تعریف روحانی از "فضای منطقی" دانشگاهها در دولت قبل/ اگر رشد علمی ادامه مییافت "تکرقمی" بودیم
خبرگزاری تسنیم: کامران دانشجو میگوید که حجـتالاسلام روحانی در آخرین ملاقاتش با وی از "فضای منطقی" دانشگاهها در دولت قبل تعریف کرده است.
کامران دانشجو وزیر علوم دولت دهم معتقد است: فرمایشات رهبر معظم انقلاب، نباید در حد شعار بماند و شعاری برخورد کردن با فرمایشات آقا، جفا به ایشان است. برخورد با فرمایشات ایشان باید توام با عمل باشد؛ یعنی شعار برای اینکه زمینه را آماده کند، خوب است. زمینهسازی کند، شعار بدهیم و دیگران را به فضای گفتمانی بیاوریم. اما باید پیگیری شود که این شعار عینیت پیدا کند و در جوامع عملی شود و در مسائلی که به جامعه مربوط میشود، عینیت پیدا کند و جزو سیاستها و برنامهریزی ما قرار گیرد؛ یعنی سیاستهای ما را تنظیم کند.
وی در گفتوگوی تفصیلی با خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم تصریح کرد: علاوه بر اینکه فرمایشات آقا شعار میشود، باید زمینهسازی و فضاسازی برای اجرا عملی شود و عینیت پیدا کند. در این راستا باید هر نهاد، وزارتخانه و ارگانی در کار خود به این شعار عینیت ببخشد. فراتر از این، حتی هر فردی باید ببیند که چگونه میتواند در زندگی شخصی و اجتماعی خود، فرمایشات آقا را عینیت ببخشد و آن را عملی کند؛ یعنی به جز ارگانها و نهادهای زیر مجموعه دولت و نظام، هر فرد هم باید این کارها را انجام دهد. میخواهم عرض کنم که اصلا به همین دلیل است که ولایتمداری در عمل سخت است؛ وگرنه شعار که کاری ندارد.
دانشجو ادامه داد: خیلیها لاف ولایتمداری میزنند اما وقتی به عرصه عمل میآیند،کم میآورند.
وزیر علوم دولت دهم با تکیه بر دو مقوله «دانش» و «بینش» اظهار داشت: اگر دانش، افزایش دانش و تولید علم در مسیر صحیح قرار بگیرد، برای کشور و ملت اقتدار، عزت و سربلندی میآورد؛ کسی هم نمیتواند این را انکار کند. اگر علم در مسیر صحیح خود قرار بگیرد، سبب ایجاد «دانش و بینش» میشود. علیالقاعده نگاه آقا و همه مجموعههای دلسوز و مردم برای تولید علم به دانشگاههاست. دانشگاه دو ماموریت اصلی دارد؛ یکی تولید علم نافع و مفید و دیگری چیزی که حضرت امام از آن به «کارخانه آدمسازی» یاد میکردند. وقتی دانش آمد، بعد اعتقادی و بینش خیلی مهم میشود.
وی با اشاره به افزایش ظرفیت دوره تحصیلات تکمیلی و همچنین جذب اعضای هیئت علمی در دولت دهم گفت: حضرت آقا به ما نگفته بودند که بروید و تحصیلات تکمیلی را توسعه بدهید؛ آقا فرموده بودند که علم و تولید آن مهم است. ما باید ابزار تولید علم را فراهم میکردیم؛ آن هم علم نافع، نه علمی که فقط مشکلات آنور آبیها را حل کند. برای این کار فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که باید تعدادی هیئت علمی جذب کنیم. در چهار سال، 18 هزار نفر جذب کردیم. در حالحاضر حدود 65 هزار عضو هیئت علمی داریم؛ در حالیکه در آغاز کار 45 یا 46 هزار نفر داشتیم.
دانشجو با اشاره به اینکه در دولت دهم تلاش میشد تولید علم در راستای حل مشکلات داخل باشد و نه مشکلات خارج از مرزها، خاطرنشان کرد: زمانیکه ما شروع کردیم در یک جهش قرار داشتیم و اگر با همان فرمان جلو میرفت، حتما میتوانستیم در 4سال اخیر، رتبه خود را تکرقمی کنیم. همه شواهد این را نشان میداد و همه هم همین را اعلام میکردند. دنیا اعلام کرده بود که اگر ایران با این رشد علمی که جلو میرود ادامه دهد، در 4-5 سال آینده به رتبه تکرقمی میرسد و همین باعث وحشت آنها شده بود. آنها از داشتههای ما هراس دارند، نه از خنده های ما. دشمن از داشتههای ما میترسد؛ در هستهای هم از داشتههای ما میترسد.
وزیر علم دولت دهم با بیان اینکه باید روند تولید علم در دولت گذشته تندتر شود، خاطرنشان کرد: ما تولید علم را در 4 سال، 16 برابر کردیم. منظورم از «ما»، مجموعه دانشگاهی ماست. ما زمینه و فضا را آماده کردیم و به دانشجویان و اساتیدمان، آرامش ذهنی و فکری دادیم. اگر اینها درست عمل کنند، باید بتوانند 16 برابر را به 20 و 30 برابر برسانند. باید این شتاب ادامه پیدا کند؛ اگر در 4 سال مسئولیت ما 140 هزار مقاله ثبت شد، امروز باید 280 هزار مقاله ثبت شود. به این هم نباید اکتفا کنیم و باید به 5 برابر برسانیم. اگر اینطور شد، یعنی خوب عمل کردهایم اما اگر کمتر شد، حتما یک جای کار می لنگد و بیخودی به یکسری مسائل پرداختهایم و وقتمان را روی مسائلی گذاشتیم که نباید انجام میشد؛ مثل کارهایی که الان میکنند.
وی در خصوص اسلامی کردن دانشگاهها نیز گفت: شورای عالی انقلاب فرهنگی حدود 700-800 مصوبه در رابطه با دانشگاه اسلامی دارد. کمیسیونی تحتعنوان شورای اسلامی شدن دانشگاهها که وزیر علوم رئیس و نهاد نمایندگی رهبری قائممقام آن است، در این خصوص تصمیم میگیرند. زمانیکه من شروع به کار کردم این شورا حدود 780 مصوبه داشت. اگر 80 مصوبه هم تاکنون اجرایی شده بود، دانشگاههای ما اسلامی شده بودند. اسلامی شدن دانشگاهها را در سال 66 در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد که دستورالعملی در 14 بند داشت. اگر اینها اجرا شده بود، ما دیگر نباید بهعنوان مسئول میگفتیم که باید اتوبوس دختر و پسر را جدا کنیم و توضیح میدادیم و نفس میگذاشتیم که چرا باید اتوبوسها جدا شود. زن و مرد در اتوبوسهای درونشهری از هم جدا شدهاند اما من باید برای این کار توضیح بدهم! آن هم به چه کسی؟! به کسانیکه خود را فرهیخته میدانند!
دانشجو تصریح کرد: مصوبات اجرا نشده بود. من میگفتم که اگر آن مصوبات غلط بوده یا الان به آن اعتقاد ندارید، لطف کنید و آن را ملغی کنید. از من سوال میکردند که چرا میخواهی مصوبه سال 66 را اجرا کنی؟! میگفتم که از آنهایی که این مصوبات را اجرا نکردهاند باید بپرسید که چرا اجرا نکردهاند. من میخواهم قانون را اجرا کنم. ما قوانین اجرا نشده فراوانی داریم. یکی از آنها قانون تشکیل شوراها بود که در زمان اصلاحات اجرا شد. ما هم دیدیم این قانون بر زمین مانده و کسی آن را اجرا نکرده و خوب است که آن را اجرا کنیم. اما گفتند برای چه میخواهی اجرا کنی؟! تو هم مثل بقیه باش! قانون که قرار نیست فقط روی کاغذ بیاید؛ باید اجرا شود.
وزیر علوم دولت دهم با بیان اینکه دانشگاههای ما، اسلامی نشده است اظهار داشت: حضرت امام میفرمایند که معنی اسلامی شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خود را از غرب جدا کند. اما حضرت آقا میفرمایند که برادران عزیز! دانشگاه اسلامی نیست؛ باید اسلامی بشود و این نمیشود مگر با یک تحول عمیق و بنیادی و دلسوزانه و بلندمدت و برنامهریزیشده و همهجانبه. سند اسلامی شدن دانشگاهها در زمان ما تصویب شده و یکی از افتخارات دوره مسئولیت من این بود که این سند در شورای اسلامی شدن دانشگاهها بازنگری و تصویب شد و پس از آن در شورای عالی به تصویب رسید. از مسئولان سوال کنید که چقدر از این سند در این یک سال گذشته اجرا شده؟ کارنامه بدهند. مطمئن باشید که این هم مثل قانون سال 60 باقی میماند و 20 یا 30 سال بعد اگر کسی آن را اجرا کند از او میپرسند که چرا میخواهی اجرایش کنی؟ در حالیکه باید بپرسند چرا اجرا نشده است.
وی با تاکید بر اینکه مسئولین آموزش عالی کشور، باید حوزه را باور داشته باشند و از آن کمک بخواهند، خاطرنشان کرد: نگویند که علامه دهر هستیم و همهچیز را خودمان میدانیم، شما کار خود را انجام دهید و ما هم کار خود را میکنیم. ما به محض اینکه از حوزه درخواست کردیم، کارگروه تشکیل دادیم. 3000 سرفصل علوم انسانی را به کمک حوزه میتوان بازنگری کرد. ما درخواست کردیم؛ چراکه کسی نمیتواند به زور خود را وارد این پروسه کند. قرار نیست ما در را ببندیم و بعد بگوییم که چرا حوزه کمک نمیکند.
کامران دانشجو تصریح کرد: باید بپذیریم که اگر دین میخواهیم و دغدغه دین داریم و اگر میخواهیم علوم انسانی ما، «علوم انسانی اسلامی» بشود، باید سراغ حوزه برویم. فکر نکنیم که فلان پروفسور ریاضیدان یا فیزیکدان میتواند این کار را انجام دهد. البته از او هم باید کمک گرفت اما باید سراغ حوزه رفت؛ چراکه اصل و ریشه حوزه است. هم ما باید کمک کنیم و هم آنها باید کمک کنند. ریشه فلسفه و انسانشناسی اسلامی آنجاست؛ والا باید سراغ دکارت و دیگران رفت.
وزیر علوم دولت دهم با بیان اینکه کسی نمیگوید که باید نظریههای غربی را حذف کرد، ادامه داد: ما میگفتیم که نظریات غربی باشد و خیلی هم خوب است همانطور که الان هم هستند، مگر نیست؟! اجازه دهید حداقل نظریات اسلامی بهصورت تطبیقی کنار آنها بیاید! اجازه دهید آقای خسروپناه و مجموعههای حوزوی ورود پیدا کنند. اجازه دهید اندیشههای آیتالله جوادیآملی در ارتباط با خلقت و انسان در منابع دانشگاهی ما بیاید. آیا امروز چنین مسائلی در منابع انسانی ما هست؟ شما یک نفر را میآورید که همه نظریههای غربی را خوانده، اما بلد نیست اسلامی تدریس کند.
وی در خصوص رابطه تولید علم و اقتدار ملی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب نیز گفت: انقلاب، یک امر مستمر است. چیزی نیست که در تاریخی اتفاق افتاده و تمام شده باشد. ممکن است خیلیها دوست داشته باشند بگویند که ما در سال 57 انقلاب کردیم و تمام شد؛ حالا برویم و به زندگی معمولی خود برسیم اما من قائل به این نیستم. ما 40 سال است که در انقلابیم؛ یک پیروزی هم در یک مقطع بر رژیم طاغوتی و شاهنشاهی حاصل شد. یعنی انقلاب بر آن پیروز شد اما متوقف نشد. انقلابی که برای آن زحمات فراوانی کشیده شد و گذشتگان هم در آن دخیل هستند ولی حضرت امام(ره) پرچمدار شدند و در سال 57 نیز انقلاب بر رژیم ستمشاهی پیروز شد اما تمام نشد.
دانشجو تصریح کرد: این انقلاب باید بر طاغوت پیروز شود و فقط رژیم ستمشاهی، طاغوت نبود؛ ریزش و رویش وجود دارد. انقلاب یک امر مستمر و همانند ماشینی است که از یک سربالایی بالا میرود؛ یک موتورش گفتمان انقلابی امام و حضرت آقا و موتور دیگر آن دانش و بینش است. اگر هر کدام را کم بیاوریم این موتور از کار میایستد. اگر در دانش توقف پیدا کردید این موتور دچار اشکال میشود و اگر هم در بینش توقف پیدا کنید باز هم موتور مشکل پیدا میکند. اگر هم در هر دو دچار مشکل شویم، خدای ناکرده موتور میایستد. اگر موتور بایستد، آن ماشین همانجا نمیماند بلکه برمیگردد و به همان سراشیبیای میرود که در آن حرکت میکرد.
آنچه پیشرو دارید، مشروح گفتوگوی تفصیلی خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم با کامران دانشجو وزیر علوم دولت دهم است:
تسنیم: اگر موافق باشید، گفتوگو را از مسائل دانش بنیان شروع کنیم. رهبر معظم انقلاب در حوزه های مختلف تاکید ویژهای بر این مسئله دارند؛ در حوزه هستهای، رویان و... این حوزه تا چه حد اهمیت دارد که ایشان این مقدار بر آن تاکید میکنند و نسبت به مسائل دانشبنیان اهمیت قائل هستند. نفس علم برای شخص ایشان چقدر اهمیت دارد و چه جایگاهی دارد که ایشان در تمام سخنرانیهای دورههای مختلف بر این مسئله تاکید میکنند؟
دانشجو: فرمایشات ایشان و تاکیداتی که میکنند، نباید در حد شعار بماند؛ نه این که شعار بد باشد، شعار خوب است اما کافی نیست. شعاری برخورد کردن با فرمایشات آقا، واقعا جفا به ایشان است. برخورد با فرمایشات ایشان باید توام با عمل باشد؛ یعنی شعار برای اینکه زمینه را آماده کند، خوب است. زمینهسازی کند، شعار بدهیم و دیگران را به فضای گفتمانی بیاوریم. اما باید پیگیری شود که این شعار عینیت پیدا کند و در جوامع عملی شود و در مسائلی که به جامعه مربوط میشود، عینیت پیدا کند و جزو سیاستها و برنامهریزی ما قرار گیرد؛ یعنی سیاستهای ما را تنظیم کند.
علاوه بر اینکه فرمایشات آقا شعار میشود، باید زمینهسازی و فضاسازی برای اجرا عملی شود و عینیت پیدا کند. در این راستا باید هر نهاد، وزارتخانه و ارگانی در کار خود به این شعار عینیت ببخشد. فراتر از این، حتی هر فردی باید ببیند که چگونه میتواند در زندگی شخصی و اجتماعی خود، فرمایشات آقا را عینیت ببخشد و آن را عملی کند؛ یعنی به جز ارگانها و نهادهای زیر مجموعه دولت و نظام، هر فرد هم باید این کارها را انجام دهد. میخواهم عرض کنم که اصلا به همین دلیل است که ولایتمداری در عمل سخت است؛ وگرنه شعار که کاری ندارد. (خنده)
ممکن است من یک سخنرانی بگذارم و در مدت نیم ساعت 5 بار بگویم "مقام معظم رهبری"، اما باید در عمل در راستای فرمایشات ایشان حرکت کنم. وقتی ایشان میفرمایند فرهنگ، باید ببینم که در راستای نگاه فرهنگی ایشان حرکت میکنم یا نه. وقتی میفرمایند علم، آیا در راستای تولید علم حرکت میکنم یا نه. برای همین، خیلیها کم میآورند؛ لاف ولایتمداری میزنند اما وقتی به عرصه عمل میآیند،کم میآورند. از صدر اسلام همینطور بوده است؛ آنجایی کم میآورند که جنگ جمل شروع میشود.
تسنیم: سر بزنگاهها.
دانشجو: کم آوردند که جنگ جمل شد؛ اگر کم نمیآوردند جنگ نمیشد. کم آوردند که خوارج درست شد؛ اگر کم نمیآوردند خوارج بهوجود نمیآمد. و اما دانش و تولید علم؛ حضرت آقا در این رابطه مطالبی را طی 4-5 سال اخیر فرمودند. ایشان در ارتباط با علم، در پیام نوروزی، در سخنرانی ابتدای سال در مشهد مقدس و در آخرین سخنرانی قبل از عید مبعث، فرمایشاتی داشتند و بر سه محور اصلی و سه اولویت تاکید کردند که یکی از اولویتها بحث علم بود.
اینکه من میگویم ما باید در عمل این کار را بکنیم، نگاه حضرت آقا نیز در این خصوص بسیار واضح است. اگر دانش، افزایش دانش و تولید علم در مسیر صحیح قرار بگیرد، برای کشور و ملت اقتدار، عزت و سربلندی میآورد؛ کسی هم نمیتواند این را انکار کند. اگر علم در مسیر صحیح خود قرار بگیرد، سبب ایجاد «دانش و بینش» میشود. علیالقاعده نگاه آقا و همه مجموعههای دلسوز و مردم برای تولید علم به دانشگاههاست. دانشگاه دو ماموریت اصلی دارد؛ یکی تولید علم نافع و مفید و دیگری چیزی که حضرت امام از آن به «کارخانه آدمسازی» یاد میکردند. وقتی دانش آمد، بعد اعتقادی و بینش خیلی مهم میشود.
انسان فقط یکبعدی نیست بلکه دو ساحتی است؛ هم ماده و هم معنا. دانش نافع یا تولید علم مفید، یک اصل است و یکی از کارهای اصلی دانشگاه است. اگر دانشگاه در این مسیر حرکت کرد، در مسیری که آقا گفتند حرکت کرده است اما اگر به حواشی پرداخت، این کار را انجام نداده است. این اتفاق چگونه میافتد؟ من این مساله را با ارائه چند آمار روشن میکنم. در مدت چهار سالی که ما در مسئولیت وزارت علوم بودیم، 140 هزار پروژه تولید علم داشتیم که حدود 16 برابر 8 سال دوره اصلاحات است.
در پایگاه اسکوپس (scopus) که آمار 140 هزار تولید علم در دانشگاهها در دوره ما را ثبت کرده، در دوره اصلاحات 9000 تولید علم ثبت شده است. 9000 تولید علم در هشت سال و 140 هزار تولید علم در 4 سال. در پایگاه آی اس آی (ISI) در طول چهار سال دوره مسئولیت ما، عزیزان دانشگاهی بیش از 103 هزار مقاله به ثبت رساندند در حالیکه در 8 سال اصلاحات کمتر از 20 هزار مقاله بود.
تسنیم: یعنی بیشتر از 5 برابر رشد کرده است.
دانشجو: بله؛ البته ما در چهار سال و آنها در هشت سال. ملاک ما همان است و پایگاه هم همان است. این تولید علم چگونه ایجاد شد؟ ایجاد این اسناد و ثبت آنها برای این بود که دانشگاه و دانشگاهی در فضای آرام و با طیب خاطر، کار علمی میکرد.
تسنیم: این مساله بیانگر این است که دانشگاه فارغ از مسائل حاشیهای، به تولید علم پرداخته است.
دانشجو: وقتی میگویم در فضای آرام، منظورم این نیست که دانشگاه سیاسی نبوده است.
تسنیم: سیاسی بودن دانشگاه، به معنای حاشیهسازی نیست.
دانشجو: بله؛ اصلا دانشگاه سیاسی معنا دارد. در ادامه خواهم گفت که دانشگاه سیاسی و دانشگاه مستقل یعنی چه. برخی فقط شعار دانشگاه مستقل میدادند. ما تاکیدات حضرت آقا را نصبالعین قرار دادیم. وقتی بنده عرض میکنم که دانشگاه، دانشگاهی، دانشجو و اساتید با طیب خاطر، با امنیت و آرامش و در فضای آرام، تولید علم میکردند، نمونهاش همین است اما این دال بر آن نیست که دانشگاهها را سیاسی نمیکردیم.
سیاسی بودن دانشگاه بهمعنای فعالیت برمبنای هیجان کاذب و فحاشی نیست. فحاشی در دانشگاه؟! مگر میشود؟! عکس رئیسجمهور را آتش بزنیم و فحش و بد و بیراه بگوییم؟! کجای این سیاست است؟ چه کسی گفته این سیاست است؟ ما این حاشیهها را از دانشگاه بیرون بردیم؛ یعنی شرایطی را برای دانشگاهیان فراهم کردیم که اجازه ندهند این مسائل تبدیل به متن شود و علم به حاشیه برود. ما به متن پرداختیم؛ یعنی تولید علم نافع که یکی از مهمترین مسائل در متن دانشگاه است و بعد برای آن سیاستگذاری کردیم. این اقدام را از چند مسیر پیگیری کردیم؛ اول جذب اعضای هیئت علمی، وقتی شما تولید علم میخواهید باید هیئت علمی توانمند بیشتری داشته باشید و نمیتوانید بگویید که من تولید علم میخواهم اما هیئت علمی جذب نمیکنم. برخی گروههای آموزشی بودند که 12 سال اجازه نمیدادند یک نفر هیئت علمی به آنها اضافه شود. بهعنوان مثال، هیئت علمی یکی از دانشگاهها دو نفر بود و فرد دیگری را به آن راه نمیدادند!
- تسنیم: اعضای دیگر بازنشست شده بودند یا...
دانشجو: نه اصلا اجازه نمیدادند کسی وارد شود؛ از ب بسمالله تا نون پایان در اختیار خودشان بود. سنی هم از آنها گذشته بود. ما اجازه ندادیم این مسئله حاشیهساز شود و مثلا بازنشسته شدن یک نفر با مدرک کارشناسی بعد از 43 سال به متن تبدیل شود. البته آنها خیلی سعی میکردند و به شورای عالی انقلاب فرهنگی نامه میدادند ولی 4 نفر از این 5 نفر مدرک کارشناسی دارند. یکی 43 سال کار کرده و دیگری 40سال، یکی از آنها مدرک کارشناسی ارشد دارد و 35 سال کار کرده در حالیکه یک استاد 33 سال خدمت کرده ولی هنوز استادیار است.این در حالی است که کار دانشگاه تولید علم است و باید مراتب علمی را بگذرانند. ما هیئت علمی جذب میکردیم و اجازه نمیدادیم حاشیه ایجاد شود. ما در مدت چهار سال، حدود 18 تا 23 هزار نفر جذب کردیم؛ 18 هزار نفر در طی چهار سال و 23 هزار نفر در طول هشت سال. البته باید عرض کنم که آقای دکتر زاهدی واقعا زمینه را برای جهش ما آماده کرد؛ او در آن چهار سال خون دل خورد، استخوان خرد کرد و خیلی کار کرده بود. زمانیکه من که من آمدم، فضا آماده بود. درست است که ما باید فتنه 88 را پشت سر میگذاشتیم اما آقای زاهدی فضا را آماده کرد و برای همین هم جهش ایجاد شد. البته من فعالیت دیگران را کتمان نمیکنم و بقیه هم حتما فعالیتهایی کرده بودند. ما تحصیلات تکمیلی را بهطور جدی توسعه دادیم.
تسنیم: البته این اقدام با توجه به جمعیت جوانی که دوره کارشناسی را پشت سر گذاشته بود و برای تحصیلات تکمیلی آماده میشد، طبیعی بود و حتما چنین کاری را به تناسب همین مسئله انجام دادهاید.
دانشجو: بله؛ البته ما هیئت علمی هم جذب کردیم و در واقع با جذب هیئت علمی، تحصیلات تکمیلی را ارتقا دادیم. ما دانشجویان بیشتری در تکمیلی پذیرش میکردیم و ناگزیر از این بودیم و کار دیگری نمیتوانستیم انجام دهیم؛ چراکه موج کارشناسی به تحصیلات تکمیلی رسیده بود. ما زمانی 30هزار متقاضی دکترا داشتیم اما بعد از چند سال 230 هزار نفر متقاضی داشتیم. همچنین برای دوره کارشناسی ارشد 970 هزار نفر متقاضی داشتیم. نمیتوانستیم بگوییم من این تعداد متقاضی دارم اما فرضا 30هزار نفر پذیرش میکنم بلکه باید آن را به 120 هزار میرساندیم. نمیتوانیم بگوییم که اگر 30 هزار نفر متقاضی دکترا داریم، فقط 3 هزار نفر - یعنی یکدهم - را میپذیریم و اگر 200 هزار متقاضی هم داشتیم، باز هم همان 3 هزار نفر را پذیرش میکنیم. اگر تعداد متقاضی به 200 هزار نفر رسید، شما موظف هستید زمینه را فراهم کنید که 20 هزار نفر را بپذیرید که حداقل انتظار یکدهم متقاضیان را برآورده کنید. ما این زمینه را فراهم کردیم و تولید علم نافع هم صورت میگرفت. در واقع تولید علم ما بهعنوان مقاله و... در تحصیلات تکمیلی صورت میگیرد.
تسنیم: من هم میخواستم همین را عرض کنم که توسعه دوره تحصیلات تکمیلی، یکی از مهمترین دلایل افزایش تولید علم است.
دانشجو: اصلا نگاه ما این بود. حضرت آقا به ما نگفته بودند که بروید و تحصیلات تکمیلی را توسعه بدهید؛ آقا فرموده بودند که علم و تولید آن مهم است. ما باید ابزار تولید علم را فراهم میکردیم؛ آن هم علم نافع، نه علمی که فقط مشکلات آنور آبیها را حل کند. برای این کار فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که باید تعدادی هیئت علمی جذب کنیم. در چهار سال، 18 هزار نفر جذب کردیم. در حالحاضر حدود 65 هزار عضو هیئت علمی داریم؛ در حالیکه در آغاز کار 45 یا 46 هزار نفر داشتیم.
دانشگاه باید برای اعضای جدید هیئت علمی که قرار بود جذب شوند، مصاحبه ترتیب میداد. در این راستا، ما فقط بستر را فراهم میکردیم و سعی میکردیم عدالت حاکم شود؛ یعنی همه بتوانند در شرایط مساوی در آن شرکت کنند. همچنین نظر ما این بود که آن کسی که در بروجرد است و کسی که در دانشگاه شریف است، هر دو حق دارند تحصیلات تکمیلی را ادامه دهند. اگر دانشجوی بروجرد مستعد است، چرا نباید بتواند ادامه دهد؟ ما شرایط را برای او فراهم کردیم.
تسنیم:برای هیئت علمی چطور؟
دانشجو: اینکه عرض میکنم هم برای تحصیلات تکمیلی است و هم برای عضویت هیئت علمی. برای مثال، شرایط تحصیلات تکمیلی را در شهر بروجرد یا شهرهای دیگر با جذب هیئت علمی، توسعه، ایجاد ساختار، زیرساختهای لازم، آزمایشگاه، استاد و... فراهم آوردیم تا تحصیلات تکمیلی توسعه یابد و اگر دانشجوی مستعدی توانایی ادامه تحصیل در دانشگاه تهران را داشته باشد، چرا نباید بتواند. چرا من بهعنوان استاد دانشگاه علم و صنعت، فقط باید دانشجوی خودم را بپذیرم؟! کجای این عدالت است؟!
در دوره دکترا هم شرایط مشابهی را فراهم کردیم. میدانستیم که شروع کار مشکلاتی دارد ولی به این سمت حرکت کردیم که علم، نافع باشد و فقط مشکل آنور را حل نکند. تحصیلات تکمیلی را توسعه دادیم، اعضای هیئت علمی را جذب کردیم و میخواستیم تولید علمی که صورت میگیرد مشکلات خودمان را حل کند. مثلا اگر در پرتاب موشک یا در چرخه سانتریفیوژ مشکل داریم، چه کسی باید آن را حل کند. اگر در پرواز هواپیما یا هوش مصنوعی مشکلی داریم، چه کسی باید اینها را برای ما حل کند؟ دانشمندان و دانشجویان خودمان؛ دانشجویان تحصیلات تکمیلی ما باید با تعریف پروژه در راستای حل این مسائل حرکت کنند.
ما چگونه از این مشکلات باخبر میشویم؟ اگر دانشگاه و دانشجو سرش در کار خودش باشد و تحقیقاتی کند که تئوری صرف است، مشکلات حل نمیشود. اگر اینگونه نباشد، بدون توجه به مشکلات داخلی انجام میشود. برای مثال در یک مقاله خواندم که در کشور آمریکا یا انگلیس اینکار صورت میگیرد و در این قسمت مشکلاتی دارد اما من میخواهم این کار را ادامه دهم.
دانشگاه باید سراغ صنعت و حوزه کاربرد برود که ما رفتیم و 45 صنعت کلان تعریف کردیم. این کار را چگونه انجام دادیم؟ با دستگاه مربوط به حوزه کاربرد صنعت نشستی برگزار کردیم و مشکلاتش را جویا شدیم. مطالبات صنعت را به پروژههایی تبدیل کردیم و این پروژهها به طرح کلان تبدیل شد. آنها را به چند دانشگاه دادیم و گفتیم با هم کار کنید؛ یک اشتراک و کار جمعی تشکیل دهید. مثلا به چند دانشگاه، صنعت متقاضی و یک پژوهشگاه پیشنهاد کردیم که با همکاری یکدیگر مجموعهای تشکیل دهند و کار کنند. وقتی نتیجه این طرح به دانشگاه آمد، بهدست اعضای هیئت علمی میرسد و از آنجا بهدست دانشجویان تحصیلات تکمیلی میرسد.
در این راستا، حدود 45 طرح کلان تعریف کردیم و در 52 دانشگاه، با همکاری صنعت در حوزه کاربرد، کنسرسیوم ایجاد کردیم. این کارها با اعتباری حدود 2500 میلیارد تومان، شروع شد. در واقع تحقیقات ما به این سمت رفت که مشکلات و مسائل داخلی را حل کند. خاطرم هست که وقتی من شروع به کار کردم، چهار یا پنج دانشگاه با وزارت دفاع همکاری میکردند اما در پایان دوره مسئولیتم، 67 دانشگاه با وزارت دفاع همکاری میکردند. آنها را به این فضا آوردیم و سعی کردیم تولید علممان در مسیر حل مشکلات خودمان باشد.
علاوه بر این، دکترای پژوهشمحور را آوردیم و اعلام کردیم که باید کارفرمای پروژه شما معلوم باشد و کارفرما، یکی از مراکز صنعتی باشد. به مجلات و ژورنالهای داخلی ارزش دادیم. مجلات بیرونی چطور؟ اشکالی ندارد ولی ما باید خودمان هم داشته باشیم تا بتوانیم در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم. برای تحقیقات، با صنایع داخلی، دفاعی و... قرارداد منعقد کردیم. یکی از دانشگاهها، قبل از اجرای این طرح، سالیانه یک میلیارد و صد میلیون تومان درآمد داشت اما در پایان کار، 20 میلیارد درآمد داشت. یکی دیگر از دانشگاهها 800میلیون درآمد داشت اما آخر کار 12 میلیارد تومان درآمد ایجاد کرد.
ما اگر میخواهیم همچنان در رتبه اول علمی منطقه باقی بمانیم، باید همین مسیر را ادامه دهیم. در دوره ما، در منطقه اول شدیم؛ یعنی باید در سال 1404 اول میشدیم اما در سال 90 اول شدیم. در این زمان، رتبه ما در دنیا نوزدهم شد و بعدا به شانزدهم رسید. در این دوره چهار ساله، رشد تولید علم ما 11 تا 13 برابر متوسط رشد دنیا شد. اگر کسی میخواهد ولایتمداری خود را اثبات کند، باید در مسیر علم که آقا بر آن تاکید دارند، حرکت کند. نباید دانشگاه را به حاشیه بکشانند و سرگرمی بیجهت ایجاد کنند. اینکه بیاییم و سه ماه از فرصت یک دانشگاه را برای انتخابات بگذاریم، دانشکده به دانشکده حرکت کنیم، اسم بدهیم، آدمها را مشخص کنیم و... کمکی به مسیر رشد علمی کشور نکردهایم.
اینها که متن دانشگاه نیست؛ توصیه من به مسئولین مجموعه آموزش عالی کشور این است که به متن بپردازیم. تا کی میخواهیم داد و بیداد کنیم که 3000 نفر بورسیه شدهاند و گذشته را خراب کنیم؟ عملکرد خودتان را توضیح بدهید و بگویید در این یک سالی که گذشت ما بر مبنای تاکیداتی که ملت، رهبر، رئیسجمهور و... دارند، برای تولید علم نافع این کارها را انجام دادیم؛ کارنامه خود را توضیح دهید تا اگر جایی از آن ایراد دارد، افراد دلسوزانه بگویند و ایرادش را برطرف کنند. چرا کارنامه دیگران را برمیدارید و میگویید که اینجای آن غلط دارد و غلطگیری میکنید؟!
هر کس «آخر ترمی» دارد؛ یک نفر ترمش یکماه است و ترم فرد دیگری چهار سال. دانشجو و مسئول هر یک باید درباره کارنامه خودشان توضیح دهند. مردم هم دیگر از این وضعیت خسته شدهاند که دائما کارنامه قبلیها را برداریم و بگوییم آقا! اینها اینجوری کردند؛ دروغ و راست را در هم بیامیزیم، رسانهای کنیم و به خورد ملت بدهیم. مثلا بگویید ما از نظر علمی از رتبه شانزدهم دنیا، به رتبه دهم رسیدهایم. بگویید چقدر تولید علم کردید؟ ما 16 برابر کردیم، شما توانستید دو دهم اضافه کنید! زمینههای آن هم آماده شده و روند آن رو به رشد بود.
زمانیکه ما شروع کردیم در یک جهش قرار داشتیم و اگر با همان فرمان جلو میرفت، حتما میتوانستیم در 4سال اخیر، رتبه خود را تکرقمی کنیم. همه شواهد این را نشان میداد و همه هم همین را اعلام میکردند. دنیا اعلام کرده بود که اگر ایران با این رشد علمی که جلو میرود ادامه دهد، در 4-5 سال آینده به رتبه تکرقمی میرسد و همین باعث وحشت آنها شده بود. آنها از داشتههای ما هراس دارند، نه از خنده های ما. دشمن از داشتههای ما میترسد؛ در هستهای هم از داشتههای ما میترسد. اینها محصول چه زمانی است؟ آب سنگین اراک، نوزده هزار سانتریفیوژ و غنیسازی بیست درصد در چه زمانی انجام شد؟
برخی بیانصافی میکنند و میگویند که 20% را نیاز نداشتیم! اگر نیاز نداشتیم، به خانواده احمدیروشن پاسخ دهند که چرا فرزندشان شهید شد؟ شهریاری چرا شهید شد؟! باید جواب بدهیم. ما نیاز داشتیم که اینها در این مسیر جان گذاشتند؛ اگر اینها را نداشتیم، اینها چه چیزی را میخواستند به مذاکره بگذارند؟! اینکه امروز میبینید، بقچهای است که بستهبندی شده و تحویلشان دادهاند؛ خوب از آن حفاظت کنید.
بگذارید این را بگویم که اگر در فعالیتهای هستهای تعدادی جزئی سانتریفیوژ داشته باشیم و غنیسازی زیر 5% باشد، این یک انرژی هستهای سمبلیک است که نه ارزش اقتصادی دارد و نه ارزش استراتژیک؛ آمریکا هم همین را میخواهد. آنها میخواهند ما اصلا فعالیتهای هستهای نداشته باشیم اما در نهایت میگوید اینها انرژی هستهای داشته باشند که نه ارزش استراتژیک داشته باشد که با آن چانهزنی کنند و نه ارزش اقتصادی داشته باشد؛ میگویند سمبلیک باشد.
البته من اعتقاد دارم که این دولت و تیم مذاکرهکننده با هدایتی که صورت میگیرد، انشاءالله پای منافع ملی میایستد. به هر حال این بقچه آماده بود و شهید احمدیروشن، شهید شهریاری و شهید رضایینژاد آن را بستهبندی کردند. همانهایی که آنور آبیها داد میزنند که آنها را بفرستید تا با آنها مصاحبه کنیم! مصاحبه چیست؟! این بازجویی است؛ کدام ملت به این خفت تن میدهد؟ اصلا چه کسی گفته که شما باید برای ما تعیین کنید که نیازمان چقدر است؟! چند سانتریفیوژ باید بچرخد؟
تنها چیزی که ان.پی.تی میگوید، این است که ما باید در مسیر صلحآمیز حرکت کنیم. اگر 300 هزار سانتریفیوژ هم داشته باشیم، فقط میتوانید بگویید که این فعالیتها باید در مسیر صلحآمیز باشد اما نمیتوانید تعداد آن را تعیین کنید و بگویید که چند آبشار و چقدر آب سنگین داشته باشیم. نمیتوانید تعیین کنید که این ملت چه میخواهد و چه نمیخواهد. بر اساس ان.پی.تی، فقط میتوانید تعیین کنید که ما در مسیر صلحآمیز باشیم. البته همه دنیا میداند که ما از قوانین تخطی نمیکنیم. نمیتوانید برای ما استثنا قائل شوید و بگویید ایرانی نباید به 20% برسد. چرا؟! من ایرانیام و باید به 50 یا 60% هم برسم. ما کشورهایی داریم که حتی به 93% هم رسیدهاند اما صلحآمیز عمل میکنند. چرا نباید برسیم؟ چه کسی گفته است که باید آمریکا برای ما تعیین کند که چقدر نفت بفروشیم؟
ما به دلیل پیشرفت از نظر علمی و دانشگاهی، به جایی رسیدهایم که در ابعاد مختلف هستهای، موشکی، صنایع دفاع، الکترونیک، نرمافزاری و سختافزاری - در کنار پیشرفتهای 10 - 12 سال گذشته که دانشگاه ما در کنار صنعت ایجاد کرد _دست تیم مذاکرهکننده ما، پر است. سردار حاجیزاده فرمانده نیروی هوا فضای سپاه میگفتند که ما داریم، شما چه میگویید؟! اگر نداشتیم چه کسی میرفت مذاکره کند؟
در هستهای و بقیه مسائل هم همین است؛ بحث هستهای از علم فراتر رفت و به غرور ملی، هویت ملی و عزت ملی تبدیل شد. مردم در شهرهای مختلف فریاد زدند که انرژی هستهای حق ماست؛ بقیه مواضع ما هم در علم و دانش همین است. اگر قرار است مسیری درست را برود - آنچنان رهبری در هر سال و هر فرمایشی میفرمایند که ما باید از علم برخوردار باشیم _ باید سیاستهایی از سوی دولت بر وزارت علوم حاکم شود که بتوانیم علم نافع تولید کنیم. ما برای این مسئله، برنامه داشتیم و سیاستگذاری کردیم و در آن 4سال به نتیجه رسیدیم. مطمئنم که اگر حاشیهسازی نشود، حتما در سه سال آینده یا چهار سال بعد به رتبه تکرقمی میرسیم.
- تسنیم:بر اساس همان روند سابق؟
دانشجو: من که میگویم آن روند باید تندتر شود. ما تولید علم را در 4 سال، 16 برابر کردیم. منظورم از «ما»، مجموعه دانشگاهی ماست. ما زمینه و فضا را آماده کردیم و به دانشجویان و اساتیدمان، آرامش ذهنی و فکری دادیم. اگر اینها درست عمل کنند، باید بتوانند 16 برابر را به 20 و 30 برابر برسانند. باید این شتاب ادامه پیدا کند؛ اگر در 4 سال مسئولیت ما 140 هزار مقاله ثبت شد، امروز باید 280 هزار مقاله ثبت شود. به این هم نباید اکتفا کنیم و باید به 5 برابر برسانیم. اگر اینطور شد، یعنی خوب عمل کردهایم اما اگر کمتر شد، حتما یک جای کار می لنگد و بیخودی به یکسری مسائل پرداختهایم و وقتمان را روی مسائلی گذاشتیم که نباید انجام میشد؛ مثل کارهایی که الان میکنند.
تسنیم: رهبر معظم انقلاب بارها در صحبتهای خود، بر سیاسی بودن دانشگاهها و در عین حال مستقل بودن آنها تاکید کردهاند. دانشگاه و دانشجو چگونه میتواند سیاسی باشد اما در کنار سیاسی بودن، استقلال خود را حفظ کند؟
دانشجو: ابتدا من تعریفی از استقلال دانشگاه ارائه میکنم. البته تعاریف من، برای خودم است و همانطور که عرض کردم، ما باید سیبل و سپر حضرت آقا بشویم که تیرها به ما بخورد اما متاسفانه بعضا عکس این عمل اتفاق میافتد.
دانشگاه مستقل، دانشگاهی نیست که شلوغبازی و فحاشی میکند. بزرگترین مشکل دانشگاه ما این بوده است که مقلد غرب است؛ اما این دانشگاه را مستقل مینامند! این مقلد غرب است؛ کجای این دانشگاه مستقل است؟! ریشه این مسئله به دوره رضاخان بازمیگردد در آن دوره که غربگرایی اوج گرفت، عدهای به اروپا رفتند و دانشگاه را دیدند؛ در حالیکه ما دانشگاه نداشتیم بلکه حوزه داشتیم.
عدهای که دغدغه دینی نداشتند - و حتی با دین مشکل داشتند - آن را دیدند و گفتند قشنگ است! عینا قالب، محتوا، شکل و ظاهر و باطن آن را در ایران پیاده کردند و مقلدانه، عین همان را بهوجود آوردند. بعد از پیروزی انقلاب، ما کتابها را برداشتیم و یک بسمالله به ابتدای آنها اضافه کردیم اما همان منابع بود؛ با این کارها دانشگاه بومی نمیشود.
من نمیخواهم به دانشگاه اسلامی بپردازم. دانشگاه مستقل، آن چیزی است که امام(ره)تعریف میکند. حضرت امام به زیبایی میفرمایند که اسلامی شدن دانشگاهها، بدون اسلامی شدن عناصر مختلف آن میسر نیست. عناصر دانشگاه چه کسانی هستند؟ استاد، دانشجو، کارمند و منابع درسی. حالا چه کسی میگوید که وقتی ما میگوییم باید استادی را بیاوریم که معتقد به ارزش های اسلامی باشد، باید عالمی را باید بیاوریم؟
من در دوره مسئولیتم میگفتم که اگر کسی در دانشگاه تبلیغ سکولاریسم نمیکند کاری با او نداریم؛ هر چند باید تبلیغ اسلام کند ولی من میگویم تبلیغ اسلام پیشکش، تبلیغ سکولاریسم نکند و فقط درسش را بدهد. اما امام میگوید که باید عناصر دانشگاه اسلامی شود. مهمترین عنصر دانشگاه، استاد دانشگاه است. اگر غنیترین منابع اسلامی را به استاد بدهید اما او نخواهد، نمی شود؛ استاد باید بخواهد و قائل به این موضوعات باشد.
امام میفرمودند که ما از محاصره اقتصادی و جنگ و غیره نمیترسیم؛ آنچه از آن میترسیم دانشگاهی است که جوانان ما را با نگاه به غرب تربیت کند. من از فرمایش امام اینگونه نتیجه میگیرم که دانشگاه مستقل یعنی دانشگاهی که جوانان و دانشجویان ما را با نگاه به غرب تربیت نکند. دانشگاه مستقل، دانشگاهی نیست که روبهروی نظام اسلامی بایستد، در تضاد با حاکمیت حرکت کند و ارکان نظام را به سخره بگیرد. دانشگاه مستقل، دانشگاهی است که جوانان ما را با نگاه به غرب تربیت نکند. چگونه؟ باید استادی را بیاورید که با نگاه به غرب تربیت نشده باشد و به ارزشهای اسلامی قائل باشد. دانشگاه مستقل، دانشگاهی است که از بعد سیاسی، مستقل از احزاب فعالیت کند، در بعد فرهنگ و تربیت، مستقل از غرب باشد و از بعد مالی کمترین وابستگی را به دولت داشته باشد.
تسنیم: منظورتان این است که دانشگاه خودش بتواند تولید ثروت کند؟
دانشجو: بله؛ به همین دلیل، درآمد دانشگاهی را که یک میلیارد درآمد بود، به 20 میلیارد رساندیم. اگر این کار را نکرده بودیم باید ما هم داد میزدیم که خزانه خالی است. واقعا بودجهای نبود؛ ما در تحریم بودیم. راهش این بود که دانشگاه با صنعت خودمان گره بخورد، کار کند و خودش درآمدزایی کند. بهجای اینکه دانشجو به خارج برود، اساتید خبره دانشگاه علم و صنعت، پردیسی ایجاد کردند و تدریس کردند. به جای اینکه دانشجو 600 میلیون تومان در خارج از کشور هزینه کند، 50 میلیون تومان از او میگیرند و او را پذیرش میکنند که این کار برای دانشگاه درآمد هم داشت. بنابراین، دانشگاه مستقل از بعد اعتقادی، دانشگاهی است که به ارزشهای اسلامی معتقد و پایبند باشد و احترام بگذارد. حداقل باید به ارزشهای اسلامی احترام بگذارد.
و اما دانشجوی سیاسی؛ قسمت مهمی از فتنهها، انحرافات و مسائلی که از صدر اسلام تاکنون در جامعه اسلامی رخ داده، نتیجه فقدان تحلیل سیاسی آن جامعه است؛ یعنی مردم آن جامعه، دچار فقدان تحلیل سیاسی دارند یا تحلیل سیاسی آنها ضعیف است که در نتیجه آن، فتنهها و مشکلات بهوجود میآید. برای مثال، فتنه خوارج در صدر اسلام، فقط برای عدمبصیرت و عدم تحلیل سیاسی درست بود.
تسنیم: نمیتوانستند تخیص دهند که کدام درست میگوید.
دانشجو: نمیتوانند درست تحلیل کنند. در جنگ صفین هم همین بود؛ وقتی قرآن بر سر نیزه میرود، نمیتواند تحلیل کند که قرآن ناطق کنارت است. قرآن سر نیزه یک کاغذ است؛ اصلا بگویید چرم است! (خنده) باید ببینید قرآن ناطق چه میگوید؛ کاغذ را میچسبید؟!
اللهاکبرهایی که در فتنه 88 میگفتند دقیقا همان داستان قرآن سر نیزه بود؛ شکلک انقلابی بودن درآوردند. اما الحمدلله مردم توانستند تحلیل کنند و قرآن سر نیزه را با قرآن اشتباه نگرفتند. اللهاکبر شکلکی را با اللهاکبر از ته قلب اشتباه نگرفتند که 9دی ایجاد شد. بیشتر فتنهها، بهخاطر عدم تحلیل سیاسی است. در مشروطه نیز عدم تحلیل سیاسی، شیخ فضلالله را بر سر دار برد.
در همین فتنه، مشکلات از عدم تحلیل سیاسی بعضی از خواص ایجاد شد نه از مردم؛ یعنی عکس اتفاق مشروطه رخ داد. در مشروطه عوام نتوانستند تحلیل کنند اما در اینجا خواص. قدرت تحلیل که نباشد، فریب فریبگر را میخوریم. طبیعی است وقتی قدرت تحلیل نباشد، ما فریب میخوریم و هیچکس هم نمیگوید که من میخواهم به شما ظلم کنم؛ اگر بگوید ظلم میکنم کسی سمتش نمیرود؛ بنابراین میگوید میخواهم شما را به آزادی برسانم. آزادی چیست؟ میگوید روسریات را بردار. این فرق «آزادی» و «آزادگی» است. تو از چه آزاد بشوی ارزش دارد؟ اینها تحلیل است. از بند شیطان آزاد شدن ارزش دارد اما از عبودیت خدا آزاد شدن نه تنها ارزش ندارد، بلکه ضد ارزش است.
تسنیم: در واقع ضد آزادی است؟
دانشجو: اصلا ضد ارزش است. من میخواهم این مسئله را با مثالی روشن کنم. ما جادهای داریم که مثلا اگر به سمت راست برویم، در مسیر عبودیت خدا قرار میگیریم و به تعالی میرسیم. اما هرچه از این مسیر فاصله بگیریم، در بند شیطان قرار میگیریم. اینها فرامین خداوند است. وقتی ما یک خودرو یا تلفن همراه میخریم، کاتالوگی به همراه خود دارد که میگوید که اگر بخواهید از این محصول بهترین استفاده را بکنید، باید این دستورالعمل را به کار ببرید. انسان را چه کسی ساخته و خلق کرده؟
ما قائل به خلقتیم نه طبیعت؛ خداوند ما را خلق کرده و دستورالعمل یا به اصطلاح کاتالوگ آن هم قرآن است و خداوند گفته است این را اجرا کن. من هم نمیتوانم کار دیگری انجام دهم؛ چراکه عالم دینی نیستم. ما باید دین خود را از علمای دین و مراجع بگیریم نه از دو نفر کتابخوان. ممکن است دو نفر کتابخوان، مهاجرانی و سروش باشند. این دو نفر امروز کجا هستند و در کجا دست و پا میزنند؟ در دامن چه کسی هستند؟ برای خودشان مدعی هستند و سخنرانیهای آنچنانی میکنند.
من یاد گرفتهام که دین خود را از علمای دین و مراجع بگیرم. آنها مفسر قرآن هستند و تمام زندگی خود را در این راه گذاشتهاند. وقتی من دچار دنداندرد میشوم، نزد دندانپزشک میروم نه متخصص قلب یا ریاضیدان! وقتی در دینم دچار مشکل شوم، باید نزد عالم دینی بروم.
پس اگر قدرت تحلیل نباشد، ما فریب فریبگر و بیگانه را میخوریم. کسی نمیگوید میخواهد ظلم کند؛ آن را بقچهبندی میکنند و گل رز روی آن میگذارند و عاشقانه تقدیمت میکنند. اگر انسان تحلیل نداشته باشد، بلافاصله فریب میخورد.در خصوص فعالیتهای سیاسی در دانشگاه نیز وظیفه دانشگاه فراهم کردن زمینههای لازم برای ارتقای سطح بینش و تحلیل سیاسی دانشجویان است.
تسنیم: شاید بتوان این را همان تعبیر «بصیرتافزایی» رهبر معظم انقلاب دانست.
دانشجو: بله؛ وظیفه دانشگاه این است که زمینه لازم را برای بینش و تحلیل سیاسی دانشجویی که وارد آن دانشگاه میشود افزایش دهد. آیا با فحاشی و روبهروی همدیگر ایستادن یا دوقطبی کردن دانشگاه این اتفاق میافتد؟! اصلا میدانید چرا میخواهند دانشگاه را دوقطبی کنند؟ حضرت امام میفرمایند: عزیزان من تا دانشگاه اسلامی نشود جامعه اسلامی نمیشود. این کشور اسلامی نخواهد شد. عکس این هم صادق است؛ تا دانشگاه دوقطبی نشود،جامعه دوقطبی نمیشود. چرا میخواهند آن را دوقطبی کنند؟ برای بهرهبرداری سیاسی. برخی فکر میکنند که فعالیت سیاسی دانشجو فقط برای تحقیر شدن آن است؛ یعنی ما فقط انرژی خود را تخلیه کنیم اما اینطور نیست. باید فهم سیاسی دانشجو بالا برود. وظیفه من بهعنوان مسئول وزارت علوم و مسئول فرهنگی، این نیست که اینها را روبهروی هم قرار دهم؛ بسیج را مقابل دفتر تحکیم و آن را مقابل دیگری قرار بدهم! چه کسی چنین وظیفهای را به ما دیکته کرده است؟!
تسنیم: وزارت جنگ...!
دانشجو: (خنده) وظیفه ما بهعنوان مسئول در قبال جوانی که به دانشگاه میآید، این است که زمینهای را فراهم کنیم تا سیاست را بفهمد و فریب نخورد. برخی بهدنبال فهم سیاسی نیستند، بلکه دنبال این هستند که دانشجو را دنبالهروی حزب خودشان کنند و توپخانه و ابزاری برایشان ایجاد شود تا آن را در در انتخابات فعال کنند. اینها خیانت به دانشگاه و رفتن به حاشیه است. دانشجوی سیاسی، دانشجویی است که انتقاد میکند، اما فحاشی نمیکند. دانشجوی سیاسی، دشمن و ترفندهای او را خوب میشناسد و مرز خود را با او بهطور شفاف بیان میکند. اگر دانشگاه مرز خود با دشمن را بهطور شفاف بیان کند، دشمن نمیتواند به دانشگاه طمع کند. به همین دلیل من تاکید میکردم که ما دانشگاه اسلامی میخواهیم. ما دانشجوی اهل نفاق و استاد اهل فتنه نمیخواهیم؛ چراکه نفاق و فتنه مثل خوره، به دانشگاه آسیب میرساند و آن را از متن خارج میکند.
ما نمیتوانیم بهخاطر اینکه 5 نفر میخواهند اینطور عمل کنند و جور و جفا کنند، در برابر 14 هزار و 995 نفر دیگر و دانشگاهی که 15 یا 20 هزار دانشجو دارد، اینگونه عمل کنیم. دانشجوی سیاسی، هم منافق و فتنهگر را بهخوبی میشناسد و هم در مقابل آن موضع میگیرد؛ چراکه فتنه و نفاق را میشناسد. 16 آذر را به نفع آمریکا مصادره کردند! آیا این یعنی سیاست؟ نه؛ این یعنی حماقت! عذر میخواهم که شفاف میگویم. مصادره 16 آذر به نفع آمریکا در حالیکه این جریان علیه آمریکا شکل گرفت و سه نفر در آن شهید شدند، سیاست است؟! نه؛ حماقت است.
میگویند اینقدر «مرگ بر...» نگویید! ما نمیگوییم که دائما باید مرگ بر بگوییم؛ اما زیارت عاشورا را نگاه کنید! این را برای چه میخوانیم؟ این تعالیم برای چیست؟ تولی و تبری چیست؟ فقط در کلام؟! پس عمل چه میشود؟! میگویند اگر زیارت عاشورا بهطور مستمر خوانده شود، دشمنشناسی نصیب انسان میشود. میگوید: "اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له ذلک ...", "اللهم العن العصابه التی ..."، "اللهم العنهم جمیعا". بعد از آن هم به حضرت سلام میدهیم و خود را به او نزدیک میکنیم و خود را شفاف از دشمنان دور میکند. "اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی..."؛ در اینجا دوباره تاکید میکند. قبل از اینکه بگوید "اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد" خود را نزدیک میکند.
اگر در عالم واقعیت شناختی از حق و باطل در ذهن انسان وجود نداشته باشد، بعد مصداقی از باطل نباشد و دوری از باطل وجود نداشته باشد، در صف حق بودن چه معنایی پیدا میکند. صف حق یعنی چه؟ باید مصداقی از باطل باشد. آیه قرآن است؛ البته من مفسر نیستم اما معنای تحتاللفظی آن همین است. آیةالکرسی چه میگوید؟ "فمن یکفر بالطاغوت"؛ اگر کفر به طاغوت نباشد، "یومن بالله" باشد، "فقد استمسک بالعروه الوثقی" صورت میگیرد و میتوانید به آن ریسمان چنگ بیاندازید. اینها باید با هم باشد که اولین گام، باید "یکفر بالطاغوت"باشد. اگر نباشد، نمیتوانی به آن ریسمان چنگ بزنی.
"یکفر بالطاغوت" یعنی چه؟ یعنی دشمنشناسی. نمیشود بگوییم که من فلسطین را دوست دارم اما مردم اسرائیل غاصب را هم دوست دارم و ما با آنها هیچ مشکلی نداریم! چرا مشکلی نداریم؟! برای چه خانههای مردم را گرفتند؟! مردم آنها در خانههای فلسطینیها نشستهاند! پس چه کسی آن خانهها را غصب کرده؟! همه سردمداران آنها ساکن آن خانهها هستند. میگویند با مردم آنها مشکلی نداشته باشید. اتفاقا ما با مردم مشکل داریم؛ چراکه آنها سرزمین فلسطینیها را غصب کردند. اگر کسی بیاید و خانه شما را غصب کند یا حتی سیم خانه شما را قطع کند، حتما با او مشکل خواهید داشت. میگویند ما با همه دوستیم! ما همه انسانها را بما هو انسان دوست داریم و آموزههای دینی ما این را میگویند؛ یعنی ما مردم اسرائیل را هم دوست داریم اما بهعنوان انسان دعا می کنیم که به راه راست هدایت شوند و خانههای مردم فلسطین را تخلیه کنند. دعا میکنیم که به حق خودشان قانع شوند و مقابل سردمداران صهیونیستی بایستند اما با آنها دوست نیستیم.
چه کسی گفته که ما باید با همه دوست باشیم؟! حضرت اباعبدالله الحسین(ع) برای دشمن روبهروی خود هم دعا میکرد؛ زیرا آنها را دوست داشت. میفرمود این از شما نیست؛ بلکه از لقمه های حرامی است که خوردهاید. اما با آنها دوست نبود؛ اگر دوست بود شمشیر نمیکشید. امام حسین(ع) آنها را بما هو انسان دوست داشت و میگفت حیف است که این انسان با آن مقام و کرامت اینجوری باشد. آنها را موعظه میکرد، زیرا دوستشان داشت. اما زمانیکه جلوی او ایستادند، شمشیر برداشت.
تسنیم: این بحث مهمی است؛ اگر موافق باشید، مقداری هم در خصوص حوزههای علمیه صحبت کنیم. از زمانیکه دانشگاه وارد ایران شد، ارتباط غیر مستقیمی میان دانشگاه و حوزه شکل گرفت که بعدها کاملا مستقیم و تنگاتنگ شد. حتی زمانیکه شهید مطهری از حوزه علمیه قم جدا میشوند بهعنوان اولین استاد روحانی دانشگاه تهران، باعث میشود که فصل مشترکی بین دانشگاه و حوزههای علمیه شکل بگیرد. این روند ادامه پیدا می کند و بعد از انقلاب دانشگاهها اسلامی میشوند.
دانشجو: البته فقط اسماٌ چنین کاری انجام شد. شورای عالی انقلاب فرهنگی حدود 700-800 مصوبه در رابطه با دانشگاه اسلامی دارد. کمیسیونی تحتعنوان شورای اسلامی شدن دانشگاهها که وزیر علوم رئیس و نهاد نمایندگی رهبری قائممقام آن است، در این خصوص تصمیم میگیرند. زمانیکه من شروع به کار کردم این شورا حدود 780 مصوبه داشت. اگر 80 مصوبه هم تاکنون اجرایی شده بود، دانشگاههای ما اسلامی شده بودند. اسلامی شدن دانشگاهها را در سال 66 در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد که دستورالعملی در 14 بند داشت. اگر اینها اجرا شده بود، ما دیگر نباید بهعنوان مسئول میگفتیم که باید اتوبوس دختر و پسر را جدا کنیم و توضیح میدادیم و نفس میگذاشتیم که چرا باید اتوبوسها جدا شود. زن و مرد در اتوبوسهای درونشهری از هم جدا شدهاند اما من باید برای این کار توضیح بدهم! آن هم به چه کسی؟! به کسانیکه خود را فرهیخته میدانند!
پس مصوبات اجرا نشده بود. من میگفتم که اگر آن مصوبات غلط بوده یا الان به آن اعتقاد ندارید، لطف کنید و آن را ملغی کنید. از من سوال میکردند که چرا میخواهی مصوبه سال 66 را اجرا کنی؟! میگفتم که از آنهایی که این مصوبات را اجرا نکردهاند باید بپرسید که چرا اجرا نکردهاند. من میخواهم قانون را اجرا کنم. ما قوانین اجرا نشده فراوانی داریم. یکی از آنها قانون تشکیل شوراها بود که در زمان اصلاحات اجرا شد. ما هم دیدیم این قانون بر زمین مانده و کسی آن را اجرا نکرده و خوب است که آن را اجرا کنیم. اما گفتند برای چه میخواهی اجرا کنی؟! تو هم مثل بقیه باش! قانون که قرار نیست فقط روی کاغذ بیاید؛ باید اجرا شود.
بنابراین دانشگاههای ما، اسلامی نشده است. حضرت امام میفرمایند که معنی اسلامی شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خود را از غرب جدا کند. اما حضرت آقا میفرمایند که برادران عزیز! دانشگاه اسلامی نیست؛ باید اسلامی بشود و این نمیشود مگر با یک تحول عمیق و بنیادی و دلسوزانه و بلندمدت و برنامهریزیشده و همهجانبه. سند اسلامی شدن دانشگاهها در زمان ما تصویب شده و یکی از افتخارات دوره مسئولیت من این بود که این سند در شورای اسلامی شدن دانشگاهها بازنگری و تصویب شد و پس از آن در شورای عالی به تصویب رسید. از مسئولان سوال کنید که چقدر از این سند در این یک سال گذشته اجرا شده؟ کارنامه بدهند. مطمئن باشید که این هم مثل قانون سال 60 باقی میماند و 20 یا 30 سال بعد اگر کسی آن را اجرا کند از او میپرسند که چرا میخواهی اجرایش کنی؟ در حالیکه باید بپرسند چرا اجرا نشده است.
تسنیم: در هر صورت، پیوندی هر چند ظاهری میان حوزه و دانشگاه ایجاد شد؛ اما بخشی از تولید علم و بومی کردن علم نیز به حوزههای علمیه بازمیگردد.
دانشجو: درست است. مسئولین آموزش عالی کشور، باید حوزه را باور داشته باشند، از آن کمک بخواهند، نگویند که علامه دهر هستیم و همهچیز را خودمان میدانیم، شما کار خود را انجام دهید و ما هم کار خود را میکنیم. ما به محض اینکه از حوزه درخواست کردیم، کارگروه تشکیل دادیم. 3000 سرفصل علوم انسانی را به کمک حوزه میتوان بازنگری کرد. ما درخواست کردیم؛ چراکه کسی نمیتواند به زور خود را وارد این پروسه کند. قرار نیست ما در را ببندیم و بعد بگوییم که چرا حوزه کمک نمیکند.
باید بپذیریم که اگر دین میخواهیم و دغدغه دین داریم و اگر میخواهیم علوم انسانی ما، «علوم انسانی اسلامی» بشود، باید سراغ حوزه برویم. فکر نکنیم که فلان پروفسور ریاضیدان یا فیزیکدان میتواند این کار را انجام دهد. البته از او هم باید کمک گرفت اما باید سراغ حوزه رفت؛ چراکه اصل و ریشه حوزه است. هم ما باید کمک کنیم و هم آنها باید کمک کنند. ریشه فلسفه و انسانشناسی اسلامی آنجاست؛ والا باید سراغ دکارت و دیگران رفت.
البته کسی نمیگوید که باید نظریههای غربی را حذف کرد؛ ما میگفتیم که نظریات غربی باشد و خیلی هم خوب است همانطور که الان هم هستند، مگر نیست؟! اجازه دهید حداقل نظریات اسلامی بهصورت تطبیقی کنار آنها بیاید! اجازه دهید آقای خسروپناه و مجموعههای حوزوی ورود پیدا کنند. اجازه دهید اندیشههای آیتالله جوادیآملی در ارتباط با خلقت و انسان در منابع دانشگاهی ما بیاید. آیا امروز چنین مسائلی در منابع انسانی ما هست؟ شما یک نفر را میآورید که همه نظریههای غربی را خوانده، اما بلد نیست اسلامی تدریس کند.
تسنیم: پایه فکری او و محیطی که در آن رشد کرده، به گونهای نیست که بتواند اسلامی تدریس کند.
دانشجو: اشکالی ندارد! تدریس کند، اما یک نفر را هم بیاورید که اسلام را تدریس کند. اجازه دهید اندیشهها و نظریات آیتالله جعفر سبحانی، آیتالله مکارم شیرازی، آیتالله نوری همدانی، شهید مطهری و بهشتی بیاید. چرا اجازه نمیدهید؟ عرضم این است که دانشگاه و جامعه دانشگاهی و حتی مسئولین آموزش عالی کشور باید خواهش کنند و درخواست کنند که حوزویان بیایند و به آنها کمک کنند.
ما 15 گروه تشکیل داده بودیم که به حوزه میرفتند و زیرنظر جناب آقای حداد هماهنگ شده بودند و کار میکردند. 400 سرفصل آمد و 3000 سرفصل بازنگری شد. به جامعةالمصطفی هویت دانشگاهی دادیم، برای آن هیئت امنا گذاشتیم و از آن کمک خواستیم. جامعةالمصطفی در دنیا فعالیت میکند بعد ما در ایران از آن کمک نگیریم؟! اغلب عزیزانی که در آنجا هستند، مفاهیم اسلامی را با بینش اسلامی و توحیدی میشناسند. حالا من تعداد محدودی کتاب خواندهام و فکر میکنم که خیلی میدانم! اگر اینطور باشد آنها استقبال میکنند اما اگر غیر از این باشد، باید افراد دیگری را پیدا کنیم؛ اینها برنامه نیست بلکه تککاری است. کار، برنامهریزیشده نیست. برنامه یعنی هیئت باشد. ما اینطوری جلو میرفتیم. انشاءالله در ادامه هم همینطور باشد. علوم انسانی همیشه در حال تغییر است؛ اینطور نیست که الان شروع کنیم و فردا تمام شود؛ مثل هر علم دیگری است. زمینهها فراهم شده بود و به جای خوبی رسیده بودیم. گروههای ما کار میکردند و مثلا آقای دکتر آیینهوند در بحث تاریخ کار میکرد یا عزیزان دیگری داشتیم که در بحث حقوق اسلامی کار میکردند. در جامعهشناسی هم داشتیم.
تسنیم: گویا چهرههای برجسته دانشگاهها میآمدند و در کنار چهرههای حوزوی این روند را پیش میبردند.
دانشجو: هم از دانشگاهها و هم از حوزه میآمدند. آقای رشاد هم به ما کمک می کردند؛ ایشان عالم کمی نیستند. آقای اعرافی کم عالمی نیست. اینها کمک میکردند و پای کار میایستادند. آقای شریعتی پای کار بودند و کمک میکردند. گروههای مختلفی در جامعهشناسی، حقوق، اقتصاد و سایر حوزههای علوم انسانی بازنگری میکردند. آقای خسروپناه به طور جدی کمک میکردند. اگر با همان شیب جلو برویم، ظرف 4-5 سال آینده منابع بسیار غنی علوم انسانی در دانشگاهها ایجاد میشود.
تسنیم: موضوعی که در دوره شما اوج گرفت و رهبر معظم انقلاب بر آن تاکید کردند، کرسیهای آزاد اندیشی بود که اگر درست بگویم، قبل از انتخابات 88 مطرح شد.
دانشجو: کرسیهای آزاد اندیشی به دهه 70 برمیگردد.
تسنیم: در این دوره احیا شد.
دانشجو: در آن زمان شاید بهنام کرسیهای آزاد اندیشی نبود؛ اما این مبحث مطرح بود. در شهریور سال 88، ما خدمت آقا رسیدیم؛ ایشان گله کردند و گفتند که سالهاست کرسیهای آزاد اندیشی مطرح شده اما دریغ از یک جمله که روی کاغذ برای اجرا آمده باشد. بعد از جلسه، من که کار خود را تازه شروع کرده بودم، چند نفر از عزیزانی را که بحث معاونت آنها مطرح بود جمع کردم و گفتیم که چه کنیم؟ به نظر من، خاطر آقا نسبت به این قضیه مکدر است. نمیخواهم بگویم که در درون چه احساسی داشتم اما فکر کردم که مکدر هستند.
این صحبتها یک یا دو ماه طول کشید تا اینکه در آبان یا آذر 88 اولین نسخه آییننامه کرسیهای آزاد اندیشی را مکتوب کرده و به دانشگاهها ابلاغ کردیم؛ گفتیم که به مدت 6 ماه یا یکسال اجرا شود تا مشخص شود که چه مشکلاتی دارد. اما باز هم صبر نکردیم که یکسال تمام شود؛ بعد از 4-5 ماه دوباره گروهی را با همکاری دانشجویان دعوت کردم و گفتم ببینیم چه مشکلاتی دارد و آییننامه دوم را دادیم.
این آییننامه، یکسال و نیم اجرا شد و دوباره یک بازنگری روی آن داشتیم؛ تشکلها را آوردیم که در مورد آن صحبت کنیم. آییننامه دیگری تنظیم شد و تکمیل شد و در نتیجه ما اولین قدم را در این مسیر برداشتیم. این در حالی بود که در مدت 15-16 سال هیچ قدمی برداشته نشده بود و همین گامی که ما برداشتیم گفتند ایراد دارد. ما گفتیم دیکته نوشته نشده که ایراد ندارد! 16 سال در این زمینه کاری نشده بود؛ ما آمدیم، آن را قانونمند کرده و به آن شکل و جهت دادیم.
بعد از فتنه، فضای دانشگاه و اساتید چشم طمع دشمن را کور کردند. کار به جایی رسید که در انتخابات 92، سه هزار نشست انتخاباتی در دانشگاههای ما برگزار شد. آیا یک درگیری یا تنش گزارش شد؟ در فضایی منطقی و با آرامش و حرفهای جدی، برنامههای انتخاباتی در دانشگاهها برگزار شد. این صحبت رئیسجمهور محترم در اولین و آخرین ملاقاتی بود که با ایشان داشتم. خودشان اذعان کردند که من بیشترین جاهایی که رفتم دانشگاهها بودند و در نشستها علیرغم دو یا سه گروه بودن دانشجویان، فضا کاملا منطقی بود و تنشی وجود نداشت؛ یعنی دانشگاه به جای هیجانات کاذب و داد و بیداد، به سمت بلوغ سیاسی رفت.
دوره اصلاحات را یادتان هست؟ یک بار در جایی گفتم که محصول آنچه تحویل دولت نهم شد این بود که وقتی آقای احمدینژاد به دانشگاه امیر کبیر رفت، داد زدند، فحش دادند و عکس او را آتش زدند اما او با سعهصدر و متانت تحمل کرد. ما فضای دانشگاه را از محصول آن میفهمیم؛ این فرمایش امام بود.
تا جاییکه من یادم میآید، امام قائل به این بودند که باید یک انقلاب فرهنگی در دانشگاهها صورت گیرد؛ میفرمودند که ما انقلاب در دانشگاه را از محصولش میفهمیم. محصولات آنها از لحاظ سیاسی در آن دوره چه بود؟ یکی 18 تیر بود که جز دشمن شاد کردن چیز دیگری نبود. 18 تیر اوج فعالیت سیاسی دوره اصلاحات بود که نتیجه و محصول آن، استعفای وزیر به همراه همه روسای دانشگاه بود. 18 تیر مایه تاسف برای تاریخ دانشگاه بود.
تسنیم: البته آخرین باری که آقای خاتمی در 16 آذر 83 به دانشگاه رفت، آن اتفاقات افتاد.
دانشجو: محصولش این شد که حتی با رئیسجمهور موردنظر خودشان هم در آخرین 16 آذر -سال 83- طوری برخورد شد که من واقعا خجالت میکشم.حرمت رئیسجمهور...
تسنیم: شاید خود ایشان هم تعجب میکردند.
دانشجو: ما باید شئونات را حفظ کنیم؛ حتی اگر از لحاظ سیاسی با او مخالفیم باید جایگاه را حفظ کنیم. یکی از ایراداتی که در دوره آقای احمدینژاد در مخالفین وجود داشت، این بود که به بهانه مخالفت با او، شان رئیسجمهور را پایین میآوردند. اینکه رئیسجمهور بالا نشسته و شما عکس او را آتش میزنید که خیلی بد است. کجای این آزادی است؟! این که بلبشو و هرج و مرج است. شان جایگاه را نباید شکست؛ او جایگاه خودش را دارد. امروز آقای روحانی است و قبل از این هم آقای احمدینژاد، آقای خاتمی و آقای هاشمیرفسنجانی رئیسجمهور بودند. ممکن است به جایی برسیم که کسی مثل بنیصدر ضد انقلاب، رئیسجمهور شود. در حالیکه تا زمانیکه بنیصدر رئیسجمهور بود، ارگانهای نظام شان او را نگاه داشتند و بعد که به سراغ منافقین رفت و چادر به سر فرار کرد، آنطور شد. شهید بهشتی تا روز آخر او را نگه داشت؛ واقعا شهید مظلوم است. نمیخواهم تاریخ بگویم، اما میخواهم عرض کنم که محصولی که آنها تحویل دادند 18 تیر بود. در نهایت به جایی رسید که در سال 84 رقابتها تمام شد و آقای احمدینژاد به پیروزی رسید اما آنها چه کردند!
تسنیم: اما امروز رئیسجمهوری که دولت را تحویل گرفته، اذعان میکند که فضا منطقی بود.
دانشجو: بله، آن هم نه در فضای رقابت، بلکه وقتی با 216 هزار رای بالاتر از حد نصاب پیروز شد. دانشگاه چه تحویل داد؟ وقتی آقای احمدینژاد پیروز شد چه کردند؟ ما چه تحویل دادیم؟ آیا زمانیکه آقای رئیسجمهور به دانشگاه شریف و شهید بهشتی تشریف بردند و سخنرانی کردند، کوچکترین اسائه ادبی به ایشان شد؟ منتقدان صحبت میکنند ولی اسائه ادب نکرده و فحاشی نمیکنند. ما دانشگاه را اینطور تحویل دادیم و خدا کند که آن را همینطور تحویل نفرات بعدی بدهند؛ یعنی فضای دانشگاه، فضای فرهیختگی باشد و نه فضای هرج و مرج.
اسم اینها را هم آزادی نگذاریم. اینها هیچ نشانی از آزادی ندارند؛ هیجانات کاذب و بیخود است. ما کرسیهای آزاد اندیشی را تبیین کرده و به چارچوب آوردیم. این کار انجام شد و شاید بیش از دو هزار کرسی آزاد اندیشی - با همه کم و کاستیهایش - ایجاد و به یک روال در دانشگاههای ما تبدیل شد. منظور از کرسیهای آزاد اندیشی این نیست که هر کاری بخواهیم بکنیم. کرسی آزاد اندیشی یعنی اینکه اندیشه خود را ارائه کنی نه اینکه خدای ناکرده شروع کنی به بد و بیراه گفتن به این و آن، شورای نگهبان، ارکان و...؛ اینکه اندیشه نیست! بیا اندیشه خود را ارائه کن؛ مثلا درباره ماتریالیسم و مارکسیسم و هر ایسمی که دوست داشتی صحبت کن. یا درباره فلان موضوع خاص سیاسی - مثل انتخابات - صحبت کن. اما اگر بخواهی به این یا آن کاندیدا بد و بیراه بگویی نمیشود؛ این توهین است. کار ما به خوبی انجام شد و در حد وسعمان کار را جلو بردیم و انشاءالله آقا هم راضی باشند.
تسنیم: در جلسات خصوصی یا سخنرانیهای عمومی صحبتی نکردند که بگویند از این روند راضی هستند؟
دانشجو: من اعلام نمیکنم که ایشان راضی هستند یا نه. برای مثال، ایشان فرمودند که در مورد بحثهای علمی این روند خوب است اما باید حفظ شود و ادامه یابد؛ مهمتر از خوب بودن، حفظ آن است. باید بتوانیم رتبه شانزدهم خود را در دنیا حفظ کنیم. جز آنجایی که خودشان در فرمایشاتشان بهطور علنی فرمودند که راضی هستند، یادم نمیآید که ناراضی بودن خودشان را نسبت به فعالیتهای آن دوره اعلام کنند؛ البته در ملاقاتها مطالب زیادی را به من گوشزد میکردند. من بهخاطر ندارم که ایشان از موضوع خاصی اعلام نارضایتی کنند؛ هر چند تلاش ما بر این بود که در مسیر فرمایشات ایشان حرکت کنیم. البته قطعا هیچوقت به آنچه ایشان میخواستند نرسیدیم و این کار تلاش بیشتری میطلبد.
تسنیم: نکته حائز اهمیت، تخصص و تسلط ویژه رهبر معظم انقلاب در مسائل علمی است؛ یعنی در دیدارهای مختلفی که با نخبگان خصوصا در مقاطع و اتفاقات مهم دارند، به صورت عام به این مسائل اشاره میکنند. شما اشاره کردید که ایشان تاکید میکردند رتبه علمی ما در جهان باید حفظ شود.
دانشجو: این مطلبی است که ایشان چندین بار در سخنرانیهای عمومی خود به آن اشاره کردهاند.
تسنیم: برای مثال در دیدار با نخبگان این مطلب را میفرمودند.
دانشجو: چندین بار در دیدارهای مختلف حتی خطاب به مسئولین این مطالب را میفرمودند؛ زمانی هم که بنده افتخار پیدا میکردم خدمت ایشان برسم، باز هم تاکید داشتند.
تسنیم: تاکید من بر روی تخصص و تسلط ایشان بر مسائل علمی است. حتی میان علم و اقتدار ارتباط مستقیمی قائل هستند و در خطبههای نماز جمعه، حدیث "العلم سلطان" را از حضرت امیر(ع) نقل کردند. بین این مسئله و رشد علمی مدنظر ایشان چه رابطهای میتوان برقرار کرد؟
دانشجو: بگذارید از این دیدگاه نگاه کنم؛ به اعتقاد من انقلاب، یک امر مستمر است. چیزی نیست که در تاریخی اتفاق افتاده و تمام شده باشد. ممکن است خیلیها دوست داشته باشند بگویند که ما در سال 57 انقلاب کردیم و تمام شد؛ حالا برویم و به زندگی معمولی خود برسیم اما من قائل به این نیستم. ما 40 سال است که در انقلابیم؛ یک پیروزی هم در یک مقطع بر رژیم طاغوتی و شاهنشاهی حاصل شد. یعنی انقلاب بر آن پیروز شد اما متوقف نشد. انقلابی که برای آن زحمات فراوانی کشیده شد و گذشتگان هم در آن دخیل هستند ولی حضرت امام(ره) پرچمدار شدند و در سال 57 نیز انقلاب بر رژیم ستمشاهی پیروز شد اما تمام نشد.
حالا این انقلاب باید بر طاغوت پیروز شود و فقط رژیم ستمشاهی، طاغوت نبود؛ ریزش و رویش وجود دارد. انقلاب یک امر مستمر و همانند ماشینی است که از یک سربالایی بالا میرود؛ یک موتورش گفتمان انقلابی امام و حضرت آقا و موتور دیگر آن دانش و بینش است. اگر هر کدام را کم بیاوریم این موتور از کار میایستد. اگر در دانش توقف پیدا کردید این موتور دچار اشکال میشود و اگر هم در بینش توقف پیدا کنید باز هم موتور مشکل پیدا میکند. اگر هم در هر دو دچار مشکل شویم، خدای ناکرده موتور میایستد. اگر موتور بایستد، آن ماشین همانجا نمیماند بلکه برمیگردد و به همان سراشیبیای میرود که در آن حرکت میکرد.
ما میبینیم که فرانسه با آن انقلاب کبیر چه به سرش آمده است. ما انقلابهای جهان را به سه دسته تقسیم میکنیم؛ انقلاب اقتصادی، سیاسی و معنوی. انقلابی که ماهیت اقتصادی دارد، فاصله بین فقیر و غنی میشود و قشر محروم یا فقیر در مقابل قشر برخوردار قرار میگیرد، دگرگونی و تقابل ایجاد میشود و انقلاب صورت میگیرد. در انقلاب سیاسی به خاطر حق شهروندی و برای اینکه فرد میخواهد در حقوق شهروندی دخالت کند، رای بدهد، حق انتخاب داشته باشد، اتفاق میافتد. من فکر میکنم انقلابهایی که در اروپا رخ میدهد، بیشتر سیاسی است.
خمیرمایه انقلاب ایران، معنوی و اعتقادی بود اما یکبُعدی نبود و بعد سیاسی و اقتصادی نیز در کنار بعد معنوی و اعتقادی بود. بر همین اساس، سه نوع رهبری در دنیا داریم، یکی رهبری سیاسی و ایدئولوژیک است، یک رهبری بسیجگرا و کاریزماتیک و یکی هم رهبری سیاستگذاری و مدیر است؛ ایدئولوژیک، کاریزماتیک و مدیر. امام (ره) هر سه مورد را داشتند، یعنی ایدئولوژی این نظام بر مبنای ولایت حق بود. درست است که افرادی مثل شهید بهشتی و شهید مطهری کمک میکردند ولی رهبری را امام(ره) برعهده داشت، به دلیل اینکه ولایت فقیه دنباله ولایت انبیاست. رهبری بسیجی داشت، وقتی نفس امام(ره) میگفت جبهه، جبههها پر میشد، میگفت آبادان آزاد شود، آزاد شد؛ امام(ره) رهبری بسیجگرا را هم داشت. تنها رهبری است که این خصوصیت را تا زمان خودشان داشت. بعد رهبری مدیر که مدیریت جهان اسلام را تا ده سال پس از انقلاب به هر جهت انجام داد. ایشان هر سه نوع رهبری را با هم داشت.
امروز مقام معظم رهبری هم عیناً همینطور است؛ ایشان مدیریت جامعه را بر عهده دارد و کاریزماتیک است. وقتی میفرمایند که ما امسال نیاز به یک تحول سیاسی داریم، حماسه سیاسی اتفاق میافتد و 40 میلیون نفر پای صندوق رأی میآیند. رسانههای بیرونی و دنبالههای داخلی آنها در دو سال آخر آقای احمدینژاد به قدری سیاهنمایی کرده بودند که برخی میگفتند کسی برای مشارکت در انتخابات نمیآید ولی 40میلیون نفر آمدند؛ این نشانه رهبری کاریزماتیک و بسیجگراست. در مدیریت نیز همین طور است، رهبر معظم انقلاب مسائل را بهخوبی تبیین میکنند.
عرضم این بود که انقلاب مستمر است و بر رژیم ستمشاهی پیروز شد. نظام جمهوری اسلامی محصول انقلاب است، اگر این محصول میخواهد بماند و پویایی داشته باشد، نمیشود با یک ادبیات انقلاب کرد و با ادبیات دیگری حکومت کرد. نمیشود با یک ادبیات، مردم را به صحنه آورد و با ادبیاتی دیگر آنها را نگه داشت. وقتی قرار است این انقلاب بماند و پویا باشد و بتواند پویایی و حرکت خود را حفظ کند و ادامه دهد، باید موتور این ماشین که در سربالایی حرکت میکند، کار کند. اینکه میبینید غرب از پیشرفتهای علمی ما داد میزند برای این است که موتور حرکتی ما به همین بستگی دارد؛ داد میزند که من نمیخواهم هستهای داشته باشید، اگر می خواهید داشته باشید فقط سمبلیک آن را داشته باشید, نه استراتژیک و هستهای که بتواند از بُعد اقتصادی حرفی داشته باشد. میگوید که میخواهید جمهوری اسلامی داشته باشید، اسما داشته باشید ولی ماهیتا خیر.
تسنیم: کشورهای زیادی هستند که فقط عنوان اسلامی را یدک میکشند...
دانشجو: بله، آنها اسما اسلامی هستند و انرژی هستهای سمبلیک مشکلی ندارد. غربیها با هستهای ما مشکل دارند که بهانه میگیرند و خودشان هم میدانند که بهانه است؛ چراکه خودشان هم میدانند صلحآمیز است و مقام معظم رهبری نیز فتوا داده و نظر شرعی خود را اعلام کرده است. آنها هم میدانند که در زمان قاجار، ناصرالدین شاه، وقتی تنباکو حرام شد، کسانی که به سیگار معتاد بودند آن را کنار گذاشتند و خود اهالی سلطنتی تنباکوها را بیرون ریختند. آنها این را میدانند؛ فکر نکنید که نمیدانند! خودشان هم گفتهاند، برای همین با ولایت و بسیجگرایی آن مشکل دارند؛ زیرا میدانند که ملت گوش میکنند.
تسنیم: البته همانطور که اشاره کردید، فرهنگ حالت راهنما در زندگی دارد.
دانشجو: ریشه فرهنگ جامعه به بینش آن جامع برمیگردد که برخاسته از اعتقادات است و این اعتقادات یکسری ارزشهایی دارد که این ارزشها به باورهای مردم آن جامعه تبدیل میشود. وقتی تبدیل به "باور" شد در رفتار انسانها تاثیر میگذارد. مثلاً اگر صداقت، تواضع یا زورگویی بهعنوان ارزش به باور شما تبدیل شد در رفتار شما تاثیر میگذارد. اگر با کسی دعوا هم داشته باشید، اگر زمین بخورد، دیگر او را زمین نمیزنید ولی او با لگد بیشتر میزند؛ چراکه تازه فرصتی پیدا کرده که جوری بزند که دیگر بلند نشوید.
نگاه شما با او فرق دارد. وقتی به باور تبدیل شد در رفتار اثر میگذارد و به فرهنگ تبدیل میشود، برای همین است که او با فرهنگ ما مشکل دارد، زیرا با بینش ما مشکل دارد. میخواهد این فرهنگ را عوض کند که اگر بتواند عوض کند، دیگر نیاز به لشکرکشی ندارد. وقتی فرهنگ جامعه را تغییر داد آن جامعه از نظر آنها تسخیر شده است؛ مسخر است. پس برای چه لشکر بکشند؟ چرا با دانشگاههای ما مخالفت نمیکردند؟! اگر ما فرهنگ آنها را در درون دانشگاه ترویج کنیم، چرا باید با آن مخالفت کنند؟ مشکلات علمی آنها را هم حل کنیم، چرا باید مخالف بکنند؟ اصلاً میگوید بهجای یک دانشگاه 100 هزار دانشگاه درست کنید، هر گوشه این مملکت که دوست دارد، دانشگاه بزنید؛ زیرا بیشتر به من کمک میکنید.
شما بهعنوان یک دانشجو میگویید که دانشگاه اسلامی با این شاخصها میخواهم اما دشمن با تکتک آنها مخالفت میکند و میگوید که شما برای چه میخواهید دانشگاه دخترانه بزنید؟ پس آزادی و این و آن چه میشود؟! باز هم بهانهگیریها شروع میشود؛ چراکه دیگر فرهنگ او ترویج نمیشود. پس با هر دوی آنها مشکل دارد؛ هم دانش و هم بینش. میخواهد هر دو را از کار بیندازد و فشل کند یا در راستای منافع خودش بهکار بگیرد.
اگر دشمن فرهنگ ما را تغییر داد، هویت جامعه را عوض کرده و در این زمان چنین جامعهای مسخر شده و نیاز به لشکرکشی نیست. چرا زمانیکه خود جامعه با پول خود این کار را انجام میدهد، دشمن باید سرباز بیاورد و هزینه کند؟ وقتی جلوی دانش را هم گرفت، موتور دیگر نمیتواند کار کند و اقتدار داشته باشد. شما در مسیری که حرکت میکنید دستانداز و پرتگاه وجود دارد. اگر دو موتور با هم عمل نکند تعادل حاصل نمیشود؛ دانش باید با بینش همراه باشد تا بتواند عمل کند. آنها میگویند که اینها را خودم به شما میدهم و میزان آن را هم تعیین میکنم؛ شما برای چه 20% میخواهید؟! چرا موشک برد بالا و هواپیما میخواهید؟! من به شما میدهم. پس چرا این امکانات را به ما ندادید؟ چرا تحریم کردید؟
دشمن دنبال بهانه است و میخواهد از ما آتو بگیرد. داستان غرب - البته سردمداران غرب؛ زیرا من قائل به این هستم که مردم هم ابزار دست اینها هستند - و برخی رسانههای داخلی ما که شدیدتر از غربیها فرهنگ غربی را تبلیغ میکنند بسیار عجیب است؛ این چه جور ایرانی بودن است؟ اسلامی بودن پیشکش! برخی رسانههای ما از زبان آنها حرف میزنند و جالب اینجاست که وقتی کسی از سر دلسوزی حرف میزند به او میگویند که منافع ملی در خطر است ولی اگر کسی از زبان آنها حرف بزند اشکالی ندارد. حالا وارد نمیشوم چون ما را بیسواد میکنند. (خنده)
زمانیکه من به مدرسه میرفتم داستانی بهنام "جوجه نافرمان" بود که الان در کتابها نیست. داستان از این قرار بود که جوجهای در کنار مادرش بود و مادرش او را نصیحت میکرد. میگفت: گربه را ببین که دم علم کرده، گوشها تیز و پشت خم کرده؛ گربه را نشان میداد و میگفت موقع حمله این کار را میکند. اما جوجه میگوید: گربه حیوان خوشخط و خالی است و هرگز فکر آزار جوجه نیست. اینها آمریکا را حیوان خوشخط و خالی میبینند که اصلا فکر آزار ما نیست؛ در حالی که اگر بصیرت داشته باشید، میبینید که گوشهایش را تیز کرده و دمش را علم کرده که بپرد و بگیرد. چطور این حرفها را میزنند؟! این داستان برای من تداعیکننده این است که در آخر هم گربه جوجه را میگیرد.
اما انقلاب یک امر مستمر است؛ اگر موتورش از کار افتاد - که یکی دانش و دیگری بینش است - دیگر راه نمیرود و آنها هم همین را میخواهند. نمیگوید که من میخواهم موتور انقلابت را از کار بیاندازم بلکه به اسم آزادی و حقوق بشر بینشت را عوض میکند. از طرف دیگر، جلوی علم و دانش شما در هستهای را میگیرد و میگوید که من آنچه را نیاز داری به تو میدهم؛ برای چه نیاز داری؟ ده کیلو میخواهی روسیه به تو میدهد. 200کیلو هم بخواهی، میدهد. اصلا تو که سوخت فسیلی داری، آب سنگین را برای چه میخواهی. آب سنگین را به سمبلیک تبدیل کن؛ دور و برش آب سبک هست...!
عزیز من! راکتور آب سبک با آب سنگین فرق میکند؛ این دیگر راکتور آب سبک است. میگویند در سانتریفیوژها گاز نمیفرستیم؛ اگر این کار را نکنید دیگر به چه کاری میآید. یا مثلا ما رستوران غذاخوری اراک را که نمیخواهیم.(خنده) ما مخزنی را میخواهیم که در آن آب سنگین است. میگوید 20% را برای چه میخواهی؟ من خودم داروها را به تو میدهم. داروها را میدهی؟! تو که هنوز ما را تحریم کردهای! میخواهی 4 میلیارد پول خودمان را به ما بدهی، اما از ما دزدیدی؛ مثل این است که کسی ده تا ماشین شما را بدزدد و بعد بگوید که یکی از اینها را به تو میدهم. این مال خودمان است؛ برای چه دزدیدی؟! باید جواب بدهی و عذرخواهی کنی.
اگر انقلاب و جمهوری اسلامی میخواهد بماند، راز ماندن و پویایی آن در گفتمان امام و رهبری بهعنوان بینش و داشتن مرز دانش است. ما باید در مرزهای دانش قوی باشیم نه سیمبلیک؛ از نظر اقتصادی و استراتژیک باید در مرزهای دانش قوی باشیم؛ این راز ماندگاری و پویایی این نظام و انقلاب است. شما نمیتوانید با خواندن مجله ورزشی ورزشکار شوید بلکه باید داشته باشید. هستهای عملا باید باشد؛ هستهای که از نظر اقتصادی و استراتژیک قابلارائه است. باید صنایع موشکی داشته باشید که از نظر اقتصادی و استراتژیک در دنیا حرف دارد. فرمانده آن میگوید ما در دنیا هفتم هستیم و برای این است که میتوانید بمانید.
آقا فرمودند که اگر آمریکا تا حالا غلطی نکرده، نه در بعد نظامی بلکه به این دلیل است که ما میتوانیم. و توانستیم و نشان دادیم مردمی هستیم که میتوانیم تحریم را تحمل کنیم. شکستن تحریم نباید آنقدر ارزش پیدا کند یا نمود پیدا کند که ما حاضر شویم از عزتمان بگذریم. الحمدلله آقای روحانی اخیرا چند سخنرانی خیلی خوب در همین رابطه انجام دادند. این ملت، ملتی نیست که از عزتش بگذرد و اگر کسی بخواهد این کار را بکند، ملت به او اجازه نمیدهد؛ همانطور که تا بهحال هم نداده و در آینده نخواهد داد.ما در حوزه اعتقاداتمان دینی هستیم و در حوزه آموزشمان هم باید همینطور باشیم. در حوزه دانشمان اقتدار داریم و از این به بعد هم باید اقتدارمان را حفظ کنیم.
تسنیم: یکی از مسائل بسیار مهم، حمایت رهبر معظم انقلاب از نخبگان است. ایشان حتی بیشتر از مسئولین اجرایی برای دیدار با نخبگان وقت میگذارند. البته این مسئله، مسبوق به سابقه است و در دورههای قبل هم این اتفاق افتاده است. مسئولین اجرایی که در این حوزهها مسئولیت داشتند، در این رابطه کوتاهیهایی داشتهاند که شاید نتوان چندان به آنها خرده گرفت. در واقع، رهبر معظم انقلاب پدر معنوی نخبگان هستند. این مسئله چقدر اهمیت دارد که ایشان تا این حد برای آن وقت میگذارند؟
دانشجو: اهمیتش مشخص است؛ وقتی کشوری در بعد اقتصادی به مشکل میخورد نخبههای اقتصادی آن هستند که باید مشکل را بر طرف کنند. مثلا وقتی در بحث هستهای به مشکلی خورد، نخبههایی مثل مجید شهریاری، احمدیروشن، رضایینژاد و علیمحمدی آمدند و مشکل را حل کردند. اگر اینها نبودند و مشکل را حل نمیکردند، کار پیش نمیرفت. اما شما کدامیک از نخبهها را پر مدعا دیدید؟ نخبه آن نیست که هی داد میزند من نخبهام؛ آنکه را اسرار حق آموختند، مهر کردند و دهانش دوختند...
شما احمدیروشن را تا زمان شهادتش نمیبینید؛ از نظام طلبکار نیست، نمیگوید چرا به من نخبه نمیرسید. من نخبهام پس به من یک ماشین یا خانه و... بدهید و شرایط را برای من آماده کنید که یک گوشه بنشینم و فقط به مشکل فکر کنم. شنیدهام که وقتی مجید شهریاری مسئلهای را حل کرد، به او هدیهای دادند اما او نپذیرفته و گفته است که گفته اجر من را کم نکنید. من برای کشورم و این دینم و برای عزت و آبروی این مملکت وقت میگذارم،نه برای خودم؛ این نخبه است.
البته نمیخواهم خدایناکرده به دیگران بیاحترامی کنم اما واقعا چه کسی فهمید که شهید تهرانیمقدم آن دانشمند بیادعا پدر موشکی ایران است؟ خانه و زندگیاش را دیدید؟ خانه احمدیروشن را چطور؟ یا شهید علیمحمدی؟ هیچ چیزی بیشتر از آن نمیخواستند. پس باید اول نخبه را به درستی تعریف کنیم و بعد بگوییم که اگر نخبه چیزی نمیگوید به این معنا نیست که ما نسبت به او وظیفهای نداریم. منظورم از «ما»، مجموعه نظام، حکومت و دولت است، اما منابعی که هر دولت و نظامی دارد محدود است و نمیتواند هر کسی را که ادعای نخبگی کرد، نخبه بداند.
صریح بگویم و شاید حتی به عدهای بربخورد؛ کسیکه در گروه آموزشی نشسته و اجازه نمیدهد فرد دیگری بیاید، نخبه است؟ میگفتند شب تا صبح نخبه بیدار میماند تا مشکلی را حل کند که اگر آن را حل نکنیم، نمیتوانیم در مقابل آمریکا و در مذاکرات موفق باشیم. خدای نکرده میگوییم ما که نیاز نداشتیم! ما باید نخبه را به درستی شناسایی کنیم و بعد به درستی از او حمایت و شرایط را برای رشد نخبگیاش آماده کنیم. هر کدام از اینها بلنگد، کار به پیش نمیرود و دوباره به شعار میرویم.
خیلی خوب است که ما 20هزار نخبه داشته باشیم ولی باید به درستی شناسایی کنیم، شرایط را فراهم آوریم، از آنها حمایت کنیم و زمینههای رشد استعدادشان را آماده کنیم. اگر به هرکدام از این مراحل درست عمل نشود و کجفهمی ایجاد شود، به هدف نمی رسیم. اگر نخبه به درستی شناسایی شود و نظام از او حمایت نکند، این کوتاهی از نظام است. البته نخبه هم مثل هر انسانی است و سطح توقع و تحملپذیری آنها نوسان دارد؛ درصد تحمل یک نفر مثل من 5 است و یکی مثل احمدیروشن بالای 1000% است. او حتی جانش را هم میگذارد. نمیتوان همه را با آن ایدهآل مقایسه کرد؛ اما شناخت درست و صحیح از نخبگی پایه اولیه است. اگر درست شناسایی نکنیم، آدمهایی را که بعدا مدعی میشوند نخبه در نظر میگیریم.
باید نخبگان را درست شناسایی کنیم و به درستی هم از آنها حمایت کنیم؛ این هم نگاه خودم به نخبه است. البته همیشه دولت کوتاهیهایی کرده و حتی در دوره خودمان هم کوتاهی بوده ولی باید بیشتر شرایط را فراهم کرد تا نخبه داخل آن فضا رشد کند. شرایط رشد احمدیروشن ایجاد شد که او رشد کرد؛ اگرچه کسی به او دو تا ماشین یا خانه نداد. البته نمیگویم نیاز نداشت ولی شرایط، زمینهها و فضا برای شهید تهرانیمقدم و شهریاری فراهم شد؛ نه خانه، ماشین، ویلا و 5 یا 50 تا سکه طلا که بهطور سمبلیک به آنها تقدیم کنیم. شاید اینها لازم باشد ولی این چیزها برای این آدمها مهم نبود؛ مهمتر از همه فضاست که فرد بتواند در آن استعدادهای بالقوه خود را بالفعل کند. اگر این کار را انجام بدهید، آن نخبه راضی است و دیگر چیزی نمیخواهد اما اگر این فضا برایش فراهم نشود بهانههای دیگر میگیرد. نخبه واقعی بیشتر دنبال این است که بتواند استعداد بالقوه خود را بالفعل کند. برای همین است که میبینید نخبههای معروف در دنیا هیچکدام آدمهای این جوری نبودند، مثل اینشتین و ... در ایران هم حتی نخبههای سیاسی را ببینید؛ نخبه که فقط در بعد علم و صنعت نیست. شهید بهشتی که یک نخبه سیاسی است.
تسنیم: من فکر میکنم که تاکید شما بیشتر روی سرمایه اجتماعی است.
دانشجو: بله، اگر فضای جامعه ما فضای اسلامی و اخلاقی باشد و فعالیت علمی و ارزش دادن به علم و پرداختن به متن به جای حاشیه در اولویت قرار گیرد، نخبه خود به خود خودش را نشان میدهد و رشد میکند. دولتها باید اینگونه باشند و دانشگاه را به فضائی تبدیل کنند که نخبه در آن پرورش یابد. فضای دانشگاه و صنعت باید به گونهای باشد که نخبه بتواند در آن رشد کند. نیاز نیست بگردید و نخبهای را پیدا کنید که این چهار تا چیز را به او بدهم یا ندهم؛ البته آن هم بد نیست اما اگر فضای دانشگاه فضای توام با آرامش و فضایی باشد که در آن علم و دانش بتواند رشد کند، اخلاق اسلامی حاکم باشد و آزادگی و جوانمردی و تواضع برقرار باشد خود به خود نخبه در آن رشد مییابد. وقتی این کارها را نمیکنید مجبورید به یکسری چیزهای مصنوعی برسید و تنفس مصنوعی بدهید. تنفس طبیعی این است که شما فضای جامعه را فضایی کنید که نخبه بتواند در آن فعالیت کند و از این درگیریها، هیجانات کاذب، بازیگریهای سیاسی و دو قطبیشدنهای بیخود دور باشیم. باید یک فضای اخلاقی توام با ارزشگذاری برای علم ایجاد کنید تا رشد کند. نگاه من این است که اگر هر تعدادی نخبه داشته باشید و از لحاظ مادی به آنها رسیدگی کنید اشکالی ندارد و حتی خیلی هم خوب است.
تسنیم: نکته دیگر، اهمیت علم در الگو شدن ایران است. با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب در سخنرانیهای متعددشان بهجای عبارت"توسعه" تلاش کردند که از عبارت الگوی "پیشرفت" اسلامی - ایرانی استفاده کردند، این گفتمان تا حد زیادی جایگاه خود را پیدا کرد. اگرچه در برخی موارد تلاشهایی شد که گفتمان توسعه باقی بماند اما گفتمان حاکم میان نخبگان الگوی پیشرفت ایرانی - اسلامی هست. علم چقدر میتواند به الگو شدن ایران کمک کند؟ شاید بتوانیم بگوییم که توسعه فقط میخواست پیشرفتی برای جامعه خودمان ایجاد کند اما الگوی اسلامی - ایرانی علاوه بر توسعه داخلی خودمان، ما را بهعنوان یک الگو برای کشورهای دیگر نیز مطرح میکند.
دانشجو: اجازه دهید نکتهای را در خصوص سوال قبل عرض کنم. البته این صحبت من را به حساب کسیکه از دولت قبلی بوده نگذارید؛ من ادعای نخبگی ندارم اما هم کار اجرایی کردهام، هم کار سیاسی و هم مراتب علمی خود را در دانشگاه گذراندهام و استاد تمام هستم. برخی بعد از سی و چهار سال هنوز استادیارند ولی من به اذن خدا و با کمک دانشجوهایم و اساتید و همکاران، این مسیر را طی کردم؛ یعنی یک نگاه و دستی در علم و دانش، سیاست و کار اجرایی دارم. جناب آقای روحانی اخیرا در یکی از سخنرانیهایشان بهخوبی در مورد فرهنگ غرب صحبت کردند و به نقد فرهنگ غرب و تهاجم فرهنگی پرداختند. البته انتقاداتی هم به سخنان ایشان وارد است.
من در بعد فرهنگی من قائل به این هستم که منبر و مسجد از اساسیترین ارکان فرهنگی جامعه هستند و اینکه گفته شود دوران منبرهای یکجانبه تمام شده، حتما اشاره به منبر مسجد نیست؛ منظور این است که اگر مخاطب در جایی و پشت یک تریبون صحبت کند. ما معمولا منبر را اینطور میبینیم. شاید بهتر بود که ایشان میگفت تریبون؛ چراکه منبر برای روحانیت است و معمولا در مساجد و پای درس است. من اینها را از اساسیترین ارکان فرهنگی جامعه میدانم. مسجد پایگاه است و فردی که بالای منبر صحبت میکند، تبلیغ دینی میکند و اتفاقا این نوع تبلیغات بسیار اثرگذار است. یا مثلا تیتر شده بود که چه کسی میخواهد مردم را به زور شلاق به بهشت ببرد؟! اینها صحبتهای قشنگی نیست و اصلا کسی نخواسته دیگری را به زور شلاق به بهشت ببرد.
قرآن از جهنم صحبت میکند؛ چراکه هم جهنم هست و هم بهشت. کار تبلیغی هم سلبی است و هم ایجابی؛ فقط کار ایجابی، کار تبلیغی نیست. قرآن بهعنوان کاتالوگی برای کار انسان و بهینه کار کردن و تعالی انسان، از جهنم و بهشت سخن گفته است. اگر قرار بود فقط ایجابی باشد، فقط بهشت را میگفت؛ پس چرا جهنم را گفته است؟ جهنم بدتر است یا شلاق؟! بالاخره جهنم هم هست اما واقعا کسی نمیخواهد دیگران را به زور شلاق به بهشت ببرد! مردم در انتخاب آزاد هستند؛ این انتخاب ارزش میدهد و این آزادی یک مسئولیت است. آزادگی و حریت ارزش است اما آزادی یک مسئولیت است و این چیزی است که ما دائما آنها را با هم اشتباه میگیریم.
تسنیم: این همان چیزی نیست که مرحوم دکتر شریعتی هم میگفت؟
دانشجو: نمیدانم؛ شاید چون این کتابها را در 15-16 سالگی میخواندم، چنین مطلبی به ذهنم رسید. البته کتابهای شهید مطهری را هم میخواندم و هنوز هم میخوانم. آزادگی یک مسئولیت است که اتفاقا شما بر اساس همین مسئولیت، بازخواست میشوید؛ چراکه این یا آن را انتخاب کردی. آزادگی یک ارزش است. مردم آزادند که انتخاب کنند؛ بله، اما دولت، حکومت و حاکمیت نقش دارد یا ندارد؟ من قائل به این هستم که درست است که کسی نباید کسی را به زور شلاق به بهشت بفرستد - که این کار، شدنی نیست و نباید هم این کار را کرد - اما نقش دولت و نظام این است که جاده بهشت را هموار و آسفالت کند و جاده جهنم را دشوار کند. نمیتوانیم بگویم که باید نسبت به هر دو جاده بیتفاوت باشیم و مردم خودشان یکی از این دو جاده را انتخاب کنند. علیالقاعده حکومت اسلامی باید به این برسد که جاده جهنم را آسفالت، زیبا، گلکاری و تمیز کند و مردم انتخاب کنند؛ اگر خدای نکرده جاده جهنم را آسفالت کند و مردم آن را انتخاب کنند، باید جواب مردم را در آن دنیا بدهد. مردم میگویند که اینها به ما اینجوری نشان دادند.
ما باید دنبال این باشیم که در کار فرهنگی، هم سلبی و هم ایجابی عمل کنیم. البته جاذبه و دافعه بحثی است که به آن نیاز داریم. اگر زندگی حضرت علی(ع)، امام حسین(ع) و عاشورا را بهعنوان چرایی بررسی کنیم، میفهمیم که چرا عاشورا اتفاق افتاد؛ البته چرایی عاشورا را نه چگونگی آن. علت این بود که بصیرت مردم را از بین بردند و جاده جهنم را بهشت نشان دادند. درست است که عدهای میدانستند اما عدهای هم نمیدانستند و اسیر تبلیغات شدند. معاویه چه کرد؟ دانشگاه حتما در این قضیه مسئولیت دارد؛ چراکه اگر گفتیم دانشگاه کارخانه آدمسازی است، یعنی باید در درون خود کاری کند که فضای دانشگاه - چه از بعد محتوایی و چه از بعد قالب و شکل - بهگونهای باشد که بهشت رفتن را آسان و آن را تبلیغ و ترویج کند نه جهنم رفتن را. از آن بدتر، ممکن است خدای ناکرده جهنم را بهعنوان بهشت قالب کنند. به هر حال، توسعه چند بعد دارد؛ آقایان در دورهای گفتند توسعه سیاسی؛ یادتان هست؟
تسنیم: بله قبل از آن هم توسعه اقتصادی بود.
دانشجو: مانند یک توپ قر است که هر طرف را بگیری، طرف دیگر بیرون میزند؛ این ابعاد باید با هم رشد کند. دست نمیتواند 5 متر بشود اما پا یک متر بماند، پا نمیتواند یک متر باشد و دست یک سانتیمتر شود، نمیشود سر در حالت بچگی بماند و دستها رشد کند؛ این عجیب و غریب و زشت میشود و ابعاد باید با هم رشد کنند. الگوی ایرانی - اسلامی که میگوید همه اینها باید با هم باشد، چگونه رشد پیدا میکند؟ اصل قضیه به انسان برمیگردد؛ انسان باید متعالی شود که باز هم ریشه آن به دانشگاه برمیگردد. اگر انسان متعالی میخواهی، باید دانشگاه متعالی داشته باشی. اگر انسان اسلامی میخواهی، محتاج دانشگاه اسلامی هستی. دانشگاه برگرفته از فرهنگ غرب و مروج غربیگری و تبرج، دانشگاه مخالف عفاف و حجاب، دانشگاهی که انسان را یکبعدی و مادی میبیند نمی تواند یک انسان اسلامی و متعالی تربیت کند.
الگوی ایرانی- اسلامی میگوید که سبک زندگی این است و برای شما شاخصهایی را اعلام میکند که اگر اینها را داشتید، یک جامعه اسلامی - ایرانی دارید. اما این محصول کجاست و قرار است کجا خرج شود؟ همه شاخصهایی که گفتید - مثل کار کردن - باید اینطوری باشد و وجدان کاری داشته باشید. ادارات ما و نوع مصرفمان باید اینگونه باشد. کجا انسانی را تربیت میکند که اینطور باشد؟ حتما دانشگاه است؛ یعنی اگر شما دانشگاه را بر مبنای دانشگاه ایرانی - اسلامی، بومی کردید، اصل و ریشه مشکلات کشور حل میشود. اگر چنین دانشگاهی داشته باشیم، حتما جامعه ایرانی - اسلامی خواهیم داشت و الگوی مناسبی برای دنیا ارائه میدهیم.
مثلا امروز بسیاری از نقد داد و بیداد دارند و میگویند سیاهنمایی شد؛ در حالیکه اگر دانشگاهی باشد که در درون آن به درستی نقد شود، نقد به درستی تدریس شود، جوان ما برای نقد به درستی تربیت شود، کار بزرگی کردهایم. باید منتقد تربیت کنیم نه فحاش؛ واقعا معذرت میخواهم که اینقدر صریح گفتم.
طوری نباشد که آنطور که جناب رئیسجمهور محترم گفت یک نفر آنقدر فلفل بریزد و اغراق کند که خودش هم نتواند بخورد! نقد خوب است اما این فقط مال نقد نیست؛ رئیسجمهور محترم در مورد نقد فرمودند. فرمایش چند وقت قبلشان بود که وقتی انتخابات تمام میشود باید منافع ملی محور باشد. نقد خوب است اما نه اینکه تخریب کند. این حرف نه فقط در بعد سیاسی بلکه در همه ابعاد حق است. ایشان در باب سیاست گفتند که آن هم درست است اما در طول 8 سال قبل شلاق که هیچ؛ گیوتین نقد بود! مردم روزنامهها و رسانهها را میدیدند که برخی از آنها چه میکردند. خوب بود آن موقع هم کسی این حرف را میزد.
این فقط به مسائل سیاسی مربوط نمیشود. باید در گفتار، رفتار و رقابتهای سیاسی، توصیف رقیب و طرفدار خودمان بحث اغراق یا فلفل و نمک زیاد را رعایت کنیم؛ یعنی اغراق نکنیم و اعتدال را در رقابتهای سیاسی و بحثهای اجتماعی رعایت کنیم. نمیشود منتقدان را بیسواد بدانیم و بگوییم شما فلفل آن را زیاد نکنید. هر که بیسواد بود فلفلش زیاد است! نمیشود در یکجا چیزی گفت و در جایی دیگر چیز دیگر. این باید مسیری باشد که آدم در آن زیگزاگ نبیند؛ آنوقت اثر آن زیباتر و بیشتر میشود. نمیشود ما منتقدانمان را بیسواد بدانیم و بگوییم فلفلش را زیاد نکنید یا بگوییم که منتقدان ما شناسنامهدار نیستند. وقتی تو فلفلش را زیاد میکنی، منتقد هم فلفلش را زیاد میکند. رطب خورده که نمیتواند منع رطب کند. علیالقاعده این حرف حق است که مرز نقد باید منافع ملی باشد. اما برخی رفتارها نشدنی است. شما در بحث هستهای است مناظره که نمیکنید و وقتی هم عدهای در جایی نقد میکنند، آنها را بیسواد مینامید؟! تازه چه کسی حرف میزند؟ رئیس سازمان انرژی اتمی قبلی! او که بیسواد نیست.
در همایش «دلواپسیم»، چند نماینده مجلس صحبت کردند. اگر مناظره میخواهید، به تلویزیون بیایید که هم اینطرف حرف بزند و هم شما حرفتان را بزنید؛ مرز منافع ملی را هم در آن حفظ کنید. اما نمیشود بگویید هیچچیزی هم نگویید! شما توضیح نمیدهید که موضوع چیست و فقط میگویید که ما صحبتهایی کردهایم! بعد میبینیم که کاغذی بیرون میآید که چیزهایی روی آن نوشته شده؛ آن را نقد میکنند. چه کسی نقد میکند؟ اتفاقا همه نقدها از طرف دانشگاهیهاست. باید به دانشگاهیها بگوییم که شما نقد کنید؛ بیسوادها نقد نکنند.
اگر منظورتان شناسنامه سیاسی است، که دارند و اگر شناسنامه جبهه و جنگ را میگویید، آن را هم دارند. واقعا آقای کوثری باید شناسنامه ارائه کند؟! از نظر فهم سیاسی اجتماعی، عشق و علاقه به این مملکت و ایثارگری که کسی نمیتواند او را زیر سوال ببرد. فریدون عباسی باید چه کار کند که بعضی از این رسانهها اینقدر به او حمله نکنند؟ من قائل به این هستم که اگر نباید اغراق شود، هیچکجا نباید اغراق شود؛ در این صورت، مشکل و مسئلهای پیش نمیآید. نقدهای که تا به حال دیدهام نقدهایی است که به ذهن میرسد. مثلا اگر من میگویم که ما باید خودمان نیازمان را تشخیص دهیم، کجای این اغراق است؟! اگر این حرف ایراد دارد، بگویید. آیا شما قائل به این هستید که ما نباید خودمان نیازمان را تشخیص دهیم و دشمن باید نیازمان را تشخیص دهد؟! آن هم نه یک کشور دیگر، بلکه کشوری که 100 سال با ما دشمنی کرده است! نه با ما بلکه با بشریت دشمنی کرده است. ای کاش فقط با ما دشمن بود.
ما با او نمینشینیم تا نیازمان را تعریف کنیم؛ کجای این درست است؟ اگر کسی ایراد میگیرد برای این است که بخشی از آن توافقنامه و چیزی که امضا کردید میگوید که پروتکل الحاقی در اختیار شما نیست و باید آن را تصویب کنید؛ ما چرا باید این را قبول کنیم؟! اگر بخواهند هر کجای این مملکت در هر گوشهای که خواستند و در هر زمانی ببینند که استقلال مملکت به هم میخورد. با عراق چه کار کردند؟ چه کسی اعتراض میکند و این را نقد میکند که آقا این درست نیست؟ پروتکل میگوید که شما باید اجازه دهید که با هر کسی در هر زمانی که گفتیم، مصاحبه کنید! ما نیروهای خودمان را به آمریکا بدهیم که مصاحبه کنند؟! مصاحبه نیست؛ بازجویی است. کسی که نسبت به این نقد دارد بیسواد است. من فکر میکنم که خیلی بیشتر از این باید تحمل داشته باشیم. درست است که هیچکجا نباید فلفل را زیاد کرد و اگر فلفلش را زیاد کنید صدای عدهای مثل من درمیآید. (خنده) و صدای رئیسجمهورمان هم درمیآید.
واقعا تاریخ متفاوتی در جامعهشناسی و توسعه وجود دارد. احساسم این است که ما به اولین چیزی که نیاز داریم این است که دانشگاههایمان را طوری جلو ببریم که در درون آن الگوی ایرانی - اسلامی شکل بگیرد و انسان ایرانی - اسلامی تربیت شود. اگر دانشگاههایمان را بومی کنیم، تقلید صرف از غرب را از میان برداریم و دانشگاه اسلامی داشته باشیم، انسان تربیت شده تراز الگوی ایرانی - اسلامی، جامعه الگوی ایرانی – اسلامی ارائه میکند؛ ریشه آن در دانشگاه است.
انتهای پیام/