سرنوشت زبان فارسی در شبهقاره/ هر جا میرویم زودتر از ما زبان فارسی رفته است
خبرگزاری تسنیم:نگرانی رهبرانقلاب از زبان فارسی، یکی از مهمترین گزارههای عنوان شده در اخرین جلسه ایشان با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. رئیسالسادات، رئیس خانه فرهنگ ایران در پیشاور در مقالهای به سرگذشت زبان فارسی در شبهقاره هند اشاره داشته.
بعضى اینطورىاند؛ چشمشان را روى هم مىگذارند؛ گفتند تهاجم فرهنگى نیست. بعد که قبول کردند تهاجم فرهنگى هست، بهدنبال بحثهاى ذهنى رفتند! «تهاجم یعنى چه؟»، «فرهنگ یعنى چه؟»، «فرهنگى چه چیزهایى را شامل مىشود و چه چیزهایى را شامل نمىشود؟». ما به اینها چه کار داریم؟
این بخشی از سخنرانی رهبر انقلاب در آبان سال 1385 یعنی هفت سال پیش است. در حالی که در همه این سالها، بخش عظیمی از انرژی مدیریت فرهنگی در ایران صرف مباحثه بیهوده بر سر مفاهیم و الفاظ انتزاعی شده است، هر بار سخنرانی رهبر انقلاب در مورد فرهنگ با ورود ریز و جزئی ایشان به موارد مصداقی، نمایشی فرامتنی هم داشت. همان چیزی که این بار رهبر انقلاب به صراحت زبان به بیان انتقاد از آن گشودند: بیهودگی نزاع بر سر تعریف انتزاعی مفاهیم به جای پرداختن به اصل ماجرا. این شاید مهمترین و اصولیترین درس فرهنگی جلسه بسیار مهم رهبر انقلاب با اعضای شورای عالی انقلابی فرهنگی بود.
زبان فارسی با سابقه هزار ساله خود که تمدنی باشکوه را پشت سر داشته و به لحاظ جغرافیایی نیز منطقه وسیعی از ماوراءالنهر را در بر میگرفته است، به عنوان یک تهدید برای بیگانگان و استعمارگران همواره مطرح بوده است، اگر زمانی انگلیس در هند به تلاش برای محدود کردن زبان فارسی پرداخت و زبانی فراگیر در این کشور را به ورطه نابودی کشید، قدرتهایی که برای هویت ملتها برنامه میریزند این روزها با همان سیاست این خط را در افغانستان، تاجیکستان و حتی ایران دنبال میکنند و این زنگ خطری بزرگ است برای فارسزبانها، زنگ خطری که رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی آن را به صدا در آوردهاند.
معظمله در بخشی از سخنان خود فرمودهاند: «من خیلى نگران زبان فارسىام؛ خیلى نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانى را دُور هم بنشینند. من میبینم کار درستى در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همینطور دارند اصطلاحات خارجى [بهکار میبرند]. ننگش میکند کسى که فلان تعبیر فرنگى را به کار نبرد و به جایش یک تعبیر فارسى یا عربى به کار ببرد؛ ننگشان میکند. این خیلى چیز بدى است؛ این جزو اجزاء فرهنگ عمومى است که باید با این مبارزه کرد. دوستان! زبان فارسى یک روزى از قسطنطنیّهى آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه قارّهى هند؛ اینکه عرض میکنم از روى اطّلاع است.»
سرگذشت زبان فارسی در شبه قاره هند، سرگذشت جالبی است. سید عبدالحسین رئیسالسادات، رئیس سابق خانه فرهنگ ایران در پیشاور، در مقالهای بخشی از این سرگذشت را دوباره پیگیری میکند.
چنانکه خواهیم دید ادبیات شبهقاره بهدلیل مشرب عارفانه و صوفیانه مردمانش بیشتر تحت تأثیر بزرگانی چون حافظ، سعدی، مولانا، جامی و ... قرار گرفته است تا سرودههای حماسی حکیم توس، و به نظر میرسد شاهنامه فردوسی حداکثر تا مرزهای شرقی گستره زندگی قوم افغان یعنی پشتونها که تا مسافت اندکی آن طرف پیشاور کشیده میشود، سفر کرده باشد. اگرچه هم اکنون در دانشگاه لاهور کرسی فردوسی شناسی با مدیریت دکتر آفتاب اصغر از اساتید مشهور زبان و ادبیات فارسی پاکستان و بخش فارسی آن دانشگاه دایر است و پیرامون فردوسی و شاهنامه پژوهشهایی انجام میگیرد
پشتونها در طول تاریخ همیشه با جنگ و مبارزه سر و کار داشتهاند؛ ازاینرو روحیهشان به شعر حماسی نزدیکتر است. دکتر علی کمیل قزلباش که اصالتاً پشتو زبان است و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بلوچستان، میگوید: شاهنامه در تمامی مناطق پشتونها نفوذ فکری و فرهنگی داشته ... حتی ما شاهد چند نمونه ترجمههای شاهنامه به زبان پشتو هم هستیم. از جمله ترجمهای منظوم از مولانا محمد رفیق (زنده در 1885م.) و ترجمهای منظوم از ملّا نعمتالله ( م.؟)
این زندگی بخشی به فارسی زبان و زبان فارسی است که موجب میشود این دو قریب به هشتصد سال صحنه گردان زندگانی مردمان شبهقارّه باشند و ایران امروزی هم در سایه آن میراث حرکت کند. اینک مختصراٌ به حضور زبان و فرهنگ فارسی در پاکستان میپردازیم.
الف ــ فارسی و اردو:
نزدیکی زبان فارسی به اردو در شبه قاره هند و پاکستان زبانزد عامّ و خاص است. وجود شعرای بزرگی چون امیرخسرو، غالب، اقبال، بیدل، ابوالفرج رونی، ادیب پیشاوری و ... که به فارسی شعر سرودهاند، بر این باور همگانی مهر تأیید زده است.لیکن تجربهی بنده در پاکستان و به ویژه در ایالت خیبر پختونخواه(سرحد شمال غربی) با تنوع زبانی پشتو، هندکو، سرائیکی، کهوار، کوهستانی و گفتگو با اساتید، شعرا و ادبایی که به این زبانها سخن میگویند، حضور ایرانیان در سند و در دربار فرمانروایان این منطقه، نام ایالت پنجاب (متشکل از دو کلمهی فارسی خالص پنج و آب به مناسبت وجود پنج رود جاری در این ایالت) و بلوچستان (ترکیبی از نام بلوچ و پسوند فارسی ستان) بیانگر این واقعیت بود که زبان فارسی در پاکستان گسترهای فراتر از زبان اردو دارد.
تاریخ حضور زبان فارسی به پیش از فتح هند توسط سلطان محمود غزنوی بازمی-گردد و در زمان وی و حکومت ترکان پس از او، این حضور تثبیت میگردد و در نتیجه ی امتزاج فارسی با زبانهای بومی شبه قاره، به ویژه زبان هندی زبان اردو پدید میآید. ارباب یوسف رضا چشتی شاعر و پژوهشگر اردو و هندکو از قول محققین میگوید فارسی در بر صغیر [شبه قاره] هشتصد سال حکومت داشته است و میافزاید: پدر جواهر لعل نهرو برای کارت دعوت ازدواج او(1915م) از دو زبان انگلیسی و فارسی استفاده کرد. در دوره حاکمیت ترکان و مغولان، ادیبان مسلمان میکوشند زبان اردو را که زبان دربار، اشراف، دانشوران و شهرنشینان است، تهذیب کنند. در این تجدید نظر به حذف لغات سانسکریت که زبان دینی هندوان بوده است (به جز لغات و واژههای ادیبانه) میپردازند و واژههای فارسی یا عربی (که آن هم با زبان فارسی ممزوج شده است) را جایگزین آنها میکنند.
مشترکات فارسی و اردو بسیار زیاد است و زبان فارسی نه تنها بر اردو بلکه بر دیگر زبانهای پاکستان نیز اثرات عمیق بر جای گذاشته است. نخستین زبانی که در شبه قاره و پاکستان از فارسی بسیار متأثر گردید، زبان پنجابی بود. زبان پنجابی بدون واسطه با زبان فارسی ارتباط برقرار کرد و از آمیزش آنها چنان خمیرمایهای آماده کرد که چون به دهلی رسید زبان اردو به وجود آمد. این آمیزش را میتوان در کتاب ملا وجهی دکنی(سب رس) [سراسرعشق] به خوبی مشاهده نمود. اگر به مطالعه در ادبیات پنجابی بپردازیم آشکارا خواهیم دید که شعر قدیم پنجابی از این تأثیرات بینصیب نمانده است. همه این اثرات تا به امروز هم با حضور لغات بیشمار فارسی در زبان پنجابی باقی مانده است.
ب ــ فارسی و پشتو:
پشتو زبانِ حدود بیست و پنج میلیون (آماری که پشتونها مدعی آنند) جمعیتی است که در ایالت خیبر پختونخواه(سرحد) و بلوچستان پاکستان، افغانستان و مناطق قبایلی در مرزهای بین این دو کشور ساکن هستند.
به گمان بنده زبان پشتو شاخهای از زبان فارسی باستان است که به دلیل مهجور افتادن از مادر خویش و رشد و نمو در مناطق سخت جغرافیایی در نگاه اول با فارسی بیگانه به نظر میآید. در این مورد که پشتو ریشه در فارسی دارد یا بالعکس، شرق-شناسان و اندکی از پشتوزبانان افغانستان نظریههایی ابراز داشتهاند. از پژوهش زبان-شناسان ایرانی پیرامون زبان پشتو اطلاعی ندارم. اگر این کار نشده است، پیشنهاد میکنم مطالعهای جدی هم در ارتباط فارسی و پشتو و هم پشتو و کردی صورت پذیرد. آقای سلیم راز، نویسنده، پژوهشگر و روزنامهنگار پشتوزبان پیشاوری در مقالهای که به نشست بررسی تأثیر فارسی بر زبانهای بومی پاکستان ارائه کرده، میگوید: قدیمی-ترین نوشتههایی که در شناخت زبانها و تمدنها بر جای مانده در کتابهای مقدس هندوها یعنی "وداها" آمده است. از این وداها مستندترین آنها که به ادب و تمدن و مذاهب پرداخته است، "ریگ ودا"ست که محققین زمان تحریر آن را هزار و پانصد سال قبل از میلاد مسیح میدانند. قدیمیترین تمدنهایی که در "ریگ ودا" از آنها نام برده شده تمدنهای ایرانی، هندی و افغانی هستند. اینکه قدیمیترین تمدن بر دیگر تمدن-ها تأثیرگذار بوده امری روشن است؛ اما پرسش اینجاست که قدیمیترین تمدن کدام است؟
مطالعه تاریخ و تمدن به ما میگوید که کهنترین سند تمدن ایرانی کتاب "اوستا"ی زرتشت است که به زبان "ژند" نگاشته شده است. پس از زبان ژند، زبان "پهلوی" و سپس "فارسی" به وجود آمد. به همین ترتیب سند قدیمی تمدن هند "ودا"ها هستند که به زبان سانسکریتاند. موضوع این است که سند ایران بسیار کهنتر از سند هند است. اما ریشه کهن تمدن هند، تمدن افغانی است؛ زیرا این تمدن را آریاییها به وجود آوردند و الفبین (Elfbein) قبایل موجود پشتو را از آریاییها میداند.
نویسنده دستور زبان سانسکریت عالم پانینی (که ساکن حومه لاهور بود) در دستور زبان خود از کلمات پشتو استفاده کرده است و همین دستور زبان یکی از منابع مهم شناخت زبان پشتو است. منظور این است که پیش از زبانهای "سانسکریت" و "ژند" تمدن افغانی و ریشههای زبانی آن وجود داشته و بر دیگر زبانها هم تأثیر گذاشته است.
بحث جناب سلیم راز و استناد او به پژوهشگران زبان پشتو و رابطه آن با زبان دری و فارسی ادامه دارد که برای پیشگیری از تطویل از آن میگذریم. امید که روزی بتوانیم اصل کتاب تأثیر فارسی بر زبانهای بومی پاکستان را ترجمه و در اختیار علاقمندان و اهل زبان قرار دهیم.
حضور زبان فارسی در پشتو به گونهای غیر از زبان اردوست. میان اردوزبانان شعرایی هستند که دیوان شعر فارسی دارند که به نام بعضی از مهمترینشان اشاره شد. در پشتوزبانان به چنین مواردی برخورد نمیکنیم. آقای پروفسور جمیل یوسف زئی می-گوید در پشتو شکل مسخ شده فارسی به کار برده میشود و به عنوان مقدمهای برای تحقیق خویش در این زمینه کلمه "ناویانه" پشتو را مثال میآورد. او میگوید "ناویانه" نامی است که برای دختران به کار برده میشود. بعضی وقتها به صورت صفت هم می-آید ولی هیچ کس تصورش را هم نمیکند که این کلمه در اصل مسخ شده کلمه فارسی "نایافته" است. یا به همین ترتیب "کودِ مازرینه" یا در اصطللاح عام "کوندِ مازرینه". در زبان پشتو این عبارت عجیب و غریب به معنی "از سر ناچاری و از روی بی کسی" نیز به کار برده میشود. اصل این عبارت "کور مادر زاد" است که به دلیل کثرت استعمال و در لهجه عوام به عبارت فوق یا "گوده مازرینه" تبدیل شده است. چنین است عبارت "ستره مه شه" که ترجمه "خسته نباشی" است.
ج ــ فارسی و پنجابی:
ایالت پنجاب پرجمعیتترین ایالت پاکستان است. تأثیر فارسی بر زبان پنجابی همانند اردوست. بدین معنی که کلمات و عبارات فارسی بدون تغییر ظاهری عیناً در محاورات روزمره مردم، در نوشتهها و در اشعار به کار برده می شود.
پروفسور صوفی غلام مصطفی تبسم در بخشی از مقالهای که به سمینار تأثیر زبان فارسی بر زبانهای بومی پاکستان ارائه کرده است، میگوید: فارسی زبان فاتحان این سرزمین بوده است که حامل صدها سال روایات باستانی بودهاند. زبان تازهواردان علاوه بر اینکه زبان اداری و حکومتی شد، زبان علمی و ادبی هم گردید . کتابها به زبانشان نوشته شد. مثل هماکنون که هزاران لغت انگلیسی وارد اردو شده است.
وضع فارسی و پنجابی اینچنین است. همانطور که اگر عربی را که با فارسی درآمیخته است از فارسی بیرون آوریم زبانی بیمایه و مفلس میگردد، زبان پنجابی هم همین است؛ و همانطور که الان جدا کردن کلمات عربی از زبان فارسی سهل نیست و نیز تمیز دادن اینکه کلمهای فارسی است یا عربی مشکل است، نسبت زبان پنجابی و فارسی هم چنین میباشد.
او میافزاید: اگرچه در مناطق مختلف پنجاب به لهجه ها و حتی کلمات پنجابی متفاوت سخن می گویند ولی کاربرد لغات فارسی و مفهومی را که از آنها درک میکنند در همه جا یکسان است.
آقای تبسم به شعری بلند با نام "هیر" از شاعری بنام وارثشاه اشاره میکند. میءگوید شاهکاری ادبی و از نظر زبان پنجابی دارای اعتبار استناد است و هر شاعر متبحّر آن را میزان مقایسه شعر خویش قرار میدهد. او با آوردن چهار بیت از شعر مذکور بیست و پنج کلمهی آن را که فارسی است نشان میدهد.
د ــ فارسی و کهوار (kovar):
چترال(به فتحه یا کسره چ) از مناطق شمالی پاکستان است که از مناطق مرکزی پاکستان بسیار دورافتاده و کوه های سربفلک کشیده از چهارسو آن را محاصره کرده اند. مردم جای جای این منطقه به چهارده گویش مختلف از جمله کهوار و فارسی سخن می-گویند. هر زبان تشخّص جداگانهی خویش را دارد و تنها زبانی که بر همهی دیگر زبان-ها بیشترین تأثیر را گذاشته و در آنها حضور دارد زبان فارسی است زیرا در دو طرف منطقهی چترال فارسیزبانان زندگی میکنند. از زمانی که نوشتن در اینجا رایج شده است به زبان فارسی نوشته شده. این نوشتهها شامل اسناد زمین، نکاحنامه و وصیتنامه و غیره میشود. به همین خاطر اگر مطلبی را به زبان محلی هم مینویسند از حروف و رسمالخط فارسی استفاده میکنند. در پژوهشی که آقای پروفسور پادشاه منیر بخاری استاد بخش اردوی دانشگاه پیشاور انجام داده است میگوید: نیت نماز به فارسی است. پیش از این زبان اداری و نامهنگاری فارسی بوده است و به همین خاطر زبانهای بومی اینجا از نظر قواعد دستوری، لغات و ترکیب زبانی متأثر از اصول زبان فارسی است. قوانین مربوط به حروف علّه، حرکات سه گانه زبر، زیر و پیش، تنوین، جزم، مدّ و شدّ و غیره همه برگرفته از فارسی است.
تذکر این نکته لازم است که در عین حال به طور طبیعی به کلمات فارسی برخورد میکنیم که تغییراتی در تلفّظ آنها داده شده است. مثلاً پیراهن را پیران[پیرَن]، گندم را گوم، زانو را زان، آواز را هواز تلفظ میکنند. در کلمهسازی لغات غیر فارسی پیشوندها، پسوندها و ترکیبات برگرفته از فارسی است. همچون دیگر زبانهای پیشگفته، در زبان کهوار هم ضربالمثل ها و محاورات یا مستقیماً استفاده می شوند یا لغت به لغت ترجمه شدهاند یا مفهوم آنها ترجمه شده است. مثل زبان اردو، در منطقه چترال شاعران و نویسندگانی داریم که نظم و نثر فارسی از آنها منتشر شده است. محمد شکور غریب، مولانا محمد سیر، شهزاده تجمل شاه محوی، معظم خان اعظم، میرزا غفران غفران، محمد ناصرالملک ناصر، حبیبالله فدا و شهزاده عزیزالرحمان بیغش از جمله شاعران صاحب دیوان هستند. از میان ایشان مولانا محمد سیر علاوه بر دیوان فارسی دارای یک شاهنامه هم هست. قاضی اقرارالدین، غلام مرتضی و تعداد زیاد دیگری هستند که از نثرنگاران فارسی به شمار میروند.
هـ ــ فارسی و سرائیکی:
دکتر طارق رحمان میگوید: یکی از نظریهها دربارهی نام زبان سرائیکی این است که خود این کلمه ترکیبی است فارسی از کلمه "سرا" و پسوند "ئگی" یا "ئیگی" و علت نامگذاری آن بوده است که تجّار و صوفیای کرام ایرانی ابتدا در سرایی گرد میآمدهاند و مشتریان بازرگانان و پیروان صوفیان از ترکیب فارسی و زبان بومی زبان سرائیکی را به وجود آوردند.
هر کدام از روایاتی که در باب علت نامگذاری این زبان درست باشد، واقعیت این است که این زبان هم مخلوطی از فارسی و زبان بومی است. مرکزیّت این زبان شهر مولتان است که در نقطهای تقریباً مرکزی و متصل به چهار ایالت فعلی پاکستان واقع شده است. شهری تاریخی است که قدمت آن به پیش از هخامنشیان بازمیگردد و از جمله ایالتهای وابسته به دربار هخامنشی بوده است.
فارسی از دو راه وارد مناطق سرائیکی زبان شده است؛ یکی از طریق مکران و دیگری از طریق سرزمین گومل (Gumal) سند. یک عامل بسیار عمدهی نزدیکی سرائیکی به فارسی صوفیان کرام بودهاند که در مولتان رحل اقامت گزیده و آن شهر را به شهر اولیا تبدیل کردهاند. از جمله صوفیان که در قرنهای دهم و یازدهم میلادی به منطقهی مولتان آمدند میتوان از شاه شمس قرمطی، رکنالدین معروف به رکن عالم، بهاءالدین زکریا، سخی سرور، شاه حسین معینالدین اجمیری "سچل سرمست" و لال[لعل] حسین نام برد. این صوفیان فارسیزبان بودند و البته با مردمان محلی به زبان محلی سخن میگفتند. اینان اکثراً شعرای فارسیزبان بودند که از جمله آنها میتوان از سلطان باهو و علی هجویری "داتا گنج بخش" نام برد.
همانطور که پیشتر گفته شد از دیگر عوامل گسترش فارسی تجار و بازرگانان بوده-اند. هماکنون نیز اصطلاحات، لغات و ترکیبهای بازاری در بازار مولتان فارسی است.
عامل مهم دیگر تأسیس کتابخانهها بود که از ایران آمد. هماکنون نیز در مدارس اسلامی کتابهای دینی به فارسی است و برای یادگیری فارسی گلستان، بوستان، پندنامه و غیره رواج دارد. کتابهای حکمت مثل "طب الابدان" و غیره به فارسی خوانده می-شود. نام داروهای یونانی یا افلاطونی به فارسی است مثلاً: گاوزبان، قندق، سنگراج، مردهسنگ، صندل سفید، زرشک، حب قاقل، ثعلب پنجه ابریشم، گوگل، مغزنیم، انجار، بوزیران، گل پسته، زعفران، گل انار و غیره. این داروها هم از ایران آمده است و شاهدی تاریخی بر ارتباط سرائیکی و فارسی است.
و ــ فارسی و سندی
تاریخ گویای آن است که رابطه سند و ایران به گفته مرحوم سعید نفیسی در مقدمه دیوان کامل امیرخسرو دهلوی رابطهای حدوداً نه هزار ساله است.دکتر نواز علی شوق، استاد و رئیس بخش زبان سندی دانشگاه سند، میگوید: زبان فارسی از زمان ارغون خان مغول تا اوایل دوره حاکمیت انگلیسها برای صدها سال زبان رسمی سند بوده است و این یک حقیقت تاریخی است که زبان قوم حاکم بیتردید بر زبان قوم تحت سلطه اثرگذار است. بنابراین به یقین باید گفت که تأثیر زبان فارسی بر زبان سندی چنان ژرف بوده که تا کنون برقرار است.
در تاریخ کمتر نمونهای چون ایران و پاکستان وجود دارد که تا به این حد فرهنگ یک کشور بر فرهنگ دیگری تأثیر عمیق و پایدار گذاشته باشد. آثار حضور ایران باستان در دره رود سند یعنی پاکستان فعلی و ایران بعد از اسلام خود مقوله ای مفصل است که إن شاءالله در مقالهای جدا به آن پرداخته خواهد شد.
هنگامی که در نیمه دوم قرن اول هجری محمدبنقاسم وارد سند شد لشکریان او را اهالی فارس کنونی و بنادر خلیج فارس تشکیل میدادند و شاید این نخستین گام در ورود فارسی به شبه قاره بوده است. در دورهی فرمانروایی یعقوب لیث فارسی زبان رسمی سند بوده و در کنار آن سندی هم رواج داشته است. در قرن پنجم هجری سند تحت سلطهی غزنویان بوده که مولتان مرکز استقرار آنها بوده است و خطبههای نماز جمعه به فارسی ایراد میشده است. در پنجاب و سند با تأسی از دربار غزنویان شعر و نثر فارسی رواج کامل یافت و سرودن اشعار حماسی و نگارش افسانهها و داستانهای عاشقانه و غیره به زبان سندی هم آغاز گردید که از جملهی آنها سسئی پنؤن، قصه سیفالملوک، مومل رانو و ... از آثار مشهور به جای ماندهاند.
در دورهی مغولان نظم فارسی شامل غزل، مثنوی، قصیده، قطعه، رباعی و نثر فارسی شامل تاریخ، ادب، تذکرهنویسی، پندنامهها و نصایح، ترجمهی قرآن مجید و ترجمهی احادیث و روایات به زبان فارسی، حاشیه فارسی بر صحیح بخاری، فقه و سیرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم و صرف و نحو فارسی گسترش یافت. در این دوره نظم و نثر فارسی تأثیری عمیق بر زبان محاورهای و ادبیات سندی بر جای گذاشت. گنجینه ی لغات، محاورات و ضربالمثلها، قالبهای شعری، افکار و اندیشه-های عرفانی و روحانی فارسی از این دوره به بعد سرمایهی زبان سندی گردید.
در زبان سندی همچون دیگر زبانهای موجود پاکستان یا لغات و عبارات فارسی عیناً وجود دارند و یا برای هماهنگی با تلفظ سندی تغییر شکل دادهاند. مثلاً کشکول به کچکول، غنچه به گونچ، پنجه به چنبو، گنج به گند، بیچاره به ویچاره و ... تبدیل شده است.
ز ــ فارسی و هندکو:
هندکو از زبانهای رایج بین مردم بومی پیشاور، منطقهی وسیع هزارهجات (شامل ایبت آباد، مانسهره، هریپور، حسن ابدال و ...) است. در زبان هندکو هم هزاران لغت، عبارت و ضرب المثل فارسی رایج است. در این زبان هم مثل دیگر زبانهای بومی پاکستان لغات فارسی یا طی گذشت قرنها با تغییراتی همراه شدهاند یا عیناً به کار برده میشوند. برای نمونه تعدادی از آنها را ذکر میکنیم:
در زیورآلات: وزن، آویزه، طلائی، نقری، نوشیروانی، تعویذ، زنجیری، گلوبند، تاج، امام ضامن و ...
در مراسم ازدواج: نکاح، آیینهبندی، گلپاش، خوانچه سلامی
جناب مختار علی نیّر(م.2010م.) از محققین و شعرای هندکو ملقب به بابای هندکو مینویسد: هرجا میرویم قدم به قدم نامها و لغات و اصطلاحات فارسی پیش از ما حرکت میکنند و همین ما را مجبور کرده است که بالادستی فارسی را بپذیریم. از جمله نامهایی است که در جوار ما هستند و روزانه به کار میبریم و بر گرد آنها میگردیم. مثلاً: محله، کوچه، چاه، شاهراه، کوچه بسته، کوچهبندی، محلّهدار، رسالدار[مقامی در ارتش صفویان یا افشاریه بوده است مثل سرتیپ]، بازار نالبندی[نعلبندی]، دروازه، محله¬ی مروی¬ها، محله¬ی خداداد[ساکنان این دو محلّه فارسی گو هستند]، بالاخانه، سرآسیه[آسیاب]، قبرستان، گنبد، منارخانه، امام بارگاه، قصاب¬خانه، دریچه، دستار، ...
از جمله مطالب قابل ذکر دیگر زبان فارسی در پاکستان حضور فارسیزبانان تبعهی پاکستان در این کشور است. شیرازیها و یزدیها در کراچی، هزارهها در کویته و بازماندگان افسران ارتش نادری و احتمالاً صفوی و رهبران و روحانیون شیعه در پیشاور و اقوام فارس(دری)زبان افغانستان در مناطق قبایلی هممرز با پاکستان به خصوص شیعیان در منطقهی پاراچنار از جمله گروههایی هستند که درون خانههای خویش فارسی سخن میگویند و در ماههای محرم و صفر و مجالس هفتگی نوحه و روضهخوانی به زبان فارسی دارند.
محقق ارجمند جناب آقای آخونزاده مختار علی نیّر که آبا و اجدادشان از ایران به پیشاور مهاجرت کردهاند کتاب تحقیقی بسیار ارزشمندی در پانصد و هفتاد صفحه به زبان اردو و در قطع وزیری به نام "تاریخ عزاداری پیشاور" نوشتهاند که در آن نوحه-هایی را آوردهاند که به زبان فارسی هستند و هماکنون نیز فارسیخوانان آن ها را در مجالس فارسی می¬خوانند.
از جمله عوامل مهم دیگر سوسو زدن چراغ نیمافروختهی زبان و ادب فارسی وجود مدارس دینی شیعه و سنّی است که در آنها صرف و نحو ابتدائی و مجموعهای بنام پنج گنج (ویژه حوزههای دینی اهل سنّت) به فارسی تدریس میشود. آمار جدیدی از تعداد این مدارس دینی در دسترس ندارم ولی آماری را که آقای دکتر طارق رحمان در کتاب خویش زبان، آموزش و فرهنگ ذکر میکند حدود چهارهزار باب تا سال 1988 است که قطعاً در هر دو حوزه و مخصوصاً شیعه افزایش بسیار یافته است. بر این عامل می-توان بخشهای فارسی دانشگاههای مختلف پاکستان و کلاسهای آموزش زبان فارسی که مراکز نه گانه فرهنگی جمهوری اسلامی برگزار میکنند و در هر دو مورد از رونق چندانی برخوردار نیستند افزود.سیّد عبدالحسین رئیسالسّادات
raeisossadat@yahoo.com
انتهای پیام/