۶ علت ملی شدن نفت در ۶۰ سال پیش
خبرگزاری تسنیم: تحقیر ایرانیان از سوی انگلیس را باید مهمترین عامل در ملی شدن صنعت نفت نامید.
اما این مهم را می توان در جنوب یافت، در شرایطی که اهالی پایتخت و مدیران صنعت نفت با توجه به استدلال های خود و لو رفتن بخشی از اسناد مربوط به تخلفات شرکت نفت ایران و انگلستان، به ملی شدن صنعت نفت ایران رأی دادند.
1- حساب سازی: یکی از پایهای ترین اختلافات ایران و شرکت سابق نفت مربوط به حساب سازی های بیشمار شرکت نفت ایران و انگلیس بود؛ جایی که این شرکت با دست بردن در تزارنامههای شرکت، درآمد بسیاری از نفت ایران را در سهم خود منظور می کرد. برای مثال قبل از جنگ جهانی، دارسی تنها 16 درصد از درآمد سالانه نفت را به حکومت ایران پرداخت میکرد! بعد از خرید سهام دارسی از سوی دولت انگلستان به پیشنهاد سر وینستون چرچیل، این روند بدتر شد، به طوری که ریچارد استوکس رئیس هیئت مذاکره انگلستان با ایران گفت: «درآمد نفت ما از ایران غیرمشروعانه و سارقانه است.» (کتاب خون و نفت)
در آن زمان حزب کارگر در دستکاری جالب توجهی در اسناد نفتی، ارزش پالایشگاه آبادان را برای دریافت خسارت 500 میلیون لیره اعلام کرد که ریچارد استوکس رسما اعلام کرد ارزش این پالایشگاه 28 میلیون لیره است نه 500 میلیون لیره؛ این اختلافات در بریتانیا جنجال بزرگی به پا کرد و رانجام موجب شکست حزب کارگر در انتخابات و پیروزی حزب محافظه کار به رهبری چرچیل شد.
چرچیل بعدها گفت درآمد انگلیس از پالایشگاه آبادان 20 برابر رقم اعلامی از سوی شرکت نفت ایران و انگلیس بوده است. این روند چنان مستی را برای انگلیسیها دلیل شده بود که توافق پس از دارسی، لرد گرینوی در نامهای به کدمن مدیرعامل شرکت نفت ایران و انگلیس نوشت «با این امتیاز، شما روی دستاوردهای 2 هزار ساله اسکندر مقدونی بلند شده اید.» میانگین درآمد انگلیس از نفت ایران حدود 40 میلیون دلار در ماه بود. (کتاب موج نفت)
2- صادرات غیررسمی: انگلیسیها که برای افزایش کیفیت سوخت پالایشگاه آبادان و تأمین مازوت و نفت کوره کشتیهایشان قرارداد دارسی را از آن خود کرده بودند، روی نفت ایران حساب ویژهای باز کرده بودند، برای نمونه لرد کرزن در اظهار نظری گفته بود: «کشتی جنگ روی امواج نفت به پیروزی رسید:» (موج نفت)
چرچیل که در روزهای جنگ وزیر دریا داری انگلستان بود با مطرح کردن ضرورت جایگزینی سوخت مایع به جای ذغال سنگ برای تأمین سوخت کشتیها، به شرکت نفت ایران و انگلیس دستور داد خط لولهای مخفیانه از زیر شطالعرب به خلیح فارس بکشد تا ناوهای انگلیسی مخفیانه سوخت خود را تأمین کنند، آن هم بدون پرداخت هیچ وجهی.
البته با ملی شدن صنعت نفت ایران نخستین اقدام معتصبان، قطع این خط لوله بود. همچنین شرکت نفت قیمت فروش فرآوردههای نفتی به ناوهای انگلیسی را یک بیستم قیمت واقعی در دفاتر ثبت میکرد. ایرانیان با دسترسی به این اسناد پیش از ملی شدن، توپ اعتراضهای خود را روشن کردند، اما طرف انگلیسی همواره آن را کتمان میکرد و سعی در توجیه آن داشت.
3- سوزاندن گازهای همراه: نگاه فنی کارشناسان ایرانی نیز به فعالیتهای شرکت ملی نفت هم در تدوین خیانتهای شرکت سابق نفت به ملت ایران بیتأثیر نبود. کارشناسان ایرانی همواره از شرکت نفت درخواست میکردند که برای گازهای همراه نفت فکری اساسی کند تا هم برای صادرات از آن استفاده شود و هم محیط زیست بیش از این آلوده نشود. همچنین بر اساس طرحی مقرر شده بود گازهای همراه نفت برای استحصال و تزریق به میدانهای نفتی و همچنین آغاز لولهکشی گاز استفاده شود، اما شرکت نفت به بهانههای مختلف از اجرای آن سر باز میزد، زیرا هزینههای بالای اجرای این طرحها از سود سالانه آنها میکاست.
4- آموزش ندادن به کارکنان ایرانی: کارکنان ایرانی پیش از ملی شدن صنعت نفت ایران در مسئولیتهای خدماتی، رانندگی، باغبانی، کارگری و... گمارده میشدند. تحصیلکردههای ایرانی نیز بهطور تخصصی آموزش نمیدیدند و انگلیسیها از نیروهای هندی، پاکستانی و فلسطینی برای امور فنی استفاده میکردند، برای مثال بیش از سههزار نفر فلسطینی در آبادان مشغول به کار بودند که آن زمان تحتالحمایه انگلستان بودند. 16 ایرانی تحصیلکرده در بیرمنگام انگلیس نیز در لایههای مدیریت به کار گرفته شده بودند، در حالی که برای همین میزان مدیر ایرانی، 2 هزار انگلیسی در آبادان حضور داشتند! ایرانیها بیگانهترین افراد در حوزه صنعت نفت و دانش بودند که به هیچ وجه اجازه حضور آنها در لایههای بالای مهندسی داده نمی شد.
پیش از ملی شدن صنعت نفت این موضوع به قدری اهمیت پیدا کرد که هم رضاخان و هم محمدرضا پهلوی به واسطه فشارهای مجلس نسبت به این مقوله، به سفارت بریتانیا اعتراض کردند. آموزشهای لازم هم در آموزشگاه آبادان صرف امور مقدماتی و پایهای میشد و ایرانیان را طوی آموزش میدادند که در نهایت نیازمند انگلیسیها باشند.
5- شراکت در نفت: یکی دیگر از مشکلات مجلس ایران با انگلستان مربوط به عدم شراکت ایرانیها در نفت بود. لندن تنها و تنها مالیات و حقالسهمی به ایران پرداخت میکرد، در شرایطی که ایران خواستار شریک شدن در نفت خود بود از مرحله اکتشاف و استخراج گرفته بود تا مرحله توزیع و فروش نفت و فرآوردههای آن، اما انگلستان زیر بار نمی رفت.
البته در آن سالها امتیازنامه ها به شکل شراکت در نفت تنظیم نمیشد، اما حوزه استعماری بریتانیا به قدری توسعه داده شده بود که ایرانیان نمیتوانستد این موضوع را هضم کنند. شرکت نفت ایران و انگلیس به اندازهای حق به جانب با این خواسته ایرانیان برخورد میکرد که به نظر میرسید سهمی را که به ایران میدهد، نوعی صدقه و منت است و صاحب نفت نباید تا این حد گستاخ باشند که چنین مطالبهای را مطرح کنند. برخوردهای غیرعقلایی لندن با خواسته ایران زمینه را برای بروز احساسات ضداستعماری آماده کرد.
6- شراکت در برنامههای فراملی: شرکت نفت ایران و انگلیس برای گسترش فعالیتهای خود، دامنه اکتشاف و بهرهبرداری خود را به سایر کشورهای منطقه گسترش داد و توانست در کویت، قطر، عراق و... تولید نفت را در پیش گیرد.
ایرانی ها بر این باور بودند که شرکت نفت باید بابت درآمدهای خود در دیگر کشورها، سهمی نیز به ایران پرداخت کند که طبق معمول با خشم انگلیس همراه شد. آنها در پاسخ به این خواسته چندان منطقی صحبت نمیکردند و این توسعه فعالیتها را مختص خود میدانستند، نه شریک ایرانی. بر اساس قانون تجارت سود همه فعالیتهای یک شرکت مشترک باید میان دو طرف طبق فرمول پذیرفته شده، تقسیم شود، اما هیچ گاه چنین قانونی به مرحله اجرا نرسید.
امیرحسین هاشمی جاوید
انتهای پیام/