برای خانواده شهدای فتنه قابل هضم نیست که مسئولان، عاملین فتنه را سر کار بیاورند
خبرگزاری تسنیم: پدر یک شهید مبارزه با فتنه ۸۸ میگوید: حداقل انتظار از مسئولان اخیر این است که در این فکر نباشند عاملین فتنه ۸۸ را بیاورند سر کار، اینها برای ما نه قابل هضم است و نه قابل قبول، طرف عامل فتنه و کودتا بوده، دیگر تعارف ندارد.
خبرگزاری تسنیم: گواهی پزشکی قانونیاش خواندنیست. نه اینکه محتوای جالبی داشته باشد اما گواهی بر همه استخوانهایی است که زیر حمله بی رحمانه فتنهگران خرد شد. پدرش معتقد است، امیرحسام ورزشکار و قویتر از این حرفها بود که از پس دو سه نفر برنیاید. چند نفری و با چوب و چاقو و طرحی از پیش تعیین شده بر سرش ریختند. او هم تا میتوانست مقاومت کرد اما شدت صدمات وارده باعث شهادتش شد. شهید امیرحسام ذوالعلی در دهم دیماه 88 مقابل دانشگاه وقتی راهی کلاس درسش بود توسط آشوبگران ناشناس به شهادت رسید. حالا پدر او عباس ذوالعلی فرهنگی بازنشسته با اقتدار از جبههای حمایت میکند که نه تنها فرزندش بلکه خیلی از جوانان این نظام برایش خون دادهاند. او از جبهه انقلاب میگوید و خط رهبری. حتی پیشنهادات مالی برخی از سران فتنه که 10 روز پس از شهادت امیرحسام برایش آورده شد به نظرش مضحک و خنده دار است. حالا عباس ذوالعلی که خود از جانبازان شیمیایی 8 سال دفاع مقدس است با صدایی گرفته از رزم و مقاومت سال 88 توسط نسل فرزندانش میگوید. گفتگوی تسنیم با این پدر والامقام در ادامه میآید:
* تسنیم: از خصوصیات اخلاقی فرزند شهیدتان بگویید.
از بچگی یک خصوصیات خاص داشت، دنبال هرکاری که میرفت غیر ممکن بود بدون نتیجه برگردد. وقتی 10 سالش بود اگر چیزی را میخواستیم و میگفتند اینجا ندارد بعضی دوستان میگفتند امیر حسام برود دنبالش، پیدا میکند. بسیار سمج بود و پشتکار خاصی داشت. به مرور زمان هم که بزرگ شد این خوی و خصلت برایش جا افتاده بود. در کارهای هیأت، کارهای درسی، مسجد، ورزشی و محیطی که مشغول به کار بود خیلی پشتکار خوبی داشت و به برکت خیلی اعتقاد داشت. ندیدم کاری را بدون نیت قرب انجام دهد. هم در مسجد و هم در بسیج بسیار فعال بود. از بنیانگذاران هیأت و ورزشکار حرفهای و دانشجوی قابلی بود. یکبار مثلا ما اینجا جلوی مسجد داشتیم با حاج آقا صحبت میکردیم راجع به کاری، ایشان گفت که من میروم انجام میدهم. حاج آقا به او گفت شما با این مشغله کاری چگونه میخواهی روی این قضیه وقت بگذاری؟ ایشان گفت: "حاج آقا! من بچه بودم پدرم به من گفت آب میخواهی به دست من بدهی به نیّت قرب بده و من یاد گرفتم که هرکاری را که به قصد قرب انجام بدهی وقتش برکت پیدا میکند." این طور اعتقاد داشت.
امیرحسام از دوران راهنمایی روی مسئله ولایت فقیه تحقیق میکرد
* تسنیم: امیر حسام را چگونه تربیت کردید که شد "شهید امیر حسام ذوالعلی"؟
از بچگی بیشتر با پسرعمههایش بود، همه آنها خدا را شکر بچههای خوبی بار آمدند، از اول خودم مسجدی بودم اینها هم آمدند و این راه را ادامه دادند و خدا را شکر همیشه مقید بودند به تکلیف شرعیشان. خدا رحمت کند مادر ما را ایشان آن زمان فقط میگفت این حلال است و این حرام است و ما میگفتیم چشم. این جوانه کم کم در ما رشد کرد و مسجد هم که نزدیک منزلمان بود. بچههای من هم این گونه به مسجد میرفتند و در بسیج خیلی فعال بودند و راه برای اینها خیلی هموارتر از ما بود. همهشان سر به راه هستند و اهل، ولایت را خوب میشناسند. امیر حسام وقتی که رفت راهنمایی از آن جا در ارتباط با ولایت خیلی تحقیق میکرد، میخواست دقیقا بفهمد که ولات فقیه یعنی چه، وما هم از دوستان و آشنایان چیزهایی را که میدانستیم و کتابهایی را که نیاز بود برایش تهیه میکردیم. کلاسهای اصول عقاید را خیلی مقید بود که شرکت کند و این شد که فهمید باید چگونه زندگی کند.
بار آخری که حسام به هوش آمد آنچنان "یا حسین(ع)" گفت که همه پرستارها ناخودآگاه گریه افتادند
* تسنیم: برخی خانواده شهدا میگویند فرزند شهیدمان از بقیه فرزندانمان بهتر بود، امیرحسام شما هم چنین بود؟
وقتی خداوند تبارک و تعالی انتخابش میکند طبیعتا با بقیه تفاوتهایی دارد. همه یکی نیستند، عقاید و سلیقهها مختلف است، امیرحسام هم اینگونه بود و این خصلت و خو را داشت که خداوند ایشان را پذیرفت، خیلی ارزشمند است کسی زمان شهادتش، زمانی که جان از کالبدش جدا میشود بتواند ذکر بگوید. از علما و بزرگان شنیدیم که لحظه جان دادن حتی گفتن اشهد سخت است و شاید به زبان خیلیها نیاید ولی امیرحسام در بیمارستان توسط دستگاهها سه بار به هوش آمده و در هر سه بار غیر از ذکر چیزی نمیگفت، 5 یا6 پزشک و پرستاری که در آن زمان اطراف او بودند تایید کرده و برایم روایت کردند که دفعه سوم وقتی امیر حسام به هوش آمد آنچنان "یا حسین(ع)" و "یا زهرا(س)" گفت که همه این وسایل از دست ما افتاد و فضا جور دیگری شد، میگفتند همه ما ناخواسته و ناخوداگاه گریه میکردیم. تا چیزخاصی در وجود فرد نباشد که خداوند او را نمیپذیرد. صد هزار مرتبه شکر من بچههای خوبی دارم.
* تسنیم: رشته تحصیلی و شغل امیرحسام چه بود؟
دانشجوی رشته الهیات دانشگاه آزاد بود و همزمان در امنیت پرواز فرودگاه امام رحمة الله علیه کار میکرد.
روز 9 دی سال88 به طرف او تیراندازی شد اما تیری اصابت نکرد
* تسنیم: شهادتش چگونه اتفاق افتاد؟
امیرحسام زیاد اهل گوشی نبود، به او میگفتیم این گوشی همراهت را با خود ببر که وقتی میروی هیأت یک اطلاعی از شما داشته باشیم. او هم میپذیرفت. اما آن اواخر یک دوماهی بود که دیدم به هیچ عنوان گوشی همراهش را با خود به جایی نمیبرد.به او گفتم این گوشی همراه است. ما میخواهیم با شما تماس بگیریم و بدانیم کجا هستی. گفت: نه آقا جان اذیت میشوم. من حس کردم باید یک موضوعی باشد که او نمیگوید.
روز 9 دی سال88 بعد از راهپیمایی امیرحسام که کفن پوش شده بود همراه یکی از دوستانش میآیند بالای میدان تسلیحات، در انباری که وسایل صوت و تصویر و پرچم است رفته تا وسایل را آنجا بگذارند. موقع بازگشتن از انبار به آنها تیر اندازی میکنند اما تیری اصابت نمیکند. افراد مسلح هم در ماشین در حال حرکت بوده و قابل شناسایی نبودند. فردای آن روز یعنی 10 دی ماه88 امیرحسام را جلوی در دانشگاه به شهادت رساندند و آن دوستش یعنی آقای مرادی را در نارمک 18 ضربه چاقو زده بودند.
* تسنیم: دوستش هم شهید شد؟
خیر؛ هنوز زنده است. این موضوع سوء قصد را ما در ابتدا نمیدانستیم و امیرحسام چیزی نگفته بود. دو سه روز بعد از شهادتش دیدیم که گزارش آمد همچین اتفاقی اینجا افتاده بوده و ما هم اول، خبر جراحت سخت مرادی دوست امیرحسام را شنیدیم و با خود گفتیم ای وای میشود که زنده بماند اما بعد از یک ساعت برادر امیرحسام زنگ زد و گفت: مدارک حسام خانه است؟ خیلی با نظم میگفت، گفتم مگر میشود مدارک همراهش نباشد، گفتم چه میخواهی بگویی؟ گفت تصادف کرده تا گفت که تصادف کرده من جریان را فهمیدم. همان جا به مادرش گفتم که باید رضا باشیم به رضای خدا، و هرچه پیش آمد باید پذیرا باشیم. که رفتیم بیمارستان و فهمیدیم به شهادت رسیده است.
* تسنیم: یعنی امیرحسام تحت نظر قاتلین بود؟
اینطور فکر میکنیم. ما اینجا یک نمایشی ترکیب با تعزیه برای دهه اول محرم داریم و سالها امیرحسام مشارکت فعال در تهیه این نمایش داشت، یکبار رفتم خانه، خواهرش را بیاورم دیدم خواهرش ترسیده، گفتم چه شده؟ گفت تلفن شده و توهین و تهدید کرده بودند. من او را برداشتم و آوردم و گفتم اصلا جواب تلفن را نده. اما بعدا آمدند تحقیق کردند و فهمیدند که تلفن توهین آمیز آن روز از کیوسک جلوی مسجد بوده. باز هم مشابه این مزاحمت تکرار شد. یکبار که تلفن زنگ خورد، گوشی را خودم برداشتم و دیدم که طرف شروع کرد به دری وری گفتن، طرف میگفت خودت کم بودی حالا پسرت را هم میآوری در این مراسمها... من گفتم ما دوست داریم اینگونه زندگی کنیم برای شما چه مشکلی دارد، به شما ربطی ندارد، شما هم هرجور دوست داری زندگی کن، و تلفن را قطع کردم.
امیرحسام بدن خیلی قوی داشت و به خاطر ضربات متعدد به شهادت رسید
* تسنیم: جراحتهای ایشان که منجر به شهادت شد بر اثر چاقو بود؟
در گزارش ذکر نشده با ضرب چاقو نوشته شده با شیء تیز. عضوی را که آسیب رسانده ریهاش بوده و ریه اش هوا میکشد و به خاطر هوایی که کشیده بود حالش وخیم میشود. در ضربات اول که او را میزنند و پایش را شکستند، باز هم بلند شد و از خود دفاع کرد، زیرا ورزشکار و خیلی قوی بود. اما ضربات بعدی و وخامت اوضاع جسمی او را از پای در میآورد.
امیر حسام بدن خیلی قوی داشت نمونه اش مثلا در همان اتفاقات فتنه، اکثرا من با بچههایم میرفتم بیرون. با این وضیعت جسمی نامساعدم و وضعیت شیمیایی شاید برای بچهها سخت بود که پاگیرشان باشم، فهمیدم که خودشان میخواهند بروند و من را با خودشان نبرند. آنها رفتند و من هم خودم به تنهایی رفتم. در میدان انقلاب راه افتادیم آمدیم. که دیدم جلو من سر یکی از خیابانها ایستادهاند. یکدفعه دیدیم این فتنه گران ریختند سر ما، یکی لگد میزد، یکی مشت میزد. من از دور سر حسام را آنجا دیدم، نگران بودم که اتفاقی برایش بیفتد. میدانستم حسام حرکتی نمیکند که به ضرر بچه انقلابیها تمام شود. او هم مثل من معتقد بود باید با این جوانان گول خورده نرمتر برخورد کرد تا نسبت به انقلاب بغضی به دل نگیرند. ولی از امیرحسین میترسیدم. گفتم کاری نکند. دیدم که امیرحسین آنهایی را که بر سر ما ریخته بودند و میزدند، بلند میکرد و این ور و آن ور میانداخت.با آن بدن قوی هیکل این فتنه گران برایش خیلی کوچک و سبک بود. وقتی از آن زیر آمدم بیرون به بچهها گفتم آخه چرا؟ من مگر نگفتم که اینها جوان و خام هستند، اینها جوانان گول خورده هستند و اصلیها نیستند. اگر به اینها یک تلنگر بزنی برایشان بغض و کینه میشود. ما باید تحملمان زیاد باشد.
برای پیدا کردن عاملین شهادت پسرم کار موثری انجام نشد
* تسنیم: عاملین شهادت امیر حسام پیدا شدند؟
خیر پیدا نشدند. من آخرین اعتراضم به این آقایان این بود که شما هیچ کاری نکردید، هیچ تحقیقی نکردید. شما باید از دانشگاه امیرحسام شروع میکردید و در محل هم تحقیق میکردید یا محل و باشگاهی که مرتب میرفت. کدام یک از اینها را رفته و تحقیق کردید؟ هیچ کدام.
* تسنیم: در نهایت به شما چه جوابی دادند؟
گفتند هر موقع پیدا شد به شما اطلاع میدهیم. کار موثری نکردند. نمیگویم نخواستند ولی نکردند. پیگیری در حد همان تشکیل دادگاه بوده است. 10 جلسه ما را بیخود و بیجهت کشاندند و یکسری سوالات اولیه.
* تسنیم: اتفاق در چه خیابانی افتاد؟
شیخ فضل الله نوری، یادگار امام. یک خانمی هم شاهد جریان بوده است. میگفت ضاربین از یک پژو 206 و دو پراید بودند. اما نتوانست چهرهشان را تشخیص دهد. در دادگاه هم حاضر شد و شهادت داد. همان خانم با اورژانس تماس گرفت و امیرحسام را به بیمارستان رساندند.
* تسنیم: دوربینهای شهری هم از این حادثه فیلمی نداشتند؟
دقیقا نقطه کور بوده. خیلی خنده دار است، یک آمبولانس میرود و یک سری مردم جمع هستند و شلوغ. اینجا نقطه کور است قبول! اما بالاخره دوربینهای دیگر که نشان میدهد چه ماشینهایی میرود و از اتوبان عبور میکند، ماشین 206 بوده. گلگیر سمت چپ هم افتاده بود. در دوربین بعدی که شما میتوانید بفهمید کدام خودرو بود. مگر چند 206 در آن لحظه رد شده بود. کاش حداقل برای دلخوشی مادرش هم که شده یک تحقیقی میکردند، بالاخره جوری که ما حس میکردیم اینها رفتند و یک تحقیقی کردند و یک تلاشی میکنند.
در رابطه با پرونده سران فتنه مطیع امر رهبر هستیم
* تسنیم: الان 4 سال از آن جریان میگذرد، نخواستید که پرونده را دوباره به جریان بیندازید؟
آخر میدانیم که انتهایش چه میشود. خب قاتلین را بگیرند. اصل قضیه کس دیگری است و عامل فتنه افراد دیگری هستند. تازه برخی از مسئولین دارند داستان درست میکنند که آقایان را با سلام و صلوات بیاورند بر سر مسئولیت.
* تسنیم: آقای ذوالعلی! خواسته و توقع شما چیست؟
ما که مطیع رهبر هستیم، خواستهای نداریم که سران فتنه را بگیرند و اعدام کنند. هر چه تکلیف باشد به همان قانع هستیم. اینها خودشان هم میدانستند که موفق نمیشوند، یک تیری بود در تاریکی. میدانستند که مردم 8 سال در مقابل ابر قدرتها ایستادند و آخر هم یک نَه به همه دشمنان میگویند. من چون در بسیج اینجا مسئولیت داشتم خیلی در این قضیه شهدا و خانواده شهدا بوده و پیگیر کارهایشان بودم. خانواده شهدای ما هم همیشه آدمهای صبور و مقاومی بودهاند.
امیرحسام از پرچمداران راهپیماییهای انقلابی فتنه 88 بود/ همیشه با سوز خاصی میگفت خدایا مارا به کاروان شهدا برسان
* تسنیم: شهید امیرحسام ذوالعلی در راهپیماییهای انقلابی دوران فتنه88 شرکت داشت؟
بله؛ همیشه از پرچمداران بود.در نهم دیماه هم که کفن پوش رفته بود. در هیأت هم مداحی میکرد و میاندار خیلی خوبی بود. مراسمی داشتیم هر سال در دهه اول محرم که ترکیبی از تغزیه و عزاداری بود. حسام هم همیشه شرکت داشت. محرم سال88 در روز عاشورا در انتهای این مراسم دعای آخر را پشت بلندگو حسام کرد. خیلی هم قشنگ دعا میکرد. همیشه اولین دعایش، فرج آقا امام زمان(عج) بود، دعای دومش سلامتی آقا بود. دعای سومش شهادتش بود که همیشه از خدامیخواست که شهادت نصیبش شود. در دعای سومش همیشه با سوز خاصی میگفت که خدایا مارا به کاروان شهدا برسان! خدایا مرگ مارا شهادت در راه خودت قرار بده. خدایا مرگ ما را در محرم قرار بده. همه این دعاها هم سرانجام اجابت شد.
همان روز پشت بلندگو جوانان را نصیحت میکند. پیرو جریانات مختلفی که در محرم88 اتفاق افتاده بود و اشوبهای خیابانی. حسام جوانان محل را پشت بلندگو نصیحت کرده و میگوید من هم مثل شما جوان هستم. گول این داستانها را نخورید. یک روزی پشیمان میشوید و چه بهتر زود باز گردید به خودتان.
برای خانواده شهدای فتنه قابل هضم نیست که مسئولین، عاملین فتنه 88 را بر سر کار بیاورند
* تسنیم: آقای ذوالعلی! انتظار شما از مسئولین چیست؟ در مورد محکومیت سران فتنه نظر شما چیست؟
ما که مطیع امر رهبر هستیم. ایشان هرچه بفرمایند ما مطیع امر هستیم. اما طبیعتا حداقل انتظاری که داریم از مسئولین اخیر این است که در این فکر نباشند که عاملین فتنه 88 را بیاورند سر کار. اینها برای ما خانواده شهدای فتنه88 نه قابل هضم است و نه قابل قبول. خیلی سخت است! طرف عامل فتنه و کودتا بوده، دیگر تعارف ندارد که. اینگونه نیست که بگوییم یک اشتباه بوده و نظر غلطی داده و حالا هم همه چیز تمام شده. نه. جریانی بوده که همه دشمنان و استکبار، شیطان بزرگ پشتشان بودهاند. حالا چطور باید قبول کنیم که وقتی حتی یک کلمه هم نگفتند ما اشتباه کردیم و بیایند عذرخواهی کنند حالا عنوان بشود که نیت چیز دیگری بود.
من و شما یک اختلافی داریم ولی به دشمن ما ربطی ندارد. دشمن دشمن است و تعارف ندارد. ولی در جریانات فتنه88 همه مردم دیدند که این آقایان سران فتنه نه جریان را رد میکردند و نه اعتراضی به دشمن میکردند که بگویند شما دخالت نکنید در کار ما. حالا چه انتظاری هست که اینها را بیاورند سر کار؟! بگوییم چی؟
سوال من از سران فتنه این است کجای این فتنه و وحشی گریها برای رضای خدا بود؟/عذرخواهی کافی نیست؛ عاملین فتنه و کودتا، امتحان خود را پس دادهاند
* تسنیم: برای سران فتنه حرفی و پیامی دارید؟
حضرت امام وقتی که وارد فرودگاه شدند اولین اعلامیه که زدند بالایش آیه ای نوشته بود که معنی آن این بود: "همه اینها سر آن یک جمله است که کار برای رضای خدا باشد." اولین اعلامیه که حضرت امام دادند محتوایش این بود که همه نصیتها و همه روضهها و همه کارها برای رضای خدا باشد. حرف من به سران فتنه این است. من سوال میکنم، اینها که مدعی خط امام بودند پاسخ بدهند کجای این فتنه برای رضای خدا بود؟ این وحشی گریها برای رضای خدا بود؟ وقتی این گونه میریختید سر مردم، اسمش را چه میگذاشتید؟ اینها عاملین فتنه و کودتا باید قبول کنند که اشتباه کردند. ضمنا قبول هم که بکنند، عذرخواهی هم که بکنند اینطور نباشد که بیایند در راس کار، زیرا اینها امتحانشان را در همان دوران پس دادهاند. کجای این کارها برای رضای خداست؟ اینها واقعا امتحانشان را پس دادند.
فتنه در همه زمانها بوده است. در زمان حضرت رسول(ص)، حضرت امیر(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) مگر نبودند؟ میگفتند اصحاب دارند آن طرف نماز میخوانند و شما داری این طرف نماز میخوانید؟ بالاخره کدام طرف درست است؟ شما درست میگویید یا آنها؟ مگر طلحه و زبیر نبودند؟ شمر سر امام حسین را برید حالا میآمد معذرت خواهی میکرد.
ماجرای پیشنهادات مالی سران فتنه بعد از شهادت امیرحسام ذوالعلی
* تسنیم: بعد از شهادت آقا حسام واکنش مردم و دیگران چطور بود؟
هنوز جنازه را به ما تحویل نداده بودند. این خبرنگارها میآمدند. گفتم خدایا اینها خیلی زیاد هستند و کوچکترین اشتباهی کنم مشکل میشود، هرکس آمد گفت من از خبرگزاری فلان هستم. گفتم من الان هیچی. من گفتم تا موضع شما مشخص نباشد من چیزی ندارم که بگویم اما با این حال باز هم سوء استفاده کردند. گاهی وقتی من خانه نبودم، میآمدند و از حاج خانم که خدارا شکر هوشیار بودند مصاحبه میگرفتند. یکبار همان اوایل که حدود 10 روز از شهادت حسام گذشته بود. از طرف برخی از همین آقایان دخیل در فتنه88 آمده بودند. چیزی آورده بودند که من خنده ام گرفته بود. نوشتهای بلند بالا که مثلا ما برای شما این کارها را میکنیم.
* تسنیم: چه کارهایی؟
مثلا به شما فلان چیز را میدهیم، فلان مال را میدهیم. وعده و وعید؛ در نامه ابتدا دلجویی کرده بودند و بعد اینکه شما را از نظر مالی بی نیاز میکنیم و اینها. اولش را که خواندم دیدم یک سری اقلام است بقیهاش را نگاه هم نکردم. من فقط اشتباهی که کردم آن را پاره کردم که ای کاش نگه میداشتم و به عنوان یک سند الان داشتم. میگفتند که آقای فلان ما را فرستاده تا آسیبی که شما دیدهاید جبران شود.
* تسنیم: کدام آقایان؟
با عنوانهای مختلف بودند که نام بردنشان کار صحیحی نیست.
* تسنیم: میخواستند در قبالش کاری کنید؟
خیر؛ اول میخواستند دلجویی کنند، وقتی راه برایشان باز شد، طبیعتا پشتش یک چیزی خوابیده بود و لابد میخواستند کاری هم انجام دهیم.
اشراری که توسط نهی از منکر امیرحسام به راهآمدند، در تشییعش حضور داشتند
* تسنیم: بعد از شهادت امیرحسام شده کسی از کارهایش ناراحت شده باشد و پشیمانی خودش را برای شما ابراز کند؟
بله؛ در محله ما همه جور افراد هست. افراد شرور هم هستند. چند وقت قبل از شهادت مردم نزد حسام آمده و گفته بودند این اشرار اذیت دارند. شکایت کرده بودند. و به حسام هم گفته بودند شما این قضیه را پیگیری کن. حسام هم همه این جوانان شر را جمع میکند در مسجد، همه افرادی را که اسامی آنها را نوشته بودند. برایشان صحبت کرد، گفت: من مخصوصا گفتم بیایید اینجا چون اینجا خانه خداست. بهتر است الان این کار را بکنید چه عقلانی و چه شرعی، بهتره که اینجا بیایید و با هم یک عهد و پیمانی ببندیم، در مورد خوبی و بدی صحبت میکند که خوبی این گونه است و شرارت این گونه. آخر میگوید که آقایان بیایید امضا کنید، بعد میگوید من شکایت را پاره میکنم ولی شما را به خانه خدا قسم میدهم که راه راست را ادامه دهید. این جریان گذشت تا اینکه امیرحسام به شهادت رسید. توی تشییع جنازهاش دیدم یکسری بچههای شر محل، یک گوشهای جمع شدهاند، هیأتیها هم یک طرف، بچههای بسیج هم یک طرف، گفتم خدایا اینها چرا آمدند و من نگران بودم که اتفاقی نیفتد. بالاخره سران فتنه همیشه از این افراد استفاده میکردند. رفتم پیششان دیدم همه با حالت گریه و نالان ایستادهاند. گفتم چی شده؟ حرفتان را بزنید. گفتند: "چند روز پیش یک اتفاقی افتاد ایشان میتوانست ما را بردارد و ببرد، اما نه تعهدی و نه چیزی. قسممان داد که بیاییم اینجا در خانه خدا عهد ببندیم." الان شما بیایید ببینید اینها از معتاد گرفته تا خیلیهای دیگر، مجتمعی درست کردند و عاقل و اهل شدهاند و خیلیهایشان مسجدی شدند. اثرات زیادی داشت. حتی یک عده گفتند ما اشتباه کردیم که رفتیم به موسوی رای دادیم. آمدند پیش من گفتند من به موسوی رای دادم ولی به خدا نمیدانستم که این طور است. حلالش نمیکنم.
شهدای مبارزه با فتنه میدانستند که چه کسانی مانع اهداف و کارهایشان است
* تسنیم: بالای عکس شهید جملهای از آقا نوشتهاید که فرمودند: شهدای فتنه افضل شهدای انقلاب اسلامی هستند. فکر میکنید این جمله را برای چه آقا به کار برده است؟
اینها انتخاب شده بودند. من در جنگ تحمیلی شرکت داشتم و میدیدم که همه جور افرادی بودند، یکی عِرق ملی داشت، یکی مذهبی بود و یکی ولایتی بود، همه میآمدند آنجا و از مملکتشان دفاع میکردند. کار به مسائل دیگری نداشتند، اما اینها، شهدای مبارزه با فتنه88 انتخاب شده بودند و میدانستند که چه کسی مانع اهداف و کارهایشان است.شاید باورتان نشود آقا که صحبت میکردند امیرحسام مینشست چندبار این صحبتها را گوش میکرد و از آن مطالبی را درمیآورد. این ویژگیها را داشت که شهید شد. اگر یک آدم معمولی بود کسی با او کاری نداشت.
* تسنیم: مجروحیت جنگی شما چیست؟
مقداری شیمیایی.
* تسنیم: کجا شیمیایی شدید؟
ما برای جنگ نرفته بودیم که شیمیایی شدیم. فردی به نام اصغر آقا بود که کامیون داشت کومله در منطقه شهیدش کردند، چند بار با ایشان رفته بودیم منطقه و یادگرفته بودیم، بعد توسط ایشان و دوستانشان که کامیون بزرگ داشتند اقلام را جمع میکردیم و میرفتیم. راه را بلد شده بودیم و دیگر برای تدارکات به اهواز نمیرفتیم. در همین مسیرها که رفت و آمد داشتیم فهمیدیم آنجا را زده بودند و شیمیایی شده بود و به این طریق ما هم شیمیایی شدیم.
هدف دشمن در همه جنگها اینست که نظام را بزند
* تسنیم: به نظر شما مقاومت در دوران دفاع مقدس، و مقاومت در ایام فتنه در تهران چه شباهتهایی با هم داشت؟
هدف دشمن یکی است، هدفش این بود که نظام را بزند، آن موقع هم که حمله کرد همین بود. شما سال 78 هم ببینید فتنه اتفاق افتاد، نرم تر از این ولی ادامهاش همین 88 بود، البته فتنه که از زمان آدم و حوّا بوده، زمان حضرت رسول هم همینطور، انقلاب هم وقتی پیروز شد از همان 22 بهمن 57 فتنه بوده و این طور نیست که بگوییم فقط یک بار اتفاق افتاده بود. بلکه در هر برهه و زمانی یک نوع فتنه وجود داشته است. شهدا هم همه برای حفظ نظامشان رفتند، برای دین و انقلابشان و همه یک هدف داشته و نیت الهی در خود داشتند.
ما یک جلساتی ماهی یک بار داریم، دوستان قدیمی و بچههای جنگ، امیرحسام یک بار در این جلسه شرکت کرد بچه ها به من گفتند حسام خیلی نور بالا میزند، آن موقع اصطلاح بود هر کس در منطقه میخواست شهید شود میگفتند نوربالا میزند. رفقای ما این حرف را میزدند و میگفتند خیلی نور بالا میزند. من یک روز این حرف بچهها را به او گفتم، اوایل فتنه بود، گفت انشالله شهید میشوم. من به او گفتم تازه اول کار است و اتفاقات زیادی در پیش داریم.
* تسنیم: برخی خانواده شهدای فتنه شنیده میگفتند اگر فرزند ما رفته بود در میدان جنگ و جنگیده و شهید میشد انقدر برای ما اذیت کننده نبود که حالا در پایتخت. نظر شما چیست؟
میدانید چرا این حرف را میزنند؟ خانواده ها آن موقع که بچه شان را میفرستادند جبهه از همان موقع که این بچه خدا حافظی میکرد بالاخره یک زمینه ای در دل اینها بود، حتی اگر جزو خدمات بود و کیلومترها با خط فاصله داشت اما تَه دل پدر و مادر بود که شاید یک اتفاقی بیفتد و کمی آماده خبر شهادتش بودند. ولی اینکه بچه ات صبح ساعت 6 خداحافظی کند و ساعت 9 خبر شهادتش را بدهند خیلی سخت است. روز حادثه یادم هست صبح من حسام را بلند کردم برای نماز و نمازش را خواند، یک ربع بعد با عجله آمد گفت بابا من اینجا کنارت یک دراز بکشم؟ دیدم این متکا را هی این ور آن ور میکند، گفتم بابا تو بیست دقیقه دیگر باید بروی این بیست دقیقه را به تعارف نگذاران و بالش را بگذار زیر سرت و استراحت کن. وقتی هم که داشت میرفت تَه دل ما آشوبی بود، تلفن که زده شد انگار دوزاری من تازه افتاد که یک اتفاقی افتاده برادرش گفت تصادف کرده. ساعت 6 رفت و ساعت 9 صبح خبردادند که این طور شده. این خیلی فرق میکند با اینکه بچه برود جبهه. ضمن اینکه آن موقع خانواده بیشتر در مجالس شرکت میکردند و جریان کربلا و اهل بیت کلا خیلی تاثیرگذار بود و یک جور خانوادهها آماده میشدند.
---------------------------
گفتوگو از: نجمه السادات مولایی
---------------------------
انتهای پیام/