جایگاه اردن و فلسطین در طرح صهیونیستی آمریکایی هاروارد

جایگاه اردن و فلسطین در طرح صهیونیستی آمریکایی هاروارد

خبرگزاری تسنیم: طرح صهیونیستی- آمریکایی هاروارد برای تجزیه منطقه در در چارچوب برنامه امپریالیسم و توافقنامه‌های سازش با ابزار سیاست، اقتصاد و امنیت اردن و فلسطین را به عنوان ابزارهای اجرایی خود انتخاب کرده است.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، روزنامه الاخبار لبنان در مقاله‌ای به قلم عصام التل تحلیلگر اردنی نوشت: در اوایل دهه نود گذشته چهره‌های دانشگاهی، سیاسی و اقتصادی فلسطین، اردن و  رژیم صهیونیستی با همکاری آمریکا، کارگروهی را در دانشگاه هاروارد به وجود آوردند که چندین ماه به فعالیت خود ادامه داد. هدف این کارگروه، دستیابی به یک دیدگاه مشترک برای ایجاد سازمان کشورهای بنولوکس در چارچوب برنامه امپریالیسم برای تقسیم منطقه و در راستای توافقنامه‌های سازش بود. توافقنامه‌هایی که در رأس آنها، معاهده کمپ دیوید بین رژیم سادات و مقامات رژیم صهیونیستی و دو توافقنامه "اسلو" بین سازمان آزادیبخش فلسطین و اسرائیل و "وادی عربة" بین رژیم اردن و اسرائیل قرار دارد.

گزارش هاروارد حاوی برنامه‌هایی است که بسیاری از آنها چه در سرزمین‌های اشغالی فلسطین و چه در اردن محقق شده است. در پرتو اشغالگری صهیونیست‌ها، پیوند اقتصادی سرزمین‌های اشغال شده فلسطین با اقتصاد اسرائیل تعمیق شده است. این در حالی است که رژیم صهیونیستی در خاک اردن، طرح‌هایی را در دستور کار قرار داده است که حکومت اردن را برای دخالت در امور داخلی خود در تنگنا قرار داده و تنها برای اقتصاد این کشور، نقش واسطه را ایفا می‌کند. به این معنا که با این نقش واسطه‌ای مقداری از هزینه صنایعی که سرمایه آن غیر اردنی است به رژیم صهیونیستی اختصاص می‌یابد (به منظور کاهش هزینه و تقویت  همکاری بین دو همسایه، تجهیزات و بخش‌های اداری این صنایع از الجلیل منتقل شده است). کارگران این صنایع از خارج وارد می‌شوند و تولیدات آن منحصراً به بازارهای آمریکا سرازیر می شود. در راستای این طرح‌ ها، انجام طرح‌های زیرساختی نیز در دستور کار قرار گرفته است که از آن جمله می‌توان به بزرگراه شرق به غرب، طرح‌های جدید خطوط راه آهن که در دراز مدت به حیفا متصل می‌شود و دیگر موارد همکاری اشاره کرد که حداقل آن، تسهیلات مبادلات تجاری است که باعث شده بیش از 300 کالای اسرائیلی از عوارض گمرکی معاف شود.

اقتصاد زیربنای سیاست به شمار می رود، از همین روست که این امر از مرز "عادی سازی" فراتر رفته و به سمت تعمیق اعتماد سیاسی و امنیتی متقابل بین کشورهای بنولوکس سوق پیدا کرده است.  ناظران در چهار دهه پیش این موضوع را محال می‌دانستند. برخی از گزارش‌های منتشره بر اساس افشاگری‌های ویکیلیکس، حاکی از آن است که بیش از 70 هزار مزدور موساد در اردن حضور دارند. به نظر می‌رسد این تعداد به نسبت مزدوران اسرائیلی در سرزمین‌های اشغالی، ناچیز است. آنچه گفته شد در زیر میز قرار دارد اما درباره‌ آنچه بر روی میز است، باید گفت معلوم است که سیاست‌های نظام اردن باعث شده است تا دستگاه‌های امنیتی اردن در ذیل سیستم امنیتی اسرائیل قرار گیرد که گفته می‌شود ضامن امنیت اردن است. این در حالی است که دولت گذشته فلسطین نیز همان رویکرد سیستم امنیتی اردن و البته به صورتی بسیار دردناک تر صرفنظر از آنکه چه نامی برای آن انتخاب کرد را در پیش گرفت. از دیگر نشانه های این پیوند عاشقانه، می‌توان به همکاری نظامی و اطلاعاتی جبهه مذکور در بحران سوریه جستجو کرد.

افکار شیمون پرز در کتاب "خاورمیانه جدید" تداعی شده است. وی در این کتاب، از وجود خاورمیانه‌ای به مرکزیت اسرائیل سخن می‌گوید که پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی و برنامه‌ریزی ‌های عالی در سطح منطقه و کشورهای عربی بهره‌مند از توان کار، در آنجا حادث خواهد شد. مهمتر از این موضوع، درآمدهای نفتی است که این امکان را برای اسرائیل فراهم می‌آورد که با صلح و انسجام و همبستگی با همسایگان خود روزگار بگذراند و فلسطینی‌ها و اردنی‌ها نقش عنصر حیات بخش برای اسرائیلی‌ها را بازی کنند. من فکر نمی‌کنم یمنی‌ها و مقامات اردن و تشکیلات خودگردان از پذیرش این نقش ناراضی باشند.
تحول کیفی سال‌های اخیر همان به بن‌بست رسیدن بحران سرمایه‌داری جهانی و بخصوص نوع امپریالیستی آن – بویژه امریکا- است. روشن است  که امپراطوری آمریکا در آستانه افول قرار دارد و نیازی نیست که جزئیات بسته شدن افق سرمایه‌داری آمریکا را مورد بررسی قرار داد. علاوه بر آمریکا، شریک کوچک آن یعنی اتحادیه اروپا نیز با مشکلاتی روبرو است که به همان اندازه پیچیده است و امید به پشت سر گذاشتن آنها وجود ندارد. از طرفی  یورو پول واحد اتحادیه اروپا بزودی ارزش خود را از دست خواهد داد و به تبع آن، خود اتحادیه نیز به عنوان یک بازار مشترک در بردارنده 27 دولت کوچک و بزرگ اروپایی مسیر زوال را طی خواهد کرد.

آنچه در این راستا مورد توجه ماست عقب نشینی نرم آمریکا و اروپا از خاورمیانه و تلاش برای دستیابی به راه حل هایی است که حداقل منافع دو شریک مذکور را بدون ورود به جنگ‌های بیشتر و تحمل هزینه‌ها تضمین نماید. باید گفت ورود آمریکا و اروپا به صحنه نبرد و پرداخت هزینه‌های گزاف در پرتو وجود نوعی توازن در صحنه‌ بین‌الملل باعث شده است تا دو محور مذکور خسارت های ملموسی را متحمل شده و به اهداف خود نرسند. ایالات متحده در پی جنگ جهانی دوم نیز با این مشکل روبرو شد.

این عقب‌نشینی که در خودداری آمریکا از حمله مستقیم به سوریه نمود یافت، این در حالی بود که عربستان و هم‌پیمانان آن در حوزه خلیج فارس نیز آمریکا را برای این حمله ترغیب کردند، به این ترتیب برای اولین بار کشورهای حاشیه خلیج فارس احساس ترس کردند.  به اعتقاد این کشورها، حمله نظامی  و امنیتی آمریکا – به طور خاص - و غرب – عموماً-  به سوریه می‌تواند به عنوان سپری برای آنها در جهت جلوگیری از شکل‌گیری انقلاب در خاک خود و برخورد با قدرت روزافزون ایران در منطقه و نیز جنبش‌های آزادیخواهانه اعراب باشد. جنبش هایی که در پی آن، اوهام سفره نفت و آرزوهای ایدئولوژیک مجسم شده در اسلام سیاسی و خوانش های لیبرالی زایل شد.

احساس شکست کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و هم پیمانان عرب آنان در پی عقب نشینی نرم آمریکا از حمله به سوریه به علت درک میزان قدرت بازیگران و سختی موضوع، و نه صرفاً به خاطر رکود اقتصادی نظام سرمایه‌داری جهانی باعث شد تا کشورهای مذکور در پی ایجاد یک جبهه مشترک با رژیم صهیونیستی متشکل از رژیم ها و مقامات راستگرای عرب باشند. از همین رو دیدارهای گسترده ای با هدف ایجاد یک لابی خاورمیانه‌ای برای فشار بر آمریکا انجام شد تا این کشور دوستان خود را تنها نگذارد. هدف مهم‌تر، جلوگیری از تعمیق تنش‌های رسانه‌ای با ایران بود. کشوری که رژیم‌های عرب حوزه خلیج فارس از آن به خطر درجه اول و چه بسا تنها عامل تهدید خود یاد می کنند. این در حالی است که رژیم های مذکور به انباشت سلاح ادامه می‌دهند و منابع بسیاری را در اختیار  مزدوران و عناصر ضد انقلاب در منطقه قرار می‌دهند.

این تحول دراماتیک زمینه را برای رژیم صهیونیستی و چهره‌های راست‌گرای اردن و فلسطین فراهم می‌کند تا طرح سه جانبه بنولوکس را تعمیق بخشند. در این طرح به درآمدهای نفتی و بخصوص تجارب امنیتی کشورهای گروه بنولوکس که ممکن است در اختیار کشورهای حوزه خلیج فارس – تشنه جایگزین های امنیتی- قرار گیرد، توجه می‌شود. در ادامه، مذاکرات سازش که هم اکنون با نظارت آمریکا در بین مقامات تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی در جریان است ممکن است این بار به نتایجی کاملاً متفاوت منجر شود و چه بسا تداعی کننده  نوعی توافق بین کریدورهای آزاده شده از سرزمین های اشغالی باشد که رژیم اردن یکی از تجلیات آن می‌باشد. این مذاکرات می‌تواند در تسهیل انتقال نرم بار اسکان جمعیت فلسطینیان سرزمین‌های اشغالی که مانع برپایی دولت یهودی است، مؤثر واقع شود بویژه اگر ما بیطرفی کیفی – هر چند موقت- جبهه امپریالیسم، رژیم صهیونیستی و رژیم‌های مرتجع عرب در قبال نقش سوریه و به طور کلی جبهه مقاومت را مورد توجه قرار دهیم. مذاکرات مذکور همچنین می تواند به تسهیل دستیابی به توافقاتی که "حل نهایی" را تا زمانی نامعلوم به تأخیر اندازد و طرف‌های بنولوکس را در مسیر خاورمیانه جدید قرار دهد، کمک کند. البته در این راه وسوسه‌هایی نیز وجود دارد.

آیا اردنی‌ها، فلسطینی‌ها، جنبش‌های آزادیخواه عرب و نیروهای مخالف امپریالیسم، صهیونیست‌ها و ارتجاع عرب اجازه چنین کاری را خواهند داد. واقعیت‌های تاریخی و صحنه‌های نبرد و بحران‌های عمیق نظام سرمایه‌داری جهانی نشان می‌دهد که این امر ناممکن است. به هر حال پاسخ به این سؤال را باید از  ملت‌ها و نیروهای پویای انقلابی جویا شد.

انتهای پیام

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
گوشتیران
رایتل
triboon
طبیعت