کسانی غیر از مردم اوکراین دولت یانوکویچ را سرنگون کردند


کسانی غیر از مردم اوکراین دولت یانوکویچ را سرنگون کردند

خبرگزاری تسنیم: یک تحلیلگر و محقق سیاسی آمریکایی می‌گوید: کسانی که ویکتور یانوکویچ را به فرار از پایتخت مجبور کردند اوکراینی نبودند و نام خانوادگی‌ آنها به‌زبان مردم این منطقه نیست.

جف اشتاینبرگ، تحلیلگر و محقق سیاسی آمریکایی در مصاحبه اختصاصی با خبرگزاری تسنیم می‌گوید: غرب پیش‌بینی نمی‌کرد مردم بخش جنوب و شرق کریمه و اوکراین شرقی بر ضد کودتا به خیابان‌ها بیایند و تصور می‌کرد بیش از این‌ها در چشم مردم این کشور محبوب باشد.

مشروح این مصاحبه را در ادامه می‌خوانیم:

تسنیم: همان‌طور که می‌دانید دولت سابق اوکراین پس از درخواست وام از دولت روسیه با مخالفت‌های داخلی گسترده‌ای روبه‌رو شد که ختم به عزل وی شد. رهبران جدیدی که به دست مخالفان بر سر کار آمدند در نخستین روزهای کار خود با صندوق جهانی پول، بانک جهانی و کمیسیون مالی پارلمان مشترک اتحادیه اروپا دیدار کردند و قرار شد این وام کلان را از اروپا بگیرند و نه از روسیه.  پس از اخذ این تصمیمات مردم عمدتاً روس‌تبار بخش کریمه در خاک اوکراین به‌خاطر تبعیض‌های قومیتی که از اوکراینی‌ها می‌دیدند دولت کودتا را نپذیرفتند و از روسیه درخواست حمایت نمودند. غرب که تصور می‌کرد اوکراین را با تمام وسعتش به دست آورده با این تصمیم مخالفت کرد و بالاجبار وضعیت به‌خاطر اضطرار به رأی مردم موکول شد و همین نظرسنجی هم به‌شدت مورد مخالفت و رد غرب بوده ‌است. سخنگوی دولت روسیه از جانب تصمیم‌ گیرندگان کشورش در ابتدای درگیری‌ها می‌گفت مردم اوکراین می‌توانند انتخاب کنند به ‌اروپا ملحق شوند یا نه و امروز می‌گوید مردم کریمه می‌توانند بخواهند بخشی از روسیه بشوند یا نه. عده‌ای معتقدند رخدادهای اوکراین و کریمه هرچه بوده است به‌خواست مردم بوده است و به همین دلیل کاملاً مشروعیت دارد. نظر شما در این مورد چیست؟

اشتاینبرگ: بستگی دارد منظورتان از رأی مردم و خواست عموم چه باشد. کسانی که دولت یانوکویچ را پایین کشیدند مردم اوکراین نبودند. این کودتا به هیچ عنوان بدون حمایت مستقیم غرب ممکن نبود. سیاست‌مداران دولت اوباما و اتحادیه اروپا حتی به میدان مرکزی شهر کیف اوکراین، میدان نزالژنوستی که محل تجمع معترضین بود رفتند، با آنها دیدار کردند و از میل آن‌ها به عزل دولت دموکرات و منتخب مردم حمایت نمودند. یک روز قبل از نشست ویلنیوس بیست و نهم ماه نوامبر خانم لورتا گروینینه سخن‌گوی پارلمان لیتوانی هم به‌صورت غیررسمی‌به کیف رفت و در آن میدان حضور پیدا کرد و سخن‌رانی نمود.

نماینده ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا خانم کاترین اشتون و نخست وزیر سابق لهستان یارسلاو کاچنیسکی هم در این میدان حضور پیدا کردند. حتی خانم ویکتوریا نولاند سخن‌گوی وزیر خارجه آمریکا در این میدان حاضر شد و بین معترضین شیرینی پخش کرد و من خواهش می‌کنم شما به‌عنوان ژورنالیست این نکته‌ها را به یاد خوانندگان‌تان بیاورید تا فراموش نشود و کسی ادعا نکند این مردم معمولی کشور اوکراین بودند که عزل یانوکویچ را خواستند. این کودتا به‌صورت همزمان به مردم و دولت تحمیل شد.

کسانی که یانوکویچ را به فرار از پایتخت مجبور کردند اوکراینی نبودند و نام خانوادگی‌های‌شان به‌زبان مردم این منطقه نیست. نخست وزیر لهستان آقای دونالد تاسک بود که به مردم اعلام کرد رییس جمهور با انتخابات پیش از موعد موافقت کرده است. لهستان، آلمان و فرانسه ‌این کار را برنامه ریزی کرده بودند و به‌خوبی انجام دادند و به پایان رساندند.

آن‌ها یانوکویچ را مجبور کردند قراردادی را امضا کند که معترضین هم امضا کردند و بلافاصله فراموش کردند. در آن روزهای کلیدی که خانم نولاند شیرینی پخش می‌کرد و آقایان مک کین و مورفی با موبایلشان از صحنه‌های میدان نزالژنوستی عکس می‌گرفتند و ارسال می‌کردند اصلاً این رهبران جدید حضور نداشتند. این سیاست‌مداران پیروزی خود را قبل از این‌که تصمیم جدیدشان را برای مردم عملی و اعلام کنند جشن گرفته بودند و برای‌شان فرقی نمی‌کرد از میان مهره‌های دست‌نشانده کدام‌یک را برای طرح در فضای سیاسی این کشور انتخاب و روانه کنند.
سیاه‌چال‌های سیا در آمریکا پر از این چهره‌هاست که ناگهان معلوم نیست از کجا سر در می‌آورند و از آستین آشوب‌هایی که غرب ایجاد می‌کند بیرون شده در رأس امور می‌نشینند. اوکراینی‌ها وقتی می‌بینند اروپا با این‌همه برنامه ریزی بلندمدت و هزینه‌کرد هنگفت دارند سعی می‌کنند رژیم را در این کشور تغییر بدهند باید تردید کنند که چرا آن‌ها بیشتر از خود مردم این کشور به مشکلات اوکراین حساس هستند و بیشتر از خود این مردم مایلند رهبران حاکم بر این کشور را عوض کنند. قاعدتاً در بخشی از کار مشکلی وجود دارد. اوکراین اگر همسایه روسیه نبود و این‌همه مرز مشترک و دعوای سرزمینی و اشتراک نژادی با این کشور نداشت چقدر برای اتحادیه اروپا می‌ارزید؟

با زیر دست داشتن این کشور اروپا می‌تواند به‌واسطه اقلیت‌های پرشمار مهاجر ساکن خاک اوکراین از بسیاری دولت‌های منطقه باج‌خواهی کند. می‌تواند جلوی دستیابی روسیه به دریای سیاه را بگیرد. می‌تواند هر تعداد واحد نظامی‌که مایل است در مرزهای این کشور مستقر و از آن‌ها بهره‌برداری کند، می‌تواند به ‌این ترتیب سایه تهدید حملات پرسرعت نظامی‌ را دائماً بر سر روسیه نگه دارد و تأثیر چشمگیری بر معاملات ارز، سهام، گاز، نفت، بورس و بیمه بگذارد. این نخستین بار نیست که غرب چنین سوء استفاده‌ای از مردم می‌کند. در دهه چهل آمریکا نازی‌ها را برای مقاصد خودش به‌سوی همان جبهه‌هایی می‌فرستد که خود قبلاً از آن‌ها ضربه خورده بود.

مردمی که بدون جلب رضایت دولت و در راستایی مخالف با او حرکت کنند به‌قدری انتخاب‌های اشتباه می‌کنند که به‌راحتی می‌توان از آن‌ها استفاده نمود. اوکراین هم علاوه بر اهمیت استراتژیک بالایی که دارد سازمان‌های نازی دارد که بسیار فعال هستند و در ترور و سرقت و قاچاق بسیار متخصص هستند. به‌خلاف آن‌چه در رسانه می‌بینید تظاهرات ابتدایی که در کی‌یف شکل گرفت خشونت‌بار نبود و مردم با پلیس درگیر نشدند. از سویی غرب پیش‌بینی نمی‌کرد مردم بخش جنوب و شرق در کریمه و اوکراین شرقی بر ضد کودتای میدان نزالژنوستی به خیابان‌ها بیایند و تصور می‌کرد بیش از این‌ها در چشم مردم منطقه محبوب باشد. اگر سال دو هزار و چهار بود قبل از این‌که ‌اوضاع به ‌این حالت برسد فکری هم برای آن می‌کرد. حال از اوکراین مهمتر کریمه به‌نوعی می‌توان گفت قلب آسیب‌پذیر روسیه‌ است.

تمام بخش جنوبی اوکراین آن‌جا که به‌سمت دریای سیاه می‌رود در ارتباط با بخش کریمه یکی از مهمترین مناطق روسیه و به‌شدت آسیب‌پذیر است. این منطقه مشخصاً بسیار حالت مرکزی دارد و به‌خاطر وضعیت ژئوپولیتیکی ارتش در این نقطه بسیار ضعیف ظاهر خواهد شد و تلاقی‌گاه اروپا و آسیا پس از چندین دهه مجاهدت به ‌این ترتیب یک قدم به اضمحلال که به‌شدت مورد خواست غرب است نزدیک می‌شود. در اروپای غربی امروز کشوری که بتواند لابی داشته باشد و منافعی غیر از منافع مشخص اردوی غرب برای خودش در رخدادهای سیاسی طلب کند وجود ندارد. عملاً اروپای غربی مرده ‌است و تنها کشوری که می‌تواند حرفی بزند شاید آلمان باشد، آن‌هم فقط در حوزه اقتصاد.

مشخصاً صدراعظم راست‌گرای آلمان که برای دومین بار توانست به قدرت برسد همه‌کاره کمیسیون ارشد مالی اروپاست و به همین دلیل می‌توان ریشه مشکل اوکراین را هم مشکل مالی در نظر گرفت و ضعفی که سرمایه‌داری غرب ایجاد کرده بود و باعث شد یانوکویچ دست حمایت‌طلبی به‌سوی روسیه دراز بکند. به همین دلیل هم بود که نخستین عمل رهبران جدید اوکراین دیدار با صندوق بین الملی پول و بانک جهانی بود. تنها رأیی که اتحادیه اروپا را وادار می‌کند تا این میزان با غرب بر سر اوکراین هم‌نظر باشد و تشریک مساعی کند همین مسئله پول است که آلمان آن را پیگیری می‌کند.

ولی مشکل این‌جاست که روسیه با این مسئله کاری ندارد، به بیان دیگر این مسئله یعنی مسئله اقتصاد امروز برای روسیه چندان مطرح نیست، چون آن میزان پیوندی که ‌اروپا با اقتصاد بیمار و بحران‌زده بازار جهانی دارد روسیه ندارد و این باعث می‌شود در جدال اقتصادی با اروپای غربی و آمریکای شمالی و هم‌پیمانان یعنی کانادا، استرالیا و ژاپن موقعیت چانه‌زنی بهتری داشته باشد. شاید آن‌ها باشند که ‌امروز در معرض خطر تحریم روسیه هستند و بدون نیاز به تحریم هم در اوضاع مالی بدی به سر می‌برند. روسیه رقیبی است قوی و از نظر سیاسی بسیار پیش‌رفته، و سیاست آمریکا این است که وقتی نمی‌تواند به نقطه‌ضعف رقیبی حمله کند به نقطه قوت او حمله می‌کند. آخر این بازی تلخ است، ولی هرچه هست مطمئناً به‌نفع غرب نیست.

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
گوشتیران
رایتل
triboon
طبیعت