چراغ سبز آقای وزیر برای حضور نشر چشمه در نمایشگاه کتاب
خبرگزاری تسنیم: «نشر چشمه در هیأت بدوی محکوم شده بود و در هیأت تجدید نظر، تجدید نظری صورت گرفت.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، وزیر ارشاد در اظهار نظری عملا مجوز حضور نشر چشمه در نمایشگاه کتاب را صادر کرد. علی جنتی در رابطه با پایان تعلیق نشر چشمه می گوید: «نشر چشمه در هیأت بدوی محکوم شده بود و در هیأت تجدید نظر، تجدید نظری صورت گرفت. این هیأت که به تازگی تأسیس شده است و پیش از این وجود نداشته، رأی صادر کرد و رأی آن 24 ماه محرومیت این نشر از نشر کتاب بود که بعد از 24 ماه، این ناشر میتواند به کار خود ادامه دهد. این 24 ماه از همان زمانی که نشر چشمه تعلیق شده، حساب شده است؛ مثل زندانیای که وقتی به زندان میرود و دو سال بعد حکمش صادر میشود، اگر حکمش دو سال زندان باشد، در زمان اعلام حکم دیگر دوران محکومیتش را گذرانده است.
وی سپس در پاسخ به سوالی خبرنگاری مبنی بر وضعیت حضور نشر چشمه در بیستوهفتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران اظهار داشت: «قاعدتا باید نشر چشمه در نمایشگاه کتاب شرکت کند و منعی برای آن وجود ندارد. »
اهمیت سخنان وزیر ارشاد در رابطه با پایان تعلیق این نشر و حضورش در نمایشگاه کتاب زمانی بیشتر به چشم می آید که دریابیم عمده تخلفات نشر چشمه که منجر به تعلیق آن شد، انتشار آثاری مغایر با ارزشهای اخلاقی و دینی جامعه اسلامی بود. ناشری که در یک سال بیش از صد اثرش توسط کارشناسان ارشاد غیرقابل انتشار تشخیص داده میشود را چگونه میتوان به راحتی به چرخه نشر بازگرداند و مجوز حضورش در نمایشگاه بین المللی کتاب را نیز صادر نمود؟
ضمن عذرخواهی از مخاطبان گرامی، چند نمونه زیر تنها بخشی از افتضاحات و خزعبلات منتشر شده توسط نشر چشمه است که چنین انتشاراتی قرار است در نمایشگاه بین المللی کتاب که بعنوان پیشانی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران حضور یابد.این مطالب پیش از این در خبرگزاری فارس منتشر شده است:
پسر توی پژو جلوم شیشه را میکشد پایین و انگار یک چیزی به دختر توی پژو کناری اش میگوید. دختره یک بی... گنده بهش میدهد . پسر از خنده غش میکند. فکر میکنم به جهنم که حالا دخترها اینقدر راحت بی... میدهند و پسرها این قدر راحت از بی... دخترها حال میکنند...
***
{منصور} میگوید: کجایی؟ من تمام دربند را زیر و رو کردم .
میگویم : دیوانهای !
میگوید : معلوم است که دیوانهام ، دیوانۀ تو !
میگویم : قرار بود دیگر از این حرفها نزنی...
میگوید : من فقط میخواهم ببینمت . دیدن که جرم نیست .
میگویم : پس بگذار خودم بهت زنگ بزنم.
میگوید : نمیزنی.
میگویم : میزنم.
میگوید: قول؟
میگویم: قول.
حال دیگر واقعاً از ماموریت رفتنهای کیوان ناراحت نمیشوم . اولش فکر میکردم شاید کیوان نیست اینقدر بد میگذرد ، اما بعد دیدم فرقی ندارد ، کیوان هم که هست همینقدر بد میگذرد .
***
باران چنان میبارید ... راه باریکهای ما را از میان درختها میبرد. خیس بودیم و گرم بود.
گفت: حالا میذاری ببوسمت؟
ایستادم و نگاهش کردم.
رفت: حالا که نگاه کردی دیگه نمیخواد! ...
گفت: پیراهنتو دربیار بذار تنت بارون بخوره.
پیراهنم را در آوردم. باران بر شانههایم میکوبید.
تو چی؟
پبراهنش را درآورد و دست کشید روی .... باران بر آنها میبارید و ...ها همچون کله بچه گربهای از زیر دستش سر بیرون آوردند. دستش را که به تمامی برداشت، نگاهم همراه قطرههای باران از .... لغزید.
***
... این همه قوطی و تیوپ و برس و قیچی و موچین ... این جدالِ ازلی ابدی با موهای زائد. میدانی کراسوس! همهی موها زائدند مگر اینکه روی مغز سر آدم در آمده باشند. پس برای چی هستند ؟ اپیلیدی حاضر و آماده توی برق است تا به محض ظهور اولین جوانهی مو از صفحهی هستی محوش کند. روشنش میکنم. چرخدندهها میچرخند. صفحههای باریک به هم نزدیک میشوند و بعد موها را میان خودشان میگیرندو ... آخ . مومک، چسبهای ویت ... و بعد موهای ظریفتر با موچین
***
... یاد صادق افتادم که در آن نصفهشب بچگی آمده بود کنارم دراز کشیده بود. خواب و بیدار خودم را کنار کشیده بودم و او هیچ نگفته بود و هیچ نکرده بود و فردا هم نه من و نه او به روی خودمان نیاوردیم ...
***
گفت: زیاد حرف نزنیم. میخوای زیر بارون راه بریم؟
گفت: با چتر؟
خندید: چتر میخوایم چه کار ؟
گفت: ولی از این جا تا خونة تو با چتر میآم ...
وقتی آمد .خیس بود. پیراهن آبیاش به سینههایش چسبیده بود . .... هم نبسته بود.»
***
«گندم» بلوزش را جلو آینه روی تاقچه بالا زد و من فکر کردم نباید نگاه کنم ، و از لای انگشتهام...
گندم گفت : ببین دارند بزرگ میشوند. بلوزم را میاندازم کف زمین ، شلوارم را ، .... را ، صورتم را توی دستهام قایم میکنم و از لای انگشتهام... آنقدرها که گندم فکر میکرد بزرگ نشدهاند... میروم توی وان.... آخ .. انگار تمام سلولهای بدنم میگویند متشکریم ، متشکریم...
***
از قرار گذاشتن در پارک شهر و هر جای دیگری که ساخته شده برای قرارهای عاشقانه متنفرم. اما وقتی هنوز تهمینه را داری و عاشق میترا شدهای و هنوز زن داری و میترا داری و عاشق سما میشوی ، محال است مکانی را که او برای قرار پیشنهاد کرده رد کنی. تهمینه را داشتم و میترا هم کنارم بود که با سما قرار گذاشتم پشت نارونهای پیر پارک شهر ، تنگ دیوار بلند ساختمان استانداری.....
***
هر وقت خانم معلم توی کلاس نبود ، رسول از بچهها پول میگرفت و زیپش را باز میکرد . حتی یک روز ... ما خیلی تعجب کرده بودیم. تا اینکه بچههایی که دم در بودند داد زدند: خانوم معلم ، خانوم معلم دارد میآید . همه زود رفتیم و سر جایمان نشستیم ، ولی رسول ... دید بچهها دارند یک جایی را نگاه میکنند. خانوم هم دید . . . . . . . . . از هیچ کدام ما صدایی درنمیآمد ... خانوم تا رسید بالای سر رسول ، جیغ کشید و از کلاس رفت بیرون.
***
حامد زنهرو دیدی؟
آره خیلی ناز بود.
خداییاش زور نیست این لامسب مال یه نفر باشه؟ بی عدالتی از این بزرگتر میشه؟...
پس باید مال چند نفر باشه؟
کمی مکث میکند.
مال پونزده نفر شایدم بیشتر...
صادق به نظر تو این زنه چند تا مردرو میتونسته عاشق کنه؟
اوه ، اوه ، بازم که شعر گفتی پسر.
با خودم میگویم: پانزده تا ، صدوپنجاهتا ، هزار و پانصدتا، صادق راست میگوید بیعدالتی از این بزرگتر...
***
در حالی که چشم تفنگچی توی اتاق به زن لخت نگاه میکرد دختر تند دوید و رفت.
تفنگچی آمد داخل و تفنگ را گذاشت کنار دیوار .همینطور که لباسش را بیرون درمیآورد ، شیشة عرق را سر کشید . نگاه کرد به تخت و رفیقش و زن ....که مشغول بودند . پوزخند زد . تندتند لباسهایش را درآورد و همین طور که عرق را از شیشه سر میکشید ، روی تخت خالی پهلویش دراز شد . رفیقش ، وقتی که کارش تمام شد ، از پنجره نگاه کرد به بیرون .... و دو مرد جاهاشان را عوض کردند .تفنگچی دراز کشید پهلوی زن خستة موژولیده .
***
شاید لازم باشد بار دیگر از مخاطبان عذرخواهی کنیم بابت انتشار این مطالب، اما این موارد تنها نمونه های بسیار کوچکی از چند کتاب نشر چشمه بود. نمونه هایی از میان چندین نمونه دیگری که به قدری شنیع بودند که امکان ذکرشان نبود.
وحالا سوالی که انتظار داریم علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به آن پاسخ دهد این است که ضرورت ادامه فعالیت انتشاراتی که توصیفات جنسی، ترویج روابط آزاد و غیراخلاقی میان زنان و مردان، تبلیغ و ترویج روابط نامشروع زنان متاهل و تبلیغ غربگرایی با توجه ویژه به سبک زندگی غربی با توصیفات رنگارنگ از پوشش غیراسلامی زنان و دختران را در اولویت چاپ قرار می دهد، تا چه اندازه است و آیا براستی حضور چنین نشری در نمایشگاه کتاب برای امر خطیر ارشاد محقق خواهد شد؟!
منبع:سراج24
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.