نظامیه بغداد سعدیها تربیت کرد، دانشگاههای ما چه میکنند؟
خبرگزاری تسنیم: حجتالاسلام و المسلمین جواد محمدزمانی با بیان اینکه مشکل امروز ما در شعر اجتماعی این است که شاعر «دردشناس» کم داریم، گفت: از همینرو برخیها نلسون ماندلا را میستایند، اما درکی از «انقلاب اسلامی» ندارند.
شعر همواره در جامعه ایران به عنوان یکی از اثرگذارترین و اصیلترین هنرها در دورههای مختلف مطرح بود. شعر اساساً نه تنها در ادبیات که حتی در تاریخ و اجتماع ایران نیز همواره به عنوان یکی از محورهای اساسی مطرح بود؛ این امر جدای از همه بایدها و چراها، نه تنها در میان عامه مردم که حتی در میان درباریان نیز به عنوان یک اصل مورد اتقان عموم مطرح بود. همین شعر بود که امیر سامانی را بیکفش و جامه روانه بخارا میکند و همین شعر است که از خونریزیهای محمود غزنوی تا صلهبخشیهای شاه عباس را روایت میکند؛ شعر همواره در فرهنگ ایران آیینه تمامنمای هویت، تاریخ و اجتماع بوده است. مجالی برای بیان غمها و غصههای تاریخ، شورهای حماسی و شعورهای عرفانه و گاه مجالی برای نقدهای تیز پشت واژههای بیدار یک شاعر.
اما امروزه شعر در پس هنرهای تجسمی و تصویری، در انزوا به سر میبرد. انزوایی که دیگر آن را به عنوان هنر درجه اول مطرح نمیکند و عموماً فقط برای عده خاصی از مردم خوانده میشود، هرچند پیوند شعر با مردم ایران ناگسستنی است و تنها دهه محرم خود تأیید محکمی بر این ادعا است، اما باید متأسفانه قبول کرد که شعر این روزها کارکرد گذشته خود را ندارد. ایجاد چنین رویهای نه تنها به قدرت رقبای جدید که حتی به نگاه مسئولان امر نیز بازمیگردد. شعر که تا همین سی سال پیش به عنوان تأثیرگذارترین هنر در میان مردم مطرح بود، عموماً از سوی مسئولان فرهنگی به جشنوارهای محدود شده است. با وجود این، مقام معظم رهبری هر سال جلساتی را به شعرا اختصاص میدهند؛ جلساتی که درّ نایاب این روزهای فرهنگ ماست. ایشان در دیدار اخیر خود با شاعران بر هویتسازی فرهنگی شعر تأکید کردند و شعر را یکی از ملزومات تحقق این امر دانستند.
اینکه شعر اجتماعی چگونه میتواند در دنیای امروز گوی سبقت را از هنرها و رقبای قدر خود برباید و بتواند پرمایه و پرشور همانند گذشته، به این جریانسازی ادامه دهد، ملزوماتی نیاز دارد که به نظر میرسد چندسالی است به آن پرداخته نشده است. از این رو، با حجتالاسلام و المسلمین جواد محمدزمانی، از شاعران و تأثیرگذاران جریان شعر استان قم، به گفتوگو پرداختیم. محمدزمانی نخستین لازمه این امر را تغییر نگاه مسئولان از نگاهی صرفاً تفننی به نگاهی سرمایهای نسبت به شعر دانست و گفت: تا زمانی که این نگاه درست نشود، نمیتوان انتظار بهبود اوضاع و تولد شعرهای جدید را داشت.
وی دومین لازمه رسیدن به این نقطه را تربیت شاعر آگاه دانست و ادامه داد: اگر نظامیه در طول حیات خود تنها یکنفر و آن هم سعدی را تربیت کرده باشد، برای تمام عمر او باقی است، اما سؤال اینجاست که ما طی این سالها در دانشگاهها چند شاعر تربیت کردهایم؟ شاعر امروز ما گاهی به درجه شناخت از اطرافش نرسیده است. برای نلسون ماندلا شعر میگوید، اما هنوز انقلاب را ندیده است. برای آپارتاید در آفریقای جنوبی شعر میگوید، اما هنوز به درک و شناختی از امام نرسیده؛ امامی که شخصیتش دنیای غرب و شرق را تکان داده است.
بخش نخست مصاحبه چندی پیش منتشر شد که میتوان در اینجا دید. مشروح بخش دوم و پایانی این مصاحبه نیز به شرح ذیل است:
* تسنیم: شما فرمودید وظیفه شاعری که شعر اجتماعی میگوید، ارتقای معنوی جامعه است. مقام معظم رهبری در اینباره بر مقوله «عقلانیت اسلامی» و «عقلانیت معنوی» را مطرح کردند و گفتند این امری است که درک هویتی در جامعه ایجاد میکند. از سوی دیگر ایشان معتقدند که شاعر می تواند این عقلانیت را در جامعه ایجاد کند. چطور میتوان به این نقطه رسید؟
بله همینطور است. بحث عقلانیت در اسلام بحث خیلی مهمی است و عقل در مقابل شرع نیست. اتفاقاً شعر مقسمی برای عقل و نقل است؛ یعنی عقل مثل کُرهای است که در درونش هم وجود عقل دارد و هم نقل. منظور از عقلی که از آن سخن میگوییم، گزارههای عقلی منطبق با شرع است. در این حالت عقل حجت باطنی است و اتفاقاً بقیه مباحث شرعی، حجت ظاهریاند. در روایت آمده است که «لله علی النّاس حجة؛ حجة الظاهره و حجة الباطنه». میفرماید عقل حجت باطنی است، چون اصل پذیرش اسلام و پذیرش خدا بر اساس عقل بوده است. ما از روی روایات و آیات قرآن که اول خدا را نپذیرفتیم. مراحل توحید این است که ابتدا برای پذیرفتن این مقوله به سراغ برهان و دلایل عقلی رفتهایم و سپس بر اساس آن نبوت و... را پذیرفتیم.
رایحه «عقلانیت معطر» در شعر ما کم است
این عقلانیت نباید کمرنگ شود. البته ممکن است گفته شود که عقل در معرض خطا است؛ حرف صحیحی است و ما خود بارها در زندگی امتحان کردهایم. منظور از حجیت قرار دادن بر عقل و توجه به آن، این نیست که هرچه عقل گفت دربست و کامل قبول کنیم و دیگر هیچ. حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی از عقلی که انسان را به هدایت سوق میدهند، تعبیر به «عقل معطر» میکنند. این عقل مد نظر ماست. گزارههای این عقل است که میتواند جامعه را رشد دهد. حالا در حوزه شعر ما مقولهای به نام «عقلانیت ادبی» نیز داریم. شعری که در آن «عقلانیت ادبی» جاری باشد، طبق تعریفی که برخی کردهاند، صرفاً خیال نیست، بلکه عقلانیتی هم پشت آن وجود دارد، مدل عقلی که در این مقوله مد نظر است، با آن الگوی عقلانی که فلاسفه و غیره دارند متفاوت است. عقلانیت شعر، عقلانیت خاصی است که بیشترین مصادیق آن هم در اشعار تعلیمی دیده میشود. این عقلانیت را ما نباید در آثار این روزها از دست دهیم، عقلانیتی که اتفاقاً خیلی از مردم با آن ارتباط برقرار میکنند.
ممکن است مردم با عقلانیت فلسفی خیلی ارتباط برقرار نکنند، خسته شوند و گزارههای فلسفی آن را متوجه نشوند، اما این عقلانیت وقتی در قالب شعر بیان میشود، همه متوجه آن میشوند. این عقلانیت به عرصه ادبیات و شعر وارد شده و رنگ و بویی دیگر پیدا کرده و بعد عامه جامعه هم با آن ارتباط برقرار کردهاند.
_ ما گونه های مختلفی از شعر اجتماعی را داریم. خیلی ها هستند به عنوان شاعر اجتماعی هم صحبت می کنند اما وقتی روی کارکرد شعر اجتماعی رجوع می کنیم، می بینیم کارکرد این شعر اجتماعی با کارکرد شعر اجتماعی که مطلوب ما هست متفاوت است. این جا این شاخص می تواند همین عقلانیت و ارتقاء معنوی باشد؟ اگر این گونه شعر اجتماعی این ویژگی را داشت منجر به این می شد، کارکردش این بود و مطلوب ماست؛ اگر نبود که مثلا خارج از این مسیر باشد، چون بالاخره ما شاعر اجتماعی ای داریم که شعرش کارکردی عکس مسیری بوده که ما داشته ایم و اتفاقا کمک کرده به این که این فضای عقلانی نابود شود. این را تضعیف کرده و برده در یک فضای هیجانی. این مقدمه را گفتم که بدانم آیا می تواند این یک شاخص باشد؟
قطعاً میتواند اینگونه باشد. البته بخشی از این امر به خود شاعر بازمیگردد. فضای رشد و مطالعات شاعر خیلی مهم است. شما اگر میخواهید شعر اجتماعی خوب و با کیفیت تولید کنید، باید اول شاعر خوب، با فهم و با فضل تولید کنید. دکتر داوری اردکانی میگفت نظامیه بغداد یک شاعر تربیت کرده باشد که آن هم سعدی باشد، برای تمام طول فعالیت نظامیه کفایت میکند، اما امروزه دانشگاههای ما چند شاعر در حد سعدی تربیت کردهاند؟ باید به آن سمت حرکت کنیم، اما متأسفانه برخی از امور تغییراتی کرده است. مثلاً قبلاً رسم بر این بود که شاعر به یک مقام و سوادی میرسید و بعد شعر میگفت. الآن شاعر شعر میگوید تا بتواند به فضلی برسد. این دو با هم خیلی متفاوت است. شعرای درجه یک ما، خودشان که به خودشان حکیم نمیگفتند، بلکه مردم به آنها این لقب را اطلاق میکردند. واقعاً حکمت در شعرشان وجود داشت و مردم هم آن را حس میکردند.
اگر نظامیه تنها سعدی را تربیت کرده باشد، برای تمام عمرش کافیست
چرا الان کتاب های شعر ما تیراژشان به سه هزار نسخه کاهش یافته است؟ که البته به قول برخی از کارشناسان همین تعداد نسخهها را خود شاعران از هم میخرند، مردم که این روزها شعر نمیخوانند. یکبار در خدمت مقام معظم رهبری این موضوع را عرض کردم، ایشان فرمودند که تازه اگر این آثار را از هم بخرند هم خوب است، معمولاً هدیه میگیرند و پول نمیدهند. آیا تا به حال به این فکر کردهایم که چرا چنین رویهای ایجاد شده است؟ مردم شعر نمیخوانند، به دنبال کتاب شعر نیستند، چون گمشده خود را در این کتابها پیدا نمیکنند، اما هنوز با وجود گذشت سالها گمشدههایشان را در کلیات سعدی پیدا میکنند. هنوز در دیوان حافظ و مثنوی معنوی میتوانند حرفهایی که از دل آنها میگوید را بیابند. الآن وقتی این گمشدهها را پیدا نمیکنند، با خود میگویند چرا برای چنین کتابی پول بدهم؟ صرف بیان یک احساس از سوی شاعر مخاطب امروز را رشد نمیدهد. اما مردم با وجود اینکه قیمت آثار افزایش یافته است، هنوز برای آثار کلاسیک پول میدهند.
دانشگاهها ما برای تربیت شاعر چه میکنند؟
پس ما باید برای رسیدن به شعری که هویت فرهنگی را تقویت کند، باید ابتدا شاعر خوب تربیت کنیم. ادب فارسی در گذشته در خود شاعرانی مانند حافظ پرروش داده است، شاعری که بنا بر نقل نویسندگان در زندگینامهاش، اول طلبه یک مدرسه علمیه بود، علوم دینی خوانده و با فلسفه و حکمت آشنا شده است. از علوم روزگار خودش آگاهی داشت و به دلیل همین آگاهی دست میگذارد روی موضوعاتی که نقطه ضعف جامعهاش است. اشاره میکند به ضعفهایی که در امیرمبارزالدین وجود داشته است.
چرا دیوان شعر امام(ره) یکی از پرفروشهای شعر طی چند دهه است؟
از سوی دیگر مولانا در دوره خودش فقیه جامعالشرایط بود که نقل میکنند شاگردان فراوانی در بحث فقه او شرکت میکردند. بعضیها میگویند تا پنج هزار شاگرد در درس فقه وی مینشستند. سعدی و دیگران هم همینطور بودهاند، اما در شعر امروز چند نفر از این قبیل شاعر سراغ دارید؟ الآن یکی از کتابهای پرفروش شعری ما دیوان حضرت امام(ره) است. چرا مردم شعر امام را دوست دارند؟ چرا شعر فلان شاعری که آن هم شصت، هفتاد سالش است را دوست ندارند و شعر امام(ره) را میپسندند؟ چون اول امام را به عنوان یک عالم، فقیه، فیلسوف، رهبر، حکیم، سیاستمدار درجه یک، عالم، مجتهد و... اعتماد کردند و برای همین وقتی میخواهند کتاب شعر بخرند، یک مجموعه شعر از حضرت امام(ره) میخرند. شعری که ناب است و میتواند بال پرواز ما به دنیای معرفت باشد.
مردم برای شعر امروز پول نمیدهند، اما «گلستان» هنوز پرفروش است
اگر ما بخواهیم این عقلانیت را در جامعه از طریق شعر رواج دهیم، ابتدا باید شاعر خوبی بسازیم. معضل بزرگ شعر امروز ما فقدان «اندیشه» است. عنصر اندیشه بسیار در شعر معاصر ضعیف شده که آن هم تحت تأثیر بعضی اندیشههای غربی بوده که الحمدلله در دهه فعلی کمرنگ شده است. شعر امروز در نتیجه همین نوع نگاهها بیشتر معطوف به خیالانگیزی و ایجاد شعف لحظهای است. شاعر زیاد به دنبال این نیستند که شعرشان بتواند جامعه را رشد بدهد. برای همین می بینیم که یک مقدار شعر تعلیمی در کشور ما ضعیف شده است. سعدی با آن همه ادعایی که در شعر عاشقانه و غیره دارد، برای خود ضعف نمیداند که «گلستان» و «بوستان»ی بنویسد که کتاب درسی ما باشد. یا مثلاً در شعر صائب، نمونههای فراوانی از «شعر اجتماعی» و دغدغههای جامعه میتوان پیدا کرد، این نشان میدهد که شاعر دغدغه اجتماع داشته است.
برخیها «تهاجم فرهنگی» را «تضارب فرهنگی» میدانند
با وجود این پیشینه شعرای امروز در سطح خودشان نمیبینند که یک کتابی مانند «بوستان» بنویسند. به عنوان یک راهکار اگر بخواهیم شعر اجتماعی را در جامعه رشد دهیم، ابتدا باید اندیشه شاعر را رشد بدهیم که شاعر بتواند اجتماع را ببیند و آن را در شعرش بیاورد. شاعری که تهاجم فرهنگی را نمیبیند، میگوید اینها توهم است، خبری نیست و تضارب فرهنگهاست. برخی از این شاعران اصلا شناختی از فرهنگ ندارند، فرهنگ غرب و فرهنگ شرق را نشناخته و مؤلفههای آنها را نمیدانند. مطالعات تاریخی ندارد که ببیند غربیها در این یکصد سال گذشته چه بلایی بر سر این کشور آوردند. بعد شما از این شاعر چه توقعی دارید که بتواند شعر اجتماعی بگوید و جامعه را متحول کند؟
*تسنیم: به نظر میآید شاعران یکمقدار دردشناس هم نیستند. یعنی بعضی وقتها درد و دغدغه شاعر به عنوان درد و دغدغه مردم ابلاغ میشود.
شاعر اجتماعی دردشناس کم داریم
برخی از شاعران نمیتوانند و یا نمیخواهند این دردها را ببیند و قوه اینکه بشناسند، ندارند. موضوعات کلان را نمیتواند به تصویر بکشد و این دغدغه را ندارد. شاعر اول باید بتواند خوب ببیند و آن وقت موضوعات و اهمیت آنها را به خوبی تشخیص دهد و بشناسد و طبق اهمیت، به آنها بپردازد.
گاهی شاعران امروز یک موضوع کوچک را در شعرش آن قدر بحرانی و بزرگ میکند که وقتی نگاه میکنیم، میبینیم این موضوع، موضوع بزرگی نیست. شاعری داریم که برای نلسون ماندلا شعر دارد، موضوع درگذشت او برایش مهم است، اما انقلاب عظیمی مثل انقلاب اسلامی را در شعرش نمیبیند. این شاعر درک اجتماعی ضعیف دارد. او نلسون ماندلا در جنوب آفریقا را دیده، اما امام(ره) را نتوانسته است ببیند، وجودی که امروز شرق و غرب عالم به عنوان یک متفکر و یک تحول آفرین در عرصههای اجتماعی او را میشناسند، ولو دشمنان خیلی وقت ها اعتراف می کنند که یک شخصیت عظیم است را نتوانسته در شعرش ببیند. این ها باز برمیگردد به همان که شاعر رشد نکرده و رشدی که باید و شاید نداشته است.
شعر اخلاقی را محدود به جلسات ختم کردیم
اگر اندیشه شاعر بالا برود آن وقت روح پرسشگری او یک اثر هنری خوب خلق میکند. ولی وقتی ما اندیشه را ضعیف بگیریم، پرسشها، پرسشهایی خیلی ساده و پیش پا افتاده میشود. ما که مروج شعر اجتماعی هستیم، باید توجه داشته باشیم که اجتماع عرصه بسیار بزرگی است و دغدغه های آن هم دغدغه های خاصی نیست و فراوان است. مثلاً الان شعر اخلاقی در کشورمان کم شده. باید یک مقدار به این سمت حرکت کنیم که شعر اخلاقی را رشد بدهیم، شعرهایی که روزگاری بارها درباره فضائل اخلاقی خوانده میشد، امروزه فقط در مجالس ختم خوانده میشود.
برخیها عادت دارند به هر شعری که متعهد باشد، برچسب شعارزدگی میزنند
*تسنیم: گاهی شعر اجتماعی به شعار نزدیک می شد، چیزهایی که ما نمونه اش را در جریان سال 88 دیدیم. آیا نمی توانیم جزو شعر اجتماعی به حساب بیاوریم؟ اصلا چطور شد که چنین روندی پیش آمد؟
شعر اجتماعی همیشه متهم به شعارزدگی بوده است. اگر شاعر به توصیف موضوعی مانند بهار بپردازد، هیچوقت نمیگویند که شعر او شعار زده است، ولو اینکه امور کلیشهای را ذکر کند و عنصر خیال هم در آن ضعیف باشد، اما شعر سیاسی و اجتماعی همیشه متهم به شعارزدگیست. جالب این است که وقتی فرد در مخالفت امری شعری میگوید، مثلاً در مخالفت با انقلاب، هیچوقت متهم به شعارزدگی نمیشود. در حالی که وقتی نگاه میکنیم، میبینیم خیلی از شعرهایی را که مخالفان گفتند، اصلاً عنصر یک شعر خوب مانند خیال و صنایع ادبی در خود ندارد، ولی باز هم به شعارزدگی متهم نمیشود. باید این را مد نظر داشته باشیم. نمیخواهم بگویم هر شعر اجتماعی که سروده شده شعارزده نیست. یا هر شعر سیاسی شعارزده نیست. ممکن است برخی از اشعار در این میان هستند که شعارزدهاند. ما وقتی می گوییم شعر، باید عناصر هنری در آن وجود داشته باشد.
بخشی از این امر به این بازمیگردد که بعضیها میخواهند جامعه شعری ما را از فضاهای روز و جامعه جدا کنند. میخواهند شاعر فقط توصیف تخیلات خودش و توصیف بهار بپردازد. خیلی مرد روزگار خودش نباشد، و الا شعارزدگی معمولاً در منظومه های بلند رایج بودهاست.
*تسنیم: با توجه به همین شرایطی که از شعر امروز مطرح کردید، چطور میتوان در جریان هویتسازی فرهنگی حرکت کرد؟
من رسیدن به هویتسازی جریان فرهنگی را منوط به قوی شدن اندیشه در شعر شاعر میدانم. در این صورت است که میتوان از شعر اجتماعی امروز انتظار تأثیرگذاری داشت. همین امر منجر به این میشود که مردم به شعر اعتماد کنند. هرگاه مردم احساس کردند که شاعر به سراغ دغدغههای وجودی آنها رفته است، به استقبال آن میروند و این شعر هم جای خود را در جامعه جا باز میکند، اما متأسفانه در حال حاضر اینطور نیست، معمولًا شعر خیلی در جامعه جا نمییابد، رشد نمیکند و نمیتواند جامعه را همراه خودش رشد بدهد. ما باید بیش از اینکه به شعر فکر کنیم، به شاعر بیاندیشیم و او را بسازیم. مشکل امروز ما همین است. ما شاعر حکیم و شاعری که جامعه و دغدغههای آن و دغدغههای وجودی انسان را بداند، کم داریم. این خیلی مهم است. اگر ما چنین شاعری پرورش دهیم، آن وقت شعرمان رشد میکند و به تبع آن جامععه نیز رشد مییابد.
رهبر انقلاب فرمودند، «غزه» مهم است، اما فکر نکنید «ارزشهای انسانی» کمتر از آن است
نباید این مقولههای مهم را دست کم بگیریم. خاطرم هست زمانی ترکیببندی با موضوع «غزه» سروده بودم که در آن به پیروزی رزمندگان مقاومت اشاره می کرد. شعر عاشورایی بود، ولی اشاراتی هم به این موضوع داشت.مقام معظم رهبری این شعر را شنیدند. چند روز بعد خدمتشان مشرف بودیم، ایشان به این شعر اشاره فرمودند و گفتند که موضوع غزه خیلی مهم است، اما هیچوقت در تصورتان نباشد که توحید مسئله کمی است. مقولههای ارزشی مانند صبر، امر به معروف و نهی از منکر و ... مقولههای کمی است. یعنی ما در شعر اجتماعی نباید روندمان این باشد که فقط به اتفاقات بپردازیم. علاوه بر اتفاقات، موضوعات اساسی وجودی انسان هم میتواند در شعر اجتماعی وجود داشته باشد. دغدغه انسانی، دغدغه احیای ارزشهای انسانی میتواند در حوزه شعر اجتماعی هم مطرح شود.
انتهای پیام/