دلنوشتههای فرزندان شهدا برای ابراهیم حاتمیکیا+تصاویر
خبرگزاری تسنیم: جمعی از فرزندان شهدای هشت سال دفاع مقدس روز گذشته دلنوشتههایی با مضمون بزرگداشت ابراهیم حاتمیکیا نوشتند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مراسم تجلیل از ابراهیم حاتمیکیا «هنرمند روزهای آتش و خون و سردار بینشان» بهمیزبانی جمعی از فرزندان شهدا از جمله شهیدان همت، باکری، زینالدین، رودکی، تهرانی و دوستاران این هنرمند سینمای دفاع مقدس روز گذشته در مؤسسه فرهنگی اوج برگزار شد.
علیرضا رضاداد، دبیر جشنواره فجر، پژمان لشگریپور، احسان محمدحسنی و مهدی چمران نیز از جمله مهمانانی بودند که در این مراسم حضور داشتند.
سلیمه رودکی مجری برنامه گفت: ما دختر شهیدها رسمی داریم که پدران یکدیگر را عمو صدا میکردیم و حالا به شما میگوییم: «عمو ابراهیم».
آنها برای عموابراهیمشان دلنوشتههایی نوشتند و تقدمیش کردند که یادگاری باشد در این گنبد دوار.
فرزندان شهیدان: عبدالله رودکی، محمدابراهیم همت، محمود کاوه، مجتبی محدث، حمید باکری، عباس ورامینی، کاظم نجفی رستگار، علیرضا عاصمی، احمد کشوری، اکبر نجفی، محمدجواد تندگویان، غلامعلی معتمدی، مهدی زینالدین، محمدعلی فیاضبخش، محمدحسن ترابیان، حسن عباسپور، یدالله سالاریپور، اکبر قدیانی، منوچهر مدق، سیدهادی مرقاتی، موسی کلانتری، حسن تهرانیمقدم، سیدعباس جولایی، سیدمحسن صفوی، سیدباقر طباطبایینژاد، سید محمدرضا دستواره، مصطفی اردستانی، محسن محمدباقری، موسی نامجوی، یوسف کلاهدوز، احمد شجاعی، عباس کریمی، علی صیاد شیرازی، جلال کاوند، سید عبدالحمید قاضی میرسعید و مجدی حاجحاتم.
«نوزادش را که نشانش دادند، سرفه میکرد، و من معنی این سرفهها را میفهمیدم، چون هروقت با «بابا» صحبت میکردم جوابم یک چیز بود: سرفه، سرفه، سرفه» این را علی پسر شهید مدق گفت وقتی این سکانس «از کرخه تا راین» را ماندگارترین سکانس فیلمهای حاتمیکیا خواند؛ اما در سوی دیگر سالن ابراهیم بود که به پهنای صورت اشک میریخت.
دوشنبه 7 بهمن 1392 ساختمان تازه نوسازی شده سپاه تهران که حالا محل سازمان سینمایی اوج است، میزبان فرزندان و همسران شهدا بود که میخواستند از «ابراهیم حاتمیکیا» بهپاس عمری تلاش و مجاهدت در عرصه سینما تقدیر و تجلیل کنند.
محمدحسین ورامینی
عموجان! آرزو داشتم که ساعتها و ساعتها با تو از غمها و شادیهای فرزندان و همسران شهدا بگویم اما «چ» کنم که همیشه: چقدر زود دیر میشود! عمو ابراهیم! شما را جوانمردی از طایفه کهنهعیاران میدانم که با وجود تمام آزارها و سختیها و کینههای غایبان و فراریان دیروز و حاضران و کاسبان امروز، مردانه بر عهد خود محکم ایستادهای و هنوز قصه کسانی را میگویی که رفتند تا راه کربلا را برای تمام دلهای کربلایی باز کنند.
سیدمحمد و سیدمهدی جولایی
پیشکش به چشمی که دید تا پسران غیرت پدران را نشان کنند که این خود والاترین نشان است.
داود کریمی
روایتهای دلنشین شما در قامت یادگاری متعهد که با نگاه هنرمندانهاش عطر پدرانمان را در خاطرمان زنده نگه میدارد، ستودنی است. پاداش مجاهدتهای شما رسیدن به قافله دوستانتان باشد، انشاءالله.
رسول عاصمی
...عباس آژانس شیشهای بوی پیراهن یوسف داشت...
آسیه باکری
تمام تصویر ما در زندگی از آنچه پدرانمان میبودند از تصویر سازیهای شماست. تصویر پدر را در چشمهای حاج کاظم بارها دیدم و اشکهای کودکیام را در کنار راین ریختم، با به نام پدر حرفهای ناگفته این سالها را فریاد زدم.
سوده و فاطمه نجفی
قدم نهادن در مسیر فرهنگ و هنر علاوه بر عزمی برخاسته از ایثار و تعهد، قدمهایی محکم و استوار، بصیرتی دینمدار و پرعیار میطلبد. برای موفقیت و سربلندیتان همواره دعا خواهیم کرد.
محمدمهدی تندگویان
بخش جدانشدنی از تاریخ هنر ایرانی... به نام سبز حاتمیکیا
فاطمهسادات مرقاتی خویی
حاتمیکیا بودن سخت است، این را خوب میدانم! باید جامعهای را که از تو توقعات عجیب و غریب دارد بفهمی، باید مراقب چشمهایی که نگاهت میکنند اما تو را نمیبینند باشی، باید به گوشهایی که صدایت را میگیرند اما حرفت را نمیشوند حق بدهی. اما همیشه تحسینت کردهام که مرد زمانه خویشتنی.
سیدمجتبی طباطبایینژاد
آقا ابراهیم عزیز...، بهخاطر موجی که مرده بود؛ و تو در دلم زنده کردیاش، تو را سپاس میگویم.
بنتالهدی ترابیان
در آن زمان که ناقوسهای عشق به صدا درمیآیند، طنین عاشقانه مردی به گوش میرسد که در این آستانه وحشتبار انسانیت، چه صادقانه و جسورانه از عشق میگوید.
انتهای پیام/*