قربانی شدن نمونه آبرومند ضدآمریکایی امسال/ «خاک و مرجان» را کسی ندید
خبرگزاری تسنیم: «خاک و مرجان» فیلم شاهکاری نبود. اما از همه نمونههای ضدآمریکایی سینمای ایران و از همه نمونههای ساخته شده درباره بازنمایی وقایع افغانستان در ایران یک سروگردن بالاتر بود. اما دیده نشد، کسی به سراغش نرفت و در سکوت اکران شد.
1. معلوم شد که فعلا اوضاع تغییری نخواهد کرد.از دو هفته پیش فیلمی به نام «خاک و مرجان» در سینماهای تهران اکران شد. با کمترین تبلیغات میدانی و تلویزیونی و رسانهای، در بدترین دوره اکران، دورهای که 10 روز از 21 روز کف اکرانش به دهه اول محرم خورد و طبیعتا کسی به فکر سینما رفتن نبود. از مدتها پیش سازندگان فیلم در پی یک وقت اکران مناسب برای فیلم بودند؛ قرار بود فیلم در دوره طلایی اکران در عید فطر روی پردهها برود، اما این اتفاق نیفتاد و دوره اکران فیلم به زمانی افتاد که طبیعتا به شدت شکست میخورد. اتفاقی که حالا در روزهای آخر اکران فیلم، قطعی بودنش اثبات شده است. «خاک و مرجان» به این ترتیب عملا یک فیلم قربانی شده است و معلوم شد که فعلا اوضاع فرقی نخواهد کرد.اوضاع فرهنگ در جمهوری اسلامی.
«خاک و مرجان»، البته یک شاهکار سینمایی نبود، با همه لکنتها و نقصهای روایتی و ابهامات قصهگویی؛ اما شروع دو راه جدیدی در سینمای ایران بود و از این نظر دو اهمیت فرامتنی ویژه برای سینمای ایران داشت.
اول اینکه فیلم درباره افغانستان و افغانها بود و تصویر سازی های سابق رسانه های ایرانی از کشور افغانستان بینندگان فیلم را در انتظار تماشای یک نمونه معمولی و دست چندم دیگر از روایت ایرانی ها از مردم افغان فرو برده بود، روایتی که تحقیر دائمی مردمانی که گویا سرنوشت تاریخیشان با فلاکت رقم خورده است و زندگیشان سراسر بیچارگی و بدبختی و غم نان است و گویی از همه ابعاد انسان بودن فقط رنج را به یادگار بردهاند. تصویر معمول و کلیشه شدهای که خودبرتربینی اخلاقی این سالهای ما ایرانیها هم معمولا چاشنی آن است. اما این بار قضیه متفاوت بود. «خاک و مرجان» در عین ارائه تصویری به شدت واقعی از شرایط امروز زندگی مردم افغانستان؛ پشت پای بزرگی به این تصویر رسانهای تحقیرآمیز معمول ایرانیها از افغانها بود. اینجا افغانها زندگی داشتند، زندگی میکردند و حق روایت زندگیشان به روایتی بسته از بدبختی و رنج محدود نشده بود. حداقلش این بود که افغانها با دیدن این فیلم، اگر خودشان را نمیدیدند حداقل تصویری بیمار و تحقیرآمیز هم نمیدیدند.
در عین حال «خاک و مرجان» اهمیت مضاعف دیگری هم داشت. نمایشی تلخ و در عین حال مطابق با حقیقت از تبعات تسلط ده ساله آمریکاییها بر افغانستان و فجایع انسانی سالهای اشغال افغانستان. در عین اینکه در فیلم اشاره های هوشمندانه ای به فرهنگ خاص و نزدیک به ایران مردم افغانستان، (چیزی که رسانه های ایرانی به دلایلی نامعلوم به شدت از نمایش آن پرهیز می کنند) می شد، خاک و مرجان در ساخت یک نمونه معاصر موفق در ساخت یک فیلم ضدآمریکایی ایرانی یک نمونه پیش رو بود. به خوبی نشان میداد که آمریکاییها در افغان مشغول چه کاری هستند و گمانهزنیهای خوشخیالانه از حضور مثبت آمریکاییها در افغان؛ حالا اینجا با ابزار فرهنگ و هنر چهقدر دور از واقعیت است.
هنوز برای شروع فاز ساخت فیلم های ضدآمریکایی و به وجود آوردن یک خروجی فرهنگی برای سیاست استقلال طلبی و استعمارستیزی ایران، راه طولانیای در پیش است اما «خاک و مرجان» میتوانست شروع کننده این مسیر باشد که ظاهرا اتفاق نیفتاد.
این اتفاق نیفتاد تا دوباره به این نتیجه غمگینانه برسیم که ظاهرا برای جنگ فرهنگی با آمریکا هنوز راه درازی پیش رو داریم.
2.این البته اتفاق عجیبی نیست. سالهای سال است که سینمای ایران در گیرودار مسائل منفعتطلبانه اکران است. اصطلاح «گیشهپسند» تبدیل به یک معیار برای اکران فیلمها شده است و تعجبی نیست که فیلمهایی با این مضامین؛ در اکران اینگونه قربانی شود. اما یک جای کار میلنگد: رسانهها. همه رسانههایی که ادعای ایستادن در خط مبارزه با آمریکا را دارند؛ همه آنها هم از کنار «خاک و مرجان» به آهستگی گذشتند. با پذیرش وجود مشکل در فهم رسانههای منتسب به جریان انقلاب اتفاقی نمیافتد، اما اگر این اکران «خاک و مرجان» را در کنار پخش تلویزیونی یک نمونه به شدت ضعیفتر و غیرقابلقایسه؛ اما در همین محتوا بگذاریم متوجه میشویم باید از چیزی به نام قبلیهگرایی رسانهای در میان رسانههای انقلابی صحبت کنیم. «فرشتگان قصاب» چند هفته پیش از تلویزیون پخش شد و در حالی که با ساختاری کاملا لرزان روی پای خودش ایستاده بود به شدت از سمت رسانهها با ادعای مضامین ضدآمریکاییاش تحویل گرفته شد، اتفاقی که در مورد «خاک و مرجان» نیفتاد. به دلایلی ساده ، مثلا اینکه عوامل ساختش؛ با این نوع رسانهها در تماس بودند... حالاحالاها جنگ ادامه دارد.
انتهای پیام/