فتنهگران در حال بازتولید فتنه هستند
خبرگزاری تسنیم: سید عبدالله متولیان پژوهشگر علوم سیاسی و استاد دانشگاه در گفتوگو با رسالت ابعاد پیچیده فتنه را در سال ۷۸ و نیز ۸۸ تشریح کرد. او از باب آینده پژوهشی پیشبینی کرد که فتنه جدیدی در راه است و فتنهگران در حال بازتولید فتنه هستند.
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم، سید عبدالله متولیان پژوهشگر علوم سیاسی و استاد دانشگاه در گفتگو با رسالت ابعاد پیچیده فتنه را در سال 78 و نیز 88 تشریح کرد. او از باب آینده پژوهشی پیشبینی کرد که فتنه جدیدی در راه است و فتنهگران در حال باز تولید فتنه هستند.
چکیده
بیشک دشمنشناسی از محوریترین مباحث در موضوع دفع و رفع تهدیدها و دفاع از یک ملت به شمار میآید چه بسا امتهایی که در طول تاریخ در اثر غفلت از دشمنان و فقدان آگاهی و بصیرت لازم سیاسی و اجتماعی در شناخت توطئهها و اتخاذ مواضع به موقع و صحیح توسط نخبگان و خواص آن جامعه به سرنوشتی هلاکت بار گرفتار شدهاند در این راستا، مقام معظم رهبری در نوروز سال 86 در مشهد مقدس و در تبیین دشمنشناسی میفرمایند: "ما دو دشمن داریم یک دشمن، دشمن درونی است، یک دشمن، دشمن بیرونی است، دشمن درونی خطرناکتر است."
تحولات پیش آمده در کشورمان قبل و بعد از انتخابات دهم ریاستجمهوری اسلامی هر فرد هوشیاری را به فکر وا میدارد که چرا در حالی که 22 خرداد تبدیل به حماسه ملی شد و شور و شعور ملت را به نمایش گذاشت برخی نخبگان سیاسی را نه شوری بود و نه شعوری؟ چرا اصحاب فتنه بدون ارائه هیچگونه سندی مبنی بر تقلب در انتخابات بر طبل ابطال مصرانه میکوبیدند؟
چرا در راه خواستههای به ناحق خود مسیر قانونی را طی نکردند؟
چرا به صورت غیرقانونی به تجمعات و آشوبهای خیابانی و لکهای دامن زده و اسباب نفوذ تروریستها و اشرار در بین جمعیت و ناامن کردن شهر شدند؟
این چراها ودهها چرای دیگر سئوالاتی است که ذهن هر انسان منصف و مومن به انقلاب و ارزشهای آن را اشغال کرده است.
تحرکات گسترده اصحاب فتنه در درون بعد از انتخابات که بیشتر به انتحار سیاسی شباهت داشت بر ابهامات مردم افزود.
یکی از ضرورتهای مورد تاکید مقام معظم رهبری بصیرت به عنوان قطب نمای شناخت فتنهها و مقابله با جنگ نرم است.
تمامی مستندات موجود و اقدامات صورت گرفته از سوی اصحاب فتنه هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که آنان قصد براندازی نرم یا کودتای رنگین داشتهاند.
در این راستا با نظر به آموزههای ولایی در بازه زمانی پس از انتخابات تاکنون شناخت ابعاد فتنه، حفظ وحدت، دوری از تهمت آلوده شدن فضای سیاسی و دوری رسانهها از تهمتزنی به مسئولان نظام، از وجوه مسئله مهم بصیرت است.
نگاهی گذرا به تاریخ 35 ساله انقلاب اسلامی نشان میدهد که سلسله توطئههای و فتنههای خارجی و داخلی همگی کاملا به هم مرتبط بوده و به صورت زنجیره و به تدریج در مسیر تکمیلتر و پیچیدهتر شدن حرکت کردهاند.
بدیهی است و عقل سلیم نیز حکم میکند که دشمن هرگز دست از دشمنی بر نخواهد داشت و باید به طور طبیعی در آینده منتظر توطئههای خطرناکتر و فتنههای پیچیدهتر از سوی دشمن خارجی و عوامل داخلی آن باشیم.هدف اصلی این گفتگو معطوف به عبرت گرفتن از فتنههای پیشبینی و تلاش برای کشف شاخصههای فتنههای احتمالی بعدی است امید که موثر و مفید به فایده باشد. این گفتگو را در زیر میخوانیم؛
با عنایت به موضوع بحث یعنی بررسی فتنه88 و پیشبینی فتنههای بعدی لطفا تعریف درستی از فتنه ارائه فرمایید.
متولیان: فتنه در لغت به معنای سوزاندن یک چیز با آتش است. در اصطلاح دینی فتنه به معنای شرایطی است که موجب آزمایش و امتحان است. در قرآن کریم فتنه در قالب 16 مفهوم و معنا به کار رفته است که عبارت است از: شرک، کفر، گمراه کردن، کشتن، بازداشتن، گمراهی، عذرخواهی، فضا، گناه، بیماری، عبرت، عقوبت، آزمایش، عذاب، شکنجه، سوزاندن و دیوانگی و در روایات نیز در هفت معنابه به کار رفته است که مشتمل است بر: عدم میانهروی در دین، مشغول شدن به یک چیز و باز ماندن از یک چیز مهمتر از آن، جنگ و اختلاف میان فرقههای مسلمان، آزمایش و امتحان، گسترش بلا و گناه آن، بازگشت از دین و انجام معصیت به جای طاعت، کشته شدن و آزار دیدن.
بیشک یکی از مقولههای سیاسی اجتماعی که تقریبا تمامی حاکمیتها با آن دست به گریبان هستند، مسئله فتنه و فتنهانگیزی است که در شرایط خاص محیطی و سیاسی اجتماعی امکان ظهور و بروز پیدا میکند و اقتدار حاکمیت را با چالش جدی مواجه میکند. کشور ما ایران به دلیل نظام سیاسی منحصر به فردی که دارد و به دلیل کینه و عداوتی که غرب با این نظام به عنوان بزرگترین دشمن سلطه خود دارد بدیهی است که از این قاعده مستنثی نیست و در 35سال گذشته نیز شاهد نمونههای بزرگی از فتنه در کشور بودهایم.
فتنه از شبهه شروع میشود، امیرالمومنین که خود قربانی فتنههایی شد که پس از رحلت رسول خدا به وجود آمد جامعه را از افتادن در مسیر فتنه بر حذر میدارد و هشدار میدهد. سه جنگی که بر علی (ع) تحمیل شد همگی دعواهای جناحی بود و اصلا دعوای حق و باطل و کفر و ایمان نبود لذا از آن تعبیر به فتنه میشود.
فتنهای یعنی مسئلهای که نه فقط عوام که خواص نیز در آن به اشتباه میافتند. فردی که علی (ع) را ترور کرد نه تنها کافر نبود بلکه از سربازان علی بود و مجاهدی رزمنده بود و شمشیری که سر جگر گوشه رسول خدا (ص) حضرت امام حسین (ع) را بریده و بر سر نی کرد شمشیر عالمی بود که 35 سال قبل از آن جزء فرماندهان و افسران علی (ع) بود اما بعد در کربلا در صف افسران یزید وارد شد پس هیچ کس نباید به سابقه خود تکیه و اعتماد کند و در فتنه سابقه فتنهگران معیار درستی برای ارزیابی و درستی اعمال آنان نیست.
در فرهنگ سیاسی اسلام و بطور مشخص سیره علوی چه نصیری از فتنه و فتنهگری وجود دارد؟
متولیان: حضرت علی (ع) میفرماید: شیطان با هیچ کس شوخی ندارد و سراغ همه میرود.
آن حضرت در خطبه دوم نهجالبلاغه در تشریح فتنه میفرمایند: فتنه چونان شتری مست مردم را پی در پی پایمال میکرد و ناخن در ایمان آنان میزد... فتنه که میآید چند چیز نیز به دنبال آن میآید:
اول: تردید و شک و دو دلی در باورهای آحاد مردم.
دوم: شعلهور شدن آتش اختلاف در بین مردم و مسئولین.
سوم: بیثباتی و تزلزل در ایمان.
چهارم: گم کردن دوست و دشمن و مخلوط شدن دوست و دشمن.
حضرت علی (ع) در خطبه 50 نهجالبلاغه دو عامل را نقطه شروع فتنه میدانند اول بعد نفسانی یعنی خودخواهی. افرادی پیدا میشوند که خود محورند، دیکتاتورند، منفعت طلبند و فقط دنبال قدرت و پیروزی خودشان هستند و دوم اینکه شروع فتنه از بدعت نظری در مفاهیم است (یعنی تغییر دادن اصول یا تحریف آن). یک عده در اصول و مفاهیم بدعت میگذارند و آن را تحریف میکنند و عدهای هم برای قدرتطلبی و دنیا خواهی پیش میآیند و با فتنه همراه میشوند.
حضرت علی میفرمایند: اگر باطل با حق در نیامیزد و مخلوط نشود حق طلبان به راحتی آن را تشخیص میدهند و کار باطل پیش نمیرود. ولی در فتنه، فتنهگران اندکی از حق و باطل را میگیرند و آن را مخلوط میکنند.
حضرت علی (ع) در خطبه 151 نهجالبلاغه میفرمایند: مردم، شما هدف شدید و مورد آماج بلا و امتحان هستید بیدار شوید و از مستی وفور نعمت و از سختی عقوبت بترسید، آن گاه که غبار شبهه برانگیزد بر جای خویش بماند، حرفی نزنید و اقدامی نکنید و اگر نمیتوانید حق و باطل را تشخیص دهید براساس تعصب و احساسات موضع نگیرید... و در خطبه 93 میفرمایند: فتنه زمانی که میآید از روبهرو شناخته نمیشود، وقتی که تمام میشود از پشت سر شناخته میشود و یا در جای دیگر میفرماید: ای مردم امام حاکم خود را در این فتنهها تنها مگذارید تا بعدها خود را سرزنش نکنید خود را در آتش فتنهای که پیشاپیش آن رفتهاید بیاندیشه در میآورید، همانا من برای شما چراغم در تاریکی، هر کس در تاریکی است و حق را از باطل نمیشناسد به این چراغ بنگرد، (به من بنگرد و راه را بیابد)... در فتنه دلهای سابقا مومن، دو دل و سست میشوند، مردان سالم، گمراه میشوند، رای درست و نادرست در هم میآمیزد، فرزند با پدر کینه میتوزد، پدر و فرزند علیه یکدیگر کینه میورزند.
در زمان حضرت علی (ع) یکی از مواردی که خود آن حضرت آن را فتنه نامیدند، شورش جمل بود که منتهی به جنگ جمل شد و حضرت علی (ع) از مردم خواستند که آن را سرکوب کنند و طی نامهای به مردم کوفه نوشتند که دیگ آشوب به جوش آمده و فتنه آغاز شده است، همه به سوی رهبر خود بشتابید و در جهاد علیه فتنه شتاب کنید که تاخیر خطرناک است.
دشمنان حضرت علی (ع) در جنگ جمل جزء خوشنامترین و خوشسابقهترین افراد و اصحاب پیامبر بودند. حضرت علی (ع) فرمودند: حق را با آدمها نسنجید بلکه آدمها را با حق مقایسه کنید ملاک حق و باطل را بشناسید تا بفهمید چه کسی حق است و چه کسی باطل وگرنه اگر ملاک شما اشخاص باشند باید بدانید که اشخاص لغزش دارند.
با توجه به اینکه فتنه یک شبه تولید نمیشود و در بستر زمان شکل میگیرد قدری درباره پیشنیه فتنه در زمان حضرت امام توضیح دهید.
متولیان : با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران چند جریان به مخالفت جدی با نظام مبتنی بر ولایت فقیه از یک سو و حضور روحانیت در عرصه سیاست و حکومت برخاستند که (علاوه بر گروهکهای ملحد و محارب)، نهضت آزادی، جبهه ملی، سازمان مجاهدین خلق ایران (گروهک منافقین) و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و... عمدهترین این جریانات سیاسی را تشکیل میدادند.
در میان جریانات مذکور سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در حقیقت به روز شده همان گروهک نفاق بود و به هیچ عنوان به ولایت فقیه و روحانیت اعتقادی نداشت، توانسته بود با پنهان کردن دو ویژگی فوقالاشاره، از میان یاران اصلی انقلاب و جوانان مستعد یارگیری کرده و تقریبا تمامی پستهای حساس و کلیدی امنیتی نظام در سپاه و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور را به اشغال خود در آورد.
سازمان مجاهدین (انقلاب) به منظور رهایی از موج روانی ایجاد شده در جامعه در گام نخست از حضرت امام تقاضای نماینده کرد و امام خمینی (ره) حضرت آیتالله راستی را به عنوان نماینده خود در سازمان منصوب نمود که وی نیز پس از چندی، انحلال سازمان را به حضرت امام خمینی (ره) پیشنهاد نموده و با موافقت امام (ره) سازمان منحل شد لیکن هسته مرکزی سازمان (همان کسانی که با تغییر کلمه "خلق" به کلمه "انقلاب اسلامی" سازمان مجاهدین "انقلاب اسلامی" را پیریزی کرده بودند) انحلال سازمان را نپذیرفته و بر ادامه فعالیت حزبی خود اصرار ورزیدند و در نتیجه مجددا، سازمان به مخالفت با روحانیت و ولایت فقیه متهم گردید.
در گام دوم سازمان مجاهدین (انقلاب) با هدف برون رفت از بنبست به وجود آمده با استناد به فرمایشات حضرت امام خمینی (ره) (اسلام مستضعفین و پا برهنگان در مقابل اسلام سرمایهداری و بازار و اسلام آمریکایی) موجی از عملیات روانی را در جامعه طراحی نمود و با زیرکی و شیطنت تمام نظام روحانیت را به دو بخش طرفداران سرمایهداری و طرفداران مستضعفین تقسیم نمود و جالب اینکه در این عملیات روانی رئیسجمهور وقت (حضرت آیتالله خامنهای) را به عنوان راس و سمبل اسلام سرمایهداری معرفی کرد و از طرف دیگر با نزدیک کردن خودشان به روحانیون کمتجربه که به عنوان مجمع روحانیون مبارز شکل گرفته و اغلب در دستگاههای مرتبط با رهبری و در بیت حضرت امام (ره) مشغول به فعالیت بودند، توانستند خود را به عنوان مدافعان اصلی نظام ولایت فقیه و طرفداران اسلام مستضعفین و اسلام کوخنشینان و طرفداران روحانیت انقلابی به مردم معرفی نمایند و به این ترتیب اولین فتنه در درون روحانیت شکل گرفت (اگرچه، چنانچه مجمع روحانیون مبارز که بازیچه و آلت دست اهداف سازمان مجاهدین انقلاب) قرار گرفته بود به توصیههای حضرت امام خمینی (ره) گوش میکرد و اختلاف را به حوزه عقیده نمیکشاند و هواهای نفسانی را در اختلافات دخالت نمیداد اصل اختلافات فی مابین قطعا به نفع نظام میبود.)
سازمان مجاهدین (انقلاب) با عنایت به تصویب شورای رهبری قانون اساسی نسبت به تداوم فتنه پس از حضرت امام (ره) نیز مطمئن بود لیکن در سومین گام جهت رفع نگرانی در اقدامی پیچیده و با همکاری برخی از رجال سیاسی (علیرغم مخالفت حضرت امام (ره) موفق به انتصاب، آقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری شده و حلقههای فتنه را برای بعد از حضرت امام (ره) نیز کامل نمود. به این ترتیب سازمان باحضور در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اطلاعاتی، امنیتی و نظامی و حتی حضور غیرمستقیم در بیت حضرت امام (ره) مطمئن بود که به راحتی میتواند جریان امور را به هر شکلی که بخواهد رهبری نماید، به عنوان مثال دستهبندیهای سیاسی درون نظام هم بر اساس مدل سازمان در آن سالها به راست و چپ تقسیم شد. حتی امروزه علیرغم گذشت بیش از 28 سال از انفجارات حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری هنوز ساحت سازمان مذکور از ابهام دخالت در انفجار فوق کاملا تطهیر نشده و کماکان برخی از سیاسیون دخالت آنان را در انفجارات کلان نظام (همانند گروهک منافقین) دور از مدار عقل نمیدانند و بر پیگیری دستگاههای امنیتی و قضائی در این خصوص تاکید دارند.
یکی دیگر از اتهامهای سازمان، فتنه خوراندن جام زهر به حضرت امام (ره) و پذیرش قطعنامه و آتش بس با همکاری عوامل و اعضای قدیمی خود بود (همان تیمی که فتنه قبل و بعد از انتخابات سال 88 را به صورت راهبردی و حتی در سطح تاکتیک اداره میکردند).
حضرت امام خمینی (ره) به محض مفارقت از فضای سنگین جنگ تحمیلی به تخریب و نابودی سه ضلع مثلث فتنه پرداخت و در مرحله اول منتظری را از سمت قائم مقامی عزل نمودند.
با پایان یافتن جنگ تحمیلی و آغاز دوران بازسازی طبیعی است که شکل فتنه تغییر کند خواهشمندیم در خصوص نوع و اندازه فتنه در دوران پس از جنگ توضیح دهید و اصولا آیا فتنه دوران پس از جنگ ارتباط ساختاری با فتنههای زمان امام راحل دارند یا خیر؟
متولیان : با شروع دوران ولایت امری حضرت آیتالله خامنهای حفظالله، جریان فتنه، اگر چه به ظاهر از صحنه سیاست حذف شدند ولی در باطن، دور جدید فعالیتهای پنهان و برنامهریزی شده و دوران یارگیری آنان آغاز شد:
- توسعه مراودات و همکاریهای به ظاهر فرهنگی با کشورهای غربی
- سفر به کشورهای غربی بویژه آمریکا و انگلیس و اخذ تماس با مراکز علمی، تحقیقاتی، پژوهشی، مطالعاتی و در واقع مراکز جاسوسی نظیر: موسسه آلبرت انیشتین، موسسه ملی دموکراتیک در امور بینالملل(NDI)، موسسه بینالمللی جمهوری (IRI)، بنیاد بینالمللی سیستمهای انتخاباتی (IFDS)، شورای مطالعات بینالمللی و تبادل (IREX)، خانه آزادی (Freedom House)، بنیاد ملی دموکراسی، بنیاد جامعه باز (OSI)، مرکز سابان (ISCB)، موسسه آمریکن اینترپرایز، بنیاد دفاع از دموکراسیها و دهها موسسه و مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی آمریکایی و غربی موثر در عملیات جنگ نرم و ملاقات با عناصر اصلی و مدیران مراکز و موسساتی نظیر: جین شارپ، مایکل لدین، مایکل روئین، ریچارد پرل، دانیل پایپس، مارتین کرامز، جیمز فیلیپس، جان سی هولمن، رابرت کگان و... .
- ایجاد و راهاندازی حلقههای متعدد فرهنگی، رسانهای نظیر حلقه کیان، خانه احزاب، خانه هنرمندان و... .
- اعتمادسازی در دولت سازندگی و ورود در عرصه فعالیتهای اقتصادی و به دست گرفتن نبض امور و بویژه ورود به عرصه برنامهریزی نظام.
- انجام پروژه حزبسازی بویژه حزب دولتی کارگزاران سازندگی که صرف نظر از افراد معتقد به نظام و ولایت، باید گفت ریشه این حزب نیز مانند اسلاف خود یعنی منافقین و سازمان مجاهدین (انقلاب) به ولایت فقیه و روحانیت اعتقادی نداشته و صرفا با هدف ارائه الگوی اقتصاد لیبرالیستی و غربی پا به عرصه وجود گذاشت.
- تلاش برای ورود به سنگر مجلس شورای اسلامی و پیگیری و انجام پروژههای شبیخون و ناتوی فرهنگی مشتمل بر واتیکانیزه کردن و ارائه مدلی نظیر مسیحیت کاتولیک و در حقیقت تبعید روحانیون به شهر قم به عنوان واتیکان اسلام، آندولیزه کردن و ترویج بیبند و باری و هرزگی و لاابالیگری در میان مردم بویژه نسل جوان، سکولاریزه کردن و پیگیری مباحث ضرورت جدایی دین از عرصه سیاست و حاکمیت.
- ورود به مرکز پژوهشهای ریاست جمهوری و تئوریزه کردن مبانی فکری نئولیبرالیسم غربی و گسترش اندیشه التقاطی در بین نسل جوان.
- تکثیر و گسترش روزنامههای زنجیرهای که همگی از یک مرکز و هیئت تحریریه مرکزی تغذیه فکری میشدند.
با اتمام دوره 8 ساله ریاست جمهوری جناب آقای رفسنجانی، جریان فتنه با طراحی مدل قرمز و آبی و قراردادن خاتمی در مقابل ناطق نوری و ترویج و انتساب ناطق به جبهه راست (که ساخته و پرداخته سازمان مجاهدین بود) موفق شد رای مردم را برای خاتمی اخذ نماید و با مصادره حماسه و رای 22 میلیونی مردم به نفع جریان فتنه و با عنوان حماسه دوم خرداد موج جدیدی از میکروپلیتیک میلها را با هدف تغییر میل و علاقه مردم از ارزشهای دینی و ملی به میل آنان به ارزشهای لیبرالیستی غربی نظیر خوی اشرافیگری، بسط و توسعه آزادیهای افراطی و بیبند و باری غربی، هجمه به باورهای مردم و... را سازماندهی نماید.
با توسعه و گسترش فعالیتهای اصحاب فتنه در دوران خاتمی و با سوءاستفاده از فضای گفتمان سیاسی جامعه آن روز، بالاخره چهارمین مولود نامشروع جریان فتنه و نفاق با نام جبهه مشارکت ایران اسلامی (که همانند سه حزب منافق قبلی با عدم اعتقاد به حکومت دینی و ولایت فقیه و روحانیت و با قصد براندازی حکومت دینی پا به عرصه وجود گذاشته بود) و با صراحت بیشتر به اردوگاه اندیشه ولایی و مشخصا به حضرت امام (ره) حمله شد: به شواهد دقت کنید؛
- روزنامه جهان اسلام: "مبانی و اصول آیتالله خمینی (ره) که متکی به فقه و سنت شیعه است دیگر کار آمد نیست و در شرایط فعلی نمیتواند جوابگو باشد و بین مسائل جدید و اندیشه امام (ره) تعارض وجود دارد."
- ماهنامه آبان: تاریخ مصرف نظرات سیاسی امام خمینی (ره) گذشته و مربوط به دوران ماقبل مدرن و زاییده افکاری عامیانه و قدیمی است.
- روزنامه صبح امروز با مدیریت سعید حجاریان ضمن مخالفت با نامگذاری سال 78 به نام حضرت امام (ره) دلیل آن را رویگردانی گروههای خط امام (ره) از حضرت امام (ره) دانسته و مینویسد: "علت اصلی برگشت از دیدگاههای حضرت امام خمینی (ره) این بود که اصلا مردم و جوانان این روش را نمیپذیرفتند و ثانیا امام طرفدار جامعه تک صدایی و تک حزبی بود که با مواضع بعدی گروههای خط امام تطابق نداشت ثالثا ایدههای امام فقط برای ایجاد انقلاب،مفید بود و از آن ایدهها برای استمرار جمهوری اسلامی نمیشود استفاده کرد."
- روزنامه دولتی ایران (سال 77): تقلید از امام کورکورانه بوده است.
پس از دوم خرداد شاخصه اصلی عملکرد مطبوعاتی و تبلیغاتی اصحاب فتنه به هجمه به دین و اعتقادات دینی، حمله به فقه و احکام شریعت، تهاجم به ارزشها، ترویج ابتذال و اباحهگری و تخریب چهره امام (ره) و هجمه به ولایت فقیه گسترش یافت:
- "اصلیترین مانع اصلاحات آن است که در ایران هنوز خدا نمرده است."
- "عامل دو دهه عقب ماندگی ایران افکار امام (ره) است."
- "دوران پیروی از افکار امام (ره) سپری شده است."
-"فرهنگ بسیجی خشونت آفرین است."
- "امامان 12 گانه نیز قابل انتقاد هستند."
- "علیه خدا هم میتوان دست به راهپیمایی و تظاهرات زد."
- قطع رابطه با آمریکا، خواسته تحمیلی یک نفر بر کل مردم ایران است، دوران تکگویی به سر آمده است.
- حکومت ولایی با حکومت جمهوری در تعارض است.
-نظریه کشف در باب ولایت فقیه (دیدگاه امام خمینی (ره)) غیرعملی و مخالف امنیت ملی است.
- جامعه ولایی انحصارگر و مستبد است.
- ولایت فقیه یعنی خودکامگی و توسعه سیاسی نفی خودکامگی است.
- نظریه عینیت سیاست و دیانت زاییده افکار عامیانه و قدیمی است.
- امام خمینی و شهید نواب صفوی خشونتگرا و کسروی و حکیمیزاده اصلاحطلب بودهاند.
- ولایت فقیه همان دیکتاتوری صالحان است و نظام جمهوری اسلامی به عنوان دستاورد بزرگ بشریت، بهترین راه برای جلوگیری از دیکتاتوری است.
این روند در نقطه اوج خود به غائله 18 تیر 78 منتهی شد، غائلهای که بدون هیچگونه تردید در آن مقطع دگرگونی نظام اسلامی را پی میگرفت که البته با حضور جوانان مومن و انقلابی و در قالب نسل سوم که همگی به دست توانای مقام معظم رهبری و در دوران بسترسازی فتنه تربیت شده بودند خنثی شد و در واقع انقلاب سوم و با موجی به مراتب قویتر و گستردهتر از دو انقلاب قبلی و با بصیرت و آگاهی جامع نسبت به نظام ولایی در چهارشنبه 23 تیرماه 78 شکل گرفت.
در واقع راهپیمایی 23 تیرماه 78 اعلام حضور نسل سومیهای انقلاب بود که در مقابل موج فتنه و هتاکی و پرده دری اصحاب فتنه از یکسو و یاس و ناامیدی خواص جبهه حق، پا به میدان دفاع از ولایت و ارزشها و دستاوردهای انقلاب اسلامی گذاشته بودند و خیلی زود توانستند در اوج ناباوری و در زمانی کوتاه چراغ امید را در دل مومنین روشن کنند و پس از پیروزی در دومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در سراسر کشور نوار پیروزیهای پی در پی را در اردوگاه و جبهه حق به نمایش بگذارند.
در نیمه دوم سال 78 کشور ما شاهد انتخابات مجلس ششم بود ولی تمامی دستگاههای پاسخگو به شورای نگهبان (نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، قوه قضائیه) در فتنه قتلهای زنجیرهای و فتنه 18 تیر 78 آسیب جدی دیده بودند فلذا تمامی استعلامات شورای نگهبان در خصوص کاندیداهای مجلس با عنوان "فاقد سابقه" بینتیجه ماند و تمامی اصحاب فتنه که در انتخابات در سطح کشور ثبت نام کرده بودند تایید صلاحیت شده و تقریبا تمامی آنان به مجلس ششم راه یافتند و از این زمان به بعد اصحاب فتنه، تحرکات و اقدامات خود را از طریق تریبون مجلس ششم پیگیری کردند" فهرست برنامههای آنان به شرح زیر بود؛
1- پروژه تغییر حاکمیت از درون
2- پروژه ناکارآمدسازی حاکمیت دینی
3- ایجاد شکاف "دولت، ملت" یا رویگردانی اجتماعی
4- پیگیری غائله قتلهای زنجیرهای با هدف تضعیف ارکان امنیتی نظام مشتمل بر ناجا، واجا، قوه قضائیه و صدا وسیما و.... .
5- پیگیری جدی طرح رفراندوم و بازنگری در قانون اساسی به منظور حذف ولایت فقیه
6- پیگیری جدی الگوهای نئولیبرالیستی غربی و اشاعه فرهنگ سکولاریستی و اباحهگری
7- توسعه فرهنگ تولید فساد اقتصادی و به وجود آمدن نوکیسههای دولتی و ظهور پدیده آقازادهها و چپاول و غارت ثروت مردم
8- دستاندازی به اموال و املاک دولتی و تصاحب کارخانهها و... با استناد به اصل 44 قانون اساسی و....
9- گسترش شبهه و تحریفات و تهاجم هماهنگ شبکههای سیاسی و فرهنگی به فرهنگ عاشورا، ائمه اطهار (ع)،
امام خمینی (ره)، دفاع مقدس، قانون اساسی و...
10- تلاش گسترده در جهت انجام پروژه "براندازی پارلمانی".
11- ...
اصحاب فتنه کوشیدند تا مبانی فکری انحرافی خود را از طریق ساختارهای حکومت نهادینه و قانونمند نمایند و از طریق شبکه گسترده مطبوعات زنجیرهای آن را به گفتمان اصلی نظام اسلامی تبدیل کنند. کارگاههای توسعه سیاسی وزارت کشور در سالهای 76 و 77 با محوریت تاجزاده، حجاریان و همکاری سایر عناصر حلقههای فتنه فرصتی بود تا آن مبانی فکری با استفاده از ساز و کار و بودجه و امکانات دولتی نهادینه و به تعبیری دگردیسی و تحول در نظام، از درون ساختارهای نظام آغاز شود. برخی از اصول این کارگاهها، زاویه فکری عناصر تشکیل دهنده آن را با مبانی نظام دینی کاملا آشکار میکند.
همان کسانی که با طرح قتلهای زنجیرهای سعی کردند فضای جامعه را ملتهب و غبارآلود کرده و با طرح حاکمیت دوگانه و بعدها با لوایح دوگانه (دوقلو) کوشیدند این تغییر و عبور از نظام دینی را با ابزار قانونی دنبال کنند، با کمرنگ کردن و بعضا ضدیت با مقوله دین در نظام اسلامی به اصالتهایی تکیه زدند که نشاتگرفته از اندیشه اومانیستی (انسان محوری) بود.
- اصالت برابری: یعنی عدم برتری افراد نسبت به یکدیگر از لحاظ حق حکومت بر دیگری.
- اصالت رضایت: به معنی اینکه مشروعیت قدرت به رضایت مردم در پیروی از آن بستگی دارد.
- اصالت قانون: انسانها از قوانینی که خود وضع کردهاند تبعیت میکنند ولاغیر.
- اصالت حاکمیت مردم: تنها منبع مشروعیت، قدرت اراده مردم است که میتوانند رضایت یا عدم رضایت خود را از عملکرد حکومتها اعلام دارند.
یافتههای کارگاههای چهارگانه توسعه سیاسی در عرصه مطبوعات زنجیرهای تجلی عینی مییافت.
با انجام طرحها و پروژههای متعدد گسترده که تنها بخشی از آنها به عنوان نمونه بیان شد، جریان برانداز و فتنه سرمست از پیروزی در تمامی حوزهها، با ارائه لوایح دوقلو برای محدود کردن اختیارات ولایت فقیه در نظام و در حقیقت برای انهدام حکومت دینی (با عنوان اینکه حکومت دینی مانع جدی استقرار دموکراسی است) خیز برداشتند. اما خیلی زود و از سال 82 آرزوهای اصحاب فتنه به کابوس تبدیل شد و با پیروزی اصحاب عاشورایی جبهه حق در انتخابات دومین دوره شورای اسلامی شهر و روستا جریان معکوس شد و نوار پیروزیهای پی در پی جبهه حق در انتخابات مجلس هفتم و ریاستجمهوری نهم ادامه یافته و موجی از شادی و شعف همراه با امید و باور به پیروزی ولایتمداران سراسر ایران اسلامی را فراگرفت و فتنهانگیزان، سنگرهای خود را یکی پس از دیگری از دست دادند.
آخرین امید اصحاب فتنه زمانی به ناامیدی تبدیل شد که در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی در شهر تهران لیست فتنهگران با تابلو و نماد "یاران خاتمی" با "نه" بزرگ ملت مواجه شد و مردم حتی به یک نفر از لیست مذکور هم اقبال نشان ندادند.
به نظر شما علت لجاجت فتنهگران در انتخابات سال 88 و اصرار بر راه باطل خود چه بود؟
متولیان : اقبال مردم به شعارهای اصولگرایی و دفاع از ارزشهای انقلاب و عدم اقبال از شعارهای واگرایانه فتنهگران و زراندوزان، ریاکاران و... (که هیچ اعتقادی به نظام دینی نداشته و عملکرد طول دوران انقلاب آنان نیز موید و گواه این مدعاست) و شکستهای سنگین و پی در پی آنان سبب شد که حلقههای چندگانه فتنه با هم پیوند خورده و برای جلوگیری از حذف از عرصه سیاسی کشور چاره را در تغییر شعارها و تغییر گفتمان ببینند و از آغاز سال 85 با تشکیل ستادهای سری و انجام عملیات روانی گسترده روی مردم و مسئولین و روحانیون در جهت تخریب چهره دولت نهم، خود را برای حضور منافقانه در انتخابات دهم آماده میکردند. برخی از مهمترین محورهای عملیات روانی دشمن (برگرفته از فرمایشات رهبر معظم انقلاب) که در مقطع قبل از انتخابات دهم به کار گرفته شد به این شرح است:
1- مرعوب کردن مسئولین و شخصیتهای سیاسی و نخبگان کشور
2- تضعیف اراده عمومی مردم
3- تغییر درک صحیح مردم از واقعیتهای موجود در جامعه
4- سیاهنمایی و ارائه چهره کریه، دروغگو، بیتجربه، دیکتاتور و... از دولت نهم
5- سیاهنمایی گسترده در خصوص وضعیت اقتصادی و فرهنگی کشور
6- سلب اعتماد ملت از مسئولین کشور
7- دامنزدن به اختلافات مذهبی، قومی، جناحی، سیاسی و رقابتهای صنفی
8- ...
از سوی دیگر اصحاب فتنه به ظاهر با عبور از خاتمی و انتخاب مهره نسوخته خود یعنی میرحسین موسوی به عنوان نامزد خود در انتخابات کوشیدند تا اعتماد اجتماعی خود را جلب کنند.
نفاق جدید در شرایطی بروز میکند که هیچکدام از عناصر شاخص این جریان در حلقههای مختلف از مواضع انحرافی خود عدول نکرده و مواضع قبلی پا بر جا میباشند اما برای جلب اعتماد عمومی با توجه به گفتمان حاکم بر فضای کشور شعار دفاع از امام (ره) و ارزشهای انقلاب را سر دادند و از آنجا که اصحاب فتنه بخصوص در 16 سال پس از جنگ همه سرمایههای مادی و آبروی سیاسی خود را برای پیروزی به صحنه آورده بود هر نتیجهای غیر از پیروزی به منزله پایان عمر سیاسی آنان تلقی میشد. بنابراین این برنامهریزی اساسی معطوف به آن شد که در صورت شکست به جای حذف از عرصه سیاسی، نظام جمهوری اسلامی را قربانی هوسهای شیطانی سردمداران کانون فتنه نمایند و به همین دلیل است که قبل از برگزاری انتخابات خود را پیروز میدان انتخابات معرفی کرده و به محض اطلاع از شکست، "تقلب در انتخابات" به رمز عملیاتی تبدیل میشود که این بار نه به اتکای هواداران سنتی گذشته بلکه به اتکای پدیده جدیدی به نام "جنبش اجتماعی" است که شاکله ذهنی عناصر شاخص آن همانا زخمخوردگان از انقلاب اسلامی هستند که در شعارهای خود "جمهوری ایرانی" را پی میگیرند.
جریان فتنه با ادعای خط امام (ره) پا به عرصه رقابت در انتخابات گذاشت و بر شعار قانونگرایی و حاکمیت قانون، آزادی، مبارزه با تحجر و واپسگرایی، نفی خرافهگویی و دروغ و... پای فشرد و به کرات از نام و آرمانهای امام (ره) سخن به میان آورد اما آنچه در صحنه عمل به وقوع پیوست، حکایت از واقعیتهای تلخی داشت که نشان میداد با تابلوی خط امام (ره) در تقابل با مشی و مرام خمینی کبیر(ره) حرکت میکنند و "اسلامیت نظام" و رکن محوری آن یعنی "ولایت فقیه" را نشانه رفتهاند.
این جریان با عدول از اصول قانون اساسی و عبور از خط قرمز نظام (که همان اسلامیت و جمهوریت است) خیلی زود ماهیت اصلی خود را برملا کرد و با شعار "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" نشان داد که مشکل این جریان اسلامیت نظام و ولایت فقیه است و جمهوریت را هم با حمله به آرای 40 میلیونی و شرکت 85 درصدی مردم نفی کرده بود.
نمیتوان بر طبل خط امامی بودن کوبید و همزمان از حمایت بیپرده و علنی شیطان بزرگ بهره برد، نمیتوان از کرامت حقوق بشر و آزادی در اسلام سخن گفت اما شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" سر داد. فتنهگران با الگوگیری کامل و مو به مو از مدلهای براندازی نرم غربیها نظیر مدل 198 بندی جورج سوروس و انتخاب نماد رنگ سبز خود را آماده پیگیری طرحهای منافقانه و براندازی حاکمیت دینی میکردند.
جریان فتنه سبز در صورت باخت (وضع فعلی)، با القای تقلب در انتخابات و سازماندهی آشوبهای گسترده خیابانی و پروژه کشتهسازی (72 تن به عدد شهدای کربلا) و راهاندازی کارناوال تکبیر! در خیابانها و پشتبامها و... و با الگوگیری محصول و کاریکاتورگونه از انقلاب 1357 و چهلمگیری برای کشتههای فتنه سبز و حمایتهای پیدا و پنهان برخی از رجل سیاسی و مذهبی داخلی و فشار سیاسی برخی دول خارجی بنا داشتند نظام را به بنبست سیاسی کشانده و با نشان دادن "بحران مصنوعی" نظام را وادار به تمکین خواستههای غیرقانونی آنان مبنی بر ابطال انتخابات و یا اعلام پیروزی آنان نمایند.
اصحاب فتنه سبز تصور میکردند میتوانند تمامی افرادی را که به آنان رای دادهاند، به صحنه آورده و با تکیه بر این حضور چند میلیونی خیلی زود نظام را وادار به تسلیم نمایند اما هنگامی که با عدم حمایت مردم در راهپیمایی روز قدس روبهرو شدند، دچار سکته و شوک سیاسی شده و دریافتند که اگر فکر اساسی نکنند، خیلی زود به گروهک اپوزیسیون نظیر گروهک منافقین تبدیل خواهند شد. لذا پس از به خود آمدن، سناریوی تلاش برای بقا و ماندن در حاکمیت را جایگزین سناریوی تلاش برای براندازی و کودتای مخملی کردند.
تحقق سناریوی تلاش برای بقا مستلزم به کارگیری تاکتیکی پیچیده بود که به صورت خلاصه به تاکتیک "فشار امنیتی از پایین، فشار سیاسی از بالا" نفاق اصحاب فتنه و در نتیجه چانهزنی و امتیازگیری در بالا بود.
براساس تاکتیک مذکور مقرر شد در فاز اول حرکتهای اوباشگری و آشوبگری اجتماعی در مناسبتهای مختلف نظیر 13آبان، 16 آذر و... در پایین با هدف ایجاد فشار بر حاکمیت و بالا بردن هزینه برخورد با سران فتنه گسترش یابد و در فاز دوم اصحاب فتنه با اتخاذ مواضع منافقانه نسبت به نظام و قانون اساسی اعلام وفاداری کرده و با سیاست یکی به نعل و یکی به میخ از یکسو زمینه را برای فشار سیاسی در بالا فراهم آورده و از سوی دیگر بتوانند حرکتهای اوباش را مدیریت نمایند.
و در فاز سوم قرار شد برخی از شخصیتهای سیاسی تراز اول از بالا بر نظام فشار وارد آورند و بر این اساس یکی از رجال سیاسی بزرگ با حمایت از جریان فتنه و در پاسخ به سئوالی چنین میگوید: "نظام و حکومت قدرت دارد، سپاه و بسیج دارد و آنان (اصحاب فتنه) هم دانشگاه دارند و نخبه دارند... مشروعیت نظام و مسئولین از مردم است و اگر مردم ما را نخواهند، باید برویم..."
اتخاذ این مواضع واجد یک اتهام بسیار بزرگ به نظام بود به این معنا که نظام ایران فاقد پشتوانههای علمی و دانشگاهی بوده و العیاذبالله به زور سرنیزه و قدرت نظامی سرپا مانده است!
در پی مواضع این رجل سیاسی، برخی دیگر از مسئولین و نمایندگان مجلس نیز به حمایت از سران فتنه سبز وارد میدان شده و نظام را به آشتی ملی و وحدت با اصحاب فتنه دعوت کردند.
از فرآیند هزینههای ناشی از فشار امنیتی در پایین و خواست برخی از مسئولین به عنوان فشار سیاسی در بالا و مواضع منافقانه فتنهانگیزان، برخی از علما نیز به میدان تشدید فشار سیاسی وارد شده و از سر خیرخواهی و متاسفانه با عدم بصیرت و کوتهنگری بحث تراجیح و دفع افسد به فاسد را مطرح کرده و خواستار کنار آمدن با سردمداران فتنه سبز و پیگیری طرح آشتی و وحدت ملی شدند گویی نمیدیدند که:
1- حامیان فتنه در بدنه اجتماع(اوباش و آشوبگران) در روز قدس که روز مرگ بر اسرائیل است در حمایت از رژیم صهیونیستی وارد میدان میشوند و در روز 13 آبان که روز مرگ بر آمریکاست در حمایت از آمریکا دست به تخریب اموال زده و دست دوستی به سوی آمریکا دراز میکنند و در روز 16 آذر به ولایت فقیه دشنام داده و با هتاکی و پردهدری از خطوط قرمز نظام عبور میکنند.
2- تمامی سران دول مستکبر غربی و شبکههای خبری آنان به حمایت از اوباش خیابانی و اوباش سیاسی وارد میدان شدهاند.
3- هیچیک از سران فتنه نه تنها حتی در یک مورد مواضع اوباش و آشوبگران را محکوم نکردهاند بلکه در تمامی موارد از اوباش حمایت میکنند.
و گویی به هیچ وجه متوجه نیات و اهداف خائنانه فتنهگران نمیشوند و گویی نمیدانند اهداف برخی رجال سیاسی حمایت از سران فتنه سبز بیش از آنکه به نفع فتنهگران باشد به نفع خود آن رجل سیاسی است. باور برخی رجال سیاسی این است که اولا اگر با فشار سیاسی به نظام امتیازی به نفع فتنهگران گرفته شود در درجه اول سود امتیاز به جیب طرفداران و فرزندان خودشان خواهد رفت و حاشیه امن برای خانوادهشان درست میشود، ثانیا حاشیه امن اقتدار آنان از حملات احتمالی پس از برخورد کامل با فتنه مصون خواهد ماند به عبارت دیگر ماندن اصحاب فتنه در حاکمیت به نفع اقتدار آنان است و ثالثا... و رابعا...
علیرغم فشارهای پیشگفته از پایین و بالا، مسئولین امنیتی و قضائی نظام براساس عدالت و خواست ملی و قانون تصمیم به مقابله جدی با آنان و عدم عقبنشینی گرفتند و همین موضوع اصحاب فتنه را بر آن داشت تا با تشدید فشارهای امنیتی و آشوبگریهای اجتماعی و یا به کارگیری پروژههای آشوبهای لکهای و نقطهای و غیربومی کردن آشوبها و پیگیری پروژه قبلی کشتهسازی هزینهها را برای نظام بالا برده و در نتیجه امتیاز مورد نظر را اخذ کنند. به این منظور و طبق پروژه آشوبهای لکهای از عزاداری مردم در هیئتها در عاشورا و خلوت بودن برخی نقاط استفاده کرده و با به صحنه آوردن جمعی از اوباش عمدتا غیربومی که از سایر استانها به طرق مختلف به نقطه مورد نظر دعوت شده بودند به اغتشاش و ایجاد آشوب مبادرت ورزیده و با یک سناریوی از پیش طراحی شده مقاصد شوم خود را عملیاتی کرده و ضمن کشتهسازی، خوراک تبلیغاتی قوی برای اصحاب رسانهای حامی فتنهگران در خارج از کشور فراهم نموده و قبل از ورود نیروی انتظامی و امنیتی، عوامل اصلی آشوب صحنه را ترک میکنند.
بزرگترین اشتباه اوباش فتنهجو عدم محاسبه ظرفیت مردم نسبت به کربلا و عاشورا بود. رفتارهای هتاکانه و وحشیانه آشوبگران در روز عاشورا و همآوایی و همراهی آنان با یزیدیان زمان، خون مردم عزادار عاشورایی را به جوش آورده و سبب به وجود آمدن حماسهای بزرگتر از انتخابات 22 خرداد شده و عزم و خواست ملی را در ضرورت برخورد با فتنهگران و تنبیه و مجازات سران فتنه، به نمایش گذاشت و عملا این نمایش عظیم علاوه بر برکات گسترده و بالا بردن قدرت چانهزنی نظام در دفاع از منافع ملی و برخورد با زیادهخواهان غربی، سبب متلاشی شدن تاکتیک چانهزنی کینهتوزان سبز شد. حالا دیگر فشار امنیتی از پایین به کلی از بین رفته و فشار سیاسی از بالا نیز به نفع نظام و علیه اصحاب فتنه در حال شکلگیری بود.
پس از راهپیمایی روز چهارشنبه سیزدهم محرم، مثلث فتنه در یک اقدام هماهنگ و به منظور مجاب نمودن سران سیاسی و روحانی در ضرورت آشتی ملی و حمایت از سران فتنه به یک عقبنشینی تاکتیکی جدید دست زده و با ارائه بیانیههای منافقانه راه مظلومنمایی را پیش گرفتند.
مقایسه بیانیههای صادره به خوبی هماهنگی بین آنان را نشان داده و از یک اراده متحد و مرکزی در صدور اعلامیهها حکایت میکند.
بیانیه شماره 17 موسوی (که از نظر محتوایی با پیشنهادهای آقای رفسنجانی در نماز جمعه 29/3/88 یکی است) و نامه آقای محسن رضایی خطاب به مقام معظم رهبری به خوبی نشان میدهد که این نامهها و بیانیهها از یک مرکز مشترک برنامهریزی شده و مثلثی را نشان میدهد که در اواخر جنگ تحمیلی سبب نوشاندن جام زهر به امام و پذیرش قطعنامه 598 گردید و اینک ظاهرا در یک اقدام هماهنگ به مقابله با اراده ملی در برخورد با فتنهگران برخاسته و با ارائه طرح وحدت ملی قصد خوراندن جام زهر به مقام معظم رهبری و وادار کردن معظم له به تمکین از باجخواهی آنان دارد.
برخی از آثار فتنه سبز اموی (که امروز بعضی از رجال سیاسی اصرار به وحدت با آنان دارند) به این شرح است:
1- لوث کردن رنگ سبز و نماد اهل بیت(ع).
2- استفاده از واژه مقدس اللهاکبر برای حمله به اماکن عمومی و تخریب اموال و اماکن خصوصی و دولتی.
3- عدم ارجاع مشکلات به مراجع قانونی و بیاعتبار دانستن آنها (عدم تمکین از مراجع ذیصلاح قانونی).
4- حمله به مراکز نظامی و انتظامی.
5- ایجاد زمینه برای جریان ضدانقلاب.
6- تهیه خوراک تبلیغاتی برای به سخره گرفتن نظام دینی توسط غربیها.
7- ایجاد خانههای تیمی برای طراحی اعمال غیرقانونی.
8- حرمتشکنی نسبت به مقدسات دین.
9- تبدیل مهمترین انتخابات تاریخ ایران به تلخترین خاطره انقلاب اسلامی.
10- ایجاد شبهه نسبت به سلامت سیاسی نظام.
11- بیتوجهی به نظرات رهبری نظام.
12- ایجاد مدل و الگوی غلط برای آیندگان جهت پیگیری مطالبات.
13- ...
به راستی چه کسی میخواهد پاسخ این سئوال را بدهد که علیرغم این همه رسوایی سران فتنه، آشوبگریها، کشتار انسانهای بعضا بیگناه و... علت این همه لجاجت هماهنگ از سوی عدهای قلیل در تحلیل اراده شوم خود بر نظام ولایی و وادار کردن نظام به تن دادن به بیراههای که سرانجامش قبول شورای حکمیت ابوموسی اشعری است، چیست؟!
آیا دلایل روشن از ارتباط فتنه 88 و یا سران آن با خارج از کشور و یا سرویسهای بیگانه وجود دارد یا نه؟
متولیان: بله، دلایل بسیار زیاد و روشنی وجود دارد که ارتباط فتنه 88 با خارج از کشور و سرویسهای بیگانه را تایید میکنند. نگاهی اجمالی به اخبار منتشرشده در طی سالهای اخیر بویژه ایام قبل و بعد از انتخابات 88 به خوبی بر این ارتباط صحه میگذارد. این اخبار به دو دسته کلی تقسیم میشود. دسته اول مواضع روسا و سران دول غربی و رسانههای خبری بیگانه را شامل میشود و دسته دوم به اقدامات و مواضع و رفتار سران فتنه در راهاندازی فتنه سال 88 مربوط میشود که به اختصار به برخی از این قرائن و شواهد آن اشاره میشود: واقعیت این است که دشمنان جمهوری اسلامی در نتیجهبخش بودن فتنه سال 88 سنگ تمام گذاشته و به نتیجه آن نیز اطمینان داشتند، به همین دلیل بیپروا در سطح سران کشورها نظیر رئیسجمهور آمریکا و وزارت خارجه آن کشور و برخی دول اروپایی به حمایت آشکار از فتنه و سران آن پرداختند و در مقاطع مختلف در طی سالهای اخیر از آنها حمایت و پشتیبانی کردهاند و هم اینک نیر در بیانیه وزارتخارجه آمریکا بر رفع حصر از سران فتنه تاکید شده است.
سران فتنه در راهاندازی فتنه در سال 88 پیشاپیش و از حدود یکسال قبل از فتنه در یک هماهنگی آشکار از همان کلیدواژههای به کار گرفته شده توسط غربیها در مدلهای مشابه براندازی نرم و انقلابهای رنگین نظیر اوکراین استفاده میکردند مثلا آنان بر ضرورت برگزاری "انتخابات آزاد" و ضرورت "نظارت بینالمللی بر انتخابات ایران"، "سلامت انتخابات" و در زمان انتخاب کلیدواژه "تقلب" تاکید کردند. به طور کلی تمامی روشهای عملیاتی فتنهگران همان نسخههای از پیش نوشته شده و تجربه شده انقلابهای رنگین توسط جوزف نای و جین شارپ و جورج سوروس و... بود. سران فتنه پس از ناکامی در نقشههای براندازی نرم به فرمایش مقام معظم رهبری حتی حاضر به عذرخواهی از ملت صبور و مقاوم ایران نشده و علیرغم گذشت پنج سال از فتنهگری کماکان بر باطل خود اصرار داشته و با روی کار آمدن دولت جناب آقای روحانی مجددا در صدد احیای خود برآمده و متاسفانه در نقش طلبکار وارد صحنه شدهاند.
تفاوت فتنه سال 88 با فتنه 18 تیر 78 را در چه میبینید؟
متولیان : مرور فتنههای صورت گرفته در طول 35 سال گذشته در انقلاب اسلامی نشان میدهد که اولا فتنهها از یک مرکزیت داخلی و با هماهنگی دشمنان خارجی صورت میگیرد ثانیا فتنهها تابعی از یک برنامهریزی بلندمدت
10 ساله هستند. در 10 سال نخستین انقلاب اسلامی دشمنان جمهوری اسلامی انواع فتنهها را با رویکرد سخت از جمله ترور، کودتا و... و در نهایت جنگ تحمیلی کشور ما عملیاتی کردند و در انتها با توصیه آقای فرانسیس فوکویاما و سایر نظریهپردازان و سیاستمداران غربی طرح تغییر رویکرد سخت به رویکرد نرم را در دستور کار خود قرار دادند.
دشمنان خارجی با بهرهگیری از نیاز کشور پس از جنگ به بازسازی و با توجه به رویکرد دولت به فعالیتهای اقتصادی و سازندگی با نفوذ دادن عناصر فراری از کشور به داخل به بهانه مشارکت در آبادانی و سازندگی کشور شروع به
اعتماد سازی در حاکمیت کرده و عملا وارد عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شده و با عملیاتی کردن پروژههای سکولاریزه کردن، اندولیزه کردن، واتیکانیزه کردن و لیبرالیزه کردن خود را آماده براندازی نظام و تجزیه کشور به اصطلاح
با لکانیزه کردن کشور نمودند. آنچه که در 18 تیر ماه سال 78 رخ داد محصول 10 سال تلاش دشمنان با همکاری عناصر نشان دار و بینشان خود در داخل بود که بالاخره در 23 تیرماه 78 با حضور وصفناپذیر مردم در صحنه خنثی شده و توطئههای آنان نقش بر آب شد.
فتنه 78 در شرایطی رخ داد که کشور به دلیل حضور عناصر افراطی و ساختار شکن در قوه مجریه و شوراهای شهر و روستا و با توسل به پروژههای مجعول نظیر قتلهای زنجیرهای در نابسامانی به سر برده و دستگاههای امنیتی نظام نظیر وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی آسیب جدی دیده و قوهقضائیه نیز در شرایط مطلوب به سر نمیبرد. مضافا برآن با ظهور و پیدایش طیف وسیعی از روزنامههای زنجیرهای با مشارکت عناصر مرموز عرصه فرهنگ که به تازگی به کشور بازگشته و در قالب حلقههایی نظیر حلقه کیان سازماندهی شده بودند اعتماد مردم از رسانه ملی نیز تحت تاثیر تلاش شبکه داخلی و خارجی عرصه فرهنگ دچار آسیب جدی شده بود. مجموعه این اتفاقات و موضعگیریهای ساختار شکنانه برخی مسئولین دولتی و هجمه به ارزشها و اعتقادات و باورهای دینی و ملی مردم سبب یأس و ناامیدی بویژه در بین خواص کشور شده بود و حاصل تذکرات جدی ولی امر مسلمین در خصوص رسالت خواص و شبیخون ناتوی فرهنگی و... متاسفانه جز یأس و ناامیدی خواص چیزی در پی نداشت. در آن شرایط که شیرازه امور تقریبا از هم گسسته و آرامش از جامعه رخت بربسته بود و خواص هم کنج عزلت گزیده بودند واقعه فتنه 18 تیر سال 78 رخ داد که اگر چه مدت آن بسیار کوتاه و تقریبا حدود یک هفته بیشتر نبود ولی آثار طولانی مدت از خود به جای گذاشت.
واقعیت این است که اگر چه فتنه 78 علاوه بر اینکه چند روزی بیشتر طول نکشید صرفا در نقطه آغازین منحصراً در شهر تهران و آن هم فقط در حوزه قشر دانشجویی صورت پذیرفت اما به دلیل همراهی برخی از مسئولین دولتی و حاکمیت اصلاح طلبان بعضا افراطی، کاملا بر رفتار مسئولین سه قوه و احزاب خودی و جامعه خواص تاثیر منفی گذاشته و آنها را مجبور به مصالحه و به اصطلاح کوتاه آمدن از خواستههای نظام کرده بود خاصه اینکه این توطئه با حمله کشور ترکیه به یک پاسگاه مرزی ایران میرفت تا رنگ و بوی نظامی به خود بگیرد و بعدها مشخص شد که چنانچه ایران در مقام پاسخگویی به حمله ترکیه بر میآمد سازمان پیمان ناتو (با توجه به اینکه ترکیه عضو پیمان ناتو بود) اقدام به حمله به ایران میکرد و آن طوری که اسناد آن موجود است، در چارچوب طرح خاورمیانه جدید کشور ایران را به چند کشور تجزیه میکردند که بحمدالله با تدابیر مقام معظم رهبری و هوشیاری ملت توطئه خنثی شد و در 23 تیرماه آن سال به واقع انقلاب سوم رخ داد.
در اینجا بد نیست قبل از تشریح تفاوتهای فتنه 78 و فتنه 88 به چرایی نامگذاری انقلاب سوم بر رویداد 23 تیرماه 78 نیز اشاره فرمایید.
متولیان : انقلاب اول مردم ایران انقلاب بهمن سال 57 بود که انقلاب طاغوتزدایی نام گرفت. این انقلاب اگرچه به وسعت ایران بود لیکن از عمق قابل توجهی برخوردار نبود چرا که مردم، شناخت دقیق و صحیحی از انقلاب اسلامی نداشتند و به دلیل اعتمادی که به حضرت امام داشتند و براساس پیشینه عاشورایی و کربلایی وارد صحنه انقلاب شده بودند انقلاب دوم در آبان سال 58توسط تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام به وقوع پیوست اگر چه گستردگی نداشت و صرفا تعدادی دانشجو عوامل به وجود آوردن آن بودند ولی به دلیل عمقی که داشت این انقلاب که به انقلاب استکبار ستیزی مشهور شد بنا به نظر مبارک حضرت امام، انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نام گرفت. اما آنچه که در 23 تیرماه 78 رخ داد حضور عوام به شکل گسترده و در جای جای مملکت بود که به جای خواص به خواب رفته وارد صحنه دفاع از ولایت شده بودند.
راهپیمایی بیست و سوم تیرماه 78 واجد ویژگیهای منحصر به فردی است که آن را به یک انقلاب که دارای گستردگی و عمق است از دو انقلاب قبلی متمایز مینماید. انقلاب سوم که در اوج ناامیدی خواص به وقوع پیوسته بود خیلی زود سبب شکلگیری و پیدایش نسلی نو از انسانهایی بود که امیدوارانه پا به عرصه دفاع از ارزشها و باورهای دینی گذاشته بودند و بالاخره مجاهد این نسل نتیجه داد و موفق شدند با انجام فعالیتهای جهادی و آبادانی اعتماد مردم را به خودجلب کرده و در انتخابات دومین دوره شوراهای شهر و روستا وارد عرصه سیاسی شده و دوباره شور و نشاط سیاسی و امیدواری را به اردوگاه ولایت مداران و اصولگرایان برگردانند. و اما تفاوتهای فتنه 78 و فتنه 88 که به اجمال در این خصوص میتوان گفت: 1- فتنه 78 در قد و قامت یک بحران خودنمایی نمود تا جایی که مقام معظم رهبری در سالگرد فتنه 78 از آن تحت عنوان آن روزهای گریهآور یاد فرمودند در حالی که فتنه 88 علیرغم بزرگی و شدت فاقد ویژگیهای بحران بوداگر چه برخی از سیاسیون اصرار داشتند نام بحران را بر آن بگذارند.
2- فتنه 78 علیرغم بحرانی بودن اوضاع کشور به دلایل مختلف خیلی زود برچیده شد و اوضاع کشور پس از راهپیمایی 23 تیرماه کم کم به اوضاع عادی برگشت اگر چه اولین آثار منفی فتنه 78 در انتخابات مجلس ششم و هنگام استعلام شورای نگهبان از نهادهای مرجع در قانون نظیر وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی و قوه قضائیه پدیدار شد و به دلیل عدم انسجام دستگاههای مذکور پاسخهای کامل و روشن درخصوص استعلامات به شورای نگهبان واصل نشده و در نتیجه تعدادی از عناصر مشکوک و تندرو و افراطی و... از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده و وارد مجلس ششم شده و دردسرهای بسیار زیادی برای نظام درست کردند.
3- صرف نظر از پیشینه 78 آنچه که مستمسک فتنهگران در تیرماه 78 به عنوان رمز آشوب مطرح شد "اصلاحیه قانون مطبوعات" بود که توسط کمیسیون فرهنگی مجلس به تصویب رسیده بود که با واکنش بسیار تند گروهها و جریانات به اصطلاح دوم خردادی روبهرو شده و همین موضوع دستاویز روزنامه سلام به مدیریت موسوی خوئینیها شد که با انتشار سندی منتسب به وزارت اطلاعات با تیتر درشت نوشت "سعید امامی (اسلامی) پیشنهاد قانون مطبوعات را داده است" فلذا با شکایت وزارت اطلاعات روزنامه سلام بسته شد و سایر روزنامههای دوم خردادی با تعطیلی خود خواسته و با عناوینی نظیر "اقدام غیرقانونی" و "مقابله با دولت" و "مخالفت با توسعه سیاسی" و... اقدام به تحریک دانشجویان کردند و زمینه واقعه کوی دانشگاه تهران را فراهم کردند اما در فتنه 88 رمز آشوب "تقلب در انتخابات" بود که فتنهگران بنا داشتند با تمسک به این رمز زمینه ابطال انتخابات را فراهم کرده و با توسل به تجربیات انقلابهای رنگین در کشورهایی نظیر اوکراین و با حمایت حامیان خارجی به اهداف پلید خود جامه عمل بپوشانند.
4- فتنه 88 به دلیل برنامهریزی بسیار دقیق و از پیش طراحی شده در خارج از کشور نسبت به فتنه 78 از پیچیدگی به مراتب بیشتری برخوردار بود به طوری که هنوز هم علیرغم گذشت چندین سال برخی از خواص و عوام از تبیین آن به صورت درست عاجز ماندهاند.
5- در حقیقت میتوان گفت فتنه 88 به نوعی انتقامگیری از مردمی بود که در فتنه 78 با حضور خود در صحنه موفق به مهار فتنه شده و نقشههای دشمنان را در تجزیه ایران بر هم زده و خواب آنان را آشفته کرده بودند.
6- فتنه 88 به عکس فتنه 78 به صورت کامل از مدلهای تجربه شده و غربی که به انقلابهای رنگین مشهود بودند با عنوان انقلاب سبز(فتنه سبز) وارد میدان براندازی نظام شدند و پیچیدگی این فتنه به حدی بود که دو سال بعد سفیر یکی از کشورها در ایران رسما اذعان کرد که اگر این فتنه در هر کشور دیگری اتفاق میافتاد، قطعا حکومتشان ساقط میشد.
7- یکی دیگر از تفاوتهای فتنه 78 با فتنه 88 در حجم حمایت بیگانگان از فتنهگران بود. اگر چه بیگانگان در آشوبهای سال 78 از آشوبگران داخلی حمایت کردند ولی به جرات میتوان گفت حجم گسترده حمایتهای رسانهای و سیاسی و مالی و.... دشمنان خارجی از آشوبگران تقریبا در کل جهان بی سابقه و یا حداقل کم سابقه بوده است. برای نمونه راهاندازی بی بی سی فارسی چند ماه قبل از انتخابات و آموزش خبرنگاران در اردوگاه اصلاح طلبان در برخی از کشورها، واریز پول به حساب سران فتنه، ارائه خدمات گسترده در توئیتر و فیسبوک و حمایت از هزاران سایت و وبلاگ و دهها اقدام حمایتی دیگر از فتنهگران تنها بخش جزئی و کوچکی از حجم بزرگ کمکهای بیگانگان در راس آنها آمریکا و انگلیس به آشوبگران بوده است.
8- در فتنه 78 حمایت بیگانگان به صورت پنهانی صورت میگرفت در حالی که در فتنه 88 هم آشکار و علنی بود و هم علاوه بر سطوح عملیاتی شامل حمایتهای سران کشورهای بیگانه میشد به علاوه اینکه نوع تحریکات بیگانگان از فتنه چند بعدی بوده و شامل حوزههای سخت و نیمهسخت هم میشد به عنوان نمونه مرکز سازمان اعلام میکند: "ما باید از دانشجویان و سایر گروهها برای انقلاب مخملی حمایت مخفی کنیم. آنان به پول، فکس، اینترنت و خلاصه حمایت نیاز دارند... آمریکا باید از هر سه روش تغییر حکومت ایران شامل انقلاب مخملی و شورش و کودتا همزمان بهره ببرد تا شانس موفقیت بیشتر شود."
9- یکی از مهمترین وجوه تمایز فتنه 78 و فتنه 88 در رهبری فتنه است به طوری که در فتنه 78 بخشی از قوه مجریه و دولت آقای خاتمی به عنوان اپوزیسیون علیه بخش دیگر نظام و حاکمیت وارد میدان شده بودند به عنوان مثال وزارت علوم، وزارت کشور و مسئول سازمان محیط زیست دولت خاتمی از مهمترین حامیان دولتی آشوبگران بودند در حالی که در فتنه 88 تمامی حاکمیت علیه آشوبگران و فتنه جویان سبز به صورت متحد وارد میدان شده بودند.
10- فتنه 78 با هدف امتیازگیری از نظام و علیه بخشی از نظام طراحی شده بود ولی فتنه 88 به استناد اعترافات عناصر دستگیر شده فتنه گر، اصل نظام و ولایت فقیه را نشانه رفته بودند.
11- علاوه بر اینکه فتنه 78 از پیچیدگی خاصی برخوردار نبود رهبری علنی و شخصی هم نداشت اما در فتنه 88شکست خوردگان در انتخابات(موسوی و کروبی) از حمایت و رهبری علنی آقای رفسنجانی و خاتمی برخوردار بودند.
12- در فتنه 78 علیرغم حمایت برخی از مسئولین دولتی از آشوبگران تقریبا قریب به اتفاق خواص در گفتار و رفتار و به صورت شفاف آشوبهای آشوبگران را محکوم کردند اما متاسفانه در فتنه 88 برخی از خواص سکوت اختیار کرده و برخی دیگر مواضع دو پهلو و چند پهلو گرفته و برخی دیگر به صورت علنی از فتنهگران حمایت کردند و تنها عده قلیلی از خواص به صورت علنی فتنهگران را محکوم کردند و به واقع عده ای ازخواص از قافله اهل بصیرت در تشخیص فتنه حتی از عوام هم عقب ماندند و حتی با گذشت پنج سال هنوز هم بر طبل باطل خود کوبیده و بر رفع حصر از فتنهگران اصرار ورزیده و پا را فراتر گذاشته و در لباس شاکی با موضع طلبکارانه علیه نظام شمشیر کشیدهاند.
13- فتنه 78 فاقد سازماندهی قوی بود به همین دلیل طی مدت کوتاهی از هم پاشید و مهار شد ولی فتنه 88 از برنامهریزی دقیق و پیچیده و عمیق برخوردار بوده و طولانی شدن این فتنه خود دلیل روشنی بر سازماندهی و برنامهریزی فتنه 88 میباشد.
14- هماهنگی بین مخالفان داخلی و خارجی نظام در فتنه 88 بیسابقه بود به طوری که طیف وسیعی از مخالفان در حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و به اصطلاح از سروش تا گوگوش را شامل میشد.
15- فتنه 88 به عکس فتنه 78 ساختار کلی نظام و ارزشهای بنیادین و حیاتی نظام را نشانه رفته بود و برای اولین بار در تاریخ ایران شعارهای ساختارشکن و حمله به دستههای عزاداری و نمادهای عزادار در روز عاشورا و... در این فتنه به کار گرفته شد.
16- در فتنه 88 برای اولین بار سیاست انگلیسی "مذهب علیه مذهب" و یا "دین علیه دین" به کار گرفته شد. اللهاکبر گفتن عدهای از مرفهین و حامیان فتنه در شمال شهر بر بامها، استفاده از نماد سبز و سادات، بهرهگیری از شعارهای حماسی آغاز انقلاب اسلامی و... همگی حکایت از به کارگیری دین علیه دین میکرد.
به نظر شما بازخوانی فتنههای گذشته از جمله فتنه سال 88 چه نقشی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی دارد به عبارت دیگر برخی سئوال میکنند چرا اینقدر بر بازخوانی فتنه 88 اصرار میشود و اصولا چه ضرورتی دارد که این مقدار به عقب برگردیم و فتنه 88 را مرور کنیم؟ و آیا مرور تلخیهای سال 88 دردی از دردهای جامعه را درمان میکند؟
متولیان : این سئوال از مهمترین سئوالات در حوزه بصیرت دینی و انقلابی است. امروز برخی شاید از روی کم توجهی به ضرورتهای بازخوانی فتنههای گذشته و شاید هم برخی از روی اغراض و اهداف حزبی و جناحی اصرار دارند که به نظام و خواص مردم بقبولانند که باید گذشته را فراموش کنیم و آینده را بسازیم. در پاسخ به این سئوال مهم و این ترجیع بند و خواسته برخی خواص بی بصیرت و کم بصیرت مبنی بر رها کردن فتنه 88 و بخشیدن سران فتنه باید عرض کنم تجربه ثابت کرده که در تمامی حوادث جهانی آن ملتی پیروز میدان نبرد خواهد بود که از بحرانها و فتنهها و حوادث کوچک و بزرگ حداکثر تجربهآموزی و فرصتسازی را ببرد و تنها در این صورت است که آن ملت میتوانند در مقابله با حوادث بعدی موفق به کشف و خنثیسازی توطئهها و فتنههای بعدی شوندو در غیر این صورت به طور قطع و یقین بازنده میدان نبرد با دشمن داخلی و خارجی خواهند بود.
حضرت علی (ع) میفرمایند: "نخوابید که دشمن بیدار است" مفهوم این بیداری مورد تقاضای امیرالمومنین چیزی جز شناخت توطئهها از راه شناخت دشمن و راههای دشمنی دشمن و تجهیز جبهه خودی علیه دشمن نیست. حضرت امام خامنهای نیز در این خصوص میفرمایند: "امر شناخت روشهای دشمنی دشمن از شناخت خود دشمن مهمتر است." تردیدی نیست که شناخت روشهای دشمنی دشمن مستلزم شناخت روشهای دشمنی دشمن در حوادث و توطئههای گذشته است. ملتی که حوادث گذشته و روشهای به کار گرفته شده توسط دشمن در آن حوادث را نادیده گرفته و به فراموشی بسپارد چطور خواهد توانست با دشمنی که هر روز پیچیدهتر شده و از ابزارها و روشهای جدیدی برای شکستن اراده و خواست ملتها استفاده میکند مقابله کند.
قرآن کریم به بازخوانی تاریخ توجه ویژهای دارد و شاید یکی از رمزهای کثرت تلاوت قرآن کریم هم همین کثرت بازگشت و بازخوانی حوادث گذشته (نظیر سرگذشت اقوام پیشین، قوم عاد، قوم ثمود، سرگذشت فراعنه و...) باشد.
چرا قرآن کریم بر عبرتآموزی از حوادث اصرار دارد، چرا روایات ماثوره از اهل بیت (ع) اصرار بر پندگرفتن و درس گرفتن از حوادث گذشته دارند، چرا منطق شیعه زنده نگه داشتن عاشورا و محرم و صفر است، چرا براساس روایات معتبر رسیده از ائمه معصومین (ع) بازخوانی حادثه عاشورا و ذکر مصائب سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و خواندن زیارت عاشورا در هر مناسبتی اعم از شادی و غم این قدر مورد توجه قرار گرفته است؟ آیا نه این است که رمز اصلی بازخوانی حادثه کرب و بلا این است که بقا و موجودیت ما در گرو نگه داشتن آن حادثه است تاجایی که امام خمینی در این خصوص میفرمایند: "این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است." و جالب اینجاست که هم در حادثه انقلاب 57 و هم در حادثه انقلاب سال 88 به واقع همین استفاده از ظرفیت عاشورا و کربلا بود که سبب پیروزی مردم بر توطئهگران و آشوبگران و اهل فتنه شد و اگر نبود اصرار بر زنده نگه داشتن حماسه عاشورا و کربلا هیچ تردیدی نیست که حوادث عاشورای 88 به شکل دیگری رقم می خورد و با توجه به اسناد موجود و اعترافات برخی اصحاب و سران فتنه امروز کشور ایران با حوادثی نظیر حوادث اوکراین و مصر و سوریه و عراق مواجه بود و چه بسا کشور به دست خناسان و دشمنان قسم خورده غربی تکه تکه شده بود و آرزوی خاورمیانه جدید غربیها جامه عمل پوشیده بود.
از آنجا که تجربه 35 سال گذشته نشان داده که سلسله حوادث و فتنهها همگی روند تکاملی داشته و در هر مرحله پیچیدهتر شده و دشمن با جبران نقصها و ضعفهای پیشین خود در حادثه جدید راهها و روشهای جدید را برای براندازی به کار گرفته است ضروری است ضمن بازخوانی حوادث گذشته نقاط قوت و ضعف جبهه براندازی را در مقیاس نقاط ضعف و قوت جبهه خودی مورد بررسی دقیق قرار داده و به بازسازی ساختار و سازمان خودی برای مقابله با حوادث بعدی بپردازیم و به این ترتیب از حوادث و تهدیدات گذشته فرصتهای طلایی خلق کنیم و به اصطلاح گذشته را چراغ راه آینده نماییم.
خوب است بدانیم تاریخ از ریشه اَرَخَ میباشد و ارخ شتری را میگویند که اگرچه به سمت جلو در حال حرکت است اما همواره به عقب نگاه میکند. بر این اساس درس تاریخ به عنوان یک درس اثرگذار در برنامه درسی نظام آموزشی تمامی کشورها مطرح میشود. اگر قرار بود با منطق کسانی که ما را به فراموشی حادثه تلخ عاشورای 88 و فتنه سبز فرا میخوانند، به میدان حوادث آینده برویم، تردیدی نیست که خواندن درس تاریخ موضوعیت نداشت. خواندن حتی روزی سه بار زیارت عاشورا لازم نبود. درس تاریخ برای افتخار کردن و یا نفرت داشتن از گذشتهها نیست بلکه تاریخ برای عبرتآموزی و شناخت نقاط ضعف و قوت خودی و دشمن و بهرهگیری از تجربیات گذشته برای ساختن جامعه در آینده است و اگر اینچنین نبود، هیچ دلیلی برای خواندن درس نبود و این همه اصرار برای خواندن این درس در کشورها مشاهده نمیشد. مضافا بر اینکه همین توجه به قهرمانیها و سلحشوریها در توطئههای گذشته است که غرور ملی را افزایش میدهد و سبب پایمردی و استقامت در توطئههای آینده خواهد شد.
با منطق بیمنطق این جماعت قلیل کمبصیرت که خود را به عنوان دایه مهربانتر از مادر و دلسوز به حال ملت و کشور مطرح میکنند، ما نباید اصلا حوادث صدر اسلام را به یاد بیاوریم. باید تغییر مواضع زبیر سیفالاسلام به زبیر جمل را فراموش کنیم. باید تلخی واقعه عاشورا را به فراموشی بسپاریم و از شادی بگوییم. همان شادیای که خواست دشمن است و بیماری غفلت را در پی دارد. از نظر این جماعت که منافع فردی و گروهی خود را به منافع نظام ترجیح میدهند باید تاریخ هشت سال دفاع مقدس را به فراموشی بسپاریم و بانیان و مسببان اصلی و داخلی آن فتنه بزرگ (جنگ تحمیلی) را بخشیده و به عنوان پیشوا و الگوستایش کنیم. با این وصف چه ضرورتی برای پرداختن و تجزیه و تحلیل سلحشوریها و رشادتها و ... ملت مقاوم ایران در حماسه هشت سال دفاع مقدس وجود دارد. چرا ملتهای مختلف سرمایههای کلان را خرج ساخت فیلمهایی میکنند که به تاریخ فتنهها و حوادث گذشته کشورشان مربوط میشود؟ چرا هزاران هزار فیلم در عرصه جنگ و دفاع مقدس ساخته میشود. چرا در غرب هنوز هم ساخت فیلمهای مربوط به جنگهای جهانی اول و دوم از اولویتهای اصلی آنان است.
سئوال اصلی اینجاست که چه فرقی بین فتنه جنگ تحمیلی با فتنه سبز است؟
متولیان : از نظر ما اگر تدابیر ولایت و هوشیاری مردم و بهرهگیری از ظرفیت عاشورا نبود، قطعا فتنه هشت ماهه سبز در سال 88 به مراتب از فتنه هشت ساله جنگ تحمیلی و حماسه دفاع مقدس خسارتبارتر بود. و سبب میشد که به فرمایش آن پیر سفر کرده (حضرت امامخمینی(ره)) اسلام عزیز 100 سال دیگر هم نتواند قد علم کند. چرا که این فتنه داخلی بود و علیه باورها و اعتقادات و ارزشهای حیاتی مردم و علیه اسلام بود این فتنه بهرهگیری دیده علیه بود. جنس فتنهگران سبز از جنس همانهایی بود که حادثه کربلا را آفریدند. این جماعت فتنهگر مانند فتنهگران صدر اسلام که قرآن را بر نیزه کردند و در کربلا مانند جبهه حق نماز میخواندند و جماعت برپا میکردند، از امام خمینی خرج میکردند و پشت اللهاکبر و امام خمینی و ... پنهان شده بودند و شال سبز سادات را به عنوان رمز وحدت فتنه به کار گرفته بودند.
اسلام و عقل ما را به بازخوانی مکرر تاریخ 35 سال گذشته و فتنه 88 فرا میخواند همانگونه که عقل و اسلام ما را به بازخوانی مکرر و مستمر حوادث صدر اسلام از سختیهایی که بر فاطمه زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) گذشت تا آنچه در کربلا واقع شد و تا حوادث بعد از آن در زمان سایر معصومین(ع) فرا میخواند.
ضرورت بازخوانی حوادث و فتنههای گذشته آنجایی بیشتر رخ مینماید که ببینیم همان جماعتی که از زبان پیامبر اعظم مستقیما در خصوص حفظ حرمت حضرت صدیقه کبری(س) مکرر شنیده بودند در دفاع از حریم ولایت و حفظ حرمت دختر پیامبر کوتاهی کرده و حتی در صف راهزنان باورها و اعتقادات مردم داخل شدند و در شرایطی که هنوز چند روزی از رحلت جانسوز پیامبر اکرم نگذشته بود پرپر شدن فاطمه را شاهد بودند و تنها 50 سال پس از رحلت پیامبر(ص) نوه ایشان که تمام عمر بر دامان محمد مصطفی(ص) آرمیده بود در صحرای کربلا به فجیعترین وضع ممکن سر بریده و سر بر نی میشود. تنها 50 سال از رحلت پیامبر نگذشته بود که بدن پاک و مطهر شریفترین مردان عالم در خاک تنیده کربلا به خون غلتید و نامردمان بر پیکر آنها اسب دوانیدند.
اصولا چرا برخی اصرار دارند که ما ندانیم چه شد که تنها با گذشت 50 سال حسینی(ع) که پیامبر(ص) از ناراحتی وی ناراحت و از خشنودی او خشنود میشد توسط خودیها و جامعه اسلامی (و نه دشمن خارجی) اینچنین مظلومانه کشته میشود و خاندان وی به بدترین شکل ممکن به اسارت میروند. و چرا برخی اصرار دارند که روی فجایع 88 چشم ببندیم و از گناه آنان بگذریم.
چرا برخی (مانند اصرار غرب بر عدم تحقیق در مورد واقعه موهوم هولوکاست) اصرار دارند که واقعه فتنه سبز 88 بدون کالبدشکافی به فراموشی سپرده شود. آنان میگویند چه ضرورتی دارد که گذشته را به یاد بیاوریم و اتفاقا سئوال ما نیز این است که چرا اصرار بر فراموش کردن آن حادثه تلخ دارید؟ چرا اصرار دارید کسانی که بیهیچ دلیلی رای مردم را به بازی گرفتند و با رمز آشوب تقلب قصد برپا کردن کربلای دیگری داشتند به فراموشی بسپاریم. واقعیت این است که بازخوانی فتنه سبز آنقدر واضح و روشن بوده و از حمایت عقل برخوردار است که دلیل نمیخواهد و حامیان فتنه سبز 88 و بیبصیرتها باید برای خاموش کردن چراغ فتنهشناسی دلیل روشن و قوی اقامه کنند.
واقعیت این است که فتنه سبز در اردوگاه اصلاحطلبان کلید خورد و هنوز هم علیرغم گذشت 5 سال و ارائه طوماری از اسناد و مدارک متقن و اعترافات مبنی بر آمریکایی بودن فتنه، سران فتنه بر گذشته سیاه خود پافشاری دارند و همین چند وقت پیش بود که یکی از راهبران اصلی فتنه در اظهاراتی صریح دوباره اصول فتنه را اعلام کرد. اظهارات موسوی خوئینیها (که برخی وی را پدر معنوی جریان دوم خرداد میدانند) نشان داد که این جریان به هیچ وجه از گذشته خود پشیمان نیست. آن چیزی که موسوی خوئینیها در خصوص جایگاه اصلاحطلبی در ذهن میپروراند دقیقا مترادف براندازی است. او به دنبال یک جمهوری اسلامی براساس قرائت خودش است که صدالبته از اینگونه جمهوریهای اسلامی در چند کشور دیگر هم نمونههایی یافت میشود که برای دشمنان هیچ خطری نداشته و به فرمایش حضرت براساس تفکر اسلام آمریکایی بنا شدهاند.
واقعیت این است که آنان که در واقعه فتنه سبز 88 در مقابل اراده ملی کم آوردند اینک منافقانه از قبول ولایت فقیه دم میزنند ولی بیتردید آنان جمهوری اسلامی امام خمینی(ره) که مبتنی بر اصل مترقی و حمایت مطلقه فقیه نباشد و اینک خار چشم دشمنان و بر هم زننده مقاصد شوم آنان در برپایی نظم نوین جهانی شده است را از اصل قبول ندارند و واقعیت بزرگتر این است که زنده نگه داشتن ضرورت برخورد با فتنهگران سبز 88 تمامی نقشههای شوم این اردوگاه را برای سالهای 94 تا 98 برهم میزند و خواب آنان را آشفته میسازد. آنان برای عملیاتی کردن برنامههای پنهانی خود در سالهای 94 تا 98 به فراموشی ملت و آرامش ظاهری نیاز مبرم دارند. در این صورت است که آنان میتوانند فتنههای بعدی خود را حتی قویتر و پیچیدهتر از فتنه 88 عملیاتی کنند کما اینکه در مقدمه فتنه 88 نیز گفته بودند باید از تجربه سالهای 76 تا 84 استفاده کرده و با جبران نقایص و ضعفهای آن سالها در سال 88 به میدان مبارزه با ولایت فقیه وارد شویم.
قبل از اینکه به پیشبینی فتنه در سال آینده بپردازیم برخی عبرتهای فتنه سبز 88 را بیان فرمایید.
متولیان : مقام معظم رهبری در 22 تیرماه سال 1371 هفده سال قبل از وقوع فتنه و آشوبگری سال 88 در جمع گردانهای عاشورا فرمودند: "عاشورا به ما درس میدهد که در ماجرای دفاع از دین، از همه چیز بیشتر برای انسان بصیرت لازم است. بیبصیرتها فریب میخورند، بیبصیرتها در جبهه باطل قرار میگیرند، بدون اینکه خود بدانند همچنان که در جبهه ابنزیاد کسانی بودند که از فساق و فجار نبودند، ولی از بیبصیرتها بودند."
شاید مهمترین عبرت و دستاورد فتنه 88 همین موضوع مورد تایید مقام معظم رهبری یعنی ضرورت بصیرت در دفاع از اصول و ارزشهای دین باشد. بصیرت که نباشد، هر اتفاقی در جبهه خودی ممکن است رخ دهد حتی دست دادن با شیطان و کنار آمدن و معامله کردن با شیطان. همانطور که در فتنه 88 شاهد همراهی و هماغوشی فتنهگران با دشمنان نشاندار بیگانه بودیم.
پرداختن به همه دستاوردها و عبرتهای حاصل از فتنه سبز سال 88 هم از توان اینجانب خارج است و هم از حوصله وقتی برای گفتگو در اختیار بنده قرار دارید، خارج است فلذا در اینجا بنده به اجمال و در حوصله بحث به صورت فهرست تنها به بخشی از عبرتها و دستاوردهای فتنه 88 میپردازم و عزیزان را به تحقیق بیشتر بخصوص تدبر در فرمایشات حضرت امام خامنهای دلالت میدهم:
1- بازخوانی سیره امام خمینی رضوانالله تعالی علیه: از آنجا که بانیان و مسببین فتنه 88 خود را به بیت حضرت امام چسبانده و به مردم چنین القا میکردند که فقط آنان از یاران صدیق حضرت امام هستند وقوع فتنه 88 فرصت بسیار مناسبی برای بازخوانی سیره حضرت امامخمینی سلامالله علیه فراهم آورد و مردم از قاب تلویزیون سخنان را از حضرت امام میشنیدند که اولا گویی برای همین اصحاب فتنه سبز بیان نموده و ثانیا برای مردم بسیار تازگی داشت و سالها بود که مردم از شنیدن آنها محروم بودند.
2- نهادینه شدن روح اسلام انقلابی در کشور: تصور دشمنان و عوامل داخلی آنان این بود که ظهور اینترنت و ورود به دنیای جدید ارتباطات باعث فاصله گرفتن مردم از فضای انقلابی شده است ولی واقعه و حماسه 9دی و حضور فراگیر مردم در دفاع از ارزشها و ولایت فقیه در حقیقت روح اسلام انقلابی را در کشور بیمه و نهادینه کرد و آرزو و خواب پیدایش اسلام غیرانقلابی و به فرمایش حضرت امامخمینی اسلام آمریکایی را آشفته نمود.
3- پیوند نسلی در متن فتنه اتفاق افتاد. واقعه فتنه سبز موجب پیوند نسلی بین نسل جدید که شناخت درستی از انگیزهها و روشهای مبارزه و دفاع نسل اول نداشت ایجاد نمود.
4- نقش بیبدیل و بیمانند رهبری حضرت امامخامنهای در کنترل فتنه و حوادث بعد از آن مانند خورشیدی خودنمایی کرد تا جایی که علاوه بر مردم ایران اغلب اندیشمندان حوزه سیاست در جهان به نقش مقام معظم رهبری در کنترل فتنه و پیشگیری از وقوع حوادثی نظیر اوکراین اذعان داشته و حتی سران غربی نیز از این نقش مثالزدنی با کینه یاد کردند.
5- پذیرفتن نقش رهبری نظام و ولایت مطلقه توسط تمامی جریانات و افرادی که تا پیش از این به صورت علنی یا پنهانی به ساختارشکنی و افراطیگری مشغول بوده و در ضدیت با ولایت مطلقه فقیه تمامقد وارد صحنه شده بودند. پدیده خسارتبار فتنه سبز سبب شد که اغلب افرادی که نسبت به ولایت از قدری از انصاف برخوردار بودند بر توان ولایت فقیه در کنترل بحرانها اعتراف نمایند. البته در کنار این دستاورد مهم خطری نیز شکل گرفته است و آن اینکه کسانی که تا پیش از این در اردوگاه مقابله با ولایت سنگر گرفته بودند هم اینک خود را پشت استراتژی نفاقآمیز حمایت از رهبری و ولایت پنهان میکنند به طوری که در ظاهر برخی ممکن است به این باور برسند که این جماعت از گذشته خود توبه کرده و در میدان عمل در چارچوب ارزشها و ولایت فقیه وارد شدهاند در حالی که تناقض موجود در قول و فعل این عده، از نفاق جدید آنان حکایت میکند.
6- باورهای مردم در استقامت و پایمردی تقویت شد و در 9 دی فهمیدند که میشود به اسم اسلام و امام در مقابل دین ایستاد. از این توطئه شوم مردم رونمایی کردند
7- از دیگر آثار این حماسه (9دی) این بود که نگاه جامع به رهبری و امامت جامعه بیشتر خودنمایی کرد که باید ولایت را تمام عیار و نه به صورت گلچین و براساس منافع فردی و گروهی و جناحی قبول داشته باشیم، چه اینکه برخی افراد و جریانات سیاسی جامعه نگاه نؤمن ببعص ویکفرببعص نسبت به ولایت داشته و در هر جایی که نظرات و دیدگاههای مغایر با ولایت داشتند به جای تغییر خود، به تکفیر ولایت میپرداختند.
8- فتنه سبز 88 به وضوح نشان داد که دشمن دائم در حال برنامهریزی برای توطئه است و غفلت از طرحریزی دشمنان به هیچ عنوان به مصلحت نیست.
9- یاران انقلاب و مردم فهیم ایران متوجه شدند که نباید به وضع آرام جامعه خوشبین باشند و بدانند که آرامش ظاهری نشانه آرامش قبل از توفان بوده و در صورت غفلت در لحظه توطئه با دشمنی که کاملا برنامهریزی کرده و آماده است، مواجه میشویم.
10- حادثه فتنه 88 در کنار فتنه پیشین نشان داد که دشمنان بیرونی نظام تنها دل به فروپاشی نظام مقدس جمهوری اسلامی از درون بستهاند و از بیرون هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.
11- این واقعه تلخ نشان داد که هرگز نمیتوان به سابقه مثبت افراد دلخوش کرد بلکه باید بدانیم که دشمنان بیرونی برای براندازی همواره در داخل به دنبال انقلابیونی میگردند که در عین ستودن امامخمینی(ره) بشود روی آن حساب کرد و به دلیل ضعفهای شخصیتیای که دارند، بتوان آنها را به خدمت گرفت.
12- فتنه 88 ثابت کرد رفتار برخی از نخبگان به حدی از انحراف برخوردار است که رئیسجمهور آمریکا دوبار با ذکر نام از موسوی و کروبی حمایت میکند.
13- پیچیدگی فتنه سبز در سال 88 نشان داد که تنها رمز عبور از حوادث سهمگین فتنه فقط بصیرت بوده و پیروزی در جنگ نرم صرفا از مسیر بصیرت عبور میکند.
14- واقعه شوم فتنه سبز به اصحاب جبهه حق دیکته کرد که برای مقابله با شداید و حوادث و فتنههای بعدی باید به شبکهسازی حقیقی و مجازی جبهه حق و حزبالله بپردازیم و خوب است بدانیم این همان کاری است که در سال 88 به کار گرفتند چه اینکه در بیانیههای موسوی شبکهسازی حرف اول را میزد.
15- روش دشمن در فتنه سال 88 نشان داد که نباید از ظرفیتهای دنیای مجازی و اینترنت و تبلت و موبایل غافل شویم و باید در کنار شبکههای سنتی نظیر هیئت های مذهبی- روحانیون، مساجد، و ... الزاما به ایجاد گسترده شبکههای اجتماعی خودی رو بیاوریم.
16- خاموش شدن آتش فتنه پس از هشت ماه و درست بعد از ساختارشکنی فتنهجویان و آشوبگران در عاشورای سال 88 در 6 دیماه به خوبی نشان داد حلال اصلی مشکلات هنوز هم استفاده از ظرفیتهای خودی و در راس آنها عاشوراست و در حقیقت 9دی نتیجه گستاخی دشمن در 6 دیماه به جمعیت عزاداران حضرت امام حسین(ع) بود. مردم فهمیدند که عاشورا به عنوان نقطه قرمز اعتقادات مردم انرژی پایانناپذیر انسجام ملی و دینی ماست و هرگز نباید از این چشمه فیاض و جوشان غافل شویم. به قول سید شهیدان اهل قلم شهید آوینی ما همه چیزمان را در عاشورا محک زدهایم و سر استقامت ما همین است.
17- فتنه 88 نشان داد که مثل فتنه 78 خواص و نخبگان در تشخیص صراط حق از عوام و توده عقبترند. بخش قابلتوجه از خواص در حوادث فتنه سبز نتوانستند ردای خود را به موقع جمع کنند و جای خود را در خیمه انقلاب بازیابی کنند و زدوبندها و تعلقات گروهی و جناحی و ترجیح منافع خود بر منافع ملی سبب شد نمره قابلقبولی در فتنه دریافت نکرده و رفوزه شدند.
18- یکی دیگر از دستاوردهای مهم فتنه 88 این بود که تنها راه عبور از گردنههای بعدی و توطئههای آینده دشمنان، توسل و تمسک به همان عوامل موجده انقلاب اسلامی در سال 57 یعنی "اسلام، مردم و رهبری" است. در فرهنگ و صحیفه امام و رهبری بر حضور مردم در صحنه بیشترین تاکید شده است و در کنار حضور مردم در صحنه است که امام خمینی میفرمایند "اسلام چیزی است که همه اولیا فدای آن شدهاند. ما باید فدای اسلام شویم. حضرت سیدالشهدا فدای اسلام شده است." و این سخن مشهور امام که فرمودند: "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد."
با برخوردی که با فتنه سبز در 9 دی 88 توسط مردم و نظام صورت گرفت آیا شما احتمال بروز فتنه جدیدی را میدهید؟ اگر جواب مثبت است شاخصههای فتنه احتمالی آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
متولیان : بعد از شکست سنگین فتنه گران در دی ماه سال 1388 و بی نتیجه ماندن تمامی توطئههای آن به جای بهرهگیری از فرصتی که نظام و ولایت برای آنان برای بازگشت به وجود آورد، متاسفانه بر اساس قرائن و شواهدی که در بعد داخلی و خارجی در اختیار است به کارشکنی و طراحی توطئه برای ظاهرا فتنهای بزرگتر از فتنه 88 پرداختهاند.
بر اساس سابقه فتنههای پیشین به احتمال قوی در لایه های پنهانی جامعه با هماهنگی بیگانگان از همان سال88 در حال طراحی یک برنامه براندازانه 10 ساله از سال 1388 تا سال 1398 هستند.
آنچه از کنارهم قرار دادن اخبار آشکار در مطبوعات و رسانه های داخلی و خارجی به دست می آید این است که در برنامه ریزی حاضر با تکیه بر میکروفیزیک قدرت و با مدل میکروپلیتیک میلها توسط فتنه گران، باید منتظر فتنهای بزرگتر باشیم.
مرحله اول
از سال 88 و بعد از شکست سنگین در برنامه دو سال اول به واگرایی دولت رهبری پرداخته شد. با توجه به ویژگیهای منفیای که در رئیس دولت دهم بود (از قبیل کینه ورزی - خودمحوری- لجاجت و قانون گریزی)، جریان فتنه از این ویژگیهای منفی استفاده کرده و فضایی به وجود آورد که نتیجه آن در سال 1390 تقابل دولت دهم با مجلس و حتی رهبری بود.
دولتی که در چهار سال اول (سالهای 84 تا 88) توانسته بود نور امید را در دل مردم روشن کند و کشور را به کارگاه عمرانی تبدیل کرده و پر انرژی و شاداب در مسیر حفظ ارزشهای نظام حرکت می کرد و شعارهای نظام را سر دست گرفته بود به دلیل حمایت لجوجانه از رحیممشایی در سال 1390 روبهروی رهبری قرار گرفته بود در نتیجه فتنه گران مرحله اول برنامه خود را با موفقیت به انجام رسانده بودند و آماده ورود به مرحله دوم میشند.
به واقع احمدی نژاد سال 1388 تفاوت بنیادین با احمدی نژاد سال 1384 داشت. او که در سال84 با بوسه بر دستان ولایت اصولگرایی خود را به نمایش گذاشته بود هم اینک درمقابل حکم حکومتی مقام معظم رهبری قد برافراشته و آشکارا از اجرای حکم سر باز می زند و چندی بعد در ماجرای وزیر اطلاعات اقدامی بس نسنجیده و ناپخته یعنی خانهنشینی را مرتکب می شود.
حالا دیگر همه چیز برای اتاق فکر فتنه برای ورود به مرحله دوم و فتنه بعدی آماده شده است چرا که اقدامی که احمدی نژاد مرتکب نشده حتی مجلس ساختار شکن ششم مرتکب نشده بود و حکم حکومتی درخصوص لایحه مطبوعات را اجرا نموده بود. در این راستا مهم نیست که احمدی نژاد چگونه به این سراشیبی افتاد. مهم این است که با توجه به ویژگیهای منفی درونی که داشت و با تحریک پنهانی عوامل فتنه بعدی، راه را برای اقدامات بعدی آنان آماده کرده بود.
مرحله دوم
از سال 1390 تا 1392 شاهد دومین مرحله و دومین گام پروژه 10 ساله براندازی بعدی هستیم که تحت عنوان لیبرالیزه کردن اندیشه سیاسی جامعه شکل می گیرد.
باید کاری صورت می گرفت که مردم از رای خود به احمدی نژاد به عنوان نماد اصولگرایی پیشیمان شوند و در نتیجه از اصولگرایی سرخورده شده و با توجه به سابقه قبلی اصلاح طلبان تصمیم گرفته شد به گونه ای افکار عمومی جامعه به سمت یک جریان سوم معتدل حرکت داده شود.
برای این منظور در بین سالهای 90 تا 92 پروژه بی ثبات سازی کلید خورد. آن طور که از قرائن و شواهد برمیآید عوامل داخلی فتنه 98 با حمایت و هدایت خارجی و بیگانگان، همراه با تشدید تحریمها پروژه بیثباتسازی در آغاز در حوزه اقتصاد کلید خورد و لجام گسیختگی اقتصادی و رشد دور از انتظار قیمتها در حوزه مسکن، ارز و طلا و تسری آن به سایر اجناس و کالاها عرصه را بر مردم تنگ نمود. البته در این میان خواسته یا ناخواسته بیتدبیری قوه مجریه (ناشی از پروژه گسست و واگرایی دولت-رهبری) نیز تاثیر مضاعف بربی ثبات سازی قیمتها گذاشته بود.
بی ثبات سازی کم کم از حوزه اقتصاد به سایر حوزه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز گسترش یافت. در حوزه فرهنگ و درکنار رها کردن امور مربوط به فرهنگ، ستاد داخله فتنه در شبکه های اجتماعی شروع به نامگذاری سالها نمودو سال90 را سال رانندگی بدون حجاب و سال91 را سال ولنگاری و حضور با استرچ در مجامع عمومی و بالاخره سال 92 را سال پوشاندن« گل سر» به جای پوشاندن سر اعلام داشته و همچنین در شبکه های اجتماعی و فیس بوک اقدام به راه اندازی کمپین کشف حجاب نمودند که در نتیجه آن تعدادی از ماجراجویان و فریبخوردگان و افراد مسئله دار و کم ظرفیت ضمن ثبت نام در این کمپین عکسهای برهنه خود را درموافقت با کشف حجاب روی شبکه قرار دادند.
نتیجه طبیعی پروژه بی ثبات سازی آن طور که ستاد فتنه طراحی کرده بود باید لیبرالیزه شدن اندیشه سیاسی و افکار عمومی و سرخوردگی از جناحهای مطرح کشور (یعنی اصولگرایان و اصلاحطلبان) از یک سو و امید به جریان سوم می بود.
ستاد داخله فتنه برای تکمیل پروژه بی ثبات سازی و اخذ نتیجه موفق تر، پروژه منجی سازی را در دستور کار قرار داد به طوری که به مردم چنین القای شود که تنها راه برون رفت از شرایط موجود و بسامان شدن اوضاع مملکت یک ابر قهرمان و سوپرمن است که بسان زورو و یک صاعقه بر سر مشکلات فرود آید و به یکباره مشکلات مملکت را حل نماید.
بالاخره سال 92 از راه رسید و زمان نتیجه گیری از چهار سال تلاش مداوم بود. ستاد داخله فتنه با همه تمهیداتی که طی 4 سال گذشته اتخاذ کرده بود خیلی زود متوجه شد که بازنده میدان مبارزه انتخاباتی خواهد بود لذا برای جبران شکست سنگین خود، پشت سر یکی از کاندیداها (جناب آقای روحانی رئیس جمهور فعلی) پنهان شد و به این ترتیب پس از رای آوردن جناب آقای روحانی و طی مدت یکسال اخیر درتمامی مانورهای تبلیغاتی خود رای رئیس جمهور را حاصل زحمات خود دانسته و کراراً اعلام کرده که آقای روحانی فاقد پایگاه اجتماعی بوده و اکثریت رای او متعلق به اصلاح طلبان است درحالی که بر اساس جمعبندیهای آماری از سطح جامعه چنین بر می آید که عمده رای ایشان ناشی از عقبه اصولگرایی وی، شخصیت اجتماعی ایشان و بالاخره عمدتا ناشی از لجام گسیختگی در اردوگاه نامزدهای اصولگرایان است که به جان هم افتاده بودند و به جای همگرایی به خنثی سازی هم مشغول بودند. نوع رفتار نمایندگان و نامزدهای اصولگرا به طور طبیعی موجب سرخوردگی تمامی مردمی بود که امیدوار بودند سوپرمن مورد نظر از میان کاندیداهای اصولگرا قد علم کرده و به درد و داد ملت برسد، اما اینچنین نشد و بالاخره جناب آقای روحانی با رای شکننده 7/50 درصد به ریاست جمهوری انتخاب شد.
ستاد فتنه با انتخاب آقای روحانی و رای شکننده وی قبل از شروع سومین مرحله از فتنه زمانبندی شده خود تلاش کرد از حفرهای که در بدنه اجتماعی جامعه ایجاد شده و برای اولین بار در تاریخ انقلاب اسلامی ملت به دو نیم شده بود، حداکثر بهره برداری را درجهت سرعت بخشیدن به تحقق نیات شوم خود ببرد. فلذا بحث ضرورت مذاکره با 1+5 و مشخصا با آمریکا را برای حل مشکلات اقتصادی جامعه پی گرفت و بر این باور بود که نظام به طور قطع با توجه به شناخت روشنی که از کینه ورزی غرب در مذاکره دارد به این مذاکرات تن نخواهد داد و به این ترتیب این حفره 50 درصدی به شکست اجتماعی در جامعه منجر شده و جبهه بندی سیاسی به صورت افراطی و تند در جامعه ایجاد خواهد شد و در نتیجه خیلی زود این موضوع به یک بحران قشری (ابتدا در حوزه دانشجویی) و تسری آن به حوزه اجتماعی تبدیل خواهد شد و مقدمات اوکراینیزه کردن کشور فراهم خواهد آمد.
اما در مقابل بهت و ناباوری آنان، مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای باهوشیاری تمام این تهدید را به فرصت تبدیل کرده و با اعلام "نرمش قهرمانانه" و دادن اختیارات به تیم مذاکره کننده در عین رعایت خطوط قرمز نتایج بسیار ارزنده ای را نصیب نظام کرد که بخشی از آن نتایج از این قرار است:
1- خلع سلاح فتنهجویان و خنثی سازی توطئه طراحی شده توسط آنان
2- آرام سازی جمعیت و ایجاد فضای تخلیه روحی روانی برای مردم بویژه معترضین
3- ایجاد سوپاپ اطمینان برای بروز اعتراضات اجتماعی
4- عقیم سازی استراتژی بعدی فتنهجویان
5- ترمیم حفرهای که درنتیجه چهار سال تلاش فتنهجویان در بدنه اجتماعی جامعه ایجاد شده بود
6- وامدار کردن قوه مجریه نسبت به نظام
7- ایجاد تحرک مناسب برای انسجام ملی و اتحاد اسلامی
8- مدیریت دیپلماسی عمومی جهانی
9- حل مسئله سوریه
10- ایجاد فاصله بین دولت و فتنه جویانی که دولت را حیاط خلوت تحرکات سیاسی خود یافته بودند
11- تقویت باورهای مردم در خصوص پوچ بودن امید بستن به مذاکرات
12- کم کردن فشار سیاسی و اقتصادی غرب روی ایران
13- تجزیه 1+5 به 3 مقابل 3 که در دراز مدت حاصل خواهدشد همان طور که پیش از این و در عهد دولت خاتمی با مدیریت خاص موفق به ایجاد 1+5 در مقابل تروئیکای عدم تعهد و کنفرانس اسلامی شده بود
14- حل مسئله بسیار مهم سوریه که آثار این اقدام امروز در مسئله داعش به خوبی مشهود است
15- خلع سلاح فتنه و برهم زدن بازی سیاسی ستاد فتنه در خصوص انتخابات سال 94 (انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری)
16- به این ترتیب بازی ای که ستاد فتنه ترتیب داده بود تا نیمی از مردم را در کنار رئیس جمهور و روبهروی نظام و رهبری سازماندهی کند به کلی خنثی شد.
مرحله سوم
مرحله سوم از جریان سازی ستاد فتنه برای سالهای92 تا 94 پس از شکست مفتضحانه در بحث مذاکرات انرژی هسته ای با عنوان پروژه "واگرایی مردم -نظام" با هدف سکولاریزه کردن سیاسی جامعه و به منظور تاثیر گذاری بر اندیشه و باور مردم برای اخذ نتیجه مطلوب در انتخابات سال94 کلید خورد.
منظور از پروژه سکولاریزه کردن سیاسی جامعه ایجاد سرخوردگی و ناامیدی در بین مردم است. به این ترتیب بدنه اجتماعی اصولگرایی از تحرک سیاسی ناامید شده و در نتیجه ره فعالیت اقتصادی در پیش گرفته و امر سیاست را رها کنند و متاسفانه طی مدت یکسال گذشته شاهد تحقق این پروژه در برخی افراد حزب اللهی هستیم که به صراحت اعلام میکنند به ما چه مربوط است که در سیاست چه میگذرد. ما میرویم به کسب و کارمان می چسبیم و از سیاست فاصله میگیریم اگر چه باور من این است که با اعتقادی که به پیش زمینه دینی و عاشورایی و مهدوی مردم دارم قطعا این پروژه نیز با شکست مواجه خواهد شد لیکن باید هوشیار بود و در جهت خنثی کردن این پروژه و توطئه کثیف قبلی نتیجه بخشی احتمالی وارد میدان شده و اقدام جدی انجام دهیم.
اخبار پیدا و پنهان دلالت دارد که ستاد فتنه از همان سال 1388 برای انتخابات سال 94 خیز برداشته و برنامهریزیهای گستردهای انجام داده است و به این منظور پروژه کاندیدای سفید را برای مجلس و خبرگان طراحی و آماده اجرا نموده است و به قرار اطلاع در استانها و شهرستانها از سالهای پیش روحانیونی را برای خبرگان رهبری به صورت برجسته سازی فراروی مردم قرار داده و همچنین بیش از سه برابر ظرفیت مجلس، کاندیداهای سفید را برای مجلس شورای اسلامی آماده نموده است.
ستاد فتنه برای اثر بخشی پروژه واگرایی مردم- نظام و اخذ نتیجه مطلوب در انتخابات مجلس دهم و خبرگان رهبری مشخصا شش ریز پروژه را به شرح زیر عملیاتی نموده است:
1- پروژه اتهام زنی به سپاه و بسیج با هدف واگرایی بدنه سپاه و بسیج: ستاد فتنه بر این باور است که در سال76 و در دوم خرداد واقعه ای رخ داد که اگر چه برخی صدر سپاه اعم از حوزه فرماندهی و نمایندگی ولی فقیه و حتی حفاظت روی احدی از نامزدها (ناطق نوری) اتفاق نظر داشته و برای وی تبلیغ می کردند اما به دلیل بی اعتمادی بدنه شاهد بودیم که بدنه سپاه و بسیج به نامزد دیگر (خاتمی) رای دادند. فتنهجویان معتقدند این موضوع قابل تکرار است لذا از همان روز رای آوردن رئیس جمهور جدید این پروژه را کلید زده و در سطح جامعه شایعات و اتهامات بی اساس مبنی بر فعالیتهای مافیایی اقتصادی سپاه منتشر کرده و به دولت چنین القای می کنند که عمده پروژه های عمرانی در اختیار سپاه بوده و این نهاد در حال برون سپاری پروژه هاست. آنان امیدوارند با این اتهامات بی اساس(در این مجال فرصتی برای تشریح بی اساس بودن این اتهامات نیست) در سال 94 بیش از 70درصد بسیجیان و سپاهیان و... به نقطه متقابل آدرسهای جبهه خودی رای دهند.
2- پروژه اتهام زنی به رسانه ملی با هدف واگرایی مردم- رسانه: از نظر فتنه جویان باید کاری کرد که همچون سال 78 (در انتخابات مجلس ششم) مردم به رسانه ملی بی اعتماد شده و در نتیجه اخبار و اطلاعات مورد نیاز خود را از روزنامه های زنجیره ای و شبکه های اجتماعی و رادیوها و تلویزیون های ماهواره ای و اینترنت دریافت دارند و به این ترتیب با مدیریت افکار عمومی آرای مردم را به سبد فتنه جویان سرازیر نمایند.
ستاد فتنه در تلاش است تا از فضای ایجاد شده درجامعه در حوزه اپلیکیشن ها و تبلت و گوشیهای تلفن همراه و شبکه هایی نظیر وایبر، واتس آپ، اینستاگرام، لاین، وی چت و... و عبور از مرز فیلتر کردن آنها در انتخابات 94 حداکثر بهره برداری را بنماید و معتقد است در سال94 نظام قادر به فیلتر کردن و کنترل شبکههای مجازی فوق الذکر و... نیست فلذا ضروری است مسئولین امر به دقت تمام این موضوع بسیار مهم را در دو حوزه سلبی و ایجابی مدنظر قرار دهند و بانگاه فرصت محور به این موضوعات نسبت به عقیم سازی پروژه ستاد فتنه اقدام نمایند.
3- پروژه تحریک قومیتها با هدف واگرایی قومیتی: ظاهرا ستاد فتنه به نتیجه بخش بودن این پروژه خیلی امیدوار بوده و همواره در تلاش است با استفاده از اهرمهای خود در دولت یازدهم این پروژه را با قوت دنبال نماید. تحریک قوم لر بختیاری در ماجرای فیلم سرزمین کهن، ماجرای گروگان گیری درمرزهای شرقی کشور و تبدیل آن به یک مسئله ملی، مباحث ارائه شده در جمع یهودیان استان فارس، تلاش برای بهره برداری خاص از لهجه و گویش فیلم پایتخت 3 در نوروز 93 و... همگی در چارچوب این پروژه خطرناک قابل توجیه است.
نکته قابل ذکر اینکه برای پژوهشگران حوزه سیاست به هیچ وجه وجود معاونت اقوام در نهاد ریاست جمهوری یا دستیار ویژه در امور اقوام قابل توجیه نبوده و آن را یک مانور و حرکت تبلیغاتی برای تاثیر گذاری بر آرای اقوام در انتخابات بعدی می دانند. باید بدانیم که جمعیت ایران ترکیبی از هشت قوم بزرگ است و مفهوم این معاونت یا دستیار جعلی یعنی دستیار و یا معاونت مردم که کاملا بی معنا و سئوال برانگیز است.
4- پروژه عفاف و حجاب با هدف واگرایی اجتماعی با دو منظور مشخص: الف: ایجاد اغتشاشات و تحرکات ضد امنیتی در داخل جامعه و ب: ایجاد فضای تقلبی و به اصطلاح آدرس عوضی برای مشغول کردن مردم و مسئولین در این حوزه و نتیجه گرفتن از اقدامات پنهانی در سایر حوزه ها.
نامگذاری سالها توسط ستاد خارجه فتنه آنچنان که در قبل بیان کردم در این راستا قابل توجیه است. همچنین چندی پیش شایعه ای به صورت گسترده به صورت پیامک و در داخل شبکه های اجتماعی مجازی پخش شد که روز اول تیرماه روز کشف حجاب اعلام شده و در همین راستا شاهد تحرکاتی در برخی نقاط و از جمله شعارنویسی و قرار دادن عکسهای این تحرک موسوم در شبکه های اجتماعی بودیم که قابل تامل است.
آنچه به عنوان مکمل این پروژه امروزه مورد سئوال جدی صاحب نظران و جامعه و مردم است کم تحرکی و بعضا اقدامات کاملا هماهنگ و سئوال برانگیز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
5- پروژه دانشجویی با عنوان واگرایی قشری: ستادفتنه قویا در صدد بازسازی و احیای معضلات دانشجویی در سالهای 76 تا 84 می باشد و وزارت علوم و آموزش عالی را حیاط خلوت خود برای تحقق شرایط مورد نظر و تسری فعالیت احزاب تندرو و افراطی نظیر حزب منحله مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به داخل دانشگاهها از طریق احیای دوباره افراطیون دفتر تحکیم وحدت قرار داده است.
فتنه جویان شدیدا روی مسئله دانشجویی حساب ویژه باز کرده و آنجا را به عنوان خاکریز اصلی خود برای تحرکات سال94 تا 98 قرارداده اند و لذا بر همه اهل بصر و مسئولین امر در حوزه دانشگاهی و دانشجویی است که با شناسایی
به موقع نسبت به خنثی سازی توطئه در حال تکوین اقدام و از دیگر سو نسبت به سالمسازی فعالیتهای سیاسی دانشجویان اقدام نمایند. بدیهی است هرگونه تحرک اجتماعی مورد نظر فتنه جویان باید با پشتیبانی قشر دانشجویی همراه باشد والا اثر بخش و نتیجه بخش نخواهد بود.
6- و بالاخره ششمین پروژه در حال اجرای ستاد داخله فتنه، پروژه حمله به مجلس شورای اسلامی است. برای این منظور از آغاز سال93 این پروژه توسط ستاد فتنه به روزنامه های زنجیره ای سپرده شده است. بر اساس این پروژه همه روزه این روزنامه ها موظف به درج تیترهای هیجانی علیه مجلس و در تقابل با دولت هستند تا به مردم چنین القا می کنند که مجلس فعلی (که صدالبته به عنوان مجلس اصولگرایان شهرت دارد) مخالف دولت بوده و عامل اصلی رکود موجود و عدم توفیق دولت در حل مشکلات اساسی جامعه است و شاید تلاش هیئت رئیسه مجلس و مشخصا ریاست مجلس در ایجاد هماهنگی تام و تمام با دولت در راستای خنثی کردن این توطئه چندمنظوره قابل توجیه باشد.
اصحاب فتنه به این پروژه خیلی امیدوار بوده و به آن دل بسته اند و معتقدند در صورت نتیجه دادن پروژه هم مجلس بعدی را به دست خواهند آورد و هم چهره ای منفی از اصولگرایی در ذهن مردم ایجاد می نمایند.
قابل ذکر است که جریان و اصحاب فتنه در کنار شش پروژه مذکور امیدوارانه به تخریب اصولگرایان به عنوان عامل اصلی موفقیت در طرحهای 94 تا 98 دل بسته اند و معتقدند که چنانچه بدنه اصولگرایی در سال های 94 تا 98 از اصولگرایان نا امید شده و به اعمال آنان بدبین شوند موفقیت آنان در براندازی به اصطلاح آرام یا مخملین و اوکراینیزه کردن کشور تضمین خواهد شد فلذا به این منظور مهمترین اقدام خود را در سال های92 تا 94 بر تخریب اصولگرایی از طریق حمله به احمدینژاد به عنوان نماد اصولگرایان متمرکز کرده است و تقریبا در تمامی مناسبتها و اقدامات و تحرکات تبلیغاتی خود الزاما حمله به احمدی نژاد را به عنوان شاه بیت و ترجیع بند اقدامات خود قرار داده اند.
البته آنان در این خصوص با یک تضاد آشکار مواجه شده اند از یک سو معتقدند عدم حمله به احمدی نژاد و تحریک او به آمدن به صحنه انتخابات 94 یکی از بهترین راهها برای برهم زدن اجماع و وحدت اصولگرایان است و از دیگر سو بر این باورند که حمله به احمدی نژاد به عنوان نماد 8 ساله اصولگرایی می تواند ذائقه مردم را نسبت به اصولگرایی تلخ و تلخ تر کند.
اگر چه عمده سالهای 84 تا 92 به عنوان سالهای درخشان و پر درخشش خدمت و سردست گرفتن شعارهای نظام و اندیشه امام خمینی (ره) مورد تایید قاطبه مردم و مقام معظم رهبری می باشد اما جریان فتنه بسیار امیدوار است که با ترجیع بند حمله مدام به احمدی نژاد و اصولگرایی و سیاه نمایی اوضاع جامعه در سالهای مذکور بتواند ضمن بازگشت به عرصه سیاسی جامعه روی سیاه ترین و تلخ ترین سالهای انقلاب اسلامی (76 تا 84) به اصطلاح گِل مالیده و از دیدگان تاریخ پنهان سازند. هنوز از خاطر مردم شریف ایران خاطره هم آغوشی اصلاح طلبان با عناصر سرویسهای اطلاعاتی غربی و توهین به امام و رهبری و خشونت آفرین معرفی کردن فرهنگ بسیجی درکشور و تلاش برای ترویج فمینیسم و ترویج اباحهگری و بیبند و باری و صدها حرکت غیر اخلاقی و ضد دینی پاک نشده است. مردم به یاد دارند که درمجلس ششم و روزنامه های زنجیره ای و دوم خردادی چه توهینها که به اصول اخلاقی و اعتقادات و باورهای مردم و عاشورا و کربلا و... نشد. مردم به یاد دارند که در یکی از این روزنامه ها با بی شرمی تمام از حق تعدد زوجات برای خانمها (طبق اصول دموکراتیک) دفاع شد و مردم هزاران خاطره تلخ را با خود همواره به نسلهای بعدی منتقل می کنند.
مرحله چهارم
از سال 94 تا 96 جریان فتنه خود را آماده تشکیل مجلسی شبیه مجلس ششم (البته با شکل نفاق گونه و به ظاهر همراه با نظام و رهبری) خواهد کرد و در صورتی که چنین مجلسی (مورد نظر فتنه جویان) تشکیل شود پروژه چهارم و مرحله چهارم براندازی با عنوان واگرایی مردم- مردم باهدف گسترش آشوبها و شرارتها و اغتشاشات بویژه در حوزه اقوام و دانشجویی و عفاف و حجاب و به طور کلی اوکراینیزه کردم کشور کلید خواهدخورد.
موسسه بروکینگز آمریکایی معتقد است که موج سوم دموکراسی به خاورمیانه رسیده و پس از ونزوئلا و اوکراین باید شاهد تحرکات اجتماعی و آشوبگری در ایران باشیم. بر این اساس ستاد خارجه فتنه موظف است با تحریک جنگ و فتنه آمریکایی و انگلیسی افراطی گری و جریان تکفیری سنی و شیعی و راه اندازی داعش و تلاش برای تشکیل کردستان مستقل در عراق زمینه را برای انتقال این تجربه به داخل کشور آماده کند و ستاد داخله فتنه تلاش خواهدکرد با بهره گیری از شش پروژه پیش گفته زمینه را برای واگرایی مردمی و جنگ داخلی آماده کند.
در این زمینه شاهد تلاش گسترده و بی وقفه شبکه های ماهواره ای و سایتهای اینترنتی و شبکه های اجتماعی برای انتقال تجربه اوکراین (کریمه) و عراق و... به داخل ایران هستند و اگر چه در حال حاضر به ظاهر این مورد در دستور کار ستاد داخله فتنه نیست ولی بی تردید در شرایط وخیم شدن اوضاع خواهیم دید که مثل گذشته شوم و نکبت بار فتنه جویان به صراحت از این واگرایی حمایت خواهندکرد همچنان که در سالهای 76 تا 84 برای اولین بار در تاریخ چند هزار ساله ایران برای مملکت مشکل واگرایی (در قلعه بابک و بخش آذری و در خوزستان و بخش عربی و سیستان بخش بلوچ و...) درست کردند و در اواخر دوره خاتمی رسما علیه نخبه گرایی در قانون اساسی وارد میدان شده و از سهم کردها و... در حاکمیت سخن گفتند. تردیدی نیست که اگر خدای ناکرده تلاشهای جریان فتنه و برنامه های خائنانه آنان برای سالهای آینده رصد نشود در انتخابات سال 96 باید خود را آماده بزرگترین بحران تاریخ ایران کنیم و اگر چنانچه به فضل الهی این جنایت جریان فتنه محقق نشود بی تردید آنان برای سال 98 برنامه فشرده و کاملی را تدارک دیده اند.
برنامه آینده فتنهگران چه میتواند باشد؟
متولیان : آنچه که به عنوان تضمین برنده شدن اصحاب فتنه در برنامه های آینده فراروی فتنه جویان قرار دارد، 4 استراتژی مشخص است که هر 4 استراتژی در قالب یک کلمه یعنی "نفاق جدید"از سوی جریان فتنه ره گیری
می شود.
این 4 استراتژی از این قرار است:
1- استراتژی پنهان شدن پشت سر مقام معظم رهبری: جریان فتنه برای بازگشت به صحنه کشور ظاهرا چاره ای جز این نمی بیند که پشت حمایت ظاهری و کلامی از رهبری پنهان شود این جریان که به هیچ وجه به رهبری نظام اعتقاد نداشته و تلاش سالهای گذشته آنان بر اساس دکترین آقای موسوی خوئینی ها در جهت حذف و یا تحدید ولایت فقیه در قانون اساسی بوده است، اما منافقانه در حال حاضر در اکثر نطق های خود از رهبری دم می زنند و خود را رهرو مقام معظم رهبری قلمداد می کنند. به این ترتیب بر این باورند که رای بدنه اصولگرایی همانطور که در سبد آقای روحانی ریخته شد به آنان تعلق خواهد گرفت.
2- استراتژی دوگام به پیش یک گام به عقب: جریان فتنه که متاسفانه در بدنه اجرایی کشور امروزه افرادی را دارد با هدف فریب و آرام سازی مردم از یک سو و پیشبرد اهداف خود از سوی دیگر به این استراتژی روی آورده است. به این ترتیب در تمامی حوزه های اجتماعی فرهنگی، سیاست خارجی و... مرتکب حرکتی بر خلاف منشور و میثاق ملی وقواعد حقوقی جامعه و بر خلاف فرهنگ دینی نمیشوند و چنانچه با بیداری و مخالفت مردم مواجه شوند بلافاصله خود در قالب حافظ حدود نظام و در جهت تبعیت از منویات مقام معظم رهبری و حمایت ازخواسته مردم صرفا یک قدم به عقب می روند در نتیجه در هر اقدام یک قدم به جلو برداشته و پروژه قبح زدایی را تعقیب می نمایند.
3- پروژه سیاه نمایی دوران احمدی نژاد (84 تا 92) با هدف تلخ کردن کام مردم از آن دوران و تغییر باورها و میل مردم از اصولگرایی به اصلاح طلبی: طی یک سال گذشته به گونه ای به سالهای 84 تا 92 حمله شده است که گویی تمامی گرفتاری مردم از ناحیه اصولگرایی بوده است.
در اینکه زمینه های لجاجت، خودرایی، قانون گریزی و... در احمدی نژاد وجود دارد شاید تردیدی نباشد اما آنچه که مورد بحث است اینکه اولا رفتار خلاف احمدی نژاد به هیچ وجه مورد تایید اصولگرایان نبوده و مواضع اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم کاملا موید این مدعا بود. اتفاقا همین اذعان و اعتراف به ندانم کاریهای فردی احمدی نژاد توسط اصولگرایان سبب رای جناب آقای روحانی شد. ثانیا احمدی نژاد یکی از آحاد مردم و اصولگرایان بود. نه تمام اصولگرایان و به همین دلیل مورد انتقاد صریح و روشن اصولگرایان قرارگرفت ثانیا خصلتهای زشت و رفتارهای غلط وی در سالهای پایانی دولت دهم(که به نظر بنده بیش از آنکه ناشی از بی تدبیری و رفتار غلط احمدی نژاد باشد ناشی از برنامه مدون پیش گفته بر اندازان است) به هیچ وجه نمیتواند گذشته طلایی و روشن فعالیتهای اصولگرایان به دولت نهم و مجلس هفتم و هشتم و نهم و شورای شهر دوم را زیر سئوال ببرد. فلذا این ناجوانمردی که متاسفانه حتی از ناحیه دولت یازدهم و در یک نطق رسمی به سالهای 84 تا 92 حمله شود و گفته شودکه والله و بالله به آن سالهای تلخ و سیاه 84 تا 92 دیگر باز نخواهد گشت هم جای تامل دارد و هم شاهد محکمی بر تحقق این استراتژی و تاثیر آن بر رفتار دولتمردان جمهوری اسلامی است.
4- استراتژی رفتار ملایم ومنافقانه با هدف آرام سازی محیط و عدم تحریک مردم به منظور جلب حمایت مسئولین و واسطه گری جهت رفع حصر از آنان و بازگشت قانونی به حاکمیت.
جریان فتنه که پس از گذشت پنج سال هنوز هم حاضر به عذرخواهی از مردم و نظام نیست وکماکان بر طبل صحت ادعای موهوم خود در سال88 می کوبد اصرار دارد بدون سرو صدا و بدون عذر خواهی به حاکمیت برگردد تا در صورت موفقیت از این عدم عذرخواهی به عنوان برگ برنده علیه نظام استفاده کرده و شرایط را آنقدر پیچیده کنند که در لباس مدعی به محاکمه نظام بپردازند.
برخی شواهد حاکی از آن است که ستاد فتنه در حال برنامه ریزی برای محاکمه نظام در شرایط خاص (احتمالا در سالهای 96 به بعد) است و به همین منظور از عذرخواهی طفره می روند.
تاسف بار اینجاست که علیرغم خواست عمومی مبنی بر محاکمه سران فتنه و سخنرانیهای روشنگرانه مقام معظم رهبری برخی از مسئولین و نمایندگان مجلس که بعضا از خانواده شریف شهدای فتنه فرقان و... میباشند برای رفع حصر فتنه جویان تلاش می نمایند.
جالب اینجاست که این تلاش برخی مسئولین و نمایندگان در داخل با حمایت و هماهنگی شبکه های خبری و رسانه ای ستاد خارجه فتنه هماهنگ است و همه روزه شاهدحجم وسیعی از فشار تبلیغاتی و عملیات روانی سرویسهای اطلاعاتی بیگانه از طریق شبکه رسانه ای حقیقی و مجازی خود برای رفع حصر از سران فتنه هستیم و همگی با خبریم که این فشار بر دولت جناب آقای روحانی مضاعف است که بحمدالله تا به حال با عدم استقبال ایشان مواجه شده است ولی معلوم نیست دولت بتواند خیلی در مقابل این موج مقاومت نماید خاصه اینکه برخی شنیده ها از فشار در داخل دولت بر رئیس جمهور محترم حکایت می نماید.
مرحله پنجم
وبالاخره پنجمین مرحله از براندازی جدیداصحاب فتنه به سالهای 96 تا 98 مربوط می شود که اگر چه هنوز مشخصه ها و علائم آن کاملا روشن نیست ولی میتوان با حجم اتفاقات پیش گفته نتیجه گرفت که:
1- در سال 94 مجلس دهم قویا پیگیر برخی مطالبات اصحاب فتنه نظیر فشار بر شورای نگهبان به منظور رفع و یا تحدید نظارت استصوابی ، طرح و پیگیری لایحه افزایش اختیارات رئیس جمهور، اصلاح قانون مطبوعات، لایحه جرم سیاسی و... خواهد بودکه در این صورت شاهد رودررویی بین قوای مقننه و قضائیه و... خواهیم بود و نتیجه این هماهنگی به عنوان علت ممدّه اوکراینیزه کردن کشور وگسترش آشوبها و هرج و مرج خواهد بود.
2- در صورت موفق شدن فتنه جویان باید خود را برای مقابله با امواج فدرالیسم قومی - خود مختاری و فتنههایی از این دست در حوزه اقوام و تحرکات ساختار شکنانه برخی جریانات مرموز دانشجویی با تحریک احزاب افراطی و تندرو آماده کنیم.
3- رفتار همراه با مسامحه برخی مسئولین درمورد
قانون گریزی برخی از اقشار اجتماعی و بانوان در عدم رعایت قانون عفاف و حجاب آنان را جری کرده و هر ساله به زعم خود خاکریزهای جدیدی از هم آوایی با ستاد خارجه فتنه به دست هتاکان و متعرضان به ساحت امنیت اخلاقی جامعه فتح خواهدشد. اگر نتیجه پیگیری طرحهای ضد اخلاقی شبکه ضد عفاف و حجاب در سالهای اخیر منجر به عادی شدن عبور و مرور حتی بدون حجاب برخی زنان نشان دار درحال رانندگی و یا سیگارکشیدن و... شده است انتظار روزهای تلخ از وضع حاضر نیز دور از انتظار نیست خاصه اینکه متاسفانه انگیزه ای از سوی برخی مسئولین مربوط در اجرای قانون عفاف و حجاب مشاهده نمی شود.
4-....
قابل ذکر است که آنچه بیان شد:
1- بر اساس قرائن و شواهد موجودبوده و در صورت وقوع می تواند برای نظام تولید دردسر نماید
2- بیان این سناریو و اقدام پنج مرحله ای با هدف هشدار و بیداری و بصیرت افزایی صورت گرفته و بدیهی است که بسیار خوشحال شویم که با همت مردم و مسئولین هیچ یک از این مراحل نتیجه مورد نظر فتنه جویان را در پی نداشته باشد.
3- در این تحلیل و پیش بینی به تلاشهای خودی اشاره ای نشده است و طبیعی است که جریانات خودی هم برای برهم زدن بازی فتنه جویان دارای برنامه و استراتژی باشند.
4- آنچه که بیان شد اگر چه شکل بدبینانه عملیات
فتنه جویان است اما باید بپذیریم در صورت کم توجهی و عدم پیش بینی و حضور به موقع، امکان وقوع وضعیت خطرناک تر از آنچه پیش بینی شده نیز متصور است.
5- اینجانب به هیچ وجه با تکثر احزاب و مدیریت سلایق مخالف نیستم و اتفاقا بر اساس دیدگاههای استنباطی از حضرت امام و مقام معظم رهبری تعدد احزاب و تکثر ظرفها برای مدیریت سلایق مختلف را از ناحیه خودی لازم و شرط سلامت نظام می دانم و بر این باورم که اگر نظام برای سلایق مختلف، ظرف طراحی نکند بی تردید دشمنان اقدام به طراحی ظرفهای مجعول و خطرناک و سمت دادن سلایق به رویارویی با نظام خواهندکرد در نتیجه اگر در این گفتار در برخی موارد اصلاح طلبی مترادف فتنه معرفی شد به دلیل همراهی افراطی این جریان از فتنه و برنامه های آنان در سالهای حاکمیت اصلاح طلبان و فتنه 88 بوده است فلذا خوشبینانه امیدوارم اصلاح طلبان بر اساس منطق حضرت امام خمینی (ره) که اصل اختلاف را به شروط عدم اختلاف عقیده و نبودن از روی هوای نفس خوب و منشاء خیرات می دانست در یک اقدام شجاعانه دست از لجاجت برداشته و در شرایطی به دشمن بیرونی که هر لحظه مترصد ضربه زدن به ماهیت انقلاب اسلامی و انتقام گیری است و از دیگر سو به لطف خدای سبحان همه چیز آماده استقبال از حضرت ولی عصر(عج) می شود وارد میدان حمایت واقعی از ولایت و اسلام عزیز شده و نقش کلیدی خود را در پیشبرد اهداف عالیه انقلاب اسلامی بازی نموده و قلب حضرت ولی عصر(عج) خود را شاد نموده و اسباب آرامش مردم را فراهم آورند انشاءالله.
برای جلوگیری و پیشگیری از آنچه پیش بینی کردید چه راهکارهایی را پیشنهاد می کنید؟
متولیان : قبل از آنکه به این سئوال بسیار مهم شما پاسخ بگویم مایلم به عنوان مقدمه این موضوع به برخی شیوه های فتنه جویان اشاره کنم چرا که یکی از راههای مقابله با فتنه شناخت فتنه و روشهای آنان است و همان طور که در ابتدای عرایضم بیان شد به فرموده امام خامنه ای " شناخت روشهای دشمنی دشمن از شناخت خود دشمن مهمتر است "
البته با توجه به طولانی شدن گفتگو سعی می کنم به اختصار و فهرست وار صحبت کنم اگر چه هر یک از موضوعاتی که سئوال شد به واقع جوابهای کامل تری را می طلبد و اینجانب صرفا در حوصله بحث به ایجاز به برخی موارد اشاره کردم. برخی از شیوه های مورد استفاده فتنه جویان به قرار زیر است:
1- شبهه افکنی که اساس کار فتنه است
2- تفرقه افکنی که ضامن موفقیت فتنه است
3- در آمیختن حق و باطل
4- جلب حامیان خارجی
5- بیان دیدگاهها و سخنان عامه پسند و جذاب نظیر حقوق شهروندی ، مبارزه با تروریسم، آزادی و نظایر آن
6- نفی گذشته افتخار آمیز جامعه
7- تاختن به ارزشها و باورها و اعتقادات مردم
8- استفاده از مدلها و شیوه های براندازی نرم
9- جذب و استفاده از چهره های موجه و مقدس
10- استفاده از شعارهای جذاب ومردم پسند
11- تحریک احساسات
12- ایجاد نفاق در حاکمیت و ایجاد دودستگی
13- ایجاد سازمانهای مردم نهاد
14- ایجاد فاصله بین مردم و حاکمیت
15-...
باید بدانیم که وقوع فتنه اگر چه سبب هزینه های مادی و معنوی فراوانی برای نظام می شود ولی در صورت عدم توفیق فتنه جویان درکنار دهها آثار منفی فتنه بی تردید آثار مثبتی نیز از خود بر جای می گذارد مثلا وقوع
فتنه ای مثل فتنه 88:
1- موجب جداسازی مرز بین خودی و غیر خودی می شود
2- شوق و انگیزه مردم را برای عرصه های سیاسی زیادتر می کند و نظام تضمین پیدا می کند
3- سبب به فعلیت رساندن استعدادها می شود
4- موجب پختگی سیاسی مردم و حاکمان می شود
با این اوصاف در مقام ارائه نسخه و راه مقابله با فتنه عرض می کنم که در چارچوب رجوع به عناصر اصلی حاکمیت شامل اسلام ، رهبری و مردم باید مردم را تشویق به ورود به میدان حراست از مرزهای دین و ولایت نماییم و در کنار این اقدام کلی باید سلسله ای از اقدامات را انجام دهیم که از حوصله این بحث خارج بوده و لذا به صورت بسیار کلی سرفصلهای اقدامات اجتماعی برای مقابله با فتنه را بیان می کنم:
الف: باید بین تکالیف فردی و اجتماعی و حاکمان فرق قائل شویم: حضرت علی (ع) در بیان تکلیف فردی رجوع به قرآن و عترت و سکوت کردن پشت سر رهبر و امام بودن را تنها راه در امان ماندن از گرداب فتنه بیان می فرمایند.
اما در بعد اجتماعی باید نقش احزاب خودی را پررنگ تر کرده تا به انجام رسالت خود در قبال مردم بپردازند در کنار احزاب باید از نقش سازمانهای مردم نهادخودی و تشکلهای مثبت قشری خودی نظیر بسیج دانشجویی و کارگری و... غافل نمانیم. همچنین باید حاکمان از طریق دستگاههای نظارتی و امنیتی و انتظامی رفتارها را کنترل و رصد نمایند و اقدامات آفندی و پدافندی و... خود را سازماندهی نمایند. نکته مهم در مقابله با فتنه اینکه اقدامات باید معطوف به برنامه های کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت بوده و اقدامات سلبی و ایجابی را شامل شود و صرفا به برخورد با فتنه گران فکر نشود چه بساکه اقدامات ایجابی اعم از ترویج ارزشها و تقویت باورها و انجام عملیات روانی تحکیمی و تلاش برای اتحاد اسلامی و انسجام ملی و فرهنگ سازی و جریان سازی و گفتمان سازی مبتنی بر دشمن شناسی و مدارای با اصحاب فتنه و تلاش برای جداسازی فتنه زدگان از فتنه جویان بسیار موثر تر از برخورد قهری با فتنه جویان باشد چه اینکه گاهی برخوردهای قهری با اصحاب فتنه نتیجه عکس داده و موجب واگرایی درمردم شده و در حقیقت بازی کردن درمیدان دشمن تلقی شود.
از وقتی که در اختیار گذاشتید کمال تشکر و سپاس را دارم.
متولیان : خداوند شما را در رسالت بسیار سنگینی که در حوزه تبلیغ به عهده گرفته اید موفق و موید بدارد و ما را از شداید فتنه در امان بدارد و در ظهور دولت یار تعجیل بفرماید.
منبع: رسالت
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.