اروپای مستقل یا اروپای آمریکایی؟


اروپای مستقل یا اروپای آمریکایی؟

خبرگزاری تسنیم: شمس‌الدین خارقانی و فواد ایزدی درباره تفاوت‌ها و شباهت‌ها در سیاست خارجی آمریکا و اتحادیه اروپا نسبت به ایران مناظره کردند.

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، مثلث نوشت؛ شمس‌الدین خارقانی (سفیر پیشین ایران در آلمان)و فواد ایزدی(کارشناس مسائل سیاست خارجی) درباره تفاوت‌ها و شباهت‌ها در سیاست خارجی آمریکا و اتحادیه اروپا نسبت به ایران در هفته نامه مثلث مناظره کردند. متن کامل این مناظره را در ادامه می‌آوریم. 

 مثلث: سیاست‌خارجی اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا نسبت به ایران از چه تفاوت‌ها و تمایزهایی برخوردار است؟ آیا می‌توان از رفتار این دو قطب قدرت طی چند ماه گذشته به این برداشت رسید که آمریکا دیدگاهی منفعت‌طلبانه را در قبال تهران دنبال می‌کند و اتحادیه اروپا با پیگیری مسائلی نظیر حقوق بشر علاوه بر مساله هسته‌ای از سیاست لیبرالی در قبال جمهوری اسلامی ایران پیروی می‌کند؟

خارقانی: بهتر است بحث مطرح شده  را به این صورت آغاز کنم، در اروپا تا زمانی که EEC
 ( European  Economic  Community) جامعه اقتصادی اروپا را داشتیم بحثی که وجود داشت این بود که از لحاظ اقتصادی کشورهای اروپایی یک واحد مشترک بودند اما از لحاظ سیاسی حرف‏های متفاوتی میزدند. به همین دلیل کشورهای دیگر میتوانستند از این کشورها بهرههای لازم را ببرند؛ زمانی که EEC تبدیل به EU، European Union اتحادیه اروپا شد، اولین بحثی که مطرح شد این بود که کشورها تا چه حد میخواهند مساله اتحادیه را حل کنند؟ آیا این مساله که به مجموعهای از ایالات تبدیل شوند، در دستورکارشان است یا اینکه تبدیل به مجموعهای از کشورهای مستقل شوند که یک حرف سیاسی واحد میزنند؟ در آن زمان رویکرد دوم مورد استفاده قرار گرفت در شرایطی که دیدگاه بالاترشان همان بحث نخست بود و مایل بودند نهایتا به مجمعی از ایالات مختلف تبدیل شود.

دیدگاه‌های کشورهای اروپایی اگرچه بعضا با هم متفاوت است اما تلاش دارند در رابطه با کشورهای کوچکتر دیدگاههایشان به یکدیگر نزدیکتر باشد. البته استثنا نیز وجود دارد، همچنان که در مورد عراق و افغانستان شاهد تفرقه میان کشورهای اتحادیه اروپا بودیم.

من به‌طور کلی دیدگاههای اروپا را دیدگاه‏های نرم می‏نامم؛ این نوع دیدگاه بیشتر به مسائل حقوق بشری و مسائلی از جنس اجتماعی و ورود به جنس اجتماعی در کشورهای مختلف دنیا اختصاص دارد. من در این بحث به صورت کلی دیدگاهها را مورد بررسی قرار داده‏ام، نه به صورت جزئی. در واقع تصمیماتی که در بروکسل گرفته می‏شود، مدنظر است و مطابق آن می‏توان گفت کشورهای اروپایی یک دیدگاه نرم دارند.

اروپاییها تا زمانی که با ایران مذاکرات همه‌‌جانبه را پیگیری می‏کردند، یعنی زمان ریاست‌جمهوری محمد خاتمی که به یک سری تصمیمات منجر شد، این دیدگاه را در خودشان حفظ کردند. در واقع تا آن زمان اروپاییها تلاش داشتند با ایران روی موضوعات مختلفی که به چهار بخش تقسیم شده بود، دیدگاههای نرم خودشان را نگه دارند. کشورهای اروپایی دیدگاههای سفت و امنیتی خودشان را برای بحثهای دیگر نگه داشتند. تفاوت آمریکا با اروپا این است که آنها دیدگاههای‌ سختی دارند، یعنی بیشتر مسائل را امنیتی میبینند. تا امروز کمتر دیده شده که ?ک هیات آمریکایی به کشوری برود و بحث اصلی‏اش حقوق بشر باشد. اگرچه این مسائل نیز دیدگاههای آمریکا را در بر میگیرد و بعضا ایالات متحده آمریکا دیدگاههای نرم هم دارد. اما نخستین دیدگاهی که آمریکاییها در سیاست خارجیشان مورد بررسی قرار میدهند همان دیدگاههای سخت است؛ مسائلی مانند جنگ، صلح خاورمیانه و مباحث هستهای در این مقوله میگنجد. تا وقتی که ایران مذاکرات همه‌جانبه را با طرفهای غربی پیگیری میکرد، این تفاوت‏ها در دیدگاههای اروپا و آمریکا مشهود بود. در اواخر دهه 70 ما با یک پدیده روبه‌رو شدیم و آن نزدیکی دیدگاههای اروپا و آمریکا بود. یعنی اروپایی‏ها اهرم دیدگاههای نرم خودشان را به آمریکایی‏ها منتقل کردند و بالعکس. بنابراین در این رابطه شاهد نوعی امتزاج در دیدگاهها بودیم. به‌دنبال نزدیک‌شدن اروپایی‏ها به دیدگاه‏های سخت، اولین بحثی که درباره ایران مطرح کردند بحث هستهای بود؛ مسالهای که موجب شگفتی و تعجب طرف ایرانی شد. درواقع پیش از سال 2003 که اروپایی‏ها مذاکرات هسته‏ای را با ایران آغاز کنند، یعنی در اواخر دهه 90 آنها این بحث‏ها را در لابه‌لای صحبتهایشان مطرح می‏کردند، آن هم با ادبیاتی که با زبان و ادبیات اروپا تفاوت داشت.

ایزدی: از فرمایشات جناب خارقانی استفاده کردیم. در ابتدا این مساله را بگویم که به‌دنبال انقلابی که در ایران اتفاق افتاد از ابتدا برخی در آمریکا و اروپا با آن مخالف بودند و اکنون نیز در پی سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران هستند. در این رابطه دو دیدگاه وجود دارد؛ یک دیدگاه معتقد است که با استفاده از تحریمهای هستهای، نظام جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کنند و دیدگاه دیگر نیز با‌وجودی که خواهان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران در آینده است اما معتقد است که فعلا باید برای رشد و پیشرفت هسته‏ای ایران فکری بکنند. درواقع?زمانی که خیال‌شان بابت مساله هسته‌ای راحت شد، آن زمان مساله براندازی را دنبال خواهند کرد. این اختلاف نظر در آمریکا و اروپا وجود دارد و نتیجهاش نیز وضعیت فعلی شده است. همچنین به صورت سنتی سیاستمداران اروپایی به دو بخش تقسیم میشوند؛ نخست افرادی که آینده سیاسی و مباحث استراتژیک اروپا را در راستای هماهنگی و همپیمانی با آمریکا میبینند و دسته دوم کسانی که خواهان اروپای مستقل‏تر هستند. نتیجه این می‏شود که میان این دو گروه تنش و اختلاف نظر در رابطه با کشورهای دیگر به وجود میآید.

البته بحثی که مطرح شد خیلی پیچیده نیست. 36‌سال پیش جمهوری اسلامی ایران انقلابی داشت که پیروزی آن موجب ناخشنودی آمریکا و اروپا شد. زیرا تا آن زمان، آمریکاییها و اروپاییها در ایران منافعی داشتند اما وقتی که انقلاب شد، آن منافع با برخی مشکلات مواجه شد. بنابراین نگاه خصمانه و منفی غرب از همان ابتدای انقلاب وجود داشت. همچنان که در فرانسه پایگاه گروهک منافقین ایجاد میشود و در آلمان نیز گروههای معاند جمهوری‌اسلامی ایران حضور جدی پیدا میکنند. همچنین در طول جنگ ایران و عراق، کشورهای اروپایی در حوزه تسلیحاتی به?صدام حسین به‌شدت کمک کردند و اخیرا نیز این مساله مشخص شده که آلمان به عراق مواد لازم بمب شیمیایی داده است. این در شرایطی است که آنها میدانستند صدام از این تسلیحات شیمیایی علیه اتباع غیرنظامی استفاده میکند. همچنین باید توجه داشت این تقابل و درگیری میان ایران و غرب ربطی به دولتهای مختلف در ایران ندارد و این وضعیت از ابتدای پیروزی جمهوری اسلامی ایران وجود داشته است. در این میان مساله‏ای که کاملا مشخص است این   که کشورهای اروپایی کوچکترین دغدغهای نسبت به مسائل حقوق‌بشر نداشتهاند، ندارند و نخواهند داشت. زیبا اگر یک کشوری کمترین دغدغه‏ای در این رابطه داشته باشد، به کشوری که از بمب شیمیایی علیه مردم استفاده میکند، مواد لازم برای ساختن بمب را نخواهد داد. همچنین این کشورهای غربی اگر دغدغه حقوق‌بشری داشتند، به کشورهایی چون عراق و افغانستان حمله نمیکردند و در عراق زندانهای شکنجه ایجاد نمی‌کردند. اگر تک‌تک کشورهای اروپایی را مورد ارزیابی قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که اغلب این کشورها در حوزه حقوق‌بشر مشکل دارند؛ حال بعضی کمتر و بعضی نیز بیشتر.

 مثلث: در ادامه بحث به این مساله بپردازیم که آیا ایران اکنون که به نوعی توافق در مساله هسته‏ای دست یافته است باید به سمت افزایش همکاری‏های اقتصادی با غرب حرکت کند؟ در این صورت اروپا باید در اولویت باشد یا آمریکا؟

خارقانی: ابتدای بحث چند آمار و شاخص در رابطه با اقتصاد برخی کشورهای بزرگ جهان ارائه می‌کنم تا اهمیت این کشورها مشخص شود. بهترین شاخص‌هایی که می‌توان به‌وسیله آنها کشورها را سنجید، غیر از شاخص‌های اجتماعی، حقوق‌بشری و غیره، شاخص‌های اقتصادی، تجاری و شاخص‌های نظامی هستند. از طریق این شاخص‌ها به راحتی می‌توان کشورها را با هم مقایسه کرد. نخست باید دقت کرد که برای بررسی اقتصاد کشورها یک شاخص اقتصادی وجود دارد و یک شاخص تجاری. از لحاظ تجاری با بررسی یک سری اطلاعات می‌توان گفت که اروپا بزرگترین تاجر جهان است؛ در واقع ارو?ا با 27 کشور و 500 میلیون جمعیت، بزرگترین تاجر جهان است. اگر یک مقایسه ساده میان پنج کشور نخست تاجر جهان داشته باشیم، واردات اروپا، تقریبا دو ‌تریلیون و صادراتش 9/1‌تریلیون یورو است. واردات آمریکا با 250 میلیون جمعیت در بالا و پایین 8/1‌تریلیون یورو یعنی کمتر از اروپاست و صادراتش نیز 35/1‌تریلیون یورو است. واردات چین به‌تنهایی 2/1‌تریلیون یورو است و صادرات 3/1‌تریلیون یورو است؛ واردات و صادرات ژاپن نیز به ترتیب 641 و 685 میلیارد یورو و کره‌جنوبی نیز 392 و 417 میلیارد یورو است‌.(سال 2010)

GDP، تولید ناخالص داخلی قدرتهای بزرگ جهان نیز جای بحث دارد؛ در این میان تولید ناخالص داخلی کل اروپا، 17/16‌تریلیارد دلار است، در حالی که GDP کل جهان حدود 72‌تریلیارد دلار است. GDP آمریکا به‌تنهایی 02/16  است ولی تولید ناخالص داخلی آلمان به یکباره به 4/3‌تریلیارد دلار کاهش پیدا میکند. GDP ایران نیز 570 تا 580 میلیارد دلار است که نسبت به این کشورها در جایگاه پایینی قرار دارد. (سال 2012)

درآمد سرانه اتحادیه اروپا به‌طور متوسط 34100، آمریکا 51700، آلمان 38000، انگلیس 36000 و فرانسه 35000 دلار است. درآمد سرانه ایران نیز مطابق آنچه بانک مرکزی اعلام کرده، حدود 3000 دلار است. (سال 2012) اروپا با 80 کشور جهان شریک تجاری است، در شرایطی که آمریکا تنها با 20 کشور جهان شریک تجاری است. این آمار و ارقامی‌ که ارائه شد کمک می‏کند که بهتر بتوانیم جایگاه اروپا و آمریکا و لزوم ارتباط ایران با این کشورها را مورد بحث قرار دهیم. اگر این شاخصها را با هم مقایسه کنیم بهتر متوجه خواهیم شد که با چه کشورهایی روبه ?و هستیم.

ایزدی: در کنار مباحث اقتصادی و آماری که بدان اشاره شد باید توجه داشت که اقتصاد اروپا بسیار بزرگ است. اما در کنار این حقیقت، یک حقیقت دیگر نیز هست مبنی بر اینکه این کشورهای اروپایی همان اندازه که اقتصاد بزرگی دارند، در حوزه حقوق‌بشر نیز جنایت‏های بزرگی را مرتکب میشوند. این مباحث را بارها نهادهای مختلف حقوق‌بشری در خود اروپا نیز مطرح کردهاند و حتی بسیاری از مقامات اروپایی نیز برخی اقدامات و سیاست‏های ناقض حقوق بشری کشورهایشان را نقد کردهاند. در عین حال اروپا با این سابقه تاریک در تاریخ جمهوری اسلامی همیشه رتبه ی? را در تعاملات اقتصادی با ایران داشته است، البته پیش از آغاز دوره تحریم‏ها علیه کشورمان.

 مثلث: جناب ایزدی! چه اتفاقی افتاد که در دوره ریاست‌جمهوری باراک اوباما، اتحادیه اروپا حامی ‌تحریمهای آمریکا شد؟

ایزدی: باید توجه داشت درخواستی که دولت اوباما برای پیوستن به تحریمها از اروپا داشت، در دوره ریاست‌جمهوری جورج بوش و بیل کلینتون نیز وجود داشت. حتی زمانی که قانون داماتو تصویب شد، بسیاری از کشورهای اروپایی مخالفت خود را با آن اعلام کردند و گفتند که به نهادهای ناظر در حوزه تجارت بین‌الملل، شکایت خواهند کرد. قانون داماتو، قانونی است که در سال 1996 دولت آمریکا برای تحریم ایران به تصویب رساند. بر‌اساس این قانون شرکت‌هایی که در یک سال بیش از چهل میلیون دلار در ایران سرمایه‌گذاری کنند، از دادوستد با دولت آمریکا محروم خواهند شد.

حال چرا این کشورها در تحریمهای ایران با آمریکا هماهنگ شدهاند؟ دلیل اینکه در اتحادیه اروپا حالت اجماع علیه ایران تا چند سال گذشته وجود نداشت این بود که چند کشور اروپایی مانند ایتالیا، یونان، اتریش و اسپانیا به‌دنبال تعاملات اقتصادی گستردهای که با ایران داشتند، اجازه اجماع در اتحادیه اروپا را نمی‏دادند.

در حوزه هستهای ابتدای بحث طرف ایران 1+5 بود اما اگر اکنون به مدارک موجود نگاه کنیم میبینیم که طرف ایران دیگر 1+5 نیست، بلکه eu3 است. این مساله نشان میدهد که دعوای ایران و 1+5 به دعوای ایران با شش کشور عضو 1+5 و اتحادیه اروپا تبدیل شده است. در این شرایط اگر ایران به فرض آمریکا و پنج کشور دیگر را در حوزه هستهای راضی کند دیگر کشورهای اتحادیه اروپا نیز هستند که باید راضی شوند. در این میان اگر یکی از کشورهای اتحادیه اروپا نیز ناراضی باشد، میتواند در روند مذاکرات خلل ایجاد کند. به عنوان نمونه اگر رژیم اسرائیل در این راستا دست به تحرکاتی بزند، مثلا با لیتوانی که یکی از اعضای اتحادیه اروپاست، ارتباط نزدیکی برقرار کند و خواهان آن شود که?جلوی روند مذاکرات را بگیرند، میتواند مانعی در ایجاد توافق شود.

مساله دیگری که باید توجه داشت این است که این کشورهایی که مانع ایجاد اجماع علیه ایران بودند، همان کشورهایی بودند که بعد از بحران اقتصادی سال 2008 مشکلات ویژهای پیدا کردند. در نتیجه در این کشورها به دلیل مشکلات اقتصادی، دولتهایی که تا حدودی مستقل‌تر بودند، کنار گذاشته شدند و افرادی روی کار آمدند که با اتحادیه اروپا و بروکسل رابطه نزدیکی داشتند.

بنابراین بحران اقتصادی سال 2008 یک سری تبعات جانبی نیز برای جمهوری اسلامی ایران داشت؛ نکته دیگری که وجود دارد این است که به‌طور سنتی در 30-20 سال گذشته چه در آمریکا چه در اروپا قدرت لابیهای اسرائیلی افزایش یافته است. انتخاباتهای اخیر در این کشورها را نیز نباید از نظر دور داشت، به‌عنوان نمونه در آلمان از زمانی که حزب دموکرات - مسیحی روی کار آمد، این حزب در مباحث سیاست خارجی با آمریکا هماهنگ‌تر وارد عمل شد. نتیجه هماهنگی میان اتحادیه اروپا و آمریکا طی سالهای گذشته این بود که اتحادیه اروپا نگاه ویژهای به ?یران پیدا کرده است.

 مثلث: منظورتان از نگاه ویژه چیست؟

ایزدی: برای اینکه متوجه نگاه ویژه اتحادیه اروپا به ایران بشویم، بهتر است مثالی از اقدامات اخیر آنها ذکر کنیم. به‌عنوان نمونه میتوان بیانیه اخیر پارلمان اروپا را ذکر کرد؛ بیانیه اخیر پارلمان اروپا ضمانت اجرایی ندارد ولی نداشتن ضمانت اجرایی به این معنا نیست که آن افراد این نگاه را ندارند. تفکر این افراد نیز تفکر دولتمردان و نخبگان سیاست خارجی اروپاست. از این جهت این قطعنامه که شاید آخرین اقدام اروپا نسبت به ایران است را باید با این زاویه تفسیر کرد که مجموعه طرفدار آمریکا درون اتحادیه اروپا فعلا فرمان مسیر حرکت این?اتحادیه نسبت به ایران را در دست دارند.

فرصتی که توافق ژنو میتوانست برای ایران ایجاد کند این بود که درون اتحادیه اروپا ایجاد شکاف کند. یعنی همان شکافی که به ایران کمک کرد تا اجماع علیه ایران لغو شود، مجددا تکرار شود. این ظرفیت همچنان وجود دارد اما نیاز به کار و برنامه‌ریزی دارد. درواقع دستگاه دیپلماسی ایران باید فراتر از روشهای سنتی دیپلماتیک عمل کند؛ اکنون باید به دیپلماسی عمومی و ایجاد لابی در این کشورها توجه ویژه شود و با چهره‌های شاخص نیز ارتباط‌گیری صورت گیرد. لابیهایی که در کشورهای اروپایی وجود دارند، آن‌قدر قوی عمل کردند که اتحادیه اروپا را از سود و منافع تعامل اقتصادی و تجاری با ایران منصرف کردند و موجب شدند که با آمریکا هماهنگ و همسو شود.

خارقانی: از فرمایشات آقای ایزدی بهره بردیم اما من با تمامی ‌صحبت‌های ایشان موافق نیستم. زیرا نمی‏توان تمام ایرادهایی که مملکت در حوزه دیپلماسی داشته را از بدو تاریخ انقلاب و بعد از آن به انقلاب مرتبط دانست و گفت به خاطر انقلاب این مسائل اتفاق افتاده است. تفسیر در حوزه دیپلماسی خیلی خوب است اما باید مبانی تفسیر وجود داشته باشد. این مساله که بگوییم غرب طراحی کرده که ایران را یکپارچه از بین ببرد شاید خیلی بحث دقیقی در حوزه دیپلماسی نباشد. زیرا در دیپلماسی، ما به این اعتقاد داریم که روشهایی وجود دارد که مسائل سنجیده شود و مورد بحث قرار گیرند. این در حالی است که تاکنون در بحث‌هایی که مقامات کشورها به‌عنوان اصلی‌ترین عاملان دیپلماتیک اعلام کرده‌اند این مورد وجود نداشته است. البته در مطبوعات، رسانهها و از جانب برخی افراد غیرمسئول بعضا چنین صحبتهایی شنیده شده است اما در اروپا تا به حال هیچ‌کس در جایگاه یک مقام رسمی نبوده که اعلام کند خواهان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران است. بنابراین اگر بر‌اساس این مساله بخواهیم تئوری‌سازی کنیم خیلی با واقعیت سازگار نیست. در رابطه با تعامل و نزدیکی اروپا و آمریکا به یکدیگر نیز باید برویم تا زمانی که ایران با اروپا تعامل داشت یعنی پیش از اینکه اروپاییها با آمریکا وارد بحث هستهای شوند مذاکره با ایران را آغاز کرده بودند. EU3 که جناب ایزدی به آن استناد کردند نیز مربوط به همان زمان است نه مرتبط به زمان اخیر. ایران در آن زمان با EU3 مذاکره کرد و انگلیس را نیز خودمان وارد بحث کردیم. در ابتدا دو کشور فرانسه و آلمان به ایران رجوع کردند و همزمان نظام جمهوری اسلامی ایران خواهان آن شد که کشور دیگری نیز وارد مذاکرات شود، بنابراین انگلیس نیز وارد شد و EU3 تشکیل شد.

البته این بدان معنا نیست که این کشورها از طرف اتحادیه نمایندگی داشته‌اند بلکه فرانسه و آلمان به این قضیه اعتقاد شخصی داشتند و به همین خاطر خواستار مذاکره شدند.

اما زمانی که محمود احمدی‌نژاد به ریاست‌جمهوری رسید نوع بحث و دیدگاه تغییر کرد؛ وقتی نوع دیدگاه ایران عوض شد طبیعتا روند مذاکرات نیز تغییر کرد و به بن بست رسید. در همان مقطع پرونده ایران به شورای امنیت ارجاع داده شد و این شورا نیز علیه ایران قطعنامه صادر کرد. طی صدور این قعطنامه‌ها بود که شاهد بودیم اروپا و آمریکا به هم نزدیک می‌شوند. پیش از آن دیدگاه دو طرف راجع به بحث هسته‌ای ایران کاملا با هم متفاوت بود. اروپاییها خواهان آن بودند که این موضوع با یک راه‌حل به نتیجه برسد زیرا اروپاییها جایگاهی در منطقه و دنیا نداشتند. در واقع در بحث سیاست خارجی، مسائل امنیتی و نظامی اروپا اصلا با آمریکا قابل مقایسه نیست. از دیگر سو مساله عراق و افغانستان پیش آمد و در منطقه تغییرات عجیبی را شاهد بودیم. درواقع اروپا به‌دنبال جایگاهی در منطقه بود و از همین رو به سمت ایران آمد. مقامات ایران نیز درخواست آنها را پذیرفتند و از فرصت پیش آمده استفاده کردند. در نتیجه اگر بگوییم اروپاییها به دلیل فشارهای آمریکا یا لابی صهیونیسم به سمت ایران آمدند، بحث درستی نیست.

در اینجا باید یک بحث را در نظر داشته باشیم که آیا منظور از روابط اقتصادی، تجاری و بازرگانی با اروپا این است که یک روابط استراتژیک با آنها ایجاد کنیم یا یک روابط معقول و معمولی تجاری؟ ایران اگر بخواهد با اروپا یک روابط اقتصادی، تجاری و بازرگانی استراتژیک داشته باشد لزوما باید با آمریکا تنش‏ها را کاهش دهد. اگر کاهش تنش نداشته باشیم طبیعتا نمی‏توانیم با آمریکایی‏ها و اروپاییها وارد مباحث استراتژیک شویم. این بحث مسائل سیاسی، سیاست خارجی، اجتماعی و فرهنگی را نیز در بر میگیرد. در این میان نگاه ایران به آمریکا به دلایل مختلف یک نگاه خصمانه است؛ اگر بخواهیم این نگاه را تفسیر کنیم مسائل و دلایل متعددی را شامل می‏شود که در این بحث نمی‏گنجد. این نگاه نسبت به اروپا خیلی خفیف‏تر است زیرا اغلب کشورهای اروپایی با ایران سابقه خصمانه نداشته‏اند. با شرایط امروزی ما، روابط ایران و اتحادیه اروپا تا جایی پیش خواهد رفت که وارد مسائل استراتژیک نشویم بلکه تنها حوزههای عادی روابط اقتصادی را پوشش دهیم. اگر ایران بتواند دیدگاه‏های خصمانه‏ای که میان ایران و آمریکا در حوزه دیپلماسی وجود دارد را کاهش دهد و این تشنج را به یک دیالوگ برسند، روند بسیار مثبتی خواهد بود؛ البته خوشبختانه سرآغاز این روند طی شده است. بعد از این روند باید با اروپاییها وارد یک دیالوگ اقتصادی منظم شویم. در غیر این صورت تصور نمیکنم که بتوانیم سطح روابط اقتصادی با اروپا را حتی به 7-8 سال گذشته برسانیم.

ایزدی: ایران دو نوع تحریم شده است که برای کشور ایجاد مشکل کرد؛ نخست تحریم در حوزه نفتی و دیگری تحریمها در حوزه‏های بانکی و مالی. تحریمهای نفتی به این صورت است که ایران دیگر مانند گذشته نمی‏تواند نفتش را به فروش برساند. مشکل دوم این است که پول نفتی که به فروش رسانده‏ایم را نمی‏توانیم وارد کشور بکنیم. از این جهت به نظر من خیلی خوب است که در این مقطع مسئولان کشور و دوستان وزارت‌خارجه به فکر برنامه‌ریزی در این حوزه باشند و شرایط را به دوره پیش از اوباما بازگردانند؛ یعنی جدایی اروپا از آمریکا. ایران نمیتواند تحریم?های آمریکا را به راحتی از پیش رویش بردارد زیرا این تحریمها توسط کنگره آمریکا تصویب شده است و قوه مجریه این اختیار را ندارد که بتواند این تحریم‏ها را لغو کند.

همچنین اکنون وضعیت ایران در کنگره آمریکا خیلی مساعد نیست همچنانکه چند روز پیش از تعطیلات نوروز در ایران، 83 سناتور نامهای را به باراک اوباما نوشتند و در آن برخی شرایط را برای رئیس‌جمهور متذکر شدند. از جمله اینکه تحریمها در اختیار آنهاست و اگر بخواهند آن را لغو کنند برخی نکات در توافقنامه ژنو باید لحاظ شود. در واقع این نمایندگان گام نهایی توافق ژنو را بر‌اساس نظرات خودشان ‌ترسیم کرده‏اند؛ آنها خواهان این شدهاند که ایران در موضوع هستهای توانمندی نداشته باشد. این در شرایطی است که این درخواست عملی نیست زیر? دانش هسته‏ای در ایران بومی ‌شده است. بنابراین حتی اگر یک دانشمند هسته‏ای را ترور کنند نمیتوانند این دانش را از ایران بگیرند.

از این جهت ایران وضعیت خوبی در کنگره آمریکا ندارد و امکان برداشته شدن تحریمها ضعیف است.

همچنین میتوان به بحث ندادن ویزا به حمید ابوطالبی، نماینده پیشنهادی ایران برای سازمان ملل اشاره کرد؛ دوستان وزارت‌خارجه بهتر او را میشناسند و می‏دانند که ابوطالبی یک انقلابی تندرو نیست بلکه یک دیپلمات کم و بیش محافظه‌کار است. اخیرا کاخ سفید ممنوعیت ورود او به آمریکا را اعلام کرد. این مساله نیز کاملا نشان میدهد که شرایط ایران در کنگره به چه صورت است. در نتیجه این انتظار در داخل کشور که تحریمهای اصلی بانکی و نفتی برداشته شود خیلی شدنی نیست بلکه در این مقطع ایران میتواند به‌گونهای پیش رود که تحریمهای اروپا در حوزه بانکی و نفتی و سوئیفت که مشکل ساز شده لغو شود. یعنی بر‌اساس این مذاکرات ایران یک سری امتیاز خواهد داد و طرف مقابل نیز به همین صورت. در این میان طرف آمریکایی از آن جهت که با کنگره هماهنگ نیست خیلی دستش برای امتیاز دادن باز نیست. اما اروپا دستش بازتر است زیرا در اروپا مشکلی به نام کنگره وجود ندارد.

حال این سوال پیش میآید که ایران چه روندی را باید در پیش بگیرد که وضعیت تخاصم با اتحادیه اروپا از بین برود. این نکته را نیز ذکر کنم زمانی که تحریم‏های سازمان ملل وضع شد برخی در داخل تلاش کردند که احمدی‌نژاد را مسبب این تحریم‌ها معرفی کنند. آنها با استناد به اینکه رئیس‌جمهوری پیشین گفته بود تحریمها کاغذ پاره است میگویند این مساله موجب شد که تحریم‏ها علیه ایران افزایش یابد. اما اگر تاریخ را مرور کنیم میبینیم تحریمهای اتحادیه اروپا زمانی اعمال شد که ایران تصمیم گرفت پلمب برنامه هستهای خودش را بشکند. پیش ?ز آن در زمان ریاست‌جمهوری محمد خاتمی، دو سال و نیم جمهوری اسلامی ایران به صورت داوطلبانه برنامه هسته‌ای‌اش را جهت اعتمادسازی تعلیق کرد، اما در عمل چون اتحادیه اروپا هیچ گامی‌برنداشت و امتیازی نداد این پلمب شکسته شد. بنابراین نمی‌توان مساله تحریم‏ها را به سیاست‏های احمدی‌نژاد ارتباط داد البته او در حوزه سیاست خارجی قطعا ضعف‏های جدی داشت. یکی از این ضعفها نیز عدم توجه به دیپلماسی عمومی و تشکیل لابی در کشورهای دیگر بود. البته این ضعفها به‌صورت سنتی در دستگاه دیپلماسی ایران وجود داشته است. زیرا دیپلماتهایی ?ه ما داریم معمولا دیپلمات‏هایی هستند که در محیطهای دیپلماتیک غیرسنتی میتوانند عمل کنند و به همین خاطر ایران در حوزه دیپلماسی سنتی دچار ضعف است. بنابراین در ماههای آینده جمهوری اسلامی ایران باید به اقداماتی روی آورد که چند سال پیش باید انجام می‏شد. همچنین مقامات ایران باید از برخی اقدامات نیز اجتناب کنند؛ اقداماتی که طی چند ماه گذشته باعث شد در قطعنامه پارلمان اروپا انتخابات ایران و دولت جدید یک فرصت قلمداد شود. این مساله اصلا خوب نیست دولتی روی کار بیاید و طرف مقابل احساس کند در حوزه سیاست خارجیاش با یک فرصت رو‌به‌رو شده است. این ذهنیت در میان اروپاییها باید حذف شود. در این بخش از دنیا که ما هستیم یک نظریه وجود دارد مبنی بر اینکه اگر نسبت به کشورهای اروپایی و آمریکایی نرمتر صحبت کنیم و کاهش تنش داشته باشیم، طرف مقابل اجازه خواهد داد که حکومت کنیم. این نظریه را معمر قذافی، یاسر عرفات و محمد مرسی دنبال می‌کردند. این افراد یک مدت سابقه انقلابی‌گری داشتند اما بعد که برخی فشارها را متحمل شدند رفتند به سمت نرم‌تر صحبت کردن با غرب و ایجاد تعامل. نتیجه این سیاست این بود که غرب در اولین فرصتی که پیدا کرد عرفات ? قذافی را زیر خاک کرد و مرسی را نیز به زندان انداخت. در مورد ایران نیز همین رویه وجود دارد و هر بار که طرف ایرانی با غرب نرمتر صحبت کرده، این تفسیر را داشتند که به‌دنبال فشارهای آنها ایران نرم‌تر وارد عمل شده پس باید فشارها را بیشتر کنند تا به تمامی ‌خواستههایشان برسند. در زمان ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی شاهد این مساله بودیم و قانون داماتو علیه ایران تصویب شد. دلیل آن نیز این بود که آقای هاشمی گفته بود که علاقهمند است شرکتهای نفتی آمریکایی برای کار به خلیج فارس بیایند. نتیجه آن این بود که قانون داماتو?تصویب شد.

بنابراین جمهوری اسلامی ایران بارها این نظریه را امتحان کرده اما نتیجه نگرفته است و نرمتر صحبت کردن با طرف غربی موجب پیشرفت در حوزه سیاست خارجی ما نخواهد شد؛ بنابراین باید در این تفکر یک بازبینی صورت گیرد. در حال حاضر برخی افراد در سطح کلان دولت این نظریه را دارند. به‌عنوان نمونه یکی از مسئولان ارشد کشور در حوزه سیاست خارجی پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری یک سری مصاحبه انجام داد که به صورت کتاب منتشر شد؛ او در صفحه 155 کتاب مذکور مطرح کرد که  آن کاری را که چین در تقابل میان آمریکا و شوروی انجام داد یعنی رفتن به سمت آمریکا، ایران نیز باید انجام دهد. نتیجه این نوع نگاه همین است که شاهدیم. مشکل این نگاه نیز این است که در آن زمان چین، بمب اتم داشت و دیگر تهدیدهای نظامی نسبت به این کشور وجود نداشت. همچنین چین مشکلی به نام لابی اسرائیل نداشت که همواره در روند امور سنگ اندازی کند.

خارقانی: صحبت‌های خوبی ردو بدل شد؛ به نظر من دیدگاههای مختلفی در حوزه سیاست خارجی وجود دارد که ربطی به امروز ندارد. این دیدگاه‌ها در بستر انقلاب اسلامی نهفته است و از ابتدای انقلاب وجود داشته و اکنون گسترده‌تر شده است. من معتقدم که جمهوری اسلامی در حوزه سیاست خارجی آرام‌آرام در حال رسیدن به یک منطق است. آن منطق، چالش با دنیا و نداشتن تعامل را توصیه نمیکند، بلکه اکنون جمهوری اسلامی به سمت هماهنگی و اتفاق نظر با دیگر کشورهای دنیاست. در واقع ایران میخواهد لابیهایی را ایجاد کند تا در نهایت به یک تعامل سازنده برسد. در برنامه 20 ساله ایران نیز به این موضوع اشاره شده و مبنای سیاست خارجی ایران تعامل سازنده با دنیاست. اما متاسفانه در دوران هشت ساله ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد، این تعامل تبدیل به یک تقابل غیرسازنده شد. این مساله که پیش از دوران احمدی‌نژاد و در زمان ریاست‌جمهوری آقای خاتمی، تحریمها علیه ایران اعمال شد، صحیح نیست و تا دورهای که آقای روحانی ریاست تیم مذاکره کننده هستهای را برعهده داشتند، هیچ وقت پرونده ایران وارد شورای امنیت نشد. اما درست وقتی نگرش ایران در سیاست خارجی از تعامل به تقابل تغییر کرد، پرونده هستهای ایران از آژانس بینالمللی انرژی هستهای وارد شورای امنیت شد. اگر بخواهیم به بحث تحریم بپردازیم باید گفت که ایران از ابتدای انقلاب به نوعی در تحریم بوده است. مقایسه اقتصادی که در ابتدای بحث مطرح کردم به این دلیل بود که بگویم این دو بلوک یعنی اروپا و آمریکا (اگر بتوانیم بلوک بنامیم) دارای قدرت هستند. البته این بدان معنا نیست که ایران استقلال خود را زیر سوال ببرد، بلکه ایران باید در عوض اینکه در جهت خلاف این رودخانه پرتلاطم شنا کند، آرام آرام در جهت موافق شنا کند و بازسازیهای لازم را انجام دهد.

ایران در حال حاضر بالاجبار به سمت نوعی مذاکره با غرب رفته است اما اگر از ابتدا میتوانستیم تعامل با غرب داشته باشیم دیگر به سمت این گزینه نمیرفتیم. همچنین اگراین منطق  را در زمان ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد نیز ادامه میدادیم، امروز از لحاظ اقتصادی به این وضع دچار نمیشدیم. علت تمام این مسائل فشاری بود که بر جمهوری اسلامی وارد آمد و به خاطر آن فشارها مجبور شدیم که برخی تغییرها را در سیاست خارجی اعمال کنیم. من اعتقادی به این ندارم که امروز می‏توان با آمریکاییها صحبت کرد ولی پشت به پشت نشستن با آنها نیز اعتقادی ندارم. ایران و آمریکا دو کشوری هستند که هر کدام یک صندلی در سازمان ملل دارند. این صحیح است که آنها قدرت بیشتری دارند و ما قدرت کمتر. اما این دلیل نمیشود که دو کشور با هم وارد دیالوگ و گفت و گو نشوند. مواضعی که اخیرا در کنگره آمریکا شاهد بودیم به آن دلیل است که ایران هیچ‌گونه لابی‌ای در آنجا ندارد و نتوانست برود آن نمایندگان را قانع کند . به نظر میرسد اکنون یک عقل سلیم دارد بر سیاست خارجی دولت  حاکم می‌شود و دیدگاه‌هایش با دیدگاه‌های گذشته متفاوت است. من این نظریه را به هیچ وجه قبول ندارم که باید از دیدگاه بالا به کشورها نگاه کرد، بلکه معتقدم باید از دیدگاه مساوی، به کشورها نگریست. زمانی که از دیدگاه مساوی نگاه کنیم بحث منافع مطرح می‏شود و باید بر‌اساس منافع پیش رفت. منافع جمهوری اسلامی ایران در گروی دعوا کردن، کتک کاری و ‌ترشرویی نیست، بلکه منافع ما در گرو مصالحه است. ایران دارای قدرت بالقوه است و نتوانسته آن را به قدرت بالفعل تبدیل کند. در رابطه با پارلمان اروپا نیز این مساله را بگویم که نباید این پارلمان را بیشتر از حد خودش در نظر گرفت؛ چرا ما باید به ارگانی که هیچ‌نوع قدرتی ندارد، قدرت بدهیم؟ پارلمان ?روپا روزانه ده‏ها قطعنامه راجع به کشورهای مختلف صادر میکند. بنابراین نگاه و رویکرد آنها در همان حد خودشان اهمیت دارد و این مساله که نگاه آنها را بزرگ کنیم، درست نیست.

ایران باید حرفهایش را با دنیا مطرح کند و این مساله که در گوشهای منزوی شویم فایده ندارد. ما نباید از آمریکا هراس داشته باشیم و دور خودمان حصار بکشیم. اگر ایران نیز مانند کره‌شمالی دور خود را حصار بکشد راه به جایی نخواهد برد. ایران نباید در یک مسیر اشتباه سرمایههایش را هزینه کند، بلکه باید از این سرمایهها برای آینده استفاده کند. در نتیجه من به چند چیز اعتقاد ندارم؛ نخست اینکه برای مساله‏ای که وجود ندارد هزینههای بالا بپردازیم، مانند همین مساله پارلمان اروپا. دوم اینکه توجه داشته باشیم ایران پدیده بسیار عجیبی است و متاسفانه چون در دیگر کشورها لابی ایجاد نکرده، برخی مخالفانش با تشکیل لابی در کشورهای غربی این آمادگی ذهنی را ایجاد کردهاند که وقتی بحثی ایجاد میشود سریع علیه ایران تصمیم بگیرند. این در شرایطی است که در رابطه با مسائل کشورهای دیگر کنگره آمریکا هیچ‌وقت در عرض یک یا دو روز تصمیم‌گیری نمیکند. باید توجه داشت که واشنگتن و نیویورک بخشی از آمریکا هستند که ایران فقط در نیویورک لابی‌های کوچکی دارد و حتی اجازه ندارد وارد واشنگتن شود.  سیاست خارجی و سیاست داخلی در گوشه و کنار ایالات دور افتاده آمریکا تصمیم‌گیری میشود و فشارهای لازم در آنجا ایجاد میشود نه در نیویورک. اما ایران در این ایالات هیچ لابی‌ای ندارد. بنابراین جمهوری‌اسلامی برای تامین منافعش باید به سمت لابی‌سازی در آمریکا و اروپا حرکت کند زیرا تا امروز کشورهایی چون روسیه، چین و کشورهای عربی منافع ایران را تامین نکرده‌اند. در نهایت باید توجه داشت که رابطه حسنه با غرب به معنای دور شدن از استقلال نیست و مثال آن نیز اینکه آیا دیگر کشورهایی که مثلا با آمریکا ارتباط دارند، استقلال ندارند؟ خیر چنین نیست ،بلکه آنها نیز در راستای منافع ملی‌شان همواره حرکت?میکنند.

انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
خانه خودرو شمال
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
triboon