تندروهای متمایل به غرب بازنده اصلی تحولات اوکراین هستند
خبرگزاری تسنیم: یک تحلیلگر، نویسنده و فعال سیاسی آمریکایی میگوید خشونتها در اوکراین رو به افزایش است و بازندهی اصلی این میدان تندروهایی هستند که متمایل به غرب بوده و آمادهی پذیرش استعمار هستند.
رالف شوئنمن، تحلیلگر و فعال سیاسی آمریکایی در مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری تسنیم میگوید یک تحلیلگر و فعال سیاسی آمریکایی میگوید خشونتها در اوکراین رو به افزایش است و بازندهی اصلی این میدان تندروهایی هستند که متمایل به غرب بوده و آمادهی پذیرش استعمار هستند.
مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانیم:
تسنیم: همانطور که میدانید چند زمانی است خشونتهای ناراحت کنندهای به بهانهی گسستن از اردوی شرق و پیوستن به اردوی غرب در اوکراین آغاز شده است و رئیس دولت روسیه و مسئول سیاست خارجی اتحادیهی اروپا هر دو بر ارتباط بین روسیه و اوکراین تاکید میکنند. این در حالی است که برخی مدیران ارشد و مقامات دولتی روسیه رهبران جدید کشور اوکراین را به ملی گرایی و جدایی طلبی متهم کردهاند. به نظر شما چه اتفاقی در این کشور در حال رخ دادن است و آینده چگونه خواهد شد؟
شوئنمن: مشکل اصلی در این کشور مشکل پول است. تمام کشورهایی که عضو یک اردو میشوند باید برای تسهیل در روابط اقتصادی سیاسی استانداردهایی داشته باشند و خود را با آنها هماهنگ کنند.
برای انجام این کار اعضای تازه وارد یا اعضایی که با دشواریهایی روبرو هستند برای حفظ نظم از صندوق مشترکی که سایر اعضا تشکیل دادهاند پولی دریافت میکنند که بتوانند در کنار دیگران به حفظ نظم گروهی بپردازند و اوضاع بر همان منوالی پیش برود که بر روابط بین اعضای اتحادیه یا سازمان حاکم است.
مثلا برخی اعضای شورای همکاری بارها نه فقط کمکهای مالی بلکه دخالتهای نظامی در خاک یکدیگر میکنند چون آن هدفی که به خاطر آن دور هم جمع شدهاند ایجاب میکند دست به چنین حرکتی بزنند.
مثالهای چشمگیر در این حوزه پیمان ناتو و نقطهی مقابل آن پیمان ورشو است که وقتی کشوری عضو آن میشود تحت تاثیر روابط بین سایر اعضا قرار میگیرد و قوانین جدیدی را میپذیرد و در عین حال کمکهای مختلفی هم از آنها دریافت میکند که دلیل جلب توجه و عضویت آنها در هر اردوگاهی میشود.
دولت برکنارشدهی ویکتور یانوکویچ در صدد بود کمک مالی بزرگی از سوی دولت مسکو مستقر در خاک روسیه دریافت کند که به اینترتیب این کشور را زیر سایهی همسایهی شرقی قرار میداد که گلوگاه مهمی برای تامین انرژی اروپاست و یکی از مهمترین راههای دست یابی اروپا به روسیه و برعکس.
اساسا اوکراین پس از فروپاشی شوروی از این دو نظر هم برای دولت روسیه و هم برای اروپاییان کشور مهمی بودهاست. عدهای در این کشور علی رغم این که نیاز کشور به دریافت وامهایی از این دست را میپذیرند ولی اصرار میکنند این وام را از اتحادیهی اروپا دریافت کنند و این میتواند علاوه بر تغییر خط مشیهای حاکمان بر سیاست کشور اوکراین، دعوای رقابتی بین روسیه و اروپا ایجاد کند.
آمریکا مشتاق است روسیه را رقیب خود بداند و رقیب همپیمان خود یعنی اتحادیهی اروپا قلمداد کند و به همین دلیل با حمایت مالی مدیریتی از کسانی که با عملکرد دولت مخالفت میکنند آنها را به پیگیری خواستههایشان تشویق میکند. چون به این ترتیب داستان مواجههی آمریکا و شوروی برای همیشه بسته میشود.
مخالفان کم تعداد و تندخوی این دولتترجیح میدادند حمایت مالی شان را از اروپا بگیرند. همان طور که گفتید اتحادیهی اروپا بر ارتباط بین اوکراین و روسیه تاکید میکند و از سوی دیگر روسیه هم میگوید مانعی نمیبیند که اوکراین عضو اتحادیهی اروپا بشود و وزیر خارجهی روسیهاعلام میکند اوکراین نباید مجبور شود بین روسیه و اروپا یکی را انتخاب کند چون دیگر جنگ شرق علیه غرب مطرح نیست و مردم باید خودشان دست به انتخاب بزنند.
از سوی دیگر امروز رسانهها به درستی طرفهای درگیر خشونتهای تلخ داخلی در این کشور را هواداران روسیه و هواداران اوکراین مینامند. رئیس جمهور موقت این کشور در مورد میهنپرستی و جداییطلبی مخرب عدهای تندرو هشدار دادهاست. نیز مسئولین اتحادیهی اروپا بدون این که اشارهای به کمک مالی هنگفتی بکنند که توانسته متمایلین به آنها را در این کشور تغذیه کند میگویند صندوق بین المللی پول مشتاق است با رهبران جدید دیدار کند.
صندوق چرا باید مایل باشد با روسای یک دولت دیدار کند؟ آیا جز به این خاطر است که اردوی غرب میکوشد در منطقه یارکشی کند و با ایجاد خط مرز بین کشورها موضع خود را در این سامان تقویت کند؟ کشور آمریکا هنوز درگیر جنگ سرد است و به خاطر نارضایتی عمیق یهودیان از تداوم حکومتهای مردمی آمریکای جنوبی سعی میکنند اردوی شرق را به پرداخت خسارتهایی که خود دیدهاند مجبور کنند و هزینهی آن خون مردم بی گناه اوکراین است که روی زمین میریزد.
انقلاب مردم کشورهای آمریکای جنوبی در جهت دستیابی بهاستقلال و تنفرشان از استعمار نو رخ داد نه به خاطر دلبستگی به کمونیسم اردوگاهی که استالین در خاک روسیه ایجاد کرده بود. امروز دیگر آن دم و دستگاه در کار نیست و آمریکا بالاخره باید از کسی انتقام بگیرد.
تسنیم: به نظر شما خشونتها به کدام سو میرود و بازنده میدان را چه کسی میدانید؟
شوئنمن: خشونتها رو بهافزایش است و بازندهی این میدان را مردم کشوری میدانم که تندروهای متمایل به غرب در آن به قدری لابی دارند و به قدری آمادهی پذیرش استعمار هستند که با برکنار کردن دولت مستقر مشروع در خاک خودشان با تصمیمات وی مخالفت میکنند.
اگر قرار است دست وی در سیاست گذاری تا این میزان بسته باشد چرا اصلا وی را انتخاب میکنند؟ به نظر من اوضاع تاسف برانگیزی است و سابقهی بدی را در منطقه ایجاد میکند. در حال حاضر خانوادهی این تعداد افرادی که جانشان را از دست دادهاند بابت خونهای ریخته شده چه نظری دارند و فرزندانشان را قربانی کدام هدف میدانند؟
این نوع رخدادهای سیاسی را باید بازی باخت باخت در نظر گرفت چون با شکلگیری چنین دعوای بیمنطقی عملا هر دو سو بازنده هستند. چرا باید دولت این کشور ارتباط خود با هر کدام از دو سو را بر اساس چیزی غیر از منافع مردم شکل بدهد و چرا هواداری از این یا آن جبهه باید تا این میزان تعیین کننده باشد؟
بر این اساس باید در این دوران تمام کشورهایی که در دوران سابق با هم جنگ داشتهاند دوباره خصومتهای قدیم را بازیابی کنند و به جان هم بیفتند. اگر فردا روزی ساکنان کریمه به تبع همین رخدادهای خشونتبار طلب انتقام کنند چه کسی پاسخگوی آن همه خون است که برای مقابله با درخواستهای ملی آنها هدر میشود؟
باید دید از بین کسانی که ادعای عدم دخالت میکنند کدام یک واقعا قصد دخالت ندارد و چنین تصمیم گرفتهاست که منافع خود را در آرامش و امنیت و همسایگانش جستجو کند. اردوی غرب چون خود ساکن این منطقه نیست طبعا غصهای بابت این همه خونریزی ندارد چون کسی که پس از این جنایتها دست به آبادانی میزند حکومت مورد تایید مردم و دوستان منطقهای شان خواهند بود. خوب این نیروها الان کجا هستند؟
خصوصا به خاطر این که با شکلگیری هر نوع خشونتی در هر موقعیتی تمام کسانی که مشکلی با هم دارند سوی مقابل را به هواداری از آن سویی که بیشتر مورد تنفر است متهم میکنند که بتوانند به او ضرب شستی نشان بدهند. تمام لابیهای سیاست داخلی که خشونت را به عنون راهحلی برای تعیین مشی آیندهی خود انتخاب کردهاند باید مسئولیت این انتخاب را بر عهده بگیرند و به صورت مبسوط گزارش بدهند بابت این همه خون ریخته چه به دست آوردهاند. آیا پیوستن بهاتحادیهی اروپا به قیمت ریختن خون عدهای و لذت بردن کسانی به دست میآید که باقی ماندهاند؟ آن هم لذت ناشی از استعمار نو که آزادی رای سیاسی مردم را به کلی از آنها سلب میکند؟
بهاین دلیل من معتقدم مردم این کشور با این تاریخ پرتلاطم سیاسی و تجربههای پرماجرایی که در این صد سال داشتهاند ممکن نیست دست به چنین کاری زده باشند. نباید گروهی فریب خورده یا فرصت طلب را هر چقدر هم پرتعداد باشند با مردم اشتباه گرفت. دولتی که در مرکز قرار داشت و اختیار امور به دستش بود باید قبل از شکلگیری نارضایتی در پی نشانههای آن میگشت ولی بعد از این که به خبایان ریختند و خشونت کردند با آنها چه میتوان کرد؟
همین دولت فعلی که در اوکراین که به دست معترضین انتخاب شد و بر تخت نشستهاست با کسانی که از این پس با عملکرد وی مخالفت کنند چه میکند؟ من آیندهی مردم منطقه را روشن می بینم چون اگر اوضاع تغییر نکند با مشاهدهی نتایج مدیریت غربی مردم منطقه عبرت میگیرند ولی اوضاع خود اوکراین هنوز جای سوال دارد. لابی غرب به شدت این مساله را پیروزی خود می داند ولی من تصور میکنم این نوع دخالت در امور داخلی و ایجاد ناآرامی در جمهوریهای اقماری شوروی سابق فقط تنش را در منطقه بالا میبرد.
انتهای پیام/