"اسوه حلم" سروده آیت الله صافی گلپایگانی در وصف امام حسن مجتبی (ع)
خبرگزاری تسنیم: آیتالله صافی گلپایگانی در سروده ای با عنوان " اسوه حلم" به مناسبت میلاد دومین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت در مدح امام حسن مجتبی(ع)، به ساحت مقدس پیشوای دوم ابراز ارادت کرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، آیت الله صافی گلپایگانی در سروده ای با عنوان " اسوه حلم" به مناسبت میلاد دومین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت در مدح امام حسن مجتبی(ع)، به ساحت مقدس پیشوای دوم ابراز ارادت کرد.
آن که حــریمش حَرَم کبــریا است * خاک درش کعبــه اهـــل وفا است
آن کـه سراپا همه لطف است و مهر * وآن که دلــش منبـع فیض خدا است
شخــص شـــرف گـــوهر بحر کَرَم * وآن کــه رخـش آینـه حـقنما است
اُسوه حلــم است و مُـدارا و صــبر * مظهر بخشایش و صلح و صــفا است
عیـن کــــمالات و خـــصال نــکو * معـــدن ایثـار و گذشت و حیا است
آن که پس از شــاه ولایــت عـــلى* مقصـــد و مقصــود ز دو انـمّا است
آیــهة تطهیـــر و فــمن حاجــک * ســـورهاى از منقبتــش هل أتى است
عالـــم تفسیــر و بطـــون کتـــاب * گـــواه آن کـــریمه قــل کفى است
عــارف اســـماء و صـــفات خــدا * وارث عـــلم نبــى مصطــــفى است
واقــف اســرار حـــدوث و قـــدم * ماحــصل خــلقت ارض و سما است
همــچو مسیحــا سُخنش روح بخش * گُمشـدگان را سـوى حق رهنما است
در کــف امــرش همه کون و مکان * تابــع فرمــان جنابــش قضـــا است
ز ابر عطــایش همــگان بهـــرهمند * غــم زدگـان را کرمش غم زدا است
همــچو نبــى صــاحب صفح جمیل * مُلتــزم عهـــد الست و بــــلى است
هر کــه شد از معـــرفتش بى نصیب * هر عمــل آرد هدر است و هبا است
شبــه نبــى شبــل علــى شیــر حـق * زاده نیــک اختــر خیـرالنساء است
مرقــد پاکــش کــه کنـون در بقیع * مُنهـــدم از ظُــلم گروهـى دغا است
مطلــع انـــوار و مطــاف ملـــک * قبــله آمــال همــه اصفیـــــا است
صاحب این وصف و علامات کیست؟ * کاین همهاش قدر و مقام و بهـا است
سبــط مهیـــن حافظ شـــرع مبـین * سیّـد خــوبان حــسن مجــتبى است
گــرچــه بــه تعظیــم مقـام حسین * هر چــه بــگویند بــجا و روا است
دیــن ز فــداکارى او زنــــده است * پیشــرو و سیّــد اهــل ابـــــا است
حلــم حســن نیــز در احیــاى دین * نقــش عظیمش نه کم از کربلا است
موقــف او مــوقف جــانکاه بـــود * صبـــر در آن تلـختر از هر بلا است
زخــم زبــان، تیـــر ملامت ز خلق * سختتر از تیغ و سنـان عــدى است
دیـــد کــه احوال دگر گونه است * عصر نــه عصر عــلى مــرتضى است
مالــک اشتــر شـد و عمّـــار رفت * دیـــن خــدا مسخــره اشقیــا است
غیـــر تنـــى چنـد ز اصحاب صدق * کــه شیوهشان ثبات عهد و وفا است
بقیــه پیمــان شــکن و دیـن فروش * خیانــت و نفاقشـــان برمـــلا است
منحــرف از حـق شده خرد و کلان * قلــوبشان اسیـــر جـاه و هـوا است
حـــیله و جوّسـازى و مکر و فریب * سیــاست زادهی هنـــد دغـــــا است
راه دگـــــر بایــــد و برنامــــهاى * دست به پیـــکار زدن نابجـــا است
در آن شرایـــط و چنـــان جوّ حادّ * که عقــل، مغلوب هوسهاى ما است
عــزم رســـل باید و صبـــر بزرگ * تا بتـــوان کـــرد چنانچه سزا است
گـــروه ظاهــرنـــگر تنـــــــدرو * کـه کارشان زعقل و بینش جدا است
فتنـــهگر و کــــجنظر و بــــىادب * شعــارشان نعره و بانگ و صدا است
فضـــول و بــىمایه و مغرور و دون * کــه هــر چه گویند همه ادعا است
بـــىخبـــر از مــآل کـــار امـــام * که خیر دین است و رضاى خدا است
زخـــم زبانها بـــه جنابــش زدند * که راه تو نیست صواب و خطا است
لیـــک نیفتـــاد به عـــزمش خـلل * مــرد خــدا را به خـــدا اتکا است
آنــکه خــدا را نفروشـــد به خـلق * چه بیمش از سرزنش ماسـوا اســـت
خــلاف آراء عــوام آن کــه کــرد * شجـــاعتش شجـــاعت انبیـــا است
گـــزینش مــــوضع حـــــسّاس او * گـــزینش رنـــج و غـم و ابتلا است
اى مـه بــرج شـــرف و مجــد دین * اى کــه بــه تو عالم امکان بپا است
قــدوهی ابـــرار و جمـــال وجـــود * پـرتوى از نور تو شمس الضحى است
کـــار تـــو و راه تــــو اســلام را * بـــدون شـــک مایه عز و بقا است
روى شــما مصحـــف انـــوار حـق * بـــوى شما قوت دل و جان فزا است
در گــه تــوصیف و ثنــــاى شــما * منطـــق و اندیشـــه مـا نارسا است
فـــارغم از فکـــر بهشـت و جحیم * تا کـــه مکــانم سر کـوى شما است
اى کــرم و لـــطف و عطایـت عمیم * خــاک درت چشــم مرا توتیا است
«لطفى صافى» است کمینـــه غـــلام * هر آن کــسى را که ز اهل ولا است
انتهای پیام/ ب