تشابهات فتنههای دوران امام علی(ع) با دوران زعامت رهبر انقلاب و روش دفع فتنه
خبرگزاری تسنیم: محمدحسین رجبی دوانی نمونههای خواندنی از تشابه فتنههای دوران امیرالمومنین(ع) با دوران زعامت رهبر معظم انقلاب و روش دفع فتنه را تشریح کرد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، محمدحسین رجبیدوانی کارشناس ارشد مسائل تاریخ صدر اسلام و عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع) است. وی فرزندعلامه علی دوانی است که مقام معظم رهبری در رابطه با علامه علی دوانی میفرمایند:"علامه دوانی علم رجال را از دانشی تخصصی و ویژه اهل فن، به دانشی عمومی تبدیل کرد و در دسترس همگان قرار داد".
محمدحسین رجبی دوانی مدرک دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی را از دانشگاه تهران گرفت که وی بیشتر به عنوان یک پژوهشگر تاریخ اسلام شناخته میشود. بنابراین برای بررسی فتنهها از صدر اسلام و برخورد امام معصومین در مواجهه با فتنهها به سراغ وی رفتیم تا در مورد مشابهتهای فتنههای صدر اسلام و دوره فعلی پای صحبتهایش بنشینیم.
مشروح گفتوگوی خبرنگار تسنیم با محمدحسین رجبیدوانی را در زیر میخوانید:
تسنیم: گفتوگوی ما در مورد مدیریت راهبردی حضرت آقا، در بحث بحرانها و فتنههاست. نحوه برخورد ایشان با این فتنهها چطور بوده است؟ اگر بخواهیم مقایسهای با فتنههای صدر اسلام و برخوردهایی که با آنها میشده داشته باشیم، چه وجه تشابهاتی بین آنهاست؟ چه از نظر نوع مدیریت و چه از نظر نوع برخوردی که با آنها میشده است؟
رجبی دوانی: خداوند عنایتی به این کشورِ امام زمانی داشته و دارد و به این کشور افتخار داد که دارای رهبرهای بیبدیلی باشد؛ چه حضرت امام خمینی (رضوانالله تعالی علیه) و چه حضرت امام خامنهای (حفظهالله تعالی). به این معنا که بدون تعارف و اغراق، اگر ما در طول تاریخ به حاکمان و فرمانروایان نگاه کنیم، افراد بزرگی داشتهایم که حکومتهای قوی و دراز مدتی را تشکیل دهند اما امام با چه قیمت و هزینهای این کار را انجام دادند؟
بسیاری از حاکمان با کشتارهای وسیع و سرکوب گسترده مخالفان خود توانستهاند پایههای قدرت را مستحکم کنند؛ چه در جهان اسلام و چه در غیر جهان اسلام و چه حتی در ایران دوره اسلامی، حاکمیتهای بزرگی وجود داشته اما اقتدار اینها و تداوم حکومتشان با چنین هزینههایی بوده است.
اما به لطف الهی و به برکت حاکمیت نظام ولایت از آنجاییکه براساس دیدگاه شیعه، باید رهبری جامعه اسلامی در اختیار امام معصوم(ع) باشد و در زمان حضور معصوم، اگر غیر معصوم حکومت کند - حتی اگر عادلانه هم رفتار کند - او حاکم جور و نامشروع شناخته میشود. در زمان غیبت معصوم، این شأن و جایگاه باید در اختیار نائب امام باشد و اگر کسی غیر از نائب امام حکومت کند - ولو عادلانه رفتار کند - از نظر شرعی، دیدگاه کلامی و فقهی شیعه، آن حکومت غاصب بوده و حاکم آن، حاکم جور خوانده میشود.
بنابراین وقتی حاکم مشروع بهعنوان نائب امام(ع) حکومت میکند - اگرچه ما آن حکومت را در قالب ولایت مطلقه فقیه میدانیم - معنایش این نیست که ولیفقیه هر کاری خواست و میل شخصی او بود انجام دهد. ولیفقیه خود را در پیشگاه خداوند، امام زمان (ع) و امت اسلامی مسئول میداند.
هر حکمی که صادر میکند و هر فتوایی که میدهد باید پشتوانهای قرآنی داشته باشد یا ریشهاش در سیره معصومین (علیهم السلام) باشد. اگر اجتهادی میکند، اجتهاد هم باید مبتنی بر مبانی پذیرفتهشده شرعی باشد؛ لذا باید اعمال ولیفقیه مستند به پایههای شرعی باشد.
در فتنههای دوران رهبری حضرت آقا (حفظهالله تعالی) - چه فتنهای که در سال 78 رخ داد و چه فتنه بسیار گسترده و حسابشده سال 88 - ما عملکرد معظمله را دقیقا بر مبنای آیات قرآنی و سیره پاک نبوی و اهلبیت (علیهمالسلام) میبینیم. بهعنوان مثال اولا اگر بخواهیم این فتنهها را تشریح و مشابهسازی کنیم، آنچه حضرت آقا (حفظه الله تعالی) در دوره رهبری خود با آن روبهرو شدند، با آنچه در عهد امیرالمومنین(ع) پیش آمد، بسیار شباهت دارد.
از همان بدو ولایت ایشان، از آغاز ولایت رهبری معظم انقلاب (حفظهالله تعالی)، برخی با این عنوان که ایشان جوان است و هنوز شاید برای این امر مهم آمادگی نداشته باشد، سازهای مخالفی زدند و برخی مقابله داشتند. اما به لطف الهی بهخاطر بصیرت مردم و ولایتمداری آنها، این مخالفتها نتوانست تبدیل به فتنهای برای نظام اسلامی شود.
برای مولای متقیان امیرالمومنین علی(ع) همین مسئله پیش آمد. در پی رحلت پیامبر اسلام(ص)، امیرالمومنین علی(ع) را به بهانه کم سن و سال بودن، نداشتن تجربه کافی و حساس بودن بزرگان قریش، کنار زدند و متاسفانه چون مردم در آن زمان، مثل مردم ما دارای بصیرت نبودند، لذا حکومت امیرالمومنین(ع) محقق نشد و وجود مقدس ایشان 25 سال خانهنشین شد.
اما در اینجا اگرچه همان ایراداتی که به امیرالمومنین (ع) وارد کردند به حضرت آقا (حفظه الله) هم تشابه داشت، اما از آنجاییکه مردم در اوج بصیرت و ولایتمداری بودند، با وجود چنین مخالفتها و نغمههای مخالفی، الحمدلله ولایت حضرت آقا رو به راه شد و مشکلی پدید نیامد.
اما در سال 88 کسانیکه منافع خود را با ادامه رهبری حضرت آقا - که در حقیقت تداوم راه امام خمینی بود - در تضاد میدیدند، مسائلی را به امید اینکه ولایت را از حاکمیت بیندازند و به آمال خود برسند، بهانه کردند. این را چه کسانی به پا کردند؟
کسانیکه بعضا در کسوت روحانیت بودند، سوابق انقلابی داشتند، در تسخیر لانه جاسوسی نقش مهمی داشتند ولی در این سالها - که ده سال از رحلت امام گذشته بود - هویت انقلابی آنها قلب شده و تغییر پیدا کرده بود. لذا کسانیکه مواضع شدید ضد آمریکایی و ضد استکباری داشتند در این موقعیت خواهان تغییر اساس نظام بودند و چشم امید به حمایت های غربیها بسته بودند.
من فراموش نمی کنم که یکی از آنها که متاسفانه در کسوت در روحانیت قرار داشت، وقتی روزنامه های آن زمان در حمایت از بخش مهمی از روزنامه های خائن توطئهگر - روزنامه های مدعی اصلاحات - روزنامههای خود را تعطیل کردند، ایشان صحبت کرد و گفت: "شما باید به کار خود ادامه دهید تا صدای اعتراض ما کماکان به گوش جهانیان برسد."
یعنی در آن توطئه ای که کرده بودند، چشم به حمایتهای خارجی داشتند. حدود 5 روز تهران را به آشوب کشیده بودند و حضرت آقا (حفظهالله تعالی) با درایت، تیزبینی و خردورزی فوقالعاده، این قضیه را مدیریت کردند و نگذاشتند ابعاد وسیعی پیدا کند. مردم به سرعت متوجه کار خائنانه آنها شدند و در مقابل روزنامه خائنی که در پوشش آزادی بیان و مقابله با بسته شدن روزنامهها، اسرار محرمانه را فاش کرده بود، موضع گرفتند.
مردم در روز 23 تیر با حضور به موقع خود، این توطئه را کاملا خنثی کردند و توطئهگران و فتنهگران را رسوا کردند. اما در سال 88 دقیقا میبینیم فتنهای که به پا شد، با فتنه سران پیمانشکن - یعنی ناکثین عهد امیرالمومنین(ع) - تطبیق میدهد. شخصیتهایی به میدان آمدند که سابقه ریاستجمهوری، ریاست مجلس، نخستوزیری و... در زمان حیات امام و در آغاز انقلاب را داشتند و بسیاری از آنها دارای سوابق درخشان و طولانی مبارزاتی قبل از انقلاب بودند، زندانها رفته بودند و تبعیدها کشیده بودند.
آنها در جایگاه های مهم و مدیریتی نظام جمهوری اسلامی قرار داشتند اما به دلیل تداوم رهبری حضرت آقا و عدم تن دادن ایشان به خواسته ها و آمال نامشروع آنها، اینک مقابل رهبری قرار گرفته بودند و حاضر شدند ائتلاف و اتحادی با دشمنان دیروز انقلاب برپا بکنند.
در فتنه 88 - گذشته از دو عنصری که به عنوان سران در حصر فتنه شناخته میشوند - دو رئیسجمهور سابق در پشت این قضیه قرار داشتند و یکی از آنها با نامه گستاخانه ای که دو روز قبل از انتخابات، بدون سلام و تحیت به رهبری نوشت، ایشان را تهدید کرد که اوضاع، آتش زیر خاکستر است که به زودی شعله ور خواهد شد و بدین ترتیب چراغ سبزی به فتنه گران نشان داد که من هم با شما همراه هستم .
یکی دیگر از رؤسای جمهوری که در دوره تاریک حکومت خود بسیاری از ارزش ها را به مسلخ برده بود و غربی ها و دشمنان نظام را به نابودی ارزشهای انقلاب و استحاله نظام امیدوار کرده بود، در تظاهرات غیرقانونی فتنه گران حضور پیدا می کند و به طور همه جانبه از آنها حمایت می کند.
کسی که در دوره پیش از انقلاب فعالیت های برجسته انقلابی داشت، از پدید آورندگان حزب الله لبنان بود و مواضع بسیار سخت ضد صهیونیستی داشت، در این فتنه ریاست کمیته خود خوانده صیانت از آراء را بر عهده می گیرد، انتخابات را مخدوش اعلام می کند، خواهان لغو نتیجه انتخابات و برقراری انتخابات مجدد است و آتش فتنه را شعله ور می کند.
این در حالی است که او میبیند و میداند که همان صهیونیستهایی که وی تا دیروز با آنها مخالفت میکرد، از این حرکتها به شدت حمایت و استقبال می کنند. یعنی ما در جریان فتنه 88 می بینیم سبکی مثل جریان فاسد و ضدانقلابی جمل، ایجاد شد و در رأس این فتنه چهره هایی برجسته با سوابق طولانی قرار داشتند.
در اتحاد و ائتلافی که ایجاد کردند، از سلطنتهای غاصب، منافقین جنایتکار ضد دین و بشریت، کمونیست ها، صاحبان رذیلت ها و مفسدان اخلاقی، اراذل و اوباش و حتی بهاییان، گرد آمدند و آنها برای اینکه دایره مخالفت های خود و گستره حامیان خود را از دست ندهند، با کمال وقاحت حاضرند همه آنها را زیر پرچم خود گرد آورند.
این این مسئله این بود که وجه مشترک همه آنها دشمنی با ولایت و مصداق آن - یعنی حضرت آقا (حفظه الله تعالی) - بود. همین قضیه را در زمان امیرالمومنین(ع) هم میبینیم که طلحه و زبیر، بهعنوان اصحاب باسابقه و پیشتاز در اسلام و صاحب خدمات گسترده به اسلام، علیه امیرالمومنین (ع) اتحادی پدید آوردند و حاضر شدند با بنیامیه ای که تا دیروز همراه با امیرالمومنین (ع) با آنها به عنوان دشمنان بزرگ اسلام می جنگیدند، در یک صف بایستند.
آنها خوشحال بودند که مروان حکم، دشمن بد سیرت اهلبیت (علیهمالسلام)، از اینها حمایت می کند، قبیله خود را برای یاری آنها به میدان آورده و حاضر شدند حمایت های معاویه را - که بر ضد حکومت امیرالمومنین(ع) موضع گرفته بود و بخشی از عالم اسلام را تجزیه کرده بود - به همراه داشته باشند و هر کسی را که به هر قیمتی با امیرالمومنین(ع) دشمنی و مخالفت داشت، زیر پرچم خود آوردند.
منتهی آنها توانسته بودند بخشی از بیت رسول خدا(ص) را با خود همراه کنند؛ چراکه بعضی از زنان پیغمبر(ص) - خصوصا عایشه - نسبت به امیرالمومنین(ع) کینه و دشمنی داشتند. البته قرار بود حفصه هم با آنها علیه امیرالمومنین(ع) به میدان بیاید؛ اما برادرش عبدالله عمر جلوی آنها را گرفت و آنها از اینکه بتوانند بخش بیشتری از بیت پیامبر را با خود همراه کنند، ناکام شدند.
در این قضیه هم می بینیم که فتنه گران سعی داشتند از بیت حضرت امام برای پیشرفت مقاصد شوم خود هزینه کنند. حتی از فرزندان شهدای بزرگ انقلاب اینها هزینه کردند و بعضی از آنهایی را که برخلاف مشی پدران شهید بزرگوارشان، تغییر روش داده بودند، بهسوی خود جذب کردند تا بگویند در این قضیه از حمایت بخشی از بیت امام و فرزندان شهدا برخوردار هستند.
صاحبان فضیلتها را جذب خود کردند تا مردم دچار تردید شوند و اگر راه اینها خراب بود این گونه افراد با اینها همکاری نمی کردند؛ پس این مسئله نشان می دهد که اینها درست عمل می کنند. منتها چه شد که بر خلاف فتنه جمل که مردم را فریب دادند و زیر پرچم پیمان شکنی خود علیه امیرالمومنین(ع) جمع کردند به مراتب افراد بیشتری را با خود همراه کردند؟
آنها موفق شدند فتنه را بالا ببرند و حتی به یک جریان براندازی کامل تبدیل کنند؛ آن هم به صورت مسلحانه و با هزینه و قیمت گزاف جنگ جمل. اینها هم می خواستند در اینجا جنگ جملی به پا کنند و 25 خرداد را به راه انداختند. از اینرو اعلامیه های سران خائن فتنه صادر میشد که هراز گاهی از مردم می خواستند که به کف خیابان بیایند و هزینه های نظام را بالا ببرند.
آنها این کار را به این امید انجام میدادند که نظام در مقابل آنها موضع بگیرد و به روی اینها آتشی بگشاید تا با حمایت غربی ها با پروژه دروغین شهیدسازی نظام را فلج کنند و ولایت را از جایگاه بلند خود به زیر بکشند؛ منتها میبینیم که حضرت آقا (حفظهالله تعالی) دقیقا مانند جد بزرگوارشان امیرالمومنین(ع) رفتار میکنند.
البته من مقداری با بضاعت ناچیز علمی خودم، در تصمیمات و موضع گیری ها، رهنمودها و دستورات رهبر معظم انقلاب (حفظه الله تعالی) تعمق کردم. تا آنجایی که من توانسته ام تشخیص دهم اینها ریشه در قرآن و یا سیره پاک امیرالمومنین(ع) و ائمه هدی(ع) دارد؛ یعنی دقیقا من این را به دست آوردم و حالا در این فتنه می بینیم که حضرت آقا سعی داشتند سران فتنه را - اگر فریب خورده بودند و متوجه حقیقت نیستند - آگاه کنند.
حضرت آقا در نماز جمعه 29 خرداد سال88 با وجود خیانت هایی که سران فتنه کرده بودند آنها را جزو خانواده انقلاب تلقی کردند. رئیس جمهور و نخست وزیر سابق این کشور بوده است، رئیس مجلس بوده است. بدون توجه به جنبه های منفی، جنبه های مثبت شان را مطرح می کردند که اینها را به آغوش نظام بازگردانند.
این همان کاری بود که حضرت امیرالمومنین(ع) قبل از جنگ جمل کردند. زبیر را با آن سوابق خواستند و روی او کار کردند؛ منتها زبیر از حداقل معرفتی برخوردار بود که وقتی روشنگری امیرالمومنین (ع) را دید، خود را از صحنه فتنه کنار کشید. اگرچه بعدا به امیرالمومنین (ع) نپیوست اما گفت من با تو درگیر نخواهم شد و از جنگیدن با تو دست برمی دارم.
ولی سران خائن فتنه ما، لطف بزرگی را که رهبری معظم انقلاب به آنان کرد نادیده گرفتند. زیرا مثل طلحه و عایشه به خاطر حضور اولیه افرادی که فریب آنها را خورده بودند و گستره بود احساس می کردند که کار به نفع آنها تمام می شود و حضرت آقا از موضع ضعف با آنها اینگونه سخن می گوید؛ حال آنکه حضرت آقا در اوج قدرت بود ولی نخواست این قدرت را در همان آغاز نسبت به آنها اعمال کند چون روند امیرالمومنین(ع) را در پیش گرفته بود.
آنها خواهان این بودند که نظام با حرکاتی که آنها انجام می دهند چند کشته از آنها بگیرد تا این را علم کنند؛ در عین اینکه می دیدیم بسیاری از مردم در مقابل هتاکی ها، پرده دری ها و گستاخی های طرفداران فتنه و اراذل و اوباش آسیب های فراوانی دیدند. آنها در خیابان های تهران آشوب به پاکردند، اموال عمومی را به آتش کشیدند، متعرض جان و ناموس مردم شدند و عده ای را به شهادت رساندند.
بسیاری از مردم خواهان سرکوبی و نابودی این فتنه گران بودند ولی حضرت آقا با درایت جلوی این قضیه را گرفت؛ همانطور که امیرالمومنین (ع)، به فتنه گرانی که به صحنه آمدند و سلاح هم در دست گرفته بودند، فرمود: "فقط کسانی را که در بصره جنایت کرده اند می خواهم به من تحویل بدهید. شما بیعت کنید من از تقصیر شما گذشتم صحنه را خالی کنید با شما کاری ندارم."
منتها آنها فکر می کردند دیگر کار حضرت تمام است؛ میگفتند ما بیش از دو برابر قوای امیرالمومنین (ع) نیرو داریم و پیروزی از آن ماست. همین مسئله باعث اعتماد به نفس آنها شد که در عرصه بمانند. منتها نمی دانستند که حریف عظمت حضرت امیرالمومنین(ع) نیستند که نهایتا جنگی را که خود آغاز کرده بودند به قیمت سوزاندن خودشان تمام شد و پیروزی از آن امیرالمومنین (ع) شد.
اینها هم می خواستند کار را به این عرصه برسانند. سران فتنه اعلامیه هایی برای جذب بسیجیان و سپاهیان صادر می کردند؛ زیرا می دانستند که بسیج و سپاه پشتوانه اصلی نظام است و می خواستند آنها را با ولایت بیگانه کنند، از ولایت دور بکنند و به آنها بپیوندند تا اهداف شومشان محقق شود.
همین حالت را از سوی عایشه در جنگ جمل می بینیم؛ زمانیکه خطاب به وفاداران حضرت امیرالمومنین(ع)، صحبت می کند میگوید: "فرزندان من، مومنان به من بپیوندید. ما جبهه حق هستیم." او میخواهد با این صحبتها، اینها را از جبهه حضرت امیرالمومنین(ع) جداکند. ولی همانطور که او موفق نشد، در اینجا هم فتنهگران موفق نشدند و حضرت آقا به خوبی قضیه را مدیریت کردند.
نمیدانم این نکته را مجاز هستم اینجا بگویم یا خیر، ولی به نظرم میآید که نباید در اسرار باشد. برای تبیین عظمت شخصیت رهبر انقلاب گفتن این مسئله خیلی لازم است. آنها طوری مطرح کردند که آقا سخت گرفته و مخالفان و پیروان ایشان، طرفداران ایشان، وفاداران به نظام، بسیجیان، سپاهیان، حزب اللهی ها ریختند و همه را قلع و قمع کردند.
حتی هنوز هم طرفداران فتنه گران با گستاخی می گویند که مسجد لولاگر را خود بسیجیان و طرفداران نظام به آتش کشیدند! اگر نظام حاضر بود برای بقای خود دست به چنین اعمالی بزند راحت تر می توانست بسیاری از فتنه گران را از صحنه محو کند. یعنی اگر حرمت مسجد را نگه ندارد، طرفداران نظام و خود نظام میتوانند مخالفان را راحت تر از میان بردارد.
من از یکی مقامات مسئول آن دوره که شاید راضی نباشد اسم ایشان را بیاورم، اخیرا شنیدم که میگفت در زمان فتنه که می گفتند در یکی از این هجوم ها به خیابان ها، فتنه گری و بلوایی که کرده بودند حدود 1000 نفر از اینها دستگیر شدند. منتها تعداد آنها به قدری زیاد بود که نمیتوانستیم به تعداد کافی بازجو داشته باشیم. خودمان یک بررسی اولیه ای انجام دادیم و گفتیم شاید بعضی از آنها فقط یک عمله میدانی بودند. اینها را رها کنیم و آنهایی را که در این قضیه موثرتر بودند، نگه داریم. حدود 400 نفر ماندند و 600 نفر را آزاد کردیم. این 400 نفر باید بازجویی می شدند. منتها ما به این تعداد بازجو نداشتیم که کار آنها به سرعت انجام شود. لازمهاش این بود که اینها برای مدتی در زندان بمانند تا نوبتشان شود.
نظام حتی حقوق فتنه گرانی را که به خیابان ریخته اند، آسیب رساندند، آشوب کردند و شهر را به هم ریختند را رعایت می کند. بعد گفتند که برای همین مدت هم که اینها را نگه می داریم باید خدمت حضرت آقا برسیم و از ایشان کسب تکلیف کنیم. مسئله را با حضرت آقا در میان گذاشتیم که ایشان فرمود: آیا احتمال می دهید که بین این 400 نفر، یک نفر هم بی گناه باشد؟ گفتیم احتمال آن هست. چراکه هنوز اینها را بهطور دقیق بررسی نکردهایم و باید یک به یک با آنها صحبت و بازجویی شوند. آقا فرمودند: اگر حتی احتمال می دهید که یک نفر بی گناه هست، هر 400 نفر را آزاد کنید و ما همین کار را کردیم.
این موضوع تا به حال منعکس و مطرح نشده که ایشان برای حقوق حتی یک بی گناه احتمالی حاضرمی شوند 400 گناه کار را آزاد بکنند. این روش اهل بیت(علیهم السلام) و روش امیرالمومنین (ع) است و به لطف الهی این کارها جواب داد؛ اگرچه بعضی بر اثر بی بصیرتی - به خصوص خواص - در جریان فتنه ریزش کردند و خود و آخرت خود را تباه کردند، اما به لطف الهی این عظمت شخصیت حضرت آقا (حفظه الله تعالی) و تدابیر بسیار دقیق و متکی به قرآن و سیره ایشان باعث شد گروه هایی که حتی در آن موقع به ایشان اعتقاد نداشتند یا بی تفاوت بودند، به حقیقت و راستی ایشان ایمان بیاورند.
من افرادی را سراغ دارم که آمدند و حتی مقلد ایشان شدند؛ در صورتی که قبل از آن مخالف حضرت آقا بودند. در واقع حقیقت موضوع برای آنها آشکار شد و من عینا دست عنایات الهی و توجهات امام عصر (عج) را در حمایت از ایشان در فتنه دیدم.
اگر ما نگاه کنیم که چقدر حساب شده بود و خود حضرت آقا فرمودند: از رحلت امام تا آن زمان کار شده بود و روی کسی که سابقه خوبی در حیات امام داشت و آن دوران مدیریت اجرایی کشور را در دست داشت کار کرده بودند و او را برای امروز آماده کرده بودند و با حمایت های همه جانبه استحاله شده های داخلی، دشمنان بیرونی و جوسازی های فراوان وحتی پیوستن برخی از سابقون یا فرزندان شهدا برای عملی کردن برنامه خود تلاش میکردند.
این توطئه بسیار دقیق طراحی شده بود و نظام و کشور باید از بین می رفت اما ایشان یک تنه ایستاد و تدابیر ایشان بود که باعث شد فتنه خنثی شود. خصوصا آن سخن زیبا و قاطع ایشان که گفتند: "من به احدی باج نداده ام و نخواهم داد، زیر بار حرف نابجا نمی روم و باید تنها از طریق قانونی امور حل و فصل شود" جز با اتکال به ذات اقدس الهی و عنایات امام زمان(ع) شدنی نبود.
لذا برخی از مردم که به تردید افتاده بودند - اگرچه هزینه هایی برای نظام داشت و حتی بسیاری از کسانی که به فتنه گران و سران فتنه رأی داده بودند - در 9 دی بیرون ریختند و حمایت قاطع خود را از ولایت و نظام ولایی اعلام داشتند.
9 دی در حقیقت ندای پنهان "هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرنی " حضرت آقا بود؛ مثل امام حسین(ع) که در روز عاشورا این شعار را سر داد و یاری نشد. آقا این ندا را در دل داشت و بر زبان جاری نکرد ولی مردم پاسخ دادند، بیرون ریختند، ندا را گرفتند و کار فتنه و فتنهگران را یکسره کردند. از این جهت، ما بعد از تدابیر بینظیر الهی حضرت آقا (حفظهالله تعالی) مدیون بصیرت و ولایت مداری مردم هستیم که توانستند فتنه را خنثی بکنند و آن عظمت را در 9 دی خلق کنند و فتنه گران را خوار و ذلیل و از عرصه سیاسی محو کنند.
تسنیم: شما یک اشاره ای کردید، راجع به برخوردهایی که با فتنه شد، همین طور که فرمودید حضرت آقا خیلی با ملایمت، صبوری تا 9 ماه صبر کردند تا آن هایی که فریب خوردند بیایند و صف خود را جدا کنند، با این حال بعضی؛ خارج نشینان و فتنه گران، نظام را متهم به برخورد تند و خشن با فتنه انگیزان می کنند. اگر بخواهیم مقایسه ای بکنیم بین برخوردی که حضرت آقا در فتنه 88 با برخوردی که امام علی (ع) با فتنه گران در جنگ جمل داشتند، چه وجه تشابهاتی هست؟ آیا واقعا این برخوردها خشن بود، با توجه به این بزرگی فتنه و بزرگی این توطئه ای که علیه انقلاب اسلامی و اسلام بود.
رجبی دوانی: ببینید در ارتباط با فتنه زمان امیرالمومنین (ع)، پیامبر اکرم(ص) پیشاپیش این موارد را برای حضرت پیشبینی کرده بود و تکلیف آن بزرگوار را هم روشن کرده بود. فرموده بود: یاعلی (ع) تو بعد از من با سه گروه ناکثین، قاسطین و مارقین مواجه میشوی و چارهای جز جنگ و سرکوبی آنها را نداری.
یعنی کسی که بیعت خود را میشکند یا در روی نظام حق میایستد یا نظام حق را متهم به خروج از مسیر اسلام میکند و براندازی پیشه میکند، اینها مستحق مقابله و سرکوبی و نابودی هستند. این را پیغمبر (ص) میفرماید و این نامها را هم وجود مقدس حضرتش بر مخالفان و دشمنان امیرالمومنین (ع) نهاد. بنابراین کسی که فتنهانگیزی میکند و این فتنه را تا مرحله براندازی میکشاند حکم او سرکوبی و قتل است، مگر رهبر جامعه اسلامی مصلحتی ببیند و به خاطر آن مصلحت حکم الهی را بر او جاری نکند.
فتنه گران سال 88 دقیقا مثل فتنهگران جمل، حکم آنها سرکوبی بود و قتل سران فتنه و هر کسی که در آن عرصه آمده و ایستاد تا وقتی که ایستادگی میکند باید سرکوب شود و از میان برود. کسی که امنیت جامعه را به هم زده، خرابی به بار می آورد، متعرض جان و مال و ناموس مردم و اموال عمومی میشود، این محارب است و در آن شکی نیست.
تسنیم: محاربه با نظام اسلامی است...
رجبی دوانی: بله! براندازی نظام را پیشه کرده، حتی اگر سلاح هم در دست نگرفته باشد ولی وقتی تخریب میکند و شهر را ناامن میکند این محارب است و حکم محارب هم در قرآن مشخص است و سرانی که آنها را به عرصه آوردند و این جسارت و گستاخی را به آنها دادند که این اعمال را انجام دهند، به طریق اولی، به عنوان سران مفسد فی الارض تلقی میشوند.
اما همان طور که عرض کردم حضرت آقا با تأسی به سیره پاک امیرالمومنین (ع)، خویشتنداری کرد، زیرا اینها فضایی را ایجاد کرده بودند، همانطور که آن فتنهگران و پیمانشکنان عمل کرده بودند و امیرالمومنین (ع) را مقصر در قتل خدیجه سوم تلقی کرده بودند و به جامعه القا کردند و خلیفه سوم به خاطر عملکرد غلطش که چه جنگ روانی درست کردند، چنان مورد نفرت قرار گرفت که انقلاب به پا شد و مردم آن را از بین بردند.
ولی فتنهگران با عملیات روانی شدید چگونه عمل کردند که از خلیفه منفور یک خلیفه مظلوم ساختند و امیرالمومنین (ع) را که به یاری این خلیفه آمده بود تا او را از این سختیها و شقاوتی که خود برای خود ایجاد کرده بود بیرون بیاورد ولی امیرالمومنین (ع) را مؤثر و مقصر در قتل او جلوه دادند، حال آنکه به استناد منابع مهم اهل تسنن که امروزه در اختیار ما هست، همین سران فتنه جمل، خود عاملان مهم براندازی قتل عثمان بودند. عایشه، طلحه، زبیر و عمرعاص، اینها کسانی هستند که در قتل عثمان مؤثر بودند و حالا به خون خواهان عثمان تبدیل میشوند و امیرالمومنین (ع) باید تاوان پس بدهد و مردم را هم با سوءاستفاده از جایگاه همسری پیغمبر، صحابیهای بزرگ پیغمبر فریب دادند و عدهای احساس کردند که وظیفه دارند بیایند و با اینها بر ضد امیرالمومنین (ع) که نعوذ بالله مقصر است، همراه شوند و براندازی شود.
در این فتنه هم ما میبینیم که اینها به این شیوه عمل کردند. فضایی را ایجاد کردند و گروهی را فریب دادند. بنابراین کار اینها مقابله بود و درآن شکی نیست ولی امیرالمومنین (ع) که میدانست خیلی از مردم هنوز توجیه نشدند. اگر چه حق سران آن فتنه و بازمانده فتنهگران، مرگ بود و امیرالمومنین (ع) بعد از جنگ جمل دستور داد، فراریها را تعقیب نکنید، زخمیها را نکشید و کاری به آنها نداشته باشید، خود عایشه که از رئوس این جریان بود را با احترام، در حصر قرار داد که عایشه دیگر حق نداشته باشد به فتنه انگیزیهای خود ادامه دهد.
حضرت 40 خانم اهل بصره را دستور داد که لباس مردانه بپوشند و صورتهای خود را بپوشانند و او را از بصره به مدینه ببرند و حق ندارند از آن شهر بیرون بیاید و همانجا باید بمانند و الحق تا آخر خلافت امیرالمومنین (ع) ما دیگر تحرکی از عایشه برضد امیرالمومنین (ع) نمیبینیم.
در حقیقت امیرالمومنین (ع) او را در یک حصری قرار داد و از مجازات خود صرفنظر کرد. نه اینکه حق او مجازات نیست. داریم که وقتی امیرالمومنین (ع) او را سرزنش کرد که این چه فتنهای بود؟ خلاف دستور پیغمبر بیرون آمدی و این وضع را پیش آوردی، تقاضای عفو کرد و امیرالمومنین (ع) هم به حرمت جایگاه همسری پیغمبر (ص) و هم اینکه مصالح حکومت اینگونه ایجاب میکرد، او را مجازات نکرد و با احترام به مدینه برگرداند.
منتهی یکی از سران فتنه، طلحه بود که تا آخر در جنگ جمل باقی ماند و توسط مروان حکم که تا دیروز پشت سر او نماز میخواند مورد سوء قصد قرار گرفت و از بین رفت. طلحه را سپاه امیرالمومنین (ع) نکشت بلکه مروان حکمی که خودشان با آن اتحاد برقرار کرده بودند از پای درآورد. بعد زبیر که از جنگ کنارگیری کرد و حضرت قائل به مرگ و قتل آن نبود؛ حتی کسی هم که به طمع جایزه، زبیر را که در راه برگشت به مدینه بود کشت و از حضرت جایزه خواست، حضرت فرمود : "القاتل و المقتول کلاهما فی النار"؛ هم تویی که زبیر را کشتی و هم زبیری که کشته شده، هر دو در جهنم هستید.
در اینجا حضرت آقا دستور دادند نسبت به آن فتنهگران و عوامل آنها که در میدان آمده بودند نهایت خویشتنداری صورت گیرد و حتی گروههایی از آنها که دستگیر شده بودند، جز چندتا که مُسلَم بود از اعضای منافقین بودند و عاملان اصلی این آشوبها و به هم ریختگی شهر بودند که فکر میکنم 4 نفر هم بیشتر نبودند اعدام شدند، بقیه را از مجازات اعدام دست برداشتند.
حتی محرکان بزرگ آنها که بعضا از سران جریان فاسد و منحرف اصلاحات بودند، چون وقتی آنها به این مرحله رسانده بودند اینها در یک جریان سیاسی با یک طرز تفکر خاص در درون نظام نبودند، اینها ضد نظام و همپای با دشمنان وارد عمل شده بودند. اینها مستحق اعدام بودند ولی به حبسهای کوتاه مدت اینها را محکوم کردند که این قدر هم آزادی عمل دادند که از زندان مقاله مینویسد و بیرون میدهد.
از زندان با بلندگوهای اربابان خودشان در ارتباط هستند. اینها مستحق مرگ بودند که نظام به آنها لطف کرد. خود سران فتنه که حصر حداقل مجازاتی است که برای اینها ایجاد شده است، البته من معتقدم خود اینها در دل، بسیار هم استقبال می کنند. چرا؟ چون اینها یک غلطی کرده بودند و به عرصه آمده بودند و گروهی را فریب داده بودند و خودشان هم فهمیدند که راه به جایی نمیبرد ولی حرفی را که زده بودند، میخواستند به پایش بمانند و اتفاقا حصر به داد اینها رسید. به ظاهر جلوی صدور اعلامیههای بعدی آنها گرفته شد و در حقیقت چیزی بود که اینها خودشان میخواستند.
منتهی اینها بیچارهتر از آن هستند که حتی اندک معرفت زبیر را داشته باشند که به اشتباه خود، در حقیقت خیانت بوده و اشتباه نبوده، بخواهند اعتراف کنند و از مخالفت با نظام عذرخواهی کنند و به آغوش نظام برگردند. من همان موقع در 7 تیر سال 88 مقالهای تحت عنوان آزمون بزرگ الهی نوشتم و قید کردم که اینها در این آزمون بزرگ مردود شدند.
اگر قتل هم کرده بودند که البته قتل هم به گردن آنها هست، وقتی طرفداران اینها و تحت امر اینها و با اعلامیه اینها گروهی اراذل و اوباش جنایتکار بیرون ریختند و برخی از بسیجیان را به شهادت رساندند و این عوامل جنایاتی را مرتکب شدند اما گفتند اگر مستقیما هم خودشان قتل کرده بودند برایشان بهتر بود از اینکه مقابل نظام اسلامی و ولایی ایستادند و دشمنان بیرونی نظام را امیدوار کردند.
این گناه عظیم، بسیار نابخشودنی است. " الفِتنه اَشَدُ مِنَ القَتل" که قرآن میفرماید این است و لذا کسی که به این مرحله رسیده دیگر برگشت در کارش نیست و من معتقدم اینها در نهایت ذلت و شقاوت و بدبختی جان خواهند داد و اینها دنیا و آخرت خود را کاملاً تباه و نابود کردند.
تسنیم: وقتی در تشابه سازی بین انقلاب اسلامی که بعد از یک دوره بسیار طولانی با تلاش های حضرت امام ، دوباره دین را به عرصه حکومت و عرصه عمومی جامعه آورد و بعد از ایشان حضرت آقا، این مسیر را به خوبی و با صلابت ادامه داد این را با دوره ظهور اسلام و بعد از آن امیرالمومنین و تشابه های زیادی هم بین اینها هست، مقایسه می کنیم. هم دوره حضرت امام و هم تشابه هایی که در دوره پیامبر اسلام دارند و هم دوره حضرت آقا و سختی هایی که کاملا مشابه هست با دوران امیر المومنین (ع). شما نظرتان چیست؟ شما این دو را مشابه هم می بینید؟
رجبی دوانی: بله! من شخصاً معتقدم حوادث مهمی که در صدر اسلام در عهد رسول خدا (ص) و امیرالمومنین (ع) حتی امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) اتفاق افتاد، دقیقا در نظام ما هم پیش آمد؛ مثلا مسئله جنگ خندق را داشتیم. دفاع مقدس ما جنگ با صدام نبود.
یک اتحادی از احزاب زمان ارتجاع عرب، استکبار جهانی، صهیونیست به اضافه منافقین و خائنین داخلی، ملیگرایان مدعی ملیگرایی منتهی خائنانی که حاضر شدند دست به دست دشمن بدهد و اسرار مملکت و مشخصات مراکز کشور را به دشمن بدهند. مانند جنگ احزاب بود ولی همان طور معادلات آنها درست بود و واقعا نظام باید همان که اوایل جنگ گفته بودند ظرف 3 روز از بین میرفت و کشور دست دشمن میافتاد و همان طور که پیشبینی احزاب این بود.
معادلاتشان درست بود ولی یک چیز را در این معادلات ندیده بودند و آن اینکه دست خدا پشت این نظام و حق پیغمبر (ص) و در اینجا امام خمینی و مردم ولایی بود و خدا پشت این قضیه بود. اینها چون معادلاتشان مادی بود این مسئله برای آنها مطرح نبود و در برآورد خود اشتباه کردند و ناکام شدند، همان طور که آن موقع بود.
موارد متعدد داریم، حتی در دوره پیغمبر(ص) گاهی اوقات میبینیم آنچه پیغمبر میخواست عملی نمیشود، به خاطر عدم بصیرت اصحاب آن حضرت و عدم اطاعت کامل آنها، ولی الحمدلله مردم فهیم، بصیر و ولایی ما به دلیل اینکه کاملاً با امام و ولایت همراه و مطیع بودند نگذاشتند آن قضایا پیش بیاید. یعنی ما مثل احد را در انقلاب خودمان نداریم، مثل حدیبیه را نداریم. مانند حدیبیه پذیرش قطعنامه ما بود که برای حضرت امام پیش آمد ولی آنجا به روی پیغمبر ماندند، ایستادند، گستاخی کردند که چرا پذیرفتی؟ این به ضرر اسلام بود.
ولی اینجا یک نفر در برابر حضرت امام نایستاد، گستاخی نکرد و پذیرفتند. عرض کنم حوادث بسیار مشابهت دارد و شاید در بعضی موارد عینا تکرار شده ولی نتیجه آن نبود، به خاطر اینکه مردم ما بسیار فراتر از مردم آن دوران بودند، به خصوص برای امیرالمومنین (ع)، امام مجتبی (ع). خب ما موقعیتی داشتیم که مثل آن زمان فشارها وارد شده بود و اما مردم در پای کار در دفاع از امام حسن (ع) نبودند.
امام (ع) مجبور شد کنارهگیری کند و رهبری جامعه به دست فرد پست و دون مایهای همچون معاویه به خاطر عدم حضور مردم بیفتد ولی مردم ما هرگز ولایت و رهبری را در دوره امام تنها نگذاشتند، قضایای بنیصدر و آن فتنه زمان امام کم چیزی نبود ولی مشابهت داشت با قضایایی که برای امام مجتبی (ع) پیش آمد ولی مردم با حضور در عرصه، آن خائن را رسوا کردند و امام را تنها نگذاشتند. فرض کنید در جنگ خودمان هم باز پذیرش قطعنامه مشابهت دارد با قضیه امام مجتبی (ع)، اما مردم ماندند در صحنه و نگذاشتند حادثهای که برای امام مجتبی (ع) پیش آمد برای انقلاب ما پدید آید.
فتنه 88 هم اگرچه تشابههایی با دوره امیرالمومنین (ع) داشت اما وقتی اصل ولایت در خطر بود و مثل دوره امام حسین (ع) هم شد. همان طور که عرض کردم حسین زمان حضرت آقا حفظه الله تعالی بود که ایشان نیاز به یاری داشت. امام حسین (ع) درخواست یاری کرد ولی آن بزرگوار یاری نشد. اینجا ولایت یاری شد و این عمربن سعد و یزید زمان بودند که به لطف اللهی ناکام شدند. پس تا وقتی که این بصیرت در مردم هست که امیدواریم انشاالله مستدام باشد و ادامه داشته باشد هیچ نگرانی از توطئههای داخلی و خارجی ما نخواهیم داشت.
تسنیم: سوال آخرمان درباره همین بحث تفاوت ملت ها بود البته امام فرمودند ملت ما الان از ملت حجاز در زمان رسوالله قطعا با بصیرت تر و بینشش بیشتر است. درهمین فتنه هم دیدیم که در آن 9 دی که جمعیت عظیمی آمد به یاری ولی زمان٬ کلا بساط فتنه گران را جمع کرد. علت اینکه مردم ایران با وجود این همه پول ها و رسانه های استکبار به چنین بصیرتی دست پیدا کردند و اینطور به یاری ولی زمانشان می آیند چه چیزی است؟و الان چه شرایطی هست که شاید در دوره امیر المومنین نبود؟شاید بشود گفت یکی از علت هایش این است که چنین تاریخ و پشتوانه ای را داریم که ملت می توانند مقایسه کنند و از آن یک بصیرتی را به دست بیاورند؟
رجبی دوانی: ببینید٬ دو عامل اگر با هم جمع میشد حکومت ولایت و رهبری شایستهگان و صالحترین افراد در امت اسلامی محقق میشد. این دو عامل یکی وجود رهبر حق و الهی است٬ یعنی باید آن رهبر هم وجود داشته باشد. دوم قابلیت مردمی. مردم باید قابل باشند٬ درک کنند٬ بشناسند و بصیرت داشته باشند.
اگر این دو عامل با هم جمع باشند حرف ولایت و حق محقق میشود. ما 250 سال عامل اولش را در تاریخ اسلام داشتهایم٬ 11 حجت بزرگ خدا از آغاز سال 11 هجری تا سال 260که غیبت صغرای امام زمان(عج) آغاز میشود، 11 امام معصوم(ع) در اختیار مردم بودند ولی عامل دوم وجود نداشت، یعنی قابلیت مردمی نبود. مردم در این حد از قابلیت و لیاقت نبودند که بدانند این گوهرهای بزرگ الهی٬ رمز نجات و سعادت دنیا و آخرت آنها است.
لذا ببینیند لازمه ولایت اطاعت است که در زمان ائمه ما نبود. حتی امیرالمومنین(ع) وقتی 4 سال و 9ماه خلافت کرد، نه به عنوان امام اول و ولی خدا به عنوان خلیفه چهارم. لذا اکثر قاطع کسانی که با امیرالمومنین(ع) بیعت کردند حجت بزرگ خدا را به عنوان خلیفه چهارم میشناختند، حتی برای آن حضرت شأنی را که برای خلفای دیگر قائل شدند٬ قائل نشدند.
آنها را در بدعتهایشان اطاعت میکردند ولی امیرالمومنین(ع) را در بدعت شکنیها اطاعت نمیکردند و ولایت نبود. امام مجتبی (ع) 6 ماه حکومت کرد؛ آیا بر مبنای ولایت بود که اصحابش و رؤسای کوفه به معاویه نوشتهاند تو تعیین کن حضرت را مرده یا زنده تحویلت بدهیم یا بعضی از بزرگان شیعه به امام مجتبی گستاخی میکنند که چرا صلح را پذیرفتهاید و توهین میکنند. مردم بصیر٬ ولایی و فهیم در آن عهد نبود.
منتهی در دوره غیبت، هر چه از دوره غیبت گذشت چون این نعمت بزرگ الهی از دست مردم گرفته شد قدرشناستر شدند. این نکته مهمی است. البته میبینیم که در برخی موارد مردم آمادگی داشتند٬ مردم شیعههای خالصی بودند ولی از این طرف ما مثل امام را در دوران غیبت نداشتیم که کسی مثل امام بیاید و از مردم پاسخ بگیرد و آنها را رهبری کند. به لطف الهی در عصر ما هر دو عامل باهم جمع شده است، هم حجت خدا و نائب امام زمان که بیاید و عرصه و ندای آزادگی برای مردم سر بدهد و هم مردمی که در طول تاریخ قدر دانستهاند.
شما میبینید که در سال 42 مردم، امام را به درستی نمیشناختند. امام از سال 41-42 قیام خود را آغاز کرد و چون هنوز معرفت کافی نبود کار امام در آن موقع نگرفت و امام تبعید شد ولی مردم کمکم متوجه شدند. عجیب است که امام همان سال میفرمایند "ما پیروزیم و پیروان من یا هنوز به دنیا نیامدهاند یا در گهوارهها هستند" و همین هم شد.
امام از پاریس پیام میداد٬ جوانی که امام را ندیده با سر به مقابله دشمن میرفت و مقابل گلولههای دشمن سینه سپر میکردند. این آن بصیرتی است که به خاطر فهم مسئله ولایت در مردم ما پدید آمد و میدانستند اطاعت امام یعنی اطاعت امام زمان و امروز هم میدانند اطاعت حضرت آقا یعنی اطاعت امام زمان (ع). در عصر امام شعار زیبایی را مردم در برابر منحرفینی که از امام زمان و اسلام دم میزدند ولی با ولایت فقیه مشکل داشتند٬ میگفتند "بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد" این از بصیرت فوق العاده مردم برخواسته بود. این شعار یعنی اگر امام زمان الان بود و حضور داشت٬ ما باید آقا را اطاعت کنیم تا امام زمان را اطاعت کرده باشیم.
یعنی این شعار دروغینی بود کسی که ولایت نائب امام زمان را قبول ندارد خود امام زمان باشد مقابلش نمیایستد. امروز هم همین است، مسلما کسانی که اعتقاد به ولایت فقیه و حضرت آقا دارند این را در مرحله عمل ثابت کردهاند و کسانی که 9 دی آن حماسه عظیم را آفریدند یقین بدانید که آقا امام زمان امروز ظهور کند، اینها یاران آن حضرت هستند و در این شک و شبههای نیست.
بنابراین علت این قضیه همین است که قدر ولایت را دانستند و به آن معرفت پیداکردند و به این بصیرت رسیدند که اطاعت از ولایت فقیه یعنی اطاعت از امام زمان که این در گذشته نبود یا عرض کردم در دوران غیبت٬ مثل امام وجود نداشت که مردم بیایند یا چنین مردمی نبود و چه بسا ما داشتیم آدمهای بزرگی که در حد امام باشند اما مردم در دوران غیبت آمادگی نداشتند. در دوران خود امامان(ع) هم که عرض کردم اوضاع آنطور بود. لذا به لطف الهی اینکه امام فرمود "حفظ نظام جمهوری اسلامی اوجب واجبات است" از نماز مهمتر است، زیرا از اوجب٬ نه از واجبات. نظام ولایت بزرگترین موهبت الهی برای سعادت دنیا و آخرت بشریت است و این اگر حفظ بشود اعمال ما در پیشگاه الهی قابل قبول خواهد بود. بدون ولایت هیچ عملی در پیشگاه خدا پذیرفتنی نیست.
تسنیم: خیلی ممنون آقای دکتر؛ بسیار استفاده کردیم و به نظرم خوانندگان هم نکات جالبی را از این گفتوگو برداشت خواهند کرد. در پایان اگر نکتهای دارید بفرمایید.
رجبی دوانی: شما لطف دارید. این واقعا باور ما بود و شعار نبود. مثلا اوایلش اینکه میگفتند " اللهاکبر خامنهای رهبر" خب این در زمان امام "خمینی رهبر" بود دیگر، من خودم آن اوایل از روی جهلی که داشتم میگفتم درست است که ایشان را به عنوان جانشین امام پذیرفتهایم ولی امام چیز دیگری بود. معنا ندارد هر شعاری را که برای امام میگفتیم برای ایشان هم بگوییم تا سال 87 من این شعار " اللهاکبر خامنهای رهبر" را نمیگفتم٬ میگفتم این شعار برای امام بود. وقتی مظلومیت آقا و ولایت را دیدم٬ اینکه چگونه آن خائنان کمر بر حذف اصل ولایت بستهاند٬ 23 تیر وقتی بیرون ریختیم چنان از ته دل و با اعتقاد فریاد" الله اکبر خامنهای رهبر" سر دادم که چند روز صدایم گرفته بود و به یقین رسیدم که باید این را گفت.
چیز دیگری که میگفتند «خامنهای؛ خمینی دیگر است» بود. قرن ها شرایط دست به دست هم داده یک امام خمینی پدید آمده چطور ما به همین سادگی میگوییم " خامنهای خمینی دیگر است ". ولی این هم در سال 88 برای من ثابت شد. در فتنه 88 ثابت شد که "خامنهای خمینی دیگر است" زیرا همانطور که اشاره کردم این مرد بزرگ الهی و مظلوم اگر خودش را اینطور نساخته بود و پاک نبود و اخلاص نداشت، مورد عنایت خدا و امام زمان قرار نمیگرفت.
من یقین پیدا کردم ایشان به خاطر صلابت روح و سلامت نفسی که دارد در پیشگاه خدا چنان مورد احترام است که دست خدا در حمایت او کاملا دیده شد و اینکه امام زمان پشتش را دارد و اینجا بود که یقین پیدا کردیم که "خامنهای خمینی دیگر است"
این هم از الطاف خدا است که همانطور که عرض کردم یک چنین رهبرانی را خدا نصیب کرده است که در تاریخ بیسابقه هستند، واقعا بی سابقه است و جا دارد ما همیشه بعد از نمازهای واجبمان سجده شکر به جا بیاوریم به خاطر یک چنین نعمتی که خدا به ما داده و عالم بشریت از آن محروم است.
*** گفتوگو از عبدالله عبداللهی
انتهای پیام/