سرما، قهرمان اصلی «برلین منفی۷» است
خبرگزاری تسنیم: اینجا برلین است با هوای هفت درجه زیر صفر و مهاجرانی که به کمتر از حقوق انسانی خود رضایت دادهاند تا از جنگ و تبعات آن در امان بمانند. غافل از آنکه هر دو شرایط (جنگ و مهاجرت) همچون خورهای است که آنها را ذرهذره به انتها میرساند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، سحر عصر آزاد منتقدسینمایی در مورد «برلین منفی7» آخرین اثر سینمایی رامتین لوافی یادداشتی را در خبرآنلاین منتشر کرد:
«برلین منفی 7» نخستین فیلم رامتین لوافی محسوب میشود که در ایران به نمایش عمومی درآمده است. «آرام باش و تا هفت بشمار» اولین فیلم این کارگردان است که دور دنیا را با جشنوارههای جهانی طی کرده اما شانس دیده شدن از سوی مخاطب ایرانی را به دست نیاورده است.
لوافی «برلین منفی 7» را بر اساس فیلمنامهای از محمدرضا گوهری ساخته که نویسندهای مستقل و صاحبسبک با قلمی مخصوص به خود است. در کارنامه او آثار برجستهای چون «یک تکه نان»، «خیلی دور خیلی نزدیک»، «فرزند خاک»، «در میان ابرها»، «یه حبه قند» و «ملکه» به چشم میخورند.
فیلم با ایده پرداختن به تبعات جنگ بر زندگی مهاجران، جنگی را محور خود قرار داده که به جهت زمان و مکان نزدیکترین به ایران و مردمانش است. انتخاب جنگ عراق و آمریکا (نه جنگی که ایران به طور مستقیم درگیر آن بوده) این امتیاز را به کار داده که علاوه بر ملموس بودن این جنگ و تازگی آن، بدون آنکه عِرق و ریشههای نویسنده و فیلمساز نسبت به بطن واقعی جنگ و مردمان درگیر آن برانگخیته شود، این ابعاد انسانی ماجرا باشد که درام را پیش میبرد نه حساسیتها و تعصبات اجتنابناپذیر.
در واقع فیلم با عبور از کنار شعارهای مستقیم و احساسات برانگیز که میتواند آسیب این جنس فیلمها باشد، زاویه دید خود را گسترش داده و فراتر از ریشهها، قومیت و جغرافیا، انسان را در مفهوم واقعی کلمه مورد توجه قرار میدهد. انسانهایی که بدون تقصیر در معرض تبعات جنگ قرار میگیرند و در این کشاکش حقوق و وجوه انسانی آنها تضییع میشود.
خانواده عاطف، نجمه و کاظم نمونهای از این انسانها هستند که محور اصلی فیلم قرار میگیرند و از دست دادن مادر تنها یکی از ضایعههایی است که جنگ بر آنها تحمیل کرده است. ضایعه و فاجعه مهمتر، رازی است که نجمه در طول فیلم به تنهایی بر دوش میکشد و مخاطب به تدریج با وضعیت او همراه میشود تا جایی که این راز از پرده بیرون میافتد. رازی که هرچند باعث پذیرش پناهندگی این خانواده در آلمان میشود اما یک نقطه تاریک را در ذهن پدر میکارد تا سر فرصت آن را بکاود و کشف کند چه بر سر دخترش آمده است.
مصداق بیرونی این ضایعه، لکنت زبان کاظم است که به طور موازی در کنار کالبدشکافی راز نجمه پیش میرود و نهایتاً وقتی برف شب سال نو میبارد و پسرک کلمه برف را نه به عربی بلکه به آلمانی تکرار میکند، پدر نیز با نجمه چشم در چشم میشود تا وقتی، روزی، ساعتی برای رویارویی با حقیقت آماده شود.
فیلم علاوه بر اوج و فرود رابطه پدر و دختر عراقی که در روندی تدریجی به آن میپردازد و زندگی افراد این خانواده را زیر ذرهبین قرار میدهد، از پرداختن به شخصیتهای فرعی هم غافل نشده تا واجد نگاهی همهشمول شود.
خط فرعی زندگی دو شخصیت ایرانی که از دو جهت مختلف وارد قصه شده و با خط داستانی عاطف و فرزندانش همراه میشوند، از قلابهایی است که با گوشهچشمی به مخاطب ایرانی طراحی شده تا بتواند نخ ارتباطی خود را با بطن فیلم پیدا کرده و از این وجه نیز با قصه همراهی کند.
پرداختن به رابطه پرتلاطم بهروز (مصطفی زمانی) و روژین به عنوان یک زوج کرد ایرانی و زندگی کریم (مسعود رایگان) به عنوان یک راهنمای فرصتطلب و پدر معلولش، کمک کرده تا مخاطب بتواند از زوایای مختلف شرایط و موقعیت سخت مهاجران ایرانی را در میان سیل مهاجران از نظر بگذراند.
با نزدیک شدن به این شخصیتها -به اندازهای که قصه اجازه میدهد- خودکشی دور از ذهن روژین برای ایجاد شرایط پذیرش مهاجرت و حتی فرصتطلبیهای کریم، رنگی از ناگزیری و ناچاری میگیرند و اینجاست که دیگر قضاوت درباره آدمها به آسانی ممکن نیست.
در کنار همه نکاتی که ذکر آن رفت واقعیت این است که قهرمان اصلی فیلم «برلین منفی 7» نه هیچیک از این آدمها بلکه سرما و یخزدگی برلین عاری از حس و عاطفه است. سرمایی که نه تنها در نام فیلم رسوب کرده بلکه در روند درامپردزای فیلمنامه، کارگردانی و حتی جزئیات اجرایی همچون جنس بازی بازیگران قابل ردیابی است. سرمایی که زیر پوست فیلم موج میزند نه فقط لابلای تصاویر سرد و بیرنگ و روابط عاری از احساس آدمها و ... از همانجا به عمق جان مخاطب رسوخ میکند.
اینجا برلین است با هوای هفت درجه زیر صفر و مهاجرانی که به کمتر از حقوق انسانی خود رضایت دادهاند تا از جنگ و تبعات آن در امان بمانند. غافل از آنکه هر دو شرایط (جنگ و مهاجرت) همچون خورهای است که آنها را ذرهذره به انتها میرساند.
انتهایپیام/