اهداف و اهمیت نبرد القلمون سوریه
خبرگزاری تسنیم: نبرد القلمون به این جهت که باعث تامین امنیت دمشق شده و آن را از تروریسم حفظ میکند و مانع از کمکرسانی به تروریستها در برخی مناطق ریف دمشق و غوطهها میشود و امنیت تردد میان پایتخت و حمص را فراهم میکند، از اهمیت زیادی برخوردار است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، روزنامه سوری «الثوره» در تحلیلی به قلم «امین حطیط»، کارشناس لبنانی امور راهبردی و استراتژیک به بررسی نبردی میپردازد که در این اواخر ارتش سوریه در مناطقی از ریف دمشق آن را آغاز کرده و به نبرد «القلمون» معروف شده و از برای گروههای تروریستی مسلح و طرفهای منطقهای و بین المللی حامی آنها از اهمیت بسیاری برخوردار است.
حیطیط در اینباره مینویسد: دشمن صهیونیستی و آمریکا به منظور تغییر معادلات نزاع کنونی حاکم در منطقه و برای پیشبرد نقشه ژئوپلتیک مورد نطر خود مطابق با طرحهای استعماری – امپریالیستی و مبتنی بر ایجاد محورها و مناطق درگیر که در آن اسرائیل و آمریکا هدایت، راهبری و مدیریت درگیریها در این محور را در دست داشته باشند، بحران سوریه را تدارک دیدند تا به نوعی زمینه فروپاشی از درون این محور و ممانعت از هر نوع همکاری، هماهنگی، همسویی حاکمیت بر سرنوشت خود و تصمیم گیری در آینده را فراهم کنند.
در چارچوب این طرح استعماری که با عناوین و شعارهای مختلفی در حال ترویج است، آمریکا به سمت ایجاد هلال سه گانهای در منطقه روی آورده است. این هلال سه گانه از عناصر تشکیل خواهد شد که هریک دیگری را تکفیر کرده و به دلیل نگرانیهای متقابل ضمن دست زدن به خود تخریبی وحتی خودکشی به طور مداوم و مستمر مقابل هم قرار گیرند و این زمینه را برای تحقق آنچه که «برتراند راسل» بدان اشاره کرده است، برای آمریکا فراهم می کند.
وی به ضرورت مقابله با ثبات و آرامش در مناطق ثروتمند و تبدیل ساکنان آن به فقرایی تاکید میکند که در راستای خدمت به جهان صنعتی و پیشرفته غرب فعالیت میکنند.
تردیدی وجود ندارد که هدف آمریکا از تجاوز به منطقه در راستای تحقق این نظریه صورت میگیرد تا محیط فروپاشی درونی از طریق ایجاد سه هلال مذکور فراهم شود. واشنگتن بر روند شکل گیری هلالهای مذکور از طریق حمایت از دو هلال و سوق دادن دیگران به سمت هلال سوم با توجه به مراحل ذیل پیش میرود:
1) هلال اخوان المسلمین به رهبری ظاهری ترکیه و قطر، اما رهبری عملی از آن ترکیه که عضو پیمان ناتو است، خواهد بود؛ هلالی که از طریق توانمندسازی اخوان جهت حکمرانی از شمال آفریقا تا بخشی از سوریه ( بعد از تجزیه سوریه) و اردن شکل میگیرد.
2) هلال وهابی تکفیری به رهبری عربستان سعودی و حمایت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که زمینه را برای بسط نفوذ و سلطه عربستان سعودی مهیا میکند. این هلال از دریای مدیترانه در لبنان شروع شده و از غرب به خلیج فارس، از شرق بخشی از سوریه و بخشی از عراق و کویت و بحرین را شامل میشود و یمن حیات خلوت این منطقه وهابی خواهد بود.
3) هلال شیعی که – مطابق برنامه اشغالگران – ایران را به سمت ایجاد و رهبری آن سوق میدهد و شامل بخشی از این کشور و قسمتی از عراق تا ساحل شرقی دریای مدیترانه میشود.
آمریکا تلاش کرده است با تشکیل هلال اخوان المسلمین در مرحله اول موفقیت مورد نظر را به دست آورد و در طی شش ماه توانسته است، تنها در سه کشور عربی در شمال آفریقا که اخوان المسلیمن حکومت آنها را به دست گرفتهاند موفق شده است؛ ولی این طرح استعماری با مقاومت سوریه مواجه شد؛ به گونهای که سوریه و به همراه آن محور مقاومت با درک کامل واقعیتها و طرحهای استراتژیک و علی رغم تمام مشکلات و موانعی که آن مواجه بوده است، با تجاوزات مقابله کرد و متحدان این کشور با تمام توان و امکانات خود با این کشور همکاری کردند. مقاومت در مرحله اول طبق استراتژیک دفاعی و با هدف مقاومت و خنثی کردن تجاوزات بررسی شده و اصولی صورت گرفت و در مرحله دوم از اسلوب دفاعی به روش تهاجمی و یورش ناگهانی روی آورد تا بتواند مانع از اجرای این پروژه و ساز و کارهای آن و بازگشت امنیت و ثبات و تحکیم پایه های ژئوپولوتیک در منطقه شود.
دمشق از ابتدا استراتژی مقابله با دشمن را در پیش گرفت و یک جنگ تمام عیار برای مقابله با پروژه استعماری به رهبری آمریکا شروع کرد. هدف از نزاع در سوریه اصلاح یا تحول سیاسی نظام و تلاش برای باز پس گیری آزادی و حقوق ملت سوریه نبود؛ بلکه اینها بهانه و شعارهایی برای توجیه تجاوز و جذب عناصر مسلح بود.
سوریه و محور مقاومت به صورت خیره کنندهای در نبرد دفاعی پیروز شدند و بعد از دو سال درگیری شدید توانستند، مانع از اجرای مرحله اول طرح مذکور شوند و این موفقیت شرایطی را در بعد بین المللی و منطقهای به وجود آورد تا خلاف آنچه در شمال آفریقا به نفع اخوان السملیمن رقم خورده است، به وجود آید. حکومت اخوان المسلمین در مصر سرنگون شد و هلال موعود آنها با از دست دادن مصر از هم پاشید و به متجاوزان ثابت کرد که تسلیم سوریه به اخوان المسلمین غیر ممکن است.
با سقوط اخوان المسلمین اولویتهای طرح هلال دگرگون شد و مرحله ایجاد هلال وهابی بر مرحله تشکیل هلال اخوانی پیشی گرفت تا شاید بتواند این طرح را از شکست رهایی بخشد. با تغییر اولویتها، عربستان سعودی به مرکز فرماندهی میدانی پیش رفت و قطر و ترکیه بعد از شکست اخوان المسلمین در تشکیل هلال خود و سرنگونی دولت آنها در مصر و تزلزل در تونس و تفرقه و از هم گسیختگی در لیبی عقب نشینی کردند.
در پی این فروپاشی «باراک اوباما»، رئیس جمهوری آمریکا با تهدید به دخالت نظامی مستقیم، برنامه نجات این طرح را به منطقه آورد (طرح اوباما) ولی تمام این اقدامات برای مقابله با قدرتهایی که به حقوق، حاکمیت و آزادی خود ایمان داشته و دارند، ثمربخش نبود، قدرتهایی که مطابق استراتژی علمی پیش رفتند تا استراتژی مذکور به «استراتژی اسد» معروف شود.
استراتژی اسد مبتنی بر چهار محور است:
- دقت در تعیین اولویتهای مواجهه و درگیری
- مقابله با سقوط مناطق جدید و افتادن به دست تروریستها و آزادسازی مناطق تحت کنترل آنها در صورت امکان
- پاکسازی تدریجی مطابق با اولویتبندی مناطقی که تروریستها آنها را به تصرف خود در آورده و ناامن کردهاند
- تلاش برای تجزیه جبهههای میدانی و سیاسی گروههای تروریستی مسلح
سوریه و محور مقاومت توانستند دستاوردهای چشمگیری را در نبردهای دفاعی محقق سازند که مطابق استراتژی مذکور مدیریت میشد. نتایج میدانی باعث غافلگیری دشمن و باعث شد تا رهبران واقعگرا به شکست طرح خود اذعان کنند، در مقابل برخی جاهطلبان و بازیچههای منطقهای همچنان امید دارند که این طرح با اولویت بندی مجدد نجات یابد؛ از این رو برای تحقق هلال وهابی به جای هلال اخوانی تلاش میکنند و حتی فراتر از این، تصور میکنند که میتوانند این دو هلال را در چارچوب یک هلال گسترده وهابی ادغام کنند به همین خاطر عربستان تصور میکند، بعد از اینکه رهبری میدانی را به صورت هیستریک و برتری جویانه به دست گرفت، میتواند بر کل منطقه سلطه یابد.
ولی تحولات میدانی بر جاه طلبیها و فزون خواهیهای عربستان خط بطلان کشید و بر تکفیریهای وهابی و دیگر گروههای مسلح شکستهای پی در پی و سنگینی را تحمیل کرد که در نیتجه آن این گروهها به جان هم افتادند.
اینگونه بود که با اقدامات نظامی حرفهای و مانورهای میدانی هوشمندانه ارتش سوریه پیروزیهای چشمگیری را به دست آورد تا پاکسازی مناطق ریف دمشق آخرین پیروزی نباشد و پس از آن پیروزیهای القصیر، ریف حمص، السلمیه، خناصر، السفیره و فرودگاه حلب شکل گرفتند، به ویژه فرودگاه حلب که بعد از پاکسازی در آستانه از سرگیری فعالیت است و همچنین شمار زیادی از انبارهای سلاحهای تروریستها کشف و ضبط شد و پاکسازی آنها در همین راستا صورت گرفت.
اکنون به نظر میرسد که شرایط برای پاکسازی روستاها و شهرکهای القلمون یا آنچه که «نبرد القلمون» نامید میشود، آماده است، منطقهای که رسانههای جهان بر آن تمرکز کردهاند و حتی برخی بر این باورند که این نبرد سرنوشت جنگ را مشخص خواهد کرد .
در ابتدا میگوییم که نبرد پاکسازی القلمون دارای نتایج تضمینی برای ارتش سوریه خواهد بود، در نتیجه حرف و حدیث در مورد احتمال سود یا زیان در آن جایگاهی ندارد و آزاد سازی این منطقه به این معناست که نظام سوریه طبق «استراتژی اسد» برای تحقق پیروزی مورد نظر جهت پاکسازی منطقه از تروریستها و بازگرداندن ساکنین آن به منازل خود آمادگی لازم را دارد.
اما از بعد نظامی و میدانی، نبرد پاکسازی القلمون حداقل دو هدف اساسی را محقق خواهد ساخت:
- هدف نخست مربوط به امنیت دمشق و حفظ دستاوردهای میدانی در ریف آن است
- هدف دوم مربوط به نقش لبنان در کمکهای تسلیحاتی به عناصر مسلح است
پاکسازی القلمون باعث تامین امنیت کامل دمشق میشود و آن را از خطر تروریسم دور میکند و مانع از هرگونه کمک رسانی و امداد به گروههای باقی مانده در برخی مناطق ریف دمشق و غوطهها به ویژه غوطه غربی و جنوبی دمشق میشود، سپس امنیت تردد میان پایتخت و حمص را فراهم میکند و تمام منطقه را از هر نوع تهدید تروریستی رها میسازد.
در مورد لبنان نیز باید گفت که پاکسازی القلمون منجر به تکمیل آنچه که در القصیر شروع شده است، خواهد شد؛ به گونهای که ارتباط موثر میان لبنان و سوریه به خصوص در مرکز سوریه از حمص در شمال تا ریف دمشق در جنوب از طریق منطقهای با عرض 85 کیلومتر صورت میگیرد. 30 کیلومتر از این منطقه بعد از نبرد القصیر به دست ارتش سوریه افتاد و 15 کیلومتر جنوبی نیز خالی از تروریستها است؛ بنابراین فقط در 40 کیلومتر باقی مانده تروریستها حضور دارند که میتوانند از طریق لبنان به سوریه نفوذ کنند و این همان منطقه القلمون است.
اگر این عملیات پاکسازی موفقیت آمیز باشد، جبهه 85 کیلومتری با لبنان در سمت غرب به کلی به روی تروریستها بسته شده و با این اقدام پرونده لبنان علیه سوریه به کلی بسته خواهد شد. اگر این موضوع را به اقدام ترکیه در زمینه شروع عملیات پاکسازی علیه برخی گروههای تروریستی اضافه کنیم، میبینیم که تا چه میزان منابع تروریسم تحت تاثیر قرار خواهد گرفت و با پاکسازی القلمون ریشه آنها خشک خواهد شد. در کنار این اقدامات باید به روحیات، روشهای کمک رسانی و ارتباط تروریستها نیز اشاره کرد.
ولی این تمام مسئله نیست ... بعد از پایان نبرد القلمون، مهمترین و خطرناکترین مسئله نقش عربستان سعودی است، چراکه تنها جبهه اصلی تروریستی که در القلمون فعالیت میکند، جبهه وهابی تحت عنوان «ارتش محمد» است. این گروه تروریستی را شاهزاده «بندر بن سلطان» برای تحقق آرزوهای عربستان تاسیس کرده است، به دیگر سخن پاکسازی القلمون تمام رویاها و نقشههای شاهزاده بندر بن سلطان را نقش بر آب خواهد کرد که در نتیجه پیروزی در این نبرد سرنوشت ساز، دست متجاوزین برای نجات طرح خود خالی خواهد شد و نبرد القلمون هلال وهابی و هلال اخوانی را نابود خواهد کرد و بعد از آن هیچ تردیدی برای تحقق پیروزی نهایی باقی نخواهد ماند.
انتهای پیام/