تجربه عراق برای ایران دربرخورد با خائنین
خبرگزاری تسنیم: قدیری ابیانه گفت:تلاش برای تجربه عراق نشان میدهد ما باید از انتصاب افراد خائن بر مسند امور بپرهیزیم. یعنی کسانی که ممکن است در شرایط بحرانی و خطر، مملکت را تحویل بیگانگان دهند. مثل اتفاقی که در سال۸۸ رخ داد.
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، محمد حسن قدیری ابیانه اولین دوست ایرانی اداواردو آنیلی است و بیشتر سوابق او در حوزه سیاست خارجی است. هر چند فوق لیسانس معماری با گرایش شهرسازی خود را از فلورانس ایتالیادریافت کرده لیکن دارای دکترای علوم دفاعی استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک است. وی رایزن سفارت ایران در ایتالیا، سالهای 1358 تا 1361؛ سفیر فوقالعاده و تامالاختیار ایران در استرالیا(1369 تا1371)، - مشاور وزیر امور خارجه (1371تا1373) سفیر فوق العاده و تام الاختیار جمهوری اسلامی ایران در مکزیک، بلیز و گواتمالا(1386 تا 1389)؛ عضو ستاد قطعنامه 598؛ عضو کمیته آزاد سازی اسرای ایرانی و.. بوده است. محمد حسن قدیری ابیانه جز آن دسته از فعالین سیاسی است که معمولا مسائل و مشکلات کشور را در قالب انتقاد در دوره های روسای مختلف جمهور در کشور مطرح کرده است. از مسائل و مشکلات اقتصادی تا بحث سیاست خارجی اما با توجه به اینکه وی در دو دوره مختلف سفیر ایران در دو کشور مکزیک و استرالیا بوده است به نظر می رسد به سمت و سوی مسائل سیاست خارجی متمایل تر بوده است.در ادامه گفتگوی مشروح محمد حسن قدیری ابیانه با پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، در باره تحولات عراق،ادامه مذاکرات ایران و 1+5 و ... را می خوانید:
حوزههای تحقیقاتی و مطالعاتی شما تنوع دارد. از یک سئوال کلیشه ای شروع کنم. چه خبر از اوضاع عراق؟
ما در عراق شاهد یک هماهنگی بین تروریستها، رژیم صهیونیستی، آمریکاییها و همپیمانان اروپایی آنها هستیم. ضمن اینکه عربستان، ترکیه، قطر و امثالهم پشت این حرکت بودند و با خیانت کسانی که در مسندهای امور در شهرهای مختلف در دست گرفته بودند، این شهرها تسلیم تروریستها شد و خسارات بسیاری به عراق وارد آمد. هر چند این حرکت باعث شد حکم جهاد کفایی توسط آیت الله سیستانی صادر شود و مردم هم استقبال کردند که امیدوارم باعث ضربات سنگین به تروریستها شود.
از آن طرف افرادی مانند بارزانی سوءاستفاده کردند و به دنبال تجزیه عراق بودند. تلاش برای تجربه عراق نشان میدهد ما باید از انتصاب افراد خائن بر مسند امور بپرهیزیم. یعنی کسانی که ممکن است در شرایط بحرانی و خطر، مملکت را تحویل بیگانگان دهند. مثل اتفاقی که در سال88 رخ داد. اینها افراد خائنی هستند که به جبهه متحد دشمنان ما از آمریکا و رژیم صهیونیستی تا گروههای تروریستی مانند منافقین پیوستند و کشور را تا دم پرتگاه پیش بردند.
تجزیه عراق چقدر به واقعیت نزدیک است؟
به هر حال یک خطر است که باید جدی بگیریم. باید با آن مقابله کرد. اصولاً سیاست استعمار این است که برای جلوگیری از اتحاد جهان اسلام، قدرتگیری بیداری اسلامی در منطقه و شکلگیری تمدن بزرگ اسلامی، باید بین کشورهای اسلامی اختلاف ایجاد کرد و معتقدند این کشورها حتماً باید تجزیه شوند و مختص عراق هم نیست. بلکه معتقدند همه کشورها از جمله عربستان، ترکیه و ... علیرغم مواضعشان باید تجزیه شوند و مردم این مناطق باید به بردگی گرفته شوند. طبیعتاً برای ایران هم نقشه دارند که انشاءالله این آرزو را به گور میبرند.
قدیری ابیانه در کنار حضرت امام (ره) در نوفل لوشاتو
شما چه تحلیلی از کردستان مستقل دارید؟ آیا این بحث استقلال به سکوت این چند روز مقامات ترکیه مربوط میشود؟
سیاست تجزیه عراق و حتی ترکیه عمق استراتژی غرب است. یادمان نرود که رودخانه فرات از ترکیه سرچشمه میگیرد و سیاست اسرائیل، سلطه از نیل تا فرات است. آنها توانستند با به طمع انداختن ترکیه برای احیای سرزمینهای دوره عثمانی آنها را فریب دهند؛ اینطور برای آنها ترسیم کردهاند که اینها میتوانند بر بخشهای ترکنشین در عراق، سوریه و دیگر کشورها مسلط شوند و بر وسعت کشورشان بیفزایند. یعنی ترکیه با توهم افزایش وسعت کشورش، خود را به تجزیه ترکیه نزدیک می کند و این از حماقتهای مقامات ترکیه است که به آن دچار شدهاند.
و این در حالی است که ترکیه آرزو دارد به اروپا بپیوندد. این در یک صورت امکانپذیر است و آن اینکه بخش اروپایی ترکیه از این کشور جدا شود، آن وقت اروپاییها حاضرند این بخش را به خودشان ملحق کنند و باید گفت ترکیه متوجه خطری که خودش آن را دامن می زند نیست و منافع و تمامیت ارضی کشورش را به خطر میاندازد و از آن زیان خواهد کرد واین ننگ تا ابد برای حکام فعلی باقی خواهد ماند.
و اما سیاست تجزیه کردستان یک سیاست غربی و صهیونیستی است. نتیانیاهو هم اعلام کرده که استقلال کردستان را باید مفروض بدانیم و هم از آن حمایت کنیم و ما میدانیم که سیاست خارجی آمریکا و بخصوص خاورمیانه را صهیونیستها جهت میدهند.
بنابراین تجزیه کردستان حمایت آمریکا را هم خواهد داشت. در دیداری که جان کری اخیراً با بارزانی داشت، بارزانی استقلال کردستان را مطرح کرد. پاسخ آقای کری این بود که این زمان مناسب نیست. یعنی کری با اصل موضوع مخالف نبود و فقط با زمان آن مخالف است. این خطری است که همه کشورها باید با آن مقابله کنند.
ولی ظاهراً مقامات ترکیه در خواب خرگوشی به سرمیبرند و به توطئههایی که علیه کشورشان وجود دارد آگاه نیستند. لذا ترکیه با این توهم، هم به جهان اسلام ضررمیرساند و هم خودزنی میکند. به هر حال ما باید این خطر را جدی بگیریم و با آن برخورد کنیم. طبیعتاً غرب اگر ادعای حمایت از اکراد را انجام می دهد، قطعاً دلش برای اکراد نسوخته و قطعاً آمریکا دلش برای هیچ بشری نمی سوزد.
اگر آمریکا برای قومیتها احترام قائل بود باید برای فلسطینها احترام قائل میشد و باید از جنایت صهیونیستها جلوگیری میکرد.
آمریکا به سیاهپوستان کشورخودش هم رحم نمی کند و لذا ادعای حمایت از قومیتها یک ترفند موقتی است. قطعاً آمریکا دنبال مصلحت کسی نیست و منطقه را می خواهد با این تجزیهطلبی وارد درگیریها کند.
دراین چند وقت طرح ها و پروژه هایی شاهد بودیم که از سوی استکبار برنامه ریزی شده و نقش جریان مقاومت درایران بیشتر یک نقش تدافعی بوده و سئوال اینجاست که ایران چرا نمی تواند یک میدان جدید ایجاد کند؟
البته دوست و دشمن اذعان دارند که نفوذ ایران در منطقه یک نفوذ روز افزون است و بین ملتها محبوبیت دارد و هر چند اینگونه نیست که در بسیاری موارد ما به تنهایی بتوانیم تحولات را شکل بدهیم، اما قطعا بدون مشارکت ما هم تحولی شکل نمی گیرد.
قدیری ابیانه در سفارت ایران در ایتالیا بهمن 1357/عکس از خبرگزاری ایتالیایی آنسا
من هم به این قدرت اذعان دارم. اما چرا این قدرت در جهت نقشآفرینی نیست و بیشتر به جهت مقابله با استکبار است؟
البته ما بنا به دخالت در امور دیگران نداریم. در عراق و سوریه دخالت نمی کنیم و اعلام می کنیم از تصمیم ملتهایی که آزادانه انتخاب کرده باشد و تحت فشار نبوده باشند حمایت می کنیم. مثلاً درباره سوریه گفتیم هر چه ملت سوریه تصمیم بگیرد ما حمایت می کنیم. در مورد عراق هم همین را میگوییم و مصلحت این است که ملتها با گرفتن مسئولیت رشد کنند.
اما ما می توانستیم قطعاً قویتر عمل کنیم به شرطها و شروطها. ساختار و وضعیت فعلی داخلی کشورها جزء شروط است. یعنی این وضعیت داخلی در همه چیز موثراست. مثلاً در 5+1 هم موثر است. الان خیلیها انتظار دارند هیأت ایرانی از موضع محکمتری برخورد کند. حالا من یک سئوال دارم. آیا هیأت ایرانی در نقطهای هست که بخواهد از موضع قویتر برخورد کند و 5+1 را تهدید کند که ما صادرات نفت به دیگر کشورها را قطع میکنیم؟
اگر فرمایش مقام معظم رهبری را مردم و مسئولین عمل میکردند و اقتصاد کشور را به سمتی سوق میدادیم که ما بتوانیم بدون اتکاء به نفت امورات جاری کشور را بگذرانیم، آنگاه در موقعیتی بودیم که چنین تهدید را مطرح کنیم. اما با توجه به وابستگی که اکنون وجود دارد بخش مهمی از درآمد کشور را صادرات نفت تشکیل میدهد و لذا آنها هستند که به ابزار تحریم روی میآورند و ما را تحت فشار قرار میدهند. ملت ما محاسن بزرگی دارد که اگر بخواهیم درباره محاسنش صحبت بکنیم ماهها باید در این رابطه صحبت کرد.
اما باید بپذیریم که در این رابطه نقاط ضعفی هم داریم. مثالی که من درباره هیأت دیپلماتیک میزنم این است که نقش هیأت مثل نقش سوزن چرخ خیاطی به چرخ خیاطی است. مهم است که سوزن از چه آلیاژی انتخاب شده باشد یا هیأت دیپلماتیک چقدر توانایی داشته باشد و چقدر اتکاء به نفس داشته باشد، چقدر خداباور باشد و چقدر توانایی مذاکره داشته باشند، اما مهمتر از آن این است که به کدام چرخ خیاطی وصلاند و به کدام اقتصاد و ساختار داخلی متصلاند.
مثلا علیرغم همه مزایایی که ملت ما دارد، ضعفهایی هم داریم. آن مزایا بسیار بزرگ است و اشکالات ما هم بزرگ است. مثلاً ایرانیها بعد از اعراب در تنبلی اجتماعی دارای مقاماند. فرهنگ کاری و وجدان کاری در پایینترین سطح است. در اسراف ما جزو مسرفترینهای دنیا قرار داریم.
مثلاً در همین مذاکرات 5+1 مقرر شده است 4 و اندی میلیارد تومان از صدها میلیارد دلاری که از اموال خودمان بلوکه کردهاند به ما بپردازند که آنهم ظرف 6 ماه در مقابل امتیازاتی است که دادهایم و آنهم برای پرداختش شرایطی قرار داده و کارشکنیهای مختلفی انجام میدهند.
اما در همین مدت یعنی در سال گذشته، ما در یک سال حدود 30 میلیارد دلار اسراف در مصرف سوخت داشتیم. یعنی چیزی حدود 7 برابر آن رقم. و در همین مدت ما 20 میلیارد دلار دیگر نفت صادر کردیم و به پولهای بلوکه شده ما اضافه شده است. اینها قدری به مسئولین بر میگردد و مقدار بیشتری به مردم.
طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، ساعت مفید کاری در ادارات دولتی به 22 دقیقه در روز رسیده است. این یک فاجعه است. تعطیلات ما جزو بالاترینها در دنیاست. آمریکا 7 روز تعطیلات مناسبتی دارد، آلمان و فرانسه 10 روز دارند. ایران 24 روز تعطیلات در سال داشت. مقام معظم رهبری فرمودند این همه تعطیلات به اقتصاد کشور لطمه می زند. بعد بجای اینکه تعطیلات را کم کنند، دولت سابق تلاش کرد این تعطیلات را 27 روزبرساند.
نتوانست، و در نهایت 25 روزشد. حتی در مخالفت با تعطیلات در شورایعالی انقلاب فرهنگی گروهی مسئول بررسی تعطیلات شدند و گزارش دادند که تعطیلات ما کم است. بر چه مبنایی؟ مبنا این بود که در این روزهای تعطیل مردم استراحت نمیکنند. مانند 22 بهمن، روز قدس و ...چه بسا بیشتر کار میکنند و خسته میشوند! این در حالی است که تعطیلات مناسبتی اصولاً تعطیلات مناسبتی روز استراحتی محسوب نمیشود.
ما در جراحی بینی در دنیا رتبه اول را داریم. آقای وزیر گفتند وامی که ما به خانمها برای اشتغال در منازل دادیم برخی خانمها برای جراحی زیبایی بینی استفاده کردند. ما باید این مشکلات را حل بکنیم. هنوز که هنوز است با توجه به تذکراتی هم که داده شده است خرید کالاهای خارجی در ایران نشانه تشخص اجتماعی است در حالیکه خرید کالاهای خارجی باید یک ننگ به حساب بیاید. درصورتیکه این باعث ضرر به اقتصاد ما میشود. خرید کالای خارجی نیاز کشور به ارز را بیشتر می کند و این باعث تضعیف هیأت مذاکره کننده میشود هر چند خودش نخواهد. بنابراین برای موفقیت مردم باید در رفتارشان تجدید نظر کنند. اگر بخواهیم دولت آمریکا را ساقط کنیم میتوانیم فرهنگ کارمان را به آمریکا صادر کنیم. مطمئن باشید سقوط میکند.
در تیم مذاکره کننده قبلی مسائلی مانند بحرین هم در مذاکرات مطرح می شد. در حال حاضر ما کمترین موضعگیری را درباره وقایع سوریه میگیرد. حتی آقای روحانی پیام تبریک به اسد را یک هفته با تأخیر بیان می کند. آیا دولت ایران علاقه به نقشآفرینی ندارد که مسائل منطقه را در مذاکرات مطرح کند و با هم پیش ببرد.
هیات مذاکره کننده فقط مجاز است درباره مسائل هستهای صحبت کند و مذاکره کند که مصلحت هم همین است. آمریکا مایل است مسئله حمایت از مقاومت، مسئله موشکها، حقوق بشراز نگاه آنها و خیلی مسائل دیگر را وارد کنند تا تحریمها باقی بماند. لذا در چارچوب مذاکرات 5+1 مجازند در چارچوب هستهای صحبت کنند و نه بیشتر چرا که این تحریمها به واسطه مسائل هستهای شکل گرفته و نه بیشتر.
در خارج از مذاکرات چطور؟
در خارج از مذاکرات مسئله فرق می کند. ما مسئله سوریه را داریم. از عراق حمایت می کنیم
ما به معنای دولت یا نظام؟
دولت جزئی از نظام است. بالاخره ایران در حال حمایت است. حتی ایران اعلام کرده اگر عراق بخواهد ما آمادهایم سلاح در اختیارشان بگذاریم. البته در چارچوب قوانین بینالمللی. منتها آنها اعلام نیاز نکردهاند.
باید توجه داشت در مذاکرات نقش محوری را رهبری دارند و سیاستها را ایشان تعیین میکنند و دستگاهها موظف به رعایت آن هستند. اما این انتقاد وارد است که چرا آقای روحانی با تأخیر تبریک گفت؟ آیا اشکال از وزارت خارجه است، از دفتر رئیس جمهور یا شخص رئیس جمهور است.شخص رئیس جمهور می داند که باید تبریک بگوید خب چرا زودتر نگفتند؟ در دولت قبل آقای احمدی نژاد اولین رئیس جمهوری بودند که به سوریه سفرکردند
این یک مبحث دیگر است. باید ببینیم که آیا امنیت برای سفر رئیس جمهور برقرار است. من نمیگویم حتماً باید اولین سفر به سوریه انجام می شد اما باید دستگاه دیپلماسی ما سریعتر عمل میکرد. البته مختص وزارت خارجه نیست. من فکر میکنم روند کند اداری باعث این اتفاق شده است. بالاخره که باید تبریک میگفتیم چرا اینقدر دیر؟
به هر حال مذاکره برای سایر مسائل، با دیگر کشورها به جز آمریکا در جریان است. حتی راجع به بحث حقوق بشر که ما مدعی هستیم و آنها بر اساس فرهنگ خودشان مدعی هستند. البته همه هم بحث فرهنگی نیست، بخشی از آن دغلبازی غربیها است است. آنها که می گویند چرا فلان فتنهگر را در خانهاش زندانی کردهاید آنهم در رفاه کامل، آنها خودشان صبح و شب در حال تکهتکه کردن مردم بیگناه افغانستان و پاکستان با هواپیماهای بدون سرنشین هستند. شکنجهگاههای آنها در حال جهانی شدن است. هر از چند گاهی یک زندان مخوف در یک کشوری کشف میشود. از کشتار فلسطینیها توسط صهیونیستها هم حمایت میکنند.
شما دغدغه صدور انقلاب را در مقاطع مختلف داشته اید. ما خیلی روی موج اسلامگرایی در اروپا مانورمیدهیم اما به مسئله سوریه و عراق که میرسیم بخش اعظمی از آنچه به عنوان اسلام مطرح میشود در سبد عربستان و وهابیت ریخته می شود؟ آیا این تفسیر اشتباه ما از اسلامگرایی در اروپاست.
البته تعداد افرادی که در اروپا به اسلام گرویدند خیلی بیشتر از کسانی است که جذب عربستان و داعش شده باشند. اما آنچه مهم است و واقعیت دارد این است که اکثریت مساجدی که در غرب وجود دارد متعلق به اهل سنت است. از قبل هم همینطور بوده. بخشی از اهل سنت تحت اشراف دانشگاه الازهر بوده. وهابیت تلاش کرده بخشی از کار را از آنها بگیرد و با پولهای کلانی که عربستان در این زمینه هزینه کرده توانسته این نفوذ را در خیلی جاها داشته باشد.
وقتی غربیها به اسلام می گروند قاعدتاً به یک مرکز اسلامی مراجعه می کنند. که عمده آنها اهل تسناند و طبیعی است که کسی که به دست یک مرکزی مسلمان میشود به مذهب همان مرکز گرایش پیدا میکند. مثلاً ادواردو آنیلی پسر سوپر میلیاردر ایتالیایی که خودش صرفاً با خواندن قرآن مسلمان شده بود میرود به یک مرکز اسلامی و میگوید میخواهم مسلمان بشم، چه باید بکنم؟ خب قاعدتاً آن مرکز سنی بوده و این در حالی است که ادواردو هنوز اطلاعی از تشیع و تسنن نداشت. مثلاً در مکزیک اغلب افراد به مراکز سنی مراجعه میکردند، مگراینکه به دست ما مسلمان میشدند و چند نفر که در آن مراکز مسلمان شده بودند وقتی ما مذهب شیعه را به آنها معرفی کردیم، شیعه شدند.
گرایش دین در غیر مسلمانها بر مبنای عقلگرایی است. چون بر اساس عقل مسلمان شدهاند وقتی بر اساس عقلانیت شیعه را برای آنها تعریف کنید شیعه میشوند. حتی به خاطر مسلمان شدن مشکلاتی را هم متحمل شدهاند. در اینجا ما کوتاهی کرده ایم. خب ادواردو که مسلمان شده بود و ما یکی دو جلسه با او صحبت کردیم شیعه شد و پایبند هم بود. او که میخواست ثروتش را هزینه اسلام کند در آخر هم وقتی از بدست آوردن ارث ناامید شد؛ تصمیم گرفت به ایران و به قم بیاید و طلبه شود که به او مهلت ندادند و شهیدش کردند. به هر حال برخی از این اروپاییها که به داعش پیوستند ما اگر تبلیغات خوبی داشته باشیم به راحتی میتوانیم آنها را هدایت کنیم.
فکر میکنید داعشی های موبور و اروپایی الان به یک ابزاری تبدیل شده اند برای اسلام هراسی در اروپا؟
اصلاً کل داعش اینگونه شده است. اسلام وهابی و عربستان هم همینطور. ما وقتی مسیحیهایی مثل هیتلر و موسولینی مرتکب جنایتی میشوند هر چند کلیسا از آنها حمایت نمود به مسیحیت ارتباط نمیدهیم .اما آنها بر عکس، هر رفتار خشنی را به اسلام نسیت میدهند. مثلا آل سعود و طالبان و داعش را به نوعی به اسلام نسبت میدهند. هم آنها را به جان مسلمانها میاندازند و هم نماد اسلام معرفی میکنند. بخصوص در عصرحاضر که هم کمونیست با شکست مواجه شده است و هم لیبرالیسم. در ذهن مردم غرب هم که به ناکارآمدی این دو پی بردهاند، خلایی بوجود آمده است و این خلأ میتواند به دست اسلام پر شود به شرط اینکه این پروژه اسلام هراسی متوقف شود و اسلام به زبان ساده و قابل فهم برای آنها معرفی شود.
با 20 حدیث در مکزیک بسیاری از افراد از جمله اساتید دانشگاه و وکیل و کمونیست و و زن و مرد و ...مسلمان شدند. بسیاری تا شهادتین نمیگفتند نمیرفتند.علت اسلام هراسی که در غرب وجود دارد بخاطر این زمینههاست. در آلمان اهل تسنن در مقابله با این اسلام هراسی تصمیم گرفتند 25 میلیون قرآن به منازل مردم بفرستند، دولت آلمان دستور داد اداره پست از ارسال قرآنها اجتناب ورزد. قرآنی که 1400 سال پیش نوشته شده چه ترسی برای دولت آلمان دارد؟
از دید آنها قرآن را یک فرد بیسواد نوشته. پیغمبر سواد خواندن و نوشتن نداشت و این جزو معجزات قرآن است. چرا از قرآن وحشت دارند؟ در آلمانی که هر جور کتابی از مستهجن تا ... خرید و فروش آن آزاد است. چون میترسند. ما باید این دیوارها را بشکنیم. مردم در غرب دو چیز را نمیدانند و ما باید روی آن کار کنیم:
1- نگاه اسلام به مسیحیت . مثلا نمی دانند در قرآن سورهای است به نام مریم داریم. نمیدانند که قرآن برای حضرت مریم(س) تقدس قائل است و معجزاتی که درباره ایشان و برای حضرت مسیح آمده بیشتراز انجیل کتاب مقدس مسیحیان است.
2- دومین چیزی که نمی دانند نگاه یهودیت به این دو بزرگوار است. یهودیت اعتقادی به حضرت مسیح و معجزاتشان ندارد. بنابراین حضرت مریم(س) را یک زن خود فروش میدانند و مسیح را فرزند زنا(نعوذ باالله)؛ اگر این دو را اروپاییها بدانند برای انزوای صهیونیستها در غرب کارساز است. اما آنها چون بر رسانهها در دنیا مسلطاند توانستهاند نگاه خودشان را از غرب پنهان بکنند و دیدگاه اسلام درباره مسیحیت را هم از آنها پنهان میکنند.
انتقادی که آقای قدیری از برنامه دلواپسی داشت یک انتقاد اجرایی نسبت به نحوه دعوت ایشان بود یا یک انتقاد به محتوای برنامه؟
من شاید اسم دلواپسی را انتخاب نمیکردم. اسم مناسبی نبود. موضوع این بود که من در نشست نبودم و اسم من در بین شرکت کنندگان بود. این روشی است که اصلاح طلبها بکار می بردند. امضای افراد را بدون اطلاعشان در لیستها میگذاشتند. اعتراض بنده به این اقدام بود و نه اصل برگزاری چنین اجلاسی.
پس شما هم دلواپسید؟
من بیشتر ازاینکه دلواپس باشم در این زمینه فعالم. البته همه باید دلواپس باشند. خود هیأت مذاکره کننده هم دلواپس است که نکند خطایی از آنها سر بزند. منتها من نقدهایم و نگرانیهایم را در تقویت ایران و از این طریق تقویت هیأت مذاکره کننده می دانم. من هیأت را خائن نمی دانم. ولی نظراتی داشتهام و به ایشان گفتهام. برخیها را هم در رسانهها و در سایتم منعکس کردهام. بنظرم عبارت «دلواپسی» بار مثبتی نداشت.
بد نیست نگاه اصلاح طلبان نسبت به مسائل هسته ای را بدانیم. شما فکر می کنید در زمان آقای جلیلی هم منتقدان می توانستند اینقدر نقد کنند. یا اتفاق خاصی می افتد که در دوران آقای ظریف بازار نقد این اندازه گرم می شود.
آن موقع هم افراد انتقاد میکردند. سیاستهای خارجی هم نقد میشد. حتی عدهای بودند که میگفتند باید برویم به دستبوسی آمریکا و حتی معتقد بودند که ما چارهای جز مذاکره نداریم. یا حتی انتقادهایی که آقای صادق زیباکلام نسبت به مسائل هستهای داشتهاند. لذا من معتقدم نقد باید منصفانه باشد، عادلانه، سازنده باشد. حتی المقدور توأم با پیشنهاد باشد و تقویت کننده هیات مذاکره کننده در سیاست خارجی باشد.
یک زمانی یک بخشداری گفته بود ما آنقدر فقیریم که مدرسه را در چادر برگزار میکنیم. من میگویم این مسئله را بگونهای دیگر هم میتوان گفت. میتوانستیم بگوییم ما آنقدر برای علم اهمیت قائلیم که حتی وقتی ساختمان برای مدرسه نداشتهایم در چادر کلاس درس را برگزار میکنیم. هر دو یکی است. یکی با بار منفی و دیگری با بار مثبت.
منبع: پارس
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.