بازرگان کوچکترین ارادتی به سیستم شاهنشاهی نداشت
خبرگزاری تسنیم: محمدحسین بنیاسدی میگوید: مرحوم بازرگان از افرادی که به کتبش انتقاد داشتند، اصلاً ناراحت نمیشد، بلکه استقبال هم میکرد. بنابراین روحیه کاملا صبور و مسالمتآمیز و پر از دوستی داشت و همه فکر میکردند با او دوست هستند.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، قصد داشتیم اولین مصاحبه درخصوص پرونده مرحوم مهندس بازرگان با نزدیکان و آشنایان درجه اول او باشد؛ همینطور هم پیش رفتیم و قرار اولین مصاحبه در بنیاد صنعتی ایران با دکتر محمدحسین بنیاسدی داماد مهندس بازرگان گذاشته شد ولیکن روند تائید مصاحبه به جهت مشغله کاری، نزدیک به 10 روز به درازا کشید و در نهایت اینگونه شد که گفتوگو با دکتر بنیاسدی، چهاردهمین بخش از پرونده «یک انقلاب و 3 بازرگان» شد.
او در این گفت وگو از آشنایی خود با مهندس بازرگان، چگونگی پیوند خویشاوندی بین دو خانواده و نکاتی درخصوص نخستوزیری و دوران پس از آن پرداخته است.
متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است:
در آمریکا با کتب بازرگان آشنا شدم
* تسنیم: شما از معدود افرادی هستید که در آخرین لحظات حیات مرحوم مهندس مهدی بازرگان در کنارشان بودید. چگونه با مرحوم مهندس بازرگان آشنا شدید؟
- بنیاسدی: بسماللهالرحمنالرحیم. در سال 1340 زمانیکه در آمریکا دانشجو بودم، با کتب ایشان آشنا شدم. قبل از اینکه به خارج از کشور بروم، با بعضی کتب ایشان مثل «عشق و پرستش یا ترمودینامیک انسان» آشنا بودم. ولی در آمریکا کتاب «مدافعات» مرحوم مهندس بازرگان در دادگاه نظامی را که توسط سازمانهای دانشجویی منتشر شده بود، مطالعه کردم، دیدم مدافعات بسیار شجاعانهای در دفاع از اسلام، ملت ایران و آزادی است و هم حاوی شدیدترین حملات و انتقادات نسبت به استبداد و حکومتهای خودکامه و فاسد است. از همان موقع ارادت من به ایشان بیشتر شد، زیرا جنبشهای دانشجویی در آمریکا و اروپا، بیشتر جنبههای ملیگرایانه داشت و یا چپی و مارکسیستی بودند و فقط دو گروه تمایلات اسلامی داشتند؛ یکی گروه مرحوم محمد نخشب بود که تحتعنوان «خداپرستان سوسیالیست» فعالیت میکردند. در داخل ایران هم حزب «مردم ایران» و فعالیتهای مرحوم حسین راضی و دکتر پیمان به موازات آن در جریان بود. گروه دیگر هم همان تفکر مهندس بازرگان که توسط دوستانی مثل شادروان چمران و آقای دکتر یزدی و علی شریعتی در آمریکا و اروپا دنبال میشد، بنابراین نقطه مطالعه من بیشتر به آن دوره برمیگردد.
* تسنیم: آقای سحابی در آن زمان با آقای بازرگان نبودند؟
- بنیاسدی: بودند! آشنایی مرحوم مهندس بازرگان و دکتر سحابی شاید به بیش از 70 سال پیش در فرانسه، بازمیگردد که در تعطیلات، دکتر سحابی برای دیدن خانواده با کشتی راهی تهران میشوند که اتفاقاً در آن کشتی مرحوم مهندس بازرگان نیز به ایران میآمدند. این دو در آنجا با هم آشنا میشوند و یک دوستی 70 ساله یا بیشتر پایهریزی میشود که از آن به بعد، فعالیتهای اجتماعی و اسلامیشان خیلی به هم نزدیک میشود.
* تسنیم: شما قبل از سال 1340 به دانشگاه راه یافتید یا بعد از سال 40؟
- بنیاسدی: من در سال 40 دانشجوی دانشگاه تهران در رشته پزشکی بودم. البته همزمان در دانشکده علوم رشته فیزیک و در دانشگاه کشاورزی به دلیل قبولی در کنکورشان ثبتنام کرده بودم، ولی بیشتر به رشتههای مهندسی علاقهمند بودم و برای تحصیل به خارج رفتم.
* تسنیم: چه شد که شما به خواستگاری از خانواده آقای بازرگان رفتید؟
-بنیاسدی: وقتی از خارج برگشتم، حدود 24 سالم بود و بناداشتم که اول ازدواج کنم و بعد از آن شروع به کار کنم و یا برگردم. سال 46 که به کشور برگشته بودم، آقای بازرگان بعد از تحمل 6 سال از محکومیتشان، در آبانماه از زندان آزاد شدند.
در آن زمان مادر من جلسات قرآن داشت و با خیلی از خانمها آشنا بود؛ یکی از آنها از اقوام مرحوم بازرگان بودند، خانواده مهندس بازرگان را معرفی کرده بودند و این کار خیلی سریع و آسان انجام شد. اتفاقاً ما سنتی عمل کردیم.
*تسنیم: اگر بخواهیم طول حیات مهندس بازرگان را به 5 دوره تقسیم کنیم. در دوره اول بازرگان به عنوان دانشجو و استاد مسلمان شناخته میشود؛ در دوره دوم او ذیل جبهه ملی و مخالف رژیم پهلوی شناخته میشود؛ در دوره سوم هم یک رهبر سیاسی است. ایشان در دوره چهارم نخست وزیر و در دوره پنجم یک فعال سیاسی است. شما بیشتر در دو دوره آخر با آقای بازرگان همراه بودید.
-بنیاسدی: بله! از سال 46 تا 73 مدت 27 سال با ایشان بودم. یعنی از 24 سالگی تا حدودا 50 سالگی با ایشان همراه بودم.
بازرگان نسبت به دین خیلی جدی بود
* تسنیم: شیوه مبارزه مرحوم بازرگان از سال 42 با حکومت وقت چگونه بود؟ برخی معتقدند که به دلیل اینکه آقای بازرگان در دادگاه، اطلاعیه نهضت آزادی را که در حمایت از قیام 15 خرداد سال 1342 نوشته شده، نگاشته شده «توسط عدهای خودسر» دانسته، مخالف نهضت بوده و مقابل نهضت مردم ایستاده است؟
- بنیاسدی: اگر کسی چنین چیزی گفته، بگویید که مستنداتش را بیاورد. مدافعات ایشان در در دادگاه مستند است. باید سراغ چیزهایی رفت که مستند است و شایعه نیست.
در آن زمان آقای بازرگان و طالقانی و دیگران در زندان بودند و خودشان عدم عدالت و بیدارگری را تجربه میکردند و قبل از انقلاب هم طیفهای مبارز بسیار با هم متحد بودند. شیوه مبارزه مهندس بازرگان از طریق آگاه کردن مردم و مبارزه فرهنگی و اعتقاد به این که «ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم» بود، یعنی تا ملتی عمیقاً متحول نشود و از روی آگاهی برای حق مبارزه نکند و کمبودهای خود را به نقاط قوت تبدیل نکند و در درون خودش برادری و آزادی و مساوات نباشد، نمیتواند به فلاح برسد و جامعهای مطلوب شود. بازرگان فردی با انگیزههای سیاسی (قدرتطلبی)نبود؛ او دین را بسیار جدی تلقی میکرد و آن انگیزه اصلیاش در مبارزه بود. اگر اجباری نبود، مهندس وارد فاز مبارزات سیاسی نمیشد؛ ایشان اجباراً در این راستا قدم گذاشته است و اعتقادش بیشتر ساختن خود مردم و انتقال پیام اسلام و تشویق جوانها به درک اسلام بود.
مهندس بازرگان اولین کسی بود که نماز را به دانشکده فنی دانشگاه تهران برد. قبل از آن مهندس بازرگان و دانشجویان مجبور بودند برای نماز به مساجدی که در خیابانهای اطراف دانشگاه بود، بروند. بعد در این مسیر ایشان کمکم برخی از دانشجوها را میبینند و میگویند که در خود دانشگاه نمازخانهای بر پا کنیم. بنابراین قالیچهای از منزلشان میآورند و یکی از اتاقهای دانشکده را نمازخانه میکنند.
شما آن موقع هنوز متولد نشده بودید ولی ما یادمان است که در آن زمان جوانها و حتی بزرگترها به خاطر فضای حاکم، خجالت میکشیدند در خارج از خانههایشان نماز بخوانند و آن را پنهان میکردند ولی ایشان نماز را به دانشگاه برد. مهندس بازرگان معتقد بود که باید اسلام را همانطور که واقعیتش هست، کشف کرد و به نسل جوان منتقل کرد. ایشان زمانی هم که در فرانسه درس میخواند، این اعتقاد را داشت و حتی قبل از این که ایشان به فرانسه برود، این اعتقاد را داشت.
در واقع رفتن ایشان به فرانسه، با انگیزه شناخت حقیقت و درک بهتر اسلام بوده زیرا در آن زمان جو حاکم بر فعالیتهای سیاسی داخلی ایران جو مارکسیستی و چپی بود و عدهای هم که از غرب بازگشته بودند، تبلیغ غرب و زندگی غرب را میکردند.
مرحوم مهندس بازرگان به خاطر روحیه اجتماعی و فرهنگیاش، تصمیم میگیرد که از محیط خارج شود و مطالعات مستقل انجام دهد. نزد پدرشان میروند و میگویند در این وانفسا میخواهم به مرکز همین تفکرات بروم و خودم تحقیق کنم و ببینم واقعیت چیست. با کنجکاوی و تصمیمی که از قبل داشتند، به فرانسه میروند و در آنجا بهطور آگاهانه سعی میکردند که هم شرایط آنجا را بشناسند و نقد کنند و هم نکات مثبت را درک کنند. بهدلیل اینکه با انگیزه مشخصی میروند، توانستند نکات درست را یاد بگیرند و به ایران بیاورند.
مهندس بازرگان در اولین سخنرانی که در سفارت ایران در فرانسه تحتعنوان «سوغات فرنگ» داشته میگوید که ما چه چیزهایی را میتوانیم از آنها یاد بگیریم مانند علم و صداقت و نظم در مناسبات اجتماعی و پس از آن نقدهایی هم به آنجا داشته است. بنابراین بیشتر فعالیتهای مهندس بازرگان روی شناخت و شناساندن اسلام به جامعه و مخصوصاً نسل جوان متمرکز بوده. او میخواست نشان دهد که دین و خصوصاً اسلام، با علم سازگار و چه بسا مشوق علم است و دوم اینکه اسلام و دین با آزادی تعارض ندارد بلکه اساس دین آزادی است و به خاطر همین است که خداوند برای ما پاداش و عقاب مقرر کرده و به ما آزادی داده که هم کار صواب و صالح کنیم و هم اینکه بتوانیم کار غلط و ناصواب بکینم. این انتخاب هدیه الهی است، از لطف خداوند است و این ویژگی مخصوص انسان است و در همین ابتلاها است که انسان ساخته و آماده ورود به بهشتی میشود که ابتدا از آن رانده شده بود.
براساس همین تفکر مهندس بازرگان تلاش میکند نشان دهد که آنچه در قرآن آمده، اصالت و حقیقت دارد و با دین نه تنها سازگار هست بلکه مشوق آن هم هست. ما در قرآن آیاتی میبینیم که میتوانیم آنها را مبنای تحقیق علمی قرار دهیم و خود این از معجزات قرآن است. مثلاً آیاتی که در مورد باد و باران و ابرها و حرکت آنها است، امروز بعد از 14 قرن آنها را کشف میکنند. نشان دادن این موارد به نسل جوان یک ایمان علمی میدهد. از طرف دیگر دین با آزادی و مردمسالاری و دموکراسی تعارض ندارد، بلکه پایه دین، آزادی انسان است. اینها پایههای تفکرات مهندس بازرگان است.
به یاد میآورم زمانیکه من انتقادی به مرحوم مهندس بازرگان راجع به یکی از نوشتههایشان کردم، گفتند که تو نمیدانی برای نوشتن هر مقالهای، اول وضو میگیرم و بعد مینویسم.
شاید شما هیچ نویسندهای را پیدا نکنید که هر نوشتهاش با یک آیه قرآن شروع شود. مرحوم بازرگان هیچ انگیزهای نداشت؛ مگر اینکه همان چیزی که حق است را اشاعه دهد و ترویج کند. در سفری که در سال56 از طرف ایران برای خرید ژنراتور برای دولت ایران به آمریکا میروند، بازدیدی از کارخانه جنرالالکتریک داشتند. حوالی ظهر همراهان که در حین بازدید از کارخانه بودند، متوجه میشوند که مهندس بازرگان نیست. اینطرف و آنطرف را نگاه و جستوجو میکنند و میبینند در یک گوشهای مقوائی را پهن کرده و نماز میخواند. یا اینکه در جلسهای که هم مرحوم آیتالله منتظری و شهید مطهری و هم مرحوم مهندس بازرگان بودند، آنها سر ظهر میبینند مهندس بازرگان نیست؛ نگاه میکنند و میبینند که ایشان برای نماز رفته است. بعد یکی از آقایان میگوید که «ما باید این عمامه را برداریم و بگذاریم سر مهندس بازرگان.» یعنی مهندس بازرگان نسبت به دین خیلی جدی بود بدون اینکه تظاهری داشته باشد و خودش را بخواهد مقدس نشان دهد.
بازرگان کوچکترین ارادتی به سیستم شاهنشاهی نداشت
* تسنیم: پس از قیام مردم 15 خرداد و تند شدن شعله مبارزات مردمی، درباره شیوه مبارزاتی مرحوم بازرگان میگویند که ایشان قائل به ادامه سلطنت شاه و اینکه «شاه سلطنت کند، نه حکومت» بودند. این درست است؟
- بنیاسدی: شرایط اجتماعی ایران در طی زمان تفاوت میکند. الان 35 سال از انقلاب میگذرد، شاید 20سال قبل از انقلاب، نظرات همه آقایان این بود؛ از آیتالله بروجردی گرفته و کسانی که خیلی پایینتر از آقای بروجردی بودند. آنها معتقد بودند که شاه باید سلطنت کند نه حکومت. همچنین فاسد نباشد و موازین اسلامی را رعایت کند.
بهتدریج در نزدیکی دهه 50 اعتراضات و تحرکات سیاسی بیشتر میشود تا اینکه در شهریور 57 نهضت آزادی طی اعلامیهای صریح میگوید شاه باید برود، بنابراین مرحوم بازرگان با توجه به عدم اصطلاح رژیم شاه، پابهپای انقلاب در حرکت و آمادگی مردم برای تغییر، این نظر را اعلام میکنند.
در ادبیات سیاسی و فرهنگی قبل از انقلاب،در داخل ایران هیچ نویسندهای را نمیتوانید پیدا کنید که به اندازه مهندس بازرگان ضد نظام شاهنشاهی و استبداد صحبت کرده و نوشته باشد و از آزادی مردم و حکومت مردم دفاع کرده باشد. نمونه سادهاش همان مدافعاتشان در دادگاه نظامی است. منتها هیچکس تصور نمیکرد انقلاب ایران طی 8- 7 ماه پیروز شود. در شهریور ماه 1357 فکر میکردیم که این روند 5 سال طول میکشد ولی 5 ماه هم طول نکشید.
مرحوم مهندس بازرگان اعتقاد داشت که تغییرات باید قابلکنترل باشد و اینطور نباشد که یکدفعه تغییرات ایجاد هرج و مرج شود و حق و باطل به هم بیامیزد و ندانیم که کی به کیست و در این شرایط آدمهای فرصتطلب حداکثر استفاده را از وضعیت آشفته بکنند. این نظر آیتالله مطهری در کتاب «انقلاب اسلامی» نیز هست. ایشان میگوید که بزرگترین تهدید انقلاب این است که گروههایی فرصتطلب انقلاب را از مسیر منحرف کنند. بازرگان معتقد بود که راه رسیدن به جامعه سالم و مطلوب این است که ما قدمهای سنجیده برداریم و کنترل اوضاع را از دست ندهیم تا هم دشمن و هم کسانی که فرصتطلب و منافق هستند، نتوانند به مسیر اصلی ضربه بزنند؛ وگرنه اینکه فکر کنید ایشان به نظام استبدادی یا خانواده شاهنشاهی ارادت داشت، اینطور نیست.
البته در قرآن هیچ موقع درباره فرم حکومت صحبت نشده و همیشه میگوید که با عدل حکومت کنید. ممکن است نظامی سلطنت مشروطه مانند سیستمهای پارلمانی، داشته باشد و در آن آزادی وجود داشته باشد و در مقابل سیستمهای جمهوری داشته باشید که کاملاً دیکتاتور باشند. بنابراین فرم آنقدر مهم نیست ولی مرحوم بازرگان کوچکترین ارادتی به سیستم شاهنشاهی نداشت و اگر هم درباره تغییرات تدریجی صحبت کرده بود، به خاطر حفظ ارزشها و قابلیت کنترل نهضت توسط کسانی که واقعاً در میدان بودند و میخواستند ایران را به طرف فلاح و پیروزی ببرند، بوده است.
تاکید بازرگان روی جنبههای عقلانی مبارزه
*تسنیم: البته مثل این که روششان نسبت به امام خمینی(ره) مسالمت آمیزتر بود و میگفتند که میشود همین رژیم را حفظ کرد و در چارچوب همین رژیم پارلمان تشکیل دهیم و به تدریج بتوانیم قئرت را به دست بگیریم. شاید اگر نگاه در آن زمان، خیلی واقعبینانه نبود.
- بنیاسدی: وقتی که موج انقلاب جلو رفت، مرحوم مهندس بازرگان به اتفاق دوستان به نوفل لوشاتو رفتند و موضوعات پیچیدهای را با امام مطرح کردند و نظراتشان را خدمت امام گفتند که ما فکر میکنیم که باید کار را به صورت تدریجی جلو ببریم تا به نتیجه برسیم. نظر امام این بود که ما الان به اینجا رسیدیم و اگر بخواهیم تدریجا جلو برویم، ممکن است توطئههایی از طرف دشمن صورت بگیرد و ما نتوانیم کار را پیش ببریم. مرحوم مهندس بازرگان بیشتر روی جنبههای عقلانی مبارزه تاکید داشت و امام بیشتر روی جنبش و عواطف مردم و حرکتی که آغاز شده بود، تاکید داشتند. امام به خاطر رهبری انقلاب این مسیر را مشخص میکنند؛ آنجا یک تقسیم وظیفهای صورت میگیرد که مرحوم مهندس بازرگان مسئولیت اداره مملکت را به عهده بگیرد.
نقطه افتراق جریان خط امام و دولت موقت
*تسنیم: یعنی تقسیموظیفه در پاریس صورت میگیرد؟
-بنیاسدی: بله! و کار اداری و مدیریت مملکت و برگزاری رفراندوم نسبت به جمهوری اسلامی و انتخابات مجلس و ریاستجمهوری و تحویل نظام حکومتی به دولت جدید، توسط دولت موقت انجام شود. جدای از آن تصمیم گرفته میشود که شورای انقلاب و کارهای انقلابی که جنبههای مختلف مثل دادگاههای انقلاب و کارهای فرهنگی را شورای انقلاب به عهده بگیرد. آنجا تقسیم وظیفه میشود و مرحوم بازرگان با این دیدگاه به ایران میآیند. البته سالها بعد ممکن است افراد انتقاد کنند که شما چرا پذیرفتی و چرا به این ترتیب عمل کردی ولی این توافقی بوده که آنجا صورت گرفته. مرحوم بازرگان هم تا روزی که این مسئولیت را بر عهده داشت، 100%در این مسیر عمل کرد و از شورای انقلاب و امام میخواست که درگیر این تلاطم نشود و همان مسیر را ادامه بدهد و هر چه صورت قانون اساسی جدید را به تصویب برسانند؛ مجلس تشکیل دهند و انتخابات ریاستجمهوری را برگزار کنند و ما به سرعت از دوران انتقال که دوران بینظمی است، عبور کنیم تا به دوران ثبات برسیم.
منتها عدهای این را نمیپسندیدند به خصوص جوانهای آن زمان که به نام دانشجویان خط امام بودند. آنها معتقد بودند که دولت هم باید خیلی انقلابیتر باشد و با توجه به شرایط روز عمل کند و مثلاً کارمندهای زمان قبل انقلاب را پاکسازی کند و آن مواردی که قرار بود شورای انقلاب انجام دهد را عملیاتی کند. اینجا نقاط افتراق بود.
بازرگان با شاه دیدار نکرد
* تسنیم: در یکی از سایتهای خبری، آمده که مرحوم مهندس بازرگان با شاه دیداری دارد و شاه به او میگوید که شما نخستوزیر من شو و آقای بازرگان میگوید که من نمیتوانم و آبرویم میرود. شاه میگوید چطور برای شما بد است در صورتی که رهبر شما (مصدق)، نخست وزیر من بود...
- بنیاسدی: چنین دیداری صورت نگرفته ودروغ است.
* تسنیم: بعد در ادامه این مطلب آمده که برای همین مساله، مرحوم بازرگان به پاریس میرود تا امام را متقاعد کند.
- بنیاسدی: نه! هیچ ملاقاتی بین مهندس بازرگان و شاه مطلقا صورت نمیگیرد. البته در 17 شهریور مرحوم بازرگان را دستگیر کرده و به زندان بردند. در زندان، رئیس ساواک نزد او می رود و نظرش را میخواهند که چه کار کنیم و او میگوید الان خیلی دیر است و نمیتوان کاری کرد.
اصرار بازرگان برای عضویت آیتالله خامنهای، هاشمیرفسنجانی و شهید باهنر در کابینه
تسنیم: به برهه انقلاب رسیدیم. امام، مهندس بازرگان را مسئول تشکیل دولت میکند. در خاطرات آیتالله مهدویکنی آمده که امام تاکید داشتند که حکم نخستوزیری را طوری بنویسند که به معنای تائید نهضتآزادی نباشد. آقای مطهری هم شبانه امام را از مدرسه رفاه به علوی میبرند و بعد که علت را جویا میشوند میگویند: نهضتآزادی دور و بر امام ریخته بودند و خواستند ایشان را مدیریت کنند که من امام را به مدرسه علوی بردم. علت این زاویه انقلابیها با نهضت آزادی چه بوده است؟
-بنیاسدی: همینطور که میفرمایید در حکمی که مرحوم شهید مطهری مینویسند و امام امضا میکنند (شاید خط امام باشد ولی انشای آن از آقای مطهری بوده). در آنجا میگوید که شما را به عنوان نخستوزیر انتخاب میکنم بدون وابستگی حزبی؛ این درست است و مرحوم مهندس بازرگان هم در انتخاب کابینه از تمام گروهها انتخاب میکنند. ممکن است چند نفر از نهضت آزادی باشند زیرا در آن برهه کسی خیلی در میدان نبود ولی از گروههای سیاسی دیگر هم بودند. مرحوم بازرگان خیلی اصرار داشتند که آقایان هاشمی رفسنجانی، خامنهای، باهنر و دکتر بهشتی هم باشند و برای مدتی هم، آقای خامنهای و رفسنجانی و هم باهنر در کابینه به عنوان معاونین وزرای مربوطه شرکت میکردند. در خود کابینه، افرادی همچون دکتر ایزدی وزیر کشاورزی بودند که اصلاً به حزب تعلق نداشتند ولی بسیار وارد، مومن و متخصص بودند. دکتر ایزدی آدم بسیار موفقی بود و دکترای کشاورزی داشت و بسیار در این کار میتوانست تحول ایجاد کند. علاوه بر او، دکتر سامی، مهندس معینفر و مهندس کتیرایی عضو نهضت آزادی نبودند؛ آنها به عنوان افراد مومن و مسلمان و دارای سوابق پاک بودند. شما اگر سوابق تمام افراد کابینه دولت موقت را نگاه کنید سر سوزنی مشکل مادی و مالی ندارند. خود ما در آن زمان خیلی جوانتر بودیم و اصلاً حقوق دریافت نمیکردیم و میگفتیم حقوق ما را به کار خیر بدهید.
در هر صورت این افراد به عنوان کابینه معرفی شدند و مورد تایید امام قرار گرفتند. این کار را بازرگان کرد و واقعاً مستقل از نهضتآزادی این تصمیمات را گرفت و همیشه امور ملت را بالاتر از امور نهضت آزادی میدید؛ کما این که بعداً هم که مرحوم مهندس بازرگان به اتفاق چند نفر دیگر از اعضای نهضت مثل آقای یزدی و صباغیان و دکتر سحابی، در مجلس به عنوان نماینده انتخاب شدند، در جلسات نهضت، مفاد جلسات غیر علنی مجلس را هرگز در داخل نهضت مطرح نمیکردند. هرگز اخبار را نمیگفتند. تعهدشان نسبت به مجلس و منافع ملی بسیار بیشتر از کار حزبیاش بود و رعایت مبانی اخلاقی را میکردند. من به عنوان نمونه هم ندیدم که ارزشهای اخلاقی نقض شده باشد.
اصل ولایتفقیه در پیشنویس قانون اساسی نبود
* تسنیم: آیتالله مهدویکنی گفتند که آقای سامی وزیر بهداری دولت موقت در زمانی که بحث ولایتفقیه مطرح میشود، خیلی شاکی بودند که این چه چیزی است و ما با ولایتفقیه مخالفت میکنیم. نگاه مهندس بازرگان به این اصل چگونه بود؟ آیا همان نگاه آقای سامی را داشتند یا نگاهشان متفاوت بود؟
- بنیاسدی: پیشنویس قانون اساسی توسط مرحوم حبیبی نوشته شد. خیلیها خواندند و درباره آن اظهارنظر کردند و خود امام هم آن را دیده بودند و بعضی نکات جزئی آن را اصلاح کردند. در زمان دولت موقت بنا به رسالت و وظیفهای که دولت داشت، باید پیشنویس قانون اساسی را تهیه میکرد. در داخل دولت مرحوم دکتر سحابی وزیر مشاور بود و مسئولیت شورایی را به نام "شورای طرح های انقلاب" داشت. مرحوم بازرگان از دکتر سحابی درخواست میکند که پیشنویس را برای مجلس موسسان تهیه کند. من خودم عضو آن شورا بودم. در آن شورا تعداد زیادی از آدمهای صاحبنظر و متفکر دعوت شدند و همان پیشنویس دکتر حبیبی نقطه آغاز بود ولی قانون اساسی بسیاری از کشورها خصوصاً کشورهای اسلامی مطالعه شد و بند به بند قانون اساسی آماده شد و شاید تدوین قانون اساسی 4 ماه طول کشید.
وقتی قانون اساسی آماده شد، در دولت مطرح و تصویب شد و به شورای انقلاب رفت و شورای انقلاب هم آن را تصویب کرد. در این قانون موضوع ولایتفقیه مطرح نیست. قانون یک نظام کامل دموکراتیک هست ولی در آن ولایتفقیه بهعنوان یک اصل مطرح نیست و در آن زمان براساس نظر امام حتی ولایت مجتهد امری ست که بین علمای شیعه مورد اختلاف است و بعضیها قبول دارند و برخی قبول ندارند، و خود امام هم به احتمالی در نظر نداشتند که حتماً اصل ولایتفقیه در قانون اساسی درج شود کما اینکه پیشنویس تهیه شده را هم ایشان پذیرفته بودند و پیشنویسی را هم که شورای انقلاب تصویب میکنند، ایشان میپذیرند. حالا ممکن است که اصلاح خیلی جزئی در آن انجام دادند.
وقتی مجلس تشکیل میشود، با توجه به اینکه در ابتدا قرار بوده مجلس موسسان باشد ولی بعداً مجلس خبرگان میشود (که جریان آن مفصل است) این پیشنویس مطرح میشود. از آن طرف، آقای منتظری از قم بلند میشوند و میگویند که من کمرم را بستهام که بروم به مجلس خبرگان و اصل ولایتفقیه را در آن بگنجانم. بنابراین اصل ولایتفقیه از طرف آقای منتظری مطرح میشود؛ حالا صحبتهایی که ایشان بعداً میکنند را نمیخواهم مطرح کنم ولی نقطه شروعش آن جا بوده و قبلاً پیشبینی نشده بود، بنابراین وضعیتی پیش میآید که این اصل در قانون گنجانده شود. بعدا از تصویب قانون اساسی، مهندس بازرگان شخصاً یا از طرف نهضت آزادی، التزام خود را به قانون اساسی اعلام کردند.
به شهید باهنر گفتم معارضه در مجلس بهتر از جنگ داخلی است
* تسنیم: به استعفای دولت آقای بازرگان بپردازیم. بعد از این که دولت استعفا داد، آقای بازرگان به عنوان نماینده به مجلس راه ایفتند. گویا زمانی که منافقین اعلام قیام مسلحانه کردند، ایشان آنها را فرزندان خطاکار انقلاب میداند. یکی از انتقادات به مهندس بازرگان عدم سیاستورزی صحیح ایشان به جهت عدم اتخاذ موضع درست درباره منافقین است.
- بنیاسدی: باید تاریخ را همانطور که رخ داده و به تدریج بررسی کرد. در ابتدای انقلاب روزی که امام از پاریس میآمدند همین مجاهدین که بعداً به عنوان منافقین خوانده شدند، در استقبال و پیشواز از امام حضور داشتند. در همان اتوبوسی که شهید بهشتی بود، مسعود رجوی هم بود. آن زمان روابط اینگونه بود و هنوز کسی خیانتی نکرده بود و کار به تعارض و تضاد نرسیده بود. اینها (منافقین) در زمان شاه سالها در زندان بودند.
در اولین انتخاباتی که شد، آنها هم کاندیدا داشتند. در آنجا این اختلاف شروع شد که اینها نباید در انتخابات شرکت کنند. البته در انتخابات شرکت کردند و رجوی به دور دوم رفت. یادم هست وقتی که احتمال درگیریهای خیابانی پیشبینی میشد، در شورایعالی آموزش و پرورش عضو بودم. شهید باهنر هم بودند شاید بهخاطر اینکه رئیس شورا بودند یا اینکه وزیر آموزش و پرورش بودند. روزی بعد از جلسه از ایشان خواشتم تشریف بیاورند و ما با هم صحبت کنیم که گفتند باشد و نشستیم و صحبت کردیم. من عرض کردم آقای دکتر اینها یک کاندیدا بیشتر ندارند و اگر به مجلس بیاید، این طرف دویست نماینده هستند و پاسخش را میدهند؛ این تعارض بهتر است در مجلس مطرح شود تا در خیابان و انقلاب به سمت کشتار و جنگ داخلی نرود. آقای باهنر گفتند درست است و من با دوستان (حزب جمهوری) صحبت میکنم. در ابتدا اختلافات به این شدت نبود و میشد در جهت نزدیکی کار کرد تا تفرقه؛ در نهایت دیدید که چقدر از خانوادهها و جوانها کشته و آواره شدند و چه جنایاتی بعداً رخ دهد.
در آن فضا مهندس بازرگان مقالهای مینویسد (سخنرانی در مجلس نبوده و مقاله بوده) که در روزنامه "میزان" تحت عنوان "فرزندان مکتبی و فرزندان مجاهد" چاپ میشود و به هر دو طرف میگویند که شما به جای این که دست به اسلحه ببرید، بنشینید بر اساس موازین و ارزشها و آرمانهای مشترک مسائل را حل کنید. داستان به این ترتیب بود.
* تسنیم: در کتاب خاطرات آقای هاشمی هم آمده که در مهرماه سال 60 آقای بازرگان نطقی حمایتی درباره منافقین دارند. گویا آقای بازرگان پیش از انفجار حزب جمهوری اسلامی، از مجلس به دلیل اختلافاتی، به حالت قهر(1) میروند و بعد حادثه 7 تیر برمیگردند.
- بنیاسدی: نه چنین چیزی نیست. هرگز از مجلس قهر نکردند. حتی حادثه 7 تیر که رخ داد - من خودم در جریان بودم- همان روز دوستان ما به نخستوزیری رفتند و به مرحوم رجایی تسلیت گفتند و گفتند ما آمادگی کمک و همکاری را داریم. مجلس که تشکیل شد، خطر آن بود که به اکثریت نرسد و نتوانند تصمیمگیری کنند، بنابراین همه به مجلس رفتند تا به اکثریت برسد و بتوانند تصمیمگیری کنند.
آقای هاشمی گفت موضعتان را درباره جنگ و بنیصدر اصلاحکنید
* تسنیم: در خاطره آقای هاشمی آمده که در سال 60 آقای بازرگان و یزدی و صباغیان به طور متناوب مثلا دو ماه یا سه ماه یک بار میآمدند و گله میکردند فشار حزب الله بر ما زیاد است و شما کمک کنید. آقای هاشمی میگوید شما اگر مواضعتان را درباره منافقین روشن کنید، فضا آرامتر میشود.(2)
- بنیاسدی: نه! این برای سالهای بعد زمان جنگ است. دوستان با آقای هاشمی ملاقات میکنند و ایشان میگویند که شما باید موضعتان را درباره جنگ و همچنین بنیصدر اصلاح کنید تا ما ببینیم که چه کار میتوانیم بکنیم.
*تسنیم: خاطرات آقای هاشمی برای سال 60 است.
- بنیاسدی: در خرداد سال 60 تظاهراتی رخ میدهد که مهندس بازرگان مصاحبه میکنند و عدم شرکت در آن را اعلام میکند.
*تسنیم: در تاریخ 60.2.21 آقای هاشمی در خاطراتشان آوردند که «بازرگان و یزدی آمدند و از فشار حزبالله گله داشتند. گفتم مردم شما را همکار بنیصدر و منافقین میدانند. اگر شما جمهوری اسلامی را قبول دارید، موضعگیری کنید.» یا در تاریخ 60.4.13 آمده که « آقایان بازرگان، یدالله سحابی و کاظم سامی آمدند برای چارهجویی و کم کردن فشار اجتماعی؛ گفتم موضعشان را در مقابل ضد انقلاب صریحاً اعلام کنید.»
- بنیاسدی: عرض میکنم که این فشار حزبالله چه بود. در آن موقع جوی درست شده بود، که وقتی مرحوم بازرگان و مرحوم سحابی وارد مجلس میشدند پاسدارهای مجلس به آنان اهانت میکردند و شعار مرگ میدادند و امنیت حضور آنان درخود مجلس هم حفظ نمیشد. برای این رفتند و صحبت کردند؛ وگرنه درگیری دیگری با حزبالله نداشتند.
بازرگان میخواست رییسجمهور شود اما با توصیه امام به مجلس رفت
* تسنیم: اگر این اختلافات پیش نمیآمد، آقای بازرگان برای ریاستجمهوری کاندیدا میشدند؟
- بنیاسدی: اصلاً نامزد شده بوده بودند.
*تسنیم: همان دوره اول؟
- بنیاسدی: در همان دوره اول قصدشان این بود، کاندیدا شوند و اگر میشدند به احتمال زیاد رای میآوردند. وقتی سفارت آمریکا را اشغال کردند، صدا و سیما بهقدری فضا را حساس و مسموم کرده بود که دوستان ما به بازرگان توصیه کردند در انتخابات شرکت نکند. آقای دکتر سحابی خدمت امام میروند و در این مورد سوال میکنند و امام هم توصیه میکنند که بهتر است شما به مجلس بروید. از اینرو علیرغم تمایل باطنی بازرگان، وقتی در برابر توصیه دوستان نهضت و نظر امام قرار میگیرند، تصمیم میگیرند در انتخابات ریاستجمهوری شرکت نکنند. در سالهای بعد هم که کاندیدا میشدند، شورای نگهبان ردصلاحیتشان میکند ولی ایشان آمادگی این را داشت که بیاید و مسئولیت و وظیفه خود را به انجام برساند.
بازرگان در غائله 14 اسفند کنار بنیصدر نبود
*تسنیم: آقای بازرگان با آقای بنی صدر ارتباط سیاسی یا شخصی داشتند که بعد از این که او رئیسجمهور میشود، از او حمایت میکنند و حتی در 14 اسفند هم کنار ایشان بودند؟
- بنیاسدی: اولاً مرحوم بازرگان در کنار بنیصدر نبودند.
*تسنیم: عکسش هست.
- بنیاسدی: نه! ممکن است عکس دکتر سحابی باشد ولی مرحوم بازرگان نیست. دوم اینکه مهندس بازرگان قبل از جریان انقلاب ارتباطی با بنیصدر نداشتند. اگر توجه کنید میبینید که در کابینه مهندس بازرگان بنیصدر نیست.
*تسنیم: بنیصدر در چه دورهای سرپرست وزارت اقتصاد میشود؟
- بنیاسدی: بعد از مهندس بازرگان و در دوره دولت شورای انقلاب بود. در اختلافاتی که پیش آمد و منتهی به برکناری بنیصدر شد، در مقطعی بازرگان از بنیصدر حمایت میکند؛ البته نه به دلیل اینکه بنیصدر 100%موضع درستی دارد، بلکه برای جلوگیری از تفرقه و اینکه شاید راهحلی پیدا شود. در بعضی از جلسات برای آشتی دادن بنیصدر و شهید بهشتی (یعنی بنیصدر با روحانیت)خود بازرگان حضور داشته و تلاش میکند این آشتی پا بگیرد و رابطهای مسالمتآمیز برقرار شود.
دوستان بازرگان در دولت موقت انتقاد کردند که چرا انقلابی عمل نمیکنی؟
*تسنیم: در دوره زندگی آقای بازرگان بیشترین مخالفتها و تندترین انتقادات را جریان چپ به دولت و پس از پایان دولت به نهضت آزادی داشت. مثلاً آقای خاتمی در روزنامه کیهان انتقادات تندی را به آقای بازرگان کرده بود. آقای محتشمی در دوران وزارت کشور به امام نامه مینویسند و مشکلات نهضت آزادی را یادآور میشود. اکنون اما بیشترین همراهی و قرابت فکری را با بازرگان همین جریان دارد. علت این قرابت چه است؟
- بنیاسدی: درست است. در خود دولت موقت، افرادی که خود مهندس بازرگان انتخاب کرده بود، به مرحوم مهندس بازرگان انتقاد میکردند و میگفتند چرا انقلابی عمل نمیکنی؟ حتی دوستان بسیار نزدیک. ولی مهندس بازرگان هرگز تسلیم نمیشد و نظرش این بود که من به اصولی معتقدم؛ این حاصل 60سال مبارزه و مطالعه است و من راهم راه عقلایی است. من حاضر نیستم در مقابل هیجان و احساسات تسلیم بشوم.
سالها گذشت و تجارب انقلاب نشان داد آن مرحوم درست میگفت. فقط گروههای چپ نیستند. امروز تز اعتدالی که دکتر روحانی به عنوان رئیسجمهور مطرح میکند، چیزی ست که مرحوم مهندس بازرگان 35 سال قبل میگفت. شما اینها را مقایسه کنید. یا آقای خاتمی بعد 20 سال وقتی به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد، حرفی که مرحوم مهندس بازرگان میزد را زد. آنها به این نتیجه رسیدند که موضع بازرگان درست است. بازرگان چه میگفت؟ میگفت: آقا جان،ما هم مسلمانیم و هم میخواهیم آزادی داشته باشیم و هم میخواهیم امر به معروف کنیم و هم نمیخواهیم فقط تسلیم شعار شویم. چون شعار دادن راحت است و آنهایی که فرصتطلبند میآیند و مسلط میشوند. شعار دادن کاری ندارد. چه طور ممکن است یک ملتی، یک شبه متحول شود؟ ملتی که بسیاری از آنان تا دو سال قبل در رژیم شاهنشاهی شبها در مجالس عیش و نوش بوده، ممکن است یکدفعه 100%برگردد؟ نمیشود. زیرا باید افرادی باشند که آن مراحل تربیتی را طی کرده باشند؛ باید به نفسشان تسلط داشته باشند و امتحان داده باشند. ما خودمان هم منتقد بودیم و چپیها هم منتقد بودند؛ چپیها منتقد بودند و رفتند سفارت را گرفتند. شما از بسیاری از آنهایی که رفتند سفارت را گرفتند بپرسید که کار درستی کردید؟ ببینید جواب را چه میدهند؟ الان در خاطراتشان و نوشتههایی که دارند...
*تسنیم: امروزه در مصاحبههایشان به این اشتباه اذعان دارند و ابایی ندارند که بگویند پشیمانیم و اشتباه کردیم.
- بنیاسدی: آنها با ما ارتباط خاصی نداشتند اما جریان تاریخی و تجاربی که به دست آوردند به آنها نشان داده که اشتباه میکردند و نظرات بازرگان روی صدق گفته شده و حالا طیف چپ آن زمان تمایل به آن دارند. از آقای روحانی که سمت اجرایی بالاتر نداریم. شما انتقادهایی که در 35 سال پیش داشتند را مطالعه کنید. در اولین انتخاباتی که شد آقای روحانی نماینده حزب جمهوری بودند و بنده هم از طرف نهضت آزادی و چند نفر دیگر که در انتخابات شرکت کرده بودند، نمایندههای آن احزاب بودم و در صدا و سیما (تلویزیون) میزگردی برگزار شد که انتخابات اولین دوره را ارزیابی شود. ایشان با ما اختلافنظر داشتند و امروز نظراتی که میدهند، نظرات اعتدال، تدبیر، تفکر و عقلانیت است.
بازرگان را لیبرال میخوانند تا او را تخطئه و ترور شخصیت کنند
*تسنیم: آیتالله مهدویکنی در کتاب خاطراتشان آوردهاند که معتقدم آقای بازرگان لیبرال نبوده، چون لیبرالیسم با مسلمانی نمیخواند. ولی برخی معتقدند که ایشان لیبرال بوده. شما به مشی لیبرالی آقای بازرگان اعتقاد دارید؟
- بنیاسدی: بستگی به این دارد که ما لیبرال را چگونه تعریف کنیم. اگر لیبرال را کسی تعریف کنیم که معتقد به خدا نیست و معتقد هست که مردم هر چه خواستند درست است و هیچ حساب و کتاب نیست، مطلقاً مهندس بازرگان، لیبرال نیست ولی اگر لیبرال را به این معنا در نظر بگیرید که تمام گروهها باید در اداره کشورشان دخیل باشند و آزادی بیان داشته باشند و زندگی مردم از طریق همکاری اجتماعی طی شود و اینکه رسالت اصلی حکومت، عدالت و آزادی باشد نه دخالت در جزئیات زندگیشان، میتوانید بگویید لیبرال است. یعنی مهندس بازرگان معتقد به دموکراسی و آزادی و معتقد به اسلام هم بود؛ معتقد بود قوانینی که در مجلس میگذارند نباید بر خلاف اسلام باشد. پس به این معنا مهندس بازرگان یک آدم معتقد به رعایت اصول و آزادی بود ولی نه تحمیل دین؛ مطلقاً با تحمیل دین مخالف بود.
شاید از این جهت به او لیبرال میگویند که معتقد بود حتی احکام دین مانند حجاب نباید با زور بلکه باید از طریق کار فرهنگی انجام شود. برای این خیلی ارزش قائل بود که جامعه باید آزاد باشد، میگفت بهتر است در جامعهای وقتی خانمی نمیخواهد حجاب داشته باشد با اجبار چادر سرش نکنیم چون فاصلهاش بیشتر میشود و از دین متنفر میشود. بنابراین اینکه میگویند لیبرال بود میخواهند با این جمله او را تخطئه و ترور شخصیت کنند. چون به آن معنا که معتقد به اصولی نباشد و اسلام را ثانوی بداند، نبوده. ولی اعتقاد داشته که باید آزادی باشد و در محیط آزاد اسلام رشد کند و جلو برود نه در فشار و تهدید.
دولت موقت اطلاعات مهم را به شورای انقلاب گزارش میکرد
*تسنیم: چندی قبل مطلبی از مارک گازیوروسکی تاریخ نگار آمریکایی درباره دولت موقت منتشر شد و آقای ابراهیم یزدی به آن جواب داد. آقای یزدی در جوابیه به سفر هیئت امریکایی به تهران و ملاقات با آقای بازرگان اشاره کردند و نوشتند که «در مرداد سال 58 آنها به ما گفتند که عراق قرار است حمله کند و عکسهای هوایی به ما نشان دادند ولی اطلاعات ما خیلی دقیقتر بود و تمام تحرکات عراق را زیر نظر داشتیم.» یکسال بعد جنگ آغاز شد و این در حالی است که بنیصدر بیان کرده که هیچ اطلاعاتی درباره اینکه عراق قرار است حمله کند، به من ندادند. چرا در شرایط ابتدای انقلاب خدمت سربازی کاسته شد؟ آیا دولت موقت تدابیر خاصی برای مقابله با دشمن اندیشید یا نه؟
- بنیاسدی: دولت موقت در 14 آبان 58 استعفا داد. درست است؟
* تسنیم: بله.
- بنیاسدی: حمله به ایران در شهریور سال بعد انجام شده؛ یعنی یک سال بعد. در آن زمان اصلاً بحث جنگ مطرح نبود و تصور نمیکردند که سال بعد جنگی آغاز شود. باید بررسی شود آقایی هم که آمده بعد از 30 سال این صحبت را میکند. آنها از حدود یک سال قبل جنگ، دیگر سر کار نبودند که اطلاعات بدهند ولی در دوره مسئولیت خود، اطلاعات مهم را به شورای انقلاب گزارش میدادند. آیا میشود تصور کرد که دولت موقت میخواستند صدام به ایران حمله کند؟! در زمان دولت موقت آقای دعایی که سفیر ایران در عراق را صدام خواسته بود تا با او صحبت کند. ایشان نزد مهندس بازرگان میآمد و میگفت که تحریکات ما خطرناک است و صدام من را خواسته که چرا شما این تحریکات را در مرزها میکنید؟ ما نمیخواهیم به ایران حمله کنیم. شنیدهام آقای دعایی در شورای انقلاب اصرار میکند که این کار نشود و جلویش را بگیرید. هیچکس نمیخواسته و تصور نمیکرد که جنگ میشود. اما تحریکات خارجی و دیوانگی صدام کار خودش را کرد و اگر هم در آن زمانها اطلاعات مهمی بوده، در شورای انقلاب مطرح شده است.
* تسنیم: آقای یزدی میگوید 31 مرداد 58 ما این دیدار را انجام دادیم یعنی یکسال قبل آمریکاییها گفته بودند و نقشه هوایی آورده بودند. در طول عمر دولت موقت، عراق بارها نقاط مرزی ایران را بمباران کرد. سفیر ایران در اوایل سال 58 به نخستوزیری احضار شد و سپس عراق طی یادداشتی مسئولیت بمباران هوایی را بر عهده گرفت و عذرخواهی کرد.
- بنیاسدی: بله! اگر اطلاعات دولت موقت چیز مهم دندانگیری بوده، باید به شورای انقلاب گزارش داده میشده؛ ولی تا جاییکه میدانم، اینگونه اطلاعات گزارش میشد. شاید هم در آن زمان اطلاعات مذکور به نظرشان مهم نرسیده است.
بازرگان از منتقدانش استقبال میکرد
* تسنیم: در مورد زندگی شخصی مرحوم بازرگان یا در دوران مسئولیت و نمایندگی و جریان آخرین سفر به خارج از کشور، خاطره و یا ناگفته ای در ذهنتان است؟
- بنیاسدی: سفری که ایشان به خارج میروند و فوت میکنند، من همراهشان بودم. دکترها گفتند که ما در اینجا نمیتوانیم عمل جراحی قلب را انجام دهیم چون باید دو تا جراحی دریچه و تعویض رگ را با هم انجام میدادند، بنابراین توصیه کردند به خارج بروند. در سوئیس ایشان فوت کردند و دیگر نتواستند مسافرت را ادامه دهند. سفارت ایران در سوئیس تمام همکاریهای لازم را برای برگرداندن پیکر ایشان انجام دادند.
در مورد زندگی او خلاصه بگویم که اگر میخواهید افراد را بشناسید به آنها قدرت دهید و ببینید چگونه عمل میکنند. خیلیها که این طرف میزنند، وقتی آنطرف و پشت میز قدرت مینشینند، خیلی تفاوت میکنند. شاید تنها کسی که من دیدم در این طرف و آنطرف میز فرقی نداشت، مرحوم مهندس بازرگان بود. نمونهاش در اولین نوروز بعد از پیروزی انقلاب، خبر دادند در اهواز تعدادی از اعضای جنبشهای چپی عرب تظاهرات میکنند و باعث نگرانی دولت شدند. قرار شد خود مرحوم بازرگان و وزیر کشور و استاندار مرحوم مدنی و صباغیان و امیر انتظام و عدهای از دولت که بنده هم بودم، به اصفهان برویم و یک روز بمانیم و بعد به اهواز برویم و شبیر خاقانی عامل موثر در تظاهرات را هم ببینیم و غائله ختم بشود. نکته ای که میخواهم بگویم این است که صبح روز بعد وقتی میخواستیم از هتل به فرودگاه برویم، به من گفتند که الان که به فرودگاه میخواهیم برویم، کارت شناسایی ندارم. آن موقع هنوز رئیس مجلس و رئیسجمهور انتخاب نشده بود و تمام قدرتهای نظامی و قانونی و اجرایی دست او بود. به من گفتند من کارت ندارم. گفتم شما که نیازی ندارید. گفتند نه! باید طبق مقررات کارت شناسایی داشته باشم. بالاخره با اصرار به فرودگاه آمدند و سوار هواپیما شدند.
ما جمعهها به نارون و شمشک میرفتیم و قدم میزدیم. یک روز دیدیم ماشین خانوادهای خراب شده. کسی هم نبود ماشین را هُل بدهد. در هر صورت ایشان آمد و ماشین را با هم هل دادیم و سوار شدند و رفتند و شاید بعداً فهمیدند کسی که ماشین اینها را هل داده، نخستوزیر بوده.
در میان کارهای علمی،"سیر تحول قرآن" مهمترین کتابی است که درباره تحول قرآن و ترتیب نزول آیات نوشته شده، چون دارای یک مدل ریاضی و یک فرضیه علمی است. از افرادی که به این کتاب انتقاد داشتند، اصلاً ناراحت نمیشد، بلکه استقبال هم کرد. بنابراین روحیه کاملا صبور و مسالمتآمیز و پر از دوستی داشت و همه فکر میکردند با او دوست هستند. ایشان صدیق، شکرگزار، ملایم و مخلص بود. الگو و اسوه او پیامبر اسلام(ص) و حضرت ابراهیم (ع) بودند و خود اسوه بسیاری گردید.
انتهای پیام/