پیروزی ۳ سال مقاومت در سوریه و ریشه تفکر تکفیریها
خبرگزاری تسنیم: سه سال مقاومت ملت و دولت سوریه همچنان نوید پیروزی ها را یکی پس از دیگری سر می دهد.برهمین اساس مروری بر تفکر ، اهداف و عملکردهای گروههای تروریستی و تکفیری و حامیان آنها در جهان اسلام، ضروری به نظر می رسد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، سه سال مقاومت ملت و دولت سوریه همچنان نوید پیروزی ها را یکی پس از دیگری سر می دهد.برهمین اساس مروری بر تفکر ، اهداف و عملکردهای گروههای تروریستی و تکفیری و حامیان آنها در جهان اسلام، ضروری به نظر می رسد:
راهبردى تروریستهاى داعش
راهبرد داعش در نکته ذیل خلاصه مىشود:
داعش در پى برقرارى یک حکومت اسلامى در عراق و سوریه است با این توجیه که 9 میلیون سنى در عراق و 11 میلیون سنى در شامات زندگى مىکنند و این جمعیت بزرگ سنىمذهب، بزرگترین قدرت خاورمیانه را تشکیل مىدهند که در مقابل آنها 13 میلیون شیعه عراقى، علویان سوریه و یکونیم میلیون شیعه لبنانى قرار دارند. عربستان در حمایت از داعش و متحدکردن گروههاى سنىمذهب، کوتاه نمىآید اما آنچه مورد محاسبه قرار نگرفته، این است که بخشى از مردم سنىمذهب سوریه، حامى بشار اسد هستند.
نقش گروه داعش در درگیرىهاى استان الانبار عراق
استان الانبار منطقهاى استراتژیک در عراق است که با سه کشور اردن، سوریه و عربستان داراى مرز مشترک است و طى دو سال گذشته به یکى از پایگاههاى گروه داعش وابسته به القاعده تبدیل شده است. فرماندهى گروه داعش براى آموزش نظامى و ایجاد پایگاه پشتیبانى نیروهاى میدانى خود در سوریه، در صحراى الانبار مستقر شده است و علاوه بر هدایت جنگ در سوریه، با استفاده از فضاى موجود در استان سنىنشین الانبار، اقدامات انتحارى و خرابکارى در داخل عراق را نیز همزمان پیش مىبرد.داعش با نیرویى در حدود هشت الى ده هزار نفر در منطقه حضور دارد. آنها نخست فلوجه و سپس الرمادى را تصرف کردند. اکنون هم بخشهایى از فلوجه و الرمادى در اختیار تروریستها بوده و جنگ تن به تن در حال انجام است. آنها در چند منطقه حضور یافته و بیابانهایى را در اختیار دارند. آنها حتى دولت تروریستى خود را اعلام کردهاند.
جمهورى اسلامى ایران، سوریه و خیلى از کشورهاى عربى که داعش را وابسته به عربستان و آمریکا مىدانند، از مالکىحمایت مىکنند، اما عربستان سعودى در اندیشه به هم ریختن وضعیت در عراق و یا سرنگونى دولت مالکى است. از آغاز قدرتگیرى مالکى، این کارشکنى ریاض ادامه داشته و دارد. دولت عربستان از سال 2003 تاکنون وضعیت جدید عراق را به رسمیت نشناخته است چراکه فکر مىکند هر که در انتخابات پیروز گردد، تمایلات ایرانى زیادى دارد. عربستان با وجود همراهى با آمریکا و سرمایهگذارى کلان در عراق نتوانست نتیجهاى از این امر بگیرد چراکه مردم عراق در هر انتخابات، کسانى را برمىگزیند که طرفدار رابطه با ایران هستند لذا کارشکنىهاى عربستان هم همچنان ادامه دارد و اکنون نیز بیشتر شده است.
ارتش آزاد سوریه که به جیش الحر معروف است، چگونه تشکیل شد؟
اولین فعالیت مسلحانه علیه دولت سوریه از ماه سوم یا چهارم بحران و ناآرامىهاى سوریه آغاز شد و آنچه الجیش الحر یا ارتش آزاد سوریه خوانده مىشد، از سوى برخى عناصر نظامى شکل گرفت که از ارتش سوریه جدا شدند و گروههاى جنگى کوچکى را تشکیل دادند و بعد در قالب ارتش آزاد به فعالیتهاى مسلحانه و خشونتآمیز روى آوردند.
در سال 2011 فردى به نام الهرموش، گروه مسلح موسوم به «لواء الضباط الاحرار» را تشکیل داد و کمتر از یک ماه بعد، فردى به نام «ریاض الاسعد» پس از جدایى از ارتش با تحریک خارجى، آنچه را «ارتش آزاد سوریه» مىخواند، تشکیل داد که در ابتدا ادعا مىکرد مأموریتش، حمایت از غیرنظامیان و تظاهرات مسالمتآمیز است.
در ماه بعدى یعنى آگوست 2011، ارتش بهاصطلاح آزاد از تشکیل هشت گروه که گردان مىخواند، خبر داد؛ شامل: گردان خالدبن الولید در استان حمص، گردان حمزه الخطیب در حومه ادلب، گردان الهرموش در جبل الزاویه و گردان القاشوش در شهر حماه، گردان ابوالفداء در حومه حماه شمالى، گردان العمرى در استان درعا، گردان معاذ الرکاض در دیر الزور، گردان الله أکبر در البوکمال.
بهعبارتدیگر، گروه موسوم به الجیش الحر (ارتش آزاد) یک اصطلاحى است که صدها گروه کوچک را در بر مىگیرد که به تشکلهاى بهاصطلاح اسلامى اصلى وابسته نیستند، برخى زیر نظر شوراهاى نظامى یا ریاست ستاد و برخى بهطور مستقل عمل مىکنند.
این گروهها از نظر ماهیتى تفاوت و اختلاف زیادى با یکدیگر دارند، برخى خودکفا هستند، برخى اگر پول به آنها برسد، مىجنگند و اگر پول نرسد، از حرکت باز مىایستند. برخى از این گروههاى مسلح زمانى مىجنگند و زمانى از جنگ خسته مىشوند و در شهرها بیشتر از جبههها با هم ارتباط دارند. برخى از گروههاى مسلح صرفاً بهخاطر غنایم مىجنگند و برخى از گروههاى مسلح در حقیقت مشتى دزد و قاچاقچى و راهزن هستند که بهصورت حرفهاى دست به سرقت و آدمربایى مىزنند که به گروههاى امیران جنگ موسوم هستند و اساساً در زمینه جرم و جنایت فعالیت مىکنند.
اهداف و زمان تشکیل جبهه النصره
یکى از گروههاى معارض اصلى در سوریه، به جبهه النصره معروف است. این جبهه توسط چه کسانى و با چه اهدافى و در چه زمانى تشکیل شد؟
نام جبهه النصره در اواخر سال 2011 میلادى بر سر زبانها افتاد، اما رسماً در اوایل سال 2012 (24 ژانویه) اعلام موجودیت کرد که ابتدا تمام اعضایش از داخل سوریه بودند که تجربه جنگ در افغانستان، چچن و عراق را داشتند، اما طولى نکشید که تروریستهاى بهاصطلاح جهانى از خارج سوریه جذب این تشکل شد. تعداد دقیق تروریستهاى غیرسورى مشخص نیست، اما برآوردها نشان مىدهد که تعداد آنها ممکن است به یکچهارم یا یکسوم کل تروریستهاى جبهه النصره برسد.
با اینکه جبهه النصره بهسبب ارتباط با شبکه تروریستى القاعده و گذاشتن شرط بیعت براى عناصر خود، به یک تشکل بسته نزدیکتر است، رشد این تشکل خیلى آرام بود تا اینکه تعداد جنگجویانش به 6 تا 9 هزار نفر رسید تا اینکه در پى بیانیه مشهور البغدادى در آوریل 2013 مبنى بر پیوستن جبهه النصره به دوله العراق، دچار شکاف شد و شمار زیادى از تروریستها از این گروه جدا شده و نام دولت اسلامى عراق و شام را براى خود برگزیندند که برخى آنرا به اختصار «داعش» مىگویند که این تشکل، تبعیت خود را از تشکل البغدادى در عراق اعلام کرد.
البته نوار صوتى از فردى به نام ابومحمد الجولانى سرکرده جبهه النصره در مخالفت با اقدام البغدادى منتشر شد.
کسانىکه در ابتدا از جبهه النصره جدا شدند، اندک بودند، اما مبلغان «الدولة» به تبلیغ براى این گروه در محافل النصره پرداختند و توانستند تعداد زیادى از جنگجویان این گروه را به خود جذب کنند و در نتیجه تعداد آنها افزایش یافت بهطورىکه برآورد شده است که آنها دوسوم جنگجویان اصلى النصره را تشکیل مىدهند، آنگاه حدود هزار نفر از زندانیانى که از زندانهاى التاجى و ابوغریب در جولاى 2013 در عراق گریختند به این تشکل تروریستى (جبهه النصره) پیوستند.
اوضاع گروههاى مسلح در سومین سال بحران سوریه
با آغاز سال 2012 میلادى، عملیات گروههاى مسلح گسترش یافت و گروههاى مسلح به سرعت وحشتناکى یکى پس از دیگرى تشکیل مىشدند تا در اواخر آن سال به 500 گردان مسلح افزایش یابد که البته در ابتدا براى تمام این گروهها یک عنوان بیشتر وجود نداشت و آن ارتش آزاد بود تا اینکه تفاوت اصطلاحى و واژگانى میان گروهها و جماعتهاى بهاصطلاح اسلامى از یکسو و ارتش آزاد از سوى دیگر آغاز شد و این تفاوت با تشکیل آنچه «جبهه ثوار سوریه» (جبهه بهاصطلاح انقلابیون سوریه) خوانده مىشد، آغاز شد که شامل چندین گروه بهاصطلاح اسلامى بود که مشهورترین این گروهها، گردان «احرار الشام» در ادلب و گردان «احفاد الامویین» (نوادگان امیه) در دمشق و حومه آن بود.
تشکیل جبهه ثوار سوریه در یک کنفرانس مطبوعاتى در استانبول در چهارم ژوئن 2012 میلادى اعلام شد، اما عمر این تشکل زیاد نبود و طولى نکشید که از هم فروپاشید و بهجاى آن تجمع جدیدى به نام «جبهه تحریر سوریا الاسلامیه» شکل گرفت که در 12 سپتامبر 2012 میلادى، اعلام موجودیت کرد و اینگونه برنامهریزى شده بود تا مهمترین گروههاى بهاصطلاح جهادى شامل «الویه صقور الشام، گردانهاى احرار الشام، تجمع انصار الاسلام» و دیگر گروهها را در بر گیرد، اما اختلافات که در آخرین لحظات بهوجود آمد، سبب خروج گردانهاى احرار الشام از این جبهه شد. هنگامىکه تشکیل جبهه تحریر سوریا الاسلامیه رسماً اعلام شد که گروههاى مسلحى همچون الویه صقور الشام، گردانهاى الفاروق و تجمع انصار الاسلام، لواء الفتح، لواء الایمان و مجلس ثوار استان «دیر الزور» و برخى از گروههاى کوچک را در بر مىگرفت. در 11 ژانویه 2013 گروه مسلح موسوم به لواء التوحید به تشکل موسوم به جبهه تحریر سوریا پیوست و سپس گروه موسوم به تجمع انصار الاسلام از آن خارج شد. منابع حامى این تشکل مسلح، تعداد تروریستهاى آنرا حدود 40 هزار نفر اعلام کردند و برخى منابع داخلى این تشکل، تعداد اعضاى خود را 60 هزار نفر اعلام کردند.
پیش از پایان سال 2012 میلادى، دومین جبهه بهاصطلاح اسلامى موسوم به «جبهه اسلامى سوریه» شکل گرفت که شامل گردانهاى احرار الشام و حرکت الفجر الاسلامیه و جماعت الطلیعه الاسلامیه و گردانهاى الایمان و گردانهاى انصار الشام و لواء الحق و جیش التوحید و تعداد دیگرى از گروههاى مسلح مىشد.
دو ماه پس از تشکیل جبهه اسلامى، گروه لواء الایمان حماه از جبهه تحریر سوریه خارج شد و به جبهه اسلامى پیوست و مدتى بعد، ادغام چهار گروه شامل کتائب أحرار الشام، حرکة الفجر، جماعة الطلیعة و کتائب الإیمان در قالب یک تشکل به نام «حرکة أحرار الشام» اعلام شد و این حرکت ستون فقرات و عنصر اصلى جبهه اسلامى سوریه را تشکیل مىداد که تعداد تروریستهاى این گروه حدود 30 هزار نفر اعلام شده بود.
در نیمه دوم سال 2013 تلاشهاى زیادى براى یکپارچهکردن دو جبهه سابق در یک مجموعه واحد انجام شد که این تلاشها اخیراً به اتحاد عناصر اصلى این دو جبهه در جبهه جدیدى در جمعه 22 نوامبر 2013 به نام جبهه اسلامى شامل بزرگترین گروههاى مسلح شامل «حرکة أحرار الشام الإسلامیة، جیش الإسلام، ألویة صقور الشام، لواء التوحید، لواء الحق، کتائب أنصار الشام و الجبهة الإسلامیة الکردیة» منجر شد و همزمان با اعلام جبهه جدید، دو جبهه قدیمى یعنى جبهة تحریر سوریا و الجبهة الإسلامیة السوریة منحل شد.
پرسش: لطفاً درباره تشکلهاى مسلح متوسط و اتاقهاى عملیات آنها هم توضیحاتى بدهید.
پاسخ: علاوه بر گروههاى مسلح بزرگى که در دو جبهه سابق حضور داشتند، برخى گروههاى کوچکتر هم شکل گرفتند که از جمله مىتوان به گروه موسوم به «هیئة دروع الثورة» اشاره کرد که در 30 سپتامبر 2012 شکل گرفت و به هیچیک از دو جبهه بزرگ قبلى نپیوست و به فعالیت مستقل از دیگر گروههاى تروریستى روى آورد که بهنظر مىرسد این گروه با جماعت اخوان المسلمین سوریه مرتبط باشد که شامل چندین گروه مسلح است و تعداد جنگجویان این گروه حدود 10 هزار نفر اعلام شده است.
از دیگر تشکلهاى تروریستى مشهور، «تجمع انصار الاسلام» است که در تاریخ 8 آگوست 2012 میلادى تشکیل شد که هنگام تأسیس، شامل مهمترین گردانهاى مسلح در دمشق و حومه آن بهویژه در غوطه شرقى به نامهاى «لواء الإسلام، لواء الفرقان، لواء درع الشام، کتائب الصحابة و کتائب الحبیب المصطفى و دیگر گروههاى مسلح بود و تعداد اعضاى این گروهها حدود 15 هزار نفر اعلام مىشد، اما گروه موسوم به لواء الاسلام چندى بعد، از تجمع خارج شد و در چارچوب جبهه اسلامى تحریر سوریه باقى ماند و سپس این تشکل فراگیرتر شد و چندین گروه مسلح فعال در غوطه شرقى هم به آن پیوستند و نامش از لواء الاسلام به جیش الاسلام تغییر کرد. اما گروه موسوم به تجمع انصار الاسلام شاهد خروج عناصر آن یکى پس از دیگرى بود تا اینکه با پایان سه ماه نخست سال 2013، کاملاً تنها ماند.
اخیراً در حومه دمشق، تجمع جدیدى موسوم به «الاتحاد الاسلامى لاجناد الشام» تنها سه روز پیش از تشکیل جبهه اسلامى یعنى در تاریخ 19 نوامبر 2013 شکل گرفت که بزرگترین گروههاى مسلح فعال در غوطه شرقى و غوطه غربى و جنوب دمشق و القلمون را در بر مىگرفت که شامل: ألویة و کتائب الحبیب المصطفى، ألویة و کتائب الصحابة، کتائب شباب الهدى، تجمع أمجاد الإسلام و لواء درع العاصمة بود و تعداد جنگجویان آن حدود 18 هزار نفر برآورد مىشود.
پرسش: با توجه به نقش جدى عربستان در حمایت از گروههاى تکفیرى و سلفى، لطفاً درباره چگونگى و خاستگاه گروههاى سلفى و تکفیرى هم توضیحاتى ارائه نمایید.
پاسخ: در اصول مکتب سلفى، جهاد با این اندیشه پیوندى ناگسستنى دارد. هرچند برخى سعى مىکنند که گروههاى جهادى و تکفیرى را از سلفىها جدا کنند، اما جهاد از اندیشههاى محورى سلفىگرى است. سلفىها جهاد را واجب کفایى مىدانند و معتقد به جهاد ابتدایى هستند. حتى در قرن حاضر علت یا سبب جهاد را دعوت به اسلام و مسلمانکردن مىدانند. این جریان دفاع از مقدسات و نفس را یکى دیگر از زمینههایى مىداند که جهاد را واجب مىکند. در مصر ادامه جریان سید قطب به ایمن الظواهرى رسید که در کنار بن لادن قرار گرفت. تفاوتى که میان جریان بن لادن و ایمن الظواهرى با سلفىهاى جهادى قبلى وجود داشت، این بود که بن لادن و ایمن الظواهرى در اواخر کارشان، جهاد علیه مسلمانان را واجب دانستند و حکومتهاى کشورهاى اسلامى را دچار مشکل کردند.
سه واقعه مهم در مقابله و رویارویى سلفىها با حاکمان کشورهاى اسلامى تأثیر داشت؛
اول خروج اتحاد جماهیر شوروى از افغانستان در اواخر دهه 1980 و در سال 1989 بازگشت گروهى موسوم به افغان عربها به کشورهایى مانند الجزایر، تونس و غرب بود که با دنبالکردن تفکرات جهادى خود در آنجا سبب ایجاد مشکلات زیادى از جمله در الجزایر و مصر شدند.
واقعه دوم اشغال کویت به دست عراق بود و پس از اشغال کویت از سوى عراق در دهه 1990، بسیارى از خط قرمزهاى تفکر سلفى زیر پا گذاشته شد؛ چراکه نیروهاى آمریکایى در عربستان و بقیه کشورهاى حاشیه خلیج فارس مستقر شدند و جنگ علیه عراق از این سرزمینها شروع شد. خط قرمزى که از نظر سلفىها از آن عبور شد، ورود کفار به سرزمینهاى اسلامى و استعانت از آنان براى جنگ با یک کشور اسلامى بود که حرام تلقى مىشد. دولت سعودى و کویت مرتکب این حرام شده بودند و این مسأله سلفىها را در مقابل حکومتهاى کشورهاى اسلامى قرار مىداد.
واقعه سومى که میان تفکر سلفى و حکومتهاى اسلامى بهخصوص عربستان جدایى افکند، حادثه 11 سپتامبر بود که در آن 15 نفر سعودى در میان 19 نفرى بودند که این حمله را صورت دادند. این حادثه سبب شد که روابط راهبردى عربستان و آمریکا براى مدتى تحت تأثیر قرار بگیرد. بر این اساس از سال 2001 به بعد، عربستان سعودى بهعنوان کشورى که در طول 80 سال گذشته هیچ مشکلى با جریان سلفى نداشته و جریان سلفى را بهعنوان ابزارى براى سیاستهاى امنیتى خود مورد استفاده قرار داده است، با بخشى از این جریان دچار مشکل شد و آنها را طرد کرد.
تفکر و رویکرد سیاسى سلفى
جریان سلفى تفکر و رویکرد سیاسى خاص خود را در جهان عرب دارد. سلفىها میان کسىکه اصل احکام شریعت را قبول دارد، اما بهسبب هواهاى نفسانى یا منافع و اهداف دنیوى از احکام شریعت به احکام موضوعه عدول مىکند و میان کسىکه منکر احکام شریعت است، تفاوت قائل مىشوند. این گروه با ایدئولوژىهاى غیردینى و لائیک، مخالف هستند و معتقدند احکام غیردینى غربى، با روح تعالیم اسلام سازگارى ندارد. بنابراین سلفىها دموکراسى را بهمثابه یک نظریه سیاسى رد مىکنند و بهجاى آن، اصطلاح شورا را بهکار مىبرند. سلفىها معتقدند میان شورا و دموکراسى تفاوت وجود دارد. به باور آنها، دموکراسى در قبال پیشگامشدن رهبران گمراه و مسلمانهاى غیرواقعى و غیرمذهبىها مسامحه مىکند، چون دموکراسى صداى بشر در مقابل صداى خداوند است. در مورد دولت مدنى، میان سلفىها اختلاف نظر وجود دارد، اما در مجموع دولت مدنى مورد نظر لائیکها به مفهوم جدایى دین از دولت را رد مىکنند. این جریان به امارت اسلامى معتقد است که به خلافت اساسى منجر مىشود.
در تفکر سلفى، خروج بر حاکم مسلمان تقریباً محال است. در تفکر سلفى، تظاهرات معنا ندارد و در این تفکر آنچه که مفهوم پیدا مىکند، خروج بر حاکم است. این خروج هم باید مسلحانه باشد چراکه خروج غیرمسلحانه هم معنا ندارد. بر این اساس، تظاهرات بلوا محسوب مىشود. علماى کبار سعودى از جمله عبدالعزیز بن باز، در دهه 1990جزوههایى را منتشر کردند و شرایط خروج بر حاکم اسلامى را مدون کردند که بر اساس آن تقریباً محال است که بتوان بر حاکم اسلامى خروج کرد. شرط خروج این است که فسق و فجور و ظلم حاکم سبب خروج نمىشود، اما آنچیزى که مجوز خروج را شرعى مىکند، این است که حاکم اسلامى رسماً حرامى را حلال اعلام کند و یا برعکس. سعودىها بر مبناى این تفکرات که ریشه در تفکر حنبلى، سلفى و سنى دارد و با استفاده از فتاوى علماى داخل عربستان، توانستند جریان جهادى و القاعده را طرد کنند. در تفکر سلفى، حاکم ولى است یعنى امیرالمومنین حاکم است و الزاماً هم لازم نیست حاکم فقیه باشد و به حکومت فقیه هم معتقد نیستند زیرا بر این باورند که حاکم کسى است که غلبه کرده ولو به شمشیر و وقتى که غلبه کرد، خروج بر او جایز نیست. بر این اساس باید از بقیه کارهاى حاکم نیز اطاعت کرد. سلفىها دولت مدنى را قبول ندارند و معتقدند که تفکیک قوا در اسلام معنى ندارد. قدرت با حکم و شریعت است و شریعت هم یعنى حکم خداوند و هیچ قدرتى قادر نیست که حکم خداوند را محدود کند. حاکم نیز باید تلاش کند که حکم خداوند را اجرا کند. قاضى کسى است که حکم خداوند را در مسائل قضایى تطبیق مىدهد و از اینرو قوه مقننه هم معنا ندارد، چون قرآن قانون اساسى است. سلفىها اصلاً به دموکراسى اعتقادى ندارند و بر این باورند که دموکراسى با شورا متفاوت است. شورا میان اهل حل و عقد، علما و متفکران اسلامى است و مردم عادى در انتخابکردن و انتخابشدن اختیارى ندارند. تحزب باطل است و تظاهرات جزو محرمات است. اگر لازم باشد خروج بر حاکم صورت بگیرد، از طریق تظاهرات نیست. بحث تبلیغات نامزدها را نمىپذیرند چراکه مىگویند در انتخابات نباید کسى تبلیغ کند و رأى بیاورد، مردم باید گزینش کنند و منظور از اهل حل و عقد، افراد شاخص هستند.
اخوان المسلمین در واقع نماینده جریان اعتدال و معتزله در جهان اهل سنت است و سعى دارد میان سنت و تجدد آشتى برقرار کند. اخوان المسلمین مفاهیمى چون جامعه مدنى، دموکراسى، انتخابات و تظاهرات را پذیرفته و بر اساس همین سازوکارها اقدام مىکند. اما سلفىها به این سازوکارها معتقد نیستند. در واقع سلفىها با آنچه که اخوان المسلمین از حکومتهاى آینده در جهان مدنظر دارند، کاملاً مخالف هستند. با وجود اینکه در حال حاضر میان سلفىهاى مصر و اخوان المسلمین آتشبس است، ولى بهنظر مىرسد که در آینده چالش جدى اخوان المسلمین سلفىها باشند.
مهمترین حامى تفکر تکفیرى و سلفى در جهان اسلام
یقیناً عربستان سعودى را مىتوان اصلىترین بازیگر منطقهاى و حامى تفکر سلفىگرى در جهان عرب دانست. برخلاف اعتقادات خاص سلفىها و رد تحول و دموکراسى، این اعتقادات مانع از آن نیست که دستگاه امنیتى و استخباراتى عربستان از جریانهاى سلفى در سایر کشورهاى اسلامى استفاده نکند. سعودىها در صورت لزوم در هر جامعه حزب تشکیل داده و مجوز حضور در تظاهرات هم دادهاند. نمونه بارز این سیاست وضعیت حزب نور در مصر است که عربستان با قدرت نظامى، امنیتى و اقتصادى خود، آنرا مورد حمایت قرار مىدهد.
پس از عربستان سعودى، قطر کشور مهم دیگرى است که سعى دارد از سلفىگرى در جهان عرب، در جهت اهداف خود استفاده کند. قطر نقش مرموزى را در تحولات جدید عربى بازى مىکند و یکى از کشورهایى است که بهطور رسمى جریان سلفى و تفکر وهابى را نمایندگى مىکند. مذهب رسمى قطر مذهب وهابى است، اما مشخص است که قطرىها به تفکر وهابى و سلفى پایبند نیستند، بلکه در ضدیت و رقابت با عربستان است که این دولت سعى مىکند تا بخشى از جریان سلفى را به نفع آشتىدادن سلفىها با مفاهیم جدید و مدرنیته و تجدد زیر نظر خود بگیرد. در واقع وجود شخصیتى چون یوسف قرضاوى که به اخوانىها گرایش دارد از یک دهه پیش در قطر، نشاندهنده تمایل قطرىها براى تغییر و تحول اساسى در وهابیت عربستان است.
بنابراین سلفىگرى بهعنوان جریانى ریشهدار و مهم در جهان عرب محسوب مىشود که سعى کرده است با پىریزى قالب فکرى منسجم و اتخاذ رویکردهاى سیاسى خاص، در سطح جهان اسلام نفوذ و انتشار یابد. این جریان توانست در عربستان سعودى، نظام سیاسى مبتنى بر تفکر سلفىگرى را بنیان نهد و در سایر کشورهاى منطقه نیز گسترش پیدا کند. هرچند سلفىها خود به گروههاى مختلف با برخى تفاوتها تبدیل شدهاند و بهخصوص سعودىها سعى کردهاند تا خود را از سلفىهاى تکفیرى و جهادى جدا کنند، اما در تحولات جدید جهان عرب، بهعنوان یک جریان مهم و تا حد نسبتاً زیادى منسجم نقشآفرینى مىکنند.
با وجود اینکه سلفىها بهصورت اصولى و با توجه به چارچوبهاى فکرى خود اعتقادى به دموکراسى، تحزب و مشارکت مستقیم مردم در قدرت سیاسى ندارند و حتى اعتراضات و تظاهرات عمومى در مقابل حاکمیت را نفى مىکنند، اما به فرصتها و موقعیتهاى جدید بىتوجه نیستند. بهخصوص اینکه بازیگران منطقهاى مانند عربستان سعودى و قطر، سعى دارند تا از این جریان بهعنوان ابزارى براى پیشبرد اهداف و منافع خود در جهان عرب استفاده کنند. سعودىها در ارتباط با مسأله سلفىگرى، با چالش جدى روبهرو هستند؛ آنها از یکسو سعى دارند تا سلفىگرى را در داخل محدود کنند و بر این اساس سطحى از اصلاحات از سوى ملک عبداله دنبال مىشود، از سوى دیگر دولت سعودى سعى دارد تا در سطح منطقهاى، از سلفىها براى تخریب روند دموکراسى و بهرهگیرى از روندهاى دموکراتیک و مشارکت در قدرت استفاده کند. قطر نیز سعى دارد تا در رقابت و تضاد با عربستان، بخشى از جریان سلفى جهان عرب را تحت کنترل خود درآورد و ضمن آشتىدادن این جریان با تجدد، از آنها در جهت گسترش نفوذ منطقهاى خود بهرهبردارى کند.
در مجموع مىتوان گفت که با وجود اینکه سلفىها یکى از جریانهاى مهم جهان عرب و رقیب اصلى گروههاى مانند اخوان المسلمین در تحولات جدید عربى هستند، اما بازشناسى و ایجاد تمایز میان دو وجه تفکر و رویکردهاى درونى سلفىها و بهرهبردارى بازیگران منطقهاى از آنها در تبیین جایگاه و نقش این جریان در جهان عرب، اهمیت اساسى دارد.
سوریه، ژنو 2 و ایران
جان کرى و سرگئى لاوروف، وزراى خارجه آمریکا و روسیه به اتفاق اخضر ابراهیمى، فرستاده مشترک سازمان ملل و اتحادیه عرب در امور سوریه در کنفرانس خبرى مشترک شرکت کردند. مشخصه بارز این کنفرانس خبرى، چرخش موضع آمریکا در قبال چند مسأله مهم بود. جان کرى گفت: راهحل نظامى براى پایاندادن به درگیرىها در سوریه وجود ندارد. کرى تأکید کرد که واشنگتن و مسکو تلاش مىکنند از طریق سیاسى، بحران سوریه را حل کنند. کرى همچنین در چرخشى آشکار در موضع آمریکا در قبال شرکت ایران در کنفرانس ژنو 2 اظهار داشت که حضور ایران در کنفرانس ژنو 2 به نفع اهداف برگزارى این کنفرانس است. با این حال مشارکت ایران در کنفرانس ژنو 2 به منطقه بستگى دارد. کرى تصریح کرد که من از ایران دعوت مىکنم تا به کشورهاى شرکتکننده در کنفرانس ژنو 2 بپیوندند. جان کرى اذعان کرد که ایران بر حوادث سوریه تأثیرگذار است. وى افزود: به ایران در سوئیس، خوشامد مىگوییم، به شرطى که انتقال سیاسى در سوریه را بپذیرد.
«سرگئى لاوروف» وزیر خارجه روسیه نیز در این کنفرانس خبرى گفت: ما توافق کردیم که بحران سوریه از طریق سیاسى حل شود و گزینه نظامى درباره آن وجود نداشته باشد. لاوروف افزود: ایران و عربستان باید در کنفرانس ژنو2 شرکت کنند و باید صداى ایران در این کنفرانس شنیده شود.
بهنظر مىرسد کشورهاى غربى بهویژه آمریکا با گذشت بیش از دو و نیم سال از بحران و سپس جنگ داخلى در سوریه، واقعیت اوضاع را دریافتهاند و در صدد هستند بهنحوى مسأله سوریه را سروسامان دهند. در دو سال گذشته ، راهبرد آمریکا و متحدین غربى و عرب این کشور در قبال سوریه، راهبرد فروپاشى دولت سوریه بود و اقدامات زیادى نیز در این زمینه انجام دادند. این اقدامات از پشتیبانى مالى، لجستیکى، اطلاعاتى و تسلیحاتى تا آموزش نیروهاى مسلح مخالف و حمایت مالى از آنها را در بر مىگرفت اما پیروزىهاى ارتش و نیروهاى مردمى سوریه در مناطق مختلف از یک سو و تشدید درگیرىهاى داخلى میان گروهاى معارض، اعم از ارتش بهاصطلاح آزاد و گروههاى تکفیرى سوریه، عملاً چشمانداز دستیابى به پیروزى نظامى در جنگ داخلى سوریه را از میان برده است. از سوى دیگر کشورهاى غربى اخیراً از تقویت و گسترش قدرت و نفوذ گروههاى تکفیرى فعال در سوریه و احتمال گسترش دامنه فعالیت آنها به دیگر مناطق، حتى کشورهاى اروپایى، بهشدت نگران شدهاند. این مسائل در کنار عزم و استوارى کشورهاى حامى دولت قانونى سوریه بهویژه ایران و روسیه، باعث شده است غربىها با فشار بر ائتلاف ملى مخالفان ، به دستیابى به راهحلى سیاسى در جریان کنفرانس ژنو 2 تأکید کنند. تغییر موضع آمریکا و تأکید جان کرى بر لزوم دستیابى به راهحلى سیاسى براى بحران سوریه را از این زاویه مىتوان تفسیر کرد. با این حال بدون قطع کمکهاى گسترده کشورهاى عربى حامى تروریستهاى تکفیرى و نیز پذیرش طرحى واقعبینانه که مستلزم تشکیل دولت انتقالى در سوریه با شرکت دولت فعلى و مخالفانى که راهحل سیاسى را بدون هیچگونه پیششرطى بپذیرند، امید چندانى براى حل نهایى این بحران وجود نخواهد داشت.
انتهای پیام/