عناوین ویژه نامه انتظار
خبرگزاری تسنیم: در نگاه انتظار ویرانگر و منفی هر اصلاحی در جامعه محکوم است چرا که باید ظلم و تباهی رواج داشته باشد و حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان شود، تا انفجاری رخ دهد و انتظار به سرآید.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، متن عناوین و یادداشت های ویژه نامه انتظار به شرح ذیل است:
انتظار
انتظار ظهور ، حرکت به سوی عدالت
انتظار حضرت مهدى (عج) در قرآن
هم سازنده، هم ویرانگر
عناصراخلاقی تشکیل دهنده انتظار
فرهنگ انتظار
ادب انتظار
زنان منتظر در جهان معاصر
زمینه سازی ظهور
مهدویت و انتظار در اندیشه شهید مطهری
وظایف منتظران در زمان غیبت
مهدیانکاری، انتظارستیزی
زمینهسازی برای ظهور؛ آرمان انقلاب اسلامی
مقدمه اى بر آثار تربیتى و روان شناختى انتظار
انتظار
قال علی علیه السلام:
«انَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ وَ عُرَفاؤُهُ عَلى عِبادِهِ وَ لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ الَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لا یَدْخُلُ النَّارَ الَّا مَنْ انْکَرَهُمْ وَ انْکَرُوهُ.»
همانا امامان، تدبیر کنندگان امور مردم و کارگزاران بندگان اویند، هیچ کس به بهشت درنیاید مگر آن که آنها را بشناسد و ایشان نیز او را بشناسند، و هیچ کس به دوزخ فرونیفتد مگر آن که آنها را نشناسد و ایشان نیز او را نشناسند1.
رهبرى اهل بیت علیهم السلام و امامان شیعه از على علیه السلام تا حضرت مهدى عجّل الله تعالی فرجه الشریف برگرفته از تعالیم وحیانى است. شناخت امام ملاک دخول انسان در بهشت است، و اذعان به ولایت امام رکن ایمان است و شرط قبول سایر اعمال و عبادات به شمار مىرود. از سود دیگر اصل همدلى مهمترین شرط قرار گرفتن در حلقه یاران امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف است، بنابراین؛ در جوامع اسلامى همواره و در هر شرایطى، باید «حق» و «مبانى مکتبى» ملاک وحدت قرار گیرد؛ اتحاد بر پایه «حق» همانند جهاد علیه دشمنان دین هر چند دوست داشتنى هم نباشد، در دراز مدت و گاهى در کوتاه مدت، به خیر و سعادت حق جویان است و درهاى سعادت را به روى مسلمانان مىگشاید2. وارهیدن از رنگ دین، رنگ به رنگ شدن و رنگهاى مختلف به خود گرفتن، انسان را از حلقه یاران امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف جدا نموده و از حیات سعادتمندانه محروم مىسازد3.
حضرت مهدى عجّل الله تعالی فرجه الشریف در روز ظهور به اذن پروردگار به مسجد الحرام مىرود و پشت مقام ابراهیم علیه السلام و رو به کعبه، مىایستد و دو رکعت نماز مىگذارد و سپس اعلام ظهور مىکند4. به بر پایى عدالت و زدودن فساد و ستم و تباهى همّت مىگمارد و به زندگى فقرا توجه مىکند و همگان را از عدالت و رفاه و آسایش و معنویت بهره مىرساند، به گونهاى که در آن زمان، مردم فقیرى را نمىیابند تا به او صدقه دهند5.
سید احمد سجادی
پینوشتها:
1) نهج البلاغه، خطبه 152، ص 470
2) یکصد درس زندگی از امام علی علیه السلام، جمعی از نویسندگان، ج 1، ص 37
3) همان منبع، ص111
4) ناز و نیاز، جمعی از نویسندگان، ج 1، ص 23
5) سیره اخلاقی معصومین علیهم السلام، الهامی نیا- طاهر زاده- رضانژاد، ج 1، ص 80
انتظار ظهور ، حرکت به سوی عدالت
با محوریت بیانات مقام معظم رهبری
چکیده: انتظار نوعی حرکت است که وظیفه ما در عصر غیبت برای رسیدن به نقطه نورانیِ ظهور را تعیین می کند. برای آنکه از جهتی که در آن حرکت می کنیم منحرف نشویم، باید هر لحظه به مقصد خود، توجه داشته باشیم. ظهور امام زمان (عج) و برپایی عدالت مطلق، مقصد اصلی در مسیر عدالت خواهی و کمال است. اگر توانستیم هدفِ خود را کامل معرفی کنیم و آن را دقیقاً مشخص نمائیم؛ نگاه خود را به طول مسیر تاریخ، همه انبیاء و تمام جغرافیا معطوف کنیم؛ زاویه خود را مطابق با ظهور منجی جهانی قرار دهیم؛ هنوز هیچ قدمی برای رسیدن به تکامل جهانی و جهان تکامل یافته برنداشته ایم. در نتیجه لازم است با توجه به حقیقت انتظارِ ظهور، عزم خود را جزم کرده و در حدّ توانایی گامی در راستای هدف نهایی انبیاء برداریم. در این زمینه هم از جهت معرفتی باید به فکر باشیم و هم باید به بعد اجتماعی انتظار توجه کنیم. و در آخر اینکه بدانیم عصر غیبت، ایستگاهی برای توقف نیست و برای گره گشایی از کار بشریت در مقابل ظلم جهانی ، باید بدویم.
مقدمه
ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُور (1)
حضرت مهدی (عج) در چشم انداز مرتفعی قرار دارند که از هر زاویه به ایشان نگاه کنیم، توانایی درک حقیقت آن عدالت گسترِ جهانی را نداریم.
امروز اهمیت مباحث مهدویت بر کسی پوشیده نیست. حرکتی که از همان ابتدای خلقت در جهت این انقلاب پربرکت، شکل گرفته بود؛ در حال نتیجه گیری است و زمان افتتاح آن ساختمانی که سلسله انبیاء یکی پس از دیگری بنا نهادند، نزدیک تر شده و هر روز فاصله ما با ظهور آن واسطه فیض الهی کم تر می شود.
نکته قابل توجه اینست که ما بتوانیم نگاه خود را در همین جهت شکل دهیم و از جهانی که در آن زندگی می کنیم، اطلاع دقیقی داشته باشیم تا از این قافله جهانی که غایت آن گشودن راه تعقل بشریت است؛ عقب نمانیم. مهدویت این چنین نگاهی به ما می دهد.
بحمدالله امروز در زمینه مهدویت فعالیت های نظری و عملی بسیاری انجام شده، کتاب ها و مقالاتی که نوشته شده، بی شمارند و هریک می توانند یک بعد از ابعاد فراوان مهدویت را برای ما روشن سازند. لکن، همانطور که خواهد آمد، با توجه به اهمیت عدالت در جهانی سازیِ مهدوی، این مقاله سعی دارد، این مهم را، در حکومتی که قرار است بسازیم، مورد توجه قرار دهد.
همچنین همه ما اذعان داریم؛ یکی از شخصیت هایی که می تواند در جهان امروز، برای رسیدن به نقطه غلیان تاریخ، مقدمه سازی کند و جهانیان را به سویِ عدالتِ جهانی رهنود سازد، مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای حفظه الله می باشند. این مطلب آنچنان واضح است که حتی به اذعان دشمنان ایشان نیز رسیده است.(2)
درنتیجه لازم بود که دیدگاه ایشان در زمینه مهدویت، مورد بررسی قرار گیرد. لذا این حقیر تصمیم بر آن گرفت تا اینکه در حدّ توانایی، گامی در جهت بررسی بیانات ایشان و با ضمیمه کردن آن ها به روایات ائمه اطهار، به محوریت موضوع حیاتیِ عدالت بردارد. امید است این گونه مباحث نظری با عمل گرایی همراه شود تا بتوانیم خود را هر روز به این مقصد عظیم الهی نزدیک تر سازیم.
انتظار
معنی انتظار
«انتظار فرج یعنی انتظار حاکمیت قرآن و اسلام ، شما به آنچه فعلاً جهان در آن قرار دارد راضی نیستید ، می خواهید بازهم به حاکمیت قرآن و اسلام نزدیک تر شوید. این انتظار فرج است.»(3)
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید :
هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون؛(4) در روایت از امیر المؤمنین (ع) آمده که: حضرت این آیه را قرائت نمود و فرمود: خدا این رسول و فرستاده خود را بعد از این ظاهر خواهد کرد بخدائى که جان من بدست اوست در زمان ظهور او قریهاى نیست که صبح و شام بانگ «اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمدا رسول اللَّه» در آن بلند نشود.(5) استیلای بانگ شهادتین در همه شهرها یعنی حاکمیت اسلام بر سراسر عالم. همچنین از ایشان روایت دیگری شده که: یَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى وَ یَعْطِفُ الرَّأْیَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْی... تُخْرِجُ لَهُ الْأَرْضُ أَفَالِیذَ کَبِدِهَا وَ تُلْقِی إِلَیْهِ سِلْماً مَقَالِیدَهَا فَیُرِیکُمْ کَیْفَ عَدْلُ السِّیرَةِ وَ یُحْیِی مَیِّتَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّة؛(6) ملاحظه می فرمایید که در این روایت تحول آخرالزمان در انقلاب حضرت مهدی (عج) را روشن می سازد و می گوید خواهش نفسانی را در حالی به هدایت بازگرداند که هدایت را تابع هوی و هوس ساخته اند. آن هنگام که مقام معظم رهبری حفظه الله می فرمایند شما به آنچه فعلاً جهان در آن قرار دارد راضی نیستید یعنی همان تبعیت هدایت از هوی نفس، یعنی تفسیر به رأی و .... اما پس از ظهور، حضرت (عج) مرده کتاب و سنّت را جان می بخشد و زنده می کند.
«اگر درس های عمیقی که در این تجدید خاطره وجود دارد(ظهور)، برای رفتار ما و عمل ما بتواند یک آموزنده و معلم به حساب آید، یقیناً پیشرفت جامعه به سمت کمال، روان تر و سریع تر خواهد شد.
یک درس از این درس ها، این است که همه بدانند و همه اذعان و باور کنند که حرکت عالم به سمت صلاح و به سمت آفاق روشن است. مستکبران عالم هرچه می خواهند بگویند؛ تظاهر به قدرت نمایی بکنند؛ اما لشگر حق و حقیقت کاروانی که بشریت را به سمت سرمنزل عدل و داد پیش می برد؛ روز به روز در حال افزایش یافتن است. گذشت سال ها نمی تواند این امید را در دل ها از بین ببرد و یا کم فروغ کند که در آینده - که امیدواریم آن آینده چندان دور نباشد – همه آحاد بشر طعم عدالت را به معنای واقعی کلمه خواهند چشید. حقانیّت آن دولت الهی و حکومت ربوی در زمین در این است که همه آحاد سهم خود را از معرفت حقیقت و عمل به حقیقت خواهند گرفت. قدرتمندان و مستکبران زورگویان و زراندوزان عالم، هرچه تلاش کرده اند و بکنند نخواهند توانست این حرکت و این رفتار طبیعی بشر را به سمت صلاح متوقف کنند.»(7)
وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْها؛(8) امام صادق (ع) فرمودند: تأویل آن اینست که موقع ظهور قائم ما، زمینى نیست که در آن لا اله الّا اللَّه و محمّد رسول اللَّه گفته نشود.(9)
«ما منتظریم یعنی این امید را در دل داریم که با تلاش و مجاهدت و پیگیری، این دنیایی که به وسیله دشمنان خدا و شیاطین، از ظلمات جور و طغیان و ضعیف کشی و نکبت حاکمیت ستمگران و قدرتمندان و زورگویان پر شده است، در سایه تلاش و فعالیت بی وقفه ما، یک روز به جهانی تبدیل خواهد شد که در آن انسانیت و ارزش های انسانی محترم است و ستمگر و زورگو ظالم و قلدر و متجاوز به حقوق انسان ها، فرصت و جایی برای اقدام و انجام خواسته و هوی و هوس خود پیدا نخواهد کرد. این روشنایی در دیدگاه ما نسبت به آینده وجود دارد.»(10)
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْض؛(11) مضطر بودن یعنی همین درماندگی از ظلمات جور و طغیان امام صادق (ع) فرمودند: این آیه در باره قائم آل محمد نازل شده است.(12)
حال این سؤال مطرح می شود که خُلَفاءَ الْأَرْض چه کسانی هستند و چه صفاتی دارند؟ پروردگار سبحان می فرماید: وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنا؛(13) پس، خدا وعده داده است به همان درماندگانی که آن هنگام که او را می خواندند گرفتاری ایشان را برطرف می نمود؛ اگر ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند دین آنها را برایشان ثابت کند. درنتیجه این جهان یک روز به جهانی تبدیل خواهد شد که در آن انسانیت و ارزش های انسانی محترم است و البته مهم ترین ارزش برای انسان دین و عقیده و ایمان آنهاست، که خداوند وعده ثبات آن را داده است. بر همین اساس دین در زمان حضرت مهدی (عج) تمکین پیدا خواهدکرد و دیگر نیاز به هیچگونه تسامحی در اجرای آن در سطح اجتماع، احساس نمی شود.
از حضرت صاحب الامر (عج) چنین روایت شده است: إِنِّی أَخْرُجُ حِینَ أَخْرُجُ وَ لَا بَیْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِیتِ فِی عُنُقِی.(14)
غیبت
علت اصلی و حقیقی و قطعی غیبت بر همگان پوشیده است. بر اساس روایات غیبت از اسرار الهی و از امور غیبی است و همچون سایر امور مربوط به عوالم غیب، برای ما معلوم نیست. این مطلب در تأیید روایتی است از امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال از علت غیبت که فرمودند : لِأَمْرٍ لَمْ یُؤْذَنْ لَنَا فِی کَشْفِهِ لَکُمْ؛ سپس از حکمت آن سؤال شد؛ حضرت پاسخ دادند : وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَتِهِ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِکْمَةِ فِی ذَلِکَ لَا یَنْکَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِه . . . إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنَ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَکِیمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ کُلَّهَا حِکْمَةٌ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُهَا غَیْرَ مُنْکَشِفٍ لَنَا؛(15) همچنین شایسته است در این رابطه از نامه امام زمان (عج) که به وسیله محمد بن عثمان وارد شده بهره بگیریم. در آن نامه شریف آمده وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُم؛(16)
همانطور که گفته شد اسرار حقیقی و یا به عبارت بهتر همه اسرار غیبت بر ما روشن نیست. امّا با رجوع به روایات می توان علل ظاهری و آثار و فوائد روشن غیبت را برداشت کرد. در این زمینه کتاب ها و مقالات بسیاری وجود دارد و این بحث خارج از موضوع اصلی این نوشتار است، لذا پیشنهاد می گردد برای فهم روایاتی که در این زمینه وارد شده به کتب مربوطه مراجعه شود.
درست است که ما اکنون در زمان غیبت امام زمان (عج) به سر می بریم و از فیض و برکات ظهور ایشان محروم هستیم، لکن اعتقاد به مهدویت در همین دوران درس های بسیاری دارد. «اولین درس عملی از این موضوع این است که نابود کردن بنای ظلم در سطح جهان نه فقط ممکن بلکه حتمی است. این مطلب بسیار مهم است که نسل های امروزی معتقد نباشند که در مقابل ظلم جهانی نمی شود کاری کرد»(17) قرآن این هم به نوعی این مطلب را مورد عنایت قرار داده؛ وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقا؛(18) شیخ کلینى در کافی روایت نموده که حضرت باقر (ع) فرمودند: اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل؛(19)
آری مردم دنیا اگر بدانند که ظلم موجود همیشگی نیست و یک روز می توانند عدالت را به گستردگی جهان با چشمان خود مشاهده کنند، حتی اگر چنین عاقبتی را فقط ممکن بدانند، یقینا برای برپایی عدالت گام بر می دارند و کمر همت را برای نابود کردن ریشه ظلم می بندند. رهگشای جامعه انسانیت باطل را از بین رفتنی می داند و می فرماید إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقا؛ «شما کشتی ای را در یک دریای طوفانی فرض کنید! اگر کسانی که در این کشتی هستند، عقیده داشته باشند که اطرافشان تا هزار فرسنگ هیچ ساحلی وجود ندارد و آب و نان و وسایل حرکت اندکی داشته باشند، چه کار می کنند؟ آیا هیچ تصور می شود که این ها برای آن که حرکت کنند و کشتی را پیش ببرند، تلاشی بکنند؟ نه، چون به نظر خودشان مرگشان حتمی است. وقتی انسان مرگش حتمی است، دیگر چه حرکت و تلاشی بکند؟ امید و افقی وجود ندارد. یکی از کارهایی که می توانند انجام دهند این است که در این مجموعه کوچک هرکس به کار خودش سرگرم شود. آن کس که اهل آرام مردن است، بخوابد تا بمیرد و آن کس که اهل تجاوز به دیگران است، حق دیگران را بگیرد تا چند ساعتی بیشتر زنده بماند.
طور دیگر هم اینست که کسانی که در همین کشتی هستند، یقین داشته باشند و بدانند که در نزدیکی شان ساحلی وجود دارد. این که آن ساحل دور یا نزدیک است و چقدر کار دارند تا به آن برسند معلوم نیست؛ اما قطعا ساحلی که در دسترس آنهاست، وجود دارد؛ این افراد چه کار می کنند؟ تلاشی می کنند که خود را به آن ساحل برسانند و اگر یک ساعت هم به آن ها وقت داده شود، از آن یک ساعت برای حرکت و تلاش صحیح و جهت دار، استفاده خواهند برد و فکرشان را روی هم خواهند ریخت وتلاششان را یکی خواهند کرد تا شاید بتوانند خود را به آن ساحل برسانند»(20)
منتها آنچه که مهم است اینست که اولاً همه مردم با هم متحد شوند و ثانیاً در برابر مشکلات از خودشان صبر و بردباری و تقوا نشان دهند و گمان نکنند که چون وضع موجود، مطلوب نیست پس همیشه به همین صورت خواهد ماند. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون؛(21) آن هنگام که خداوند متعال می فرماید صبر کنید معنایش این است که انتهای انتهای امر روشن و پیروزی است ولی یقیناً مشکلاتی در راه وجود دارد که لازم است برای رسیدن به آن نقطه آرمانی، صبر کنید. حضرت امام محمد باقر (ع) ذیل این آیه شریف فرمودند: اصْبِرُوا عَلَى أَدَاءِ الْفَرَائِضِ وَ صابِرُوا عَدُوَّکُمْ وَ رابِطُوا إِمَامَکُمُ الْمُنْتَظَر شکیبا باشید بر انجام فرائضدینى، و صبر کنید بر آزار دشمنانتان، و مواظب ظهور امام خود مهدى منتظر باشید.(22)
درس مهم دیگری از مدرسه مهدویت این است «که همه بدانند همه اذعان و باور کنند که حرکت عالم به سوی صلاح و به سمت آفاق روشن است. مستکبران عالم هرچه می خواهند بگویند؛ تظاهر به قدرت نمایی بکنند؛ اما لشگر حق و حقیقت و کاروانی که بشریت را به سمت سر منزل عدل و داد پیش می برد؛ روز به روز در حال افزایش یافتن است.»(23) هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون؛(24) همانطور که می دانید هیچ وقت هیچ حرکت و جنبش اجتماعی ای نمی تواند دفعتاً و اتفاقی شکل بگیرد و بعد از آن ثمره بدهد گرچه بعضی از آنها سریع تر و بعضی دیگر کندتر است. اما مهم این است که زمان به عنوان جزئی از ذات موضوع همواره در هر انقلابی وجود داشته و دارد. بر همین اساس قرآن کریم می فرماید أَرْسَلَ رَسُولَهُ . . . لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ و ما می دانیم که هنوز این مسئله محقق نشده در حالی که پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) این دنیا را ترک فرموده اند. پس روشن می شود که حرکتی دارد به سوی حاکمیت اسلام بر تمام زمین شکل می گیرد و مؤیّد این سخن، روایت امام صادق (ع) است که این آیه را تأویل به ظهور امام زمان (عج) نموده اند.(25)
همچنین درس دیگری که باید از مدرسه مهدویت فراگرفت این است که «اعتقاد به مهدویت و به وجود مقدس مهدی موعود (عج) امید را در دل ها زنده می کند. هیچ وقت انسانی که معتقد به این اصل است ناامید نمی شود، چرا؟ چون می داند یک پایان حتمی وجود دارد؛ برو برگرد ندارد؛ سعی می کند خودش را به برساند.»(26) «امید چنین نقشی دارد، همین قدر که امیدی در دل انسان ها به وجود آمد، مرگ بال های خود را جمع می کند و کنار می رود، امید موجب می شود انسان تلاش و حرکت بکند، پیش ببرد، مبارزه کند و زنده بماند. فرض کنید ملتی در زیر سلطه ظالمانه قدرت مسلطی قرار دارد و هیچ امیدی هم ندارد. این ملّت مجبور است تسلیم شود، اگر تسلیم نشد، کارهای کور و بی جهتی انجام می دهد، امّا اگر این ملّت و جماعت، امیدی در دلشان باشد و بدانند که عاقبت حتماً وجود دارد، چی می کنند؟ طبیعی است که مبارزه خواهند کرد و مبارزه را نظم خواهند داد و اگر مانعی در راه مبارزه وجود داشته باشد آن را برطرف خواهند کرد.
بشریت در طول تاریخ و در حیات اجتماعی، مثل همان سرنشینان یک کشتی طوفان زده، همیشه گرفتار مشکلاتی از سوی قدرتمندان و ستمگران و قوی دستان و سلطین بر امور انسان های مظلوم بوده است. امید موجب می شود که انسان به مبارزه بپردازد و راه را باز کند و پیش ببرد، وقتی به شما می گویند انتظار بکشید، یعنی این وضعیتی که امروز رنجتان می دهد و دلتان را به درد می آورد، ابدی نیست و تمام خواهد شد. ببینید چقدر انسان حیات و نشاط پیدا می کند! این نقش اعتقاد به امام زمان ارواحنا فداه است»(27)
این ها آثار و برکات غیبت است. حال ببینید زمانی که غیبت ایشان چنین برکاتی دارد؛ ظهور حضرت (عج) چه فوائدی می تواند داشته باشد.
نکته دیگری که در رابطه با عصر غیبت باید بدان اشاره کرد، بحث استدامت آثار وجودی این واسطه فیض الهی است. جابر ابن عبدالله انصاری از پیغمبر اکرم (ص) سؤال کرد: آیا شیعه از وجود قائم در زمان غیبتش، بهره مند می شود؟
حضرت (ص) پاسخ دادند: إِی وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَیَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ یَسْتَضِیئُونَ بِنُورِ وَلَایَتِهِ فِی غَیْبَتِهِ کَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَاب.(28)
البته نه تنها امام زمان (عج) بلکه «سلسله اهل بیت نبی اکرم در طول تاریخ خورشیدهای فروزانی بوده اند که در معنا توانسته اند بشریّت روی زمین را با عالم غیب و با ارش الهی متصل کنند. «سبب المتصل بین الارض و السّماء» خاندان پیغمبر معدن علم، معدن اخلاق نیکو، معدن ایثار و فداکاری، معدن صدق و صفا و راستی و منبع همه نیکی ها و زیبایی ها و درخشندگی های وجود آدمی در هر عصر و عهدی بوده اند، هریک چنین خورشید فروزانی بوده اند.»(29) اما تفاوت اینجاست که از امام غائب نمی توان به مانند خورشیدی که هیچ مانعی جلوی آن نیست نظاره کرد که البته این مانع مربوط می شود به عدم ظرفیت بشریت برای گرفتن انوار مستقیم آن حضرت. «چشم های ناقابل ما آن چهره ملکوتی را از نزدیک نمی بیند؛ اما او مثل خورشیدی درخشان است؛ با دل ها مرتبط و با جان ها و باطن ها متصل است. و برای انسانی که دارای معرفت باشد، موهبتی از این برتر نیست که احساس کند ولی خدا، امام بر حق، عبد صالح، بنده برگزیده او در میان همه بندگان عالم و مخاطب به خطاب خلافت الهی در زمین، با او و در کنار اوست، او را می بینید و با او مرتبط است»(30)
انتظار
معنی صحیح انتظار دارای ابعادی است که توجه به این ابعاد، برای کسی که می داند در فرهنگ اسلام و شیعه چقدر به انتظار اهمیّت داده شده، بسیار جالب است.
یکی از ابعاد آن اینست که انتظار به معنای قانع نشدن به وضع موجود است «وقتی شما منتظر عزیزی هستید و مشتاقانه انتظار می کشید، معنایش اینست که به وضعی که حالا دارید، قانع نیستید و شاید از این وضع راضی هم نباشید»(31) «انتظار داریم یعنی هرچه خیر و عمل خوب انجام دادیم و به وجود آمده، کم و غیر کافی است، منتظریم ظرفیت نیکی عالم پر شود. یک بعد دیگر از ابعاد انتظار دل گرمی مؤمنین نسبت به آینده است. انتظار مؤمن یعنی این که تفکّر الهی، این اندیشه روشنی که وحی بر مردم عرضه کرده است، یک روز سراسر بشر را فرا خواهد گرفت.»(32) قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛(33) «یک بعد انتظار این است که منتظر با شوق و امید حرکت بکند، انتظار یعنی امید»(34)
امام صادق (ع) می فرمایند: الْمُنْتَظِرُ لِلثَّانِی عَشَرَ کَالشَّاهِرِ سَیْفَهُ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص یَذُبُّ عَنْه؛(35) هرکس که منتظر راه دوازدهمین (امام) باشد، مانند کسی است که با شمشیر آخته از پیامبر خدا دفاع می کند. و در روایت دیگری از امام صادق (ع) آمده : مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ کَانَ کَمَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ کَانَ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِالسَّیْف.(36)
از این سلسله احادیث این سؤال به ذهن خطور می کند که منتظر امام زمان (عج) چگونه باید باشد تا آنجا که در مورد او گفته اند مانند کسی است که در کنار پیغمبر شمشیر بزند؟ این منتظر چه روحیه ای باید داشته باشد؟
«امام زمان (عج) کسانی را لازم دارد که در مقابل تلخ و دشوار مردد و متزلزل نشوند و عقب ننشینند، تا بتوان با این ها وارد کار عظیمی بشود که قرار است دنیا را متحول کند.»(37) وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین.(38)
خوب است برای تقریب ذهن و به طور مثال به تحولی که در ایران با نام انقلاب اسلامی رخ داد اشاره کنیم تا روشن شود منتظران باید به چه میزان از خود صبر نشان دهند و چه مشکلاتی را تحمل کنند؛ در واقع روشن شود که خداوند متعال به چه کسانی بشارت داده؟
«شما ببینید تحول ایران چقدر دشواری داشته. هفت سال انقلاب کردیم، تهاجم های جهانی و توطئه های استکبار و مسائل داخلی چقدر در مقابل ما ایجاد مشکل کرده است، حال تصور کنید مشکلات زمان حضرت ولی عصر (عج) چقدر خواهد بود و ایشان باید در مقابل همه این مشکلات بایستد، یک سیستم قوی نیاز دارد که افراد آن غیر متزلزل باشند، بصیرت نافذ و راسخ داشته باشند که هیچ مشکلی آنها را مردد نکند و امام عزیز ما اینگونه بود.
امام زمان (عج) افرادی را لازم دارند آگاه، بصیر، خبیر، متوکل به خدای متعال، توجه کننده به جزئیات و آن گاه فداکار، کاردان در اداره کار جامعه و رزمجو با دشمن. شما هستید که باید خودتان را بسازید تا ان شاءالله آن عده نصاب لازم در اختیار اراده خالص قرار بگیرد.»(39)
بنابراین همانطور که مقام معظم رهبری اشاره کردند؛ منتظران باید خودساخته باشند و این نشان دهنده مشکلات موجود در راه منتظر است. محمد بن مسلم از امام جعفر صادق (ع) روایت نموده که فرمود: قبل از آمدن قائم، علاماتى براى امتحان مؤمنین خواهد بود. عرضکردم: آنها چیست؟ فرمود: این امتحان که خدا میفرماید(اشاره به آیه فوق):
بچیزى از ترس؛ این ترس بیمارىهاى گوناگون است، گرسنگى، بالا رفتن قیمتها است، کاستن مال، قحطى است، خطر جانى، مرگ شایع و زیاد است. و نقص ثمرات زندگى، نیامدن باران است. پس در آن موقع بآنها که در عقیده بما ثابت میمانند، مژده بده.(40)
ظهور
کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ.(41)
می دانیم که یکی از اغراض اصلی بعثت انبیاء تشکیل جامعه ایده آل براساس خداپرستی و ارزشهای الهی وگسترش عدل و داد در سراسر زمین بوده و هرکدام در حدّ امکان قدمی در این راه برداشته اند و بعضی از آنها توانسته اند در محدوده جغرافیایی و زمانی خاصی حکومت الهی را برقرار سازند ولی برای هیچ یک از ایشان شرائط تشکیل حکومت جهانی و جاودانی فراهم نگشت.
«جامعه مهدوی یعنی آن دنیایی که امام زمان (عج) می آید تا آن دنیا را بسازد، همان جامعه ای است که همه پیامبران برای تأمین آن در عالم ظهور کرده اند، یعنی همه پیامبران مقدمه بوده اند تا آن جامعه ایده آل انسانی که بالاخره به وسیله ولی عصر و مهدی موعود در عالم پدید خواهد آمد و پایه گذاری خواهد شد و به وجود بیاید، مانند یک بنای مرتفعی که کسی می آید زمین آن را تسطیح کند و خار و خاشاک را از آن می کند؛ کس دیگری پس از او می آید و زمین را پایه ریزی می کند و گود می کند و کس دیگری پس از او می آید تا دیوارها را بچیند و یکی پس از دیگری مأموران و مسؤلان می آیند تا این کاخ مرتفع؛ این بنای رفیع به تدریج در طول زمان ساخته و پرداخته شود. انبیاء الهی از آغاز بشریت یکی پس از دیگری آمدند تا جامعه بشریّت را قدم به قدم به آن جامعه آرمانی و آن هدف نهایی نزدیک کنند.
انبیاء همه موفق شدند، حتی یک نفر از رسولان هم در این راه و در این مسیر ناکام نماند. باری بود که بر دوش این مأموران عالی مقام نهاده شده بود. هرکدام آن بار را قدمی به مقصد و سرمنزل نزدیک کردند، کوشش کردندو هرچه توان داشتند به کار بردند، آن وقتی که عمر آنان سرآمد این بار را دیگری از دست آنان گرفت و همچنان قدمی و مسافتی آن بار را به مقصد نزدیک تر کرد، ولی عصر صلوات الله علیه میراث بر همه پیامبران الهی است که می آید و گام آخر را در ایجاد آن جامعه الهی بر می دارد.»(42)
آنچه که در اینجا قابل تأمّل است؛ تشبیه حضرت قائم (عج) به برخی انبیاء در احادیث می باشد. در روایات ما ایشان به تعدادی از پیامبران از جمله آدم، نوح، یونس، ایوب، ابراهیم، یوسف، موسی، عیسی، محمد(ص)از جهات گوناگون تشبیه شده است.
امام زین العابدین فرموده اند: فِی الْقَائِمِ مِنَّا سُنَنٌ مِنْ سُنَنِ الْأَنْبِیَاءِ سُنَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ سُنَّةٌ مِنْ إِبْرَاهِیمَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ عِیسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ أَیُّوبَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ فَأَمَّا مِنْ آدَمَ وَ مِنْ نُوحٍ فَطُولُ الْعُمُرِ وَ أَمَّا مِنْ إِبْرَاهِیمَ فَخَفَاءُ الْوِلَادَةِ وَ اعْتِزَالُ النَّاسِ وَ أَمَّا مِنْ مُوسَى فَالْخَوْفُ وَ الْغَیْبَةُ وَ أَمَّا مِنْ عِیسَى فَاخْتِلَافُ النَّاسِ فِیهِ وَ أَمَّا مِنْ أَیُّوبَ فَالْفَرَجُ بَعْدَ الْبَلْوَى وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَالْخُرُوجُ بِالسَّیْف؛(43) همچنین در روایت دیگری از امام محمد باقر (ع) در مورد شباهت حضرت حجت (عج) به حضرت یونس و حضرت یوسف علیهما السلام آمده: فِی الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) شَبَهاً مِنْ خَمْسَةٍ مِنَ الرُّسُلِ یُونُسَ بْنِ مَتَّى وَ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوب . . . فَأَمَّا شَبَهُهُ مِنْ یُونُسَ فَرُجُوعُهُ مِنْ غَیْبَتِهِ وَ هُوَ شَابٌّ بَعْدَ کِبَرِ السِّنِّ وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ فَالْغَیْبَةُ مِنْ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ اخْتِفَاؤُهُ مِنْ إِخْوَتِهِ وَ إِشْکَالُ أَمْرِهِ عَلَى أَبِیهِ یَعْقُوبَ مَعَ قُرْبِ الْمَسَافَةِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَبِیهِ وَ أَهْلِهِ وَ شِیعَتِه.(44)
اصلاح بشر و اجرای کامل قوانین الهی، هدف تمام پیامبران بوده است. هریک از مصلحان الهی به اندازه استعداد افکار زمان خویش، در راه نیل به آن هدف عالی و آرمان بشر کوشش کردند و بشر را به سوی آن غایت بزرگ نزدیک ساختند. اگر کوشش و فداکاری آنان نبود، هرگز زمینه تأسیس حکومت توحید، فراهم نمی شد. بنابر این تمام انبیاء در آن هدف بزرگ، سهیم و دخیل اند. توفیق مهدی موعود را باید توفیق حزب خداپرست و سلسله پیامبران و رجال دین، محسوب داشت. پیروزی آن جناب پیروزی شخصی و فردی نیست، بلکه به وسیله آن حضرت، حق بر باطل و دینداری بر بی دینی چیره می گردد. وعده های پیامبران گذشته، جامه عمل می پوشد و هدف همه آنان تحقق می یابد.
توفیق مهدی موعود، در واقع توفیق، آدم، شیث، نوح، ابراهبم، موسی، عیسی، محمد (ص) و سایر پیامبران علیهم السلام است. آنان با فداکاری و تحمل رنج های فراوان، این راه بزرگ را هموار ساختند و مزاج انسانیّت را تا حدودی آماده کردند.
اکنون برای روشن شدن بیشتر این مسئله و اینکه بدانیم ظهور حضرت ولی عصر (عج) برای فراهم کردن چه چیزی می باشد، باید بدانیم انبیاء برای تأمین چه جامعه ای، گسترش چه اصولی و برافراشتن چه پرچمی تلاش کرده اند؟
«آنچه مسلّم است، همه پیفمبران و اولیاء برای این آمدند که پرچم توحید را در عالم گسترش بدهند؛ پرچم توحید را به اهتزاز درآورند و روح توحید را در زندگی انسان ها زنده کنند. بدون عدالت، بدون استقرار عدل و انصاف، توحید معنایی ندارد. یکی از نشانه ها یا ارکان توحید نبودن ظلم و نبودن بیعدالتی است، لذا شما می بینید که پیام استقرار عدالت، پیام پیغمبران است. تلاش برای عدالت، کار بزرگ پیغمبران است.»(45) امام امیرالمؤمنین علی (ع) در زمینه آثار و فوائد عدالت فرمودند: بِالْعَدْلِ تَصْلُحُ الرَّعِیَّة.(46)
طرح برنامه و مبارزه، برای تحقق عدالت در سراسر زمین، از پیامبران گذشته آغاز شد و هریک از آنان در توان خود، سطح افکار دینی بشر را ترقی دادند؛ تا نوبت به پیامبر اسلام (ص) رسید پس آن حضرت نقشه کامل و برنامه جامع انقلاب و تحول جهانی را تهیه کرد و تحویل ائمّه اطهار داد. خودش و جانشینانش در این راه کوشش کردند و سختی های بسیاری را تحمل کردند. سال های سال بگذرد وحوادث و انقلاب هایی در جهان واقع گردد، تا مزاج انسانیّت، لیاقت و استعداد حکومت توحید را پیدا کند. آن گاه واپسین سنگر کفر و بی دینی، توسط نیروی فوق العاده مهدی (عج) فرو می ریزد و آرمان بشریّت تحقق خواهد یافت.
بنابراین اگر بخواهیم فلسفه ظهور امام زمان (عج) را در چند کلمه خلاصه کنیم، آن را اینگونه بیان خواهیم کرد: تحقق بخشی به هدف اصلی انبیاء که عبارت است از کامل کردن شرائط برای رشد و تکامل آزادانه و آگاهانه انسان ها و تشکیل جامعه ایده آل براساس خداپرستی و ارزشهای الهی و گسترش عدل و داد در سراسر زمین.
در قرآن کریم، حرکت مردم در جهت عدالت و به رهبری انبیاء، به عنوان غایتی برای ارسال رسل آورده شده است. لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.(47) نکته مهمی که در این آیه ی شریف وجود دارد این است که «النَّاسُ» اینجا فاعل است. یعنی انبیاء شرائط را به وجود می آورند تا خود مردم برای برپایی قوانین عادلانه و کتاب قیام کنند.
با توجّه به مطالب گذشته و اینکه دانستیم ساختمانی که به وسیله همه انبیاء پایه گذاری و ساخته شد به وسیله حضرت مهدی (عج) افتتاح می شود، لازم به ذکر است که مسئله ظهور منجی مخصوص شیعه نیست؛ «بلکه همه ادیان و مذاهب، عقیده دارند که یک منجی و یک دست مقتدر الهی، در مقطعی از تاریخ خواهد آمد و در نجات بشر از ظلم و جور، معجزه گری خواهد کرد.»(48)
هر ملتی او را با لقب خاصّی می شناسد، زردشتیان او را به نام سوشیانس (نجات دهنده مسلمانان)، جمودان به نام سرور میکائیلی، عیسویان به نام مسیح موعود و مسلمانان به نام مهدی منتظر می شناسند.(49) اما هر ملتی آن نجات دهنده غیبی را، از خودش می داند. زردشتیان، او را ایرانی و از پیروان زردشت می دانند. جمودان، او را از بنی اسرائیل و پیروان موسی می شمارند، عیسویان او را هم کیش خودشان و مسلمانان، از دودمان بنی هاشم و فرزند پیغمبرش می دانند. در اسلام به طور کامل معرّفی شده، ولی در سایر ادیان چنین نیست. بر همین اساس اگر از تمامی این فرقه های متفاوتی که به ظهور منجی اعتقاد دارند در مورد انتظارشان برای رخ دادن این واقعه سؤال شود؛ کامل ترین و صحیح ترین آدرس را شیعه خواهد داد.
انتظار ظهور ، عدالت خواهی
در طول تارخ، هر انقلابی که به وقوع پیوسته با شعارهایی همراه بوده است و در واقع هدف انقلابیون رسیدن به آن شعار ها و آرمان ها، و اجرا کردن آن ها می باشد. همچنین «برجسته ترین شعار مهدویت عبارت است از عدالت، مثلاً در دعای ندبه وقتی شروع به بیان و شمارش صفات آن بزرگوار می کنیم، بعد از نسبت او به پدران بزرگوار و خاندان مطهرش اوّلین جمله ای که ذکر می کنیم این است: این المعدّ لقطع دابر الظلمه، این المنتظر لاقامة الامت و العوج، این المرتجی لازالة الجور و العدوان؛(50) یعنی دل بشریت می تپد تا آن نجات بخش بیاید و ستم را ریشه کن کند؛ بنای ظلم را که در تاریخ بشریت، از زمان های گذشته همواره وجود داشته و امروز هم با شدّت وجود دارد؛ ویران کند و ستمگران را سرجای خود بنشاند. این اوّلین در خواست منتظران مهدی موعود از ظهور آن بزرگوار است. یا در زیارت آل یاسین وقتی خصوصیّات آن بزرگوار را ذکر می کنید، یکی از برجسته ترین آن ها اینست که الذی یملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً؛(51) انتظار این است که او همه عالم، نه یک نقطه را سرشار از عدالت کند و قسط را در همه جا مستقرّ نماید»(52)
در روایتی در مورد عدالت فراگیر مهدی (ع) آمده است: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ حَکَمَ بِالْعَدْلِ وَ ارْتَفَعَ فِی أَیَّامِهِ الْجَوْر.(53)
بشر در طول تاریخ زندگی خود همواره منتظر بوده که روز این خواب تعبیر شود و عدل در جوامع بشری حاکم گردد؛ پس یکی از شاخصه های حکومتی امام ایجاد عدالت جهانی است که فقط در حکومت او تشکیل می گردد. همانگونه که حکومت او جهانی است، عدل او نیز گسترده و جهانی است. امام محمد باقر (ع) پرچم قائم را همان پرچم پیغمبر اکرم می دانند: هِیَ رَایَة رَسُولِ اللَّه (ص)؛(54) همچنین روایت شده که ایشان، ذوالفقار را هم به دست دارد.(55) این گونه تشابهات بین حضرت حجت (عج) و آباء و اجداد بزرگوارشان آن هم با استفاده از اینگونه نمادها ذهن ما را به سوی این مطلب منتقل می کند که حضرت خاتم الائمه (عج) قرار است هدف خاتم الانبیاء (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) را دنبال کند و روش ایشان را ادامه دهد. عدالت را طبق سنّت آنان پیاده سازد و کتاب خدا را همانگونه که جدش رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) در زمان رهبری خود معرفی و اجرا کردند؛ جاری سازد.
با توجه به مطالب گذشته، این سؤال مطرح می شود که «چرا امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب (ع) در زمان خودشان با آن قدرت الهی، با آن علم متصل به معدل الهی، با آن نیروی اراده، با آن زیبایی ها و درخشندگی هایی که در شخصیّت آن بزرگوار وجود داشت، با آن توصیه های پیامبر اکرم (ص) درباره او در همین مدّت کوتاه؛ نتوانست ریشه بدی را بخشکاند؟ خود آن بزرگوار را از سر راه برداشتند؛ قتل فی محراب عبادته لشدّة عدله؛ تاوان عدالت امیرالمؤمنین (ع) جان امیرالمؤمنین بود که از دست رفت! چرا؟ چون زمینه، زمینه ی نامساعد بود. زمینه را نامساعد کرده بودند. زمینه را زمینه دنیا طلبی کرده بودند. آن کسانی که در مقابل امیرالمؤمنین (ع) صف آرایی کرده بودند - در اواخر حکومت این بزرگوار یا در اواسط - کسانی بودند که زمینه های دینی آنها، زمینه های مستحکم و ماده غلیظ متناسب دینی نبود. عدم آمادگی، این طور فاجعه را به بار می آورد. آن وقت اگر امام زمان (عج) در یک دنیایی بدون آمادگی تشریف بیاورند، همان خواهد شد، باید آمادگی باشد.»(56)
و صد البته فراهم نشدن چنین شرائطی به معنای نارسایی تعالیم و برنامه های انبیاء و یا نقص مدیریت و رهبری ایشان نبوده و نیز به معنای تحقق نیافتن هدف الهی از بعثت ایشان نمی باشد، زیرا هدف الهی فراهم شدن زمینه و شرایط برای سیر و حرکت اختیاری انسانهاست - لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل(57) – نه الزام و اجبار مردم بر پذیرفتن این حق و پیروی از رهبران الهی؛ و این هدف تا این اندازه تحقق یافته است. أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنَّ اللَّهَ سَیُعْمِی خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِم.(58)
هر نهضت و انقلابی که برای هدف معیّنی برپا شود، در صورتی امکان پیروزی دارد که زمینه آن از هر جهت فراهم و اوضاع و شرائط، کاملاً آماده باشد. یکی از شرائط مهم کامیابی این است که همه مردم خواستار آن انقلاب باشند و افکار عمومی نیز برای تأیید و پشتیبانی آن، آمادگی کامل داشته باشند، در غیر اینصورت، انقلاب شکست خواهد خورد. چنین انقلابی باید از درون دل های جهانیان سرچشمه بگیرد و همه انسان ها به ویژه مسلمانان که می خواهند پرچمدار آن نهضت باشند، آمادگی داشته باشند. قرآن کریم نیز شایستگی را شرط این انقلاب کبیر می داند: لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون.(59)
بنابراین تا نوع بشر، به حدّ کمال و رشد نرسد و برای پذیرفتن حکومت حق آماده نگردد، مهدی موعود ظاهر نخواهد شد. البته رشد فکری حادثه ای و آنی نیست بلکه با گذشت زمان و بروز حوادث گوناگون پیدا می شود و به کمال می رسد.
جهانیان باید آنقدر بر سر مرزهای کشوری بجنگند و خون ریزی کنند تا به ستوه آیند و بفهمند که مرزها ساخته و پرداخته افکار کوتاه و خودخواهی انسان هاست. در آن صورت از آن مرزهای اعتباری و اختلاف انگیز بیزار می شوند تمام جهان را یک کشور و همه افراد بشر را هم وطن به شمار می آورند و در سود و زیان و سعادت و بدبختی شریک می دانند. در آن هنگام است که می توانند سیاه و سفید، زرد و سرخ، آمریکائی و آفریقایی، شهری و روستایی، عرب و عجم را به یک چشم بنگرند.
و خلاصه آنکه باید در جهان، آنقدر حکومت ها، مردم ها و احزاب رنگارنگ و فریبنده پدید آید و بی لیاقتی آن ها ثابت شود، تا بشر از اصلاحاتشان ناامید گردد و تشنه اصلاحات خدایی و آماده پذیرش حکومت توحیدی شود. مَا یَکُونُ هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى لَا یَبْقَى صِنْفٌ مِنَ النَّاسِ إِلَّا قَدْ وُلُّوا عَلَى النَّاسِ حَتَّى لَا یَقُولَ قَائِلٌ إِنَّا لَوْ وُلِّینَا لَعَدَلْنَا ثُمَّ یَقُومُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ وَ الْعَدْل.(60)
نکته مهم دیگری که اینجا باید مطرح شود اینست که ظهور و انقلاب حضرت حجّت (عج) با انقلاب های الهی قبل یک تفاوت دارد و آن اینکه ایشان در زمان ظهور، تحت بیعت هیچ حکومت و سلطنتی درنخواهد آمد و دین خدا را کامل و بدون هیچ پرده پوشی و بیم و ملاحظه ای اجرا می کند. بنایر این جای هیچ عهد و میثاق و بیعتی و مراعات و ملاحظه ای نسبت به دیگران باقی نمی ماند.
امام حسن (ع) می فرمایند: مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ یَقَعُ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمَ الَّذِی یُصَلِّی خَلْفَهُ رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلَادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَة.(61)
معلى بن خنیس از امام صادق (ع) پرسید آیا هنگامى که قائم ظهور کرد بر خلاف روش على علیه السّلام حکومت میکند؟ فرمود : نَعَمْ وَ ذَاکَ أَنَّ عَلِیّاً سَارَ بِالْمَنِّ وَ الْکَفِّ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ شِیعَتَهُ سَیُظْهَرُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ الْقَائِمَ إِذَا قَامَ سَارَ فِیهِمْ بِالسَّیْفِ وَ السَّبْیِ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ یَعْلَمُ أَنَّ شِیعَتَهُ لَمْ یُظْهَرْ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدا.(62)
ارکان عدالت در حکومت مهدوی
به طور کلی به سه رکن اساسی برای برپایی عدالت در حکومتِ سراسر عدل حضرت مهدی (عج) می توان اشاره کرد :
1. حاکم عادل
«همه فرق اسلامی معتقدند که مهدی (عج) از نسل طیّب و طاهر پیغمبر، عالم را مملو از عدل و داد و برای اقامه دین خدا و حق الهی قیام خواهد کرد »(63) بنابر این دوازدهمین پیشوای شیعیان به عنوان رهبری معصوم که تحقق بخش عدالت در سراسر جهان خواهد بود خود در بالاترین درجه عدالت قرار دارد و روش و منش او کاملاً بر عدالت منطبق است و زمانی که با یاران خود بیعت می بندد که از هرگونه آلودگی و فساد دور باشند، خود نیز متعهد می شود که از همه آنچه یارانش را از آن منع کرده دوری گزیند.
2. کارگزاران عادل
«استقرار عدالت چه در سطح جهانی- آن طور که آن وارث انبیاء انجام خواهد داد - و چه در همه بخش های دنیا؛ احتیاج به این دارد که مردمان عادل و انسان های صالح و عدالت طلب، قدرت را در دست داشته باشند.»(64)
رهبر حکومت علاوه بر اینکه خود عادل است، کارگزاران عادلی را نیز تربیّت کرده و آن ها را به نقاط مختلف جهان گسیل می دارد تا عدالتش را توسط این کارگزاران عادل پیاده کند، آن ها افرادی هستند که توسط خود امام انتخاب و تربیت شده اند.
3. قوانین عادلانه
هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ.(65)
بدون تردید کتاب الهی و سنّت رسول خدا (ص) بیان کننده عادلانه ترین قوانین هستند و در صورت حاکم و پیاده شدنِ بی کم و کاست آن ها در جامعه، مسلماً عدالت حقیقی در جامعه پیاده خواهد شد. از اینرو یکی از اقدامات مهمی که امام مهدی (عج) برای تحقق عدالت اجتماعی انجام می دهد، پیاده کردن احکام قرآن و رسول خدا (ص) می باشد.
مفضل از امام صادق (ع) در مورد تأویل آیه فوق می پرسد؛ حضرت پاسخ می دهند :
هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ؛(66) فَوَ اللَّهِ یَا مُفَضَّلُ لَیُرْفَعُ عَنِ الْمِلَلِ وَ الْأَدْیَانِ الِاخْتِلَافُ وَ یَکُونُ الدِّینُ کُلُّهُ وَاحِداً کَمَا قَالَ جَلَّ ذِکْرُهُ إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ؛(67) وَ قَالَ اللَّهُ وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِین.(68)
تأویل آن این آیه است: وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّه اى مفضل بخدا قسم! اختلاف را از میان ملل و ادیان برمیدارد و همه دینها یکى مىشود چنان که خدا فرموده: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ و همچنین فرموده: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ.(69)
عدالت مطلق
«عدالتی که ما در انتظار آن هستیم - عدالت حضرت مهدی (ع) که مربوط به سطح جهان است – با موعظه و نصیحت بدست نمی آید، یعنی مهدیِ موعودِ ملت ها نمی آید ستمگران عالم را نصیحت کند که ظلم و زیاده طلبی و سلطه گری و استثمار نکنند، با کسانی که سرمست قدرت ظالمانه هستند، نمی شود با زبان نصیحت حرف زد، با آن ها باید با زبان اقتدار صحبت کرد، آغاز دعوت پیغمبران الهی با زبان است. اما بعد از آن که توانستند طرفداران خود را گرد آورند و تجهیز کنند، آن گاه با دشمنان توحید و دشمنان بشریّت با زبان قدرت حرف می زدند.»(70)
هر اندازه هم که سطح افکار بشر ارتقاء یابد و شمار افراد صالح و خیرخواه زیاد شود، باز هم افراد ستمگر و خودسر، در بین بشر وجود خواهند داشت، که طبعاً با حق و دادگری دشمن بوده، و به هیچ وجه از لجاجت خویش دست بردار نیستند. برای سرکوبی این جمعیّت چاره ای جز جنگ و خونریزی نیست، از این جهت، احادیث اهل بیت (ع) جنگ و خونریزی را قطعی دانسته اند.
خداوند متعال تصریح می کند که استفاده از نیروی قاهره برای رسیدن به این آرمان جهانی کاملاً ضروری است: لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْها.(71)
پس از آنکه حضرت ظلم را ریشه کن نمود، اولین گام، برپایی عدالت است.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى.(72)
چه زیبا امام صادق (ع) فرمودند: وَ اللَّهِ لَیَدْخُلَنَّ عَلَیْهِمْ عَدْلُهُ جَوْفَ بُیُوتِهِمْ کَمَا یَدْخُلُ الْحَرُّ وَ الْقُر؛(73) عدالت آن حضرت در میان خانه های آن حضرت وارد می شود، همان گونه که گرما و سرما وارد می شود.
لکن این مهم آن زمان ملموس تر خواهد شد و درک آن به ذهن نزدیک، که بتوان روزگاری را ترسیم کرد که همراه با ظهور حضرتش تحولی اساسی در همه انسان ها به وجود آید به این معنا که جامعه بشریّت متأثر از نوعی تکامل، با تمامی وجود از زور و زورگویی متنفّر شده و به سوی عدل و عدالت روی آورد؛ روزگاری که حتی عدالت و عدم زورگویی بنا به گفته امیرالمؤمنین (ع) در حیوانات هم بارز و آشکار می گردد.(74)
از مصادیق بسیار مهم برپایی عدالت در حکومت حضرت قضاوت بدون ظنّ و گمان، یعنی بر اساس قطع و یقین است!
امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید: لَیْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّن(75)
قضاوت براساس اطمینان به ظن و گمان از عدالت نیست. امر قضاوت زیرکی می طلبد که به وسیله آن بتوان از بینه غیر واقعی و یمین کاذب جلوگیری کرد که این امر مدّت ها است تعطیل مانده و کسی جز معصوم نیست که به واقع دریابد و یا حداقل با زیرکی بتواند همچون امیرالمؤمنین (ع) قضاوت نماید.
امام صادق (ع) می فرمایند: إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ حَکَمَ بَیْنَ النَّاسِ بِحُکْمِ دَاوُدَ لَا یَحْتَاجُ إِلَى بَیِّنَةٍ یُلْهِمُهُ اللَّهُ تَعَالَى فَیَحْکُمُ بِعِلْمِه زمانی که قائم آل محمد (ص) قیام کند به حکم داود میان مردم حکومت می کند، نیازی به بینه ندارد، خداوند بزرگ به او الهام می نماید و او به علم خود حکم می کند.(76)
در همین زمینه (عدالت) از امام امیرالمؤمنین (ع) روایت است: بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَکَاتُ؛(77) لذا به واسطه همین عدالت است که برکتها در زمان ظهور او دو چندان می شود. خوب است به احادیثی چند، در این باره اشاره کنیم:
امام باقر (ع) : مَنْ أَدْرَکَ أَهْلَ بَیْتِی مِنْ ذِی عَاهَةٍ بَرَأَ وَ مِنْ ذِی ضَعْفٍ قَوِی.(78)
امام صادق (ع) : إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَ أَکْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُم.(79)
امام صادق (ع) : الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفا.(80)
عَلِیُّ بْنُ عُقْبَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ حَکَمَ بِالْعَدْلِ وَ ارْتَفَعَ فِی أَیَّامِهِ الْجَوْر.(81)
نکته بسیار مهمی که پس از اینگونه روایات باید گفته شود این است که وقتی در جستجوی عدالت جامع، که بعد از ظهور ولی عصر (عج) محقق می شود، هستیم؛ باید به این سؤال پاسخ دهیم که به چه علّت عدالت را طلب می کنیم؟ آیا بدنبال عدالت در شهر حیوانات مرفّه هستیم؟ یعنی عدالتی که در خدمت مادیّات باشد و حقوق مادّی هرکس را در خدمت او قرار دهد. یا اینکه عدالت را مقدمه ی هدف بالاتری می دانیم؟
البته در دوران امام زمان (عج) «مادیّات انسان ها هم از امروز بهتر خواهد شد و فقط معنویات نیست. خدای متعال بشر را دارای دو جنبه مادّه و معنا آفریده است و کمال او هم در هر دو جنبه است، حکومت کامله و عادله الهی هم متفکل هر دو جنبه است.»(82) به همین جهت عدالت، زمانی که می خواهد نیاز جنبه اصلی انسان، یعنی معنا را برطرف کند، مقدمه کمال است. «قیام پیامبران و نزول کتاب و میزان الهی، برای همین بود که مردم از فشار ظلم و تبعیض و تحمیل نجات یافته، در سایه قسط و عدل زندگی کنند و در پرتو آن نظام عادلانه، به کمالات انسانی نایل آیند.»(83)
«امام زمان (عج) جامعه اش را بر این چند چیز بنا می کند :
اول بر نابود کردن و قلع و قمع کردن ریشه های ظلم و طغیان، یعنی در جامعه ای که در زمان ولی عصر صلوات الله علیه ساخته می شود باید ظلم و جور نباشد، نه اینکه فقط در ایران نباشد یا اینکه در جوامع مسلمان نشین نباشد، در همه دنیا نباشد. نه ظلم اقتصادی، نه ظلم سیاسی و نه ظلم فرهنگی و نه هیچ گونه ستمی در آن جامعه دیگر وجود نخواهد داشت. باید استثمار و اختلاف طبقاتی و تبعیض و نابرابری و زورگویی و گردن کلفتی و قلدری از عالم ریشه کن شود.»(84) یُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ وَ ظُلْم.(85)
ظلم در تاریخ بشر از زندگی حضرت آدم علیه السلام تا امروز وجود داشته و هیچ گاه به طور جهانی و عالمگیر از بین نرفته است. از دست آوردهای بزرگ انقلاب مهدوی، نوآوری حضرت مهدی (عج) در نابودی کامل ظلم در سراسر زمین و در همه کشورها و شهرهای جهان است از آرمان های بزرگ انبیای الهی و اوصیای آنان و مجموعه بشریّت در زندگانی اجتماعی سیاسی از بین بردن ظلم و نابودی ستم بوده است. این هدف مقدس در انقلاب شکوهمند مهدوی در حدّ نهایی و کامل تحقق خواهد یافت. هیچ یک از پیامبران و اوصیای آنان حتی پیامبر اسلام (ص) و امام علی (ع) توفیق نیافتند ظلم را در مقیاس جهانی از بین ببرند. امام رضا (ع) اینگونه خبر از مرگ ظلم می دهند: یُطَهِّرُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ وَ یُقَدِّسُهَا مِنْ کُلِّ ظُلْم.(86)
کسانی را که حضرت برای ریشه کن کردن ظلم باید با آنها مبارزه کند؛ به سه دسته کلی می توان تقسیم کرد .
1. راحت طلبان :
شخص راحت طلب دین را به گونه ای توجیه و تحریف می کند که با رفاه او در تزاحم نباشد و بیشتر به دنبال احکام ساده و بدون دردسر است که دنیای او به خطر نیفتد. این گروه برای راحت طلبی حاضرند هرگونه بدعتی را داخل دین کنند.
امام باقر (ع) می فرمایند : یُمِیتُ اللَّهُ بِهِ وَ بِأَصْحَابِهِ الْبِدَعَ وَ الْبَاطِلَ کَمَا أَمَاتَ السُّفَهَاءُ الْحَقَّ حَتَّى لَا یُرَى أَیْنَ الظُّلْم.(87)
فرقه ضاله بهائیت یکی از مصادیق بارز این گروه می باشد.
2. جمود اندیشان :
به هنگام تحجر، اندیشه ها و رفتار اجتماعی نه تنها از بین نرفته بلکه در اشکال نو ظهور جلوه های دیگری می یابد. امام که احیاگر دین است در همه مسائل فکری و کاربردی اسلام به دگرگونی های وسیعی دست می زند و دستوراتی را که در طی روزگاران دراز بر توده مردم پنهان مانده و مردم ناشیانه به آن عمل می کنند آشکار می سازد و تمام ظاهرگرایان و جمود اندیشان همچون فرقه منفور وهابیّت را به کیفر اعمال زشتشان می رساند.
امام باقر (ع) می فرمایند: إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهَلَةِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِیَّةِ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَى النَّاسَ وَ هُمْ یَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِیدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَى النَّاسَ وَ کُلُّهُمْ یَتَأَوَّلُ عَلَیْهِ کِتَابَ اللَّهِ وَ یَحْتَجُّ عَلَیْهِ بِه.(88)
3. کافران و منافقان :
در طول تارخ اسلام افرادی از منافقان با سوء استفاده از آزادی های اسلامی و با تظاهر به شعائر اسلامی از امکانات جامعه ی مسلمانان استفاده کرده اند.
در حکومت مهدی (عج) نیز اینگونه افراد در صدد نفوذ در حکومت و جامعه اسلامی بر می آیند ولی ذکاوت امام و قدرت ایشان جایی برای دست اندازی منافقان نمی گذارد و امام شدیداً جامعه را از وجود این کافران و منافقان پاک می کند. إِذَا قَامَ الْقَائِمُ حَکَمَ بِالْعَدْلِ وَ ارْتَفَعَ فِی أَیَّامِهِ الْجَوْر.(89)
خلاصه این بحث آنکه بنابر گزارش صریح و روشن روایات ائمه معصوم علیهم السلام با ظهور حضرت مهدی (عج) زمین از ظلم پاک می شود و ستم نابود می گردد و هیچ اثری از ظلم مشاهده نخواهد شد در نتیجه با مرگ ظلم در سراسر زمین، نوآوری شگفت انگیز بزرگی روی خواهد داد و قلب ها برای پذیرش حق و حرکت به سوی کمال آماده خواهد شد.
«دومین خصوصیت جامعه ایده آلی که امام زمان (عج) آن را می سازد، بالا رفتن سطح اندیشه انسان است، هم اندیشه علمی و هم اندیشه اسلامی انسان.»(90) یَمْلَأُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ نُوراً بَعْدَ ظُلْمَتِهَا وَ عَدْلًا بَعْدَ جَوْرِهَا وَ عِلْماً بَعْدَ جَهْلِهَا.(91) سراسر عالم را از دانایی بهره مند می سازد پس از آنکه به جهل گرفتار شده است. «یعنی در دوران ولی عصر شما باید نشانی از جهل و بی سوادی و فقر فکری و فرهنگی در عالم پیدا نکنید. آنجا مردم می توانند دین را به درستی بشناسند و این، همچنانی که همه می دانید، یکی از هدف های بزرگ پیامبران بوده که امیرالمؤمنین این را در خطبه نهج البلاغه شریف، بیان کرده است «وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول»(92) در روایات وارد شده است که وقتی ولی عصر ظهور می کند، زنی در خانه می نشیند و قرآن را باز می کند و از متن قرآن حقایق را استخراج می کند.(93) و می فهمد یعنی چه. یعنی آنقدر سطح فرهنگ اسلامی و دینی بالا می رود که همه افراد انسان و همه افراد جامعه و زنانی که در میدان اجتماع هم بر فرض شرکت نمی کنند و در خانه می نشینند؛ آن ها هم می توانند فقیه باشند، دین شناس باشند. می توانند قرآن را باز کنند و خودشان حقایق دین را از آن بفهمند و شما ببینید که در جامعه ای که همه مردان و زنان در سطوح مختلف قدرت فهم دین و استنباط از کتاب الهی را دارند، این جامعه چقدر نورانی است و هیچ نقطه ای از ظلمت در این جامعه دیگر نیست، این همه اختلاف نظر و اختلاف رویه دیگر در آن جامعه معنایی ندارد.»(94)
براساس همین تلاش ها و بسترسازی ها است که امام صادق می فرمایند: الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفا.(95)
«خصوصیت سومی که جامعه امام زمان (عج) - جامعه مهدوی - داراست اینست که در آن روز همه نیروهای طبیعت و همه نیروهای انسانی خارج می شود، چیزی در بطن زمین نمی ماند که بشر از آن استفاده نکند. این همه نیروهای معطّل طبیعی، این همه زمین هایی که می توانند انسان را تغذیه کنند. این همه نیروهای کشف نشده مانند نیروهایی که قرن ها در تاریخ بود، مثلاً نیروی اتم، نیروی برق و الکتریسیته؛ قرن ها بر عمر جهان می گذشت و این نیروها در بطن طبیعت بود، امّا بشر آن را نمی شناخت بعد به تدریج استخراج شد؛ همه نیروهای بی شماری که از این قبیل در بطن طبیعت هست، در زمان امام زمان (عج) استخراج می شود»(96)
امام صادق (ع) در مورد وضعیت شکوفایی زمین در انقلاب مهدوی چنین می فرمایند: تُظْهِرُ الْأَرْضُ کُنُوزَهَا حَتَّى تَرَاهَا النَّاسُ عَلَى وَجْهِهَا.(97)
جالب اینجاست که حتی حیوانات هم در آن روزگار از امام زمان (عج) و یارانش فرمان می پذیرند؛ کَأَنِّی بِأَصْحَابِ الْقَائِمِ وَ قَدْ أَحَاطُوا بِمَا بَیْنَ الْخَافِقَیْنِ لَیْسَ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا وَ هُوَ مُطِیعٌ لَهُمْ حَتَّى سِبَاعُ الْأَرْضِ وَ سِبَاعُ الطَّیْرِ تَطْلُبُ رِضَاهُمْ فِی کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى تَفْخَرَ الْأَرْضُ عَلَى الْأَرْضِ وَ تَقُولَ مَرَّ بِی الْیَوْمَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِم.(98)
در زمان امام مهدی (عج) و به برکت حکومت حق، آسمان نیز برکاتش را فرو می فرستد و باران رحمت الهی در سطح مطلوب و مناسب می بارد. امام علی (ع) می فرمایند: لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا؛(99) همچنی ایشان در حدیث دیگری در توصیف عصر ظهور فرمودند: تُنْزِلُ السَّمَاءُ بَرَکَتَهَا.(100)
یکی از نتایج استفاده از نیروهای طبیعت و آن هم استفاده علمی (با توجه به آشکار شدن بیست و هفت حرف علم) پایان آفات و بیماری ها است. سلامتی و عافیت نعمت بزرگ الهی است و قدرت بدنی و روحی زیربنای اطاعت انسان از خدای متعال است. بدن سالم توانایی انجام وظائف و فرمان برداری دارد. خداوند هرگونه آفت و بیماری را در گام نخست از اصحاب حضرت مهدی (عج) برمی دارد. امام باقر (ع) در زمینه سلامتی در آن دوران فرمودند : مَنْ أَدْرَکَ قَائِمَ أَهْلِ بَیْتِی مِنْ ذِی عَاهَةٍ بَرَأَ وَ مِنْ ذِی ضَعْفٍ قَوِی.(101)
«خصوصیت دیگر اینست که محور در دوران امام زمان (عج) فضیلت و اخلاق است. هرکس دارای فضیلت و اخلاق بیشتر است، او مقدم تر و جلوتر بوده است.
جامعه ای که در آن تقوا و فضیلت و گذشت و ایثار و برادری و مهربانی و یک رنگی اصل و محور است، یک چنین جامعه ایست که مهدی موعود ما و امام زمان (عج) و محبوب تاریخی دیرین ما که هم اکنون در زیر همین آسمان و بر روی همین زمین زندگی می کند و در میان انسان ها هست به وجود خواهد آورد و تأمین خواهد کرد»(102)
قرآن کریم و تعالیم اهل بیت علیهم السلام بر رشد اخلاقی و معنوی بشر تأکید زیادی انجام داده زیرا یکی از مهمترین عوامل رشد و تعالی انسان به سوی هدف بلند خلقت همان اخلاق نیکو می باشد. پیغمبر اکرم (ص) هدف از بعثت خود را تکمیل مکارم اخلاق می شمرد.(103) و قرآن نیز آن بزرگوار را بهترین الگوی رفتاری برای همه مردم معرفی می کند.(104) حکومت امام مهدی (عج) که حکومت خدا و ارزشهای الهی بر جهان است، ترویج ارزشهای اخلاقی را در رأس برنامه های خود قرار خواهد داد.
در روایت آمده: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَ أَکْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُم.(105)
بنابر این در حکومت اخلاق محور آخرالزمان، همه کشش ها به سوی فضیلت ها است و اینگونه است که ارزشهای و انسانی همه جائی و عالم گیر می شود.
یکی دیگر از مهم ترین اهداف امام زمان (عج) برای تشکیل حکومت، گسترش دین مبین اسلام است. «انتظار فرج، یعنی انتظار حاکمیت قرآن و اسلام.»(106)
اسلام آخرین و کامل ترین دین الهی است و پیامبر اسلام (ص) آخرین رسول خداست. دین اسلام تنها دینی است که سه ویژگی و امتیاز خاص دارد: جامع، جهانی، جاویدان. در عصر ظهور حضرت مهدی (عج) اسلام به همه قاره های جهان و تمام کشورها و شهرها و خانه های سراسر گیتی خواهد رسید و تنها دین اسلام بر همه کره زمین خواهد بود.
امام حسن مجتبی (ع) از پدر خویش امیرالمؤمنین امام علی ابن ابی طالب (ع) نقل کرده اند که فرمودند: یُظْهِرُهُ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ حَتَّى یَدِینُوا طَوْعاً وَ کَرْها؛(107) ابوالمقداد گفته است که امام باقر (ع) در تفسیر آیه لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون؛(108) فرمودند: یَکُونُ أَنْ لَا یَبْقَى أَحَدٌ إِلَّا أَقَرَّ بِمُحَمَّد.(109)
در روایت دیگری آمده که امام صادق (ع) آیه لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْها(110) را قرائت نمود و در تفسیر آن فرمود: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَا یَبْقَى أَرْضٌ إِلَّا نُودِیَ فِیهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه.(111)
در احادیث مذکور بی هیچ تردید و ابهام و به روشنی و صراحت از تحقق جهانی شدن اسلام در عصر ظهور خبر داده شده است. بنابراین قطعاً در پایان تاریخ جهان، دین اسلام در سراسر گیتی گسترش خواهد یافت و دارای بیشترین پیروان در جهان خواهد شد و عموم مردم جهان به اسلام ناب محمدی و اسلام راستین شیعی روی خواهند آورد. گذشت، که اسلام سه خصوصیت ویژه دارد که یکی از آن ها جهانی بودن است. با این وجود هیچگاه نه در تاریخ اسلام بلکه در تاریخ زندگانی بشر حکومت واحد جهانی برقرار نشده است. به همین دلیل یکی از نوآوری های بزرگ انقلاب مهدوی تشکیل حکومت جهانی است. دولت جضرت مهدی (عج) جهانی خواهد بود و رهبری و زمام داری و حکومت و نفوذ سیاسی آن حضرت نامحدود و فراگیر است. براساس احادیث متعدد از حضرات معصوم (ع)، نفوذ سیاسی قائم (عج) تمام دنیا را خواهد گرفت و وعده ی الهی در جهانی شدن اسلام با حکومت اسلامیِ جهانی تحقق خواهد یافت.
پیامبر اکرم حضرت محمد (عج) در معرفی ائمه اطهار فرموده اند: وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ عَلَى یَدَیْهِ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا.(112)
وظیفه منتظران
بدون شک بهترین مرجع برای یافتن پاسخ به این پرسش که وظیفه منتظران یا همان اعضای جنبش عدالتخواهان جهانی، در عصر غیبت چیست؛ باید روایات ائمه اطهار علیهم السلام باشد. چراکه آنان کشتی نجات شیعیان هستند و صد البته از راهنمایی یاران خود در چنین امر مهمی غافل نمی شوند.
ابو بصیر از حضرت صادق (ع) روایت میکند که روزى فرمود: آیا شما را از چیزى مطلع نگردانم که خداوند عمل بندگانش را جز بوسیله آن؛ نمیپذیرد؟ من گفتم: بفرمائید بدانیم آن چیست؟ فرمود: آن گواهى دادن بیگانگى خدا و رسالت محمد صلّى اللَّه علیه و آله و اعتقاد بآنچه خدا فرموده و دوستى ما و بیزارى از دشمنان ما ائمه و تسلیم در برابر آنها و پارسائى و کوشش در امر دین و صبر و انتظار براى ظهور قائم ماست.
سپس فرمود: إِنَّ لَنَا دَوْلَةً یَجِیءُ اللَّهُ بِهَا إِذَا شَاءَ ثُمَّ قَالَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ فَإِنْ مَاتَ وَ قَامَ الْقَائِمُ بَعْدَهُ کَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَکَهُ فَجِدُّوا وَ انْتَظِرُوا هَنِیئاً لَکُمْ أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَة.(113)
در زمینه وظیفه منتظران و فراهم ساختن زمینه های ظهور حضرت همه حقایق در واژه انتظار نهفته است. از اینرو مهم ترین وظیفه ای که در روایات وارد شده، انتظار فرج است. أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِیعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَج؛(114) همچنین شخصی از امام صادق (ع) پرسید : چه می گویید درباره کسی که دارای ولایت ائمه است، انتظار ظهور حکومت حق را می کشد و در این حال از دنیا می رود؟
امام پاسخ دادند: هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ. سپس حضرت لحظهاى سکوت کرد. و آنگاه فرمود: هُوَ کَمَنْ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّه(115) (ص)
انتظار فرج را می توان به هفت بخش اصلی که وظایف منتظران در آن خلاصه می شود، تقسیم کرد.
الف) معرفت امام معصوم
قبل از پرداختن به بحث معرفت امام زمان (عج) یابد این نکته را یادآوری کرد که «هرچند اعتقاد به حضرت مهدی (عج) یک آرمان والاست و در آن هیچ شکی نیست؛ اما نباید مسأله را فقط به جنبه آرمانیِ آن ختم کرد - یعنی به عنوان یک آرزو در دل، و یا حداکثر در زبان، یا به صورت جشن - نه این آرمانی است که باید به دنبال آن عمل بیاید»(116)
معرفت اولین شرط انتظار است. تا انسان میهمان خود را نشناسد و از خصوصیات او خوب مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامی انسان در انتظار کسی می نشنید که او را خوب بشناسد؛ اما اگر انسان کسی را نشناسد و داند که آن شخص خواهد آمد، برایش اهمیتی نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان (عج) هم همینگونه است.
در باب ضرورت معرفت امام در روایات و آثار شیعه مطالب بسیاری موجود است. شاید همه ما به این روایت برخورد کرده باشیم؛ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة.(117)
بنابر این اولین شرط انتظار ایجاد معرفت نسبت به امام زمان (عج) است و طبیعی است که هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان (عج) بیشتر باشد، انسان ارزش او را بیشتر درک خواهد کرد و به عظمت او بیشتر پی خواهد برد و برای وجود حضرت تشنه تر می شود.
اولین قدم برای معرفت امام عصر (عج)، شناخت ایشان می باشد. شناخت امام زمان (عج) دوگونه است. گونه اول شناخت تاریخی وجود آن حضرت است، مانند اینکه امام دوازدهم است و تاریخ ولادتش در چه سالی است و مانند این ها. برای بدست آوردن این نوع شناخت سه راهِ نص، کرامت و سیره عملی را ذکر کرده اند که برای تحقیق در این زمینه کتاب های بسیاری وجود دارد.
امّا نوع دیگر شناخت امام زمان (عج) شناخت مقام نورانیّت آن حضرت است که این شناخت، ظرفیت و لیاقت زیادی می خواهد. در حقیقت اصحاب خاص امام زمان (عج) کسانی هستند که آن حضرت را به همین مقام نورانی شناخته اند. حضرت رسول اکرم می فرمایند: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی؛(118) کُنْتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ بَیْنَ الْمَاءِ وَ الطِّین؛(11(ص)) «کسی که اعتقاد به این مسأله دارد، چون با مرکز تفضلات الهی و نقطه اصلی و کانون شعاع رحمت حق، رابطه ای روحی برقرار می کند، توفیق بیشتری برای برخورداری از وسائل عروج روحی و تقرّب الی الله دارد. به همین خاطر است که اهل معنا و باطن، در توسلات معنوی خود، این بزرگوار را مورد توجه و نظر دائمی خود قرار می دهند و به آن حضرت توسل می جویند و توجه می کنند. نفس پیوند قلبی و تذکر و توجه روحی به آن مظهر رحمت و قدرت و عدل حق تعالی، انسان را عروج و رشد می دهد و وسیله پیشرفت انسان را – روحاً و معناً – فراهم می کند. این یک میدان وسیع است. هرکس که در باطن و قلب و دل و جان خود، با این بزرگوار مرتبط باشد، بهره خودش را خواهد برد. البته، توجه به کانون نور، باید توجه حقیقی باشد. لقلقه زبان در این زمینه تأثیر چندانی ندارد. اگر انسان، روحاً متوجه و متوسل شد و معرفت کافی برای خود به وجود آورد، بهره خودش را خواهد برد و این یک میدان فردی و تکامل شخصی و معنوی است.»(120)
برای آگاهی و آشنایی از مقام عظیم امامت و حصول معرفت به نورانیت ایشان علاوه بر دقت در ادعیه و زیاراتی همچون زیارت جامعه کبیره، مطالعه کتاب مبانی معرفتی مهدویت نوشته استاد اصغر طاهرزاده پیشنهاد می گردد.
بحث دیگری که در رابطه با معرفت باید مطرح شود، داستانِ محبت است. محبت به امام زمان (عج) وظیفه دیگری است که منتظران باید آن را در خود ایجاد کنند و افزایش دهند. روشن است که تا انسان از میهمان خوشش نیاید و نسبت به او محبت نداشته باشد هرچند او را بشناسد نمی تواند واقعاً منتظر آمدن او باشد، اگر انسان نسبت به میهمان خود حالت ناخرسندی داشته باشد چگونه می تواند منتظر قدم او باشد (نمی شود انسان مشتاق آمدن چیزی باشد که علاقه به دیدار او ندارد) و خود را برای پذیرایی از او آماده کند. در نتیجه تازمانی که محبت به امام زمان (ع) در وجود انسان شکل نگرفته و شعله ور نشده باشد، نمی تواند به وظایف منتظران واقعی عمل نماید.
خداوند در قرآن کریم به محبت در قلوب مؤمنان توجه اساسی نموده است. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه.(121)
هدف ما منتظران اینست که بتوانیم جزء یاران مهدی (عج) باشیم. پس برای اینکه شرائط ثبت نام در این گروه را بدانیم، باید با خصوصیات یاران ایشان آشنا باشیم. در همین زمینه (محبت) روایتی از امام صادق (ع) است که می فرمایند: یَتَمَسَّحُونَ بِسَرْجِ الْإِمَامِ یَطْلُبُونَ بِذَلِکَ الْبَرَکَة؛(122) برای تبرک، بر زین اسب امام (عج) دست می کشند. چراکه دل های اینان سرشار از محبت صاحب الزمان (عج) است و واسطه فیض خویش را به خوبی شناخته اند و به جهت همین عشق، آنان در میدان رزم، مولای خویش را مانند نگینی دربر می گیرند و با جان خویش حلقه حفاظتی از ایشان، تشکیل می دهند. یَحُفُّونَ بِهِ یَقُونَهُ بِأَنْفُسِهِمْ فِی الْحُرُوبِ وَ یَکْفُونَهُ مَا یُرِید.(123)
اکنون باید فاصله میان خود و یاران او را نگاه کنیم. ما نه از جان و مال، حتی از وقت خود هم، برای ایشان، برای فرج ایشان، که فرج خودمان می باشد،(124) سهمی قرار نداده ایم.
ایجاد سنخیت با امام زمان (عج) هم، یک وظیفه بسیار مهم دیگر است که به واسطه شناخت و معرفت و محبت به امام زمان (عج) و از طریق تقویت ایمان و تقوا و فضایل اخلاقی و درجات معنوی حاصل می شود. منتظران واقعی وضعیت روحی و فکری و عمل خود را به گونه ای سامان می دهند که سنخیت کاملی با امام زمان (عج) داشته باشد. طبیعی است که هرچه محبت به امام زمان (عج) بیشتر شود، سنخیت بیشتری حاصل می شود و نتیجتاً محبت آن حضرت (عج) به انسان نیز بیشتر خواهد شد.
سنخیت با امام زمان (عج) تنها در مسایل فردی نیست بلکه این سنخیت باید هم از جهت پرواپیشگی و نزدیک شدن به مقام عصمت آن حضرت و اصلاح نفوس و هم از جهت سنخیت با حکومتی که قرار است امام زمان (عج) تأسیس کند، باشد. «امام زمان (عج) در دعای ندبه می خوانید که در مقابل فسق و عدوان و طغیان و نفاق مقابله می کند و نفاق و طغیان و عصیان و شقاق و دودستگی را ریشه کن و ازاله می کند. ما هم باید در جامه مان امروز در آن جهت حرکت کنیم و پیش برویم. این است آن چیزی که ما را به امام زمان (عج) از لحاظ معنوی نزدیک خواهد کرد و جامعه ما را به جامعه ولی عصر (عج)، آن جامعه ی مهدویِ علویِ توحیدی، نزدیک و نزدیک تر خواهد کرد»(125)
آخرین نکته ای که اینجا باید مطرح شود، بحث دعا و ارتباط با امام زمان (عج) است. منتظر واقعی هر لحظه انتظار محبوب را می کشد و از خدا می خواهد که هرچه زودتر او را برساند. بنابراین دعای فراوان برای فرج حضرت از وظایف همیشگی منتظر ایشان می باشد. رسول اکرم می فرمایند: الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِن.(126)
«آن مردمی که می نشینند راز و نیاز می کنند، دعای نـدبـه را با توجـه می خواننـد و زیارت آل یاسیـن را زمزمه می کننـد و می نالنـد، می فهمنـد چه می گوینـد. آن ها حضـور این بزرگـوار را حس می کنند ولی ظاهر نشده و غایب است.»(127) اگر انسان محبوب خویش را نیابد سعی می کند نبود محبوب خویش را از طرق دیگر مانند تلفن و نامه جبران نماید تا اگرچه به ملاقات او موفق نشده است دست کم ارتباط ضعیفی با او داشته باشد. همچنین منتظر امام زمان (عج) وقتی موفق به زیارت آن حضرت نمی شود از طریق خواندن دعای ندبه - که البته «فقط خواندن دعای ندبه کافی نیست، درس گرفتن و فهمیدن آن لازم است»(128) - و همچنین زیارت آل یاسین، دعای عهد که از طرف بزرگان، بسیار توصیه شده است ونیز از طریق رفتن به مسجد مقدس جمکران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ می کند.
همچنین یاد کردن از محبوب، عادت دیرینه منتظران عاشق است که چندی منتظر محبوب خویش هستند امّا پس از مدت ها انتظار نتوانسته اند او را ببینند، لذا حال خود را با یاد او و نام او آرام می کنند. به یاد آوردن امام عصر (عج) و عنایت او به شیعیان با ذکر احادیث، کرامات، مقام امام و عنایت امام به شیعیان وظیفه ای است که منتظران واقعی احساس می کنند و بدین طریق همواره نام و یاد آنحضرت را زنده نگه می دارند. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله که خود اسوه ای در تقوا و اخلاق می باشند، می فرمایند: «در شبانه روز یک ساعت را برای خودتان و خدای خودتان قرار بدهید. از کار و اشتغالات گوناگون، خود را بیرون بکشید؛ با خدا و اولیای خدا و با ولی عصر (عج) مأنوس بشوید.»(129)
ب) ایمان به امامتِ رهبری الهی و عدالت پیشه
«انتظار فرج معنایش اینست که انسان در هر وضعی که هست به آن وضع قانع نباشد و بخواهد به وضع بهتری و برتری دست پیدا کند. بالاترین اوضاع هم ظهور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه و تشکیل محیط عدل واقعی و کامل الهی و اسلامی در سرتاسر عالم است، که ان شاء الله به برکت وجود آن بزرگوار تحقق خواهد یافت. این اتفاق خواهد افتاد و واقع خواهد شد، زیرا وعده ی الهی است.»(130) قرآن از این واقعه بزرگ خبر داده و فعل ماضی را برای این مستقبل حتمی الوقوع آورده. لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْها.(131)
بنابر این می توان یکی از بزرگترین وظیفه منتظران فرج را ایمان به چنین مسئله حتمی الوقوعی به حساب آورد. چرا که به واسطه همین ایمان - آنچنان که خواهد آمد – امید و نتیجتاً حرکت تعقیب می شود.
توضیح اینکه امامت و رهبری، از ارکان اسلام و محور همه کارها، اعم از عبادی و غیر عبادی است و به تعبیر رسای امیرالمؤمنین (ع) امام همچون محور سنگ آسیاب است، مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى؛(132) اعتقاد به این امر موجب شد که مسلمانان صدر اسلام با پیروی از پیامبر (ص) و با بکار بستن اوامر و پرهیز از نواهی او، تمدن بزرگ اسلامی را پی ریزی کنند، چنان که خداوند به آنان فرموده بود: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛(133) بعد از رسول خدا (ص) شیعیان مکلف اند که با اهل بیت نیز چنین باشند. به همین جهت یاران حضرت حجت (عج) در بالاترین حدّ اطاعت پذیری از امام خویش اند و اطاعت اینان نه از روی اجبار بلکه عاشقانه و از روی ایمان است.
ایمان قوی آنان حکم می کند، تا زمانی که خداوند راضی نشود دست از شمشیرها برندارند، لَا یَکُفُّونَ سُیُوفَهُمْ حَتَّى یَرْضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَل؛(134) وتنها این افراد باایمان هستند که درزمان غیبت ثابت قدم می مانند، هُوَ الَّذِی یَجْرِی فِیهِ سُنَنُ الْأَنْبِیَاءِ بِالتَّعْمِیرِ وَ الْغَیْبَةِ حَتَّى تَقْسُوَ قُلُوبٌ لِطُولِ الْأَمَدِ وَ لَا یَثْبُتَ عَلَى الْقَوْلِ بِهِ إِلَّا مَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قَلْبِهِ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْه؛(135)
خداوند در مورد چنین افرادی می فرماید: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون؛(136) همانطور که در آیه دیگری اهل ایمان را اینگونه معرفی می کند: إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون؛(137) و در جای دیگری عدم ترس و ناامیدی را نتیجه پیروی از خدای متعال می داند، فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون.(138)
با توجه به این سلسله آیات که در آن لوازم شجاعت از خصائص مؤمنین شمرده شده، می توان این نکته را برداشت کرد که یکی از نتایج ایمان، شجاعت است و به همین دلیل صفتی که به صراحت در روایات برای اصحاب امام زمان (عج) برشمرده شده، شجاعت است.
شجاعت صفتی ذاتی است و لوازمی دارد که با وجود آن لوازم این صفت نیز حاصل می شود. یاران حضرت مهدی (عج) همه لوازم شجاعت را در خود جمع کرده اند که در اینجا به برخی از آن ها اشاره می شود:
1) ترسو نبودن :
ترس از خصلت های مذموم است و از ضعف ایمان و ناتوانی نفس نشأت می گیرد. شِدَّةُ الْجُبْنِ مِنْ عَجْزِ النَّفْسِ وَ ضَعْفِ الْیَقِین؛(139) به همین دلیل است که یاران مهدی (عج) که قلبشان مالامال از عشق به خدا و یقین، به روز جزاء و یاری پروردگار است؛ از هیچ کس هیچ هراسی به دل راه نمی دهند.
2) عشق به شهادت :
آرزوی شهادت یکی از راه های شناخت افراد باایمان و راستگو از دیگران است. چنان که خداوند خطاب به یهودیان فرمود: یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین.(140)
انسان مؤمن نه تنها از مرگ واهمه ندارد، بلکه چون مرگ را پلی برای ورود به آن جهان می داند، دوست دارد هرچه زودتر از آن بگذرد تا وعده های خداوند را ببیند. حضرت علی (ع) درباره ی چنین مؤمنانی می فرماید: لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب؛(141) یاران حضرت مهدی که مؤمنان واقعی هستند، (عج) ایمان به راه و هدف آن حضرت دارند، به او عشق می ورزند و همه هستی شان فانی در وجود اوست و عاشق شهادت در راه وی هستند. یَدْعُونَ بِالشَّهَادَةِ وَ یَتَمَنَّوْنَ أَنْ یُقْتَلُوا فِی سَبِیلِ اللَّه.(142)
3) قوّت قلب :
یکی دیگر از نشانه های شجاعت قوت قلب است. این خصلت نیز در یاران مهدی (عج) وجود دارد و در روایات مختلف از آن به قلب آهنین تعبیر شده است. وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَلَا یَبْقَى مُؤْمِنٌ إِلَّا صَارَ قَلْبُهُ أَشَدَّ مِنْ زُبَرِ الْحَدِید؛(143) تشبیه قلب به پاره های آهن یا به قطعات سنگ، برای تأکید بر عظمت و شهامت آن ها و نفی هرگونه ترس و وحشت از قلب هایشان است.
4) قوّت جسم :
روشن است که شجاعت اگر با قدرت جسمانی همراه نباشد نتیجه بخش نخواهد بود.از اینرو قدرت جسمانی، از لوازم شجاعت محسوب می شود. فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ یُعْطَى قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلا.(144)
یاران مهدی با چنین اوصافی، در شجاعت همچو سدّی محکم، شمشیری برنده و رکنی استوار، بی نظیرند.
امّا مهم اینست که انسان اگر در نهایت شجاعت هم باشد، نیاز به استقامت دارد. درواقع استقامت و بردباری یکی از نشانه های شجاعت است. إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون.(145)
منتظران فرج، که همان یاران امام زمان (عج) در عصر غیبت می باشند، در راه تحقق آرمان های جهانی امام عصر (عج) مشکلات و مصائب فراوانی را به جان می خرند ولی از سَرِ اخلاص و تواضع، عمل خود را هیچ می پندارند و به جهت هجوم سختی ها و تحمل مشقّت ها، بر خداوند منّت نمی گذارند؛ چرا که خود را تنها در مقابل تکلیف می بینند و با نگاه انجام وظیفه پا به عرصه می گذارند. لَمْ یَمُنُّوا عَلَى اللَّهِ بِالصَّبْرِ وَ لَمْ یَسْتَعْظِمُوا بَذْلَ أَنْفُسِهِمْ فِی الْحَق.(146)
ج) عشق به عدالت و ارزش های انسانی
«ما برای استقرار قسط و عدل تلاش کرده ایم و بازهم این ملّت در همین راه تلاش خواهد کرد، حرکتی که برای قسط و عدل است، بر حرکتی که در مقابل قسط و عدل ایستاده است پیروز خواهد شد. در این شکّی نیست. دنیا به سمت عدل و قسط حرکت می کند و معنای امام زمان (عج) و انتظار فرج همین است.»(147)
از جمله ی مهم ترین ارزش های انسانی، ایثار است. آن حرکت گسترده ای که قرار است در آخرالزمان شکل بگیرد، برای هدایت و سازندگی است، نه جهان گشایی و زمین گیری.(148) ایثار مقدمه این آرمان الهی است و آن چنان که رسول خدا (ص) از حق اهل بیت خود چشم می پوشاندند تا دیگران به رفاه برسند و از این رهگذر دل های کافران را نرم و نسبت به دین متمایل می کردند؛ یاران حضرت مهدی (عج) نیز، سختیها را به جان میخرند و از خوشیها و لذایذ چشم میپوشند و با دستهای مهربانشان، خوبیها و خوشیها را به دیگران هدیه میدهند؛ تا از این رهگذر، قلبها را نرم کنند و مردم را به دامان پر از مهر و محبّت دین برگردانند.
د) امید به آینده ای روشن و نوید بخش
«انتظار یعنی دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگی بشر»(149) امید به ظهور مهدی (عج) در واقع همان امید به خداست. زیرا امید به مهدی (عج) به ما می گوید اگرچه جهان در ظلم فرورفته، اما رحمت الهی هر لحظه بشریت را به نقطه ای نورانی سوق می دهد. وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ.(150)
امید موتور حرکت انسان در زندگی است و امید به مهدی (عج) عامل حرکت استوارتر انسان در مسیر هدف اصلی بعثت انبیاء می باشد.(151) «جوامع هم - اگر درست توجه کنیم - با حالت انتظار، از رکودی که قدرت ها و دشمن ها بر آن ها تحمیل می کنند، خارج می شوند. اگر در کشورهایی که امروز تحت سیطره ی استکبار جهانی و عوامل صهیونیسم هستند، حالت انتظار به وجود آید؛ به تغییر وضعی که بر آن ها تحمیل شده است قادر خواهند بود. متأسفانه در اغلب این کشورها حالت انتظار نیست، کأنّه وضع موجود را ابدی پنداشته اند و خیال می کنند قابل تغییر نیست. این همان چیزی است که دشمن ها و استکبار از همه چیز بیشتر آن را می خواهند.»(152)
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین؛(153) از امام امیرالمؤمنین در بیان این آیه روایت شده که فرمودند: هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ یَبْعَثُ اللَّهُ مَهْدِیَّهُمْ بَعْدَ جَهْدِهِمْ فَیُعِزُّهُمْ وَ یُذِلُّ عَدُوَّهُم؛(154) بینید که خداوند چگونه در این آیه اراده خود به وراثت مستضعفین بر زمین را بیان کرده است. همان اراده ای که، إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون؛(155) و می بینید که چگونه محکم برآینده روشن زمین پافشاری کرده و آن را حتمی شمرده. خداوند متعال فرموده که اگرچه تاکنون چنین اتفاق بزرگی آن هم به این وسعت (الْأَرْضِ) محقق نشده؛ لکن دلیل نمی شود که بعد از این هم به وقوع نخواهد پیوست. در واقع خداوند حکیم در این آیه خبری را بازگو می کند ولی این خبر برخلاف بقیه اخبار، جای آنکه از گذشته باشد، از آینده و حتمی الوقوع است. یعنی روزی می رسد که با تلاش همین مستضعفین و با اراده ی عظیم الشأن الهی اینان وارثان و پیشوایان زمین قرار می گیرند. این آیه بر روشن کردن نور امید در دل ها تصمیم دارد. «بدیهی است که انسان های مأیوس نمی توانند هیچ حرکتی در راه اصلاح انجام دهند، آن چیزی که انسان ها را وادار به کار و حرکت می کند، نور و نیروی امید است. اعتقاد به مهدی موعود، دل ها سرشار از نور امید می کند. برای ما که معتقد به آینده حتمی ظهور مهدی موعود (عج) هستیم، این یأسی که گریبان گیر بسیاری از نخبگان جهان دنیاست، بی معناست.»(156)
ه) تلاش برای برقراری حکومت عدل پیشه
«انتظار ظهور، اشتیاق انسان های صالح برای گسترش عدالت است.»؛(157) «باید مقدمات متناسب با نتیجه و غایت باشد؛ غایت، جامعه ی آرمانیِ مهدوی است. با همان خصوصیتی که گفتیم. پس ما هم باید مقدمات را همان جور فراهم بکنیم، ما باید با ظلم نسازیم و باید علیه ظلم حرکت قاطع بکنیم، هرگونه ظلمی و از هرکسی.»(158)
بنابراین یکی از وظائف بسیار مهم منتظران فرج اینست که طرح ها و برنامه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی اسلام را استخراج کنند و به گوش جهانیان برسانند. ارزش و مزایای برنامه های الهی را برای بشریت ثابت کنند. افکار جهانیان را برای پذیرفتن قوانین خدایی آماده سازند و خلاصه، مقدمات حکومت جهانی اسلام و مبارزه با ظلم و بیدادگری را فراهم آورند.
کسانی را که در این راه و برای پیشبرد هدف مقدس امام زمان(عج) و تهیه اسباب نهضت و قیام آن جناب می کوشند، می توان منتظر فرج خواند و درباره ی ایشان گفت که خودشان را برای ظهور و قیام مهدی دادگستر، آماده می سازند. چنین افراد فداکار و کوشایی را می توان مانند کسانی دانست که در میدان جنگ در خون خویش می غلتند. امام صادق فرموده اند: لَیُعِدَّنَّ أَحَدُکُمْ لِخُرُوجِ الْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِذَا عَلِمَ ذَلِکَ مِنْ نِیَّتِهِ رَجَوْتُ لِأَنْ یُنْسِئَ فِی عُمُرِهِ حَتَّى یُدْرِکَهُ فَیَکُونَ مِنْ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِه.(159)
هر حکومتی برای برپایی و استقرار، به حاکمان و مدیران عادل و بصیر نیاز دارد. حکومت امام زمان (عج) هم از این قاعده مستثنی نیست. امام علی (ع) در کلام زیبایی مراتب فضل و کمال علمی یاران موعود آخرالزمان را چنین توصیف می کند: لَیُشْحَذَنَّ فِیهَا قَوْمٌ شَحْذَ الْقَیْنِ النَّصْلَ تُجْلَى بِالتَّنْزِیلِ أَبْصَارُهُمْ وَ یُرْمَى بِالتَّفْسِیرِ فِی مَسَامِعِهِمْ وَ یُغْبَقُونَ کَأْسَ الْحِکْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوح پس گروهى پاک و ثابت و مهذب گردند، مانند شمشیرى که آهنگر آن را صیقل دهد. دیدگان آنها بنور قرآن روشن شود و تفسیر آن در گوشهایشان جایگزین گردد. و جام حکمت را در صبح و شام بآنها بنوشانند.(160)
امام زین العابدین (ع) نیز در توصیف یاوران امام زمان (عج) قوت عقل و اندیشه ی، آنان را اینگونه بیان می کند: تَمْتَدُّ الْغَیْبَةُ بِوَلِیِّ اللَّهِ الثَّانِی عَشَرَ مِنْ أَوْصِیَاءِ رَسُولِ اللَّهِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ یَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِالسَّیْفِ أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْرا.(161)
اصحاب امام زمان (عج) همانگونه که در بالاترین درجه تقوا و پرهیزگاری قرار دارند، از نظر کمال علمی نیز در بالاترین درجه قرار گرفته اند و از جام حکمت الهی و معرفت دینی، چنان که باید سیراب گشته اند. درنتیجه با توجه به آنچه در زمینه تناسب مقدمات با نتیجه گفته شد، منتظران امام زمان (عج) هم باید تمام تلاش خود را برای یافتن سطوح بالای علم و بصیرت انجام دهند.
یکی دیگر از مقدمات بسیار مهم برای برقراری حکومت عدل پیشه، ارتباط و یکدلی با دیگر منتظران است. درواقع شخص را زمانی می توان منتظر نامید که با هم نوعان خود در خلقت و عقیده، در جهت انقلاب مهدوی تعامل و رابطه برقرار کند. منتظر امام زمان (عج) می داند که برنامه آن حضرت یک برنامه جهانی است و همانطور که یاوران ایشان باید محکم،استوار و باتقوا باشند، تعداد آن ها نیز اهمیت دارد تا حرکتش در سطح جهانی پیروز شود؛ بنابراین به فکر گسترش یاران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و با ارتباط با آن ها به تقویت روحیات ایمانی خود و دیگران خواهد پرداخت تا به کمک دیگر منتظران باایمان، خود را آماده ی ظهور حضرت بنماید. فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعا.(162)
«بزرگ ترین وظیفه منتظران امام زمان (عج) اینست که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان خود را آماده کنند.»(163)
امام صادق (ع) می فرمایند: إن أصحاب القائم (علیه السلام) یلقى بعضهم بعضا کأنهم بنو أب و ام، و إن افترقوا افترقوا عشاء و التقوا غدوة، و ذلک تأویل هذه الآیة:اسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً.(164)
و این نیست مگر به سبب اینکه هواها و خودخواهی ها از جانشان رخت بربسته و به جای آن خداخواهی و خداپرستی نشسته است. با این انسجام و یک رنگی است که می توان به اهداف جهانی دست یافت و آرمان های الهی را تحقق بخشید. سپاهی که از اختلاف و چنددلی رنج می برد، چگونه می تواند سرافرازانه بام دنیا را فتح کند؟! در دعای افتتاح هم ما خود را راغب و مشتاق دولتی می خوانیم که نفاق و دورویی در آن خوار و ذلیل است. اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَة تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَه.(165)
لازم به ذکر است که بهترین روش برای برقراری چنین ارتباطی و همچنین اثبات اصل مهدویت و امثال آن، تمسک به روش های هنری است. «مسأله مهدویت مسأله ای مهم و اساسی است. اثبات مهدویت کار بسیار آسانی است. اثبات اصل مهدویت در یک محفل علمی، با مخاطبانی که اهل علم و اهل تفکر و استدلال اند، جزء آسان ترین کارها است. در این هیچ تردیدی نیست. ایمان و اعتقاد مردم هم خوب است. منتهی تعمیق این ایمانی که مردم به امام زمان (عج) دارند، کار بسیار ظریفی است، باید در این قضیه با شیوه های هنرمندانه وارد شد.»(166)
آخرین نکته ای که در زمینه ی تلاش برای برقراری حکومت عدل پیشه باید ذکر شود، بحث ایجاد و آمادگی دائم رزمی برای ظهور حضرت (عج) است. از اینرو شرکت در بسیج می تواند یکی از وظائف منتظران باشد. «بسیجیان، ارتباط خاصی با این نقطه اساسی عواطف دل های شیعیان و مسلمانان دارند. بسیج، به معنای حضور و آمادگی در همان نقطه ای است که اسلام و قرآن و امام زمان (عج) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است. لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر ارواحنا فداه – مهدی موعود عزیز – یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.»(167)
و) رعایت موازین و قوانین دینی و اخلاقی
وظیفه دیگری که بر گردن منتظرانِ بزرگترین گشایش، نهاده اند؛ اینست که احکام و برنامه های فردی و اجتماعی اسلام را استخراج و بین خودشان به طور کامل اجرا کنند. با اجرای برنامه های اقتصادی اسلام، مشکلات اقتصادی را حلّ کنند، ضمن مبارزه با فقر و بیکاری و تمرکز ثروت های غیرمشروع،و به کار بستن قوانین نورانی اسلام، جلو ظلم و بیدادگری را در حدّ توان بگیرند. خلاصه باید گفت که احکام و برنامه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و عبادی اسلام را را در حدّ توان پیاده سازند و نتایج درخشان آن را عملاً دربرابر دیدگان جهانیان مجسّم سازند.
بسیار مناسب است دراین باره به روایتی که سید رضى الدین بن طاوس در کتاب «سعد السعود» مینویسد اشاره کنیم: أَنِّی وَجَدْتُ فِی صُحُفِ إِدْرِیسَ النَّبِیِّ عِنْدَ ذِکْرِ سُؤَالِ إِبْلِیسَ وَ جَوَابِ اللَّهِ لَهُ قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛(168) قَالَ لَا وَ لَکِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛(169) فَإِنَّهُ یَوْمٌ قَضَیْتُ وَ حَتَمْتُ أَنْ أُطَهِّرَ الْأَرْضَ ذَلِکَ الْیَوْمَ مِنَ الْکُفْرِ وَ الشِّرْکِ وَ الْمَعَاصِی وَ انْتَخَبْتُ لِذَلِکَ الْوَقْتِ عِبَاداً لِی امْتَحَنْتُ قُلُوبَهُمْ لِلْإِیمَانِ وَ حَشَوْتُهَا بِالْوَرَعِ وَ الْإِخْلَاصِ وَ الْیَقِینِ وَ التَّقْوَى وَ الْخُشُوعِ وَ الصِّدْقِ وَ الْحِلْمِ وَ الصَّبْرِ وَ الْوَقَارِ وَ التُّقَى وَ الزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا وَ الرَّغْبَةِ فِیمَا عِنْدِی وَ أَجْعَلُهُمْ دُعَاةَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ أَسْتَخْلِفُهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ أُمَکِّنُ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَیْتُهُ لَهُمْ ثُمَّ یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً یُقِیمُونَ الصَّلاةَ؛(170) لِوَقْتِهَا وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ؛(171) لِحِینِهَا وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ؛(172) وَ أُلْقِی فِی تِلْکَ الزَّمَانِ الْأَمَانَةَ عَلَى الْأَرْضِ فَلَا یَضُرُّ شَیْءٌ شَیْئاً وَ لَا یَخَافُ شَیْءٌ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ تَکُونُ الْهَوَامُّ وَ الْمَوَاشِی بَیْنَ النَّاسِ فَلَا یُؤْذِی بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ أُنْزِعُ حُمَةَ کُلِّ ذِی حُمَةٍ مِنَ الْهَوَامِّ وَ غَیْرِهَا وَ أُذْهِبُ سَمَّ کُلِّ مَا یَلْدَغُ وَ أُنْزِلُ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ تَزْهَرُ الْأَرْضُ بِحُسْنِ نَبَاتِهَا وَ تُخْرِجُ کُلَّ ثِمَارِهَا و أَنْوَاعَ طِیبِهَا وَ أُلْقِی الرَّأْفَةَ وَ الرَّحْمَةَ بَیْنَهُمْ فَیَتَوَاسَوْنَ وَ یَقْتَسِمُونَ بِالسَّوِیَّةِ فَیَسْتَغْنِی الْفَقِیرُ وَ لَا یَعْلُو بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ یَرْحَمُ الْکَبِیرُ الصَّغِیرَ وَ یُوَقِّرُ الصَّغِیرُ الْکَبِیرَ وَ یَدِینُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ؛(173) وَ یَحْکُمُونَ أُولَئِکَ أَوْلِیَائِی اخْتَرْتُ لَهُمْ نَبِیّاً مُصْطَفًى وَ أَمِیناً مُرْتَضًى فَجَعَلْتُهُ لَهُمْ نَبِیّاً وَ رَسُولًا وَ جَعَلْتُهُمْ لَهُ أَوْلِیَاءَ وَ أَنْصَاراً تِلْکَ أُمَّةٌ اخْتَرْتُهَا لِنَبِیِّیَ الْمُصْطَفَى وَ أَمِینِیَ الْمُرْتَضَى ذَلِکَ وَقْتٌ حَجَبْتُهُ فِی عِلْمِ غَیْبِی وَ لَا بُدَّ أَنَّهُ وَاقِعٌ أُبِیدُکَ یَوْمَئِذٍ وَ خَیْلَکَ وَ رَجِلَکَ وَ جُنُودَکَ أَجْمَعِینَ فَاذْهَبْ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم.(174) شیطان به خدا گفت: مرا تا روز رستخیز مهلت بده خدا فرمود: نه تو را تا روزى که وقت آن معلوم است مهلت میدهم. آن روز، روزى است که زمین را از لوث کفر و شرک و گناهان پاک میگردانم مردانى را براى زندگى در آن روز بر مىگزینم که دلهاى آنها را براى ایمان و درون آنها را با پرهیزکارى و اخلاص و یقین و تقوى و فروتنى و راستى و بردبارى و استقامت در امر دین و وفا و زهد در دنیا، و میل بآنچه من بآنها میدهم، امتحان کردهام.
آنها را داعیان مهر و ماه قرار دادهام، و سروران زمین میگردانم، و دین (اسلام) را که براى آنها برگزیدهام، براى آنها باقى میگذارم. تا آنکه مرا چنان که میباید عبادت کنند، و بمن شرک نورزند.
نمازها را در اوقات مخصوص بخود بپا دارند، و زکاة مال خود را بپردازند و امر بمعروف کنند، و نهى از منکر نمایند. در آن زمان امانت دارى را در روى زمین برقرار سازم که هرگز چیزى تلف نشود، و کسى از چیزى نترسد، جانوران و چهارپایان در میان مردم باشند، و بیکدیگر آزار نرسانند، و تمام جانوران زهر دار را از میان میبرم، و اثر سم حیوانات نیش دار را، بلا اثر میگذارم.
برکات خود را از زمین و آسمان بر آنها میفرستم، و زمین با گیاهان و سبزه خود نزهت گیرد، و هر درخت ثمر دارى و عطر آگینى، ثمر و عطر خود را بیرون میدهد. رأفت و ترحم را در دل آنها جاى دهم، بطورى که مواسات و برادرى میان آنها برقرار گردد، و آنچه دارند على السویه میان خود قسمت کنند، فقرا بىنیاز میشوند و کسى بر دیگرى برترى ندارد. و بزرگ بر کوچک ترحم میکند و کوچک بزرگ را محترم میدارد، همه متدین بدین حق (اسلام) هستند و طبق دستورات آن رفتار میکنند و حکم مینمایند.
آنها دوستان من هستند که پیغمبرى چون محمد مصطفى و امام امینى مانند على مرتضى را براى (هدایت و راهنمائى) آنها برگزیدم، و آن مردم را دوستان و یاوران پیغمبرم محمد مصطفى و امینم على مرتضى قرار دادم.
اى شیطان! آن روز وقتى است که در علم غیب خودم پنهان کردهام، و ناچار بوقوع مىپیوندد. در آن روز تو و تمام دار و دسته و لشکرت را نابود میگردانم، فاذهب فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ.(175)
«کسی که منتظر آن مصلح بزرگ است، باید از خود زمینه های صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد.»(176) قرآن کریم نیز ایمان و عمل صالح را شرط چنین حرکت گسترده ای می داند. وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِم.(177)
«اگر ما شخصاً خودمان صالح باشیم و حکومت نیز صالح باشد، می توانیم اصلاح را در همه جای دنیا و بیش از همه در کشور خودمان گسترش بدهیم. ولی اگر ما صالح نبودیم هیچ اتفاق مثبتی در جهت اهداف به وقوع نخواهد پیوست. اگر صالح شدیم، آن وقت سرنوشتی که خدا برای صالحان محیّا کرده است، متعلق به ما خواهد بود.»(178) وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون؛(179) منتظرین مصلح خود باید صالح باشند و وظایف دینی و احکام الهی را انجام دهند و تقوا پیشه سازند. منتظر امام زمان (عج) کسی است که در عصر غیبت به تهذیب و تذکیه ی خود بپردازد، رذایل اخلاقی را از نفس خویش دور بزداید و به کسب فضایل مشغول گردد. چنانکه در روایتی از امام صادق (ع) روایت شده است: مَنْ سُرَّ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ.(180)
موضوع تهذیب نفس و پرهیز از گناه و اعمل ناپسند، به عنوان یکی از وظایف منتظران در عصر غیبت، از چنان اهمیتی برخوردار است که در یکی از نامه های امام زمان (عج) به شیخ مفید رحمه الله، از اعمال ناشایست و گناهانی که از شیعیان سر می زند، اظهار تأسف نموده اند.(181) باید در نظر داشت که تنها زمانی می توانیم خود را منتظر امام زمان (عج) بدانیم که در زندگی فردی و اجتماعی خود، راه و روش مورد نظر او را پیاده کنیم و در تمامی مراحل زندگی رضایت حضرتش را در نظر بگیریم.
ز) داشتن روحیه ی تعهد و مسئولیت پذیری
«انتظاری که از آن سخن گفته اند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست؛ انتظار به معنای اینست که ما باید خود را برای سربازی امام زمان (عج) آماده کنیم. سربازی امام زمان (عج) کار آسانی نیست. سربازی منجیِ بزرگی که می خواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بین المللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشن بینی دارد. عده ای این اعتقاد را وسیله ای برای تخدیر خود یا دیگران قرار می دهد، این غلط است. ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان (عج) خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفه ای نداریم؛ نه به عکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم. شنیده اید، در گذشته کسانی که منتظر بودند، سلاح خود را همیشه همراه داشتند، این یک عمل نمادین است و بدین معناست که انسان از لحاظ علمی و فکری و عملی باید خود را بسازد و در میدان های فعالیّت و مبارزه، آماده به کار باشد.»(182) قرآن کریم با بیان حتمی بودن امتحان الهی مسئولیت پذیری و آمادگی تام و کامل را نیاز اساسی می داند: وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین.(183)
برخی به خطا به گونه ای اندیشه مهدویت را تصویر می کنند که انتظار براساس آن به معنای کمک به رشد ظلم و فساد و پرشدن دنیا از گناه می باشد، در حالی که بی شک چنین اموری با هدف دین بیگانه است، بنابراین انتظار و عشق به مهدی (عج) یعنی عشق و امید به همه خوبی ها که این عشق و امید عاملی است که انسان را وادار می کند تا هرچه بیشتر و محکم تر در راه خوبی ها قدم بردارد. پس انتظار فرج مسئولیّت آفرین است. به همین جهت عاشورایی بودن به معنای پذیرش بالاترینِ مسئولیت ها؛ زمینه ساز ظهور ولی مطلق می باشد. «جمع بندی نهضت حسینی این است که یک روز از امام حسین (ع) در حالی که همه دنیا در زیر سیطره ظلمات و جور پوشیده و محکوم بود و هیچ کس جرأت نداشت حقیقت را بیان کند؛ قیام کرد. . . . فرض کنیم شب عاشورا، وقتی حضرت فرمودند که من بیعتم را برداشتم، بروید، همه می رفتند. ابوالفضل و علی اکبر هم می رفتند و حضرت تنها می ماند. روز عاشورا چه می شد؟ حضرت برمی گشت یا می ایستاد و تنها می جنگید؟ در زمان ما یک نفر پیدا شد که گفت اگر من تنها بمانم و همه دنیا در مقابلم باشند از راهم برنمی گردم؛ آن شخص امام ما بود که عمل کرد و راست گفت: صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّه؛(184) دیدید که یک انسان حسینی عاشورایی چه کرد؟ خب! اگر همه ما عاشورایی باشیم، حرکت دنیا به سمت صلاح، سریع، و زمینه ی ظهور ولی مطلقِ حق، فراهم خواهد شد.»(185)
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا؛(186) امام محمد باقر فرمودند : شکیبا باشید بر انجام فرائض دینى، و صبر کنید بر آزار دشمنانتان، و مواظب ظهور امام خود مهدى منتظر باشید!(187)
در آخر باید گفت که «قبل از دوران مهدی موعود (عج)، آسایش و راحت طلبی و عافیت نیست. در روایات «وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُن»(188) است. به شدت امتحان می شوید، فشار داده می شوید. امتحان در کجا و چه زمانی است؟ آن وقتی که میدان مجاهدتی هست.»(189)
نتیجه گیری
ظهور تنها یک اتفاق در قسمتی از تاریخ نیست؛ بلکه نتیجه تلاش تمام پیامبران و انسان های صالح است. معنی انتظار، نتیجه بخشی به همین تلاش است. انسانی که بتواند این حقیقت الهی را به روشنی درک کند، یقیناً خود را در همین جهت به تکاپو وامی دارد.مردم اگر بدانند که خداوند متعال چه غایتی را برای آنان ذخیره کرده و قرار است روزی، عدالتی به این وسعت در راستای تکامل شکل گیرد؛ دیگر وضع موجود را ابدی نمی پندارند و آرایش انتظار به خود می گیرند. بنابراین وظایف منتظران را به خوبی می یابند و در راستای عمل به آنها از خود هیچگونه سستی نشان نمی دهند. برهمین اساس پیشنهاد می گردد، مبلغان دین توحیدی اسلام زودتر از همه این حقیقت عظیم را درک کنند و نگاه خود را به همه جهان کماً و کیفاً برای بازخوانی پرونده مهدویت، معطوف سازند تا بتوانند برای روزی که مهدی عدالت گستر (عج) شهد عدالت در کام جهانیان می گذارد، مقدمه سازی کنند.
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
پی نوشت ها :
1)ابراهیم(14)/5
2) Reading Khamenei: The World View of Iran's Most Powerful Leader, http://www.carnegieendowment.org/publications/index.cfm?fa=view&id=19975&prog=zgp&proj=zme
3)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص41.
4(الصف(61)/9.
5)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج51، ص60.
6)سید رضى، نهج البلاغة، ص195.
7) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3034
8)آل عمران(3)/83.
9) دوانى، علی، مهدى موعود- ترجمه جلد سیزدهم بحار، متن، ص270.
10) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2430
11)النمل(27)/62.
12)دوانى، علی، مهدى موعود- ترجمه جلد سیزدهم بحار، متن، ص252.
13)النّور(24)/55.
14)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص92.
15)همان، ج52، ص91.
16)همان، ج52، ص181.
17) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3149
18)الإسراء(17)/ 81.
19)دوانى، علی، مهدى موعود- ترجمه جلد سیزدهم بحار، متن، ص265.
20) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2780
21)آل عمران(3)/200.
22)محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة للنعمانی، ص27.
23) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3034
24)التوبه(9)/33.
25)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج51، ص60.
26) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2865
27) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2780
28)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص93.
29) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2983
30)همان جا.
31)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص47.
32) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2430
33)الإسراء(17)/81.
34) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2430
35)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص129.
36)همان، ج52، ص146.
37)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص44.
38) البقرة(2)/155.
39)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص45.
40)دوانى، علی، مهدى موعود- ترجمه جلد سیزدهم بحار، متن، ص270.
41) البقرة(2)/213.
42)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص13.
43)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج51، ص217.
44)همان، ج51، ص218.
45)کفیل، محمد صادق، عدالت مهدوی در اندیشه مقام معظم رهبری، به نقل از جمهوری اسلامی، 4/9/78.
46)عبد الواحد تمیمى آمدى، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص340.
47)الحدید(57)/25.
48) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2780
49)ر.ک: ابراهیم امینی، داگستر جهان، ص69.
50)حاج شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، ص535.
51)شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص288.
52) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3149
53)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص338.
54) محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة للنعمانی، ص307.
55)همان، ص308.
56)کفیل، محمد صادق، عدالت مهدوی در اندیشه مقام معظم رهبری، به نقل از رسالت، 26/9/76.
57)النساء(4)/165.
58)محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة للنعمانی، ص141.
59)الانبیاء(21)/105.
60)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص244.
61)همان، ج51، ص132.
62)محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة للنعمانی، ص232.
63)کفیل، محمد صادق، عدالت مهدوی در اندیشه مقام معظم رهبری، به نقل از جمهوری اسلامی، 15/9/77.
64) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3149
65)التوبه(9)/33.
66)الانفال(8)/39.
67)آل عمران(3)/19.
68)آل عمران(3)/85.
69)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج53، ص4.
70) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3149
71)آل عمران(3)/83.
72)المائده(5)/8.
73)محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة للنعمانی، ص297.
74)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص280.
75)سید رضى، نهج البلاغة، ص507.
76)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص339.
77)عبد الواحد تمیمى آمدى، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص446.
78)قطب راوندى، الخرائج و الجرائح، ج2، ص839.
79)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص336.
80)همان جا.
81)همان، ج52، ص338.
82)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص91.
83)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص16.
84)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص93.
85)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج51، ص145.
86)همان، ج52، 321.
87)همان، ج51، ص47.
88)محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة للنعمانی، ص297.
89)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص338.
90)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص93.
91)شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص260.
92)سید رضى، نهج البلاغة، ص43.
93)حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص352.
94)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص93.
95)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص336.
96)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص94.
97)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص338.
98) شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص673.
99)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص316.
100)همان، ج52، ص280.
101)قطب راوندى، الخرائج و الجرائح، ج2، ص839.
102)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص95.
103)إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق؛ علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج68، ص382.
104)لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة؛ الأحزاب(33)/21.
105)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص336.
106)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص41.
107)احمد بن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص291.
108)التوبه(9)/33.
109)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص346.
110)آل عمران(3)/33.
111) علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص340.
112)شیخ صدوق، امالی صدوق، ص111.
113)محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة للنعمانی، ص200.
114)شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص377.
115)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص125.
116) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3149
117)شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص409.
118)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج54، ص170.
119) رشیدالدین میبدى احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج1، ص114.
120) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2780
121)المائده(5)/54.
122)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص308.
123)همان جا.
124) أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم؛ احمد بن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص471.
125)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص73.
126)شیخ کلینى، الکافی، ج2، ص468.
127) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2780
128)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص49.
129) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2478
130)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص42.
131)آل عمران(3)/83.
132)سید رضى، نهج البلاغة، ص48.
133) الحشر(59)/7.
134)شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص673.
135)همان، ج2، ص524.
136)یونس(10)/62.
137)البقرة(2)/277.
138)البقرة(2)/38.
139)عبد الواحد تمیمى آمدى، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص263.
140)الجمعه(62)/6.
141)سید رضى، نهج البلاغة، ص303.
142)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص308.
143)شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص653.
144)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص327.
145)الأحقاف(46)/13.
146)سید رضى، نهج البلاغة، ص209.
147) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2653
148)همانطور که در بخش ظهور بدان اشاره شد.
149) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2586
150)الحج(22)/41.
151)بحث این مطلب در اول بخش ظهور گذشت.
152)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص47.
153)القصص(128)/5.
154)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج51، ص54.
155)یس(36)/82.
156) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3149
157) کفیل، محمد صادق، عدالت مهدوی در اندیشه مقام معظم رهبری.
158)جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، ص73.
159)محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة للنعمانی، ص320.
160)سید رضى، نهج البلاغة، ص208.
161)احمد بن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص318.
162)البقرة(2)/148.
163) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3149
164) بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، ج1، ص350.
165)شیخ کلینى، الکافی، ج3، ص424.
166)فصلنامه انتظار موعود، تابستان و پاییز82، ش 8و9، ص7.
167) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2983
168)الحجر(15)/36.
169)الحجر(15)/37-38.
170)النور(24)/55.
171)التوبه(9)/71.
172)آل عمران(3)/104.
173)الاعراف(7)/181.
174)الحجر(15)/37-38.
175)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص384.
176) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3149
177)النور(24)/55.
178) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2259
179)الأنبیاء(21)/105.
180)علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص140.
181)همان، ج53، ص175.
182) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3149
183)البقرة(2)/155.
184)الأحزاب(33)/23.
185) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2752
186)آل عمران(3)/200.
187)محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة للنعمانی، ص199.
188)همان، ص205.
189) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2586
منابع و مآخذ :
قرآن کریم
احمد بن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، 2جلد، مشهد، مرتضى، 1403 ق.
امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، قم، شفق، 1384 ش.
بحرانى، سید هاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، 1416 ق.
جمعی از نویسندگان، مهدویت از منظر ولایت، اصفهان، حدیث راه عشق، 1385.
دوانى، علی، مهدى موعود- ترجمه جلد سیزدهم بحار، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1378 ش.
رشیدالدین میبدى احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران، امیر کبیر، 1371 ش.
سید رضى، نهج البلاغه، قم، هجرت، 1414 ق.
شیخ صدوق، أمالی الصدوق، بیروت، اعلمی، 1400 ق.
شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، 2جلد، تهران، اسلامیه، 1395 ق.
شیخ کلینى، الکافی، 5جلد، تهران، اسلامیه، 1362 ش.
عبد الواحد تمیمى آمدى، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ش.
علامه مجلسى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، 42جلد ، تهران، اسلامیه، مختلف.
قطب راوندى، الخرائج و الجرائح، 3جلد، قم، مدرسه امام مهدى، 1409 ق.
کفیل، محمد صادق، عدالت مهدوی در اندیشه مقام معظم رهبری، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود.
محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة للنعمانی، تهران، نشر صدوق، 1397 ق.
فصلنامه انتظار موعود.
http://farsi.khamenei.ir
http://www.carnegieendowment.org
انتظار حضرت مهدى (عج) در قرآن
در پـرتـو قـرآن به انتظار مهدى عجل الله تعالـى فـرجه الشـریف
بیش از 120 آیه قرآن براساس روایات معتبر به وجود نازنیـن حضرت امـام مهدى(عجل الله تعالـى) و ویژگیهاى آن شخصـى(ع)بــاعظمت و همچنیـن قیام و انقلاب جهانـى آن حضرت, اشاره کرده است; و ما در ایـن مختصر برآنیـم تا نمـونه اى از آن آیات نورانى را همراه با دیدگاههاى معصومیـن(علیهم السلام) به عاشقان حضرتش تقدیم داریـم:
2حکـومت مهدى, خواسته الهى 2 در قرآن مى خـوانیـم: اراده و مشیت ما بر این قرار گرفته که بر مستضعفان زمیـن ـ که بـر اثـر ستـم ستمکاران به ضعف کشیده شـده اند ـ منت نهیـم (و ایشان را مشمـول مواهب خویـش نماییـم.) و آنها را پیشوایان و وارثان زمیـن قرار داده و نیرومنـد و صاحب قـدرت و حکـومت گردانیـم... (و نرید ان نمـن علـى الذیـن استضعفـوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکـن لهم فى الارض...) آیات فوق بشارتى است در مورد پیـروزى حق بـر باطل و بـرچیـده شـدن بسـاط ظلـم و تبـاهـى. که نمونه هاى آن را مى تـوان در پیروزى حضرت مـوسـى(ع) و بنى اسرائیل بر فرعونیان و همچنیـن پیروزى و حکومت حضرت محمد(ص) جستجـو کرد اما نمـونه کامل آن با ظهور حضـرت امام مهدى(ع) تحقق مـى یابـد.
حضـرت امیرالمومنین(ع) در ایـن زمینه فرمـوده انـد: دنیا پـس از سرکشـى, به ما (اهل بیت(علیهم السلام)) روى مىآورد.ـ همچـون شترى که از دادن شیر به دوشنده اش خوددارى مـى کند و براى بچه خـود آن را نگه مـى دارد.ـ سپـس آیه ونریـد ان نمـن ... را تلاوت فرمـود.
در روایت دیگرى نیز درباره همین آیه مـى فـرمایـد: ایـن گروه آل محمـد(ص) هستنـد, خـداونـد مهدى آنها را بعد از زحمتهایـــى که بـرایشان تحمیل مى گردد, مبعوث مى کنـد و به ایشان عزت مـى دهـد و دشمنان آنها را ذلیل مـى گرداند. از امام سجاد(ع) نیز این چنیـن نقل شده که:
سـوگند به کسـى که محمد(ص) را به حق, بشارت دهنده و بیـم دهنده قرار داد, نیکان از ما اهل بیت و پیروان آنها به منزله مـوسى(ع) و پیـروان او مـى بـاشنـد و دشمنان مـا و پیـروان آنها به منزله فـرعون و پیـروان او هستنـد. (سـرانجام, پیـروزى از آن ماست. ) امام مهدى(ع) نیز هنگام تـولـد, لب به سخـن مـى گشایـد و پـس از شهادت به وحـدانیت الهى و نثار درود و سلام بـر پیامبـر اکـرم و پـدران پـاک و معصـوم خـویـش چنیـن مـى فـرمـاید:
(بسـم الله الرحمن الرحیم و نرید ان نمـن على الذیـن استضعفوا فـى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الـوارثین و...)
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
در قرآن کریم مى خوانیم:
(و قل جـاء الحق و زهق البـاطل ان البـاطل کـان زهـوقا)
((بگـو: حق فرا رسیـد و باطل نابود گشت, (چـرا که) باطل نابـود شدنى است.))
آرزوى بشر از دیرباز اجـراى عدالت و بـرچیـده شـدن بساط ظلـم و بى عدالتى بـوده است, قرآن کریـم نیز نوید بخـش تحقق ایـن آرزوى دیریـن بـوده و فرا رسیـدن روزى را مژده داده است که در سرتاسر جهان حق حکـومت کنـد و بـاطل نـابـود گردد.
بر اساس روایات معتبر و فراوان, ایـن پیروزى نهایـى و حکمفرماى عدالت در سرتاسر گیتى مربـوط به قیام حضرت امام مهدى(ع) مى شود. حضـرت امـام بـاقـر(ع) در تـوضیح و تفسیـر ((جـــاء الحق و زهق الباطل)) فرمودند:
ایـن سخـن الهى مربوط به قیام قائم (آل محمد(ص)) مى شود که دولت باطل برچیده خـواهـد شـد. و بـى جهت نیست که هنگام تـولـد حضرت مهدى(ع) بر بازوى نازنینش ایـن آیه نقـش بسته بود که (جاء الحق و زهق الباطل ان البـاطل کان زهـوقا) ایـن وعده الهى که پیـروزى نهایـى حق در زمان حضرت مهدى(ع) به طـور کامل محقق خـواهد شـد, بـدان معنا نیست که در زمـانهاى قبل از حضـرت مهدى(ع) هیچ نـوع پیروزى نصیب حق نمى گردد; به عنوان نمـونه حضرت رسـول خدا(ص) در هنگام فتح مکه پـس از ورود به مسجـدالحـرام در حالـى که بتها را یکـى پـس از دیگرى سرنگـون مى ساخت, آیه (جاء الحق و زهق الباطل ان البـاطل کـان زهـوقـا) را تلاوت مـى فـرمود.
آرى ایـن یک سنت الهى است که اگر اهل حق بر خدا تـوکل کنند و در برابر باطل و ظلـم ایستادگـى نمایند خـداوند آنها را پشتیبانـى مى کند و به پیـروزى و رستگارى نایل مـى گـردانـد. همچنان که ملت شهید پرور ایران تـوانستند با رهبرى حضرت امام خمینى(ره) حکومت ستمشـاهـى را سـرنگـون و حکـومت الله را بـرپـا نمـایند.
ذخیره خدا
در قران کریم مى خوانیم:
(بقیه الله خیرلکـم ان کنتـم مـومنیـن...) ذخیره الهى بـراى شما بهتر است اگر مومن باشید...
چـون آیه فوق اطلاق دارد, چنیـن معنایى از آن بدون اشکال است که بگوییم:
بقیه الله از همه چیزهایـى که شما حساب کنیـد, برایتان بهتر است و هیچ نعمتـى به پاى آن نمـى رسـد. هرچند که ایـن آیه مربـوط به داستان حضرت شعیب نبـى(ع) مـى باشـد, اما بر اساس روایات معتبـر, این آیه با وجود نازنیـن حضرت ولى عصر(ع) تطبیق گشته است. امام باقر(ع) فرمـودند: ((قائم (آل محمد(ص)) نخستیـن سخنى که پـس از قیـام خـویـش بـر زبـان مـىآورنـد همین آیه است.
(بقیه الله خیـرلکـم ان کنتـم مـومنیـن) سپـس مـى فـرمـایـد: مـن ((بقیه الله)) هستـم و حجت خدا و خلیفه او بر شما مى باشم. آنگاه هیچ کـس بر او سلام نمى کند مگر اینکه مـى گـوید: ((السلام علیک یا بقیه الله فـى ارضه.)) درباره تعبیر ((بقیه الله)) (ذخیـره خـدا) باید گفت: ایـن عنـوان به شخصـى اطلاق مـى گردد که خـدا به منظور خاصى او را نگهدارى کرده است.
احمد بـن اسحاق قمى (که از اصحاب و یاران امام عسکرى(ع) بـود.) به حضـور حضرت امام عسکرى(ع) مى رسد, حضرت امام مهدى(ع) که حدود یکسـال دارد, وارد مـى شـود و بـا زبـان عربـى فصیح مـى گـوید:
((انا بقیه الله فى ارضه و المنتقم من اعدائه.)) مـن ذخیره الهى در سـرزمیـن او و انتقـام گیـرنـده از دشمنـان اویم.
پیروزى نهایى
در قرآن کریم مى خوانیم: آنها (مخالفان اسلام) مى خواهند نـور خدا را با دهان خـود خامـوش نماینـد اما خـداونـد اراده کـرده که ایـن نـور الهى را همچنان برگستره و کمالـش بیفزاید (تا تمامى جهان را در برگیرد.) هرچند کافران را خوش نیاید.
و سپـس چنیـن ادامه مى دهد: خدا کسـى است که رسـول خـویـش را با هدایت و دیـن حق فرستاد تا وى را بر تمامى ادیان پیروز گرداند, هرچنـد مشرکان را خـوش نیایـد. آیا ایـن پیروزى اسلام که در آیه فـوق بـدان اشـاره شـده منطقه اى و محـدود است یـاخیـر؟
از آن جایـى که هیچ قیدى در آیه وجـود ندارد تا دلیل برمحدودیت این پیروزى باشد پـس بدون شک روزى فرا خواهد رسید که ایـن وعده الهى محقق گردد و در روى زمین دین اسلام, تنها دیـن پیروز باشد.
بـراساس روایات متعدد با ظهور حضرت امام مهدى(ع) اسلام فراگیر و جهانى خواهد شد, در تفسیر مجمع البیان از پیامبر اسلام(ص) چنیـن نقل شده است که:
(در زمان ظهور حضـرت امـام مهدى(ع)) بـر روى زمیـن هیچ خـانه اى باقـى نمـى ماند ـ نه خانه هایـى که از سنگ و گل ساخته شـده و نه خیمه هایـى که از کرک و مـو بافته شـده ـ مگر آنکه خـداونـد نام اسلام را در آن وارد مى کند.
در ((کمـال الـدیـن)), تـاءلیف شیخ صـدوق نیز روایتـى از امـام صادق(ع) در مورد تفسیر آیه فـوق, مى خـوانیـم که ایشان فرمودند: به خـدا سـوگنـد ایـن آیه تحقق نیافته است و تنها زمـانـى محقق مـى گردد که ((قائم)) خروج کند و در آن هنگام است که کافرى پیدا نخواهد شد.
در تفسیر مجمع البیان, همچنین از امام باقر(ع) چنیـن آورده است که:
وعده اى که در ایـن آیه است به هنگـــام ظهور مهدى (ع) محقق مى گردد, پـس در آن روز هیچ کـس روى زمیـن باقى نخواهد ماند مگر آنکه به (حقانیت) محمـد(ص) اقرار مـى کنـد. استاد شهیـد آیه الله مطهرى مى نویسد:
((از مجمـوع آیـات و روایـات استنبـاط مـى شـود که قیـــام مهدى موعود(ع) آخریـن حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است. مهدى موعود تحقق بخـش ایدهآل همه انبیـا و اولیـا و مـردان مبارز راه حق است.))
سلام بـر او از فجـر تـاریخ تـا فجـر قیامت.
منبع:تبیان زنجان
هم سازنده، هم ویرانگر
انتظار مسأله ای است که متفکرانی چون شهید مطهری درباره اش نکته های فراوانی دارند
در روزگاری که نگاه به مفهوم مهدویت و انتظار نتیجه اش کارهایی مثل ساختن هستند« ظهور بسیار نزدیک است» است که صدای اعتراض علما و مراجع را هم در می آورد. مرور نگاه آدم هایی چون شهید مرتضی مطهری حکم تنفس یک هوای تازه را دارد. نگاهی که در چند اثر ارزشمند ایشان که به بررسی مسأله مهدویت و انتظار پرداخته اند، به خوبی پیداست. شهید مطهری از منظری به انتظار نگاه می کند که سستی و رخوت در آن جایی ندارد و پویایی و حرکت به سمت ارزش ها را نتیجه این انتظار می داند. خب چه کسی بهتر از مطهری می تواند نکات علمی و عقلی این کلمه را باز کند؟
از مفهوم «انتظار» در طول تاریخ اندیشه اسلامی برداشت های متفاوتی شده است. هر بار کسی به تناسب فهم و درک خود دستی بر این واژه کشیده و به این درک خودش خشنود شده و همیشه حق را همان درک خودش پنداشته و بعد هم به تعبیر زیبای قرآن «کل حزب بمالدیهم فرحون» (هر فرقه ای بدان چه نزد آنهاست دلخوش شدند؛ سوره روم، آیه 32) استاد مطهری در این باره می گوید:« معلوم است که بدعت در دین خاتم هم امکان پذیر است چنان که ما هم که شیعه هستیم و اعتقاد داریم به وجود مقدس حضرت حجت بن الحسن، می گوییم ایشان که می آیند «یاتی بدین جدید». تفسیرش این است که آن قدر تغییرات و اضافات در اسلام پیدا شده است که وقتی او می آید و حقیقت دین جدّش را می گوید به نظر مردم می رسد که این دین غیر از دینی است که داشته اند و حال این اسلام حقیقی همانی است که آن حضرت می آورد.»(اسلام و مقتضیات زمان، جلد اول، ص 377، انتشارات صدرا)
انتظار؛ هم سازنده، هم ویرانگر
شهید مطهری درباره ی مفهوم انتظار هم متناسب با برداشت های متفاوت، این اندیشه را منشأ رشد و پویایی یا رکورد و عقب ماندگی دانسته است: «انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است، انتظاری که سازنده و نگهدارنده، تعهدآور، نیروآفرین و تحرک بخش است. به گونه ای که می تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود و انتظاری که گناه است، ویرانگر، اسارت بخش و فلج کننده و نوعی اباحی گری باید محسوب شود. این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود است و این دو نوع برداشت به نوبه ی خود، از دو نوع بینش درباره تحولات در انقلاب های تاریخی ناشی می شود.» (قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه ی تاریخ، صص7 و 8، انتشارات صدرا)
نگاه ویرانگر
در نگاه انتظار ویرانگر و منفی هر اصلاحی در جامعه محکوم است چرا که باید ظلم و تباهی رواج داشته باشد و حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان شود، تا انفجاری رخ دهد و انتظار به سرآید.(از نگاه شهید مطهری، تعبیر ظهور به انفجار نادرست است، چرا که مسأله قابلیت پیدا کردن جامعه برای پذیرش است و شرایط آن کمال نهایی را فراهم آوردن مثل رسیده شدن میوه در شرایط نامطلوب) بنابراین هر اصلاحی محکوم است، زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمی شود، برعکس، هر گناه و فساد و هر ظلم، تبعیض و حق کشی و هر پلیدی ای به حکم اینکه مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می کند رواست، زیرا «الغایات تبرّر المبادی» هدف ها وسیله های نامشروع را مشروع می کنند. پس بهترین کمک به تشریع در ظهور و بهترین شکل انتظار ترویج و اشاعه فساد است. اینجاست که گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کامجویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی!» (قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه ی تاریخ، ص 62 به بعد)
نگاه سازنده
در اندیشه آرمان گرایانه استاد مطهری، انتظار در معنای اوّلش بزرگ ترین محرک اجتماعی است که انسان را برای حاکمیت ارزش ها و محو ضد ارزش ها تشویق می کند. برای همین انتظار به این معنا را با فضیلت ترین عبادات دانسته اند: «افضل الأعمال إنتظار الفرج» (مجلسی،بحار الانوار، ج 52، ص122)شهید مطهری با استناد به آیات 5 سوره قصص، 105 سوره انبیا و آیات دیگری چنین نتیجه گیری می کند:«از این آیات استفاده می شود که ظهور مهدی موعود حلقه ای از حلقه های مبارزه اهل حق و اهل باطل است که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی که بدان ها در روایات استناد شده است، نشان می دهد که مهدی موعود (ع) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است. مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است.»(قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص 64) بنابراین هر مبارزه حق گرایانه ای، حلقه ای از حلقه های مبارزه جهانی و هر پیروزی، جلوه ای از پیروزی آن انقلاب بزرگ است.
منبع: نشریه همشهری جوان، شماره 318.
عناصراخلاقی تشکیل دهنده انتظار
انتظار، فضیلتی اخلاقی ـ عرفانی است که روح را تعالی میبخشد و تحوّلآفرین و تربیتکنندة انسان است. این فضیلت اخلاقی در زندگی فردی و جمعی بشر، آثار و برکات فراوانی خواهد داشت. مفهومشناسی و موشکافی این واژه، ما را در کسب و تداوم آن یاری خواهد نمود و فراوانی ثمرات در این فضیلت را برای ما آشکار خواهد ساخت. به عبارتی، انتظار فضیلتی است مرکّب از فضایل دیگر که تحصیل آن کاری بس دشوار و البتّه بسیار پرپاداش و پرنتیجه خواهد بود. به همین دلیل در روایات اهل بیت(ع) از این حالت با تعابیر ذیل یاد شده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرمایند: «برترین عبادت، انتظار فرج است»1 و «برترین کارهای امّت من، انتظار فرج و گشایش خداوند است». 2 و میفرمایند: «برترین تلاش امّت من، انتظار فرج است».3 امام علی(ع) نیز فرمودند: «در انتظار فرج و گشایش باشید و از رحمت خدا ناامید نشوید، زیرا محبوبترین کارها نزد خداوند عزّوجلّ، انتظار فرج است».4
در اینجا لازم است به تجزیة مفهومی این واژه و تبیین عناصر تشکیلدهنده و تسریع کنندة آن بپردازیم تا زمینة تحصیل و بازشناسی آن میسور و آسان گردد.
1. امید
اوّلین جزء و معنای سازندة انتظار، امید و رجا است، زیرا در صورت یأس مطلق و عدم امیدواری، حالت انتظار در انسان شکل نمیگیرد و تحقّق خارجی پیدا نمیکند. امام علی(ع) میفرمایند: «در انتظار فرج و گشایش باشید و از رحمت خدا ناامید نشوید».5
2. معرفت و اطمینان
دومین جزء از اجزای حالت انتظار، شناخت امر منتظَر و اطمینان به وقوع آن میباشد، زیرا در صورت عدم یقین و عدم اطمینان به امری، حالت انتظار در انسان منعقد نخواهد شد.
3. نزدیک دیدن
سومین جزء از اجزای تشکیلدهندة انتظار، نزدیک دیدن امر مورد توقّع و اعتقاد به قرب زمانی آن میباشد، زیرا دور دیدن و استبعاد زمانی نسبت به آن امر با حالت انتظار سازگاری نخواهد داشت. در دعای عهد بیان میکنیم: «إنّهم یرونه بعیداً و نراه قریباً؛6 آنها آن را دور میبینند و ما نزدیکش میبینیم».
4. محبوبیّت موضوع
اگر حادثه و امری محبوب انسان باشد، مطلوب او نیز قرار خواهد گرفت و اگر چیزی مطلوب او شد، تمامی تلاشها و فعّالیّتهای وی در راستای رسیدن به آن مطلوب صورت خواهد گرفت، لذا محبوبیّت امر فرج و انتظار، انسان را به یک منتظر واقعی، مصلح دلسوز و عاشق بیقرار تبدیل میکند.
5. منفور بودن شرایط موجود و مأیوس شدن از آن
در صورتی که فردی شرایط موجود را بهترین شرایط بداند، انتظار امری جدید برای او تحقّق نخواهد یافت. امّا اگر با تحقیق در حوادث ایّام و انواع ظلمها، تباهیها و فسادها به مطلوب نبودن شرایط موجود اذعان نمود، حالت انتظار برای ایجاد شرایطی جدید و نو برای او فراهم میآید. امام رضا(ع) میفرمایند: «همانا فرج و گشایش پس از ناامیدی میآید».7
6. آمادگی، تلاش عملی و زمینهسازی
انتظار، هنگامی واقعی و صادق است که انسان را به حرکت و تلاش در مسیر تحقّق امر مورد انتظار وادار نماید، وگرنه صرف حالت انتظار، بدون آمادگی و تلاش عملی، آرزویی بینتیجه یا انتظاری سطحی است؛ «من إنتظر أمراً تهیّأ له؛8 هر کس که منتظر وقوع امری باشد، خود را برای تحقّق آن آماده میکند». به همین دلیل پیامبر اکرم(ص) انتظار را به عنوان یک حالت بسیار ارزشمند یا یک جهاد، آن هم، برترین جهاد امّت خود معرفی میفرمایند: «أفضل جهاد أمّتی انتظار الفرج».9 بر این اساس، واضح میشود که یکی از عناصر تشکیل دهندة این فضیلت اخلاقی، کوشش و تلاش است.
رسول خدا(ص) در بیانی زیبا میفرمایند: «از مشرق زمین مردمی قیام میکنند و زمینه را برای ظهور مهدی(ع) آماده میسازند».10 در کتاب «مکیال المکارم» نیز پس از تعریف انتظار آمده است: «پس هر قدر انتظار شدیدتر باشد، آمادگی و مهیّا شدن، قویتر خواهد بود».11
7. صبر و پایداری
انتظار نتیجهبخش و معنیدار، انتظاری است که توأم با پایداری، صبر و مقاومت باشد وگرنه تبدیل به یک تمنّی زودگذر و افتادن به دامهای انحرافی و فریبنده و محبوبسازی جاهلانه میشود. اینکه در روایات اهل بیت(ع) صبر در کنار انتظار فرج قرار داده شده و گاهی تصریح به انتظار توأم با صبر شده است، دلالت بر حیاتی بودن صبر در شکلگیری حالت انتظار دارد.
حضرت صادق(ع) در تفسیر آیة: «و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و...»12 فرمودند: «و البتّه شما (یعنی مؤمنان، قبل از قیام امام مهدی(ع) را به سختیهایی همچون ترس، گرسنگی، نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و به صابران بشارت بده». سپس حضرت فرمودند: «یعنی بشارت بده به صابران در چنین زمانی به اینکه فرج و ظهور نزدیک است».13 پیامبر خدا(ص) نیز میفرمایند: «برترین عبادت، صبر کردن و سکوت و انتظار فرج است».14 و «صبورانه در انتظار فرج بودن، عبادت است».15 امام صادق(ع) نیز میفرمایند: «پارسایی، پاکدامنی، درستی ... و صبورانه در انتظار فرج بودن، جزء دین امامان(ع) است».16
8. عزّتطلبی
یکی از خصایص فطری وجود انسان، کمالجویی و عزّت طلبی و پرهیز از همة عوامل ضعف و ذلّت است. در طول تاریخ، عزّت خوبان و مؤمنان توسط ستمگران و نابخردان (به ظاهر) خدشهدار گشته و به همین دلیل آنان همیشه به دنبال فرصتی بودهاند تا عزّت و مکانت از دست رفتة خود را احیا نمایند. آنان نه تنها خود، بلکه پیشوا، کتاب و قانون خود را از سوی ظالمان، تحقیر شده میبینند و در صدد برگرداندن عزّت تمامی این امور هستند. در دعاهای مربوط به انتظار و ظهور، بر واژة «عزّت» و «معزّ» تأکید بسیاری شده است: «کجاست آنکه عزّت دهندة اولیاء و ذلیل کنندة دشمنان (دین خدا) است».17 «پروردگارا! عزیزش کن و به وجود او (مؤمنان را) عزیز بگردان، یاریاش کن و به دست او (صالحان را) یاری بفرما، نصرتش بده، نصرتی با عزّت».18 «خداوندا! ما مشتاق (تشکیل) دولت باکرامتی از جانب تو هستیم که به [وسیلة] آن، اسلام و اهلش را عزیز کنی و نفاق و اهلش را ذلیل گردانی».19 «خداوندا! پراکندگی ما را به وسیلة او برطرف کن، گسیختگیمان را به او دور کن، پریشانی ما را به او پیوست کن و کمی ما را به وسیلة او زیاد کن و ذلّت ما را به وسیلة او، تبدیل به عزّت کن».20 «سلام بر عزّت دهندة دوستان (خدا) و ذلیل کنندة دشمنان (او)».21 «خدایا طولانی شده زمان انتظار و فاجران به ما طعنه میزنند و انتظار برای ما سخت شده است».22
9. تقوا محوری
یکی از قوانین و سنن جاری در هستی، موفّقیت و پیروزی قانونگرایی، قانون محوری و تقواگرایی است. اگر کاری بر اساس صحیح و بنیان واقعی و راستین بنا شده باشد، ماندگار است. قرآن کریم دربارة متّقین و پرهیزکاران میفرماید: «و العاقبة للمتّقین».23
این اصل قرآنی در نظام تکوین و تشریع جاری است، لکن در عالم تشریع به جهت لزوم آزمایش انسانها، کمی دیرتر رخ نشان میدهد. شهید مرتضی مطهری(ره) میفرماید: «تاریخ در مورد خوبان و پیروزی آنان قائل به دیرکرد است».24 در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که حضرت فرمودند: «ما را سلطنتی در آینده خواهد بود و بعد از حکومت ما، حکومتی نباشد؛ زیرا ما اهل تقوا هستیم و خداوند فرموده است: عاقبت کار، از آنِ متّقین است».25
10. جدیّت و پشتکار
در جوهرة انتظار صادق و در روح منتظر خالص، جدیّت و پشتکار، پیگیری و تداومبخشی وجود دارد.
حضرت صادق(ع) فرمودند: «هر که دوست دارد از یاران قائم باشد، پس باید انتظار بکشد و در حالی که منتظر است، پارسایی و اخلاق نیک را در پیش گیرد. اگر (با چنین حالتی) از دنیا برود و بعد از مرگ او، قائم قیام کند، اجرش همانند اجر کسی است که قائم را درک کند، پس (در کار و عمل) بکوشید و منتظر باشید؛ گوارایتان باد ای جماعت مشمول رحمت!».26
11. احساس یتیمی
یکی از مفاهیمی که در شکلگیری و شدّتبخشی حالت انتظار در ما مؤثّر است، درک شرایط موجود در زمان غیبت و احساس یتیمی معنوی در زمان غیبت است. اگر این احساس در ما به وجود آید و خسارتهای معنوی و مادّی عدم حضور امام را درک کنیم، چشم به راهیِ ما نسبت به ظهور حضرت شدّت خواهد یافت و در جستجوی یافتن راهی برای شناخت پدر و حضور و احضار او خواهیم بود. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «سختتر از یتیمیِ کسی که پدرش را از دست داده، یتیمیِ کسی است که از امام خود بریده شده است و توان دسترسی به او را ندارد».27
12. اندیشة حسینی
یکی از مقوّمات اندیشة انتظار، وجود اندیشة حسینی و آرمان کربلاییان و آرزوی انتقام خون به ناحق ریختة امام حسین(ع) است؛ همچنان که شعار یاران حضرت ولیعصر(ع) «یا لثارات الحسین(ع)» است، انتظار نیز بر همین مبنا شکل میگیرد. به عبارت دیگر، هرچه با آرمانهای امام حسین(ع) آشناتر شویم و هر چه به عمق مصائب وارده بر او و یارانش نزدیکتر شویم، حس و میل انتقام از ظالم در ما نمایانتر خواهد شد و حالت انتظار در روح ما موّاجتر خواهد گشت. در زیارت امام حسین(ع) در روز عاشورا به این عنصر اخلاقی و روانی انتظار اشاره شده است:
1. پس مسئلت میکنم از خداوند... که خونخواهی تو را با امام منصور از اهل بیت(ع)، (یعنی حضرت مهدی(ع)) روزی فرماید.
2. پس مسئلت میکنم از خداوند... و اینکه برای من نزد شما منزلت راستین را در دنیا و آخرت تثبیت نماید و طلب میکنم از خداوند اینکه مرا به مقام محمودی که برای شما نزد خداوند است برساند و اینکه خونخواهی خون خود را با امام هدایت شده و نمایان و گویا از شما به من روزی کند.
پی نوشت ها :
1. بحارالأنوار، ج 52، ص 125، ح 11.
2. همان، ج 52، ص 122، ح 2.
3. همان، ج 52، ص 123، ح 7.
4. همان، ج 74، ص 143، ح 26.
5. همان، ج 52، ص 123، ح 7.
6. مفاتیح الجنان، دعای عهد، برگرفته از: قرآن کریم، سورة معارج (70)، آیات 6 و 7.
7. بحارالأنوار، ج 52، ص 110، ح 17.
8. مکیال المکارم، ج 2، ص 235.
9. بحارالأنوار، ج 74، ص 143، ح 26.
10. کشف الغمّه، ج 3، ص 267.
11. مکیال المکارم، ج 2، ص 152.
12. سورة بقره (2)، آیة 155.
13. تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 176.
14. بحارالانوار، ج 74، ص 422.
15. راوندی، الدعوات، ج 41، ص 101.
16. بحارالأنوار، ج 52، ص 122، ح 1.
17. دعای ندبه.
18. مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.
19. همان.
20. همان.
21. مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحبالامر(ع).
22. همان.
23. سورة اعراف (7)، آیة 128 و سورة قصص (28)، آیة 83.
24. فلسفة تاریخ.
25. کافی، ج 1، ص 471، ح 5.
26. غیبت نعمانی، ص 200، ح 16.
27. بحارالانوار، ج 2، ص 2، ح 1.
منبع:ماهنامه موعود شماره 103
فرهنگ انتظار
نویسنده : آیت الله ناصری دولت آبادی
یکی از راههای به یاد امام بودن، تجدید عهد با آن بزرگوار است؛ بلکه از زیباترین جلوههای یاد امام مهدی(ع) در زندگی منتظران، آن است که هر روز با او تجدید عهد کرده، پیمان وفاداری ببندند و نیز استواری خود را بر آن عهد اعلام کنند. کسی که دعای عهد را پیوسته بخواند و از عمق جان به مضامین آن پایبند باشد، هرگز به سستی گرفتار نمیشود و در تحقق آرمانهای امام و زمینهسازی برای ظهور آن بزرگوار، لحظهای از پای نمینشیند.
فضیلت انتظار و ارزش منتظر
یکی از مسائل مهمّ مربوط به مهدویت، مسئلة «انتظار» است. در شمارة قبل موضوع انتظار، مفهومشناسی و تحریفزدایی شد. اینک به روایاتی که دربارة ارزش انتظار و ثواب منتظران وارد شده است، اشاره میکنیم. این روایات، بسیار فراوانند و ما برای نمونه، شماری از آنها را نقل میکنیم:
ا. همگامان شهدای بدر و احد: امام سجاد(ع) فرمود: «هر کس که در زمان غیبت غائب ما بر ولایت ما ثابت قدم بماند، خداوند اجر هزار شهید از شهدای بدر و احد را به او عطا میکند».1
ارزش شهدای بدر را ـ که اسلام بنا بر حمایت آنان قوّت یافت ـ نمیتوان بیان کرد؛ امّا بنابراین حدیث شریف، متظران حضرت حجت(ع) که در زمان غیبت و طولانی شدن آن، بر ولایت اهل بیت(ع) پایدار میمانند، ثواب یک هزار نفر از شهیدان غزوههای بدر و احد را احراز خواهند کرد و این، نشاندهندة ارزش منتظران در مکتب الهی تشیّع است.
2. روزهدران شب زندهدار: حضرت باقر(ع) در حدیثی شریف که در شماری از جوامع روایی وارده شده است، دربارة ارزش منتظران فرمود: «بدانید کسی که منتظر این امر [= ظهور امام زمان] باشد، ثواب کسی را دارد که روزها را روزه داشته و شبها به عبادت الهی بر پای ایستاده باشد».2
3. همراهی پیامبر اعظم(ص): از رسول گرامی اسلام(ص) دربارة منتظران پرسیدند؛ حضرت، چنین فرمود: «او مانند کسی است که همراه [حضرت] قائم، در خیمة آن حضرت [آماده به خدمت] باشد. آنگاه حضرت صادق(ع)، پس از تأملی کوتاه فرمود: او مانند کسی است که همراه رسول الله(ص) بوده است.» 3
4. راه نجات از هلاکت: حضرت امام حسن عسکری(ع) میفرماید:
«مثل این فرزمند من... در این امّت، همانند حضرت خضر و حضرت ذوالقرنین است. به خدا قسم! او غیبتی خواهد داشت که در آن، هیچ کس از هلاکت نجات نمییابد، مگر آن کس که خداوند او را بر اعتقاد به امامت امامان پایدار دارد و به دعا برای تعجیل در فرج آن حضرت موفق سازد».4
5. برترین مردمان: امام سجاد(ع) فرمود: «آنان که زمان غیبت او زندگی میکنند و به امامت او اعتقاد داشته و منتظر ظهور او هستند، از مردمان همة زمانها برتر میباشند».5
حکمت فضیلت انتظار
روایات این باب همه نشان از ارزش انتظار و جایگاه منتظران از نگاه معصومان دارد؛ ولی چرا این همه فضیلت برای انتظار برشمرده شده است؟
اینک برخی از حکمتهای آن را برمیشماریم:
اوّل: دینداری در دورة آخرالزمان، حقیقتاً دشوار است؛ به طوری که در برخی روایات شخص منتظر را به کسی تشبیه کردهاند که گویی از آتش در دست دارد یا میخواهد بوته خاری را با دست از زمین در آورد.
دوم: طبق روایات، ارزش اعمال به نیات آن است. هر چه نیت، خالصتر و بزرگتر باشد، ارزش عمل بیشتر است. ارزش انتظار نیز، متناسب با منتظَر (امر مورد انتظار) شکل میگیرد. اگر کسی منتظِر کسب مدرک تحصیلی باشد، انتظار او به اندازة مدرک تحصیلی ارزش دارد. اگر شخص دیگری منتظر زیارت خانة خداوند باشد، ارزش معنوی انتظار او به اندازة زیارت خانة خداوند است.
شخص منتظر در انتظار ظهور مهدی فاطمه(ع) تحقق همة خوبیها را در عالم و برای همة مخلوقات در جان خود میپرورد. انسان منتظر در اثر این انتظار، ارزشی والا پیدا میکند؛ ارزش و مقامی که در اثر آن، همراه و همگام اولیای الهی از خاتم پیامبران تا خاتم اوصیا، هم رتبة شهدای بدر و احد، همدوش اصحاب پیامبر اکرم(ص) و مانند کسی است که تمام عمر به روزهداری و تهجّد پرداخته است.
سوم: از روایت پیامبر اکرم(ص) میتوان فهمید که آنان برترین مردم دورانها هستند. آن حضرت به امیرمؤمنان، علی(ع) فرمود: «ای علی! بدان که شگفتانگیزترین ایمانها در مردم و بزرگترین یقینها در ایشان از آنِ گروهی در آخرالزمان است که پیامبر را درک نکردهاند و امام هم از دیدگانشان پوشیده است و به سیاهی روی سفیدی (نوشتههای روی کاغذ) ایمان آوردهاند».6
وظایف منتظر
در این مرحله، سؤالی به ذهن خطور میکند که وظیفة انسان منتظر چیست؟ با توجه به روایات، آیا وظایفی برای رسیدن به این مقام والا بر عهدة او گذاشته شده است؟
چنانکه در بخش قبلی گذشت، انتظار ارزشی بس والا و عظیم دارد که دستیابی به این جایگاه، وظایفی را بر دوش انسان قرار میدهد. در روایات و بیانات پیشوایان دین، وظایف فراوانی برای منتظران ظهور بیان شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. شناخت امام
پیمودن جادة انتظار، بدون شناخت امام منتظَر ممکن نیست. استقامت و پایداری در وادی انتظار، وابسته به درک صحیح از پیشوای موعود است؛ بنابراین علاوه بر شناخت امام ـ به اسم و نسب ـ لازم است دربارة جایگاه امام و رتبه و مقام او نیز آگاهی کافی به دست آورد.
ابونصر خدمتگزار امام حسن عسکری(ع) میگوید:
بیش از غیبت امام مهدی(ع) خدمت آن حضرت رسدیم. امام مهدی(ع) از من پرسید: «آیا مرا میشناسی؟» پاسخ دادم: آری، شما سرور من، فرزند سرور من هستید. امام فرمود: «مقصود من چنین شناختی نبود». گفتم: خودتان بفرمایید. امام فرمود: «من آخرین جانشین پیامبر خدا هستم. خداوند به واسطة [برکت] من، بلا را از خاندان و شیعیانم دور میکند».7
در این روایت و امثال آن، حضرت مسیر معرفت امام را مشخص کرده و گویی میفرماید: باید جایگاه امام در مجموعه نظام هستی شناخته شود و رابطه امام با پیامبر و نبوت درک شود.
از دیگر ابعاد معرفت امام، شناختن سیره و صفات امام است. این بعد از شناخت، تأثیر گستردهای در رفتار و خلق و خوی منتظر میگذارد. پرواضح است هر اندازه معرفت انسان به جایگاه امام و به زوایای گوناگون زندگی امام و حجّت الهی بیشتر و عمیقتر باشد، آثار آن در بخشهای گوناگون زندگی بیشتر خواهد بود.
2. الگوپذیری و اقتدا
شناخت به تنهایی کافی نیست. شناختی کافی و وافی است که به مرحلة الگوپذیری بینجامد. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) این گونه وارد شده است: «خوشا به حال کسی که قائم خاندان مرا درک کند؛ در حالی که پیش از دوران قائم، به او و امامان قبل از او اقتدا کرده و از دشمنان او اعلام بیزاری کرده باشد. آنان دوستان و همراهان من و گرامیترین امّت نزد من هستند».8
آری؛ ادّعا در انتظار و تشیّع کافی نیست؛ بلکه باید اقتدا کرد. راه اقتدا کردن، همان تهذیب نفس است. در این میان اخلاص در عمل، نقش به سزایی دارد.
اگر هر یک از منتظران، میتوانند ثواب هزار تن از شهدای بدر را در کارنامة خود داشته باشند، واضح است که باید با آنان سنخیت داشته باشند؛ لذا اصلاح نفس و اخلاص در عمل، یکی از مهمترین وظایف منتظران در دوران غیبت به شمار میرود.
امام ششم(ع) فرمود: «هر کس دوست دارد از یاران قائم باشد، باید در حالی که منتظر است، اعمال صالح انجام دهد و ورع پیشه کند».9
آری؛ از منتظران مصلح، جز این توقع نیست که از امام الگوپذیری کرده و خود نیز صالح باشند. در غیر این صورت وقتی سنخیتی میان این دو نباشد نسبتی هم، چه پیش از ظهور و چه پس از ظهور میان شیعه و امام برقرار نمیشود.
3. یاد امام
آنچه پایداری در راه انتظار را به دنبال دارد و منتظران را در کسب معرفت و پیروی از آن بزرگوار یاری میکند، پیوستگی و ارتباط مداوم با آن طبیب جانهاست.
یاد امام، در قالبهای متعددی سفارش شده است؛ از جمله زمزمه کردن دعای عهد در چهل بامداد، دعا برای فرج امام زمان(ع)، صدقه دادن برای سلامتی حضرت، خواندن دعای ندبه و... به راستی وقتی آن امام مهربان، همیشه و همه جا به حال شیعیان خود نظر دارد و لحظهای آنها را از یاد نمیبرد، آیا رواست که دلدادگان روی او، به دنیا و تعلقات آن سرگرم شده، از آن عزیز، غافل و بیخبر بمانند؟ آیا راه و رسم دوستی و محبّت این نیست که در همه حال او را بر خود و دیگران مقدم بدارند؟
یکی از راههای به یاد امام بودن، تجدید عهد با آن بزرگوار است؛ بلکه از زیباترین جلوههای یاد امام مهدی(ع) در زندگی منتظران، آن است که هر روز با او تجدید عهد کرده، پیمان وفاداری ببندند و نیز استواری خود را بر آن عهد اعلام کنند. کسی که دعای عهد را پیوسته بخواند و از عمق جان به مضامین آن پایبند باشد، هرگز به سستی گرفتار نمیشود و در تحقق آرمانهای امام و زمینهسازی برای ظهور آن بزرگوار، لحظهای از پای نمینشیند و به راستی، شایستة حضور در میدان یاری آن ذخیرة الهی خواهد بود.
امام صادق(ع) فرمود: «هر کس چهل بامداد خدا را با این عهد بخواند، از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبرش بیرون آورد [تا قائم(ع) را یاری دهد]... ».10
خلاصه اینکه باید روز و هفته و ماه و سال و تمام لحظات زندگیمان، از نام و یاد حضرت آکنده باشد.
پی نوشت ها :
1. بحارالانوار، ج 52، ص 125؛ کمال الدّین، شیخ صدوق، ج 1، ص 323، ح 7.
2. کافی، ثقـ[ الاسلام کلینی، ج 2، ص 222، ح 4؛ بحارالانوار، ج 72، ص 73.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 125؛ المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، ج 1، ص 173، ح 146.
4. اعلام الوری، امین الاسلام فضل الله بن حسن طبرسی، ص 439؛ الصراط المستقیم، علی بن یونس نباطی بیاضی، ج 2، ص 231؛ منتخب الانوار، ص 143.
5. احتجاج، ابومنصور احمد بن علی طبرسی، ج2، ص 317.
6. کمال الدّین، ج 2، باب 25، ح 8.
7. همان، باب 93، ح12، ص 171.
8. همان، ج 1، باب 25، ح3، ص 535.
9. غیبت نعمانی، محمد بن ابراهیم نعمانی، باب 11، ح 16، ص 207.
10. بحارالانوار، ج 53، ص 95.
ماهنامه موعود شماره 109
ادب انتظار
مقدمه: بهروری انسان ها در زمان غیبت امام زمان (علیه السلام ) به گونه ای است که منتظران واقعی را به ارزشی میرساند که امام صادق (علیه السلام ) فرمودند: مانند کسی هستند که به همراه حجت در خیمه آن حضرت آماده به خدمت باشند ،آنگاه حضرت صادق (علیه السلام) پس از تأملی سربلند کردند وفرمودند :اومانند کسی هست که به همراه رسول الله (صلی الله وعلیه وآله )بوده است (2)آماده بودن برای انتظار وسعت درونی وسعه صدر می خواهد که به هر کسی تعلق نمی گیرد واگر انتظار با وسعت درونی همراه بود ،انسان را به سمتی سوق می دهدکه به عالم معنا نظاره گر شود نه آنکه در دید زمینی بماند .این وسعت درونی با آدابی همراه است که با رعایت آنها می توان به اوج انتظار رسید از قبیل :توجه ،عهد ،انس وتوسل که با وجود این آداب انسان منتظر در دوران غیبت می تواند وضعیت بهتر را رقم بزند واز بزرگترین تکلیف حساس این زمان یعنی حفظ مرزهای عقیدتی ودین مبین اسلام سر بلند بیرون آید .
چکیده : مفهوم انتظار یعنی امیدوار به آینده بودن وناراحتی از وضع موجود (1)،انتظار عامل حرکت دهنده انسان به سمت تعالی ورشد است.انتظار، واژه آشنای است که در درون خود اضطرار وافتقارونیاز را داردوتا انسان مضطر نباشد دنبال فریاد رسی نخواهد بود ،این انتظار ریشه در ظلم وستم ،جنگ وخونریزی وجهل دارد که نابسامانی ها ی را در جهان ایجاد نموده است که در مکتب انتظار با رعایت ادب انتظار این نابسامانی ها از بین خواهد رفت وتکلیف منتظرین در رعایت این آداب نهفته است. این آداب در انس ،عهد ،توجه ،توسل خلاصه می گردد که در این مقاله بدان پرداخته خواهد شد
انتظار
انتظار ،اصطلاحی است که به معنای عدم رضایت به وضع موجود وانتظار عملی برای تغییر آن وحاصل شدن وضعیت مناسب می باشد (3)بر این اساس می توان فهمید که انتظار مفهومی است مرکب از دو جزء،نفی واثباتی.نفی آنچه در جریان است واثبات آنچه انتظار وتوقع آن می رود(4) .اکنون آنچه بیان شد را در قالب مثالی می آوریم ؛اگر کسی به مسا فرتی رود واین سفرش از حد معمول به طول انجامد واز سویی خبری نیز از او بدست نیاید ،پدر ومادر از این فرد مسافر وهم از وضعیت موجود ناراضیند ؛وطالب تغییر این وضعیت هستند .اینان نسبت به وضعیتی که در آن به بسر می برند حالت بی تفاوتی ندارند ،بلکه در تمامی لحظات در پی آنند که از سویی از این وضعیت خارج شوند واز طرفی دیگر وضعیت مطلوب را فراهم آورند این حالت را انتظار می خوانند واین پدر ومادر را منتظر .
چه زمانی حقیقت انتظار را درک می کنیم ؟
زمانی میتوانیم حقیقت انتظار را ادراک کنیم که بدانیم امام زمان (علیه السلام )را برای چه می خواهیم وتا این حالت اضطرار وافتقار رانداشته باشیم دنبال حضرت نخواهیم رفت .پس علت عدم ادراک حقیقی انتظار ،نداشتن حالت انتظار است .مادامی که شخص اضطرار نداشته باشد ،آرزوی وضعیت بهتر را در سر نمی پروراند وهیچ تهیأ وآمادگی برای تغییر وضعیت موجود از خود نشان نمی دهد .اضطرار یعنی اینکه بدانیم همه درها بسوی من بسته شده است ،درست مثل زمانی که به دریا می رویم ودر زیر پای خود ،شن وماسه دریا را احساس کرده خیلی مضطر نبوده واز خود ودست وپای خود کمک می گیریم واز شن وماسه بیرون می آییم واحساس نیاز به نجات غریق نمی کنیم ؛اما وقتی در وسط دریا قرار داریم وپایمان به هیج جا بند نیست وبه هر طرف که می چرخیم ،موج مانند گردابی مارا در خود می پیچاند ،آن نیاز واقعی ،که عشق به بقاءوحیات است در درون ما ایجاد اضطرار می کند وصدایمان بلند می شود .اگر مضطر حقیقی هستیم باید روحمان اینگونه برای امام زمان (علیه السلام)فریاد بزند ،اما متأسفانه مضطر نشده ایم وبه حکومت دنیا بر خودراضی شده ایم (4)در انتظار این روحیه (اضطرار )باید حکمرانی کند تا شخص بتواند دوام واستمرار داشته باشد وبه فعالیت وکوشش بپردازد ،وقتی اضطرار نبود یعنی انتظار نیست واین همان زندگی بدون امید است که روبه تباهی وسقوط کشانده می شود .
ادب انتظار:
کسی که تولد فرزندی عزیز ویا مهمانی محبوب دارد ،بی تفاوت ،بی خیال ،بی توجه وبی مسولیت نیست ،انتظار در حالت ودر عمل تاثیر گذار است ومنتظرآدابی را دنبال میکند ؛1- توجه 2- عهد 3-انس 4-توسل .
توجه:وجاهت یافتن است وآنچه باعث می شود به دلدار روی بیاوریم ،تجربه جمال، جلال وکمال وتجربه محبت وعنایت اوست.سپس مقایسه دلدارها با هم ومقایسه دلدار با خویش ،زمینهای برای انتخاب وترتیب اهمیت ها می شود .توجه به امام زمان (علیه السلام)که در دعای توسل می خوانیم ؛«انا توجهنا واستشفعنا بک الی الله »(5)از آنجا شکل می گیرد که ما محبوبهای دیگر ورهبران دیگر را تجربه می کنیم وبه ضعف ها ومحدودیتها ویا پستی ها وزشتی های آن راه می یابیم واز آنجا که می بینیم دیگران مارا برای خویش می خواهند توجه به امام زمان (علیه السلام )مرحله رشد وتوسعه درونی ما قرار خواهد گرفت .کسی که سر در لاک تعلق ه وبتها ،دارد نمی تواند به مهدی (علیه السلام)روی بیاورد .ونمی تواند همراه حجت بیاید ودوام نمی آورد ،از میان راه بریده وبه خاطر تعلقها می ماند ..همراهی حجت خدا ،همراهی در اهداف را می خواهد وآن کسی که به هدفهایی کوتاه تر از ولی، دل بسته است ،ناچار از ولی جدا می شود .برای کسی که دنیا برایش وسعت است در کنار مهدی (علیه السلام )جایی نیست .برای کسی که وجاهت و آبرو را در حوزه خانواده وفامیل وشهر ومملکت ویا تمام زمین می خواهدوسیله وجاهت او، می تواند دنیا خواهی های متفاوت باشد ،اما برای کسی که از حوزه زمین فراتر می رود وعظمت آسمانها ووجاهت عند الله ،ودر حضور حق را خواستار می شود .آری ،انتظار یعنی توجه پیدا کردن به امام علیه السلام که انسان را وسعت درونی وسعه صدر می دهد وبجایی می کشاند که معیت وهمراهی با اورا رقم می زند وا زبسیاری از تیرها ونیزه ها ی وجاهت دنیایی محفوظ می ماند .
عهد
با جهت گیری وانتخاب ،به ارزش ووجاهت رسیده وبا همین جهت گیری بیعت می نماییم «وابذل مالی واهلی ونفسی وجمیع ما خولنی ربی بین یدیک وهذا عهدی الیک ومیثاقی الیک اذ انت نظام الدین ویعسوب المتقین »(6)انچه دارید نزد ولی می گذارید ،چون انچه نزد شما بماند رفتنی وضایع شدنی است که«ما عندکم ینفد وماعندالله باق »در هر حال پیمان بر ساختن وسوخنتن وجان باختن وهستی به پای دوست انداختن ،پیمان کسانی است که پناهی جز امام زمان (علیه السلام)نمی بینند وجز قلعه توحید وولایت پایگاهی ندارند .آنهایی که از ولی تمنایی دارند در واقع ولی را نردبان خواسته وواسطه هوسهایشان نموده اند ،که سوختگان عشق می خواندند ؛مارا از تو به جز تو تمنایی نیست ...پس در مکتب انتظار عامل «عهد »انسان را سوق به مرحله جان فشانی وسوختن در برابر دوست می کشاند تا جایی که با سوختن همه اطراف خود را روشن می سازد وتعداد فراوانی از این نوربهره مند می گردند .
انس
در راه هدفهای بزرگ ،درگیریهای بزرگ ،وتنهای ها وغربتهای وحشتناک این انسان، که ریشه از انس گرفته،دل گرمی، می خواهد ودلگرمی او کسی جز امام زمان (علیه السلام)نمی تواند باشد .چون انس با کسی که از همه تعلقات رهایی دارد می تواند انسان را آرام نماید .در انتظار اگر انس نباشد ،پذیرش ولایت هم ممکن نخواهد بود ،چرا که در بسیاری از افعال واعمال امام علیه السلام لب به اعتراض گشوده می شود که فعل امام با اعتقادش همسانی ندارد .ولی وقتی مأنوس بود ،ولایت پذیر مطلق خواهد بود ولب به چون وچرا نمودن در افعال ورفتار امام (علیه السلام )نمی کند .
توسل
از ولی خدا کاری باید انتظار داشت که از عهده ی دیگران ساخته نیست ،کاری که از تجربه وعلم وعقل وغرایز فردی وجمعی ساخته است ،نیاز به این وسائل هدایت وقرب ندارد باید به هرکس در هر کاری که برای آن مهیا شده وخلقت یافته توسل جست وبهره گرفت ،این سخن حق تعالی است که می فرماید :«ولله الأسماء الحسنی فادعوه بها »(7)وبرای خداست اسماءحسنی ،پس بوسیله آنها خدا را بخوانید ودعا کنید .از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است :«نحن والله الأسماءالحسنی»به خدا سوگند ما اسماء حسنی هستیم وهمچنین امام رضا علیه السلام فرمودند :«اذانزلت بکم الشدةفاستعینوبنا علی الله عزوجل وهو قوله عزوجل ولله الأسماءالحسنی فادعوبها »بی شک هم کسانی که در دوران انتظار ،هراسناک از غرق شدن در گرفتاریها وسختیها ی طاقت فرسا هستند بالضرورةباید متوسل به امام علیه السلام شوند واز را ه توسل برای رسیدن به قله تعالی استفاده نمایند .کسانی که در سیل خروشان دریا می خواهند غرق شوند به آنها گفته می شود به قلعه کوهی که مرتفع است بروید ،به ماهم دستورداده اند در هر زمانی با لخصوص زمان انتظار حضرت قائم (علیه السلام) به سمت حضرت بروید تا از امواج خروشان سیل های آخر الزمان محفوظ بمانید وراه آن توسل ومرتبط شدن با ایشان است واین ادبی است که باید در انتظار رعایت کرد .بالاخره توجه،وعهد وانس وتوسل ما را به حقیقت انتظار یعنی آمادگی می رساند واین آداب همان زمینه سازی است که نه تنها در فکر وروحیه بلکه در عمل ما موثر خواهد بود .بطوری که مارا آنچنان مودب می نماید که دشمن به هیچ وسیله ای نمی تواند ما را در بحرانهای گوناگون متوقف نماید .(8)
شعار منتظران حضرت مهدی(علیه السلام )
شعاری که اهل انتظار همیشه در خونشان می جوشد ،شعار« یالثارات الحسین (علیه السلام) »است که از ظهر عاشورا واز درون خاک خونین کربلا بر خواست ودر جام خورشید ریخت وبه همه چیز رنگ خون زد .منتظر یعنی کسی که هر زمانش بیداری است ،برای مقاومت در مقابله با دشمنان امام حسین (علیه السلام) وهر روزش عاشوراست ومنتظران مهدی (علیه السلام )همچون یاران حسینند که پولاد دل وهمه وجودشان یقین به خداست که اگر بر کوهها روی آورند آنهارا از جای برکنند (9)واین شعار نمایانگر تعالی روح منتظران حقیقی حضرت قائم (علیه السلام )است که منتظر بذل جان خود هستند تا نثار امام خود نمایند .
انتظار چه زمانی آگاهانه است ؟
امام صادق علیه السلام فرمودند :«اقرب ما یکون العباد من الله وأرضی ما یکون منهم اذا افتقدوا حجةالله عزوجل ولم یظهر لهم ولم یعلموا امکانه وهم فی ذلک یعلمون انه لم تبطل حجةالله ولا میثاقه فعندها فتوقعوا الفرج صباحا ومساء»(10)؛«زمانی که بندگان به خدای بزرگ نزدیکترند واز خدا از ایشان بیشتر راضی است ،زمانی است که حجة خدای تعالی از میان آنان ناپدید گردد وظاهر نشود وآنان جایش را هم ندانند .با این همه بدانند که حجت ومیثاق خدا از بین نرفته وباطل نشده است در آن حال ،در هر صبح وشام چشم انتظار فرج باشید».فضیلت بندگان خدا در این زمان ورضایت بیشتر خداوند از آنان بدین جهت است که آنان بی آنکه امام خویش را ببینند ومعجزاتش را مشاهده کنند ودر حیرتها به در خانه اش پناهنده شوند ،تنها با اعتما د به خدا وپایبندی وبه تقوی ودوستی اهل بیت ،میثاق الهی را نگهبانی کرده ومرزهای عقیده را پاس می دارند .امام صادق (علیه السلام )فرمودند :ابوبصیر خوشا به حال شیعیان قائم ما که در دوران غیبت او در انتظار ظهورش به اطاعت او رو می کنند ،آنان اولیاءخدا هستند که هیچ ترس واندوهی برایشان نیست .(11)با هم آمدن دو وصف« انتظار در غیبت »و«اطاعت در ظهور »برای شیعیان حضرت مهدی (علیه السلام) نشان دهنده ی نوعی ملازمت بین این دو وصف است .به این معنا که شیعیان منتظر در دوران غیبت چنان امام خود را شناخته ودر اطاعتش می کوشند که اگر دوران ظهور تحقق می یافت در زمره مطیعین حقیقی او بودند .
انتظار ،دوران تکلیف حساس
...غیبت جریانی بسیار عمیق وانتظار ،جریانی بسیار سازنده ومهم است .دوره غیبت وانتظار از یک جهت مانند مدتی است که معلم از کلاس خارج می شود ...تا بنگرد شاگردان در غیاب او چه می کنند ،ودرباره تعالیم وتکالیف خود چگونه رفتار می نمایند .انسان منتظر ،باید همواره مراقب خود باشد ودر علم وعمل بکوشد وبداند که معلم ...هر لحظه ممکن است برسد ...باید همیشه در حالی بسر برد که رضایت کامل خاطر معلم را فراهم آورد.دوران انتظار ،دوران تکلیف است وآن تکلیف ،نگهبانی دین خداست وحفظ مرزهای عقیدتی وحراست باورهای مقدس است .پیامبر (صلی الله علیه وآله )خطاب به اصحاب فرمودند :...شما اصحاب من هستید لیکن برادران من ،کسانی اند که در آخر الزمان می آیند آنان به نبوت ودین من ایمان می آورند با اینکه مرا ندیده اند ...هر یک از آنها اعتقاد ودین خویش را با هر سختی نگاه می دارد چنانکه گویی درخت خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کنند یا آتش پر دوام چوب داغ را در دست نگاه می دارد ،آن مومنان ،مشعل های فروزانند در تاریکی ها ،خداوند آنها را از آشوب های تیره وتار «آخر الزمان »نجات خواهد داد .(11)
نتیجه گیری :
انتظار مفهومی است که در زندگی اجتماعی وفردی بشر نقش بسزایی را ایفا می کند به گونه ای که حرکت وانتظار همیشه در کنار هم قرار دارند واز هم جدا نمی شوند ،انتظار تحرک بخش است ،وارزش مردم را از انتظاری که دارند باید شناخت ،هر چه انتظار مقدس تر باشد ارزش ایشان والاتر خواهد بود .اگر انتظار از انسان گرفته شود امیدواری به آینده از او جدا شده است واین انسان ،ادامه حیات برایش بی لذت خواهد بود وهیچ رشدی نخواهد داشت .حال که منتظر در نعمت انتظار بسر می برد باید آداب آنرا نیز رعایت نماید یعنی توجه به امام (علیه السلام)،انس او وارتباطش را وعهدی را که با اومی بندد را پایبند باشد تا مشمول فیوضات امام (علیه السلام)گردد .همچنین در انتظار مهمترین تکلیف را که حفظ مرزهای عقیدتی است مراعات نماید تااز این طریق آمادگی خود وجامعه را برای ظهور آن حضرت افزونتر نماید ،وانتظاری را برای خود رقم بزند که ریشه در آگاهی وشناخت داشته باشد نه آنکه بدون علم وبدون مکتب عملی نام خود را منتظر نهد وبا این اوصاف منتظر ظهور منجی باشد ،بلکه باید با عمل خود افضلیت اعمال را برای خود به رقم بزند که امام صادق (علیه السلانم) فرمودند :«افضل الاعمال انتظار الفرج »ونفرمودند؛« افضل الحالات »پس مکتب عملی در انتظار ،مهمترین عامل ترقی انسان محسوب می گردد که باید بدان توجه نمود
پی نوشت ها :
1-بحار الأنوار،ج52ص102
2- آب حیات ص248
3- توهم در دیدار امام زمان (علیه السلام)ص246
4- مصباح کفعمی ص495
5- صحیفه علویه ص56
6- تو می آیی ،ص 18 ،19
7- بحار الانوار ج52 ص308
8- کافی ج2 ص127
9- کمال الدین ج2ص357
10- غیبت ،انتظار ،ظهور،ص54
11- بحار الأنوار ج52ص124
منابع ومأخذ :
1-قرآن مجید
2- اصول کافی ،کلینی ،ترجمه کمره ای محمد باقر، نشر اسوه، چاپ چهارم ،قم
3- آب حیات تحقیق ،هادی زاده ،مجید ،انتشارات دار الهدی ،چاپ اول ،قم
4- انتظار ،عامل مقاومت وحرکت –صافی گلپایگانی لطف الله5-انتظار در اندیشه ها ،جمعی از نویسندگان،نشر امام مهدی علیه السلام ،قم
6- بحار الأنوار ،مجلسی ،محمد باقر، نشر الوفاء،بیروت ،لبنان
7- تو می آیی،حائری ،علی ،نشر لیلةالقدر،چاپ دوازدهم،قم
8- توهم در دیدار امام زمان (علیه السلام)،میرزایی ،فاطمه ،نشر سائحات ،قم 9- کمال الدین وتمام النعمة
10- غیبت ،انتظار ،ظهور،واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران
11- مصباح کفعمی ،تقی الدین ابراهیم بن علی بن حسن کفعمی
12- نرم افزار موعود ،حوزه علمیه اصفهان.
زنان منتظر در جهان معاصر
نویسنده : حجتالاسلام والمسلمین سید محمدمهدی میرباقری*
اشاره: از طرفی مقوله انتظار فرج، در روایات معصومین، راهبرد عصر غیبت شمرده و از طرف دیگر، نقش زنان به عنوان نیمی از جامعه اسلامی و شیعه، غیر قابل انکار است. آنچه در ذیل میخوانید گفتاری از استاد میرباقری برای تبیین جایگاه و مسئولیت زنان منتظر در عصر غیبت با توجه به تهاجم فرهنگ غرب میباشد که توسط ایشان مورد دقت و باز کاوی قرار گرفته است.
ضرورت هدف گذاری صحیح برای بانوان منتظر
برای اینکه بتوانیم الزامات انتظار را در حوزه مسئولیت و مأموریت جامعه بانوان درک کنیم، باید به چند نکته توجه نمود. نخست آنکه ما چه اهدافی را در انتظار ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرج الشریف) دنبال میکنیم، چرا که مأموریت ما به اندازة هدف ماست؛ اگر هدف ما کوچک تعریف شد، مسئولیت و مأموریتهای ما هم مسئولیتهای کوچکی خواهند بود. ولی اگر هدف بزرگی را در نظر گرفتیم، به همان اندازه، مأموریتی که بر دوش ما است، تعریف جدیدی پیدا میکند. برای پیبردن به این مقصود باید دید، که در عصر ظهور اتفاق خواهد افتاد، چه گسترهای دارد؟ آیا در عصر ظهور، تنها حوزه زندگی خصوصی و شخصی انسانها متحول شده و معنویّت در زندگی خصوصی انسانها وارد خواهد شد. در این صورت، انتظار فرج، تلاش برای ایجاد یک تحول معنوی در حوزه زندگی خصوصی افراد است. ولی اگر آن دگرگونی، یک فراگیر در حوزه زندگی خصوصی و اجتماعی انسانها در مقیاس جامعه جهانی است و انقلابی در مجموعه حیات بشر اتفاق میافتد، مسأله به گونهای دیگر است.
انتظار یعنی حرکت در مسیر تحول جهانی
در حیات طیّبهای که ما مدعی وقوع آن در عصر ظهور هستیم، کلّ جامعه جهانی به مرحله جدیدی از حیات، زندگی، احساس، درک و مطالبه میرسد. در این صورت، مراد از انتظار، حرکت در مسیر چنین تحوّل عظیمی است، طبیعتاً در هر حوزهای که بخواهیم اقتضائات این انتظار را دنبال کنیم، باید برنامهای برای دگرگونی همه جانبه تنظیم کنیم. زیرا معقول نیست که انسان منتظر، در انتظار یک تحول عظیم و همه جانبه در همه عرصههای جهان باشد، ولی اقداماتش معطوف به حوزه خصوصی و زندگی شخصی خودش شود، البته در این میان، حتماً باید خودسازی کنیم و برای تحقّق ظهور، گسترش و بسط ولایت الهی در حیات خودم، باید مناسبات و اقتضائاتش را در زندگی خصوصی خود ایجاد کنیم. اما باید دانست مأموریت ما گستردهتر از ایجاد یک دگرگونی در حوزه زندگی خصوصی است. بلکه باید متناسب با تصویری که از عصر ظهور داریم، یک تغییر همه جانبه در زندگی خصوصی و اجتماعی ایجاد و آن را دنبال کنیم.
مروری بر شکلگیری و تسلط فرهنگ ضد دینی غرب
آنچه در غرب اتفاق افتاده، یک تحوّل همه جانبه در زندگی اجتماعی و خصوصی انسانها بر محور ارزشهای بنیادین حاکم بر جریان تجدد در غرب است.
ارزشهایی که تمدن جدید غرب بر محور آن شکل گرفته، عبارت است از انسانمحوری، آزادیهای فردی و اجتماعی، البته از نوع آزادی از تقیّدات معنوی و امثال آن. دانشمندان غرب بر محور این ارزشها، فلسفه، دانش، علم، عقلانیّت، تکنولوژی و فناوری را تولید و انقلاب علمی و صنعتی ایجاد کردند؛ آنها همه ساختارها و حتی مفاهیمی را که در زندگی اجتماعی انسانها جاری است، تحت تأثیر همان مفاهیم ارزشی خودشان بازتولید و در جهان منتشر کردند به طوری که شما الآن به هر زاویهای از زوایای زندگی خودتان که بنگیرید حتی زندگی مسلمانها و موحدین و شیعیان ـ به روشنی میبینید که تحت تأثیر آن فرهنگ هستند. الآن الگوی خوراک و پوشاک و مسکن ما به شدت، تحت تأثیر آن موج جهانی است؛ حتی نحوه رضایتمندی ما از زندگی دقیقاً بر محور طراحی و مدیریت غرب بعد از رنسانس، شکل گرفته است. بنابراین میبینید که آنها ارزشهای خودشان را به نوع زندگی ما و به ارزشهایی تبدیل کردند که ما در عرصه زندگیمان به آن پایبند هستیم. حتی شرافت و تحقیر انسان بر مبنای آنها تعریف میشود.
آنها نه فقط ارزشها، بلکه حتی ذائقه و ذهنیت ما را هم تغییر دادند؛ الآن بسیاری از چیزهایی که در ذهن ما ارزش دارد، ارزشهایی است که بعد از رنسانس تولید و بعد در جامعه جهانی گسترش داده شده و هم اکنون الآن هم دنبال گسترش بیشتر و جهانی سازی همان ارزشها هستند.
بعد از ماجرای 11 سپتامبر ـ که غرب یک جنگ نظامی تمام عیار را علیه دنیای اسلام شروع کرد ـ متفکرین غرب نامه نوشتند و از اقدامات نظامی بوش دفاع کردند، چرا که استدالال آنها این بود که ما باید ارزشهای امریکایی را در جهان، تعمیم و توسعه بدهیم و در همین راستا اگر جایی هم لازم باشد برای گسترش این ارزشها جنگ نظامی به راه میاندازیم. از نظر آنها حتی جنگیهای نظامی ـ که به کشتارهای جمعی بر اساس استفاده از سلاحهای غیر متعارف، مثل سلاح شیمیایی و اتمی منتهی بشود ـ کاملاً امری اخلاقی است.
غربیها به شدت دنبال این مطلب هستند که ارزشهای خودشان را در همه عرصههای زندگی ما وارد کنند حتی در تعیین رنگ لباس، مدل راه رفتن، مدل درست کردن مو و آرایش ظاهری، اما باید بدانیم آنها وقتی میتوانند مدل لباس یک جوان، یا زیباشناسیای که از نوع آرایش شخصی یک نفر را تغییر دهند که قبلاً فکر و روح او را تصرف کرده باشند.
از این گستردهتر مدلهایی است که برای زندگیِ ما درست کردهاند. فرض کنید مدل مطلوبی که بانوان باید در زندگی اجتماعی خودشان دنبال کنند، چه مدلی است؟ چقدر باید درس بخوانند و چگونه درس بخوانند؟ اشتغال و پوشششان چگونه باید باشد؟ ارتباطشان با اقشار دیگر چگونه باید تعریف شود؟ روابط عاطفی و فیزیکیشان با مردها چطور باید باشد؟
سیاستمداران غربی، همه اینها را ارزش سازی و به جامعه جهانی منتقل کردهاند و الآن بسیاری از چیزهایی که ما ارزش میدانیم همان بازتولید شده ارزشهای محوری در حوزه حقوق بانوان است. آنها ارزشها را به حقوق، ساختارهای اجتماعی، هنر و زیباشناسی و زیباپسندی و امثال اینها تبدیل کردهاند؛ حتی نوع تحصیل بانوان دنیای اسلام نیز بر این محور استوار شده است. باید بدانیم اصلاً مسئله این نیست که بانوان تحصیل کنند یا نه؟ معلوم است که عالِم و آگاه بودن، خوب است؛ اما مسئله این است که نگاه ما به علم، تعلیم و تعلّم و نیز مأموریت ما در حوزه آگاهی یافتن، آموزشها و به کارگیریِ این آموزشها و حرفهها در زندگی اجتماعی و فردی، تابع یک سری ارزشها و به تبع آن، برنامهریزی خاصی است که تمام آن مبتنی بر فرهنگ مدرن غرب است.
لزوم انتظار برنامهریزی شده
اگر شما در مقابل این فرهنگ، هم معنویت، توحید، عدالت و تعالی انسان را دنبال میکنید باید این تعالی و عدالت معنوی و ارزشهای معنوی را به یک شبکه ارزشها تبدیل و بعد آن را به برنامهای برای زندگی اجتماعی و خصوصیِ همه ما و از جمله برای بانوان تبدیل کنید؛ ببینید نظریه پردازان غرب، چگونه زنان را از حوزه زندگی خصوصی به زندگی اجتماعی وارد کردهاند! این وضعیتی که شما در ارتباط زن و مرد در غرب شاهد هستید، پوشش، فرهنگ، ارتباطات و مراوداتشان، یک امر دیرپایی نیست؛ اگر سه چهار قرن به عقب بروید در خود غرب واقعاً پوشش و حجاب و مسائلی از این دست در روابط اجتماعیِ زنان غربی وجود داشته است. بعد از رنسانس، ارزشهایی را محور قرار داده و بر اساس آن انتظارات اجتماعی را ایجاد و تبدیل به اخلاق اجتماعی کردند، و آنها را متناسب با رشد تکنولوژی، تغییر دادند. الآن شما میبینید که چگونه جامعه بانوان را اداره میکنند. البته این امر مختص به جامعه بانوان هم نیست، آنها برای همه انسانها و برای همه ساعات زندگیشان برنامهریزی نمودند که باید چطور و در کجا متولد شود؟ چطور از این مادر در دوران بارداری تغذیه شود و بعد چگونه باید به مهدکودکها تحویل و محل پرورش اجتماعی کودکان داده شود؟ از کجا این کودک باید وارد عرصه آموزش و تعلیم بشود؟ در کجا استخدام شود و چطور زندگی کند؟ چند سال کار کند و بازنشستگیاش چگونه باشد؟ برای شصت، هفتاد سال، برنامهریزی کردهاند و هیچ لحظهای را خالی نگذاشتهاند. واقعاً نوع زندگی بانوان در غرب کاملاً مدیریت و ارزشسازی میشود. در ذهن آنها ایجاد انتظارات شده و سپس، بر آن اساس برنامهریزی میشود. قرن غرب، ارزشها را با اختلافات و تغییراتی که اقتضای مناطق، اقوام و ملل مختلف است، جاری نموده و هم اکنون برای حل بحران مشروعیّت و مشکلاتی که در برخورد و تحقیر فرهنگهای دیگر داشتند، به دنبال تنوّع فرهنگی و ایجاد یک همگرایی در بین فرهنگهای مختلف بر اساس ارزشهای بنیادین غربی هستند و در عین اینکه تنوّع فرهنگها را در این برنامهریزی جدید ملاحظه میکنند، میخواهند همه این فرهنگها به فرهنگ خُرده تبدیل شود و بر محور ارزشهای بنیادین غرب ساماندهی شود.
ما نیز باید در مقابل غرب همین گونه عمل کنیم، یعنی اگر منتظر یک تحوّل همه جانبه و فراگیر در همه ابعاد حیات انسان هستیم، باید بتوانیم ارزشهایی را که منتظر تحققش هستیم، مدیریت کنیم تا آرام آرام وارد زندگی ما شده و به مدل زندگی ما تبدیل شوند؛ یعنی الگوی خوراک، پوشاک، مسکن، ارتباطات، اشتغال، خانهداری، حضور در محیط اجتماعی و... را بر اساس آن ارزشها شکل دهیم.
ضرورت بازنگری مفهوم انتظار
بنابراین اگر واقعاً میخواهیم بانوان منتظر تربیت کنیم، باید مفهوم انتظار را ـ به خصوص در زمینه مسئولیتهایی که بر دوش بانوان است ـ بازتولید و این را در همه ابعاد زندگیشان جاری کنیم. ارزشها و مفاهیم و ساختارهای اجتماعی که متناسب با آن تولید میشود، همه اینها باید از نو، بر محور مفاهیم و ارزشهای اصلی ـ که شما در دوره ظهور آن را میخواهید محقّق ببینید ـ بازتولید شود و مدیریتی اتفاق بیفتد که این مفاهیم تولید شده آرام آرام تبدیل به نوع زندگی بانوان شوند. به همین علت باید یک پژوهش جامع و بعد از آن یک برنامهریزی کامل صورت گیرد. البته منظور از این «بعد»، بعد رُتبی نیست، بلکه ترتّب منطقی بینشان است.
فرهنگ انتظار و تدوین نظام جامع
آنچه که غفلت از آن مانع رسیدن به مقصد میشود، این است که در تولید فرهنگ زندگی و تبدیل آن به برنامه باید در مقیاس کلان، برنامهریزی شود. وقتی که میدان درگیریِ ما با فرهنگ مدرن و ارزشهای مدرنیته ـ که به یک برنامه و فرهنگ برای همه ساحتهای زندگی تبدیل شده ـ یک میدان درگیریِ بزرگ است؛ پس باید نقشه ما جامع باشد و لو مقیاس عمل، کوچک باشد.
اگر شما در میدانی بجنگید که دشمن با یک نقشه کلان و از زوایای مختلف، شما را در معرض تهدید و هجوم قرار داده، برنامهریزی شما برای فتح یک سنگر و یک ضلع، بدون توجه به هجوم همه جانبه، قطعاً ناکارآمد خواهد بود. اتفاقاً یکی از نکات ضعف برخورد ما با تهاجم فرهنگیِ غرب همین است که نقشه آنها جامع، فراگیر، دورنگرانه و برای همه عرصههای حیات است و میخواهند یک توسعه پایدار و همه جانبه را در مقیاس جامعه جهانی مدیریت کنند، اما ما در مواجهه با آن، در مقیاس خُرد، برنامهریزی میکنیم. مثلاً آنها وقتی برای تغییر اخلاق و فرهنگِ تأمین غرائز انسان برنامهریزی میکنند، میخواهند نگاه انسان را به این غریزه و کارآمدی و نوع بهرهمندی و فعالسازیاش و نوع ارتباط اقشار و اخلاق و عاطفهای که باید در این زمینه حاکم باشد، تغییر دهند. بر این اساس، هم مبانیاش را تولید میکنند و هم آن را از طریق هنر به محصولات فرهنگی تبدیل کرده و بعد هم در زندگی بشر جاری میکنند؛ ارتباط اقشار و مفهوم ارتباط زن و مرد و ارتباطات عاطفی و غریزی آنها را تغییر میدهند؛ معنای نیازمندی انسان را در این عرصه عوض میکنند و مقیاس احساس نیاز را به شکل مغالطه آمیزی بالاتر میبرند تا همه افرادی را که تشکیل خانواده دادهاند دچار بحران کرده و به این وسیله مفهوم خانواده را عوض کنند. آنها این طور عمل میکنند ولی ما میخواهیم با وام ازدواج این مشکل را حل کنیم! نه اینکه این اقدام نشود، اگر این اقدام درون یک نقشه جامع و تعریف شده باشد، بسیار خوب است؛ ولی اگر ما خیال کنیم که خطر دشمنی که با هجوم فرهنگی و در قالب جنگ نرم به سراغ ما آمده را میتوانیم فقط با وام ازدواج، رفع کنیم؛ نگاهی کوتهبینانه است! دشمن، اخلاق را به صورت نسبی، تابع تکامل و تکنولوژی تعریف میکند و به دنبال تغییر مفهوم اخلاق و ارزشها با یک برنامهریزی جامع است، اما ما میخواهیم این را از طریق یک برنامهریزی خُرد حل کنیم.
اگر ما مأموریت خودمان را بازتولید حقیقت انتظار و لوازم آن در حوزه فرهنگ و اقتصاد و همه عرصههای حیات بانوان بدانیم و بخواهیم این مفهوم و ارزشهایی را ـ که نمایانگر انتظار هستند و در دل یک انسان منتظر به عنوان ارزشهای محوری دنبال میشوند ـ محقق کنیم، نباید فقط در حوزه خصوصی خودمان برایش برنامهریزی کنیم. اینکه یک آدمِ اخلاقی بشویم، کافی نیست. ما باید برای تحقق این ارزشها در عرصه حیات اجتماعی و فردی و همه ساحتها و زمانهای زندگی، از طفولیت تا هنگام مرگ، تلاش و برنامهریزی کنیم و در این بازتولید، در یک نقشه جامع عمل نماییم.
حاصل سخن
نمیتوان مسئله ارتباط اقشار، مأموریتهای زن در خانواده، نوع تحصیل و نوع حضور اجتماعی را جدای از بقیه مسائل برنامهریزی نمود. البته در برنامهریزی برای تغییر نوع نگاه بانوان به زندگی و آرمانها و روابطشان باید در مقیاس ممکن و کوچکی عمل کنیم. این امر باید درون حلقههایی از یکسری اقدامات تعریف شده در یک برنامه جامع که به سمت تحقق ارزشهای انتظار در حوزه زندگی خصوصی و جمعی بانوان میرود دنبال شود که این امر، نیاز به تفکر و پیگیری دارد. این مأموریت را باید بر روی دوش خود بانوان گذاشت؛ یعنی خود آنها هستند که باید بسیاری از مسائل خودشان را با دنیای غرب ـ که در صدد استحاله انسان و منحل کردن روح انسانیت و هویّت جمعی انسانها در فرهنگ سرمایهداری است و به انسان به عنوان یک منبع تولید سرمایه و ثروت نگاه میکند و تمام برنامهریزیاش روی انسان به عنوان یک منبع ثروت است ـ حل کنند.
خود بانوان هستند که باید با این سیطره فرهنگ غرب بر زندگی و هویّت جمعی آنها به شدت مبارزه کنند؛ خودشان مفاهیم را بازتولید و برای تحقّق و عملیاتی و اجرایی شدنش در همه عرصههای زندگی، تلاش کنند.1
پینوشتها:
* . رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم.
1. سخنرانی در همایش زنان منتظر، مسجد مقدس جمکران، 31/4/89، با تلخیص و تغییر در سجاوندی جملات.
منبع:نشریه امان ،شماره 29 ،فروردین و اردیبهشت 1390
زمینه سازی ظهور
مقدمه: با غیبت امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف،شیعیان،مسلمانان و همه جهانیان دچار محرومیتی جانکاه و عمیق شدند. شیعه در این عصر با پذیرش مسئولیت تاریخی خود برای خروج از این محرومیت ،چشم به راه موعود و عصر ظهور ،به انتظار ایستاد؛انتظاری که بار سنگین رسالت زمینه سازی برای ظهور را با خود به همراه داشت؛چرا که انتظار عمل است و برترین عمل ها(افضل الاعمال انتظار الفرج)(1)،جهاد است و بهترین جهادها (افضل جهاد امتی انتظار الفرج)(2).انتظار آمادگی است و زمینه سازی (من انتظر امراً تهیّأ له )(3)؛آمادگی و زمینه سازی برای همه خوبی ها و زیبایی ها و رهایی از همه حرمان ها و محرومیت ها . انتظار تعهد است و مسئولیت (المنتظر لامرنا کالمتشحّط بدمه فی سبیل الله )(4)و این همه یعنی رسالت بزرگ شیعه و میثاق تاریخی او در غیبت امام در هر صبح و شام (و انتظر الفرج صباحاً و مساءاً)(5).رسالت منتظران در عصر غیبت ،زمنیه سازی برای ظهور است ؛«یخرج ناسٌ من المشرق فیوطّئون للمهدی یعنی سلطانه»(6)،«لِیُعدنّ احدُکم لخروج القائم و لو سهماً»(7)،«من ارتبط دابه متوقعاً به امرنا....»(8)
زمینه سازی کلمه نیست ،روح است و معنا ،حرکت است و پویایی ،شور است و نشاط.
زمینه سازی همراهی با امام و هم افق شدن با اهداف بلند و میثاق با آرمان های بالنده اوست.
مفهوم زمینه سازی ظهور
همان گونه که گذشت،حقیقت انتظار،همان آمادگی و زمینه سازی است و برای زمینه سازی ،به چیزی بیش از روایات انتظار که به برخی از آنها اشاره شد،نیازی نیست. علاوه بر اینها در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم(یخرج ناسٌ من المشرق فیوطّئون للمهدی یعنی سلطانه )از واژه «یوطّئون » از مصدر «وطأ» به معنای زمینه سازی استفاده شده است. زمینه سازی در لغت فارسی ،به معنای مقدمه چینی ،آماده ساختن ،تهیه مقدمات برای منظوری است(9). اما در لغت عرب با توجه به ویژگی لغوی«وَطَأ»نه هر زمینه سازی بلکه زمینه های چیزی را کاملا فراهم کردن و راه را از هر جهت هموار کردن و بر آن تسلط داشتن است.(10)
ظهور در این جا در برابر غیبت به معنای آشکار شدن امام( علیه السلام) است. زمینه سازی ظهور یعنی فراهم ساختن و ایجاد مقدمات و اسباب و علل ظهور به گونه ای که شرایط برای تحقق ظهور و خارج شدن امام از پرده غیبت،مهیا و هموار باشد تا امام بتواند حرکت خود را آغاز و حاکمیت جهانی اش را تحقق بخشد. این معنا از آن جا که شرح الاسمی و بسیار کلی است ،نمی تواند راه گشا و کاربردی باشد. از این رو،باید به تبیین و توضیح بیشترآن پرداخت تا ابعاد و محورهای آن شناخته شود.
توضیح بیشتر این که با توجه به تقابل ظهور و غیبت ،تحقق ظهور نیازمند برطرف کردن علل غیبت است. باید دید علل و عوامل غیبت چیست و چرا امام غیبت کرده است. علت غیبت امام هر چه باشد،بی تردید به ما باز می گردد و علل و عوامل آن را باید در خود جستجو کنیم (عدمه منّا)(12)
وجود ضعف هایی در شیعیان و جامعه شیعی و کوتاهی و ناتوانی آنان را از حمایت امام ،کار را به آن جا رساند که امام برای حفظ جان خود مجبور شد از صحنه غایب شود و به صورت پنهان ،نقش آفریند(13). از این رو ،با تغییر و تحول شرایط و ایجاد باید ها و نبایدهایی در شیعیان و جامعه شیعی می توان زمینه های ظهور را فراهم کرد. تا آن گاه که تحولی در بینش و معرفت ،گرایش و ایمان ،کنش و رفتار «فرد» و اهداف و روابط و ساختار «جامعه»صورت نگیرد و فرد و جامعه شیعی بر وظایف و عهد و پیمان های خود با امام وفا نکند و به سطحی از رفتار با یکدیگر که در روایات به آن امر شده ،دست نیابد ،انتظار ظهور بی معناست(14) و خود را منتظر دانستن،بیهوده است؛چرا که انتظار عمل است و بهترین عمل ها.
ـ امکان زمینه سازی(نقش انسان ها در زمینه سازی ظهور)
آیا اصولا زمینه سازی برای ظهور و تسریع در آن و جلو انداختن فرج امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف امکان دارد،یا این که فرج حضرت هم چون پدیده قیامت ،امری است که تلاش انسان ها و اراده و اختیار آنان در تسریع و تأخیر آن تأثیر ندارد؟
مبانی کلامی و بسیاری از آیات و روایات (که به برخی ازآنها اشاره خواهد شد )به وضوح بر تأثیر انسان ها در تحول وضعیت خود و تغییر جوامع دلالت دارند. از این رو ،می توان ادعا کرد ظهور امری است تحصیلی و نه حصولی . به عبارت روشن تر ،تلاش انسان ها و اراده و اختیار آنها در تحقق ظهور تنها مسئله ای تأثیر گذار است و هر چه تلاشش بیشتر و آمادگی زودتری به دست آید ،ظهور نیز زودتر رخ می دهد،نه آن که تلاش و عدم تلاش انسان ها در ظهور هرگز تأثیرگذار نباشد و ظهور،مثل قیامت باشد که در زمانی معین و بدون دخالت و تلاش انسان ها اتفاق خواهد افتاد . از این رو،نه تنها زمینه سازی ظهور امکان دارد،بلکه شیعیان در تعجیل و تحقق آن تأثیری اساسی و بی بدیل دارند و به آن مکلفند:
1ـ «إنَّ اللهَ لَا یُغیِّرُ مَا بِقومٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِم»(15)
همانا خداوند سرنوشت هیچ قومی (و ملتی )را تغییر نمی دهد مگر آنان آن چه را در خودشان است تغییردهند.
2ـ «وَلَو أَنَّ أَهلَ القُُری آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنَا عَلَیهِم بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرضِ»(16)
و اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند،برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم.
3ـ «یَا أَیُّهَا الَّذیِنَ امَنُوا إِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثبِّت أَقدامَکُم»(17)
ای کسانی که ایمان آوردید ،اگر خدا را یاری کنید،شما را یاری می کند و گام های شما را استوار می گرداند .
4ـ امام صادق علیه السلام می فرماید:
هنگامی که شکنجه ها و فشارها بر بنی اسرائیل طول کشید،چهل صباح به درگاه خداوند ضجه و گریه کردند. خداوند به موسی و هارون وحی فرمود که آنها را از دست فرعون خلاص کنند. پس 170سال (از چهارصد سال رنج و زحمت مقدّر)را از آنها برداشت. سپس حضرت فرمودند:
هکذا انتم لو فعلتم لفرّج الله عنّا فأما اذ لم تکونوا فانّ الامر ینتهی إلی منتهاه(18)؛
هم چنین شما اگر این گونه عمل می کردید،هر آینه خداوند بر ما گشایش می داد،ولی اگر چنین نباشید،همانا این امر تا آخرین مرحله را طی خواهد کرد.
5ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
یخرج ناس من المشرق فیوطّئون للمهدی یعنی سلطانه(19)؛
گروهی از مشرق زمین (ایران)بپاخاسته و زمینه ساز حکومت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می شوند.
زمینه های ظهور
با نگاه به تعریف و توضیح زمینه سازی ظهور ،روشن است که برای تحول در افراد و جامعه و ایجاد ویژگی ها و رفتارهایی در فرد و اجتماع ،لازم است «عوامل غیبت»و «شرایط ظهور»را در روایات بررسی و واکاوی کرد. این مقاله به بررسی شرایط ظهور و روایاتی می پردازد که به صراحت از شرایط ظهور یاد می کنند. (این روایات گاهی به صورت جملات شرطیه و گاهی به شکل جملات غیر شرطی است )و بررسی عوامل و دلایل غیبت امام عجل الله تعالی فرجه الشریف در مقالی دیگر خواهد آمد.
ناگفته نماند به غیر از این دو طریق،از راه های دیگری هم می توان برای شناسایی زمینه های ظهور بهره گرفت که در ذیل به آنها اشاره می شود-شایسته است به آنها هم در مجالی دیگر پرداخته شود. این راه ها می توانند مکمل کار ما و یکدیگر باشند :
-دلایل غیبت برخی از انبیای الهی؛
-وظایف منتظران و شاخص های جامعه منتظر ؛
-ویژگی های عصر ظهور و حکومت حضرت؛
-مبانی،اهداف و ویژگی های حکومت دینی و سیره امامان علیه السلام در ایجاد آن ؛
-روایات احیای امر و ایجاد تحمّل پذیرش ولایت معصوم در مردم؛
-روایات نصرت اهل بیت علیهم السلام و چگونگی و شکل های یاری آنان؛
-روایات روابط شیعیان و تکافل و عهده داری آنان نسبت به یکدیگر.
روایات شرایط ظهور
1ـ روایات به صورت جمله شرطیه
الف)روایات دسته یکم
در این دسته،تنها یک روایت وجود دارد .آن هم توقیع به شیخ مفید است که شرایط ظهور را به صورت ادات شرط (لو شرطیه )بیان می کند . امام عجل الله تعالی فرجه الشریف در بخشی از نامه دوم خود به شیخ مفید که در اول شوال سال 412قمری شرف صدور یافته ،به نقل صاحب احتجاج می نویسد:
و لو انّ اشیاعنا- وفّقهم الله لطاعته -علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجّلت لهم السّعاده بمشاهدتنا علی حق المعرفه و صدقها منهم بنا،فما یحبسنا عنهم الّا ما یتصل بنا ممّا نکرهه و لا نؤثره منهم(20) ؛
اگر شیعیان ما -که خداوند توفیق طاعتشان دهد-در وفای به عهدی که بر عهده دارند ،هم دل بودند ،مبارکی دیدار ما از آنها به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار (ظهور)ما زودتر نصیب آنان می گشت. دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان درباره ما. پس ما را چیزی جز اعمال ناشایست آنها که انتظارش را از آنها نداشتیم،محبوس نکرده است (ظهور را به تأخیر نینداخته است).
سند و دلالت این توقیع باید بررسی شود.
یک -سند توقیع
این توقیع شریف در کتاب احتجاج شیخ طبرسی به صورت مرسله آورده شده و با توجه به مبنای مشهور در پذیرش صحت اخبار(وثاقت خبر)،در برابر مبنای غیر مشهور (وثاقت راوی)(21)،قراین متعددی بر صحت این توقیع و صدور آن از جانب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می توان یافت. از جمله شواهد این است که شیخ طبرسی علت ارسال را در اسناد کتاب احتجاج چنین بیان می کند:«ما اسناد بیشتر روایات را نیاوردیم به دلیل اجماع یا موافقت عقل،یا شهرت در کتاب های سیره و غیره آن بین موافق و مخالف.»(22)
شهید محمد صدر در اعتبار توقیعات شیخ مفید می گوید:
طبرسی اعتبار آنها را از مسلّمات می دانسته و به صورت تردید نقل نکرده است .گویا صحت آنها را پذیرفته و چه بسا به دلیل شهرت و وضوح آنها ،هم چون بسیاری دیگر از روایاتش ،سند آنها را ذکر نکرده است ،گرچه این اسناد در قرون بعدی از بین رفته باشد.بدین جهت ،می توان نسبت به صحت سند ،گمان کافی داشت.(23)
از دیگر شواهد ،عمل فقها به مراسیل هم چون عمل آنها به مسانید است ،البته مادامی که دلیل قوی تر با آن معارض نباشد . شیخ طوسی در عدّه بر این سخن تصریح می کند :«بانّ الطائفه عملت بالمراسیل عند سلامتها عن المعارض کما عملت بالمسانید»(24)و پرواضح است که توقیعات شیخ مفید معارضی ندارند .
شاهد دیگر این که این توقیعات در قرن ششم بنابر اتفاق علمای شیعه و اجماع آنها پذیرفته بوده است. دلیل بر این ادعا کلام ابن بطریق صاحب کتاب العمده متوفای سال ششصد قمری است . صاحب حدائق در کتاب لؤلؤ به نقل از ابن بطریق در کتاب نهج العلوم الی نفی المعدوم می نویسد:
طریق دوم در تأیید شیخ مفید چیزی است که همه شیعیان آن را نقل کرده و مورد پذیرش قرار داده اند و آن سه نامه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به شیخ مفید است . (سپس می افزاید)و این بالاترین مدح و تأیید و بهترین ستایش و تعریف از جانب امام است.(25)
شیخ بحرانی بعد از ذکر ابیات نوشته شده بر قبر شیخ مفید می گوید:
و لیس هذا ببعید بعد ما خرج عنه علیه السلام من التوقیعات للشیخ المذکورالمشتمله علی مزید التعظیم و الاجلال.(26)
صاحب مقابس الانوار نیز در مدح شیخ مفید می گوید:
...صاحب التوقیعات المعروفه المهدویه المنقول علیها الاجماع الامامیه...(27)
ممکن است به صحت این توقیعات اشکال کنند که چرا سید مرتضی،شیخ طوسی و نجاشی از بزرگان علمای آن زمان و شاگردان شیخ مفید و حتی خود شیخ مفید در کتاب غیبت و ارشاد و یا دیگر کتاب های خود به این توقیعات نپرداخته اند. در جواب می توان گفت در نامه اول ،شیخ از افشای محتوای نامه نهی شده:«و لا تظهر علی خطّنا الذی بما سطرناه بماله ضمّناه احداً»و دیگران هم احتمالاً به همین دلیل از افشای آن خودداری کرده اند؛چون به رغم این که خطاب به شیخ مفید است،اما خصوص مورد از عموم حکم باز نمی دارد(28). البته در توقیع دوم آمده که می تواند نامه را به برخی از افراد مورد اعتماد نشان دهد،اما به دلیل امکان سوء استفاده دیگران و باز شدن باب ادعا و یا نهی در توقیع حضرت (أ لا فمن ادعی المشاهده فهو کاذب مفترٍ)(29)چه بسا فقط در سینه برخی خواص حفظ می شد تا بالاخره در قرن ششم شیخ طبرسی و ابن بطریق آن را در کتاب هایشان نوشتند و بدین وسیله آن را حفظ کردند .
دو -دلالت توقیع
اول-حرف «لو»در توقیع ،شرطیه امتناعیه است(30) و تعریف آن بنابر گفته سیبویه از بزرگ ترین علمای نحو که دقیق ترین و صحیح ترین تعریف هاست،چنین است:
حرف یدلّ علی ما کان سیقع لو قوع غیره(31) ؛
حرفی است که دلالت می کند بر آن چه واقع شده (جزا)،به علت واقع شدن غیرش (شرط)[چنان چه غیرش واقع شده بود].
با توجه به این تعریف و تأمل در نمونه های متعدد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد،می توان گفت «لو»شرطیه دلالت می کند بر این که جزا در گذشته محقق نشده است؛زیرا شرط آن در گذشته واقع نشده و علت امتناع و عدم تحقق جزا چیزی جز عدم وقوع شرط در زمان گذشته نیست و بر امتناع ذاتی شرط هیچ دلالتی ندارد و یا اگر در گذشته واقع نشده ،در آینده هم هر گز نمی تواند واقع شود،بلکه آنها را می توان از قراین داخلی و خارجی به دست آورد. چه بسا با توجه به برخی قراین ،ایجاد شرط نه تنها دست نیافتنی نباشد که مطلوبیت هم داشته باشد ،مانند آیه :«وَ لَو أَنَّ أَهلَ القُرَی آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنَا عَلَیهِم بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرضِ»(32) که در این آیه تحقق شرط در آینده نه تنها محال نیست ،مطلوب هم هست. با وجود این ،در آیه« وَ لَو تَقَوَّلَ عَلَینَا بَعضَ الأَقَاوِیلِ لَأَخَذنَا مِنهُ بِلیَمِینِ ثمَّ لَقَطَعنَا مِنهُ الوَتِینَ»(33) کلمه «لو»شرطیه به بیش از این دلالت ندارد که اگر در گذشته پیامبر سخنانی را به دروغ به ما نسبت می داد،یقیناً رگ گردن او را قطع می کردیم،اما این که در آینده هم چنین کاری را نمی کند،آیه نسبت به آن ساکت است-البته به قرینه عصمت پیامبر می توان ادّعا کرد که چنین چیزی در آینده هم واقع نخواهد شد.
به نظر می رسد آن چه باعث این توهم در «لو»شرطیه شده ،استفاده از کلمه «امتناعیه »در نام گذاری این نوع از «لو»به شرطیه امتناعیه و یا به کار بردن کلمه «امتناع»در تعریف شایع آن (حرفِ امتناعٍ لامتناع)باشد که هم چنان که اشاره شد تعریفی غلط یا نیازمند توجیه است.
با توجه به آن چه آورده شد،گرچه حرف «لو»در این توقیع شریف شرطیه امتناعیه است،اما اینهرگز بدین معنا نیست که شرط هم دل شدن شیعیان در وفای به عهدی که بر عهده دارند،امری محال و دست نیافتنی است؛زیرا قراین و شواهد متعددی بر آن دلالت دارد که نه تنها تحقق شرط محال نیست،بلکه مطلوب هم هست؛زیرا بنابر ادله فراوان ،هم دلی و وفای به عهد مطلوبیت نفسی دارد. از همین رو ،حضرت برای آن دعا می کند :«وفّقهم الله لطاعته»و آن را از شیعیان می خواهد. عبارت بعدی در توقیع که با فاء تفریع آغاز می شود (فما یحبسنا عنهم الّا ما یتّصل بنا مما نکرهه و لا نؤثره منهم )نیز نشان می دهد که این امر نه تنها دست نیافتنی نیست که از هرجهت مطلوب امام علیه السلام است.(34)
دوم-جمله شرطیه «لو أن اشیاعنا...»منطوقی دارد و مفهومی . منطوق این توقیع،دلالت بر این دارد که یکی از شرایط ظهور،هم دلی و وحدت شیعیان در وفای آنها به عهد و پیمان هایشان با امام است و آن چه ما در بحث شرایط ظهور بدان نیازمندیم ،همین است ،اما به جاست که همین جا درباره مفهوم این توقیع هم گفت و گو کنیم. نخست به دلیل این که در بحث از دلایل غیبت ،از مفهوم آن توقیع به عنوان یکی از ادله غیبت سخن خواهیم گفت. دوم این که با توجه به دیگر روایاتی که شرایط ظهور را به صورت جمله شرطیه بیان می کند ،منطوق آنها با مفهوم توقیع ،در تعارض خواهد بود و این تعارض را باید حل کرد. از این رو برای بحث درباره مفهوم شرط در این توقیع ،در دو موضوع ذیل به تأمل بیشتری خواهیم پرداخت.
1ـ تفاوت مفهوم شرط در مباحث اصول فقه که ناظر به احکام و انشائیات است با توقیع که اخبار است؛
2ـ تفاوت تعدد شرط با جزای واحد(اذا تعددّ الشرط و اتّحد الجزاء) در اصول با توقیع.
دلالت جمله شرطیه بر مفهوم در اصول فقه بر سه امر متوقف است:
الف)ارتباط و ملازمه بین شرط(مقدم )و جزا(تالی)؛
ب)شرط سبب برای جزا باشد (رابطه سبیّت بین شرط و جزا)؛
ج)شرط سبب منحصره برای جزا باشد.(انحصار شرط برای جزا).
دلالت جمله شرطیه بر دو مورد نخست به وضع هیئت جمله شرطیه است و دلیل آن هم تبادر است ،اما دلالت بر انحصار شرط به دلیل اطلاق است؛زیرا برای حکیمی که در مقام بیان است،واجب است چنان چه شرط دیگری بدیل و یا عدل آن شرط باشد (به گونه ای که هر دو با هم شرط آن جزا باشند )،آن را به صورت عطف به «او»(در صورت بدیل)یا عطف به «واو»(در صورت عدل)بیان کند. (35)
گفتنی است که مفهوم شرط در اصول با مفهوم شرط در توقیع از دو جهت با یکدیگر تفاوت دارند:یکی این که مفهوم شرط در اصول ناظر به حوزه تکلیف و انشاست و در توقیع اخبار است و دیگر این که در اصول غالباً از ادات شرط حال وآینده مثل «اِن»و«اذا»استفاده می شود و چنان چه از «لو»استفاده شود (36)،به قرینه این که مولا در مقام بیان حکم است،از آن حکم تکلیفی استفاده می شود ،بر خلاف توقیع که از حرف شرط ماضی استفاده شده است.
گفتنی است در مفهوم شرط در حوزه انشا و تکلیف ،شرط به دلیل اطلاق و در مقام بیان بودن مولا،سبب منحصره است،اما در امثال توقیع اگر قرینه ای بود که دلالت بر این مقام بکند ،می توان شرط را سبب منحصره دانست و گر نه چه بسا مولای حکیم مجموعه شرایطی را در نظر گیرد و از میان آنها به برخی اشاره کند. البته به قرینه اهمیت موضوع،ادعای این که حضرت در مقام بیان باشد،چندان بعید نیست.
از دیگر مباحث مطرح شده در مفهوم شرط در اصول ،بحث تعدّد شرط با جزای واحد است:«اذا تعددّ الشرط و اتّحد الجزاء؛چنان چه شرط متعدد اما جزا واحد و تکرار ناپذیر باشد »مانند«اذا خفی الاذان فقصّر»و «اذا خفی (خفیت)الجدران فقصّر»،آیا خفای اذان و جدران هر دو شرط برای قصر نماز است و یا هر یک از دو شرط به تنهایی کفایت می کند؟از اولی عطف به «واو»و از دومی عطف به «أو»تعبیر می کنند. در این نظر بیشتر اصولیان (امام راحل،محقق خویی،مظفر،روحانی و....)عطف به «أو»است ،گر چه برخی هم چون نائینی قائل به عطف به «واو»هستند .(37)
چنان که اشاره شد،نظر اصولیان در مباحث فقهی ناظر به حوزه تکالیف و انشا که عطف به «أو»است،نباید تصور کرد که همین قاعده در حوزه اخبار و روایات ظهور هم به کار می رود؛زیرا به شهادت فهم عرفی،مجموع شرط ها به صورت عطف به «واو»علت تحقق جزاست و هر شرط به صورت جزء العله در تحقق تأثیر خواهد داشت و به عبارت دیگر ،در حوزه اخبار و از جمله در توقیع شریف قاعده صحیح و پذیرفته ،عطف به «واو»خواهد بود . از این رو،اگر در روایاتی دیگر نیز به صورت «لو»شرطیه به برخی دیگر از عوامل اشاره شده بود،مجموع آنها باید لحاظ شود
نکته آخر این که روایات مهدویت -که بر اساس کتاب معجم احادیث الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در هشت مجلد جمع آوری شده و حدود دو هزار روایت است -و به طور کلی روایت غیر فقهی هم چون روایات اعتقادی ،تفسیری و اخلاقی نیازمند به اصل و خاص خود است که به نمونه ای از آن اشاره شد. البته ممکن است مشترکاتی با هم داشته باشند،اما تفاوت های اساسی هم دارند. هم چنین است پرداختن به مباحث رجالی در این روایات
با توجه به همه آن چه در دلالت توقیع آورده شد،می توان چنین نتیجه گرفت که جمله شرطیه و «ولو انّ اشیاعنا...»مثل همه جملات شرطیه ،در رابطه سببی و مسبّبی بین جمله شرط و جزا ظهور دارد ،یعنی تحقق جزا (تالی )در گرو تحقق شرط (مقدم )است و از آن جا که به علت اهمیت موضوع و این که امام علیه السلام در مقام بیان همه شرایط ظهور است ،چنان چه در روایت دیگری شرط دیگری آورده نشود ،شرط برای جزا علت منحصره و تنها شرط است و اگر شرط های دیگری آورده شود،مثل «لو کملت العده...»مجموع آنها به صورت عطف به «واو»علت تحقق جزا خواهند بود و هر شرط به صورت جزء العله خواهد بود.
منبع:فصلنامه مشرق شماره 10
مهدویت و انتظار در اندیشه شهید مطهری
نویسنده : دکتر حسن رحیم پور ازغدی
مقدّمه : بحث انتظار و ظهور مهدی موعود ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ از ابعاد گوناگونی مورد چالش قرار گرفته است؛ از جمله:
1. مهمترین فلسفهای که برای تحقّق قیام مهدی برشمردهاند، تحقّق عدالت فراگیر و گسترده است. با توجّه به اینکه یکی از علل ضرورت معاد نیز همین ضرورت تحقّق کامل است و با توجّه به اینکه دنیا فقط دارگذر، و اصل و مقصد نهایی، آخرت است، دیگر تحقّق عدالت فراگیر در دنیا چه ضرورتی دارد و چرا باید در این دنیا انتظارِ عدالت داشته باشیم؟
2. در آیات و احادیث برای برخی اعمال جایگاه خاصی قائل شدهاند: نماز ستون دین دانسته شده، و امربه معروف و نهی از منکر، مایه قوامِ بقیه احکام، و... . در این میان انتظار فرج، افضل اعمال شمرده شده است. چرا انتظار، چنین جایگاهی دارد؟ به ویژه اگر توجّه کنیم که در بقیه موارد، فعل ایجابی و اقدام صورت میگیرد؛ اما ظاهراً انتظار، فعل سلبی و اقدام نکردن و منتظر ماندن است. چگونه کاری نکردن مهمترین و برترین کار دانسته شده است؟
3. یکی از مباحثی که امروزه جدّی مطرح میشود، بحث جهانیشدن است و میدانیم حکومت مهدی(علیه السلام) نیز حکومت جهانی است. قیام او فلسفهای جهانی دارد و الگوی اسلامی جهانیشدن را میتوان همان حکومت مهدی(علیه السلام) دانست. اگر از این زاویه نگریسته شود، آیا جهانیشدن رنگ و بوی دیگری نخواهد گرفت و در آن صورت، وظیفه ما در قبال آنچه امروزه به صورت جهانیشدن مطرح شده، چیست؟
گذشته از اینگونه پرسشها که در خصوص اصل مهدویت و انتظار مطرح است، خود مفهوم انتظار، در درون خود نیز با چالشهایی جدّی مواجه است که شاید مهمترین آنها این باشد که با توجه به اینکه در احادیث آمده ظهور، زمانی رخ میدهد که جهان پر از ظلم شده باشد، آیا هرگونه تلاش اصلاحی عملاً ظهور را به تاخیر نمیاندازد؟ اگر باید منتظر ظهور بود، پس باید از اقدامات اصلاحی دست برداشت و این به معنای نفی وظایف اجتماعی است که در دین بر دوش انسان گذاشته شده است (نظیر امر به معروف و نهی از منکر)، و اگر قرار است به آن وظایف عمل کنیم، دیگر چگونه میتوان منتظر بود؟ به بیان دیگر اگر قرار است سیر بشر با این اصلاحات ما، سیر تکاملی باشد، این سیر به همین ترتیب به آخر میرسد و دیگر چه نیازی به ظهور مهدی؟
اینها و سؤالاتی از این دست، نگاهی دوباره و عمیق به مسأله مهدویت در اسلام را میطلبد که میتوان کلّ مسأله را در این جمله خلاصه کرد: از ما خواسته شده: انتظار ظهور و قیام مهدی(علیه السلام) را داشته باشیم، و مسأله ما این است که چرا و چگونه؟
در این مقاله قصد داریم با استفاده از اندیشههای شهید مرتضی مطهری پاسخ این سؤال را به دست آوریم.
سؤال از چرایی، دوگونه پاسخ میتواند داشته باشد: یک بار، سؤال چرایی، سؤال از علل شیء است و اینجا باید به تبیین فلسفه مهدویت پرداخت؛ یعنی سؤال از اینکه چرا باید منتظر بود، به این برمیگردد که چرا قیام مهدی ضرورت دارد که انتظار آن ضرورت داشته باشد؟ پاسخ دیگر، پاسخ از طریق نتایج (معلولات شیء) است؛ یعنی باید منتظر بود؛ زیرا منتظر بودن، این آثار را برای ما به همراه دارد؛ امّا بحث از چگونگی، بین این دو نحوه چرایی قرار میگیرد. این بحث از طرفی متفرّع بر فلسفه مهدویت است؛ زیرا برای معلوم شدن چگونگی انتظار ابتدا باید متعلَّق آن معلوم شود. روشن است که انتظار حمله دشمن را داشتن، چگونگیای غیر از انتظار ورود میهمان داشتن را اقتضا میکند. اینجا پس از شناخت ضرورت و فلسفه قیام موعود جهانی است که میتوان به این پرداخت که این قیام چگونه تحوّلی در تاریخ و جامعه بشری است و چگونه انتظاری را از ما میطلبد. از طرف دیگر، زمانی میتوان سخن از آثار و نتایج این انتظار به میان آورد که چگونگی این انتظار معلوم شده باشد تا بگوییم چنین انتظاری چنان ثمرهای خواهد داشت.
بدین ترتیب بحث را در سه بخش ادامه میدهیم: در بخش اوّل (فلسفه مهدویت و ضرورت انتظار) و سوم (ثمرات انتظار)، درباره چرایی انتظار سخن خواهیم گفت و در بخش دوم (نحوه انتظار و وظیفه ما) در خصوص چگونگی آن.
بخش اوّل: فلسفه مهدویت و ضرورت انتظار
در فلسفه اسلامی، قاعدهای به نام قاعده تلازم حد و برهان وجود دارد. به اقتضای این قاعده، هرگونه برهانی که بر مسالهای اقامه شود، به شناخت (حد) بهتر آن خواهد انجامید و بالعکس. (ابراهیمی دینانی، 1372: ج 3، ص 240 ـ 249). این بحث ما نیز بر همین روش مبتنی است؛ یعنی اگر بخواهیم شناخت مناسبی از مهدویت به دست آوریم، یک راه این است عللی که ضرورت مهدویت را ایجاب کرده، بررسی کنیم. به نظر میرسد مهمترین دلیل ضرورت موعود جهانی، همان فلسفه بعثت انبیا است که فلسفه خلقت نیز هست (مطهری، 1372 الف، ص 69 ـ 73). فلسفه خلقت، عبادت و عبودیت است که حقیقت عبودیت، تقرب به خدا است و فلسفه بعثت نیز طبق آیات متعدّدی از قرآن کریم، توحید و عدالت اجتماعی معرّفی شده که مطابق شرح دقیق شهید مطهری، عدالت نیز برای توحید است (همان: ص 74 ـ 85)، و مهمترین ضرورت قیام موعود جهانی نیز پرکردن زمین از عدل و قسط است؛ امّا چنانکه گفته شد، اگر قرار است عدالت کامل در آخرت محقّق شود، دیگر چه اصراری هست که در دنیا هم محقق شود؟ پاسخ به این سؤال، به نوع نگاه ما به انسان، عدالت و آخرت برمیگردد که در چند بند توضیح میدهیم:
1. جایگاه انسان در نظام آفرینش:
از منظر قرآن کریم، انسان به زمین نیامده که در زمین بماند؛ بلکه آمده تا مسیر حرکت به سوی خدا را طی کند و به مقام شایسته خویش که همان مقام خلیفه اللّهی است برسد؛ یعنی مظهر صفات خدا گردد. انسان، آنگونه که ملائکه پنداشتند، فقط موجودی نیست که در زمین فساد و خونریزی کند؛ بلکه سکّه وجودش، روی دیگری دارد که همان فلسفه آفرینش او است و در واقع آنچه در انسان اصالت دارد، همان ارزشهای متعالی وجود او است (همان، ص 52 ـ 54).
2. اصل فطرت:
با توجّه به مطلب پیشین، انسان موجود خنثا نیست که صرفاً تحت تاثیر عوامل خارجی واقع شود؛ بلکه در ذات خود، شخصیت واقعی و جهتگیری حقیقی به سمت کمال دارد که این جهتگیری، همان فلسفه اصلی وجود او است و امری است که میتوان روی آن سرمایهگذاری کرد (مطهری، 1375). این سرمایه اوّلیه به قدری اهمیت دارد که وجود هرگونه باطلی کاملاً تبعی و طفیلی این سرمایه حق است و در عالم، باطل محض وجود ندارد؛ بلکه همه باطلها در اثر افراط و تفریط در حق پدید میآیند و هویت مستقلی ندارند (مطهری، 1372 ب، ص 35 ـ 37). به بیان دیگر، انسان یک ظرف خالی محض نیست که از بیرون و تحت تاثیر عوامل خارجی پر شود؛ بلکه بذر یک سلسله بینشها وگرایشها در نهاد او نهفته است و بدین سبب انسان باید پرورش داده شود، نه اینکه مانند یک مادّه صنعتی، ساخته شود (مطهری، 1371: ص 35).
3. رابطه فرد و جامعه:
در اسلام، هم فرد اصالت دارد و هم جامعه. دیدگاه اسلام نه اصالت فردی محض است که جامعه را فقط اعتباری و قراردادی بداند، نه اصالت جمعی صرف است که هیچگونه اصالت و هویتی برای فرد قائل نباشد؛ بلکه باید گفت:
افراد انسان که هر کدام با سرمایهای فطری و سرمایهای اکتسابی از طبیعت، وارد زندگی اجتماعی میشوند، روحاً در یکدیگر ادغام میشوند و هویت روحی جدید که از آن به روح جمعی تعبیر میشود، مییابند. این ترکیب یک نوع ترکیب طبیعی مخصوص به خود است که برای آن شبیه و نظیری نمیتوان یافت. این ترکیب از آن جهت که اجزا در یکدیگر تاثیر و تأثّر عینی دارند و موجب تغییر عینی یکدیگر میگردند و اجزا هویت جدیدی مییابند، ترکیب طبیعی و عینی است؛ امّا از آن جهت که کل و مرکّب به عنوان یک واحد واقعی وجود ندارد، با سایر مرکّبات طبیعی فرق دارد؛ یعنی در سایر مرکّبات طبیعی، ترکیب، ترکیب حقیقی است؛ زیرا اجزا در یکدیگر تاثیر و تاثّر واقعی دارند و هویت افراد هویتی دیگر میگردد و مرکّب هم یک واحد واقعی است؛ یعنی صرفا هویتی یگانه وجود دارد و کثرت اجزا تبدیل به وحدت کل شده است؛ امّا در ترکیب جامعه و فرد، ترکیب، ترکیب واقعی است؛ زیرا تاثیر و تأثّر و فعل و انفعال واقعی رخ میدهد و اجزای مرکّب که همان افراد اجتماعند، هویت و صورت جدید مییابند؛ امّا به هیچ وجه، کثرت تبدیل به وحدت نمیشود و انسان اکمل به عنوان یک واحد واقعی که کثرتها در او حل شده باشد، وجود ندارد. انسان اکمل، همان مجموع افراد است و وجود اعتباری و انتزاعی دارد
(مطهری، 1374، ص 27 ـ 26)؛
بنابراین، تحقّق سعادت فرد بماهو فرد، لزوماً به معنای تحقّق سعادت جامعه بماهو جامعه نیست؛ چرا که هر دو اصالت دارند و زمانی میتوان واقعاً سعادت انسانی را محقّق شده دانست که افزون بر سعادت فرد، سعادت جامعه نیز محقّق شود.
4. رابطه دنیا و آخرت:
آخرت باطن دنیا است بدین معنا که عالم آخرت عالمی کاملاً مستقل نیست که بعد از پایان زمانی دنیا،تازه آغاز شود؛ بلکه با نظر عمیق به آیات و روایات میتوان دریافت که آخرت در باطن دنیا قرار دارد؛ پس جزای آخرتی، نه جزای قراردادی است و نه حتی رابطه علّی و معلولی با اعمال دنیایی دارد؛ بلکه جزای آخرتی به ظهور رسیدن باطن همین اعمالی است که در دنیا انجام میدادهایم (مطهری، 1373 الف، ص 201، و نیز 1373 ب، ص 30 ـ 32)؛ پس میتوان گفت: سعادت آخرتی، تجلّی باطنی و واقعی سعادت دنیایی است؛ بدین لحاظ که در تعبیر قرآن کریم، انسانی که از یاد خدا غافل باشد، گرچه انواع امکانات رفاهی در اختیارش باشد، باز زندگیاش سخت و ناخوشایند است و در مقابل، اولیای خدا هر قدر هم که به لحاظ ظاهری در رنج و سختی باشند، در خوشی و آرامش کاملند. بدین ترتیب، برای تحقّق عدالت واقعی در قیامت باید هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی، انسانِ کمال یافته در دنیا وجود داشته باشد.
5. انواع کمال انسانی:
اعمال انسان در زندگیاش را میتوان از حیث چهار رابطه بررسی کرد: رابطه او با خود، با خدا، با دیگر انسانها، و با طبیعت؛ امّا میتوانیم با نظری دقیقتر بگوییم که بازگشت این چهار رابطه به دو رابطه است: رابطه با خدا و رابطه با دیگران.
همانگونه که کمال انسانی از حیث رابطهاش با خدا مطرح است، از حیث رابطه انسانها با همدیگر نیز بحث رسیدن به کمال انسان، قابل بررسی است. بدین ترتیب میتوان گفت: به رغم اینکه پیامبر خاتم… کسی است که به لحاظ فردی تمام مراتب کمال انسانی را پیموده است (الخاتَم مَن ختم المراتب بأسرها)، امّا هنوز لزوماً انسان تمام مراتب کمال خویش را سپری نکرده؛ زیرا این مراتب کمال را به لحاظ اجتماعی نیز باید بپیماید و البتّه این نقصی بر مقام پیامبر خاتم… نیست؛ بلکه نقصی بر مجموعه انسانها است که هنوز آماده تحقق آن کمال جمعی نشدهاند. به بیان دیگر، با توجّه به اینکه جدا از فرد، جامعه هم اصالت دارد، به کمال رسیدن جامعه هم موضوعیت دارد و این به کمال رسیدن باید در عالم انسانی تحقّق یابد که شاید فلسفه رجعت نیز همین باشد.
بدین ترتیب، همانگونه که به لحاظ فردی برای تحقق مقام خلیفهاللهی که خدا برای انسان در نظر گرفته، باید انسانی وجود داشته باشد که آن مقام در او تحقّق یابد، به لحاظ اجتماعی نیز برای تحقّق مقام خلیفهاللهی باید جامعه کاملی در جهان پیدا شود. جالب اینجا است همانطور که انسان به لحاظ فردی جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا است (صدرالمتألهین شیرازی، 1410: ج8، ص347)، به لحاظ اجتماعی هم سیر حرکتی او از نهادهای اقتصادی آغاز میشود و به نهادهای فرهنگی میانجامد:
انسان در اثر همه جانبه بودن تکاملش، تدریجاً از وابستگیاش به محیط طبیعی و اجتماعی، کاسته، و به نوعی وارستگی که مساوی است با وابستگی به عقیده و ایمان، افزوده است و در آینده به آزادی کامل معنوی دست خواهد یافت (مطهری، 1371، ص37).
سیر تکاملی بشریت به سوی آزادی از اسارت طبیعت مادّی و شرایط اقتصادی ومنافع فردی و گروهی و به سوی هدفی بودن و مسلکی بودن و حکومت و اصالت بیشتر ایمان و ایدئولوژی بوده و هست. اراده بشر ابتدایی بیشتر تحت تاثیر محیط طبیعی و محیط اجتماعی و طبیعت حیوانی خودش شکل گرفته و متأثر شده است؛ ولی اراده بشر مترقّی در اثر تکامل فرهنگ و توسعه بینش وگرایش به ایدئولوژیهای مترقّی، تدریجاً از اسارت محیط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی آزادتر شده و آنها را تحت تاثیر قرار داده است (مطهری، 1371: ص 48 و 49).
6. واقعی بودن آرمانهای اسلام:
نکته مهمّی در آموزههای اسلام هست و آن اینکه تمام آرمانهایی که در اسلام مطرح شده، واقعی و عینی و دست یافتنی است. مکاتب جدیدی که چند قرن اخیر در جهان غرب پیدا شده و آرمانهایی را مطرح کردهاند، به طور عمده معترف بودهاند که آرمان آنها از نوع ایدهآل است و توصیه آنها برای رسیدن به آن آرمان، صرفاً توصیه روشی است؛ یعنی بکوشید حتّیالامکان به آن سمت و سو بروید؛ هر چند معلوم است که آن آرمان، سرانجام، دست نیافتنی است. در واقع مدینههای فاضله آنها، اتوپیایی نبوده که واژه ایدهآل ترجمه دقیقی از آرمان آنها است؛ امّا آرمانهای اسلامی، صرفاً ایدهآل و غیر عینی نیست. اسلام، انسان را تا حدّ خلیفهاللهی میخواهد و قبل از هر چیز نمونه آن را (پیامبر اکرم… و امیر مؤمنان(ع)) به جامعه بشری عرضه میکند تا بدانند این آرمان، به وسیله انسانها دست یافتنی است. به همین ترتیب، اگر از ما میخواهد جامعهای با عدالت کامل در دنیا برقرار کنیم، تحقّق آن را هم امری واقعی میداند، نه صرفا همچون آرمانی دست نیافتنی.
7. تقابل حقّ و باطل و غلبه نهایی حق:
هر چند در مجموع، حرکت تاریخ، تکاملی است، ولی سیر تکاملی آن جبری و لایتخلّف نیست و چنین نیست که هر جامعهای در هر مرحله تاریخی لزوماً نسبت به مرحله قبل از خود کاملتر بوده باشد. نظر به اینکه عامل اصلی این حرکت، انسان است که موجودی مختار و آزاد و انتخابگر میباشد، تاریخ در حرکت خود نوسانات دارد؛ ولی در مجموع خود، یک خط سیر تکاملی را طی کرده و میکند (مطهری، 1371، ص 47 و 48).
به بیان دیگر، از ویژگیهای انسان، تضاد درونی میان غرایز متمایل به پایین است که هدفی جز امر فردی و محدود و موقّت ندارد و گرایشهای متمایل به بالا که میخواهد از حدود فردیت خارج شود و همه بشر افراد را در برگیرد. نبرد درونی انسان که قدما آن را نبرد میان عقل و نفس می خواندند، خواه ناخواه به نبرد میان گروههای انسانها هم کشیده میشود؛ یعنی نبرد میان انسانهای کمال یافته و آزادی معنوی به دست آورده با انسانهای منحط و حیوان صفت، که قرآن کریم آغاز این نبرد را در داستان دو فرزند آدم، هابیل و قابیل منعکس کرده است (همان: ص 38 و 39).
در طول تاریخ گذشته و آینده، نبردهای انسان تدریجاً بیشتر جنبه عقیدتی و مسلکی پیدا کرده و میکند و انسان تدریجاً از لحاظ ارزشهای انسانی به مراحل کمال خود، یعنی به مرحله انسان آرمانی و جامعه آرمانی نزدیکتر میشود تا آنجا که در نهایت امر، حکومت و عدالت، یعنی حکومت ارزشهای انسانی که در تعبیرات اسلامی از آن به حکومت مهدی تعبیر شده است، مستقر خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوان مآبانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد ماند (همان، ص 44).
نکته جالب توجّه اینکه بر اساس پارهای از احادیث، قیام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ زمانی رخ خواهد داد که سعید و شقی به نهایت کار خود رسیده باشند (همان، ص 66)؛ یعنی هر چه این حرکت تاریخ به جلو میرود، هم شقی شقیتر و هم سعید سعیدتر میشود، و چنین جامعهای است که میتواند زمینهساز قیام نهایی حق و باطل شود.
8 . ایمان به غیب و امدادهای غیبی:
نکته بسیار مهمّی که در این جنگ حق و باطل نباید مورد غفلت واقع شود، این است که نظام جهان، نظام اخلاقی است. در منظر دینی، جهان چنین نیست که در برابر عمل خوب و بد واکنش یکسانی داشته باشد و این همان چیزی است که از آن تحت عنوان امدادهای غیبی یاد میشود. قرآن کریم میفرماید: إِن تَنصُرُوا اللَّهَ ینصُرْکُمْ (محمد (47): 7)، وَمَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا (طلاق (65): 2)، إِن یکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یغْلِبُواْ مِئَتَینِ (انفال (8): 65) و ... که همگی حکایت دارد معادلات حاکم بر جهان، بسیار بیشتر از معادلات مادّی و عادی است که با چشم سر مشاهده میشود که یکی از این معادلات مهم، آمدن حضرت مهدی برای نبرد نهایی حقّ و باطل است و به تعبیر دقیق شهید مطهری: از مجموع آیات و روایات استنباط میشود که قیام مهدی موعود (عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است (مطهری، 1371: ص68)، و این همان امداد غیبی است که شامل جبهه اهل حق میشود. باید توجّه کرد که در منطق قرآن کریم، شمول امدادهای غیبی نه تنها منافاتی با تلاش و حرکت ما ندارد، بلکه اساساً، اگر ما بکوشیم، این امدادها از راه میرسند. اگر خدا را یاری کنید، خدا یاریتان میکند. در آیه وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى (انفال (8): 17) نمیفرماید تو کناری نشسته بودی و تیری از غیب آمد و به دشمن خورد؛ بلکه میفرماید آن تیری را که تو پرتاب میکنی ما به هدف میزنیم که اگر تو باشی و خودت، معلوم نیست آن تیر به هدف بخورد.
9. بعد از قیام مهدی(عج):
واپسین نکتهای که در شناخت مهدویت ضرورت دارد، این است که حکومت مهدی آغاز حرکت اصلی انسان است، نه پایان کار، و این حُسن مهم آرمانهای اسلامی است. به تعبیر شهید مطهری، در هر مکتبی وقتی آرمانش محقّق شود، دیگر کار آن مکتب تمام میشود و میمیرد؛ امّا انسانی که نبردهای با باطل را به اتمام رسانده، هنوز اصل فاستبقوا الخیرات جلو چشمش خودنمایی میکند. او که نقصها را برطرف کرده، تازه در ابتدای سیر صعودی خود است که باید بالا رود و این سیر، منتها و نهایت ندارد و هرچه بالا رود، در دستگاه هستی برای او امکان بالاتر رفتن هست (مطهری، 1372 الف، ص 57 و 58)، و شاید فلسفه رشد فوقالعاده علمی و معنوی مردم در عصر ظهور همین نکته باشد.
بخش دوم: چگونگی انتظار و وظیفه ما
گفتیم انقلاب مهدی(عج) تحوّلی عظیم در تاریخ بشر است. درخصوص تحوّلات تاریخی، دو نوع بینش وجود دارد که بر اساس هر یک، انتظار، معنای خاصّی مییابد. یک دیدگاه این است که تحوّلات تاریخی ضابطهمند نیست یا اگر ضابطهمند است، اراده انسانی درآن نقشی ندارد و بر روند تاریخ، جبری حاکم است. کسی که معتقد باشد تحوّلات تاریخی ضابطهمند نیست، باید قائل شود به اینکه این تحولات قابل شناختن نیستند؛ پس قیام مهدی(عج) را هم نمیتوان تحلیل کرد؛ آنگاه انتظار، یعنی منتظر یک حادثه عجیب و غریب ماندن و کاری نکردن تا بلکه دستی از غیب برون آید و کاری بکند. اینجا است که باب تأویلات نادرست در خصوص احادیث ظهور، باز میشود و حتّی برخی خواهند گفت: چون جهان باید پر از ستم شود تا مهدی بیاید، پس ما هم به رواج ظلم کمک کنیم. کسی هم که قائل باشد تحوّلات، ضابطهمندند، امّا اراده انسانی در آنها نقشی ندارد نیز چارهای ندارد جز اینکه بگوید: کاری نمیتوان کرد و یگانه کار، حرکت در همین سیر جبری است و باز هم در این منطق، اصلاحات مردود است. بر اساس هر دو رویکرد این دیدگاه، قیام مهدی صرفاً ماهیت انفجاری دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعه ستمها و تبعیضها ناشی میشود؛ آنگاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حقّ و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد و باطل یکّهتاز میدان شود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجات حقیقت (نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفداری ندارد) از آستین بیرون میآید (مطهری، 1371: ص 56 ـ 64).
دیدگاه دوم آن است که تحوّلات تاریخی ضابطهمندند و اراده انسانی در آنها نقش دارند که در بخش اوّل در واقع مبانی این دیدگاه را تبیین کردیم. در این دیدگاه نیز دوگونه تصویر وجود دارد که شاید بتوان تفاوت دکتر شریعتی و استاد مطهری را در مسأله انتظار در این موضع دید. یک تصویر اگزیستانسیالیستی است که در این تصویر، اراده انسان نقش بسیار مهمّی دارد؛ امّا هدفی ورای انسان قائل نیست و معتقد است که خود انسان باید هدف برای خود بیافریند (مطهری، 1372 الف: ص 51 ـ 46). در واقع از دید آنها، پذیرش هر هدفی ورای انسان و حرکت انسان به سمت آن هدف مستلزم از خود بیگانگی است؛ پس از پیش نباید هیچ هدفی را برای انسان قائل شد؛ بلکه هر کسی هر هدفی دلش میخواهد برای خود برگزیند و به سمت آن حرکت کند؛ امّا اشکالات این تصویر اگر بیشتر از دیدگاه قبل نباشد، کمتر نیست. مهمترین اشکالش این است که اصلا آفریدن ارزش به معنای دقیق کلمه سخنی بیمعنا است. آیا به واقع معقول است که انسان فرض کند در مقابلش هدفی هست؛ آنگاه به سمت آن هدف فرضی و برای رسیدن به آن حرکت کند. این مثل کار بت پرستها است که بت را میآفریدند و بعد میپرستیدند و انسان داستان آن مرد سادهلوح را به یاد میآورد که برای رهایی از آزار بچهها به آنها گفت: در کوچه بالاتر آش نذری میدهند و وقتی بچهها به آن سمت دویدند، با خود گفت شاید واقعاً آش میدهند و خودش هم به آن سمت حرکت کرد. هدف فرضی معنا ندارد، هدف باید واقعی باشد؛ امّا در عین حال برگرفته از عمق وجود خود آدمی باشد به نحوی که حرکت به سمت آن، حرکت کمالی برای خود تلقّی شود، نه حرکتی به سمت از خود بیگانگی. در هر حال، در این تصویر انتظار به معنای اعتراض همیشگی به هر وضعی است و مستلزم اصالت انقلاب است؛ یعنی اگر هیچ هدف خاص و معینی قبول نشود، آنگاه به هر حالتی انسان باید معترض باشد و هیچ هدفی را که عدهای پذیرفتهاند نپذیرد؛ زیرا دیگر انتظار به پایان خواهد رسید، و به نظر میرسد دیدگاه دکتر شریعتی در کتاب انتظار، مکتب اعتراض چنین مبنایی داشته باشد.
در تصویر دوم از دیدگاه باید گفت: درست است که اراده انسانی نقش مهمّی در تحولات تاریخی دارد؛ امّا با توجّه به اصالت فطرت و جهتگیری واقعی درون انسان به سمت هدف واقعی، این انتظار معنای خاصّی مییابد، و آن اوّلاً قبول این است که حق از باطل قابل تشخیص است و ثانیاً وظیفه اصلی منتظر تقویت دائم جبهه حق و تلاش برای مشخّصتر کردن مرز حق و باطل برای به ثمر رسیدن آن نبرد عظیم جهانی خواهد بود. بدین معنا، انتظار، هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی نه تنها حالت سلبی نیست، بلکه فعل ایجابی است که بر تمام افعال ما سایه میافکند و بدین سبب، افضل اعمال شمرده شده است.به لحاظ فردی کسی میتواند واقعاً منتظر حکومت عدل باشد و آرزوی عدالت جهانی را در سر بپروراند که خودش با عدل خوگرفته باشد و مزاجش با عدل سازگار باشد. کسی میتواند منتظر عدل جهانی باشد که عدل را دوست داشته باشد و کسی که عدل را دوست داشته باشد، در درجه اوّل خودش اهل عدل خواهد بود و این است که گفتهاند: منتظران مصلح، خود، باید صالح باشند. به لحاظ اجتماعی نیز هر حرکت اصلاحی که در جهت پیروزی حق باشد، وظیفه منتظران است؛ پس اصلاحات جزئی و تدریجی نه تنها محکوم نیست، بلکه به نوبه خود، آهنگ حرکت تاریخ را به سود اهل حق تند مینماید و بر عکس، فسادها، تباهیها و فسق و فجورها کمک به نیروی مقابل است و آهنگ حرکت تاریخ را به زیان اهل حق کُند میکند؛ بنابراین در این بینش آنچه باید رخ دهد، از قبیل رسیدن یک میوه بر شاخه درخت است نه از قبیل انفجار یک دیگ بخار. درخت هر چه بهتر از نظر آبیاری و ... مراقبت گردد و هر چه بیشتر با آفاتش مبارزه شود، میوه بهتر و سالمتر و احیاناً زودتر تحویل میدهد (مطهری، 1371: ص 47).
بدین معنا، وظیفه کلّی ما در برابر مسأله جهانی شدن نیز روشن میشود. جهانیشدن در منظر اسلامی یعنی تحقّق حکومت عدل جهانی که مقدّمه آن نبرد نهایی حق و باطل است و برای این نبرد باید جبهه حق را تقویت کرد و این همان سخن امام خمینی(ره) است که ما انقلاب خود را به جهان صادر خواهیم کرد؛ البتّه باید توجّه داشت که تقویت این جبهه پیش از آنکه تقویت نظامی باشد، تقویت فرهنگی و معنوی است؛ زیرا اساس هویت این جبهه، معنویت است و مقصود این است که باید حق و عدل را هر چه واضحتر و صیقلیتر آشکار کرد و توان فهم مردم از حق و عدل را افزایش داد؛ به گونهای که مردم بتوانند حکومت عدل را تحمّل کنند! خوب است به این نکته توجّه کنیم که حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ بالاتر از حضرت علی نیست؛ پس ویژگی مهمّ حکومت عدل مهدی، به فاعل آن برنمیگردد؛ بلکه به قابل برمیگردد؛ یعنی در زمان مهدی(عج) مردم به حدّی از بلوغ فکری رسیدهاند که بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند و تسلیم دشمنانی نشوند که میکوشند لباس باطل بر چهره حق بپوشانند تا مردم را از آن رویگردان کنند و به جای آن باطلی که با حق مخلوط شده، به خورد آنها بدهند؛ امّا مردمی که درک صحیح و معقولی از عدل ندارند، حتّی حکومت علی(ع) نیز بر آنها تنگ میآید؛ هرچند که نمیدانند. به تعبیر امیرمؤمنان من ضاق علیه العدل فالجور علیه اُضیق (نهجالبلاغه، خطبه 15).
با توجّه به آنچه در خصوص انتظار گفته شد، خوب است نگاهی دوباره به حدیث معروفی بیندازیم که میگوید ظهور در زمانی رخ میدهد که زمین پر از ستم شده باشد که این حدیث چگونه با مباحث پیشین قابل جمع است. میتوان چنین گفت:
اوّلاً پر از ظلم شدن، از علایم ظهور است نه از علل ظهور. در واقع، شرح مذکور که میگفت باید به شیوع ظلم کمک کرد، از این پندار ناشی بوده که شیوع ظلم، علتِ ظهور است؛ در حالی که علّت ظهور این است که مقدّمات ظهور (همان مشخّص شدن جبهه حق و باطل و تقویت جبهه حق) آماده شده باشد. برای اینکه تفکیک مفهوم علامتِ شی و علّت شی بهتر مشخّص شود میتوان از این تمثیل استفاده کرد.
فرض کنید در یک ایستگاه قطار، تابلویی درست کردهاند که یک دقیقه قبل از ورود هر قطار به ایستگاه، آمدن آن را اعلام میکند، و البتّه بعد از این اعلام، قطار میآید. در اینجا این اعلام، علامت آمدن قطار است نه علت آمدن قطار، و اگر ما بخواهیم به آمدن قطار کمک کنیم، باید به موتور محرّک قطار بیندیشیم، نه به دست کاری کردن در تابلوِ مذکور. ما هر قدر تابلو را تغییر دهیم، به خودی خود تأثیری در آمدن قطار ندارد.
بحث شیوع ظلم نیز این گونه است و از اینگونه علامتها که خودشان علّت نیستند، در خصوص ظهور موارد متعدّدی گفته شده است؛ نظیر مثلاً آمدن دجال. همان طور که معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، بگردیم یک نفر به نام دجال بیابیم و از او حمایت کنیم که اقدامات خاصی را انجام دهد، به همین ترتیب معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، به افزایش ظلم بپردازیم.
ثانیاً آنگونه که استاد مطهری هم متذکّر شده، در این حدیث تکیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است که مستلزم گروه مظلوم است و میرساند که قیام مهدی(عج) برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند. بدیهی است که اگر در حدیث گفته شده بود زمین را پر از ایمان و صلاح و توحید میکند، بعد از اینکه پر از کفر و شرک و فساد شده بود، مستلزم این نبود که لزوماً گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشد. در آن صورت بود که میشد استنباط کرد که قیام مهدی موعود برای نجاتِ حقِّ از دست رفته و به صفر رسیده است، نه برای نجات گروه اهل حق ـ ولو به صورت یک اقلیت. (مطهری، 1371: ص 66).
ثالثاً به نظر میرسد با توضیحاتی که در خصوص چگونگی تقویت جبهه حق داده شد (اینکه وظیفه مهم، بالا بردن درک مردم درباره عدل و تشخیص حق از باطل است) میتوان گفت: شاید مقصود از پر شدن زمین از ظلم، به اقتضای درک انسانها باشد، نه به اقتضای افعال خارجی ظالمانه آنها، یعنی شاید مقصود این است مردم به رشدی میرسند که دیگر درک میکنند جهان پر از ظلم است و دیگر ظلم را تحمّل نمیکنند و برای همین منتظر عدل میشوند. برای اینکه مسأله بهتر روشن شود میتوان به تاریخ بشر نگاهی کرد؛ برای مثال مردم زمان فرعون در ظلمی بزرگ به سر میبردند؛ امّا میتوان گفت: اعتراض جدّی به این ظلم نداشتند و گویی که به آن وضع راضی بودند یا حتّی برای اینکه مقایسه بهتر شود اگر میزان ظلمی که در کلّ جهان حدود 50 سال پیش میرفت را با ظلم امروز مقایسه کنیم، شاید مقدارش بیشتر نشده باشد؛ امّا حسّاسیت مردم جهان به ظلم بیشتر شده است. جنایاتی که امریکا در ویتنام انجام داد، شاید به مراتب شدیدتر از جنایاتی باشد که امروزه در عراق مرتکب میشود؛ امّا اعتراض جهانی که امروزه به این جنایات میشود، در آن روز به آن جنایات نمیشد.
رابعاً کنار این حدیث، احادیث دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه ظهور تحقّق نمیپذیرد، مگر اینکه هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسد؛ یعنی سخن در این است که هر دو گروه به نهایت کار خود میرسند نه اینکه فقط اشقیا به نهایت درجه شقاوت برسند. همانطور که در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام، به آن حضرت ملحق میشوند. معلوم میشود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمینههایی عالی وجود دارد که چنین گروهی را پرورش داده است. این خود میرساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمّیت قابل توجّه نباشند، از نظر کیفیت ارزندهترین اهل ایمانند و در ردیف یاران سیدالشهداء. افزون بر این که از نظر روایات اسلامی، در مقدّمه قیام و ظهور امام، یک سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت میگیرد که به طور قطع اینها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمیدهد و حتی در برخی روایات سخن از دولتی از اهل حق است که تا قیام مهدی ادامه مییابد (مطهری، 1371: ص 67).
بخش سوم: آثار انتظار
در خصوص اعتقاد به مهدویت و ظهور منجی جهانی دو نوع اثر را میتوان بررسی کرد: اوّل آثار عملی که بر این باور مترتّب است؛ یعنی اگر به ظهور مهدی اعتقاد داشته باشیم، چه کار باید بکنیم. این همان بحث انتظار بود که در بخش پیشین گذشت. دسته دوم آثاری است که به لحاظ نظری و گرایشی بر این اعتقاد مترتّب است که به این لحاظ میتواند پاسخی دیگر به چرایی بحث انتظار باشد؛ یعنی باید منتظر بود؛ زیرا انتظار واقعی که شرحش در بخش قبل گذشت، این آثار را در جان آدمی به ارمغان میآورد که اینجا به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنیم:
1. تحقّق خوف و رجای معقول در تمام تلاشهای اجتماعی.
1 ـ 1. رجای معقول (خوشبینی به آینده بشر):
درباره آینده بشر نظرات مختلف است. برخی میگویند شر و فساد و بدبختی، لازمه لاینفک حیات بشری است و لذا زندگی بیارزش است و عاقلانهترین کارها خاتمه دادن به حیات و زندگی است.برخی هم معتقدند: بشر در اثر پیشرفت حیرتآور تکنیک و ذخیره کردن انبارهای وحشتناک وسایل تخریبی، به مرحلهای رسیده که بیش از یک گام با گوری که با دست خود کنده فاصله ندارد؛ در حالی که در منظر ما، ریشه فسادها و تباهیها نقص روحی و معنوی انسان است. انسان هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی میکند و خشم و شهوت بر او و عقلش حاکم است. انسان بالفطره در راه تکامل فکری و اخلاقی و معنوی پیش میرود. نه شر و فساد لازم لاینفک طبیعت بشر است و نه جبر تمدّن، فاجعه خودکشی دسته جمعی را پیش خواهد آورد؛ بلکه جریان مبارزه حقّ و باطل ادامه مییابد و جلو میرود تا آنجا که در نهایت منجر به حکومت عدل حضرت مهدی(عج) خواهد شد و چنین نیست که زحمات اصلاحگران به سرانجام نرسد (مطهری، 1371: ص 59 و 60، و نیز 1372 الف: ص 58).
انسان در حالت عادی وقتی فراوانی ظلم و فساد و غلبه ظاهری ظالمان را در جهان میبیند، گاه با خود میاندیشد که آیا میتوانیم در مقابل این موج عظیم کاری از پیش ببریم و وعده ظهور به ما میگوید که همه کارهای شما به سرانجام میرسد: وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ (انبیا (21): 105).
1 ـ 2. خوف معقول ( امید واهی نداشتن به تلاشهای خود): وعده منجی جهان در عین حال به ما میگوید که به تلاشهای خودتان فی نفسه امید نامحدود نداشته باشید؛ یعنی از خودتان انتظار نداشته باشید که کلّ عالم را به تنهایی اصلاح کنید. اقدامات شما شرط لازم برای اصلاح جهانی است؛ امّا شرط کافی نیست؛ یعنی خلاصه جامعه بشری در سیر تکاملیاش از مهدی بینیاز نخواهد بود.
2. توجّه به کیفیت به جای توجّه به کمیت: در تلاشهای اجتماعی آنچه مهم است، تقویت فرهنگی و معنوی جبهه حق است که این اقدام کیفی است، نه کمّی؛ یعنی آنچه مقدّمه ظهور است این نیست که به لحاظ شناسنامهای تعداد مسلمانان یا شیعیان افزایش یابد؛ بلکه آنچه اولویت بیشتری دارد، این است که انسانها تشنه حقیقت و عدالت شوند؛ پس تعداد یاران اوّلیه و اصلی حضرت شاید کم باشد؛ امّا چنانکه گفتیم، به لحاظ کیفیت در زمره برترین انسانهایند که هر یک میتواند انقلابی در جانها ایجاد کند. به تعبیر یکی از بزرگان، یاران مهدی(عج) اشخاصی از سنخ امام خمینی(ره) یا بالاتر از او خواهند بود. در واقع اینکه خوبان هم باید به نهایت کار خود برسند، تاکید مهمّی است بر اینکه بیش از کمّیت به کیفیت باید اندیشید.
3. خروج از پارادایمهای رایج در تفکر غربی: دوره جدید، دوره سیطره فرهنگی جهان غرب بر عالم است و منتظر واقعی انسانی است که تحت این سیطره واقع نمیشود. ما امروزه بسیاری از سخنان، گرایشها، رفتارها و ... را به گونهای تنظیم میکنیم که در جهان مدرن و با الگوهای مدرن مقبولیت داشته باشد. از باب نمونه میتوان به همین مسأله جهانیشدن اشاره کرد؛ در حالیکه معتقد به ظهور مهدی، با معادلاتی رفتار میکند که در ظرف محدود معادلات دنیایی رایج در جهان مدرن نمیگنجد؛ بدین سبب، تمام معادلات آنها را به راحتی به هم میریزد که باز در این زمینه, نگاهی به سیره زندگانی امام خمینی(ره) میتواند عبرت آموز باشد.
منابع و مآخذ:
1. قرآن کریم .
2. نهجالبلاغه. تصحیح محمد دشتی، مؤسّسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، اول 1364ش.
3. ابراهیمی دینانی، غلامحسین. قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی. تهران، مؤسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، دوم، 1372ش، ج3.
4. جوادی آملی، عبدالله. رحیق مختوم شرح حکمت متعالیه، قم، مرکز نشر اسراء، اول، 1375ش، بخش پنجم از جلد اول.
5. سوزنچی، حسین. حل پارادوکس آزادی در اندیشه شهید مطهری، قبسات، زمستان 1382 و بهار 1383، ش 30 و 31.
6. شریعتی، علی. انتظار مکتب اعتراض، تهران، نشر الهام، 1362ش.
7. صدر المتالهین شیرازی. محمد بن ابراهیم قوام، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چهارم، 1410ق، ج 8.
8. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، دوم 1422ق.
9. طباطبایی، سید محمد حسین، انسان از آغاز تا انجام، صادق لاریجانی، تهران، انتشارات الزهرا، 1363ش.
10. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن. قم، دفتر نشر اسلامی،1375ش.
11. مطهری، مرتضی، انسان کامل، تهران: صدرا، اوّل، 1367ش، الف.
12. امدادهای غیبی در زندگی بشر، تهران؛ صدرا، سوم 1367ش،ب.
13. پانزده گفتار، تهران، صدرا، اوّل، 1380ش.
14. تکامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و ... . تهران، صدرا، هفتم، 1372ش، الف.
15. حق و باطل تهران، صدرا، سیزدهم، 1372ش ب.
16. سیری در سیره ائمه اطهار، تهران، صدرا، پنجم، 1369.
17. سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، نهم، 1370.
18. سیری در نهجالبلاغه، تهران، صدرا، نهم، 1372 ج.
19. عدل الهی، تهران، صدرا، هشتم، 1373 الف.
20. فطرت، تهران، صدرا، چهارم، 1372 د.
21. قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371.
22. مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج5، جامعه و تاریخ، تهران، صدرا، هفتم، 1374.
23. مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج6، زندگی جاوید یا حیات اخروی، تهران، صدرا، هشتم، 1373
وظایف منتظران در زمان غیبت
چکیده : در نوشتاری که پیش روی شماست نگارنده تلاش نموده برخی از مهمترین وظایف منتظران ظهور امام زمان علیه السلام رابا محوریت کتاب شریف مکیال المکارم وبا استناد به روایات معصومین علیهم السلام بیان کند . امید است که سرمایه ای باشد برای نگارنده وخوانندگان عزیز.
واژگان کلیدی :عصر غیبت ، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه ، وظایف منتظران ، انتظار فرج ، ظهور ، وظایف شیعیان
آشتی با امام زمان عج اللّه تعالی فرجه الشریف
یا اباصالح !
هیچ کس را به اندازه ی تواذیت نکرده ایم ، بیش از یازده قرن منتظر ماندی تا ما بفهمیم :
بی همگان به سر شود
بی تو به سر نمی شود
تا بفهمیم بی تو هیچیم و کاری نمی توانیم بکنیم ، تاباورکنیم تا تو نباشی همیشه گرفتار رنج و فساد و ظلم هستیم.
منتظر ماندی تا برای آمدنت کاری کنیم ، منتظر ماندی تا لیاقت پیداکنیم و دردمندانه ودلسوزانه فرمودی:
« اگر شیعیان ما که خداوند بر انجام طاعت، موفقشان بدارد در وفا کردن به عهد ما همدل بودند، ملاقات ما از آن ها به تاخیر نمی افتاد و سعادت دیدار همراه با معرفت ما به سوی آن ها می شتافت پس ما را از آن ها پوشیده نمی دارد مگر همان چیز هایی که از آن ها به ما می رسد و ما دوست نداریم و از آن ها انتظار نداریم. »
مقدمه :
غیبت حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف هرگز به معنای وانهادگی کامل انسان ها ، تعطیل گشتن احکام وتکالیف الهی وبی رهبر ماندن مسلمانان نیست.
امام غایب چون خورشیدی است که در پس پرده ی ابر مانده باشد و فیض وجود آن حضرت سبب استقرار زمین و استمرار زمینیان است.
چنانچه حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
« اگر زمین حتی یک ساعت از حجت خدا خالی بماند اهلش را در خود فرو می برد.»(1)
آثارهدایت و جلوه های عنایت آن حضرت درهمه جای زمین و زمان آشکار است .
با چنین باوری ،کسانی که در دوران غیبت حضرت به سر می برند وازتابش مستقیم نور جمال ایشان بر زندگی فردی واجتماعی خویش محرومند ، نه تنها تکالیفی را که در زمان حضور هریک از امامان علیهم السلام بر دوش همگان بوده دارند بلکه وظایف ویژه ای نیزبه عهده خواهند داشت.
بزرگان ودانشمندان شیعه،به ویژه صاحبان قلم که درمورد وجود مقدس حضرت صاحب الامر علیه السلام کتب ارزشمندی نوشته اند، با بهره گیری از کلمات نورانی وروایات وارده در این باب ، برای شیعیان و دوستان آن حضرت تکالیفی را مقرر داشته اند که با مراجعه به آن ها می توان شناخت کلی و وسیعی را در مورد این موضوع به دست آورد.
در این نوشتار بر آنیم تا برخی از مهم ترین این تکالیف را به گونه ای مختصر برشماریم.
اقسام وظایف منتظران در دوران غیبت
وظایف دوران غیبت را به چند دسته می توان تقسیم کرد:
1. آن چه در روایات ، با لفظ امر وارد گردیده و به عنوان تکلیف شمرده شده است ، مانند :
اکثرُوا الدُّعَاءَ بتعجِیلِ الفرَج(2)
« برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید.»
فَتوَقعُوا الفرََجَ صَبَا حاً وَمَسَاءً(3)
«هرصبح و شام چشم انتظار فرج باشید.»
فلیَعمَل کُلُّ امرِءٍ مِنکُم بِمَا یَقرَبُ به مِن مَحَبَّتِنا(4)
« هریک ازشما باید به آن چه که اورا به مقام محبت ما نزدیک می کند عمل نماید.»
2. آن چه در باب صفات شیعیان و منتظران ، مورد تاکید اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته است ، مانند :
طُوبَی لِلصَّابِرِین فِی غِیبَتِه ،طُوبَی لِلمُتقِین فِی مَحَبََّتِه(5)
«خوشا به حال شکیبایا ن در غیبت او ،خوشا به حال دوست داران او.»
المُنتظِرُونَ لِظُهُورِه ...الدُّعَاة اِلی دِینِِ اللهِ سِرًّّا وَجَهرًاً(6)
«منتظران ظهورامام علیه السلام درپنهان وآشکار،مردم رابه دین خدا دعوت می کنند .»
3. آن چه به طور منطقی با بررسی ابعاد غیبت و انتظار و ظهور به دست می آید ، مانند :
دفاع از آرمان های امام زمان علیه السلام در دوران غیبت.
دشمن شناسی و مراقبت بر تحریف نشدن مساله ی انتظار توسط دشمنان تطبیق دادن خود وجامعه بر معیارهای ارائه شده نسبت به دوران پس از ظهور.
4.آن چه در تاسی به بزر گان و عالمان دینی درحد وظیفه باید مورد پیروی قرار گیرد ، مانند :
مواظبت بر اذکار و زیارات خاص .
مداومت بر انجام اعمال مستحبی در جهت ایجاد قرب معنوی به امام زمان علیه السلام.
همان طور که بیان شد کتاب های ارزشمندی در مورد انتظار نوشته شده است. یکی ازبهترین آن ها،کتاب ارزشمند «مکیا ل المکارم تالیف سید محمدتقی موسوی اصفهانی » می باشد که در باب هشتم آن ، هشتاد امر را به عنوان تکالیف بندگان نسبت به حضرت برشمرده است.
در ادامه خلاصه ای از آن موارد را می آوریم .
1.شناخت امام علیه السلام
شناخت امام شامل شناخت صفات ،آداب و ویژگی های آن بزرگوار وحتی شناخت علائم ظهور آن حضرت می باشد.
آن حضرت اطاعتش واجب است وهرکس که اطاعتش واجب باشد باید در تمام مسائل اورا شناخت تا با شخص دیگری که مقام او را به دروغ مدعی شده اشتباه نشود.
2.رعایت ادب نسبت به نام آن بزرگوار
هرگاه نام آن حضرت برده می شود نسبت به ایشان ادب واحترام نماییم.
3.محبت خاص نسبت به آن حضرت
در وجوب محبت تمام ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین شک وتردیدی نیست.در مورد اینکه دوستی ایشان بخشی از ایمان و شرط قبولی اعمال است اخبار متواتری رسیده است .ولی در مورد مولایمان حضرت حجت علیه السلام چو ن امام عصر و زمان ماهستند به طور خاص سفارش شده است .
4.محبوب ساختن آن حضرت نزد عموم مردم
حضرت امام صادق علیه السلام:
«خداوند رحمت کند بنده ای را که ما را نزد مردم محبوب سازد و مارا در معرض دشمنی وکینه توزی آنان قرار ندهد.»(7)
5.انتظار فرج و ظهورآن حضرت و درخواست آن از خداوند
روایات بسیاری در فضیلت انتظار وثواب منتظر دلالت دارد.
ازحضرت امام صادق علیه السلام روایت شده :
« هرکس از شما بر این امر در حال انتظار بمیرد همچون کسی است که در خیمه ی قائم علیه السلام بوده باشد.(8)
ونیز از حضرت سیدالعابدین علیه السلام است که فرمودند:
انتظار فرج از عظیم ترین گشایش ها است.(9)
6.اظهار شوق برای دیدار آن حضرت
این از نشانه های دوستان وموالیان آن جناب است و در خوبی واستحباب آن هیچ شکی وجود ندارد.حتی مولایمان امیرالمومنین علیه السلام نیز اظهار اشتیاق به دیدار حضرت مهدی علیه السلام داشته اند.(10)
7.ذکر مناقب و فضائل آن حضرت
دراصول کافی از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام روایت شده که فرموده اند:
«هیچ چیز برای ابلیس و لشکریانش دشوارتر نیست از این که برادران ایمانی با یکدیگر دیدار کنند و به یاد خدا باشند و آن گاه فضائل ما را یاد آوری کنند.در این حال گوشت سالمی بر صورت ابلیس باقی نمی ماند وروح پلیدش به التماس می افتد.(11)
پس یکی از مهم ترین وظایف شیعه در عصر غیبت این است که در هر جا وبه هر مناسبتی که سخن از امام زمان علیه السلام به میان آورده شود از فضائل ،مناقب ،معجزات وکرامات وجودی حضرت بگوید.
8.اندوه در فراق آن بزرگوار
یک شیعه شیفته ،دائم از فراق مولایش در غم واندوه به سر می برد .به گونه ای که هر وقت او را ملاقات می کنی،اورا طوری بیابی که چیزی از دست داده ومحزون است.
9.حضور در مجالس فضائل و مناقب آن حضرت
انسان وقتی به کسی علاقه مند باشد دلش می خواهد در همه جا و از همه کس سخن نغز و دل پذیر از محبوبش بشنود و هر جا سخن از محبوبش باشد ،شرکت کرده و گوش فرا می دهد، لذا بر یک شیعه ی امام عصر لازم است هرجا جلسه ای تشکیل می شود که سخن از فضایل ومناقب آن حضرت گفته می شود ،حضور یابد و از فضایل امامش بشنود .
10.برپایی مجالس ذکر مناقب و فضائل آن حضرت
نه تنها در جلساتی که دیگران تشکیل می دهند شرکت کند،بلکه خود نیز اقدام به تشکیل جلسات برای آن حضرت نماید و مردم را برای شرکت در آن جلسات دعوت کند.
11و12.سرودن شعر و قرائت آن در فضائل مولا
حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«هر کس درباره ی ما یک بیت شعر بگوید خداوند برای او خانه ای در بهشت خواهد ساخت. (12)
13.برخاستن در هنگام ذکر اسم شریف و القاب آن حضرت
در روایات وارد شده هرگاه نام امام ،مخصوصاً لقب قائم برده شد از جا برخیزید،چون هرکس در هرجای زمین نام آقا را ببرد حضرت متوجه شده و به آن شخص توجه می کنند.لذا رواست که به هنگام نظر وعنایت امام این شخص ایستاده باشد.(13)
14و15و16.گریستن ، گریاندن و خود را به گریه وادار کردن
یک عاشق واقعی در فراق محبوب ومعشوقش آرامش وشادی ندارد وتا هجران به وصال نرسد آن عشق با غم واندوه همراه است . و همچنین به سبب مصیبت ها،محنت ها واندوه هایی که بر حضرت صاحب الامر علیه السلام رسیده ازوظایف مومنان است وفضائل بسیار زیادی بر این عمل شمرده شده است.
17و18.درخواست معرفت و شناخت نسبت به آن حضرت از خدای عزّوجل و مداومت بر این کار
یکی از دعاهایی که سفارش شده بر آن مداومت شود این دعاست:
اللهُمََّ عَرّفنِی نَفسَک فاِنَّکَ اِن لم تُعَرّفنِی نَفسَک لم اَعرف نَبیَّک
اللهُمََّ عَرّفنِی رَسُولک فاِنَّکَ اِن لم تُعَرّفنِی رَسُولَک لم اعرِف حُجَّتک
اللهُمَّ عَرّفنِی حُجَّتک فاِنَّکَ اِن لم تُعَرِّفنِی حُجَّتک ضَللتُ عَن دِینِی(14)
«خدایا ،خود را به من بشناسان ،که اگرخودت را به من نشناسانی ،پیغمبرت را نخواهم شناخت.
خدایا،رسولت را به من بشناسان ،که اگر رسولت را به من نشناسانی ،حجّتت را نخواهم شناخت.
پروردگارا ،حجّت خود را به من بشناسان ،که اگر حجّتت را به من نشناسانی ،از دین خود گمراه خواهم شد.»
19.مداومت بر خواندن دعای غریق
یعنی : (یَامُقََََلِبَ القلوبِ ثبِّّت قلبی عَلی دِینِک...)(15)
20.تسلیم امر الهی بودن نسبت به مساله ی غیبت و ظهور آن حضرت
21.صدقه دادن برای سلامتی امام زمان علیه السلام و نیز به نیابت آن حضرت
22.رفتن به حج و فرستادن دیگران به حج به عنوان نیابت از امام زمان علیه السلام
این کاردر قدیم متداول بوده وحتی روایاتی دراین زمینه داریم .
در اصول کافی از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در جواب فردی که سوال کردند « کسی که از سوی شخص دیگری حج به جا آورد چقدر اجر وثواب دارد » فرمودند :« برای شخصی که از سوی فرد دیگری حج انجام دهد اجر وثواب ده حج خواهد بود»
البته هدف از این کار فقط کسب اجر وثواب نیست بلکه عرض ارادتی است نسبت به مولایمان .
وچقدر زیباست، ثوابی که انسان باانجام این اعمال کسب می کند برای سلامتی وظهور آن حضرت هدیه کند .
23.زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله ومعصومین علیهم السلام به نیابت از آن حضرت
24.تلاش در راه خدمت به آن بزرگوار از هر طریقی که ممکن باشد
25.تجدید بیعت نمودن به وسیله ی عبارات و دعاهای خاص بعد از هر نماز واجب
ازجمله دعاهایی که مشتمل بر تجدید بیعت حضرت می باشد دعای عهد ودعای(اََللهُمَّ بَلِّغ مَولای ...) است.
26.مصرف اموال در راه هایی که مورد رضایت امام باشد
یعنی مومن بخشی از دارایی خود را برای امام زمانش هدیه کند وهر سال به این عمل مداومت کند و هرکس به وسع خود این کار را انجام دهد.
27.ارتباط با شیعیان و دوستان امام و کمک مالی به آنان
28.شاد ساختن شیعیان
امام صادق علیه السلام می فرما یند :
«کسی از شما نپندارد که اگر مومنی راشاد نماید تنها او را شاد کرده بلکه والله مارا خوشحال ساخته وسوگند به خدا رسول خدا را خوشحال نموده است.(16)
29.خیر خواهی برای آن حضرت
شیعه اهل ایمان باید به فکرامنیت خاطر وسلامتی قلب مبارک امام زمان علیه السلام باشد و لذا آن چه از حسنات که مایه ی امنیت خاطر آن بزرگوار است ایجاد کند واز آن چه مایه ی ناراحتی حضرت است مثل گناه پرهیز کند.
30.زیارت کردن ایشان و سلا م دادن به حضرت در هر مکان و زمان
از جمله وظایف دوستان امام عصر عجل الله تعالی فرجه این است که در هر روز به ویژه در روز جمعه به زیارت امامشان بپردازند وبه یکی از زیارت نامه هایی که برای آن حضرت در کتب دعا معرفی شده ،آقایشان را زیارت کنند .
31.زیارت مومنین و صالحین به قصد ثواب زیارت مولا
32.صلوات فرستادن بر آن حضرت
33.اهدای ثواب صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله به آن حضرت
34.نماز خواندن و اهدای ثواب آن به ایشان
35.قرائت قرآن و اهدای ثواب آن به امام
36.توسل به آن حضرت و شفیع قرار دادن ایشان نزد خدا
همان گونه که هر عبدی اگر مبتلا به مشکلی شود به مولایش پناه می برد ورفع شداید و مشکلات را ازاومی طلبد ، مخصوصاً اگر آن مولا توان رفع مشکل را داشته باشد ،شیعه نیز باید درهمه ی حالات به ویژه در هنگام شداید تهاجم دشمن ،به امام زمان متوسل شود و رفع مشکل را از مولای خود بخواهد .درطول تاریخ شیعه، از صدر غیبت تاکنون مواردی که مومنان به آن امام همام متوسل شده و نتیجه گرفته اند ،قابل احصا نیست .شفا یافتگان درگاه او و نجات یافتگان و پناهجویان او بسیارند که در کتاب های متعدّد به آن ها اشاره شده است . کسانی که در مسجد جمکران با توسل به امام زمان علیه السلام شفا گرفته و یا از آنان رفع مشکل شده ،تعداد بی شماری هستند که ما در این جا بنای نقل آن ها را نداریم .
گرچه همه ائمه علیهم السلام سرور ومولای ما هستند وهمگان صاحب کرامات و معجزات اند وتمامی آنان در درگاه پروردگار صاحب عزّت وجاه وجلالند وانسان به هرکدام که متوسل شود به پناهندگان ، پناه می دهند ، لکن طبق قاعده امروزه هر کاری که بخواهد انجام گیرد وهر مشکلی که بخواهد رفع وهر بلیّه ای که بخواهد از میان برداشته شود وسرانجام ، هر عزّت و ذلتی باید زیر نظرحضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه باشد وبا صلاح دید آن حضرت انجام گیرد.
شاید معصومین دیگر کارها را به آن حضرت ارجاع دهند ،چرا که فعلاً دوران حکومت و حکمروایی اوست ،لذا توسّل به او لازم است.
37.توجّه و استغاثه به آن حضرت وحاجت خواستن از ایشان
38.دعوت و راهنمایی مردم به سوی آن حضرت
39.رعایت حقوق ایشان
یکی از مهم ترین تکالیف ما ادای حقوق حقه ی آن حضرت می باشد چه حقوق مادی وچه حقوق معنوی. حقوق مادی مثل اهمیت دادن به پرداخت خمس و حقوق معنوی مثل وفادار بودن در بیعت ،اطاعت از فرمان وخیر خواهی برای آن حضرت همان طور که حضرت علی علیه السلام در خطبه ی 34 نهج البلاغه می فرمایند :« اما حق من برشما این است که در بیعت خویش با من وفادار باشید ودر آشکارا ونهان خیر خواه من باشید وهر وقت شما را بخوانم اجابت کنید وهرگاه فرمان دادم اطاعت کنید .»
40.اظهار کردن علم و دانش در برابر بدعت ها و شبهات
در کافی از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده:«هر گاه بدعت ها در امت من ظاهر شد پس عالم باید دانش خود را آشکار نماید و هر کس این کار را نکند ،لعنت خدا بر او باد.»(17)
41.شکیبایی و صبر نمودن در مقابل اذیت ها و تکذیب دیگران و تحمل رنج و محنت هایی که از غیبت آن حضرت اتفاق افتاده است.
42.تهذیب نفس
پاک سازی درون از صفات پلید و رذایل اخلاقی وآراستن آن با اخلاق پسندیده درهرزما ن واجب است . ولی یاد آن به طور خاص در وظایف منتظران از این جهت است که درک فضیلت صحبت او وقرار گرفتن در اصحاب آن جناب بستگی به آن دارد .
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
هرکس دوست دارد از اصحاب قائم باشد،باید که منتظر بماند ودر این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار کند.(18)
43.مدارا کردن با اهل باطل
در غیبت نعمانی به سند خود ،از امیرالمومنین علیه السلام آورده که فرمود :همچون زنبور عسل در بین پرنده ها باشید که تمامی پرندگان آن را ناتوان انگارند ،و اگر پرندگان بدانند چه برکتی درآن نهفته است با آن چنین رفتاری نکنند ، با زبان ها وبدن هایتان با مردم معاشرت نمایید وبا دل ها وکارهایتان ازآنان برکنار باشید.(19)
44.همبستگی و اتحاد برای یاری آن بزرگوار
45.توبه ی واقعی و بازگرداندن حقوق مردم به آن ها
ازجمله اسباب طولانی شدن دوران غیبت ،گناهان ومعصیت هایی است که از بندگان سر می زند.
46.طلب رضایت از امام زمان علیه السلام و خضوع وخشوع داشتن در برابر آن حضرت
47.بزرگداشت کسانی که از نظر سیادت و یا روحانیت به امام علیه السلام نزدیک هستند ، زیرا احترام و تجلیل آن ها در حقیقت احترام به آن بزرگوار می باشد
48. بزرگداشت اماکن منتصب به آن حضرت
مانند مسجد مقدس جمکران ،مسجد سهله و سرداب مقدس سامرا
49.اجتناب از تعیین وقت برای ظهور و تکذیب تعیین کنندگان وقت ظهور
50.دعا برای توفیق دیدار آن حضرت
51.اقتدا و تاسی نمودن به اخلاق و اعمال امام زمان علیه السلام
52.حفظ زبان از غیر یاد خداوند
53.گریه بر مصائب مولایمان حضرت سید الشهدا علیه السلام و زیارت آن بزرگوار
54.انجام اعمالی که حضرت به آن سفارش فرموده اند
مثل :«وَاَکثََرُوا الدُّعَاءَ بِِتَعجِیلِ الفَرَج
55.زیاد نفرین و لعن کردن بر دشمنان اهل بیت علیهم السلام
56.کوشش کردن در ادای حقوق برادران دینی به عنوا ن یاری حضرت
57.ایجاد زمینه برای ظهور آن حضرت
منظور از ایجاد زمینه صرفاً آمادگی شخصی نیست که هرکس موظف باشد خود را در بعد عقیدتی ،اخلاقی وعملی آماده سازد ،بلکه مقصود این است که افراد صالح و صاحب نفوذ مانند مراجع، علما، دانشمندان، خطیبان وصاحبان قلم دست به یک قدم اصلاحی در جامعه بزنند و مردم را از خطر دشمنا ن آگاه نمایند.
58.اطاعت و پیروی از نائب امام زمان علیه السلام
یکی از مهم ترین وظایف شیعه در عصرغیبت، گوش دادن به فرمان نماینده و نائب امام عصر عجل الله تعالی فرجه است .به این معنا که درتمام کارها و حوادث که در صورت حضور امام با نظارت ایشان انجام می گرفت ،درعصر غیبت باید با نظارت نائب آن حضرت انجام گیرد.واین منحصربه دوران غیبت صغری واطاعت از نواب خاص حضرت نمی شود بلکه غیبت کبری را نیزدر برمی گیرد چنان چه خود حضرت در پاسخ به نامه ی اسحاق بن یعقوب می فرماید:
«وَاَمَّا الحَوادِثُ الوَاقِعِه فارجعُوا فِیها اِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنا فانَِّهُم حُجَّتِی عَلیکُم وَاَنَا حُجَّةَ الله »
در حوادث واقعه به راویان حدیث ما مراجعه کنید چرا که آنان حجت و نماینده ی من و من حجت خدا می باشم.(20)
یکی از بهترین وساده ترین راه های شناخت نواب حضرت در عصر غیبت ، مراجعه به اهل ایمان و مؤمنین حقیقی می باشد.
59.آمادگی برای ظهور امام زمان علیه السلام
آمادگی برای پذیرش حکومت واحد جهانی حضرت آن قدر مهم است که تا آن آمادگی حاصل نشود ظهور واقع نخواهد شد ،زیرا بدون آمادگی ظهور بی فایده است .
برای این که دنیا حکومتی را بپذیرد ، باید از جهات مختلف زیر آمادگی داشته باشد :
الف)آمادگی فکری و فرهنگی به این معنا که سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند تفاوت رنگ ،زبان وسرزمین نمی تواند نوع بشر را از هم جدا سازد .تعصب های قبیله ای وگروهی باید برای همیشه از بین برود و تفکر تمسخر آمیز نژاد برتر را باید به دو ر انداخت .
ب)آمادگی های اجتماعی
مردم جهان باید ازظلم وستم و نظام های طاغوتی موجود خسته شوند و تلخی این زندگی مادی را احساس کنند و طالب یک مصلح و امداد غیبی برای نجات بشریت باشند .
پی بردن به عمق وضع خطرناک کنونی، سرانجام یاس از وضع موجود جهان وآمادگی برای یک انقلاب همه جانبه بر اساس ارزشهای جدید به وجود آورد واین چیزی است که تا حاصل نشود رسیدن به چنان مرحله ای ممکن نیست .
ج)آمادگی های تکنولوژی و ارتباطی
علی رغم آن چه بعضی ها می پندارند که رسیدن به مرحله ی تکامل اجتماعی و جهانی آکنده از صلح و عدالت ،حتماًباید همراه با نابودی تکنولوژی جدید امکان پذیر شود .وجود این صنایع نه تنها مزاحم یک حکومت عادلانه جهانی نیست بلکه شاید بدون آن وصول به چنین هدفی محال باشد.زیرا برای ایجاد وکنترل یک نظام جهانی یک سلسله وسایل مافوق مدرن لازم است.
60.تربیت کردن فرزندان خود به صورتی که محبّ و منتظر حضرت باشند.
یکی از بهترین راه های فرهنگ سازی وتبلیغ این است که با برنامه ریزی های دقیق وگوناگون برای کودکان ونوجوانان آنها را جذب اهداف و افکارخود نمود واگر هدف ما الهی باشد فطرت پاک آنها بهتر از بقیه ی اقشار جامعه آن را می پذیرند ودر نتیجه بهترین وبیشترین اثر و بازدهی را دارد.
در ادامه نمونه ای از روایاتی را که بیانگر وظایف ما در عصر غیبت است می آوریم :
حضرت پیامبرصلی الله علیه وآله :
«از بهترین اعمال امت من انتظار فرج است .»(21)
«به وسیله ی صبر واستقامت ،منتظر فرج بودن عبادت است .»(22)
«کسی که بمیرد وامام زمانش را نشناسد ، به مرگ جاهلیت مرده است.»(23)
امام سجاد علیه السلام :
«مردمی که در زمان غیبت امام زمان به سر می برند و معتقد به امامت ومعتقد به امامت ورهبری آن حضرت بوده و منتظر ظهور و قیامش هستند از مردم هر زمانی برترند . چرا که خداوند آن ها را آن چنان از عقل و فهم و شناخت برخوردار کرده که غیبت اما م علیه السلام برای آنان همچون ظهور آن حضرت است .خداوند آن ها را در این زمان همچون مجاهدانی قرار داده که با شمشیر در پیشاپیش رسول خدا با دشمنان می جنگند ،در حقیقت مردان خالص وشیعیان راستین ما چنین افرادی هستند که در آشکار و پنهان به سوی خدا دعوت می کنند.»(24)
امام صادق علیه السلام :
«خوشا به حال شیعیان مهدی علیه السلام ،آنان که در دوران غیبت او ،چشم انتظار ظهور اویند ودر دوران ظهورش سر سپردگان اوامر او.»(25)
«اطاعت وفرمان پذیری منتظرین از امام زمان علیه السلام ،افزون تر از فرمان بری کنیزی از مالکش است.» (26)
«اگر دوران او را درک می کردم همه ی روزهای زندگیم را در خدمت به او می گذرانیدم .»(27)
حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف:
«اگر شیعیان ما که خداوند آنان را بر اطاعت خویش موفق گرداند در وفای عهد الهی هم دل و هم پیمان می شدند سعادت دیدار ما از آنان به تاخیر نمی افتاد .»(28)
«همانا هرکس تقوای الهی پیشه کند واز آن چه به عنوان حقوق شرعی (خمس وزکات) برعهده دارد به مستحقانش بپردازد از فتنه های باطل کننده ی دین ودنیا درامان خواهد بود.»(29)
امام صادق علیه السلام :
«هرکس بخواهد از یاوران حضرت مهدی علیه السلام باشد ،باید انتظار کشد و در عین انتظار به تقوا و خوش خلقی رفتار نمایند.»(30)
سفارش حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به یکی از علمای قم در حالت مکاشفه:
«باز تاکید می کنم در مورد مهدی ما زیاد سخن بگویید و بنویسید ،مهدی ما مظلوم است،بیش از آن چه نوشته وگفته شده باید درباره ی او نوشت و گفت.»(31)
در پایان نمونه ای از عبادات و اعمالی که مورد توجه حضرت بقیة الله ارواحنا فداه می باشد را یاد آور می شویم: (32)
1.نماز شب
2.زیارت عاشورا
3.دعای علقمه
4.زیارت جامعه کبیره
5.زیارت وارث
این اعمال در ملاقات هایی که شیعیان با حضرت داشته اند سفارش شده است ،البته اعمال مورد توجه حضرت به طور کلی به مطالعه وتحقیق وبررسی بیشتری نیاز دارد.
امید است همه ی ما با توجه به وظایف تعیین شده از طرف اهل بیت علیهم السلام وعلمای شیعه نسبت به دوران غیبت بتوانیم سربازان واقعی حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم.
پی نوشت ها :
1.بحارالانوار ج51 ص113
2. کمال الدین ج2 ص485
3. کمال الدین ج2 ص337
4. احتجاج طبرسی چاپ اسوه ج2 ص559
5.وظایف منتظران ص63
6.بحارالانوار ج52 ص122
7.مکیال المکارم ص183
8.کمال الدین ج2 ص644
9.کمال الدین ج1 ص320
10.نقل قول از مکیال المکارم ج2 ص188
11.اصول کافی ج2 ص188
12.مکیال المکارم ص215
13.سیمای آفتاب ص 176
14.اصول کافی ج1 ص337
15.کمال الدین ج2 ص351
16.اصول کافی ج2 ص189
17.اصول کافی ج1ص54
18.بحارالانوار ج 52 ص140
19.مکیال المکارم ج 2 ص357
20.احتجاج ج2 ص283
21.بحارالانوار ج52 ص122
22.کمال الدین ج2 ص145
23.وظایف منتظران ص9
24.کمال الدین وتمام النعمه ص320
25.بحار الانوار ج52 ص150
26.بحار الانوار ج52 ص308
27.بحار الانوار ج51 ص148
28.احتجاج طبرسی چاپ اسوه ج2 ص 602
29.احتجاج طبرسی چاپ اسوه ج 2 ص602
30.بحار الانوار ج2 ص140
31.صحیفه مهدیه چاپ دهم الهادی1387ص52
32.صحیفه ی مهدیه
منابع و مآخذ :
بحارالانوار.........مجلسی ، محمدباقر- انتشارات فقه قم 1427 ه ق
مکیال المکارم..... موسوی اصفهانی،محمد تقی- ترجمه حائری قزوینی چاپ چهارم اسوه 1383
صحیفه مهدیه......مجتهدی سیستانی ، مرتضی- ترجمه موسسه اسلامی چاپ دهم الهادی1387
سیمای آفتاب........طاهری ، حبیب الله-چاپ صدرا 1385
وظایف منتظران...واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران چاپ سوم 1380
احتجاج......طبرسی ،احمد بن علی –چاپ دارالنعمان 1392ه ق
کمال الدین.......محمدبن بابویه (شیخ صدوق) –چاپ دارلکتب الاسلامیه ، قم 1395 ه ق
اصول کافی......کلینی ،محمدبن یعقوب –انتشارات دارالکتب الاسلامیه ، تهران 1395ه ق
مهدی انکاری، انتظارستیزی
اشاره: اعتقاد به مهدویت و انتظار منجی مصلح، تحرک بخش و مقاومت آفرین است; زیرا فرد منتظر از احساس حضور امام، امید و نشاط میگیرد و برای برپایی حق، مبارزه و مجاهدت میکند . از این رو، ستیز با این تفکر، برای دشمن، امری حیاتی و استراتژیک است .
این نوشتار، عهده دار تبیین شیوههای دشمن در ستیز با ایدهی مهدویت و انتظار، از «انکار» و «تحریف» و «تخریب» و «جایگزینی» است .
نویسنده، برای نمونه، فیلم «پیشگوییهای نوسترا داموس» را با تامل و تعمق در اشعار او و تفسیرهای آن، مورد تحلیل جدی قرار داده است .
تبیین آثار و پیامدهای مهدی باوری و انتظار، انسان را متقاعد میکند که مبارزه و ستیز با این تفکر، برای دشمن، استراتژیک و ضروری است و ذکر نمونههای عینی، به وضوح میرساند که دشمن، به ضرورت مطلب، پی برده، لذا از هیچ کاری دریغ نمیورزد .
ما، در این نوشته . به دنبال ارائهی تمام شیوهها و روشهای دشمن در قبال مسئلهی انتظار و مهدی باوری نیستیم . چنین امری، نه در سطح علم و تحقیقات ما است و نه با توجه به اختاپوس اطلاعاتی دشمنان، به راحتی، پی بردنی است .
هدف ما، اعلام جدی بودن مبارزه دشمنان با مقولهی مهدویت است تا درپرتو آن، به شیوهها و روشها دقیقتر بیندیشیم و بدون سهل انگاری در آن، تامل بیشتری کنیم، «تا در نقطهی مقابل تلاش دشمن، در جهت اعتماد و عمل و تبلیغ و تبیین حقیقت مهدویت، حرکت کنیم» . (1)
آثار انتظار و امید
گفتنی است، جدای از آثار مهدی باوری، صرف انتظار و امید، خود، دارای نتایجی بس مثمر ثمر است .
نهرو گوید:
در دنیایی که پر از کشمکش و نفرت و خشونت است، اعتقاد بستن به سرنوشت انسانی، ضروریتر از هر زمان دیگر است ... هرگاه، آیندهای که ما برای آن کار میکنیم، سرشار از امید برای بشریتباشد، نا به سامانیهای دنیوی کنونی، چندان اهمیتی ندارد و کار کردن برای آن آینده، دارای حقانیت است . (2)
گوستاولوبون گوید:
بزرگترین خدمتگزاران عالم بشریت، همان اشخاصی هستند که توانستند بشر را امیدوار نگه دارند ... (3)
آری، اگر امید به آینده و انتظار، از جامعهی بشری رختبربندد، زندگی، دیگر مفهومی نخواهد داشت . حرکت و انتظار، در کنار هم بوده و از هم جدا نمیشوند . انتظار، علتحرکت و تحرک بخش است . (4)
یاس و بدبینی، نظام زندگی را از هم میپاشد و آثار زهر آگینی برای بشر به بار میآورد . در مقابل، امید، نه تنها میل شخصی را برای انجام کار، بلکه توانایی او را نیز در انجام کار زیاد میکند .
با یاس و ناامیدی، نوع دوستی و فلسفهی خدمتبه خلق، از میان میرود و جای خود را به خودپرستی میدهد; زیرا، هنگامی که ا مید به زندگی بهتری نباشد، خدمت، به نوع و از خودگذشتگی، چه سودی دارد؟
از دیگر آثار بد یاس از آینده، تن دادن به وضع موجود است; چون، همهی تلاش، برای فردای بهتر است . در این جوامع [جامعههای مایوس]، هر چه هست، گرایش به فساد و رذیلت است; زیرا، هنگامی که فرد، از پدید آوردن راستی و درستی، سرخورده و نومید گشت، خواستهها و نیازهایش، از سوی دیگر، سربرمی آورد و آن نیازها، در جای دیگر، مانند فساد و مواد مخدر و ... اشباع میشود .
آری، لاابالیگری، پازدن به همهی اصول زندگی، از نتایج نومیدی است . از سوی دیگر، یاس، خود، شکست است . کمتر کسی از خود شکست، شکستخورده است، بلکه غالبا قبول شکست است که منجر به شکست میگردد . هنگامی شکستخوردهایم که باور کنیم شکستخوردهایم; زیرا، شکست، از درون شروع میشود و از طرز تفکر و ارادهی شخص . به همین دلیل، اسلام، با یاس و ناامیدی مبارزه کرده و آن را در حکم کفر قرار داده است . (5)
«انتظار، ضد یاس و ناامیدی است . آن که امید دارد، حیات را خوش دارد و نقایص زندگی را برطرف کرده و به سوی آینده قدم بر میدارد و روز خود را از روز دگر بهتر میسازد .
در انتظار، امید به آیندهی محقق الوقوع موجود است . چنین امیدی، همهی رنجها و مشقتها را آسان میسازد و انسان، خودش به خودش، مژده میدهد .
خردمندان بشر، برای رسیدن به آیندهی احتمالی، کوششها میکنند و رنجها میبرند و این رنجها را در کام خود شیرین میدانند . حال، اگر آینده، محقق الوقوع باشد، انتظارش، روح ا فزا و دلپذیر خواهد بود» (6)
ثمرات مهدی باوری
حال، با این توضیحات، به آثار و پیامدهای انتظار منجی مصلح و مهدی باوری میپردازیم تا در پرتو آن، علل ستیز دشمنان روشن گردد . پیامدهای انتظار فرج و چشم به راه مصلح جهانی بودن علاوه بر عدم یاس و ناامیدی: 1- خودسازی فردی و اجتماعی است 2- منحل شدن در فساد محیط 3- پایداری در برابر رهبریهای فاسد و مبارزهی با فساد 4- نپذیرفتن ستم است . (7)
بالاخره این که:
ایمان و اعتقاد به ا مام زمان (ع) مانع از تسلیم شدن است و ملتهای با ایمان که حضور قطب عالم امکان را در میان خود احساس میکنند، از حضور او، امید و نشاط میگیرند و برای مجد و عظمت اسلام، مبارزه و مجاهدت میکنند . با تکیه بر همین امید درخشان بود که ملتبزرگ ایران، پرچم اسلام را به اهتزاز درآورد و افتخار طول تاریخ بشر و تاریخ اسلام شد» (8)
جیمز دار مستر میگوید: «قومی چنین را [که هر لحظه منتظر ظهور است و] ... میتوان کشتار کرد، اما مطیع نمیتوان ساخت .» . (9)
در کنفرانس «تل آویو» (10) ، در بحث مبارزه با تفکر مهدی باوری، ابتدا، امام حسین و بعد امام زمان را مطرح و هر دو را عامل پایداری شیعه میدانند; نگاه سرخ و نگاه سبز .
در این کنفرانس که افرادی شیعه شناس و سرشناس، مانند برناردلوییس و مارتین کرامر و ... حضور داشتند، این دیدگاه مطرح میشود که شیعه به اسم امام حسین علیه السلام و با امام زمان (عج) قیامشان را حفظ میکنند . (11)
فهمی هویدی در کتاب ایران من الدخل کلید فهم تحقق انقلاب ایران را در واژه هایی، مانند ولایت فقیه، مرجعیت، تشیع و امام غایب، غیبت کبرا و غیبت صغرا میداند .
حامد الگار در کتاب انقلاب اسلامی در ایران، ریشهی انقلاب اسلامی ایران را به موضوع امامت از دیدگاه شیعه و مسئلهی غیبت امام زمان و پیا مدهای سیاسی آن میداند . (12)
با این توضیحات، طبیعی است که دشمنان، مسئلهی مهدویت را در تقابل با خویش بدانند و در مقابل آن، صفآرایی کنند و حتی به این مسئله اذعان کنند .
نمونهی اول: در گزارش گروههایی که به ظاهر، مبلغ مسیحیت اند و در باطن، جاده صاف کن و عاملان ورود استعمارگران اروپایی به کشورهای اسلامی، نکات قابل توجهی به چشم میخورد . در گزارش ذیل که مربوط به گروههای تبلیغی در شمال آفریقا و خطاب به هیئتی که مسئول رسیدگی به این کار است، آمده است:
یکی از مشکلات ما، در سر راه تبلیغ مسیحیت و پیشرفت استعمار در شمال آفریقا و منطقهی توسن و مغرب، این است که این مردم، اعتقاد دارند که «مهدی موعود» خواهد آ مد و اسلام را سربلند خواهد کرد . (13)
یعنی نفس اعتقاد به مهدی موعود، باعث ایجاد مشکل برای استکبار و استعمار شده است، در حالی که اعتقادی که برادران ما در آن مناطق دنیا دارند، به روشنی و وضوح اعتقادی که ما امروز در اینجا داریم نیست . در آنجا بیشتر ابهامات و کلی گویی وجود دارد تا تعیین مصداق و مورد و نام و خصوصیات در عین حال استعمارگران از این امید میترسند . (14)
نمونهی دوم: در همین کشور خود ما در آغاز روی کار آمدن رژیم منحوس و فاسد و وابسته پهلوی - آن کودتاگر بی سواد، فاقد هر گونه معرفت و معنویت - یکی از آخوندهای وابسته به دربار را صدا کرد و از او پرسید: این قضیهی امام زمان (عج) چیست که مشکلاتی برای ما درست کرده است؟ این آخوند هم طبق میل و دل او، جوابی میگوید . آن قلدر، ماموریت میدهد که بروید مسئله را حل و تمام کنید و این اعتقاد را از دل مردم بیرون بیاورید . او میگوید: «این، کار آسانی نیست و خیلی مشکلات دارد و باید کم کم و با مقدمات شروع کنیم .» البته، آن مقدمات، به فضل پروردگار و هوشیاری علمای ربانی و آگاهان این کشور، در آن دوران، ناکام ماند و نتوانستند آن نقشهی شوم را عملی کنند . در کشور ما یک کودتاچی غاصب، از طرف دانشگاههای قدرت استعماری، ماموریت داشت که بیاید ایران را قبضه کند و کشور را دو دستی تحویل دشمن بدهد و برای این که بتواند بر این مردم مسلط بشود، یکی از مقدمات لازماش، این بود که عقیده به مهدی موعود (عج) را از ذهن مردم پاک کند . (15)
بنابراین، دشمنان تفکر و اعتقاد به مهدویت - که این اندیشه را به زیان خود میدانند - همواره، تلاش کردهاند تا آن را از اذهان مردم بزدایند و یا مفاهیم اعتقاد به مهدویت را تحریف کنند: (16)
1- بدین صورت که استکبار جهانی و صهیونیزم در تلاش هستند تا ملتهای تحتسیطرهی آنان، به وضع تحمیل شده، عادت کنند و آن را رنگی ثابت و ابدی و تغییرناپذیر پندارند .
2- قدرتهای استکباری، خواهان غفلت و خواب آلوده بودن و نیز عدم تحرک ملتها هستند . و چنین وضعی را بهشتخود میدانند; اما انتظار فرج موجب میشود که انسان به وضع موجود قانع نباشند و بخواهد به وضعی بهتر و برتر دست پیدا کند . (17)
3- قدرت جهانی استکبار و صهیونیزم، امروز، با تکیه بر پول و تبلیغات و استفاده از شعارهای ظاهر فریب، مانند حقوق بشر، حقوق زن و حقوق اساسی ملتها، برای تحمیل ظلم بر ملتها و ترویج فساد، دورویی، تزویر و ریاکاری و نفاق در جوامع بشری، تلاش میکند . (18)
نتیجه; دشمنترین اشخاص با این عقیده و با شخص آن بزرگوار، ستمگران عالماند، از روز غیبت آن حضرت، بلکه از روز ولادت آن حضرت، تا امروز . آن کسانی که وجودشان با ستم و با زورگویی همراه بوده بر دشمنی با این بزرگوار، با این پدیدهی الهی، با این نور و با این شمشیر الهی مشغول شدند . امروز هم، مستکبرین و ستمگران عالم، با این فکر و این عقیده، مخالف و دشمناند و میدانند که این عقیده و این عشق - که در دلهای مسلمین، به خصوص در دلهای شیعه است - برای هدفهای ستمگرانهی آنها مزاحم است . (19)
روشهای مبارزه با مهدی باوری
دشمن هر امر صحیح و مفیدی را تا آن جا که مقدور باشد، انکار میکند و اگر نتوانست، به تحریف و تخریب آن پرداخته و یا در مقابل آن اقدام به جایگزینی مینماید . همهی عقاید سازنده مورد تهاجم دشمن قرار گرفته است . دشمنان، سراغ مجموعهی احکام و مقررات اسلام رفتند . هر عقیده و هر توصیهای از شرع مقدس که در زندگی و سرنوشت آیندهی فرد و جماعت و امت اسلامی تاثیر مثبتبارزی داشته است، به نحوی با آن کلنجار رفتند تا اگر بتوانند آن را از بین ببرند و اگر نتوانند روی محتوایش کار کنند . (20)
دشمن، میتواند روی عقاید اسلامی کاری کند که از استفاده مردم خارج شود؟ منتهی نه در کوتاه مدت بلکه در طول سالهای متمادی، گاهی دهها سال، زحمت میکشد برای این که بتواند یک نقطهی درخشان را کور یا کم رنگ کند یا نقطهی تاریکی را به وجود آورد . یکی توفیق پیدا نمیکند، دیگری میآید ... روی عقاید اسلامی خیلی از این کارها شده . روی عقیدهی توحید، امامت، روی اخلاقیات اسلامی (معنای صبر، توکل، قناعت و) ... کار کردهاند . (21)
الف) انکار مهدویت
منظور از انکار مقولهی مهدویت و انتظار، این است که آن را مقولهی وارداتی و برگرفته از دیگران و پیامد نابه سامانیها و مشکلات معرفی کنند . بسیاری از دائرة المعارفها که بایستی مرجعی قابل اعتماد در موضوعات متفاوت باشند، گویی سالتخود را فراموش کرده و اهداف دیگری دنبال میکنند .
1- در دائرة المعارف بریتانیکا، در واژهی مهدی و اسلام و زرتشت آمده است:
اسلام، دینی نیست که در آن، ظهوری انتظار برود و جایی برای مسیح نجاتبخش در آن وجود ندارد و این همه، به طور تدریجی و شاید تحت تاثیر مسیحیت مطرح گردیده است . (22)
قرآن، اشارهای به آن ندارد . به هیچ حدیث - گفتهی منسوب به پیامبر (ص) - قابل اعتمادی نیز در مورد مهدی (ع) نمیتوان استناد کرد . (23)
2- در دائرة المعارف دین و اخلاق، مارگلی یوت (اسلام شناس بزرگ اروپایی) در مقالهی خود دربارهی مهدی (ع) در سال 1915، این تفکر را وا رداتی و برگرفته از یهود و مسیحیت تلقی میکند . (24)
جیمز دارمستر همین نظریه را ارائه میدهد . (25)
3- موسوعة المورد، (منیر بعلبکی) در ذیل واژهی، «مهدی المنتظر» ، آورده: «در قرآن و در روایات نبوی، هیچ اشارهای به مهدی (ع) نشده است .» (26)
البته، پیش از این دایرة المعارفها، افراد دیگری نیز اگر نگوییم مغرضانه، لااقل با عدم تحقیق کافی، مسئله را زیر سؤال بردهاند . عبدالقاهر بغدادی (420 ه . ق مطابق با 1037م) نظریهی مهدویت را نظریهی عاریتی از یهود دانسته و بر این افسانه پا میفشارد که شیعه و عقاید آنان، برگرفته از عبدالله بن سبای یهودی است . (27) (گفتنی است وجود خارجی عبدالله بن سبا، از نظر تاریخی و روایی، مخدوش و ساختهی دروغ پردازان و روایتسازان حرفهای است، تا چه رسد به این که منشا شیعه و معتقداتی چون انتظار باشد) . (28)
ابن خلدون (29) نیز فقط با بررسی بیست و سه حدیث از انبوه احادیث و نقد نوزده حدیث مسئلهی مهدویت را بیپایه میداند و ... (30)
برخی دیگر از روشنفکران، مسئلهی مهدویت را بازتاب نا به سامانیها و حوادث تاریکی که در دوران مسلمانان، به ویژه شیعه رخ داد، مطرح میسازند .
مارگلی یوت میگوید:
درگیری و آتش جنگ در میان یک نسل واحد، پس از وفات پیامبر (ص) و درهمی و آشفتگی جهان اسلام که بر اثر اختلافات آنان با هم روی داد، موجب اقتباس فکر ظهور منجی از یهود و مسیحیان گردید که به ترتیب، در انتظار ظهور و بازگشت مسیح به سر میبرند . (31)
بریتانیکا نوشته است:
به نظر میرسد که عقیده به مهدی (ع) در دورههای اغتشاش و عدم ا منیت مذهبی، بر تحولات سیاسی ... اوایل اسلام (قرنهای هفتم و هشتم میلادی) رواج یافته باشد . (32)
برناردلوییس، در مقالهی خود به نام شیعه در تاریخ اسلام، در کنفرانس تل آویو میگوید:
سرکوبی بسیاری از قیامها و ناپدید شدن رهبران آنها، باعث ظهور ویژگی دیگری در دکترین شیعه شد و موضوعات و مسایلی مانند مسئلهی غیبت و رجعت رهبر شیعیان، حضرت مهدی (ع)، آخرین امام شیعیان، به وجود آمد و این منجیگری، تبدیل به یکی از جنبههای اساسی اسلام و تشیع شد . (33)
ب) تحریف
مطالبی که اگر به حقیقت آنها توجه کنیم، تبدیل به یک موتور حرکت دهندهی جامعهی اسلامی میشود، وقتی دشمن روی آن کار کرد، آن را خراب و معنای آن را عوض کرده و در ذهن ما به صورت دیگری جا انداختند، همین موتور متحرک، به یک داروی مخرب و خواب آور تبدیل میشود . (34)
مقام معظم رهبری میفرمایند:
بنده، سندی دیدم که در آن، بزرگان و فرماندهان استعمار; توصیه میکنند که ما باید کاری کنیم که این عقیده به مهدویت، به تدریج، از بین مردم زایل شود . آن روز، استعمارگرهای فرانسوی و استعمارگرهای انگلیسی، در بعضی جاهای آن مناطق بودند - فرقی نمیکند که استعمار از کجا باشد - استعمارگرهای خارجی، قضاوتشان این بود که تا وقتی عقیده به مهدویت در بین مردم رایج است، نمیتوانیم اینها را درستبگیریم .
وقتی نتوانستند این عقیده را از مردم بگیرند، سعی میکنند آن را در ذهن مردم خراب کنند . خراب کردن این عقیده چه گونه است؟ به این صورت که بگویند: «خوب، آقا میآید، همهی کارها را درست میکند» !
این، خراب کردن عقیده است . این، تبدیل کردن موتور متحرک، به یک چوب لای چرخ است; تبدیل یک داروی مقوی به یک داروی مخدر و خواب آور است . (35)
تبدیل مقولهی انتظار مهدی (ع) که آثار و پیامدهای بسیار شگرف و معجزه آسا و مثبتی دارد، به انتظار منفی و تلخ و ناگوار و این نگرش به انتظار که امر به معروف و نهی از منکر نکردن و سر در جیب خود فرو بردن و هیچ تکلیفی در مقابل دیگران و جامعه برای خود قائل نبودن و یا حتی امر به معروف و نهی از منکر را مخالف انتظار قلمداد کردن و بدتر، وظیفهی منتظر را دامن زدن به فساد و تباهیها دانستن و هر گونه حرکت و قیامی را قبل از ظهور حضرت، باطل و مخالف دوران انتظار گفتن، از دستاوردهایی است که برگرفته از غرضورزیها و دستسیاستبازان است .
حضرت امام (ره) به طور مفصل، پنج دیدگاه دربارهی انتظار را مطرح و به نقد یکایک میپردازند و در پایان، نظریهی صحیح (آمادگی و قیام به قدر استطاعت) را ذکر میکنند . ایشان، در نقد برخی از این دیدگاهها، چنین میآورند:
البته، در بین، این دسته، منحرفهایی، هم بودند اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرف هایی بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند . (36)
اگر دستسیاستی این کار [این دیدگاهها ] نکرده باشد که بازی بدهد ما را، که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند، هر کاری بخواهند انجام بدهند، این، باید آدم نفهمی باشد . (37) نمیدانند دارند چه میگویند . (38)
آری، به دنبال چنین تحریفهایی (39) ، افرادی چون ابن تیمیه، در گذشته، و افرادی مانند نکوتن، ولهوسن، پرکلیمن، دونالدسن، شریعتسنگلجی، کسروی و بالاخره سلمان رشدی و احمد الکاتب و ... و جریانات و افراد دیگری که به هر بهانه، به دین و شیعه میتازند و آن را مورد تردید و تشکیک قرار داده و در آن ایجاد شبهه میکنند، مورد حمایت جدی دشمن قرار گرفته و نظرشان علمی قلمداد میشود .
ابن تیمیه گوید: «انتظار، در زمان غیبت امام عصر، ضعف و سستی در امور و بی تفاوتی در برابر مفاسد اجتماعی و همه چیز را به امید آینده واگذر کردن و اصلاح امور را به عهدهی امام زمان (ع) گذاردن است .» . (40) .
کسروی گوید: «داستان امام ناپیدا ... زیانهایی نیز به زندگانی دارد . . . پس ماندن توده، چیرگی بیگانگان، ناتوانی دولت، نابه سامانی کشور ... به هرزبونی، تن در میدهند و یوغ بیگانگان را به گردن میگیرند و به این بر نمیتابند که یک راه رهایی به رویشان باز شود، چرا که دستگاه امام ناپیدا به هم نخورد .» (41)
مارکسیستها میگویند: «مذهب، تفکرات خرافی را بین انسانها رواج داده، چنین تبلیغ میکند که در زندگی فعلی باید بر شرایط تمکین کرده و قانع بود ... و باید با کمال میل، ستم و استثمار طبقات حاکم ارتجاعی و ... و زندگی و سرنوشتبردهوار موجود را پذیرفت و خشنود بود و علیه این شرایط عصیان نکرد . (42)
تذکر: «چقدر خطا میکنند کسانی که به اسم روشنفکری و به اسم تجدد طلبی میآیند و عقاید اسلامی را بدون اطلاع، بدون اینکه بدانند دارند چه کار میکنند مورد تردید و تشکیک قرار میدهند اینها همان کاری را که دشمن میخواهد! راحت انجام میدهند .
امروز هر نفسی، هر حنجرهای که برای ناامید کردن مردم بدمد، بدانید که این حنجره در اختیار دشمن است، چه خودش بداند، چه خودش نداند! هر قلمی که کلمهای را در جهت ناامید و مایوس کردن مردم روی کاغذ بیاورد، این قلم متعلق به دشمن است، چه صاحب این قلم بداند، چه نداند! دشمن از او استفاده میکند .» (43)
ج) تخریب
شگرد دیگر دشمن، حملهای ناجوانمردانه و نفرت زایی در مقابل جریان مهدوی، با ژستهای علمی و هنری است . دشمن، برنامههای کوتاه مدت و طولانی مدت زیادی دارد:
1) نیروسازی برای صفوف خود با خطر جلوه دادن جریان مهدویت;
2) ایجاد شک و تردید و تنفر در افراد به ویژه معتقدان به مهدویت;
3) برنامه ریزی برای نسل آینده (44) برای ایجاد نتفر در آنان که این مسئله شامل معتقدان به مهدویت هم میشود .
ذکر موارد
1- فیلم «پیشگوییهای نوسترا داموس» یا «مردی که آینده را دید» نمونهای است که هر سه هدف، و بیشتر دو هدف نخست را دنبال میکند . در این فیلم که توسط کمپانی «گلدن مایر» صد در صد صهیونیستی - ساخته شده است، با تحریف و برداشتخاصی از پیشگوییهای نوسترا داموس که در قالب اشعاری رمزآمیز بیان شده است، چهرهی امام زمان (ع) را چهرهای خشن و بسیار مخرب و وحشت زا معرفی، و پیامد حضور ایشان را جنگها و جنایتها و ناامنیها قلمداد کرده است .
فیلم، ایشان را سومین ضد مسیح نامیده است و با مقدمه چینی که از واقعی بودن و محقق شدن پیشگوییهای دیگر نوسترا داموس ارائه داده است، مخاطب را به این باور رسانده است که هر آن چه این پیشگو میگوید، محقق خواهد شد .
البته، استفادهای چنین ابزاری از اشعار رمز آلود نوسترآداموس که از احتمالات و برداشتهای متفاوت ابایی ندارد، برای بار نخست نبوده است، اشعار او، همیشه، برای مقاصد خاصی مورد سوء استفاده قرار گرفته است .
از ابتدای مه 1940 هواپیماهای آلمانی، اعلامیههایی را در شهرهای مختلف فرانسه پخش کردند که در آن از پیش بینیهای نوسترآداموس در جهت اهداف حملهی آلمان بهره جسته شده بود . در مقابل نیروی هوایی انگلستان نیز ساکت ننشست و هر چند اقدام انگلیسیها با تاخیر و سه سال بعد، یعنی در سال 1943 به وقوع پیوست، اما آنها نیز در زمان چرچیل، به مقابله با آلمان نازی پرداختند و با استفاده از پیشگوییهای نوسترا داموس، جنگ تبلیغاتی را علیه هیتلر به راه انداختند و اعلامیههای فراوانی را به شهرهای مختلف فرانسه و بلژیک فروریختند . هر چند انگلستان خود، در آن زمان، با مشکلات اقتصادی فراوانی روبه رو بود، اما برای ادارهی هر چه بهتر جنگ روانی علیه دشمن، مبلغ هشتاد هزار پوند - که در آن زمان، رقمی بسیار بالا به شمار میآمد - هزینه کرد .
در سال 1944 کتابی از نوسترا داموس در فرانسه به چاپ رسید که در آن، از شکست قریب الوقوع هیتلر سخن به میان آمده بود . «گشتاپو» پلیس مخفی آلمان نازی، به محض وقوف بر ما جرا، تمام نسخههای چاپ شدهی کتاب را مصادره کرد و حتی کلیشههای سربی آن را نیز ذوب کرد و از میان برد . (45)
آری، چندین کتاب دربارهی نوسترآداموس، البته با تحریف، به نوشته در آمد که معروفترین آنها، «نوسترا داموس و نازیها» ، اثر «لیک او» (46) است . (47)
نوسترا داموس، خود، چنین میگوید:
«نوشتارهای، پیشگوی بزرگ که آیندهای افتخارآمیز دارد . پاره پاره و جدا شده، در دستان یک خود سالار بی رحم، جای میگیرد و از برایند این دزدی، پادشاه او فریب داده میشود» . (48)
زندگی نامهی نوسترا داموس
نوسترا داموس در 14 دسامبر 1503 در پرووانس (49) از استانهای جنوبی فرانسه و در خانوادهای کاتولیک، دیده بر جهان گشود . نزد جدش، مقداری ریاضیات و ستارهشناسی و نیز زبانهای لاتین و یونانی را فرا گرفت .
با دریافت لیسانس از دانشکدهی «مونت پلیه» (50) به طبابت پرداخت و بدون ترس از طاعون، خود، شخصا، در میان بیماران حاضر میشد و به مداوای آنان میپرداخت .
نسخههای شفابخش او، در آن ایام، شهرت فراوانی را برایاش به ارمغان آورد . در همین زمینه، او، کتابی در سال 1552 منتشر کرد .
بعد از این حادثه، به مدت چهار سال، بارها میان شهرهای مختلف فرانسه و ایتالیا، به مسافرت پرداخت و در همین سفرها بود که با کتابهای سحر، ستارهشناسی، طالعبینی آشنا گشت . او، در سال 1529 پس از وقفهای چهار ساله، برای دریافت درجهی دکترا به دانشکدهی پزشکی بازگشت .
بعد از فراغت از تحصیل، با دختری کاتولیک ازدواج کرد که ثمرهی آن، یک پسر و یک دختر بود . لیک آنان قربانی طاعون شدند . بی نتیجه ماندن اقدامات وی برای نجات جان عزیزاناش، او را دچار مصیبتی بزرگ کرد و اندوه او، آنگاه دو چندان شد که پدر و مادر همسرش علیه او اقامهی دعوا کردند و با تقدیم شکایتی به دادگاه، خواستار دریافت مهریهی دخترشان شدند .
گرفتاریها، به همین مقدار ختم نگردید و چیزی نگذشت که از طرف دادگاه تحقیق و تجسس، وابسته به کلیسای کاتولیک شهر تولوز (51) که در آن دوران، برپایه اعتقاد به مجسمهسازی و پیکرتراشی استوار بود، برای او احضاریهای فرستاده شد . در این نامه، نوسترآداموس به کفر و الحاد متهم گردیده بود، زیرا، او، روزی، در کلیسا، به سازندهی پیکرهای برنزین از مریم بتول گفته بود: «وی، سازندهی نماد شیاطین است .» .
نوسترا داموس که به خوبی میدانست محاکمه، در نهایت، به محکومیت او خواهد انجامید و اعدام او قطعی است، از آن جا گریخت و در سال 1544 به شهر سالون (52) فرانسه وارد شد .
او، در این شهر با بیوهای ثروتمند ازدواج کرد و از وی صاحب چند فرزند گردید . این محل، آخرین توقفگاه نوسترا داموس بود . او، طبقهی فوقانی خانهای در این شهر را به گنجینهی کتابهای خود که شامل موضوعاتی دربارهی سحر، طالعشناسی، روانکاوی بود، اختصاص داد .
یکی از مهمترین منابع مورد استفاده او، کتابی به نام رازهای مصر (53) بود .
او، در این اتاق، شروع به نگارش پیشگوییهایش کرد و آنها را نخستین بار، در سال 1555 م، به زیر چاپ برد .
وی، رویدادهای چهار قرن فراروی خود را پیش بینی نمود، پیشگوییها در ده فصل یا سانتوری نوشته شده است . هر فصل از کتاب نیز به صد قطعه تقسیم شده است . فصل هفتم به دلیل نامعلومی، چهل و دو قطعه دارد .
چندی نگذشت که آوازهی او، همه جا را فراگرفت .
نوسترا داموس به بیماری نقرس مبتلا شد و تا پایان عمر، از آن رنجبرد . او، در تمام این مدت، به طالع بینی افراد، مخصوصا ثروت مندان پرداخت و این، در حالی بود که پیشگویی در آن زمان، به نقطهی اوج خود رسیده بود .
و بالاخره، در دوم ژوییه 1566 در شهر سالون دیده از جهان فرو بست و در حیاط کلیسایی در این شهر، به خاک سپرده شد .
بررسی اشعار نوسترا داموس
دربارهی اشعار و تفاسیر ارائهی شده، اشعار او، نکاتی گفتنی است .
البته، خوانندهی گرامی . مستحضر است که نه آن چه نوسترا داموس آورده و نه آن چه مفسران آن گفتهاند و نه احتمالاتی که به نظر نویسنده رسیده است، هیچ یک، وحی آسمانی نیست که ادعای عصمت و یا صحتیقینی آن رود، بلکه صرفا، برای رد برداشتهای ابزاری است که برای منافع خاص و استکباری مدد گرفته شده است:
1- احتمال اشتباه
بر فرض تفسیر صحیح اشعار نوسترا داموس، باز هم این گونه نیست که تمامی اشعار او، بیتهافت و تناقض باشد . مفسران معتبر اشعار او، مواردی را نقل میکنند که نوسترا اشتباه کرده است . مثلا «لئونی» ، مفسر معروف اشعار وی میگوید، :
در سانتوری 2، رقم 74، نوسترا داموس، اشتباها، به جای «آلپ» واژهی «پیرنه» را به کار برده است . (54)
در سانتوری 9، رقم 33 ناهمگونی به کار بردن «آنه مارک» و «هرکول» با فرا نام «دوگل» با آن که بین آنها زمان زیادی است، در این شعر، کاملا مشهود است . (55)
2- آینده
1/2- پادشاه وحشتیا امام رحمت و امنیت:
در سانتوری 10، رقم 72 آمده است:
«پادشاه بزرگ وحشت» در هفتمین ماه سال 1999 از آسمان به زمین خواهد آمد ...
جدای از ترجمه و تفسیر که احتمالات دیگری دارد (56) و جدای از این که 1999 گذشت و اتفاقی رخ نداد و آن چه به نام حضرت مهدی (ع) گفتهاند، با توجه به عدم ظهور ایشان در این سال، نادرستی اش مشخص گشت، حال با عنایتبه اشعار و قرائن دیگر مشخص میشود . ترسیمی که نوسترآداموس از آینده دارد، بسیار سر سبز و با طراوت است . اشعار زیر از سانتوریهای متفاوت، مؤید سخن ما است:
الف) منجی
در سانتوری 5، رقم 96، داموس، وعده میدهد که:
«در هنگامهی نیاز نجات دهنده، اگر چه کمی دیر، ولی سرانجام از راه خواهد رسید .»
ب) به اوج و نهایت رسانیدن
در سانتوری 3، رقم 2، آمده است:
«به واژهی آسمانی، که فراگیرندهی زمین و آسمان است، معنایی تازه میشود، رمزی زرین در سلوک اهل راز، پدیدار میشود . جسم و روح و روان، همه و همه، به منتهای توانایی رسیدهاند، هر چیز که هست، به سان دریایی که در زیر آسمان گسترده است، به زیر گامهای او در میآید .»
نگاهی اجمالی به این شعر میرساند، آن چه وعده داده میشود، دادن معنایی تازه به واژههای آسمانی است و بالاتر از آن این که جسم و روح و روان، به منتهای توانایی خود میرسند . اگر صرفا، به توانایی رسیدن جسم بود، شاید احتمالات غیر آسمانی قابل قبول مینمود، لکن رسیدن انسان به منتهای تواناییهای روح و روان، جز در سایهی تعلیم آسمانی و به دست رادمرد الهی معنا ندارد . انسانی که خود را نمیشناسد، زوایای روح و روان خود را نمیداند، قابلیتهای خود را نمیشناسد، چه گونه میتواند جز با مدد از وحی، به غایت روح و روان خود برسد؟
مؤید دیگر در این شعر، قسمت آخر آن است که هر چیز که هست را به سان دریایی در زیر آسمان گسترده در زیر گامهای او معرفی میکند و این . حاکی از حکومتی جهانی است، اما نه جهانی کردن و تک قطبی ساختن، بلکه حکومتی جهانی استبه رهبری رادمردی الهی که انسان را به نهایت تکامل روحی و روانی خود میرساند .
آری، تفاوت وعدهی الهی حکومتحضرت مهدی (ع) با اتوپیاهای دیگر، علاوه بر رفاه و امنیت و ... ، رسیدن انسان به نهایت روحی و روانی خویش است که هیچ اتوپیایی چنین وعدهای نداده است و اگر داده باشد، در وعدهی خود نمیتواند صداقتی داشته باشد .
ج - امنیت و آرامش
پیشگو در سانتوری 1، رقم 63، به امنیت و آرامش چنین اشاره میکند:
«دنیا، کوچکتر میشود، و بیماریها فروکش میکنندو زمینیان، برای زمانی بس دراز، آرامش را تجربه خواهند کرد . مردمان، بدون وحشت از خطر، در زمین، در دریا و در آسمان، به سفر خواهند پرداخت ...»
این شعر نیز مسئلهی جهانی را مطرح میکند، مسئلهای که تاکنون رخ نداده است . ماجرایی بس لذت بخش و شیرین . آیندهای که امنیت جهان را فراگرفته است و مردمان، بی وحشت، از این سو به آن سو میروند . (57)
اینها تداعی کنندهی روایتحضرت علی (ع) است که فرمود:
«... بنا یدفع الله الزمان الکلب ... . و لو قد قام قائمنا لذهبت الشحنا من قلوب العباد واصطلحت السباع و البهائم حتی تمشی المراة بین العراق الی الشام ... علی راسها زینتها لایهیجها سبع و لا تخافه ... .» ; (58)
به دست ما، روزگار سختیها و تشنه کامیها سپری گردد ... و چون قائم ما قیام کند، کینهها از دلها بیرون رود، حیوانات نیز با هم سازگاری کنند . در آن روزگار، زن، با همهی زیب و زیور خویش، از عراق درآید و تا شام برود و از هیچ چیز نترسد ...
اشعار ذیل، ترسیم کنندهی آیندهی از نظر داموس است:
د) صلح و شایسته سالاری
در سانتوری 9 رقم 66 آمده است:
«صلح و اتحاد و دگرگرنی بسیاری، پیش میآید . نه تنها بخشها فزونی مییابند، که مسئولیتهای پست و اندک نیز، بهایی دیگر مییابند و بدین سان، کسانی که بر قله جای داشتند، از فراز به فرود میافتند» .
ه) رفاه
در سانتوری 10، رقم 89 آمده است:
«تمامی دیوارهای آجرین، تبدیل به دیوارهای مرمرین میشود . هفتاد و پنجسال، آکنده از صلح شادمانه بر مردمان خواهد گذشت . کانال آب، دگر باره باز خواهد شد . فراوانی و سلامتی میآید و فصلهای شیر و انگبین، به چشم دیده خواهد شد .»
و) صلح و آرمانشهر
در سانتوری 10، رقم 99 آمده است:
«به زودی، برای اسب، شیر، گاو نر و گرگ، پایانی فرا میرسد . کبوتر، رام شده و همیار سگ بولداک میشود . دیگر بیش از آن، آن مائدهی آسمان، بر سر آنان نخواهد بارید .»
«اسب، نماد تندپایی و هوشیاری، و وفاداری، شیر، نماد حرارت و گرما و قدرت، گاو نر نشانهی توانمندیهای جسمانی و برکت، گرگ، نماد خونخواری و توحش است .
بدین سان، پیشگو، در این الهام بسیار پرمعنا، از زمانی سخن میآورد که دوران جلوهگری این نمادها در دنیا به پایان خود میرسد و بیگمان، در آغاز فصلی دیگر از فصلهای زندگی در کرهی زمین است که «کبوتر» و «سگ بولداگ» که یکی نمایهی صلح و دیگری نمایهی پاسداری از ارزشهاست ... با یکدیگر یار و همکار میشوند ...
گویا نوسترا داموس در این الهام، با یک آرمانشهر (یوتوپیا) دیدار کرده است . مدینهی فاضلهای که پیوسته اندیشهمندان، در آروزی رسیدن به آن سوختهاند . (59) »
ز) شادمانی شورانگیز
در سانتوری 1، رقم 18 آمده است:
به خاطر ناسازگاریها و تنشها و به سبب فروگذاشتهای گلها فرانسویان به «محمدی» ها، شادمانی شورانگیزی پدید میشود ...
ح) نجات از یوغ فرمان برداری
در سانتوری 2، رقم 28 آمده است:
«بزرگمردی به نام آخرین پیامبر، روز دوشنبه (60) را برای تعطیل عمومی برمیگزیند . آن مرد، در شورمندهای خویش، چنان پیشروی خواهد کرد که ملتی را از یوغ فرمان برداری نجات میدهد» .
ط) امید مستضعفان
در سانتوری 1، رقم 33 و 34 آمده است: ... ،
تمامی دروازهها، در زمان وحشت، پیوسته، به روی آن مرد، گشاده خواهند بود ... سپس آن مرد، جنگاوران را آماده خواهد ساخت، بخشی از مردمان، به او، به نام انسانی نیک، و بخشی، به نام انسانی اهریمن مینگرند که نمیتوان به او اعتماد کرد . و در این گذاره، آنان که ناتوانتریناند به او، همانند نشانهای خجسته مینگرند که بسی نیک است ... .
درباره این دو قطعه نیز شاید بتوان گفت، جریانی که در آغاز قیام امام (ع) رخ میدهد تردیدهایی که در آغاز، چهره مینماید و بالاخره، نگاهی امیدوارانه و خجستهنگرانهی مستضعان مد نظر است . آری، همین نگاه است که دروازههای شهرها را برای او میگشاید . و اکثر افراد با میل و رغبت، به او ا یمان آورده و به او میپیوندند .
2/2- آغازگران جنگ، هدف از جنگ
در فیلم، آن که از تبار پیامبر مسلمانان است، به هدف ویرانگری و ... آغاز گر جنگ معرفی میگردد، حال آن که توسط پیشگو، آنان که جنگ و طاعون و مرگ را به راه میاندازند، در سانتوری 9، رقم 55 معرفی شدهاند:
«در غرب، تدارک نبردی بس هولناک دیده خواهد شد و از آن، پس طاعونی چنان مرگ آفرین که نه جوان و نه پیر و نه حتی هیچ حیوانی زنده نمیماند . در همه جا، آثار خون و آتش، به چشم خواهد آمد . سیارگان، زحل، مریخ، ژوپیتر، در کشور فرانسه به هم گرد آمدهاند .» .
جالب است که در همان سانتوری در رقم 52 آمده است:
«... سرانجام، صلح از گوشهی از گیتی، وارد میشود» .
گفتنی استبا توجه به قسمت قبلی این شعر که جنگ و درگیری در فرانسه را مطرح میکند ... (این فاجعه در سراسر کشور فرانسه جریان خواهد داشت) و با توجه به تفسیر برخی مفسران (61) که اسامی چون فرانسه و ... از سمبلهای غرب است، معلوم میشود، ایجاد صلح و آرامش، از ناحیهی غرب نیست .
حال، با تقابل این دو شعر با شعر 92 سانتوری 1، احتمال داده شده، بسیار تقویت میشود:
«صلح» به وسیلهی یک مرد، در سراسر گیتی، اعلام میشود، اگر چه زمانی بس کوتاه از این اعلام، سرکشی و چپاول، باری دیگر، در جهان آغاز میشود، به خاطر یک خود داری یا رد یک پیشنهاد، شهرها، زمین و دریاها، سوراخ سوراخ میشوند و جمعیتی کمتر از یک میلیون و سیصد و سی و سه هزار نفر، در این فاجعه، از پای در آمده و یا دستگیر میشوند .
آیا جز این است که امام، به دیوار کعبه تکیه داده، اهل عالم را به توحید فرا میخواند و به عدم ظلم و ستم، ولی سفیانیها و دجالها در مقابل او قد علم میکنند و پیشنهاد و سخن او پذیرفته نمیشود و جنگها و غارتها رخ میدهد و امام مجبور میشود که فتنهها راخاموش و فتنهگر را نابود سازد .
در سانتوری 10، رقم 98 آمده است:
«... فزون خواهی سودگران، همهی گرگهای خون خوار و تمامی غولهای حیرتانگیز دنیا را به ناآرامیهای بسیار، دچار میکند»
در حالی که در رقم 62 همان سانتوری آمده است:
«... آن مرد که حکمران بیزانس و فرماندار اسلاونیا را با قوانین عرب آشنا میسازد، از راه میآید .» .
3/2- خشونت و وحشت آفرینان
در سانتوری 6، رقم 21 آمده است:
«به هنگامی که قدرتهای قطب شمالی زمین، با یک دیگر یار و یگانه میشوند، وحشتی فراتر از پندار، در مشرق زمین، حاکم خواهد شد . مردی جدید که مردی بلند جاه و وحشت آفرین، از او حمایت میکند . انتخاب میشود . خاکهای «رد زیا» (62) و «بیزانتیوم» [دریای مدیترانه و ترکیه] از فوران خون بربرها لکهدار میشود .»
در سانتوری 8، رقم 17 آمده است:
«کسانی که توانمندانه زندگی میکنند، به ناگهان، دگرگونی مییابند . گیتی، از سه برادر، آرامش خود را از دست میدهد . دشمنان برادران، بیشتر بنادر دنیا را تسخیر میکنند . زان پس، آتش و خون و گرسنگی همه جا را فرا خواهد گرفت و آن چه که از سیاه روزگاری در این جهان است، افزایش مییابد» .
منظور از «سه برادر» ، در برخی تفسیرها، قدرتهای جهان نام برده شدهاند . (63)
در سانتوری 1، رقم 79 آمده است:
«از قوانین و از جدلها و خودسالاریها، بر شهرهای «باراس» (64) «لکتور» (65) ...
آسیب هولناکی وارد خواهد آمد . «کارکاسون» و ... (66) در آن هنگام که کشتار دوبارهی مردم را آرزومی کنند . خود، به تمام نابود میشوند .»
نوسترا داموس در جایی، به صراحت، هشدار میدهد و خواستار تغییر شیوه و رویهی ددمنشی غرب میشود .
در سانتوری 1 . رقم 8 آمده است:
«چه گونه، بارها و بارها تسخیر میشود؟ آه! ای خورشید شهر آیینهای خود بینانه و وحشی گرانهات را دگر سازی کن که سرنوشتی بس تاریک دنبالت میکند .»
در گذشته، پاریس را خورشید شهر نیز مینامیدند . (67)
در سانتوری 8، رقم 60 آمده است:
«آنها نخستبار، در «گل» و «رومانیا» از راههای زمینی و دریایی . در برابر قوای انگلیس و فرانسه قرار میگیرند، از آن سپاه نیرومند، کنشهای بس شگفتانگیز برخواهد آمد . حیوان وحشی، از خشونتگریهای خویش، منطقهی «لورن» [منطقهای در فرانسه] را از دستخواهد داد .»
در سانتوری 6، رقم 21 آمده است:
«به هنگامی که قدرتهای قطب شمالی زمین، با یک دیگر یار و یگانه میشوند، وحشتی فراتر از پندار، در مشرق زمین، حاکم خواهد شد، مردی جدید، که مردی بلند جاه و وحشت آفرین از او حمایت میکند، انتخاب میشود، خاکهای . «ردزیا» و «بیزانتیوم» [ترکیه] از فوران خون بربرها، لکه دار میشود .»
در سانتوری 6، رقم 57 آمده است:
«آن مرد که سر کردهای سرخ خواهد داشت که به جایگاه قدرت، بسیار نزدیک است . او که سخت دل و تند و خشن شده است، در قالب وحشت آفرینترین موجودات، فرورفته و برنشیمن گاه، خود کامهی قدسی، قرار خواهد گرفت .» .
در این شعرواره . تنها، یک نشانه وجود دارد و آن، عبارت «سرخ است» است . حال باید دید، سرکرده یا رئیس سرخ را به چه میتوانیم تصویر کنیم . به یک رهبر کمونیست و یا پاپی که ردای سرخ برتن میکند؟ اما چون سخن از جایگاه قدرت و به ویژه مسندگاه یا نشیمن گاه است، ذهن، بیشتر، به سوی یک مرکز دینی کشانیده میشود که جز واتیکان نمیتواند باشد .
به هر سان، ذهن پویای پیشگو، در این پرواز، بیشتر روی به جانب مرکز کاتولیسم جهان داشته است . (68)
جالب است . این وحشی که سومین ضد مسیح است و از سوی سرکردهی سرخ (پاپ) مورد حمایت قرار میگیرد، در جای دیگر، بیشتر معرفی شده است .
در سانتوری 1، رقم 12 آورده است:
«به زودی، مردی خشن و وحشی، آوازه خواهد یافت که بشتاب به فرمان روایی رسیده است، اما دوران قدرتمندی او بسیار کوتاه است و به ناگاه، چهرهی مردی را از خود نشان خواهد داد که بسی ناسپاس و سبک طبع است . او، بر «ورونا» حکومتخواهد راند .» .
«ورونا» از شهرهای شمالی ایتالیا، نزدیک به قلهی «آلپ» (69) است که تا درهی «پو» (70) ادامه مییابد . (71)
اگر این بار هم، ایتالیا را مظهر غرب بدانیم، به خوبی روشن خواهد شد که آن پادشاهی که جنگ آفرین و وحشت زا است، جز حاکمی از حکمرانان غرب نخواهد بود .
آری، وحشت و جنگ از دیدگاه نوسترا داموس، پیامد پادشاهانی است وحشت زا و غفلت زده و خود کامه و این جاست که آداموس، خود از دردها و رنجهایی که اندیشمندان و دانشیاران بایستی عمل کنند، آه و افسوس میکشد در سانتوری 1 رقم 62 آمده است:
«فسوسا که دانشیاران، پیش از به پایان آمدن گردش ماه، باید چه زیانهایی را بپذیرند! سیلی سرگردان و آتشی شعله بار، از سوی فرمان روایان غفلتزده و گذارهی قرون و اعصار، پیش از آن که، دگر باره بازسازی شوند، چه دراز مدت خواهد نمود .»
4/2- نتیجهی جنگ; پیروزی یا شکست؟
بر خلاف آنچه گفته شده است، نتیجهی جنگ را نیز نوسترا داموس مشخص کرده است، اما نه آنچه که در فیلم «پیشگوییهای نوسترا داموس» یا «مردی که آینده را دید» آمده است .
در فیلم، پیروزی را از آن مخالفان فرزند پیامبر مسلمانان (حضرت مهدی) اعلام میکند و مخاطب را برای برنامه ریزی و برای جلوگیری از مهدی، به یاری میخواند، در حالی که اشعار او چیزی دیگر میگوید .
در سانتوری 2، رقم 86 آمده است:
«در نزدیک دریای آدریاتیک، تمامی کشتیها غرق میشوند، از لرزههای سخت، زمین به آسمان پرتاب شده، باز رفته و باز میآید، کشور مصر، پرآشوب میشود . مسلمانان بالنده و سرافراز میشوند .»
در سانتوری 3، رقم 20 آمده است:
«... پیروان دین محمدی صلیب را رد خواهند کرد ...»
در سانتوری 3، رقم 23 آمده است:
«... هواداران دین محمدی در برابر تو، ایستایی خواهند کرد .»
در سانتوری 5، رقم 25 مده است:
«فرمانروای عرب ... حکومت کلیسا، در آب دریا، نابود خواهد شد ...»
در سانتوری 6، رقم 80 آمده است:
«به زودی، دامنهی نفوذ، از فاس به کشورهای اروپایی کشانده میشود .
شهرها، در آتش میسوزد و شمشیرها، درخشش مییابند . بزرگ مردی از آسیا، با سپاهی بزرگ، از خشکی و دریا میرسد . با او، مردانی هستند که مانند مردگان، چهرهایی رنگ پریده دارند و صلیبها را نابود میکنند .» (72)
«فاس» ، شهری در مراکش است که مسجد و دانشگاه معروف «القرویین» - یکی از بزرگترین و قدیمیترین مساجد و مراکز علمی جهان، در آن واقع است - این مرکز فرهنگی، در سال 850 م دایر شد و شهر فاس، خود در سال 808 م به دست «ادریس دوم» بنا گردید .
اوج شکوه و رونق فاس، در قرن چهاردهم میلادی بود . به طوری که دانشجویان رشتههای گوناگون علمی را از تمام نقاط جهان اسلام و بعضی کشورهای اروپایی جذب مینمود ...
گزینش فاس از سوی نوسترا داموس در این قسمت از رباعی، به خاطر درخشندگی تمدن اسلامی در این منطقه میباشد . تلالو این تمدن با شکوه، در آینده، تمام اروپا را در خود فرو خواهد برد . این سرزمین، در طول تاریخ، از موقعیت فرهنگی و علمی ممتازی برخوردار بوده است . زمانی که فاس، در اوج بالندگی به سر میبرد، بسیاری از کشورهای اروپایی مجاور آن، در تاریکی جهل و نادانی دست و پا میزدند . (73) آنهایی که نوسترا داموس، از ایشان به عنوان همراهان این مرد بزرگ نام برده است، چه کسانی میتوانند باشند؟ افرادی رنگ پریده به سان مردگان! ، اینها گرسنگان و پا برهنگان جهان سوم هستند . آنها، انبوه بینوایان و محرومانی هستند که برای اعادهی ارزشهای انسانی از دست رفته و حقوق غصب شده شان قیام کردهاند تا انتقام خود را از شکم بارههای مرفه و کاخ نشین بستانند . برای همین است که آنان، صلیبها را نابود میکنند، صلیبهایی که دزدان آدمکش، سالها، با حیله و نیرنگ، خود را پشت آنها پنهان کردهاند تا با تمسک به آنها، تیره بختی را در میان ملتهای مستضعف گسترش بخشند . چه بسیار خونها که به زمین ریخته شد و چه بسیار ویرانیهایی که به اسم صلیب مقدس و به افتخار پاپ، در اقصی نقاط جهان صورت گرفت . مستضعفان به رهبری فرماندهی بزرگ خود، این بازی صلیبی را به پایان خواهند برد و ساحت عیسی علیه السلام را از تهمتهای ناروایی که به او نسبت داده شده است، پاک خواهند کرد . (74)
البته احتمال دیگری هم درباره رنگ چهرهای همراهان امام زمان میتوان مطرح نمود: و آن رنگ پریدهگی در اثر تهجد و راز و نیاز با خدا است .
در سانتوری 9، رقم 60 آمده است:
«مردی بزرگ از فرزندان اسماعیل، به اوج قدرت میرسد ...» (75)
در سانتوری 1 رقم 79 آمده است:
«... از قوانین و از جدلها و خود سالاریها، بر شهرهای «باراس» ، «لکتور» و ... آسیب هولناکی وارد خواهد آمد . «کار کاسون» «بوردو» و ... در آن هنگام که کشتار دوبارهی مردم را آرزو میکنند . خود به تمام نابود میشوند» .
شهرهای مذکور، همگی از شهرهای کوچک جنوب فرانسه هستند و چنانکه گفتیم، میتوانند به عنوان سمبل غرب باشند .
در سانتوری 9 رقم 36 آمده است:
«... سه برادر، جراحتخورده و از پای در میآیند .»
این سه برادر که در سانتوری 8، رقم 17 کسانی معرفی شدهاند که گیتی بدست آنان، آرامش خود را از دستخواهد داد، سرنوشتی جز نابودی نخواهند داشت . همانها که به نظر میرسد دولتهای سلطه گر و متجاوز و ظالماند .
جالب است، پیشگو، این پیروزی را نیز به یاری غربیها میداند .
در سانتوری 4، رقم 39 آمده است:
«امپراتوری عرب ... به یارمندی غربیها ... زنده میشود;»
چرا که بیشتر افراد از جمله مردم خسته از فرهنگ غرب و ... ، با میل و رغبت، به امام خوبیها میپیوندند و با جان و دل، پذیرای او بوده، درها، به روی او گشاده خواهد بود .
سانتوری 1، رقم 34:
«... تمامی دروازهها، در زمان وحشت، پیوسته به روی آن مرد گشاده خواهند بود .»
5/2- دو رهبر بزرگ
در سانتوری 2، رقم 88 آمده است:
«سرانجام، در یک زمان، دو رهبر بزرگ، به یکدیگر نزدیک شده و تواناییهای متحدانهی آنان در پیشرویهای بالنده، فرا دیده خواهد شد .
سرزمین تو، به فرازگاهی توانمند میرسد . از آن پس برای فردی که تباری بس بلند دارد، شمارهها تکرار خواهد شد .»
البته چنان که گفتیم، نیازی به پیشگوییهای نوسترا داموس نیست . قرآن و روایات، به خوبی ترسیمگر ظهور و حکومت صالحان هستند، لکن اشعار مطرح شده، به خوبی، تداعیکنندهی برخی از روایت است و یا لااقل، سخن دشمن را رد میکند . شعری که مطرح شد، تداعی کنندهی این روایت میتواند باشد که عیسی علیه السلام به کمک مهدی (عج) خواهد آمد و آن گاه، حضرت عیسی علیه السلام پشتسر حضرت مهدی علیه السلام نماز خواهد خواند و حکومت، از آن مهدی خواهد بود . او که فرزند رسول خداست و دارای تباری بس بلند است .
در انوار التنزیل، در تفسیر «وانه لعلم الساعه» روایتی چنین آورده است:
ینزل عیسی علیه السلام علی ثنیة بالارض المقدسة یقال لها افیق و بیده حربة بها یقتل الدجال فیاتی بیت المقدس و الناس فی صلاة الصبح فیتاخر الامام فیقدمة عیسی و یصلی خلفه علی شریعة محمد، علیه الصلوة و السلام» (76) ;
حضرت عیسی علیه السلام در سرزمین مقدس که آن را «افیق» گویند، نزول میکند، در حالی که اسلحهای به دست دارد و با آن دجال را میکشد . آنگاه به بیت المقدس میآید . مردمان، در نماز صبحاند، عیسی علیه السلام، امام علیه السلام را مقدم ساخته و مطابق شریعت محمد صلی الله علیه و آله به او اقتدا میکند .
در کتاب تقضیل آمده است، آن چه تمام شیعیان و برخی از محدثان اهل سنت روایت کردهاند این است که:
ان المهدی اذا ظهر انزل الله تعالی المسیح علیه السلام فانهما یجتمعان . فاذا حضرت الصلاة الفرض، قال المهدی علیه السلام للمسیح: «تقدم یا روح الله، یرید تقدم الامامه .» فیقول المسیح: انتم اهل البیت لایتقدکم احد، فیقدم المهدی ثم یصلی المسیح خلفه، صلی الله علیها (77) ;
چون مهدی ظهور میکند، خداوند مسیح علیه السلام را میفرستد . پس آن دو، در کنار یکدیگر میآیند . هنگامی که وقت نماز میرسد، مهدی علیه السلام به مسیح علیه السلام میگوید: «ای روح الله! پیشنماز شو!» مسیح گوید: بر شما اهل بیت، احدی حق تقدم ندارد . بنابراین مهدی علیه السلام امام گشته و مسیح علیه السلام پشتسر او نماز میگذارد .
نکته:
گاه، برخی تعابیر نوسترا داموس، گویی حاکی از شکست مسلمانان است .
در سانتوری 3 رقم 97، آمده است:
«امپراتوری بشکوه بربرها پیش از آن که سدهی خورشیدی به پایان خود برسد، سقوط میکند» .
البته اگر مانند دکتر شرف الدین اعرجی، در کتاب «پیشگویهای نوسترا داموس با تحلیل اسلام گرایانه» بپذیریم که منظور نوسترا داموس از بربرها، مسلمانان هستند، و الا، چنان که مانند برخی مفسران دیگر بیندیشیم، دیگر سخنی حاکی از شکست مسلمانان نخواهیم داشت .
خانم پوران فرخ زاد، در کتاب «پیشگوییهای نوسترا داموس یا مردی بر بالهای آینده» آوردهاند، منظور از امپراتوری بزرگ بربرها، همان آمریکا است و پیشگو، سقوط امریکا را پیش بینی کرده است .
به هر حال، حتی اگر بگوییم، منظور از بربرها، مسلمانان هستند، موارد زیاد دیگری - چنان که در صفحات گذشته ذکر گردید - وجود دارد که پرده از پیروزی مسلمانان بر میدارد . بنابراین، اگر شکستی برای مسلمانان مطرح باشد، گویی مقطعی و مربوط به زمان یا مکان خاصی بوده است، چنان که در ابتدای همان شعر، (یعنی سانتوری 3، رقم 98) آمده است:
«در پیرامن خاکهای «سیریا» ، قانونی نوین بر سرزمین نوین، حاکم میشود . امپراتوری بشکوه بربرها، پیش از آن که سدهی ... سقوط میکند .»
منظور از «سیریا» (78) میتواند همان کشور آشنای سوریه باشد و نوسترا داموس، اشاره به اسراییل دارد; (79) یعنی، نوسترا، از این واقعیت پرده بر میدارد که در این منطقه، اسراییل حاکم شده و به زور، مسلمانان را در این جا به سقوط میکشاند و در اینجا «غدهای سرطانی» (80) خواهد گردید، ولی هیچ گاه، این شعر، به معنای نتیجهی نهایی جنگ مسلمانان و دشمنان آنان نیست;
چرا که گفتیم، نوسترا داموس، به صراحت میگوید:
«که مسلمانان بالنده شده و سرافراز میگردند» و «پیروان دین محمدی، صلیب را رد خواهند کرد» و «حکومت کلیسا در آب دریا نابود خواهد شد» و هیچ کس . . . قدرت آسیا را در حال نابودی نخواهد دید»
در سانتوری 3 رقم 86 و سانتوری 3، رقم 20 و سانتوری 3، رقم 23 و سانتوری 5، رقم 25، سانتوری 6، رقم 80 و سانتوری 1، رقم 33 و سانتوری 1، رقم 34 و سانتوری 2 رقم 28 و سانتوری 1، رقم 18 و سانتوری 4، رقم 50
تاسف و هوشیاری
فیلم پیشگویهای نوسترا داموس، نمونهی کوچکی است از صدها فیلم و سریال که هالیودها عهده دار ساخت و پخش هنرمندانهی آن اند تا حقیقت را به گونهای که خود میخواهند تفسیر کنند و آینده را آن چنان که با امیالشان سازگار است، تغییر دهند.
نمونهی دیگر
بازی کامپیوتری «جهنم خلیج فارس» «معروف به یا مهدی» . The Persian Gulf Inferno این بازی، عهده دار هدف سوم است، یعنی، برنامه ریزی برای نسل آینده و ایجاد تنفر در میان آنان، بدین صورت که کودک، به جای قهرمان بازی که فردی است آمریکایی، قرار میگیرد و باید با کشتن مسلمانان که با صدای نفرت آوری «الله اکبر» و «یا مهدی» میگویند، امتیاز به دست آورد و در نهایت، به مراحل بالاتری رود والا، با غفلت از آنان، کشته شده و امتیاز از دست داده و یا از بازی اخراج میگردد . بنابر قضیهی شرطی شدن پاولوف، کودک، چنان میشود که با شنیدن «الله اکبر» و «یا مهدی» ، تیراندازی میکند و ... بالاخره در روح کودک، بذر نفرت، از این دو واژه کاشته میشود تا روزی استکبار بتواند از محصول آن فایده برد و ...
نکته
امروزه، اینترنت و پایگاههای متفاوتی که در دشمنی و ایجاد شک و تردید در مهدویت رخ نمودهاند; هوشیاری بیشتری از همه میطلبد .
د) جایگزینسازی
حربهی چهارم دشمن، شخصیتپردازی و مدعی سازی و حمایت از مدعیان و فرقهها است . ساختن شخصیتهایی مانند سیدعلی محمد باب، حسینعلی بهاء، سید محمد نوربخشی در ایران، و میرزا غلام احمد قادیانی، در پاکستان، و سید محمد جونپوری، در هند، و محمد بن عبدالله القحطانی، در حجاز و ... نمونه هایی ازاین حربهی دشمناند .
پی نوشت:
1) برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 37 . نقل از روزنامهی جهان اسلام 9/11/72 .
2) محمد حکیمی، در فجر ساحل، ص 113 .(نقل از پیام، مجلهی یونسکو، آبان 1348) .
3) همان (نقل از مبانی روحی تطور ملل) ص 200 .
4) لطف الله صافی گلپایگانی، انتظار، عامل مقاومت و حرکت، ص 95- 112 .
5) برگرفته از در فجر ساحل، محمد حکیمی، ص 73- 120 .
6) سید رضا صدر، راه مهدی علیه السلام، ص 89 .
7) برای توضیح بیشتر، ر . ک: محمدرضا حکیمی، خورشید مغرب، (مبحث انتظار) ; صافی گلپایگانی، انتظار، عامل مقاومت و حرکت، ص 62، 63; مکارم شیرازی، انقلاب جهانی مهدی، ص 103، 113 .
8) مقام معظم رهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 59، نقل از روزنامهی رسالت 16/10/78 .
9) مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزده هجری . دارمستر، ترجمهی محسن جهان سوز، ص 38، 39 .(به نقل از فصلنامهی انتظار، ش 1، ص 97 .)
10) در دسامبر 1948، مطابق با 1365ه . ش، در دانشکدهی تاریخ دانشگاه تل آویو (فلسطین اشغالی) با همکاری مؤسسهی مطالعاتی شیلوهه - که یک مؤسسهی مطالعاتی غیر انتفاعی است و متصل به صهیونیسم - کنفرانسی، با حضور سیصد شیعه شناس درجهی یک جهان، برگزار شد و ظرف مدت سه روز، در آن، سیصد مقالهی صددرصد تفصیلی، تحقیقی و مبتنی بر عمدهترین متد تحقیقی و عمیقترین روشها ارائه شد . به قول «مارتین کرامر» - که یکی از شیعه شناسان جهان و دبیر این کنفرانس بود - هدف اصلی از برپایی این کنفرانس، شناخت مفاهیم محوری در تمدن شیعهی اثناعشری و بعد، بالطبع، شناسایی انقلاب اسلامی سال پنجاه و هفت ایران بود .
در این کنفرانس، افرادی مانند دانیل برومبرگ، ماروین زونیس، مایکل ام جی فیشر و دیگر شیعه شناسان و شرق شناسان و اسلام شناسانی غربی حضور داشتند .
ر . ک: حسن بلخاری، تهاجم یا تفاوت فرهنگی، ص 93، 94 .
11) حسن بلخاری، تهاجم یا تفاوت فرهنگی، ص 93، 130 .
12) حسن بلخاری، تهاجم فرهنگی، ص 131 .
13) فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 36 .
14) مقام معظم رهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 36، نقل از روزنامهی جمهوری اسلامی، 19/10/74 .
15) مقام معظم رهبری، انتظار، ش 2، ص 36، نقل از جمهوری اسلامی 19/10/74 .
16) مقام معظم رهبری، انتظار، ش 2، ص 37، نقل از جهان اسلام 9/11/72 .
17) مقام معظم رهبری، انتظار، ش 2، ص 38، نقل از کیهان 8/10/75 .
18) مقام معظم رهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 38، نقل از کیهان 8/10/75 .
19) مقام معظم رهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 38- نقل از جمهوری اسلامی، 15/9/77 .
20) مقام معظم رهبری، انتظار، ش 2، ص 32، نقل از روزنامهی رسالت 26/9/76 .
21) مقام معظم رهبری، انتظار، ش 2، ص 32، نقل از روزنامهی رسالت 26/9/76 .
22) مجلهی موعود، ش 19، فروردین و اردیبهشت 79، ص 26- 28 (نقل از بریتانیکا، ترجمهی دکترینهای مذاهب و اصول مذهبی آخرالزمان در مذاهب غرب، واژهی «اسلام و زرتشت» «مهدی» ، مرتضی دهقان و بهروز علی زاده .)
23) همان .
24) ناصرالدین، صاحب الزمانی، دیباچه بر رهبری، ص 200- 201 .
25) ناصرالدین، صاحب الزمانی، دیباچه بر رهبری، ص 200- 201 .
26) منیر بعلبکی، موسوعة المورد، واژهی مهدی المنتظر .
27) بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، باب چهارم، ص 234، 235 . ترجمه و اقتباس .
28) برای تحقیق بیشتر، خوانندگان گرامی را به کتاب عبدالله بن سبا، اثر اندیشمند گرانقدر «علامه عسکری» ارجاع میدهیم .
29) ابن خلدون که متخصص در جا معهشناختی و تاریخ است، نه در علم حدیث، تنها نوزده حدیث از بیست و سه حدیثی که بررسی کرده، مورد تحقیق قرار داده است و صرفا، از هفت نفر نام برده است که احادیث مهدی (ع) را روایت کردهاند و بدین ترتیب، سخنان چهل و هشت تن از علمای راوی احادیث المهدی را از مدار محاسبه خارج کرده است . نخستین ایشان، ابن سعد، صاحب طبقات (230هجری) و آخرین ایشان، نورالدین هیثمی (م 807 هجری) است . چنان که از صحابهی رسولخدا (ص) که احادیث مهدی به آنها استناد داده میشود، فقط از چهارده نفر یاد کرده و سی و نه تن دیگر را فرو میگذارد . ر . ک: در انتظار ققنوس، سید ثامر هاشم العمیدی، ترجمه و تحقیق مهدی علی زاده، ص 207 .
30) سید ثامر، هاشم العمیدی، در انتظار ققنوس، ترجمه و تحقیق مهدی علیزاده، ص 207 (نقل از تاریخ ابن خلدون، ج 1، فصل 52، ص 555، 556 .)
31) ناصرالدین، صاحب الزمانی، دیباچه بر رهبری، ص 201 .
32) مجلهی موعود، ش 19، فروردین و اردیبهشت 79، ص 26- 28 (نقل از بریتانیکا، ترجمهی دکترینهای مذاهب و اصول مذهبی آخرالزمان در مذاهب غرب، واژهی «اسلام و زرتشت» «مهدی» ، مرتضی دهقان و بهروز علی زاده .)
33) حسن بلخاری، تفاوت یا تهاجم فرهنگی، ص 130 .
34) مقام معظم رهبری، فصلنامهی انتظار، ش 2، ص 32 نقل از رسالت 26/9/76 .
35) همان .
36) مجلهی تخصصی کلام اسلامی، شمارهی 43، انتظار فرج 2، نگارنده .
37) همان .
38) همان .
39) برای روشن شدن برخی از این دیدگاهها، ر . ک: در شناخت جذب قاعدین زمان، ع، باقی; مجلهی تخصصی کلام اسلامی، شمارهی 43 . مقالهی انتظار فرج 2، نگارنده .
40) منهاج السنه . ج 1، ص 10و 20 (نقل از آخرین تحول، ص 90 .)
41) احمدکسروی، بخوانند و داوری کنند، ص 79، 82 .(نقل در «انتظار، بذر انقلاب» ; حسین تاجری، ص 186 .)
42) مبانی و مفاهیم مارکسیسم، سازمان چریکهای فدایی خلق تهران، ص 93 (نقل در «انتظار بذر انقلاب» ، حسین تاجری، ص 13 .)
43) مقام معظم رهبری، انتظار، ش 2، ص 33- 35، نقل از رسالت 26/9/76 .
44) گفتنی استبرنامههای دراز مدت، همیشه، مد نظر دشمن بوده است . اخبار سیمای جمهوری اسلامی، شبکهی یک، از «نیویورک تایمز» چنین آورده است: «عرب نسبتبه آمریکاییها بد بین هستند بایستی کاری کرد که نسل آیندهی آنان نسبتبه ماخوش بین گردند .» جمعه 25/5/81 .
45) پیشگوییهای نوسترا داموس، تحقیق دکتر شرف الدین اعرجی، مترجم سید یوسف عزیزی، ص 16، (چاپ پنجم)
46. Nostradamus and the Nazis (Ellch Ow)
47) پیشگوییهای نوسترا داموس، ترجمه و تفسیر پوران فرخ زاد، چاپ اول، زریاب، ص 173 .
48) همان، سانتوری 2، رقم 36 .
49. Provence.
50. Montpellier.
51. Toulouse.
52. Salon.
53. De Mysterus Agyptorum.
54) پیشگوییهای نوسترا داموس، ترجمه و تفسیر پوران فرخ زاد .
55) همان .
56) سانتوری 5 رقم 54، سومین ضد مسیح (پادشاه وحشت) این گونه معرفی میشود: «از ماورای دریای سیاه و «تارتار» بزرگ گرانمردی برخواهد خاست که از کشور فرانسه دیدار خواهد کرد . او دستوارهی خونین خویش را در بیزانتیوم به زمین خواهد گذاشت .»
این شعر اشاره به سومین ضد مسیح دارد و تفسیر گران، «تارتار» را همان کشور چین دانستهاند . ر . ک: پیشگوییهای نوسترا داموس; ترجمه و تفسیر پوران فرخ زاد .
57) البته در ادامه آمده است «اما پس آن گاه، دگر باره، جنگها آغاز میگردد» که به نظر میرسد یا اشتباه است و یا مانند برخی اشعار دیگر او پارهای است جدا از شعر پیش، و یا منظور مسئلهی دیگری است . به هر حال، قسمت اول شعر، بسیار گویا است .
58) منتخب الاثر، فصل هفتم، باب چهارم، ص 592 .
59) پوران فرخ زاد، ترجمه و تفسیر پیشگوییهای نوسترا داموس .
60) روز دوشنبه، ممکن استبه دلیل روز رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله یا روز عاشورا باشد . و ممکن است روز اتفاق دیگری هم باشد که مرتبط با ظهور حضرت رخ میدهد .(اتفاق محدثان و سیره نویسان شیعه بر این است که رحلت پیامبر اسلام نیمروز دوشنبه در 28 ماه صفر بوده است و در سیرهی ابن هاشم، ج 2 . ص 658، هم، به صورت قولی نقل شده است فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام استاد جعفر سبحانی، ص 535 .)
61) پیشگوییهای نوسترا داموس، تحلیلی اسلام گرایانه در آیندهی تاریخ، ترجمهی یوسف غریزی; و ترجمهی عباسعلی براتی .
62. Rhodes.
63) پیشگوییهای نوسترا داموس، دکتر شرف الدین اعرجی، مترجم یوسف غریزی; عباسعلی براتی .
64. Baras.
65. Lecture
66) شهرهای فرانسه، سمبل غرب .
67) پیشگوییهایی نوسترا داموس، ترجمه و تفسیر پوران فرخ زاد .
68) همان .
69. Alpe.
70. Po.
71) پیشگوییهای نوسترا داموس، ترجمه و تفسیر پوران فرخ زاد .
72) برگرفته از پیشگویهای نوسترا داموس، تفسیر دکتر شرف الدین اعرجی، ترجمهی عباسعلی براتی، ص 172- 171 و ترجمهی یوسف عزیزی، ص 207 .
73) پیشگوییهای نوسترا داموس، تحقیق از دکتر شرف الدین اعرجی، مترجم یوسف عزیزی، ص 209- 207 .
74) همان .
75) پیشگویهای نوسترا داموس، تحقیق دکتر شرف الدین اعرجی، مترجم یوسف عزیزی، ص 200 .
76) منتخب الاثر، ص 392 .
77) منتخب الاثر، ص 391 .
78. Syria.
79) برگرفته از تفسیر خانم پوران فرخ زاد، در پیشگویهای نوسترا داموس .
80) به تعبیر امام رحمة ا ... علیه .
منبع:فصلنامه انتظار
زمینهسازی برای ظهور؛ آرمان انقلاب اسلامی
یکی از پرسشهای مطرح درباره انقلاب جهانی امام مهدی(ع) این است که آیا ما افزون بر انتظار فرج و چشم به راه بودن برای ظهور آن حضرت وظیفهای در زمینه آمادهسازی زمینه ظهور داریم یا خیر؟ برخی بر این باورند که ما وظیفهای در این زمینه نداریم؛ زیرا ظهور امام مهدی(ع) تنها در گرو اذن خداوند است و هر زمان که اراده الهی به این امر تعلق گیرد، ظهور واقع میشود. بنابراین انسانها نقشی در پیش افتادن یا پس افتادن ظهور و زمینهسازی برای آن ندارند.
اشاره: 22 بهمن 57 نقطه عطفی در حیات سیاسی ـ اجتماعی ملت ایران و روز پیروزی نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) است. نهضتی که با بهرهگیری روشنبینانه از آموزههای شیعی به ویژه فرهنگ شهادتطلبیِ برخاسته از قیام عاشورا و فرهنگ مهدویت و انتظار توانست به حاکمیت استبداد داخلی و استعمار خارجی بر سرنوشت مردم ولایتمدار ایران خاتمه دهد و نخستین حکومت شیعی تمام عیار را در این کشور مستقر سازد.
سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرصت مناسبی برای بازخوانی یکی از مبانی مهم اعتقادی این انقلاب؛ یعنی تلاش برای زمینهسازی ظهور امام مهدی(ع) به عنوان وظیفه و تکلیفی شرعی در دوران غیبت است.
با بزرگداشت یاد و نام امام خمینی(ره) و همه شهیدانی که به شوق یاری امام زمان(ع) رهرو راه آن امام شدند، به بررسی اجمالی نظریه لزوم زمینهسازی برای ظهور و برخی از مهمترین مبانی آن میپردازیم.
1. تبیین نظریه
یکی از پرسشهای مطرح درباره انقلاب جهانی امام مهدی(ع) این است که آیا ما افزون بر انتظار فرج و چشم به راه بودن برای ظهور آن حضرت وظیفهای در زمینه آمادهسازی زمینه ظهور داریم یا خیر؟ برخی بر این باورند که ما وظیفهای در این زمینه نداریم؛ زیرا ظهور امام مهدی(ع) تنها در گرو اذن خداوند است و هر زمان که اراده الهی به این امر تعلق گیرد، ظهور واقع میشود. بنابراین انسانها نقشی در پیش افتادن یا پس افتادن ظهور و زمینهسازی برای آن ندارند. در مقابل این دیدگاه، برخی معتقدند که زمینهسازی برای ظهور و فراهم آوردن شرایط تشکیل حکومت جهانی منجی موعود از وظایف انکارناپذیر منتظران است و مردم میتوانند با اهمال شایسته خود ظهور امام مهدی(ع) را نزدیکتر کنند. حضرت امام خمینی(ره) معتقد به این دیدگاه بود و در سراسر دوران مبارزه خود همواره بر وظیفه و تکلیف همگانی برای زمینهسازی ظهور تاکید میکرد.
برای روشنتر شدن دیدگاه امام خمینی(ره) دراینباره، به گزیدهای از رهنمودهای ایشان در سه بخش اشاره میکنیم. در بخش اوّل، دیدگاه امام راحل(ره) را در زمینه وظایف منتظران در عصر غیبت و تکلیف آنها در زمینة فراهم کردن شرایط ظهور، در بخش دوم، دیدگاه ایشان را دربارة نقش انقلاب اسلامی در زمینهسازی ظهور امام مهدی(ع) و در بخش سوم دیدگاه آن رهبر فرزانه را در زمینه ضرورت تشکیل حکومت جهانی اسلام به عنوان یکی از مهمترین اهداف انقلاب اسلامی بررسی میکنیم:
1ـ1. وظایف منتظران در عصر غیبت
حضرت امام(ره) با ژرفاندیشی تمام، انتظار فرج را «انتظار قدرت اسلام» معنا کرده و فراهم آوردن مقدمات ظهور را یکی از وظایف منتظران میدانست:
«همة ما انتظار فرج داریم و باید در این انتظار، خدمت کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور انشاء الله تهیه بشود».1
ایشان در یکی دیگر از سخنان خود با نقد دیدگاههای موجود دربارة انتظار، دیدگاه خود در این زمینه را اینگونه بیان میکند:
«البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمیتوانیم بکنیم. اگر میتوانستیم، میکردیم، امّا چون نمیتوانیم بکنیم، ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم، عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیمان است. ضرورت اسلام و قرآن تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم، امّا نمیتوانیم بکنیم. چون نمیتوانیم، باید او بیاید تا بکند، ولی باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت».2
از این سخنان، دیدگاه امام راحل(ع) دربارة زمینهسازی ظهور به خوبی روشن میشود.
1-2. نقش انقلاب اسلامی در زمینهسازی برای ظهور امام مهدی(ع)
از سخنانی که حضرت امام(ره) در دورههای مختلف انقلاب اسلامی ایراد فرمودند، به خوبی استفاده میشود که ایشان برپایی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران را دو منزلگاه در طریق رسیدن به سر منزل مقصود و تشکیل حکومت عدل مهدوی میدانست و بر این باور بود که باید با اجرای کامل احکام اسلامی در عصر غیبت، زمینه را برای ظهور امام مهدی(ع) فراهم آورد. در اینجا برخی از این سخنان را مرور میکنیم:
«امیدوارم که این انقلاب یک انقلاب جهانی بشود و مقدمه برای ظهور حضرت بقیـ[الله ـ ارواحنا له الفداء ـ باشد».3
«امید است که این انقلاب جرقه و بارقهای الهی باشد که انفجاری عظیم در تودههای زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیـ[الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ منتهی شود».4
«من امیدوارم که ما به مطلوب حقیقی برسیم و متصل بشود این نهضت به نهضت بزرگ اسلامی و آن نهضت ولی عصر(ع) هست».5
«ان شاءالله اسلام را آن طور که هست در این مملکت پیاده کنیم و مسلمین جهان نیز اسلام را در ممالک خودشان پیاده کنند... و زور و ظلم و جور از دنیا برطرف بشود و مقدمه باشد برای ظهور ولی عصر ـ ارواحنا له الفداء ـ ».6
«خداوندا بر ما منت بنه و انقلاب اسلامی ما را مقدمه فروریختن کاخهای ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان و همه ملتها را از ثمرات و برکات وراثت و امامت مستضعفان برخوردار فرما».7
«خداوند همه ما را از قیدهای شیطانی رها فرماید تا بتوانیم این امانت الهی را به سر منزل مقصود برسانیم و به صاحب امانت، حضرت مهدی موعود ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ رد کنیم».8
3-1. حکومت جهانی اسلام، هدف اصلی انقلاب اسلامی
حضرت امام خمینی(ره) در سراسر دوران مبارزه هرگز هدف خود را در از بین بردن استبداد داخلی و مبارزه با استعمار خارجی در کشور ایران محدود نکرده بود. ایشان در پی گسترش حاکمیت اسلام در سراسر جهان و کوتاه کردن دست ابرقدرتها از همه کشورهای اسلامی بود. ایشان، حرکت خود را در راستای قیام جهانی موعود(ع) میدید و انقلاب اسلامی ایران را مقدمهای برای انقلاب عظیم مهدوی ارزیابی میکرد. از همین رو، تشکیل حکومت اسلامی در ایران هیچ گاه سبب نمیشد ایشان از حرکت باز ایستد و حکومت جهانی مهدی موعود را به فراموشی سپارد:
«[...] جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، امید بخش آتیهای روشن است و وعده خداوند تعالی را نزدیک و نزدیکتر مینماید. گویی جهان مهیّا میشود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکّه معظّمه و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان. از پانزدهم خرداد 42 که حکومت مستکبران جبار در این سرزمین به اوج خود رسیده بود و میرفت تا عربده شوم «أنا ربّکم الأعلی» از حلقوم فرعون زمان طنین افکند، تا 22 بهمن 57 که پایه حکمرانی جبّاران عصر در این مرز و بوم فرو ریخت و تخت و تاج دو هزار و پانصد ساله فرعونگونه ستمشاهی به دست توانای زاغهنشینان و ستمدیدگان تاریخ بر باد رفت و طومار تاراجگریها و حکمفرماییهای شیطان بزرگ و شیطانکهای وابسته و پیوسته به آن درهم پیچیده شد، ایامی معدود بیش نبود، [... ]ولی تحوّلی که کمتر از صد سال بعید به نظر میرسید با تقدیر خدای بزرگ در این ایّام معدود و ساعات محدود تحقّق یافت و جلوهای از وعده قرآن کریم نورافشانی کرد و چه بسا که این تحول و دگرگونی، در مشرق زمین و سپس در مغرب و اقطار عالم تحقق یابد: «ولیس من الله بمستنکر» که دهر را در ساعتی بگنجاند و جهان را به مستضعفان، این وارثان ارض بسپارد و آفاق را به جلوه الهی ولی الله الأعظم، صاحب العصر ـ أرواحنا له الفداء ـ روشن فرماید و پرچم توحید و عدالتی الهی را در عالم بر فراز کاخهای سپید و سرخ مراکز ظلم و الحاد و شرک به اهتزاز درآورد. «و ما ذلک علی الله بعزیز».9
امام راحل با ژرفاندیشی تمام و با پشتوانه عظیم اعتقاد به انقلاب جهانی حضرت حجت(ع)، مسئولان نظام را از اینکه تنها به ایران بیندیشند، برحذر داشت و فرمود:
«مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجّت ـ ارواحنا له الفداء ـ است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد، مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند، منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید و این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است، منصرف کند».10
از این رهنمود به خوبی استفاده میشود که امام خمینی(ره)، تشکیل حکومت جهانی اسلام را یکی از مهمترین اهداف انقلاب اسلامی میدانست. از همین رو، معتقد بود که مسئولان نظام جمهوری اسلامی باید همه تلاش خود را برای ایجاد این حکومت به کار برند و متوجه باشند پرداختن به برنامههای توسعه، حتی یک لحظه، آنها را از این هدف بزرگ بازندارد؛ چون غفلت از آن، «خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد».
2. مبانی نظریه
ضرورت زمینهسازی برای ظهور امام مهدی(ع) بر مبانی متعددی استوار است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1-2. نیاز همیشگی به حجت
در اعتقاد اسلامی، بشر همواره نیازمند هدایتگر است. به همین دلیل، از ابتدای آفرینش انسان تاکنون هیچگاه جهان از پیامبران و امامان هدایتگری که حجتهای خدا بر بندگانش هستند، خالی نبوده است. بر اساس این اعتقاد، اگر بر روی کره زمین تنها دو نفر باقی مانده باشند، یکی از آنها حجت الهی خواهد بود.11 دانشوران شیعه این موضوع را تحت عنوان «اضطرار به حجت» (ناگزیری از حجت) مطرح ساختهاند.12 امام محمد باقر(ع) دراینباره میفرماید:
«به خدا سوگند، خداوند از روزی که آدم(ع) قبض [روح] شد، هیچ سرزمینی را از پیشوایی که [مردم] به وسیله او به سوی خدا هدایت میشوند، خالی نگذاشته است. این پیشوا، حجت خدا بر بندگانش است و هرگز زمین بدون امامی که حجت خدا بر بندگانش باشد، باقی نمیماند».13
امام صادق(ع) نیز در همین زمینه میفرماید:
«تا زمانی که زمین پابرجاست، در آن برای خدای تعالی حجتی است که حلال و حرام را [به مردم] میشناساند و [آنها را] به راه خدا فرامیخواند. حجت خدا از روی زمین برداشته نمیشود مگر تا چهل روز پیش از برپایی رستاخیز. پس آنگاه که حجت خدا برداشته شد، در توبه بسته میشود و ایمان کسی که پیش از برداشته شدن حجت ایمان نیاورده است، برای او سودی نخواهد داشت».14
نیاز همیشگی به حجتهای الهی ریشه در این واقعیت دارد که آدمی برای پیمودن مسیر هدایت و دست یافتن به حقیقت هستی همواره نیازمند راهنمایی انسانهای شایستهای است که از سوی خدای متعال به این منظور برگزیده شده و رسالت هدایت و راهبری آدمیان را برعهده گرفتهاند.
پرسشی که در اینجا ممکن است مطرح شود این است که با وجود کتابهای آسمانی چه نیازی به این انسانهای برگزیده وجود دارد؟ در پاسخ این پرسش باید گفت: اولاً کتابهای آسمانی خود نیازمند مفسر و مبیّن هستند و ثانیا این کتابها بدون وجود حجتهای الهی دچار تحریف و تبدیل یا تأویل و تفسیرهای بیاساس میشوند تا آنجا که حق بر مردم مشتبه شده و انسانها بیش از پیش دچار سردرگمی میگردند. ازاینرو، همواره باید در کنار کتابهای آسمانی انسانهای برگزیدهای به عنوان مفسر و مبین کلام خدا وجود داشته باشد.
قرآن کریم نیز به این واقعیت توجه کرده و رسول گرامی اسلام(ص) را عهدهدار تبیین و توضیح آنچه بر مردم نازل شده، قرار داده است:
«و أنزلنا إلیک الذّکر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم و لعلّهم یتفکّرون؛15 و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی، و امید که آنان بیندیشند».
بدیهی است، پس از رسول خدا(ص) هم باید همواره کسانی وجود داشته باشند که با تبیین و تفسیر قرآن مردم را در پیمودن طریق هدایت یاری و آنها را از افتادن به راههای انحرافی حفظ کنند.
از برخی مناظرههای یاران امامان معصوم(ع) با مخالفان خود که محتوای آنها به تأیید امامان رسیده است، نیز میتوان به چرایی نیاز همیشگی بشر به حجتهای الهی پی برد. گزارش یکی از این مناظرهها را مرور میکنیم:
«منصور بن حازم گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: همانا خدا برتر و بزرگوارتر از این است که به آفریدگانش شناخته شود، بلکه آفریدگان به خدا شناخته میشوند. [آن حضرت] فرمود: راست گفتی. عرض کردم: کسی که بداند برای او پروردگاری است سزاوار است که بداند برای آن پروردگار خشنودی و خشم است و خشنودی و خشم او جز به وسیله وحی یا فرستاده او شناخته نمیشود. کسی که بر او وحی نازل نمیشود باید که در جستوجوی پیامبران باشد و چون ایشان را بیابد بداند که ایشان حجت خدایند و اطاعتشان لازم است.
من به مردم (سنیان) گفتم: آیا شما میدانید که رسول خدا(ص) حجت خدا بر آفریدگانش بود؟ گفتند: آری. گفتم: هنگامی که رسول خدا(ص)درگذشت حجت خدا بر آفریدگانش کیست؟ گفتند: قرآن. [گفتم:] من در قرآن نظر کردم و دیدم مرجئه،16 قدریه17 و [حتی] زندیقی18 که به آن ایمان ندارد، در مناظره برای غلبه بر دیگران به آن استدلال میکنند، پس دانستم که قرآن بدون قیّم (برپادارنده) حجت نیست و هر چه آن برپا دارنده درباره قرآن بگوید، حق است. آنگاه به ایشان گفتم: برپادارنده قرآن کیست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را میدانست، عمر هم میدانست، حذیفه هم میدانست. گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه، [گفتم:] من کسی را جز علی(ع) ندیدم که بگوید همه قرآن را میداند. و هنگامی که در میان مردم چیزی رخ میداد که [همه در پاسخ آن در میماندند و به هر کس مراجعه میکردند] میگفت: نمیدانم [تنها او بود] که میگفت: میدانم. پس گواهی میدهم که علی(ع)برپادارنده قرآن، [امام] مفترض الطاعـ[ و حجت بر مردم پس از رسول خدا(ص) بود. هر آنچه او درباره قرآن بگوید حق است. آنگاه حضرت فرمود: خدایت رحمت کند».19
از این مناظره نیز میتوان دریافت که کتاب الهی به تنهایی برای هدایت بشر کافی نیست و همواره باید در میان مردم کسی که آشنا به کتاب خداست حضور داشته باشد تا با تبیین و تفسیر آن کتاب، راه هدایت را به انسانها نشان دهد.
نیاز همیشگی انسان به حجت خدا یا به تعبیر کتابهای روایی «اضطرار به حجت»، چنانکه گفته شد، به دلیل نقشهای بیبدیل حجتهای الهی در هدایت و رشد کمال انسان است. حجتهای الهی در اعتقاد شیعه والیان امر، راهنمایان به سوی خدا، جایگاههای علم الهی، مفسران وحی، پایههای توحید، مایههای ثبات و پایداری جهان، وسیلههای نجات و رستگاری امت، معیارهای تشخیص حق و باطل، بیان کننده حلال و حرام الهی و ... میباشند.20
البته نباید از نظر دور داشت که در برخی روایات به امکان بهرهمندی مردم از حجتهای الهی در زمان غیبت سخن به میان آمده است، همچنانکه مردم از خورشید پشت ابر هم بهرهمند میشوند. ولی روشن است که هرگز بهرهمندی از حجتهای الهی در زمان غیبت مانند بهرهمندی مستقیم از آنها نیست.
2ـ2. نقش مردم در غیبت و استمرار آن
یکی دیگر از مبانی نظریه لزوم زمینهسازی برای ظهور امام مهدی(ع) توجه به نقش مردم در غیبت و استمرار آن است. برای روشن شدن این نقش برخی از اموری را که در روایات از آنها به عنوان فلسفه غیبت یاد شده است، بررسی میکنیم:
الف)ستم پیشه بودن انسانها
از برخی روایات چنین برمیآید که علت یا فلسفه غیبت، ستمپیشه بودن انسانها بوده است. در روایتی که از امام علی(ع)نقل شده، در این زمینه چنین آمده است:
«بدانید که زمین از حجت خدای عز و جل خالی نمیماند، ولی گاهی خداوند به دلیل ستم و اسرافی که آفریدگان بر خودشان روا میدارند، حجتش را از آنها مخفی میدارد».21
این موضوع برای هر پژوهشگر تاریخ زندگانی ائمه دوازدهگانه شیعه(ع) مسلّم است که هر چه از عصر امام علی(ع)بیشتر فاصله میگیریم، میزان حضور امامان معصوم در متن وقایع جامعه کاهش مییابد. فشار و تهدیدهای خلفای جور از یک سو و نااهلی مردم زمانه از سوی دیگر نیز سبب میشود که روز به روز از تعداد یاران باوفا گرداگرد ائمه عصر کم شود و در نتیجه، ایشان، خود را در غربت و تنهایی بیشتری احساس کنند. به بیان دیگر، جامعه اسلامی روز به روز شایستگی خود را برای پذیرش امام معصوم بیشتر از دست داد تا جایی که هر چه به عصر غیبت صغرا نزدیکتر میشویم، از ارتباط مستقیم ائمه با مردم و حضور عملی ایشان در جامعه کاسته میشود.
این نکته در زندگانی امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) به خوبی مشهود است. امام هادی(ع) حدود سی سال پیش از میلاد امام عصر(ع)، رفته رفته ارتباط خود را با مردم زمان خویش کم کرد و جز با شمار اندکی از یاران خاص خود تماس نمیگرفت. امام عسکری(ع)نیز در عصر خود بیشتر با نامهنگاری با یاران خود ارتباط برقرار میکرد و بسیاری از امور شیعیان خود را از طریق نمایندگان و وکیلان خویش حل و فصل میکرد و کمتر با آنها به طور مستقیم روبهرو میشد. البته شاید بتوان در پیش گرفتن این سیره از سوی این دو امام بزرگوار را اقدامی در جهت زمینهسازی برای غیبت امام مهدی(ع) تفسیر کرد، ولی با در نظر گرفتن شرایط کلی جامعه اسلامی در آن روزگار، این موضوع که آن بزرگواران به دلیل نااهلی مردم زمانه در غربت و تنهایی به سر میبردند، چندان دور از ذهن نیست.
برای روشنتر شدن این موضوع، عبارتی را که مسعودی در «إثبات الوصیـ[» آورده است، نقل میکنیم:
روایت شده که ابوالحسن عسکری [امام هادی(ع)] خود را از بسیاری از شیعیان پوشیده میداشت و جز تعداد اندکی از یاران خاص آن حضرت، ایشان را نمیدیدند و هنگامی که امر [امامت] به ابومحمد [امام حسن عسکری(ع)] منتقل شد، ایشان چه با یاران خاص خود و چه با مردم عادی از پشت پرده سخن میگفت مگر هنگامی که آن حضرت برای رفتن به دارالخلافه از خانه خارج میشد. این شیوه تنها از سوی آن امام و پیش از ایشان از سوی پدرشان در پیش گرفته شد تا مقدمهای برای غیبت صاحب الزمان باشد و مردم با این شیوه خو بگیرند و غیبت را انکار نکنند.22
بعضی تاریخنگاران، کلام مسعودی را مبالغهآمیز توصیف کردهاند،23 ولی در مجموع، از این کلام و به قرینه دیگر اسناد تاریخی میتوان استناد کرد که ارتباط امام هادی و امام عسکری(ع) با جامعه بسیار کاهش یافته بود و آن دو امام بر شیوه ائمه پیش از خود نبودند و ارتباط چندانی با مردم نداشتند.
بنابراین، میتوان گفت چون میان قابلیتها و شایستگیهای ذاتی مردم برای پذیرش امام معصوم(ع) و میزان حضور امام در جامعه، ارتباط متقابلی وجود دارد، به هر اندازه که جامعه شایستگی خود را از دست دهد و از ارزشهای الهی فاصله بگیرد، امام معصوم نیز که یکی از تجلیات رحمت الهی به شمار میآید، از جامعه فاصله میگیرد و از حضور خود در جامعه میکاهد؛ زیرا رحمت الهی در جایی فرود میآید که سزاوار رحمت باشد.
در قرآن کریم میخوانیم:
«ذلک بأنّ الله لمیک مغیّرا نعمةً أنعمها علی قومٍ حتّی یغیرّوا ما بأنفسهم...؛ این [کیفر] بدان سبب است که خداوند، نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته است، تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند، تغییر دهند..».24
به بیان دیگر، به مصداق قاعده یادشده که قرآن کریم بیان میدارد. آنگاه که جامعه اسلامی دگرگون شد و مسلمانان از نظر درونی تغییر یافتند و ارزشهای الهی خود را از دست دادند، خداوند نیز نعمت وجود امام معصوم(ع) در میان مردم را که از بزرگترین نعمتهای الهی به شمار میآید، از آنها گرفت و امام از دیدگان مردم پنهان شد. شاهد بر این مدعا روایتی است که از امام باقر(ع) نقل شده و در آن آمده است: «هنگامی که خداوند از آفریدگانش خشمگین شود، ما [اهل بیت ]را از مجاورت با آنها دور میسازد».25 آن حضرت در جایی دیگر میفرماید:
«هرگاه خداوند مجاورت قومی را برای ما نپسندد، ما را از میان ایشان بیرون میبرد».26
باشد تا با گذشت سالها، مردم به خسارت بزرگی که از ناحیه نبود معصوم در میان خود متحمل شدهاند، پی ببرند و بار دیگر آماده پذیرش نعمت بزرگ الهی؛ یعنی حضور مستمر امام معصوم(ع) در جامعه شوند.
ب)نبود یاران وفادار برای امام
از روایات متعددی استفاده میشود که استمرار غیبت امام مهدی(ع) و ظهور نکردن آن حضرت، به دلیل یافت نشدن یاران وفادار به تعداد لازم؛ یعنی سیصد و سیزده نفر است که از آن جمله میتوان به روایت نقل شده از امام موسی کاظم(ع) اشاره کرد. در این روایت، ایشان خطاب به یکی از یاران خود میفرماید:
«...ای پسر بکیر! من به تو سخنی را میگویم که پدران من نیز پیش از من آن را بر زبان راندهاند و آن این است که اگر در میان شما به تعداد کسانی که در جنگ بدر [با پیامبر اکرم(ص) ] بودند، [یاران مخلص] وجود داشت، قیامکننده ما [اهل بیت] ظهور میکرد».27
این موضوع از روایتی نیز که نعمانی آن را در کتاب خود، از امام صادق(ع) نقل کرده است، استفاده میشود:
«یکی از یاران امام صادق(ع) بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت: فدایت گردم؛ به خدا سوگند، من تو را دوست میدارم و هر کس که تو را دوست دارد، دوست دارم. ای آقای من! چهقدر شیعیان شما فراوانند! آن حضرت فرمود: آنان را بشمار. عرض کرد: بسیارند. آن حضرت فرمود: آنها را میتوانی بشماری؟ عرض کرد: آنها از شمارش بیرونند. حضرت ابوعبدالله [امام صادق](ع)فرمود: ولی اگر آن شمارهای که توصیف شده است؛ یعنی سیصد و اندی تکمیل میشد، آنچه در پی آنید، رخ میداد..».28
امام جواد(ع) در روایتی پس از معرفی قائم آل محمد(ع) بر این نکته تصریح میکند که فراهم شدن تعداد مشخص از یاران آن حضرت (سیصد و سیزده نفر) شرط تحقق ظهور است. ازاین روایت نیز میتوان استفاده کرد که استمرار غیبت به دلیل نبود تعداد مورد نیاز ازیاران وفادار است:
«او همان کسی است که زمین برایش در هم پیچیده میشود و هر سختی برایش هموار میگردد [و] یاران او به تعداد اهل بدر ـ سیصد و سیزده نفر ـ از اطراف زمین به گرد او جمع میشوند و این همان سخن خدای عزّ و جلّ است که فرمود: «هر کجا باشید، خداوند همگی شما را [به سوی خود باز] میآورد. در حقیقت، خدا بر همه چیز تواناست».29 پس هنگامی که این تعداد از اهل اخلاص جمع شدند، خداوند امر او را آشکار میکند و آنگاه که ده هزارنفر برای او کامل شد، به اذن خدای عزّ و جلّ خروج میکند».30
گفتنی است شیخ مفید(ره) نیز در یکی از رسالههای خود بر این موضوع تأکید میکند که فراهم نبودن تعداد مورد نیاز از یاران برگزیده، یکی از دلایل استمرار غیبت است. او مینویسد:
«در مجلس یکی از رؤسا حاضر شدم، بحثی در امامت مطرح و به گفتوگو درباره غیبت [امام زمان(ع)] منجر شد. صاحب آن مجلس گفت: «آیا شیعه از جعفر بن محمد(ع) روایت نمیکند که: اگر به تعداد اهل بدر ـ سیصد و اندی نفر ـ برای امام جمع شوند، خروج با شمشیر بر ایشان واجب میگردد؟» گفتم: این حدیث روایت شده است. گفت: ما یقین داریم که تعداد شیعیان در این زمان چندین برابر تعداد اهل بدر هستند، پس چهطور با وجود روایت یاد شده، غیبت برای امام جایز میباشد؟ در پاسخ او گفتم: هر چند تعداد شیعیان در این زمان چندین برابر تعداد اهل بدر است و اگر به تعداد جماعت اهل بدر، اجتماع کنند، دیگر امام نمیتواند تقیه کند و ظهور بر او واجب میشود، ولی در این زمان هنوز این تعداد با ویژگیها و صفاتی که در اهل بدر وجود داشت، محقق نشده است؛ زیرا لازم است که این جماعت در ویژگیهایی چون شجاعت، صبر بر مرگ، اخلاص در جهاد، ترجیح آخرت بر دنیا، پیراستگی باطنی از عیوب و سلامتی عقلی سرآمد باشند و در هنگام کارزار سستی و درنگ نورزند... و همه شیعیان این ویژگیها را ندارند. اگر خداوند تعالی میدانست که در میان آنها این تعداد افراد با ویژگیهای یادشده وجود دارد، قطعا امام(ع) ظهور میکرد و بعد از اجتماع این افراد به اندازه یک چشم برهم زدن هم غایب نمیشد، ولی روشن است که واقعیت اینگونه نیست و ازاینرو، غیبت بر امام رواست.31
ج) آماده نبودن جوامع بشری
امام عصر(ع) در یکی از توقیعهای خود مطلبی را بیان میکنند که شاید بتوان از آن استفاده کرد که علت استمرار غیبت آماده نبودن جوامع بشری، به طور عام، و جوامع شیعی، به طور خاص، است. آن حضرت میفرماید:
«اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل میشدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میگشت؛ دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما».32
برخی فقیهان و متکلمان بزرگ شیعه نیز این موضوع را که علت غیبت، فراهم نبودن زمینه برای ظهور و آماده نبودن جوامع بشری است، تأیید کردهاند که از آن جمله میتوان به شیخ طوسی و خواجه نصیرالدین طوسی(ره) اشاره کرد.
شیخ طوسی هنگام بحث از حکمت و سبب غیبت، ابتدا به شرح دیدگاه خود در این زمینه پرداخته است و پس از بحث و بررسیهای مفصل مینویسد:
«به طور قطع میتوان گفت علت غیبت امام ترس او از کشته شدن به دست ظالمان و باز داشتن آن حضرت از تصرف در اموری است که تدبیر و تصرف در آنها به دست او سپرده شده بود. پس هنگامی که بین امام و مقاصد او مانع ایجاد شود، لزوم قیام به امامت ساقط میگردد و هنگامی که امام بر جان خود بیمناک شود، واجب است که نهانزیستی را پیشه خود سازد و از دیدهها پنهان شود. همچنانکه پیامبر ـ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد ـ یکبار در شعب و بار دیگر در غار از دیدهها پنهان شد و این تنها به دلیل بیم از خطرهایی بود که جان او را تهدید میکرد».33
آنگاه در پاسخ به اشکالهایی که ممکن است به مقایسه غیبت پیامبر اسلام(ص) با غیبت امام عصر(ع) گرفته شود، مینویسد:
«فیالجمله بر خدای تعالی واجب است امام را به گونهای تقویت کند که برای او امکان قیام فراهم شود و دست او باز گردد. این موضوع به وسیله فرشتگان و آدمیان امکانپذیر میشود. حال اگر خداوند این کار را به وسیله فرشتگان انجام نداد، میفهمیم که در این کار مفسدهای بوده است. بنابراین واجب میشود که این کار به وسیله آدمیان انجام پذیرد. پس اگر انسانها این کار را انجام ندادند، به خود آنها برمیگردد، نه خدای تعالی. با این بیان همه اشکالهای از این جنس باطل میشود. پس همانگونه که برای پیامبر ـ درود و سلام خداوند بر او و خاندانش باد ـ جایز بود در صورت نیاز و به دلیل بیم از ضرر از دیدگان مخفی شود و آثار و پیآمدهای این مخفی شدن هم به کسانی که ایشان را وادار به این کار کردند، برمیگشت، امام نیز میتواند از دیدگان مخفی شود [و آثار و پیآمدهای آن هم برعهده عوامل مخفی شدن آن حضرت است]».34
از این بیان شیخ طوسی به خوبی روشن میشود که علت اصلی استمرار غیبت امام عصر(ع) فراهم نشدن زمینه ظهور ایشان توسط آدمیان بوده است. خواجه نصیرالدین طوسی نیز در این زمینه میفرماید:
«[وجود] امام لطف35 است. پس واجب است که او را نصب کند تا [بدین وسیله] غرض او [از خلقت] حاصل شود. وجود امام لطف است و تصرف او [در جامعه و اجرای احکام الهی] لطفی دیگر، و عدم تصرف او از [ناحیه] ماست».36
شارح «تجرید الإعتقاد» در شرح این سخن خواجه مینویسد:
«خواجه فرمود: «و عدمه منّا» یعنی تصرف نکردن امام(ع) از ناحیت ماست؛ چون لطف از طرف خدا آن است که امام را معین فرماید و بشناساند و لطفی که بر مکلفان واجب است آن است که هر یک او را به دیگران بشناساند و ادله امامت او را بگوید و هیچ کس مانع تصرف و تعلیم و تبلیغ سخنان او نشود و این امور که بر مردم واجب بود و نکردند موجب عدم تصرف او شد. نظیر آن است که خدا به هر کس دست و پا و چشم و گوش داد برای معیشت و از اینکه بداند ظالمی دست و پای او را خواهد بست و مانع دیدن و شنیدن او خواهد شد، از دادن دست و پا و چشم و گوش دریغ نخواهد فرمود».37
بر اساس مطالب یاد شده به صراحت میتوان برای مردم در پیش افتادن ظهور و تحقق آن نقش قائل شد و گفت حضور مجدد امام معصوم(ع) در جامعه مشروط به آن است که انسانها راه صلاح و رستگاری را در پیش گیرند؛ ستمی را که در حق امامان معصوم روا داشتهاند جبران کنند؛ به وظایف و تکالیفی که دربرابر امام عصر(ع) دارند، عمل نمایند و با انجام اقدامهای فرهنگی و اجتماعی زمینه را برای بازگشت امام به صحنه جامعه فراهم سازند.38
3-2. وظایف منتظران
یکی از وظایفی که به تصریح روایات، در دوران غیبت بر عهده شیعیان و منتظران فرج قائم آل محمد(ع) است، کسب آمادگیهای نظامی و فراهم کردن تسلیحات مناسب هر عصر برای یاری امام غایب است. در روایتی که نعمانی از امام صادق(ع) نقل کرده، آمده است:
«هر یک از شما باید برای خروج حضرت قائم(ع) [سلاحی] آماده کند، هر چند یک تیر باشد. خدای تعالی هر گاه بداند کسی چنین نیتی دارد، امید آن است که عمرش را طولانی کند تا آن حضرت را درک کند و از یاران و همراهانش قرار گیرد».39
در روایت دیگری، شیخ کلینی از امام ابوالحسن موسی کاظم(ع) نقل میکند:
«... هر کس اسبی را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن، دشمنان ما را خشمگین سازد، در حالی که او منسوب به ماست، خداوند روزیاش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا کند، او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواستههایش یاری کند».40
همچنین شیخ کلینی از ابوعبدالله جعفی، روایتی را نقل میکند که توجه به مفاد آن سودمند است:
«حضرت ابوجعفر محمد بن علی (امامباقر)(ع) به من فرمود: منتهای زمان مرابطه (مرزداری)41 نزد شما چند روز است؟ عرضه داشتم: چهل روز. فرمود: ولی مرابطه ما مرابطهای است که همیشه هست...».42
علامه مجلسی در شرح این فرمایش امام میفرماید:
«بر شیعیان واجب است که خود را بر اطاعت امام برحق و انتظار فرج او ملتزم سازند و برای یاریاش آماده باشند».43
شیخ محمد حسن نجفی نیز در کتاب «جواهرالکلام» در شرح این روایت میفرماید:
«مرابطه در این روایت به معنای اراده انتظار فرج در تمام ساعات شبانهروز است، همچنانکه در بعضی از روایات نیز به این معنا اشاره شده است، نه مرابطه مصطلح در فقه».44
شاید بتوان گفت کلام صاحب جواهر نیز در نهایت به همان کلام مجلسی برمیگردد که فرمود: مرابطه در این روایت به معنای آمادگی برای یاری امام منتظر است.
رمز اینکه شیعه باید هر لحظه آماده یاری امام خود باشد، این است که زمان ظهور مشخص نیست و هر آنکه اراده خداوند تعلق گیرد، ممکن است ظهور رخ دهد. بنا براین، شیعیان باید همواره در حال آمادهباش به سر برند تا در زمان ضرورت، به فرمان امام خود برای مقابله با مستکبران و ستمکاران جهان به پا خیزند.
با نگاهی به تاریخ شیعه میتوانیم به عمق باور مردم به موضوع ظهور و آمادگی همیشگی آنها برای این موضوع پی ببریم. ابن بطوطه در سفرنامه خود مینویسد:
«ندبه شیعیان حِلّه برای امام زمان: ... در نزدیکی بازار بزرگ شهر، مسجدی قرار دارد که بر در آن، پرده حریری آویزان است و آنجا را «مسجد صاحبالزمان» میخوانند. شبها پیش از نماز عصر، صد مرد مسلح با شمشیرهای آخته ... اسبی یا استری زین کرده میگیرند و به سوی مسجد صاحبالزمان روانه میشوند. پیشاپیش این چارپا، طبل و شیپور و بوق زده میشود. سایر مردم در طرفین این دسته حرکت میکنند و چون به مسجد صاحبالزمان میرسند، در برابر در ایستاده و آواز میدهند که: «بسمالله، ای صاحبالزمان، بسمالله بیرون آی که تباهی روی زمین را فراگرفته و ستم فراوان گشته. وقت آن است که برآیی تا خدا به وسیله تو، حق را از باطل جدا گرداند...». و به همین ترتیب، به نواختن بوق و شیپور و طبل ادامه میدهند تا نماز مغرب فرا رسد... ».45
باید توجه داشت که شیوه آمادگی برای ظهور، به شرایط زمان و مکان بستگی دارد و اگر در بعضی روایات، از آماده کردن اسب و شمشیر برای ظهور ولیّ امر(ع) سخن به میان آمده و برای آن، فضیلت بسیار شمرده شده است، به این معنا نیست که اینها موضوعیت دارند. با قدری تأمل روشن میشود که ذکر این موارد تنها به عنوان تمثیل و بیان لزوم آمادگی رزمی برای یاری آخرین حجت حق است. در این عصر بر شیعیان لازم است که با فراگرفتن فنون رزمی و مسلح شدن به تجهیزات نظامی روز، خود را برای مقابله با دشمنان قائم آل محمد(ع) آماده سازند. در حال حاضر، به دلیل حاکمیت دولت شیعی و حکومت فقیه جامعالشرایط بر سرزمین اسلامی ایران، این وظیفه در درجه اول بر عهده حکومت اسلامی است که در هر زمان، نیروی مسلح کشور را در بالاترین حد آمادگی نظامی قرار دهد تا به فضل خدا در هر لحظه که اراده الهی بر ظهور منجی بشر، حضرت مهدی ـ عجّل اللهتعالی فرجه ـ قرار گرفت، بتوانند به بهترین صورت در خدمت آن حضرت باشند.
امام خمینی(ره) با وسعت دیدی که داشت، «کسب آمادگی برای ظهور» را بسیار فراتر از آنچه گفته شد، مطرح میکرد و معتقد بود که باید از هم اکنون برای گسترش قدرت اسلام در جهان تلاش کنیم تا زمینه ظهور چنانکه باید، فراهم شود.
پی نوشت ها :
1. صحیفه نور، ج 7، ص 255.
2. همان، ج 20، ص 198.
3. همان، ج، 16، ص 88.
4. همان، ج 15، ص 75.
5. همان، ج 12، ص 175.
6. همان، ج 15، ص 170.
7. همان، ج 20، ص 118.
8. همان، ج 19، ص 11.
9. همان، ج 18، صص 11 و 12.
10. همان، ج 21، ص 108.
11.ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 179، به نقل از امام صادق (ع).
12. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: الکافی، ج 1، کتاب الحجّـ[، باب الإضطرار إلی الحجـ[، صص 168 ـ 174؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمـ[، ج 1، باب العلـ[ التی من أجلها یحتاج إلی الإمام(ع)، صص201 ـ 210؛ محمدبن ابراهیم نعمانی کتاب الغیبـ[ ، باب 9، صص 139 و 140؛ محمد باقر مجلسی بحار الأنوار، ج 23، باب الاضطرار الی الحجـ[ و أنّ الأرض لاتخلو من حجـ[، صص 1 ـ 56.
13. الکافی، ج 1، صص 178 و 179، ح 8 .
14. کمال الدین و تمام النعمـ[، ج 1، ص 229، ح 24؛ بحار الأنوار، ج 23، ص 41، ح 78.
15. سوره نحل (16)، آیه 44.
16. پس از شهادت حضرت علی (ع) و روی کار آمدن بنیامیه، توده مردم که معروف به سواد اعظم شدند، در برابر خوار ج که نه امامت حضرت علی(ع) و نه خلافت معاویه را قبول داشتند و نیز در مقابل شیعیان علی(ع) که معتقد به امامت وی بودند، فرقه جدیدی را تشکیل دادند که «مرجئه» خوانده میشوند.
برای تسمیه این فرقه چند وجه ذکر کردهاند: نخست آنکه، این فرقه نیت و عقیده را اصل شمردند و گفتار و کردار را بیاهمیت دانستند. دوم آنکه، معتقد بودند همانگونه که عبادت کردن با کفر سودی ندارد، گناه کردن هم چیزی از ایمان نمیکاهد. سوم آنکه، بعضی از دانشمندان مانند نوبختی «ارجاء» را به معنی امیدوار کردن گرفتهاند؛ زیرا این فرقه، اهل کبایر را با ادای شهادتین از مزیت ایمان نومید نمیساختند و آنان را کافر نمیشمردند و برای همه امید آمرزش داشتند. «مرجئه» از مخالفان سرسخت خوار ج بودند؛ زیرا خوار ج میگفتند: مسلمان با ارتکاب گناه کبیره کافر میشود، اما «مرجئه» برخلاف آنان عقیده داشتند که مسلمانان با ارتکاب کبیره از اسلام خار ج نمیشود. فرهنگ فرق اسلامی، صص 401 و 402.
17. در زمان بنیامیه «قدریه» یا «معتزله» ظهور کردند و با فرقه مخالف خود «جبریه» یا «مجبّره» اختلاف داشتند. جبریه معتقد بودند که بندگان خدا صاحب افعال خود نیستند و خیر و شر را به خداوند نسبت میدادند و نسبت آن دو را به انسان امری مجازی میدانستند. برخلاف ایشان معتزله یا قدریه طرفدار قدرت و حریت انسان بودند و آدمی را در کردار و رفتار خویش آزاد میپنداشتند. همان، ص 356.
18. «زنادقه» جمع زندیق است و زندیق در اصطلاح به مسلمان ملحدی گویند که تفسیرهای او از نصوص شرعیه قرآن و سنت، موجب گمراهی مسلمانان گردد... . نخستین زندیقان از موالیان ایرانی در کوفه و حیره بودند که خود را به قبایل عرب نسبت داده و عقاید کفرآمیز خویش را اشاعه میدادند. همان، صص210و211.
19. الکافی، ج 1، صص 168 و 169، ح 2.
20. ر.ک: شیخ صدوق، الهدایـ[ فی الأصول و الفروع، ص 30-38.
21. کتاب الغیبـ[ (نعمانی)، ص 141، ح 2.
22. علی بن حسین مسعودی، إثبات الوصیـ[ للإمام علی بن ابیطالب، ص 272؛ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1373، ج 2، ص 565 .
23. ر.ک: سید محمد صدر، تاریخ الغیبـ[ الصغری، ص 223.
24. سوره انفال (8)، آیه 53 .
25. الکافی، ج 1، کتاب الحجـ[، باب فی الغیبـ[، ص 343، ح 31.
26. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 285، باب 179، ح 2.
27. ابوالفضل علی طبرسی، مشکا\ الأنوار، ص70.
28. کتاب الغیبـ[ (نعمانی)، ص 203، ح4.
29. سوره بقره(2)، آیه 148.
30. کمال الدین و تمام النعمـ[، ج 2، باب 36، ص 378، ح 2.
31. شیخ مفید، الرسالـ[ الثالثـ[ فی الغیبـ[، مندرج در: سلسله مصنّفات الشیخ المفید، ج 7، صص 11 و 12.
32. بحار الأنوار، ج 53، ص 177، ح 7.
33. کتاب الغیبـ[، ص 90.
34. همان، ص 92.
35. «لطف» در اصطلاح متکلمان اینگونه تعریف شده است: «آنچه بنده را به طاعت خدا نزدیک میکند و از معصیت دور میسازد، بیآنکه به حد اجبار و الزام برسد». سید محسن خرازی، بدایـ[ المعارف الإلهیـ[ فی شرح عقائد الإسلامیه، چاپ سیزدهم: قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1425ه . ق، ج 1، ص 230.
36. ابوالحسن شعرانی، ترجمه و شرح کشف المراد علامه حلی، شرح تجرید الإعتقاد (خواجه نصیرالدین طوسی)، ص 507.
37. همان، ص 509.
38. گفتنی است برخی از صاحبنظران معتقدند نمیتوان «آماده نبودن اجتماع بشری و عدم لیاقتمردم برای پذیرش و بهرهگیری از نعمت حضور امام معصوم در جامعه و فراهم نبودن تعداد لازم یاران و انصار برای آن حضرت» را از جمله علتهای غیبت برشمرد و بر این اساس، همه نتایجی را که بر این علت بار شد، مردود میدانند. ر.ک: راز پنهانی و رمز پیدایی، صص 249 ـ 264.
39. کتاب الغیبـ[ ( نعمانی)، ص 320، ح 10.
40. الکافی، ج 6 ، ص 535 ، ح 1.
41. همان، ج8 ، ص381، ح576 .
42. «مرابطه» چنانکه فقیهان در کتاب جهاد گفتهاند، این است که شخص مؤمن برای جلوگیری از هجوم و نفوذ مشرکان و کافران در مرزهای کشور اسلامی یا هر موضعی که از آن احتمال حملهای علیه مسلمانان میرود، به حال آماده باش و در کمین به سر برد. ر.ک: محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الإسلام، ج21، ص39. این عمل در زمان غیبت امام معصوم (ع) مستحب بوده و فضیلتهای بسیاری برای آن بر شمرده شده است، چنانکه در روایتی که به طریق اهل سنّت از رسول گرامی اسلام نقل شده، آمده است: «رِباطُ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ خَیْرٌ مِنْ صِیامِ شَهْرٍ وَ قِیامِهِ، وَ إِنْ ماتَ مُرابِطا جَرَی عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ أَجْری عَلَیْهِ رِزْقُهُ وَ أَمِنَ مِنَ الفُتَّانِ؛ یک شبانهروز مرابطه (مرزداری) در راه خدا از اینکه شخص یک ماه روزها روزه باشد و شبها به عبادت قیام کند، ثوابش بیشتر است. پس هرگاه در این راه بمیرد، عملی که انجام داده است، بر او جریان خواهد یافت و روزیاش بر او جاری خواهد شد و از فرشتهای که در قبر مردهها را امتحان میکند، ایمن خواهد ماند.» (کنزالعمّال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج4، ص284، ح10509)
در مورد اینکه حداقل و حداکثر زمان مرابطه چه اندازه است، باید گفت حداقل زمان مرابطه، سه روز و حداکثر آن چهل روز است؛ زیرا اگر از این مقدار بیشتر شود، دیگر مرابطه بر آن صدق نمیکند و جهاد شمرده میشود. شخص هم از ثواب جهادکنندگان برخوردار میشود. (ر. ک: جواهر الکلام، ج 21، صص 41 و 42).
43. محمد باقر مجلسی، مرآ\ العقول فی شرح أخبار آلالرسول، ج 26، ص 582 .
44. جواهر الکلام، ج 21، ص 43.
45. ابن بطوطه، سفرنامه، ج 1، ص 272، به نقل از: محمد حکیمی، در فجر ساحل، چاپ نوزدهم: تهران، آفاق، 1375، ص 55؛ برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج 2، صص 694 ـ 697 .
ماهنامه موعود شماره 108
مقدمه اى بر آثار تربیتى و روان شناختى انتظار
اشاره: انتظار در مکتب اسلام, تنها یک رویکرد عاطفى نیست; بلکه رویکردهاى معرفتى, اجتماعى, اخلاقى و فردى را نیز شامل مى شود. از این روى مى توان, انتظار را هم چون منشورى دانست که داراى تجلیات گوناگونى است.
در رویکرد معرفتى به مسئله ى انتظار, مى توان آثار تربیتى و روان شناختى این پدیده را با نگاهى جدید, مورد بررسى قرار داد; البته در این جا, تربیت به معناى گسترده ى آن مورد نظر است که شامل مقوله هاى اخلاقى نیز مى شود و در بعد روان شناختى نیز, آثار کارکردى آن بیش تر مورد تاکید قرار مى گیرد.
در نوشتار حاضر, به عناوینى مانند گسترش امیدهاى واقعى, پویایى معطوف به هدف, استقرار وحدت و هم بستگى, مراقبت دایمى و سلامت اخلاقى جامعه پرداخته ایم.
یاد کرد این نکته لازم است که این نوشتار تنها پیش درآمدى بر این مبحث است و امیدواریم که در آینده بتوانیم به صورتى گسترده تر و عمیق تر و فراتر از یک مقاله بدان بپردازیم.
1. گسترش امیدهاى واقعى
امید, محرک انسان براى رویارویى با آینده است. برخى آن را انگیزه, و پاره اى دیگر, آن را نیاز آدمى مى دانند. به عقیده ى مزلو(2), یکى از روان شناسان مکتب کمال; ((انگیزه ى آدمى, نیازهایى مشترک و فطرى است که در سلسله مراتبى از نیرومندترین تا ضعیف ترین نیاز, قرار مى گیرد)).(3)
براى توضیح مطلب مى توان گفت که آدمى, پیوسته و در پى انجام هر کارى, به دنبال غایت و مقصودى مشخص بوده و قبل از اقدام به آن نیز, نیازمند انگیزه اى براى آغاز عمل مى باشد.
بر این اساس, انسان براى تداوم زندگى و تحمل دشوارىهاى آن, نیازمند انگیزه اى نیرومند است که در پدیده ى ((امید به آینده)) تجلى مى یابد; آینده اى که به مراتب, عالى تر, زیباتر و بهتر از امروز باشد; این مسئله, به ویژه براى جوانان, داراى اهمیت بیش ترى است; زیرا آنان در پرتو ((امید به فردایى بهتر)) مى توانند به نیروى فراوان خود و شور ونشاط بى پایانشان جهت و معنا بخشند.
البته این مقوله در میان مکاتب دینى و غیر دینى, داراى جایگاه, منزلت و تفسیرهاى گوناگونى است; به عنوان اشاره, اعتقاد پیروان ادیان به امدادهاى غیبى و عنایات عام و خاص الهى, به گونه اى منطقى, متضمن پىآمدهایى هم چون امید بهآینده و به تعبیرى دیگر, فرج بعد از شدت مى شود. درحالى که در مکاتب مادى و بینش هاى سکولاریستى جایى براى ((امدادهاى غیبى)) وجود ندارد. حتى در میان پیروان ادیان, نیز این مسئله, داراى جلوه هاى گوناگونى است. از جمله در چند سال پیش, پاپ, رهبر کاتولیک هاى جهان, در اولین کتابى که از او باعنوان ((عبور از آستانه ى امید)) منتشر گردید, به صراحت, ناامیدى خود را از وضعیت اخلاقى و اعتقادى عصر حاضر به ویژه جوانان, اظهار نمود. در اظهارات پاپ, نشانه هایى از امید به آینده به چشم نمى خورد. حتى در میان برخى اندیشمندان و متفکران غربى نیز بعضا مسئله ى ((امید)) هم چون پدیده اى دور از دست رس و بیهوده تلقى مى شود. به عنوان مثال, برتراند راسل(4) در گفتارى با عنوان ((جهان پرتلاطم)) مى نویسد: ((من در لحظه اى تاریک (ژوییه ى 1961) به نوشتن مشغولم و نمى دانم نژاد بشر آن قدر دوام مى کند که نوشته ى من منتشر یا در صورت انتشار, قرائت شود یا نه)).(5)
در مقابل این رویکردهاى یإسآور و منفى به آینده که در بیش تر مکاتب موجود مشاهده مى شود, اندیشه ها و رویکردهاى امیدوارانه و مثبت گرایى نیز وجود دارند که از مهم ترین آن ها مى توان به اعتقاد مذهب شیعه در زمینه ى انتظار امام عصر(عج) اشاره نمود که نه تنها انتظار فرج آن حضرت, پدیده اى معنادار, منطقى و معقول است, بلکه چنین انتظارى, در زمره ى بزرگ ترین فرج ها و گشایش ها, تلقى مى شود.(6) براى توضیح مطلب, اشاره مى کنیم که امیدها دو گونه اند: امیدهاى واهى و امیدهاى واقعى. امیدهاى واهى, بیش تر شامل نوعى ایدهآل ها, آرمان ها و آرزوهاى گم شده اى است که انسان با حاضر کردن آن ها در ذهن ودرون خویش, به نوعى آرامش خاطر دست مى یابد که در صورت تداوم و تقویت آن ها, خود به خود زمینه ى جدا شدن از مسائل و روىدادهاى واقعى زندگى و در نتیجه احساس بیگانگى با واقعیات, براى شخص فراهم مى گردد.
در مباحث روان شناسى تربیتى, این نوع مواجهه با مسائل, رفتارهاى دفاعى نام دارد. از ویژگى هاى این گونه رفتارها, این است که در کوتاه مدت, به شخص, آرامش و امنیت مى بخشد ولى در دراز مدت, موجب ناسازگارى با اطرافیان و دنیاى خارج مى شود.
امیدهاى واقعى نقطه ى مقابل امیدهاى واهى است; امیدهایى که داراى پایه و اساسى منطقى و استوارند و ریشه در اعتقادات و باورهاى دینى و ارزش هاى مبتنى بر وحى الهى دارند; مانند امید به ظهور حضرت مهدى(عج) و شرایطى که آن حضرت با حکومت خویش فراهم مىآورند که در این جا به دو نمونه از این شرایط اشاره مى کنیم:
امام حسن مجتبى(ع) از پدر بزرگوارشان نقل مى فرمایند:
در دولت مهدى(عج), درندگان, سازش مى کنند; زمین, نباتات خود را خارج مى کند; آسمان, برکاتش را فرو مى فرستد; گنج هاى نهفته در دل زمین براى او آشکار مى شود و بین مشرق و مغرب را مالک مى شود و خوشا به حال کسى که آن روزگار مسعود را درک کند و دستوراتش را با گوش جان بشنود.(7)
از امام باقر(ع) نیز روایت شده است که فرمودند:
هنگامى که قائم ما(عج) قیام کند, دست شریفش را بر سر بندگان گذارد و خردهاى آن ها را گردآورد و رشدهاى آن ها را کامل گرداند.(8)
از این دو عبارت چنین برداشت مى شود که انتظار امام عصر(عج), موجب گسترش و توسعه ى امیدهاى واقعى در شیعیان و پیروان آن حضرت مى شود; امیدهایى که منتظرانش, هرگز در حقیقت و اصالت آن ها, تردیدى به خود راه نمى دهند; زیرا چنین امیدهایى از متن باورهاى دین, رویش کرده و برخاسته از اعتقاد اصیل و استوار شیعه است.
حال چنان چه از بعد روان شناختى به مسئله بنگریم, نقش امید را در سلامت روانى, تعیین کننده و محورى خواهیم یافت.
دوآن شولتس(9) مى نویسد:
سلامت روانى, پیش نگر است, نه پس نگر. دورنما, چیزى است که شخص امیدوار است بشود نه آن چه پیش تر روى داده است و دگرگونى پذیر نیست.(10)
او مى افزاید:
من, نگاهى را که به آینده مى نگرد و بر هدف ها, آمال و رویاهاى درازمدت تمرکز مى یابد, خوشایند مى یابم. البته پیش بینى و برنامه ریزى و تلاش براى آینده, از ماندن در روىدادهاى گذشته, سالم تر به نظر مى رسد.(11)
کانت, طرح مسئله ى امید را از ویژگى هاى هوش مندى آدمى تلقى مى کند و مى نویسد:
براى هر کس که متنبه و هوشیار باشد و در کار دنیا و حال خود بنگرد, سه سوال پیش مىآید:
یکى: چه مى توانم بدانم؟
دوم این که: چه باید بکنم؟
سوم این که: چه امید و انتظارى مى توانم داشته باشم؟(12)
آلپورت,(13) یکى از صاحب نظران علم شخصیت معتقد است:
[ اشخاص برخوردار از سلامت روان] فعالانه در پى هدف ها و امیدها و رویاهاى خویشند, و رهنمون زندگى شان, معناجویى و ایثار و حسن تعهد است. تعقیب هدف, هیچ گاه پایان نمى پذیرد. اگر هدفى را باید کنار گذاشت, باید بى درنگ انگیزه ى نوینى آفرید. افراد سالم به آینده مى اندیشند و در آینده زندگى مى کنند.(14)
روى کرد ((آینده گرا)) با ویژگى ((سلامت روان)) از نسبت معقول و منطقى برخوردار است.
چنین نسبتى را در بیان ویکتور فرانکل(15) به روشنى مى یابیم:
شخصیت هاى سالم, ویژگى هاى دیگرى هم دارند; به آینده مى نگرند و به هدف ها و وظایف آتى توجه مى کنند. در واقع به چنین هدف هایى نیاز دارند. این ویژگى انسان است که تنها با نگرش به آینده مى تواند زندگى کند.(16)
او در ادامه ى نظریاتش مى افزاید:
بدون اعتقاد به آینده, ((محمل معنوى)) زندگى از میان مى رود و روح و جسم به سرعت محکوم به فنا مى گردد. باید براى ادامه ى زندگى دلیلى داشت; در راه هدفى آتى کوشید, وگرنه زندگى معناى خود را از دست مى دهد.(17)
به نظر ((فرانکل)), اعتقاد به آینده, هم عامل معنا داشتن زندگى و هم عامل تداوم و استمرار آن است. چنین تعبیرى, یک نقطه ى اوج در میان نظریات روان شناسان در این زمینه است.
انتظار در مکتب شیعه, علاوه بر این که, نوعى امید به آینده است, چشم به راه یک روىداد بزرگ و تحول عمیق, بودن است; چرا که طى شدن فاصله ى میان غیبت و ظهور یک پدیده ى عادى نیست; بلکه حادثه اى به وسعت همه ى تاریخ بشر است. براى تجسم عظمت آن, اشاره به این نکته کافى است که امام مهدى(عج), تبلور همه ى آرمان ها و آرزوهاى محقق نشده ى انسان در طول قرون و اعصار گذشته تاکنون است.
بر این اساس, فرداى ظهور, فردایى است روشن تر و بهتر از امروز; زیرا همه ى اختلافات و خصومت ها که ناشى از محدودیت اندیشه و نارسایى عقل بشر است, از میان برمى خیزد و در پرتو شکوفایى خرد, جاى خود را به عطوفت, رحمت و مناسبات صمیمانه مى بخشد.
با تکیه بر این مبانى, دیگر افسردگى در میان پیروان مکتب انتظار جایى ندارد. در غیر این صورت است که آدمى, دلیلى براى بهتر بودن فردا ندارد; بنابر این بیش تر در معرض افسردگى و ناامیدى قرار مى گیرد. اهمیت این مطلب, زمانى روشن تر مى شود که بدانیم افسردگى, به عنوان بیمارى قرن, شایع ترین و دشوارترین اختلالى است که انسان معاصر با آن مواجه بوده و به شدت از عوارض آن رنج برده است; چرا که رشته هاى امید خود را بریده و گسیخته مى بیند.
2. پویایى معطوف به هدف
زندگى, زمانى با معناست که جوهر حرکت در آن باشد و به تعبیر دیگر, انسانى که پویا و فعال و پر تحرک است, معنایى براى بودن خویشتن مى یابد; زیرا مى تواند خود را از سطح رکود و روزمره گى, به مرحله ى پویایى برساند.
وقتى فرد, به وضعیت موجود راضى نیست و در صدد تحقق شرایط بهترى تلاش مى کند, به این معناست که خود نیز نقشى در آن ایفا مى کند و تماشاگر نیست; بلکه ایفاگر وظیفه اى خاص است.
دوآن شولتس, در توصیف چنین حالتى مى نویسد:
چیزى که به زندگى شور و هیجان مى بخشد تعقیب است نه تسخیر, راه است نه مقصد, تلاش است نه کام یابى.(18)
پویایى از دو منظر قابل بررسى است: نخست این که انسان پویا به نفى هرگونه بى تفاوتى بر مى خیزد و همین امر, زمینه ساز نوآورى, خلاقیت و جست وجوى همیشگى امور بدیع است و تإثیر آن نیز رضایت نسبى آدمى از خویشتن و زندگى است; زیرا بخشى از آثار وجودى خویش را شاهد بوده و آن ها را باور دارد. دیگر این که هرگونه تحرک و پویایى نیز داراى چنین آثارى نخواهد بود; زیرا حرکت بدون هدف, عقیم بوده و داشتن هدف بدون حرکت نیز بى معناست. از این روى پویایى معطوف به هدف, مورد نظر است; زیرا شامل هر دو مولفه است.
بنابراین بر اساس این مقدمات مى توان گفت که انتظار امام عصر(عج), در منتظرانش, شامل هر دو مولفه ى ((پویایى)) و ((معطوف به هدف بودن)) است; زیرا منتظر به جامعه اى مى اندیشد که تمامى وعده هاى انبیا و اولیا در آن به وقوع خواهد پیوست و از این روى تلاش مى کند تا به میزان توانایى و درک مسئولیت خویش, در ساختن چنین جامعه اى سهیم باشد. از سوى دیگر, او مى داند که براى چه تلاش مى کند; انگیزه اى آشکار, منطقى, معقول و قابل دفاع دارد; بنابر این تمامى تلاش هاى او, معطوف به هدفى والا به نام ((انتظار ظهور)) مى شود و این هدفى معنادار و ارزش مند است.
تجلى این گونه تلاش ها را در فرمایش امام صادق(ع), مى بینیم:
هر کس دوست دارد از یاران حضرت قائم(عج) باشد, بایستى انتظار او را داشته, به نیکویى و پرهیزکارى رفتار نماید; پس اگر او به این حال, پیش از قیام او از دنیا برود, پاداش یاران مهدى را خواهد گرفت; بنابر این بکوشید و جدیت کنید و چشم به راه باشید که بر شما گوارا باد.(19)
برخى از روان شناسان مکتب کمال, نظیر ((ویکتور فرانکل)), معتقدند در وجود انسان, توانایى هایى نهفته است که جز در موقعیت هاى خاص, بروز و ظهور نمى یابند; موقعیت هایى نظیر برخورد با سختى ها و تنگناها که آدمى را به پویایى و تحرک وا مى دارد و همین خود انگیزىها, عامل تحقق خویشتن و خود شکوفایى است. روى کردهاى او که بر گرفته از دوران سخت اسارت در بازداشت گاه هاى مخوف آلمان نازى است, با زیبایى هر چه تمام تر در کتاب انسان در جست و جوى معنا به تصویر کشیده شده است. (20)
حضرت على(ع) نیز در نهج البلاغه به این مطلب اشاره دارند:
... و کانى بقائلکم یقول: ((اذا کان هذا قوت ابن ابى طالب فقد قعد به الضعف عن قتال الا قران و منازله الشجعان)) الا و ان الشجره البریه اصلب عودا و الرواتع الخضره ارق جلودا و النابتات العذیه اقوى وقودا و ابطا خمودا ...(21)
...گویا مى شنوم که شخصى از شما مى گوید:
اگر غذاى فرزند ابوطالب همین است, پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است)).
آگاه باشید! درختان بیابانى, چوبشان سخت تر, و درختان کناره جویبار پوستشان نازک تر است. درختان بیابانى که با باران سیراب مى شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است... .(22)
در یک جمع بندى, آثار تربیتى انتظارى پویا و معطوف به هدف, عبارت اند از:
الف ـ به جریان افتادن نیروهاى نهفته و سرمایه هاى راکد انسان در پرتو دوران سخت انتظار;
ب ـ پالایش درون و به مرحله ى خلوص رسیدن به جهت طولانى شدن دوران غیبت;
ج ـ معنا یافتن زندگى در پرتو پویایى معطوف به هدف, با نگاه تطبیقى به زندگى بدون هدف و فرجام آن که تهى شدن از درون و روز مره گى است;
د ـ رشد قدرت تحمل در برابر ناملایمات و تنگناها به جهت قداست و عظمت هدف که در انتظار حضرت بودن, معنا مى یابد;
ه' ـ فراتر رفتن از مرز انسان متعادل و رسیدن به مرحله ى انسان متعالى;
و ـ از سطح و مرحله ى رنج هاى حقیر مادى, رها شدن و به وادى رنج هاى عظیم معنوى و دغدغه هاى بزرگ انسانى, گام نهادن; هم چون رنج انتظارى راستین و طولانى را بر دوش کشیدن و چشم به دروازه هاى روشن ظهور داشتن.
3. استقرار وحدت و هم بستگى
چنان چه, انتظار را به عنوان یک آرمان بنگریم, در جنبه هاى فردى و اجتماعى نیز داراى آثارى خواهد بود. نخست از لحاظ فردى, موجب تمرکز افکار و نیروهاى آدمى مى شود; زیرا همه ى آن ها, ناظر به یک هدف, یعنى انتظار ظهور هستند و این امر به نوبه ى خود, موجب وحدت شخصیت او مى گردد. در مقابل, مى توان به پراکنده بودن و متفرق بودن تلاش هاى انسان اشاره نمود که هیچ نتیجه اى در پى نخواهد داشت. این معنا در قرآن کریم چنین آمده است: ((هر آینه سعى و کوشش شما پراکنده است. ))(23)
آلپورت در بیان چنین رابطه اى مى نویسد:
تلاش براى آینده, به کل شخصیت آدمى, یگانگى و یک پارچگى مى بخشد ... به عبارت دیگر, مى توان با کوشش براى دست یافتن به مقاصد و رسیدن به هدف ها, جنبه هاى شخصیت را یک پارچه ساخت و جامعیت بخشید.(24)
وحدت شخصیت, از هرز رفتن توانایى ها و قابلیت ها, جلوگیرى مى کند و زمینه ى رشد و ظهور قدرتى شگرف و فوق العاده را فراهم مى کند; زیرا چنین وحدتى در درون آدمى, تضادهاى درونى را از میان بر مى دارد; همان تضادهایى که برخى انسان ها را پیوسته رنج داده, توان شان را به شدت مى کاهد. در این جا به نقل مطلبى از ((کارن هورناى(25))) مى پردازیم. او یکى از روان کاوان هم عصر ماست. وى با تإلیف معروف ترین اثرش به نام تضادهاى درونى ما معتقد است که بیش ترین عامل اثر گذار بر سلامت روانى اشخاص را باید در پدیده ى تضادهاى درونى آنان جست وجو نمود و چنان چه آنان بتوانند به گونه اى بر این تضادها فایق آیند, دیگر موجبى براى اختلال در سلامت روانى آنان وجود نخواهد داشت.(26) وى هم چنین به بیان حکایتى از فلسفه و حکمت خاور دور مى پردازد:
مریدى از پیر و مرشد خود پرسید: اى حکیم, به من بگو این چه نیرویى است؟ و این چه قدرتى است که در پنجه ى شیر نهفته است؟
پیر جواب داد: نیروى وحدت با خود. اخلاص و صمیمیت چنین نیرویى ایجاد مى کند. در حقیقت, استفاده از تمام نیروهاى معنوى یک دل و یک جهت.(27)
از بعد اجتماعى نیز, وحدت قابل تإمل است. وجود هدف مشترک در یک ملت یا جامعه, موجب نوعى پیوند, دل بستگى و وحدت میان معتقدان به آن هدف مى شود. در میان جامعه اى که بزرگ ترین آرمانش, ظهور امام عصر(عج) است, نوعى هم دلى, هم نوایى و هم اندیشى پدید مىآید. چنین هدفى از چند جهت ازهدف هاى دیگر متمایز است:
1. این هدف چون در واژه ى ((انتظار)), معنا مى یابد, داراى قداست ویژه اى است و هیچ هدف دیگرى در معنویت و قداست به پایه ى آن نمى رسد; چرا که این یک انتظار معمولى نیست, بلکه طولانى ترین انتظار براى ظهور کامل ترین انسان عصر است.
2. چنین هدفى که با مسئله ى امامت و رهبرى حضرت ولى عصر(عج) در عصر ظهور ایشان, ارتباط مى یابد, از لحاظ مراتب ارزشى, در اوج اهداف و آرمان هاى یک جامعه قرار مى گیرد; زیرا هیچ موضوع دیگرى به سان این امر, به حیات و بقاى جامعه, بستگى پیدا نمى کند; چه آن که ((به یمن وجود اوست که به خلق, روزى مى رسد و زمین و آسمان به وجودش برقرار است و به واسطه ى او خدا زمین را پر از عدل و داد مى کند پس از آن که پر از بیداد و ستم شده باشد)).(28)
وقتى از جایگاه امام(ع) در برپایى جامعه اى مبتنى بر عدالت, سخن به میان آید, بى مناسبت نخواهد بود که تا اندازه اى چنین جایگاهى, روشن شود.
4. مراقبت دایمى
یکى از پىآمدهاى طبیعى و منطقى انتظار, احساس حضور است. منتظرواقعى, با اعتقاد به این که اعمالش, پیوسته در منظر آن عزیز واقع مى شود, نسبت میان خود و آن حضرت را در احساس حضور, متجلى مى بیند و هر جا که باشد, گویى خود را در خیمه ى آن حضرت و گوش به فرمان ایشان, احساس مى کند و لازمه ى انتظار حقیقى را, تلاش براى جلب رضایت ایشان مى داند; بنابر این براى تحقق این مهم, نه تنها, عمل به واجبات و ترک محرمات را وجهه ى همت خویش قرار مى دهد, بلکه از هر غفلتى نیز پرهیز مى کند; همان گونه که استغفار خواص, استغفار از گناه نبوده و نیست بلکه آنان هر غفلتى از یاد خدا و انس با محبوب را براى خود گناهى بزرگ مى شمردند و از آن استغفار مى کردند.
منتظر, به یارى معرفت خویش, امام(ع) را در غیبت, هم چون خورشید پشت ابر دانسته, و او را ناظر بر حالات و نیات خود مى داند و چیزى را از دیدگان آن حضرت مخفى نمى پندارد. و در چنین موقعیتى است که احساس حضور معنا پیدا مى کند.
براى استناد به کلام معصومین(علیهم السلام) به ذکر دو نمونه بسنده مى کنیم:
امام على(ع) در پاسخ به پرسش یکى از مومنین درباره ى حدود آگاهى و میزان اشراف امام, فرمودند:
هیچ مومنى در شرق و غرب زمین از ما غایب نیست.(29)
و امام عصر(عج) در بخشى از توقیع مبارکشان به شیخ مفید; فرمودند:
ما بر آن چه بر شما مى گذرد, احاطه ى علمى داریم و هیچ یک از خبرهاى شما از ما پوشیده نیست ... ما نسبت به رعایت حال شما اهمال نمى کنیم و یاد کردن شما را فراموش نمى کنیم.(30)
او همان بزرگوارى است که در زیارت روز جمعه اش مى خوانیم: ((السلام علیک یا عین الله فى خلقه;(31) سلام بر تو اى چشم خدا در میان آفریدگانش.))
بنابراین با تکیه بر این مبانى, مى توان نتیجه گرفت که آن حضرت بر اوضاع و احوال بندگان خدا آگاه است.
حال باید دید که احساس حضور از جهات تربیتى چه اثراتى دارد؟
یقین داشتن به این مطلب که هیچ یک از اعمال ظاهرى و نیات باطنى ما از چشمان با نفوذ آن حضرت مخفى نمى ماند, در مرحله ى اول, منجر به مراقبت دایمى اخلاقى خواهد شد; زیرا میان ((انتظار)) و ((عمل مورد پذیرش منتظر)), تلازم منطقى وجود دارد و در غیر این صورت ((انتظار)) امرى بى معنا خواهد بود.
منتظر, پیوسته مراقب مجموعه ى گفتارها و رفتارهایش خواهد بود تا موردى بر خلاف رضاى محبوبش, از او صادر نشود. و این مسئله در حقیقت, به پالایش درونى و صفاى باطنى خواهد انجامید; به گونه اى که در پرتو چنین مراقبه اى, قابلیت ارتقا مى یابد و این امر, خود به خود به تحقق یک هدف تربیت اخلاقى منجر مى شود. این هدف, ناظر به این است که عامل نظارت و کنترل فرد, باید قبل از هر چیز, جنبه ى درونى داشته باشد, نه جنبه ى بیرونى. و این وضعیت درونى که همیشه پایدار و مستمر است, رفتار فرد را در جهت اهداف معینى, جهت مى بخشد. در حقیقت باید بگوییم, انضباط اخلاقى و خویشتن دارى, چنان چه متکى بر عوامل و پایه هاى درونى باشد, از استمرار, دوام, عمق و اخلاص ویژه اى برخوردار خواهد بود و در صورتى که بر پایه ها و عوامل بیرونى, استوار باشد, از برخى آفات عمل هم چون تظاهر, ریا و گسیختگى و انقطاع عمل, مصون نخواهد ماند. از این روى در صورتى که بتوانیم وابستگى فرد را به عوامل خارجى کاهش داده, یا آن را قطع کنیم و آن را فقط وابسته به ارزش عمل, رضاى حق و تإیید امام عصر(عج) بدانیم, یک هدف مهم در تربیت اخلاقى, تحقق یافته است. و ثمره ى آن, منتظرانى هستند که در نیت و عمل, خالص بوده, هرگز لحظه اى از وارسى اعمال خویش غفلت نمى کنند.
در خبر آمده است ((از بزرگى پرسیدند: نفیس ترین چیزى که به آسمان بالا رود چیست؟ گفت: اخلاص, پرسیدند: نفیس ترین چیزى که از آسمان به زمین فرود مىآید چیست؟ گفت: توفیق.))
انسان هاى تربیت شده و الهى, مى دانند که شرط جوان مردى آن است که بدانند وقتى بر سر سفره ى روزى و نعمت الهى مى نشینند, روزىخوار نعمت هایى هستند که خداوند براى آنان به یمن وجود مبارک امام عصر(عج) مقدر فرموده است; زیرا معتقدند:
و بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض و السمإ;
و به برکت (وجود) او به خلق روزى مى رسد و به ذات وجودش زمین و آسمان بر جاى خود مى باشند.(32)
بنابر این چنین افرادى, هرگز به فکرشان خطور نمى کند که عملى برخلاف رضاى آن حضرت که رضاى خداست انجام دهند و دایم در حال مراقبه, مشارطه و محاسبه ى نفس خویش اند و داراى همان شخصیتى هستند که مورد قبول آن بزرگوار است. و اگر مقام و مرتبه ى منتظر از این مراتب نیز فراتر رفت و به منزلت اولیاى خدا رسید, در آن مرحله, حتى از اندیشه و فکر گناه نیز پرهیز مى کند که نیک مى داند: استمرار و تداوم اندیشه ى گناه, مقدمه ى عمل گناه است.
5. سلامت اخلاقى جامعه
از جهات تربیتى و اخلاقى فرد سالم, زمینه ساز جامعه ى سالم است و جامعه ى سالم, عامل تداوم و بقاى فرد سالم است و این دو در تعامل با یک دیگرند. بنابراین نوعى التزام منطقى میان سلامت اخلاقى فرد و سلامت اخلاقى جامعه, وجود دارد. گفتنى است که منظور از واژه ى ((سلامت)), مصونیت دین در سطح فرد و جامعه است.
مصونیت دین, در پرتو تقوا امکان پذیر است. همان عاملى که عمل به آن, یکى از مهم ترین وظایف شیعیان و پیروان امام عصر(عج) در زمان غیبت است;(33) زیرا آن حضرت, معناى تقوا است و انتظار منطقى آن است که منتظرانش نیز از نوعى سنخیت نسبى با ایشان برخوردار باشند تا در اظهار محبت و ارادت آنان به آن حضرت, نشانه اى از صداقت, مشاهده شود.
از سوى دیگر, در رإس فرمایشات معصومین(علیهم السلام) سفارش به تقوا به چشم مى خورد:
امام صادق(ع) مى فرمایند:
قسم به خدا, شما بر دین خدا و فرشتگان او هستید; پس ما را نسبت به این امر (دین دارى خودتان) به وسیله ى ورع و اجتهاد یارى نمایید.(34)
هم ایشان در سفارش دیگرى مى افزایند:
بر شماست رعایت کردن ورع, به درستى که ورع, آن دینى است که ما ملتزم به آن هستیم وخدا را به وسیله ى آن بندگى مى کنیم و همین را از اهل ولایت و محبت خود انتظار داریم. ما را به خاطر شفاعت کردن به سختى و زحمت نیندازید.(35)
سیرى کوتاه در حالات و زندگى نواب خاص آن حضرت بیان گر این واقعیت است که همه ى آن بزرگواران, اهل تقوا و پرهیزکارى بودند و یگانه ى زمان خویش. هم چنین, گذرى بر زندگى نامه ى افراد سعادت مندى که در دوران غیبت, به دیدار آن حضرت مشرف شده اند, موید همین معناست که آنان نیز در خصیصه ى تقوا و پاکى نیت, از بهترین هاى دوران خود بوده اند.
علاوه بر این ها در حدیثى از امام حسن عسکرى(ع) آمده است:
هر کدام از فقها (مراجع تقلید) که نگه دارنده ى نفس خود و حافظ دین خود و مخالف هوى و هوس خود و مطیع فرمان پروردگارش باشد, بر عوام است که از وى تقلید کنند. (36)
در این فرمایش حضرت, مشاهده مى شود که یکى از شرایط مرجعیت, خویشتن دارى و صیانت نفس و به عبارت دیگر, پرهیز از تبعیت هواى نفس یا تقواى الهى است.
بر اساس این مقدمات ورع و تقوا و خویشتن دارى در بحث انتظار آن حضرت و ارادت صادقانه به ایشان, نقشى محورى دارد; به این معنا که منتظران حقیقى, داراى خصیصه ى تقوا هستند و نیز پدیده ى ((انتظار)) در فرد و جامعه ى منتظر, به گونه اى منطقى, تقوا مىآفریند و فرد و جامعه, هر دو را به جانب سلامت اخلاقى, سوق مى دهد. چنین نتیجه اى را مى توان, به شکل زیر صورت بندى منطقى بخشید:
منتظر حقیقى, نیک مى داند که محبت به امام عصر(عج) شرط لازم است ولى شرط کافى, تبعیت و جلب رضایت آن حضرت است و جلب رضایت ایشان, تحقق خواسته هاى آن بزرگوار, از جمله رعایت ((تقواى الهى)) است; بنابر این به میزان عشق و ارادت خویش به آن عزیز, در جهت رشد و تقوا و خویشتن دارى مى کوشد. از این روى انسان منتظر, انسانى است متخلق, که صفت تقوا در اوج صفات دیگر وى, جاى گرفته است. او هم چنین با درک مسئولیت اجتماعى, نسبت به اصلاح جامعه, درحد توان خود تلاش مى کند و هرگز تسلیم یإس و روزمره گى نمى شود. توضیح این مطلب ضرورى است که منتظر حقیقى, انحرافات اجتماعى را تحمل نمى کند و بر ضد آن مى شورد.
کلام پیامبر اکرم(ص) یارىگر همین معناست:
هر کس از شما که کار زشتى را (در جامعه) دید, قطعا با عمل خود به آن اعتراض کند; واگر قدرت آن را ندارد, با زبان خود به آن اعتراض کند; و اگر قدرت آن را ندارد, با قلب خود به آن اعتراض نماید (یعنى نسبت به آن بى اعتنایى کند) و این (کراهت و اعتراض قلبى) پایین ترین درجه ى ایمان است.(37)
خانواده نیز که واحد بنیادین جامعه است, در زمان انتظار, در معرض تحولى اساسى, واقع مى شود; زیرا فرد فرد خانواده ى منتظر, سعى در ایجاد و بهبود یک نظام متعادل و بالنده مى نمایند و روابطشان, بر مبناى درک و شناخت حقوق متقابل فرد و خانواده, تنظیم مى شود. بدیهى است در چنین محیطى, عشق, محبت, صمیمیت و تفاهم حاکم است و چنین خانواده هایى, توانایى ایجاد جامعه اى سالم و صالح را خواهند داشت.
پی نوشت ها :
1. نویسنده, محقق و استاد دانشگاه.
2. (1970 ـ
Maslow, Abraham Harold. (1908
3.دوآن شولتس, روان شناسى کمال, ترجمه ى گیتى خوشدل, ص 115.
4. (1969 ـ Bertrand Arthur William Russel (1872
5. برتراند راسل, آیا بشر آینده اى هم دارد؟, ترجمه ى م منصور, ص 238.
6. على اکبر مهدىپور, چهل حدیث غیبت, نشر حاذق, ص 50 ; بحار الانوار, ج 52, ص 122, ح 4.
7. بحار الانوار, ج 52, ص 280.
8. پیشین, ج 52, ص 328.
9. Doan Shults.
10و11 دوآن شولتس, پیشین, ص 43.
12. محمد على فروغى, سیر حکمت در اروپا, ج 2, ص 253.
13. (1967 ـ Gordon Willard Allport (1898
14. دوآن شولتس, پیشین, ص 25.
15. Victor Frankle
16. پیشین, ص 210.
17. پیشین, ص 210 و 211.
18. پیشین, ص 44.
19. بحار الانوار, ج 52, ص 140, ح ;50 نعمانى, الغیبه, ص 200, ح 16.
20. ویکتور فرانکل, انسان در جست وجوى معنا, ترجمه ى دکتر میلانى.
21. نهج البلاغه, صبحى صالح, ص 418.
22. نهج البلاغه, ترجمه ى محمد دشتى, نامه 45, ص 554.
23. سوره ى لیل(92), آیه ى 4.
24. دوآن شولتس, پیشین, ص 19 و 20.
25.(1952 ـ Karen Horney(1885
26. کارن هورناى, تضادهاى درونى ما, ترجمه ى محمد جعفر مصفا, ص 29, چاپ سوم, مهر 1360.
27. پیشین, ص 139.
28. مفاتیح الجنان, (نشر فیض), ص 128.
29. سید محمد بنى هاشمى, معرفت امام عصر(عج), ص 300.
30. طبرسى, احتجاج, ج 2, ص 495.
31. مفاتیح الجنان, فرازى از زیارت حضرت امام زمان(عج) در روز جمعه.
32. مفاتیح الجنان, فرازى از دعاى عدیله.
33. سید محمد بنى هاشمى, معرفت امام عصر(عج), ص 310.
34. شیخ حر عاملى, وسائل الشیعه, ج 15, ص 247, ح 20410.
35. پیشین, ص 248, ح 20411.
36. پیشین, ج 27, ص 131, ح 33401.
37. پیشین, ج 16, ص 134, ح 21173.
منبع:ماهنامه موعود
معاونت سیاسی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه
انتهای پیام/