راه و رسم زندگی مشترک در نامه شهید اقتدار به همسرش + عکس
خبرگزاری تسنیم: شهید میرحسینی، شهید اقتدار به همسرش مینویسد: این دنیا در برابر آن دنیا هیچ است و قابل مقایسه نیست. اگر اینگونه به زندگی نگاه کردیم بدان که زندگی ما به زندگی علی(ع) و فاطمه(س) نزدیک میشود و با امید شفاعت آنها زندگی را میگذرانیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شهید سیدرضا میرحسینی متولد سال1353، در یکی از توابع استان یزد به نام مزرعه علیاکبر خانی به دنیا آمد. پدرش علاوه بر این که کارمند مخابرات بود کشاورزی هم میکرد. در سن 5 سالگی مادر خود را از دست داد. او از همان دوران بچگی به کارهای فنی علاقه داشت و کاردستیهای جالب درست میکرد که باعث شگفتی مدیر و معلمان مدرسهاش میشد. تحصیلات خود را در هنرستان نعیمآباد در رشته راه و ساختمان ادامه داد. پس از اتمام سربازی در سالهای 77-79 در قسمت دوبلاژ صداوسیمای شبکه دو مشغول به کار شد. خرداد سال 79 ازدواج کرده و در همان سال در دانشکده فنی شهید صدوقی یزد قبول و مشغول به تحصیل شدند. در سال 58 به همراه پدر خود شروع به ساختن یک هواپیمای یک نفره کرد. در سال 82 مربی لوازم برقی فنی و حرفهای در مهریز شد.در اردیبهشت 84 زندگی جدید خود را شروع کرد و وارد سازمان جهاد خودکفایی سپاه شد. دو سال قبل از شهادت جانباز شده بود. در طول 11سال زندگی مشترک با راضیه دهقان صاحب دو فرزند پسر به نامهای علی و محمد امین شد. علی حالا 10 ساله و محمد امین 5ساله است. سرانجام او در 21 آبان سال 1390 همزمان با شب عید غدیر خم به همراه سردار حاج حسن تهرانی مقدم و دیگر پاسداران جهاد خودکفایی سپاه در انفجار پادگان شهید مدرس واقع در ملارد به شهادت رسید. شهید سید رضا میرحسینی یکی از 39 شهید از مجموعه شهدای اقتدار است. به گفته همسر وی شهید سید رضا میرحسینی امام جماعت مجموعه بچههای جهاد خودکفایی بود که 39 تن از آنان با هم به شهادت رسیدند.
در میان اسناد به جا مانده از این شهید والامقام، دست نوشتههایی است که او به همسر خود نوشته. یکی از این دست نوشتهها که در مورد راه و رسم زندگی و روش زندگی مشترک به سبک نگاه دینی آورده شده است، نشان از بزرگ منشی و نگاه عمیق شهدای عظیم الشأن ما به جایگاه همسر و زندگی مشترک در طول حیات خود دارد. متن این نامه آموزنده شهید به همسرش در ادامه میآید:
سلام. امشب میخواهم حرفهای چندی با تو مهتاب آسمان زندگیام بزنم که کمی با حرفهای قبلی متفاوت است. ساعت 12 شب اول خردادماه سال 79 است، بر عکس شبهای دیگر تقریباً حال مساعدی دارم برای این میگویم تقریباً، چون کمی دوریت حالگیر است. جان دلم از تو میخواهم خوب گوش کنی و حرفهای مرا سنگین و سبک کنی و هرکدام را که به نظرت با عقل جور است را اگر میخواهی قبول کنی و به کار گیری. با کمی مقدمه روضهام را شروع میکنم.
ما انسانها روزی بر اثر عشقی به وجود میآییم با مهر مادری در وجودش رشد میکنیم و شکل آدمی را میگیریم بعد از 9 ماهی پا به این دنیا میگذاریم دنیایی با هزار رنگ و هزار چهره عقیده و هزار رفتار, اگر شانس داشته باشیم در خانوادهای به دنیا میآییم که در واقعیت زندگی میکنند و اگر نه در خانوادهای به دنیا میآییم که کورکورانه زندگی میکنند حالا این یعنی چه؟
خانوادههای کور همان دنیاپرستانیاند که فقط دنیا را قبول دارند
منظورم از زندگی در واقعیت این است که هدف از خلق شدن و در راه خدا و برای رضای او و آخرت را در نظر داشته باشند و قبول کرده باشند و خانوادههای کور همان دنیا پرستان و کسانی که فقط دنیا را قبول دارند پس خوشا به حال ما که در خانوادههای خداپرست به دنیا آمدهایم و باید شکرگزار باشیم. زندگی را در دامان مادر و پدر با مهر و محبت زیاد میگذرانیم و بزرگ میشویم از آنها راه و رسم زندگی میآموزیم و این دفعه هست که نوبت زندگی ما میرسد باید برای شروع چیزهای زیادی را بدانیم.
خوب بودنت, مساوی خوب دیدنت است
اینکه زندگی به چه دردی میخورد و چرا باید همسری بگیریم؟ چگونه همسری بگیریم؟ چگونه با او رفتار کنیم؟ حق و حقوق او چیست و اصلا همسرداری یعنی چه؟ من هرچه را که تجربه کرده و دارم و میدانم مینویسم. رفتار باید به گونهای باشد که هرکس دوست دارد با او همان رفتار را داشته باشد یعنی به قول امام حسین(ع) هرچه بر خود میپسندی بر دیگران هم بپسند پس وقتی حرف حق زده میشد باید گوش کرد و به جان خرید. بدان که خوب بودنت مساوی خوبی دیدنت است نسبت به هرکسی که میخواهد باشد.
زندگی چیزی نیست که به سادگی خرابش کرد و دوباره ساخت
حق و حقوق هر طرف مساوی است یعنی همه در برابر هم یکی هستند کسی خاطی است که حق دیگری را پایمال میکند و اگر طرف بداند که با گذشت طرف مقابل به اشتباهش پی میبرد و اشتباهش را رفع میکند خیلی بزرگی میکند که گذشت میکند چون در زندگی بعضی موقعها در مسائل جزئی باید گذشت کرد چون زندگی چیزی نیست که به سادگی خرابش کرد و دوباره ساخت.
برای سعادت و خوشبختی باید همسر خوبی داشت
انسان برای هدفی زندگی میکند و آن رسیدن به سعادت است, یعنی کسی که میخواهد به سعادت خدایی برسد باید زندگی خدایی داشته باشد تا عاقبت بخیر باشد انشاءالله. هرکس برای زندگی احتیاج به همدم و یار و یاوری دارد که او را در زندگی برای سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت کمکیار باشد. پس میباید که در دنیا همسری و همراه خوبی داشت چه زن چه مرد میگویند در و تخته باید به هم جور بیایند یعنی هر کسی برای کسی ساخته شده است چون عقیدهها و اخلاقها فرق دارد.
از خدا خواستم همسری به من عطا کند که مرا به خودش نزدیکتر کند
پس باید هر کسی همسری انتخاب کند که با او جور باشد, چون حرف یک عمر زندگی است و آخرت نیز با آن رقم میخورد. به قول قدیمیها «کبوتر با کبوتر, باز با باز». همیشه از خدا میخواستم و میخواهم که همسری به من عطا کند که من را به خودش نزدیکتر کند نه این که با ازدواجم من از یاد خدا و درگاه او دور شوم و خدا را هزار مرتبه شکر میگویم که چنین گل سرخی را به من داد چون صورت پر نورت را که نشان مهر خداست را دوست دارم و امیدوارم که مرا هر روز و هر ساعت به خدا بیشتر نزدیک کنی.
بیا زندگی را بر پایه گفتار سعادتمندان بسازیم
به جان خودم قسم میخورم که تمام حرفهایم از روی صداقت و اعتقادم و خواسته وجودیام میباشد و هیچگونه مکر و خودنمایی و دورویی در آن نیست. بیا زندگی را که برای سعادت است را بر پایه گفتار سعادتمندان بسازیم و بدانیم که واقعا این دنیا فقط وسیله است و زندگی برای دنیا بعد است.
همسرداری یعنی حسن خلق در زندگی, گذشت و احترام متقابل
و کلاً همسرداری یعنی حسن خلق در زندگی و گذشت و صفا و مهر و احترام متقابل است چون رضایت خدا نیز د راین است و دستور او نیز همینها است. بعد از زندگی این دنیا به مرگ میرسیم زمان جدایی البته جدایی چند ساعته یعنی یکی دیرتر و یکی زودتر. همه میمیریم و به دنیای دیگر میرویم آنجا نیز بدان که با همیم. اگر رضایت خدا را داشته باشیم که رضایت خدا همان درست زندگی کردن ماست بر پایه دین خدایی. انشاءالله که ما نیز از نیکبختان باشیم.
زندگی ما به زندگی علی(ع) و فاطمه(س) نزدیک میشود
اینها را گفتم تا بدانی که حقیقت چیست؟ نه این که فکر کنی من میگویم نمیدانی. نه میگویم که بدانی که میدانم و کلاً همسرداری یعنی حسن خلق در زندگی و گذشت و صفا و مهر و احترام متقابل است. چون رضایت خدا نیز در این است و دستور او نیز همینها است. یعنی بیا با هم خوب و خوش و عاشقانه زندگی کنیم و مشکلات این دنیا را به همین دنیا پس دهیم و بگوییم که دنیا ارزش خرابی زندگی را ندارد چون این دنیا در برابر آن دنیا هیچ است و قابل مقایسه نیست. اگر اینگونه به زندگی نگاه کردیم بدان که زندگی ما به زندگی علی(ع) و فاطمه(س) نزدیک میشود و با امید شفاعت آنها زندگی را میگذرانیم.
مرا برای رضای خدا بخواه
به امید روزی که تمام انسانها نیکبخت شوند و عاقبت بخیر باشند انشاءالله. عزیزم در این چند صفحه جز حرف حقی که شنیده بودم چیز دیگری ننوشتم ولی بدان که در این چند صفحه همه حرفها را گفتم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. پس واقعبین باش و مرا برای رضای خدا بخواه و کاری کن که من نیز تو را برای رضای او بخواهم.
دوستدار همیشگیات سیدرضا میرحسینی ساعت 1.5 شب, اول خرداد ماه سال 79
تصاویر دستنوشته شهید در ادامه میآید:
انتهای پیام/