هم دیده باشند. شاید به دلیل جذابیت های بصری این غلوها به وجود آمده است و ما واقعا فکر می کردیم این شخصیت در حوزه نیست و فضا را بازتر نشان دادیم و می بینیم که عشق این شخص نسبت به سینما خیلی افراطی است وچون نمی خواستیم مستندنمایی کنیم و ما می بینیم این روحانی علاقه مند به سینما یک استثنا است و حتی به شخصی که کنارش است می گوید: اگر می خواهی فیلم ببینی بیا ببین و طلبه دیگر امتناع می کند.
حتی دیالوگی بر این مبنا وجود دارد که میگوید بارها دیده شده که بی هدف در خیابان ها راه می روی. بنابراین راه رفتن روحانی در خیابان حتما باید هدفمند باشد. و ما در جاهایی از فیلم می بینیم که شاید این فرد کارایی برای حوزه نداشته باشد و بخواهد از قالب خودش فاصله بگیرد و به سوی دلمشغولی های خودش برود.
کریمان مجد: با این تفاسیر پس فیلم «آزادراه» تلاش دارد سختی های زندگی روحانیت و طلبه گی را برای مخاطب عام نشان می دهد و در عین حال می خواهد بگوید این طلبه شاید در چارچوب حوزه نگنجد و از حوزه بیرون برود.
رافعی: نه، ما این روحانی را می پذیریم و نمی گوییم در این چارچوب نمی گنجد بلکه چون نمی تواند السیدی بزرگ بیاورد، ویدئو پروژکشن قاب بزرگی به او می دهند و این شخصیت روحانی با توجه به علاقه اش می خواهد سینما را در حجره خودش به وجود بیاورد.البته واقعا در هیچ حجره ای درحوزه ها چنین امکانی وجود ندارد که با ویدئو پروژکشن فیلم را ببیند.
کریمان مجد: قطعا یک چنین امکانی وجود ندارد که طلبه در حجره ها بتوانند به این صورت فیلم ببینند. البته این وجود نداشتن یک بحث شکلی است و اگر بخواهیم به صورت محتوایی تر نگاه کنیم شما طلبه ای را نشان دادید که فقط در ابتدای فیلم یک بار لباس روحانی می پوشد و خودش را برانداز می کند و مسیر خوبی را برای رسیدن به روحانیت و طلبه گی طی می کند. این طلبه شاخصه یک انسان دوست داشتنی را هم دارد چون زندگی خصوصی جذابی دارد و به لحاظ روابط با دیگران سعی می کند راستگو باشد و مشکلی برای دیگران به وجود نیاورد اما سوالی عمومی ایجاد می شود که شاید مختص شما نباشد و همه فیلمسازان درگیر آن باشند.
در فیلم طلا ومس طلبه خوب طلبه ای است که فرش می بافد. طلبه خوب فیلم مارمولک کارش گچکاری است. طلبه خوب در فیلم رسوایی نصف شب کارگری می کند. برای من سوال است که چرا طلبه خوب شما در کارگاه سوهان پزی کار می کند؟ این مسأله این تلقی را در ذهنم به وجود می آورد که طلبه خوب طلبه ای است که از طریق فعالیت فیزیکی و یدی معاش خودش را تأمین می کند. این موضوعی است که مقداری در ذهن مخاطب عام هم وجود دارد که معاش طلبه از کجا و به چه طریق تأمین می شود؟
و آنچه در این فیلم دیده می شود به معنای این نیست که شغل این شخص سوهان پزی نیست و برای فرار از مشکلش وارد کارگاه سوهان پزی شده است بلکه به معنای این بوده که قبلا به صورت مخفیانه هم در فضای سوهان پزی بوده است.
رافعی: اما صاحب سوهان پزی به او میگوید: همین روز اول کار هم که دستت را سوزاندی.
کریمان مجد: دیالوگی که در فیلم بیان می شود با فضای سوهان پزی منطبق نمی شود چون من به عنوان یک مخاطب فکر می کنم که او زمان زیادی است که کار سوهان پزی انجام می دهد و هیچ نشانه و دیالوگ دیگری به غیر از این وجود ندارد و این صحیح نیست که زمانی طلبه ها را مفید و موثر بدانیم که معاش خودشان را از طریق کارهای فیزیکی تأمین کنند.
رافعی: من هم خودم این مسأله را قبول درام و این بحث انحرافی برای روحانیت است که روحانی خوب باید فعالیت فیزیکی داشته باشد اما روحانی ما واقعا درس می خواند و می خواهد ازدواج کند.
کریمان مجد: اتفاقا سوال من در مورد همین درس خواندن است این طلبه مدتی را در حجره به سر می برد،مدتی در فضای خانه همسرش است. مدتی کنار لپ تاپ و ویدئو پروژکشن است. وقت این روحانی با فیلم دیدن،رفتن به خانه همسرش و سوهان پزی و تشکیک و تردید می گذرد. درس خواندن این طلبه تا چه اندازه جدی است؟
رافعی: ما برای اینکه زیاد وارد کلاس درس نشویم و تماشاچی فضای مباحثه را نبیند فقط می بینیم که در کلاس درس است و سوال می کند که مرز بین عقل و دین کجاست؟ او سعی می کند مشکلات خود را در حوزه با پرسیدن سوال حل کند. فکر نمی کنید اگر این مسائل کلاس رفتن و فضای مباحثه را نشان می دادیم، ریتم فیلم کندتر می شد؟
کریمان مجد: منظورم دیدن چندباره او در کلاس درس نیست بلکه ما ندیدیم به کتاب حوزوی توجه کند و یا چیزی بنویسد. ما هر وقت وارد حجره می شویم می بینیم سیدفیلد میخواند و فیلم نگاه می کند.
رافعی: در جایی کتاب حوزه روبرویش باز است اما حواسش جای دیگری است.
تسنیم: علاقه به سینما و این نوع فیلم دیدن این طلبه چهکمکی به روایت داستان میکند، چون این شکل بارها در فیلم دیده میشود ولی از آن استفاده نمیشود؟
رافعی: ما جهت شخصیت پردازی این روحانی، علاقه اش را به سینما در فیلم آوردیم. او یک روحانی است که در شناسنامه اش به فیلم دیدن علاقه دارد و آن را جدی گرفته است. او برای ترویج دین و اخلاق به این نتیجه می رسد که سینما به عنوان یک رسانه، قالب جدی می تواند باشد. اگر علاقه مندی سلمان را به سینما حذف کنیم، شاید اتفاق چندانی نیفتد. فقط ماجرا این است که رنگ آمیزی جدیدی از این روحانی ارائه دادیم.
ادامه دارد... .
انتهای پیام/