«مهاجرین افغان و ما»؛ دوران سکوت به پایان رسیده است
خبرگزاری تسنیم: چندین و چند سال سکوت، بیرمقی و انحراف برخی رسانههای ایرانی در مورد مهاجرین افغانستانی در حال پایان پذیرفتن است؟ ۲ روز پیش، یک ویژهنامه تحسینآمیز منتشر شد.«مهاجرین افغان و ما»؛ داستانی که تازه شروع شده است. پایان دوران سکوت؟
یحیی دوست افغانستانیام قبل سفرم به هرات میگفت حتما آب معدنی و نان با خودت ببر که معلوم نیست آنجا چه خبر باشد و چیزی برای خوردن گیر بیاید. یحیی ماهواره ندارد. ایران به دنیا آمده و افغانستان را از رسانههای ایرانی شناخته. سال پیش به هرات رفتم، یحیی کجا را میگفت؟
***
از یک دهه قبل صداوسیما سیاست راهاندازی شبکههای تلویزیونی را در پیش گرفت. شبکههایی با گویشهای مختلف و برنامههای اختصاصی فرهنگهای مختلف جامعه. فرهنگهایی که شاید تعدادشان به یک میلیون نفر هم نرسد اما رسانه خودشان را دارند و خوشبختانه میتوانند مطابق به رسوم و فرهنگ خاص خود برنامه داشته باشند، این قدم بزرگ صداوسیما در مسیر عدالت رسانهای بود. اما آمار تاییده شدهای از حضور بیش از سه میلیون مهاجر افغانستانی در ایران خبر میدهد. این مهاجرین قرار بوده است، خود، کشورشان، ایران و دنیا را از کجا بشناسند؟ رسانههای ایرانی؛ و رسانههای ایرانی، ناامیدانه آنها را بیاعتماد کردند. تا سالهای سال هیچ برنامهای از آنها در تلویزیون ایران دیده نمیشد، حضور آنها در رسانهها محدود به پذیرش نقش تحقیرآمیز یک مجرم یا یک آدم فرعی مسالهدار بود. اخباری که از افغانستان پخش میشد هم، طبق معمول جنگ و خونریزی و تجاوز.اولین تصوری که بعد از شنیدن نام افغانستان جلوی چشممان میآید چیست؟ جنگ؟ بمبگذاری؟ مواد مخدر؟ همین ! تمام تصوراتی که ذهنیت ما را شکل می دهد همین مفاهیم خشونت آمیزیست که در اخبار روزانه از تلویزیون می بینیم. بارها از زبان این مهاجرین افغان شنیده ام که آرزو به دل مانده اند یک بار تصویری از مناظر زیبا و جاذبه های گردشگری و آثار باستانی این کشور نشان بدهد از این گله میکنیم که هالیوود در تصویری که از ما ایرانی ها ارائه میدهد بدویگری، فقر، خشونت و انسانهایی به دور از مدنیت را سرلوحه قرار داده غافل از این که ما هم در قبال همسایه ، همسایه از جان نزدیکتر هم همین شیوه را سرلوحه قرار دادیم.
***
سالهاست از مهاجرین افغانستانی خواسته میشود که به کشورشان برگردند، سیاستهای مختلفی اجرا میشود، طرحهای مختلفی تصویب میشود، اما عموما به نتیجه مطلوب طراحان نمیرسد.( جدای از اینکه این سیاستها چه قدر درست یا غلط است) و هیچ کس به این حلقه مفقوده توجه نمیکند که سی سال کار رسانهای ایران در مورد کشوری به نام افغانستان احتمالا یکی از موانع بزرگ اجرای این طرحهاست و مساله چندان پیچیدهای نیست، ما با افغانستانیهایی مواجهیم که در ایران به دنیا آمدهاند، چیزی از افغانستان ندیدهاند، با افغانستانیهایی مواجهیم که خاطرات محوشان از افغانستان سیاه و تیره و تار است و با وجود عوض شدن نسبی شرایط ما دوباره از افغانستان همین تصویر سیاه را برایشان در اکثر رسانههای ایرانی به تصویر کشیدیم. جایی گفته نشد که افغانستانیها چه قدر پیشرفت کردهاند، افغانستان چه فرهنگ قابلتوجهی دارد و شما اگر بودید به مهد جنگ و خونریزی و فقر و مواد مخدر برمیگشتید؟
***
« قانونی؟ رسمی؟ با مجوز؟» وقتی دوستی تلفنی خبر اجرای تئاتر را داد اولین چیزی که به ذهنم رسید بپرسم همین کلمات بالا بود. یحیی پشت تلفن از اجرای یک تئاتر از مهاجرین افغانستانی بیخ گوش خودمان خبرداد . حالا دیگر مدتی بود که گوشمان به شنیدن خبرهای هر چه بیشتر دورکننده فرهنگ و سیاست ایرانیها و افغانها عادت کرده بود، اما بین این همه خبرهای ناگوار و تلخ گاهی اوقات کاممان با اخباری دیگر شیرین میشد.
«جلسه موسیقی سنتی افغانی در تهران»، «اکران یک فیلم در مورد فرهنگ هزارهها که خود مهاجرین آن را به صورت حرفهای ساختهاند»، « برگزاری نمایشگاه عکس مهاجرین»، «اجرای گروه تئاتر»، «جشن 3سالگی مجله باغ؛ مجله ویژه کودکان و نوجوانان مهاجر افغانستانی»شنیدن این اخبار برای خیلی از ایرانی ها عجیب است.در تصویری که رسانهها از افغانها و افغانستان و به خصوص مهاجرین به نمایش گذاشتهاند، چیزی از فرهنگ و هنر دیده نمیشود، حالا اما قضیه فرق میکرد.
دو هفته پیش فیلم «کهن یادگار سرزمین آذر» اکران شد. همه آدم هایی که آنجا بودند می توانستند چهره حسرت زده و پرغرور مهاجرانی را که بعد از این همه مدت این بار نه به خاطر رد مرز شدن در اردوگاه و نه به خاطر تمدید مدارک اقامتی و ... که برای بودن در فرهنگ و هنرشان دور هم جمع شده بودند را تماشا کنند. منظره عجیبی بود و چه قدر این بار افغان ها نزدیک بودند به ایرانی هایی که به این جمع آمده بودند. و البته که همین رفتار ساده و کمهزینه مسئولین مرتبط،چه قدر توانست در تعامل مثبت و فرهنگی مهاجرین بزرگترین کشور فارسی زبان دنیا بعد از ایران مثمرثمر باشد و چه قدر می تواند در نمایش چهره نظام جمهوری اسلامی ایران برای افغان ها و سایر مردم دنیا پرفایده.
***
اما این همه ماجرا هم نیست. اتفاقات جدیدی در راه است. بعد از چند سال نادیدن حضور مهاجرین افغانستانی در ایران و نشنیدن صدای دردها، آلام و مصائب مختلف آنها در اکثر رسانههای ایرانی، حالا به نظر میرسد نوید اتفاقات خوبی در حال نمایان شدن است. اتفاقاتی که نمایش البته محدود و ناقصی از شروع مسیر ساخت یک منظومه انسانی و انقلابی رسانهای در جمهوری اسلامی ایران است. منظومهای که ساخت آن 35 سال به تاخیر افتاده است.
اتفاقات جدید و خوبی در راه است.«الف»، یک سایت پربازدید ایرانی روز جمعه سه هفته پیش در گزارشی با عنوان «اتهامی که روستای افغان نشین را ویران کرد/ ما به ایران پناه آورده ایم»، شرح دقیقی از اتفاقی تلخ میدهد.عدهای معدود از اهالی این روستا، به بهانه خبر تایید نشده یک تجاوز، به خانوادههای افغانستانی ساکن آن روستا حمله میبرند و خانههای آنها را غارت میکنند و اموالشان را تخریب میکنند، در سکوت و نظاره کامل نهادهای مربوط و این بیاخلاقی آشکار را رسوا کرد.
جشنواره فجر امسال «چند متر مکعب عشق» نمایشی واقعی از افغانهای داخل ایران بود. چند ماه پیش قنبرعلی تابش، مهاجر افغانستانی از دانشگاه اخراج شد و خبرگزاری فارس خط مطالبه ناحق بودن اخراج او را ادامه داد. چند ماه پیش برای اولین بار در آنتن زنده تلویزیون ایران در برنامه «راز» بغضهای فروخفته میلیونها مهاجر افغانستانی در ایران باز شد. دو هفته پیش خبرگزاری نسیم، ناشران افغانستانی را به خبرگزاریاش دعوت کرد و در آنجا از مشکلات آنها صحبت کرد. در نمایشگاه کتاب امسال تهران، افغانستان میهمان ویژه بود و رسانهها پر بود از تیترهایی که نام افغانستان دیگر کنار طالبان و تروریسم نمیآمد.
و سرانجام دو روز پیش روزنامه خراسان یک ویژه نامه تحسین برانگیز منتشر کرده است.بیست و هفتمین شماره ویژهنامه رصد به بررسی وضعیت مهاجرین افغانستان در ایران اختصاص دارد و برای اولین بار حرفهای ناگفتهای درباره وضعیت مهاجرین افغانستانی در ایران زده است. ویژه نامه «ما و مهاجرین افغان» موضوع مهاجران افغان را در چهار پرونده مجزا از نگاه میزبانان، از نگاه مهاجران، از نگاه حقوقی و از نگاه جهانی مورد بررسی قرار داده است و نکته درخشان کار آنها این است که اسیر کلیشههای همه سالهای برخی ژرسانههای ایرانی در باره مهاجرین افغان نشده است. «ما و مهاجرین افغان» صفحه درخشان این سالهای رسانههای ایرانی است...(صفحات پیدیاف این مجله را میتوانید از اینجا دانلود کنید)
این راه پر زحمت و پرخطری است. اما شروع شده است و همین فعلا برای ما کافیست. پرونده «جان ایران، جان افغانستان» هم همچنان ادامه دارد.با کمک ایرانیها و افغانستانیها.
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-1 : خیلی دور، خیلی نزدیک؛ مقدمه داستان بلند «ایرانیها» و «افغانها»
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-2 روایت امیرخانی از مساله «مهاجرین افغان»: دیگر وقت نگرانی است
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-3 برای آقای ایرانی که به نجات برادر افغانش شتافت
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان»-4 (بخش اول):مادر شهید افغانستانی مدافع حرم: کاش آن جام زهر را «ما» هزار هزار مینوشیدیم اما امام اذیت نمیشد
(بخش دوم) :مادر یک شهید افغانستانی: خیابانهای اردوگاه مهاجرین را به نام «امام» نامگذاری کردیم
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 5 افغانیالاصل است اما قبر پاکش...
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 6 شش سوءتفاهم بزرگ درباره مهاجرین افغان
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 7 سوغات جعفریان از افغانستان برای رهبر انقلاب/اینجا کسی به پاسپورتها نگاه نمیکند
پرونده «جانِ ایران، جانِ افغانستان» ــ 8( بخش اول) میزگرد فعالان فرهنگی افغانستانی: با وجود تمام دلخوریها ایران همچنان پناه مستضعفین افغانستانی است
انتهای پیام/