سبک زندگی در جهان بینی دینی و مادی
خبرگزاری تسنیم: در اسلام، جامعه دینی چه جامعهای است؟ شاکله آن کدام است؟ دارای چه شاخصههایی است؟ چه ارزشها و هنجارهایی باید بر آن حاکم باشد؟ انسان در این جامعه دینی دارای چه مشخصاتی است، چه نوع باور، اندیشه و رفتاری دارد؟
به گزارش خبرگزاری تسنیم از شیراز، «سبک زندگی اسلامی» از جمله واژگانی است که اولین بار توسط رهبر فرزانه انقلاب وارد ادبیات ما شد و به سرعت به موضوع مهم، کلیدی و پربسامد تبدیل شد. اینکه رفتار ما برگرفته از بینشها، باورها، جهان بینی، گرایشها و نوع نگاه ما به جهان هستی است، و اینکه سبک و شیوه رفتار ما در حیات فردی و جمعی، متاثر از ارزش ها و هنجارهای حاکم بر محیط پیرامون و جامعه است، امری بدیهی است. اما در اسلام، جامعه دینی چه جامعهای است؟ شاکله آن کدام است؟ دارای چه شاخصههایی است؟ چه ارزشها و هنجارهایی باید بر آن حاکم باشد؟ همچنین، انسان در این جامعه دینی دارای چه مشخصاتی است، چه نوع باور، اندیشه و رفتاری از او در جامعه اسلامی انتظار می رود؟
این مقاله، با رویکرد نظری و تحلیلی به کاوش در سبک زندگی اسلامی در متون دینی، جهان بینی الهی و زندگی در فرهنگ غرب پرداخته است.
مقدمه
زندگی روزمره و عادی مردم در نیم قرن گذشته بسیار مورد توجه جدی جامعهشناسان و اندیشمندان حوزه فرهنگ قرار گرفته است. قبلاً به نظر میآمد که رفتارهای عادتی و معمول مردم اهمیت چندانی ندارد و معمولاً به دنبال بزنگاهها و نقاط عطف زندگی نخبگان و برجستگیهای فرهنگی اقوام بودند، اما در دهههای اخیر به این مسئله توجه ویژهای شد که جریان زندگی عمومی مردم بسیاری از رفتارها و اتفاقات را در فضای سیاسی و اقتصادی جوامع رقم میزند.
زندگی عمومی مردم خصوصاً از وقتی مورد توجه قرار گرفت که به لحاظ سیاسی مسئله «قدرت مردم»، «رأی مردم» و «نگرش دموکراتیک» و به لحاظ اقتصادی «مصرف» به عنوان رکن تصمیمسازی سرمایهداری اهمیت یافت؛ آنقدر بازار اشباع شده بود که مردم دیگر کالا نمیخریدند. پس باید کاری میکردند تا در زندگی مردم اتفاقاتی میافتاد که باعث میشد مردم بیشتر مصرف کنند.
نکته بعدی این بود که اندیشمندان متوجه شدند خیلی اوقات اندیشه و انتخاب افراد تابع نوع رفتارهای روزمره آنها است. قبلاً چنین باوری وجود نداشت و خیلی روی معانی، مقاصد و رفتارهای خاص سیاسی، اقتصادی و حقوقی تکیه میکردند، اما بعد متوجه شدند که اتفاقاً طرز خوردن و خوابیدن و راه رفتن انسانها بر اندیشههای آنها اثر بسیاری میگذارد. به نوعی میتوان گفت اگرچه این رفتارها میتواند برآمده از اندیشه باشد، اما میتواند اندیشه را هم بسازد. البته در نگرش اسلامی این امری شناختهشده بود؛ همانطور که قرآن کریم بیان میکند: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الأرضِ هَوْناً»1٫ قرآن میگوید کسی که نه قدش اندازه این کوهها است و نه میتواند زمین را بشکافد، پس به عنوان بنده خدا بر روی زمین متواضعانه راه میرود.
یعنی اندیشه بر رفتار اثر میگذارد. البته از آن طرف هم اگر این آیه را در سیاق امر بخوانیم، وقتی رفتار متواضعانه انجام میدهیم، به تدریج «حقیقت تواضع و بندگی» بیشتر در مؤمن رسوخ میکند. یعنی هم تأثیر است و هم تأثّر. به عبارتی شما تفکری دارید، از تفکر شما رفتارتان و از رفتار شما تفکرتان دائماً تولید و بازتولید میشود. دنیای غرب روی این کار کرد و متوجه شد که برای تأثیرگذاری میتواند از همین نوعِ ساده رفتار روزمره استفاده کند تا عقاید و افکار و ایدئولوژی و نهایتاً طریقه زندگی و عمل مردم را تحت کنترل خود درآورد.
مفاهیم
متأسفانه بعضاً مفهوم «سبک زندگی» را با چند مفهوم نزدیک به آن، مثل فرهنگ، اخلاق، روش و مهارتهای زندگی هم معنی گرفته و یکسان بهکار میبرند. حجم بالایی از مطالب معارف اسلامی توصیههایی است برای بهزیستی و طرق بهتر زندگی کردن. مثلاً دروغ نگویید! غیبت نکنید! محبت کنید! روابط نزدیک خانوادگی و قوم و خویشی داشته باشید! پیوندهایتان را حفظ کنید! بسیاری از اینها جنبهی اخلاقی دارد. یا اینکه چگونه دوستان بیشتری داشته باشیم؟ چگونه خواب راحتتری بکنیم؟ چگونه از فضای کوچک آپارتمانمان استفاده بهینه کنیم و مواردی مشابه که در حوزه مهارتهای زندگی مطرح است. اما اینها هیچکدام سبک زندگی به معنی دقیق و کامل نیست! پس سبک زندگی را چه چیزی قرار بدهیم که بتوانیم به توسعه حوزه مفاهیم خودمان کمک کنیم؟
باید ادبیاتمان را توسعه بدهیم، نه این که بگوییم این کلمه همانی است که قبلاً هم داشتیم و فقط عبارتش را امروزی و شیکتر کردهایم! برای این کار پیشنهاد من این است که از همین ترکیب «سبک زندگی» کمک بگیریم. واژه «لایفاستایل»2 که ریشه در ادبیات مدرن غربی دارد، هم کاربردی روزمره و ژورنالیستی دارد و هم تعبیری در علوم اجتماعی (فلسفه حیاتگرا، زیباییشناسی، مصرفگرایی، هویت و تمایزخواهی، تحقق خود و …) ، ولی مثل خیلی از چیزهای دیگری که ما از غرب یاد گرفته ایم و آورده ایم، می شود از آن گرته برداری کرد و آن را در فرهنگ خودمان باز تعریف نمود.
برداشت من از مفهوم سبک زندگی در علوم اجتماعی این است که سبک زندگی «الگوی کنشهای مرجّح است یا کنشهای مرجّحی که دارای الگو است.» پس بنا به این تعبیر، سبک زندگی دو ویژگی اصلی دارد: یکی داشتن الگو و سبک و دوم این که در این کنشها نوعی ترجیح وجود دارد. به عبارتی مردم بسیاری از رفتارها را بر حسب اجبار یا عادت انجام میدهند، اما بخشی از رفتارهایشان از سر انتخاب و ترجیح است. این انتخابها به باورها و سلیقههای افراد برمیگردد و در نتیجه با هم تناسب و ربط دارد. یا حداقل هر دسته از رفتارهای ناشی از ترجیحات در حوزهی خود با هم تناسب دارد و از این مناسبات میشود الگو یا الگوهایی استخراج کرد. این مناسبات یا الگومندی همان سبک زندگی است.
سبک زندگی دینی و سبک زندگی اسلامی- ایرانی
بر اساس معنی ارائه شده فوق از سبک زندگی، آیا ترکیب «سبک زندگی دینی» ترکیبی درست و با معنی است یا نه؟ پاسخ مثبت است. سبک زندگی دینی سبکی است که الگوهای مطرح در آن از ترجیحات دینی یا مبتنی بر مبانی دینی پدید آمده است. به لحاظ عینی ما میتوانیم درون هر نوع فرهنگ مبتنی بر مذهب و مکتبی (اعم از شیعه، سنی، مسیحی، بودایی و …) این الگوها را دنبال کنیم و اتفافاً این یکی از حوزه های مطالعاتی فعال در مورد سبک زندگی در مجامع علمی است. در حوزه اندیشه و فرهنگ اسلامی و شیعی هم مطالعاتی شده و میتوان تحقیقات بسیار دیگری انجام داد، چون اسلام همه حوزههای زندگی را پوشش داده و برایشان دستور دارد. لذا اسلام کاملترین سبکهای زندگی را عرضه میکند.
اما ترکیب سبک زندگی «اسلامی-ایرانی» یعنی چه؟ آیا این یک اصطلاح توصیفی (عینی و انضمامی) است یا تجویزی (ذهنی و آرمانی)؟ به عبارتی آیا ما با واقعیتی در زندگی روزمرهمان روبهرو هستیم که میشود آن را سبک زندگی اسلامی-ایرانی نامید؟ یا اینکه ما مجموعهای از گزارهها، آموزهها و دستورالعملهای برآمده از اسلام را فراهم کردهایم و به مردم ایران 1393 میگوییم اینها را انجام دهند تا رستگار شوند؟ پاسخ این است که این ترکیب هم میتواند توصیفی باشد و هم تجویزی. هم در تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم و هم در زندگی روزمره مردمان امروز میتوان به الگوهای متعدد رفتاری اشاره کرد که برآمده از ترجیحات اسلامی و شیعی است. همچنین میتوان از میان آموزههای دینی، الگوهایی رفتاری را تجویز کرد که مردم را با توجه به خصائص تاریخی و جغرافیاییشان بهتر از هر مرجّحی به سعادت برساند. پس این الگوی اسلامی-ایرانی از یک سو تجویز است و رو به سعادت و معنویت انسان دارد و از سوی دیگر با واقعیات زندگی انسان ایرانی و محیط او پیوند و تناسب دارد.
سبکهای زندگی اسلامی
نکتهی دیگری را هم من اینجا تذکر بدهم. آیا ما سبک زندگی اسلامی داریم یا سبکهای زندگی اسلامی؟ این نکته بسیار مهم است. برای این که ببینیم آیا اسلام حدی از ترجیح، ذوق و سلیقه را میپذیرد. به تعبیر دیگری آیا اسلام اختیار و انتخابی افزون بر انتخاب سعادت یا شقاوت (إنّا هَدَیْناهُ السّبیلَ إمّا شاکِراً و إمّا کَفُوراً)3 در مسیر دستیابی به کمال و قرب الیالله برای انسان قائل است یا نه؟ مسلّم است که انسانها در پایههای وجودیشان با هم متفاوتاند. کسی نمیتواند نفی کند که پدر و مادر متفاوت، زمان متفاوت، مکان متفاوت، استعدادهای متفاوت تربیت اجتماعیاند. واقعیت این است که حتی دو بچهای که از یک سلّول اولیه پدید آمدهاند و درون یک خانواده بزرگ شدهاند، با هم شبیه نیستند؛ بزرگ که میشوند، یکیشان مثلاً تندخو است و یکیشان نرمخو است.
پس ما تفاوتهای مربوط به فضای پیدایش و آنچه مربوط به ذات و طبیعت افراد است را قبول داریم و همچنین تفاوتهای افراد در حوزه تربیت و تأثیرپذیری از جامعه را قبول داریم. همینها سبکهای زندگی متفاوتی پدید میآورد یا طلب میکند. یعنی شما نمیتوانید به همه بگویید یک جور باشند و نمیشود اینگونه توصیه کرد. البته در همه ما فطرت و ماهیت انسانی در حوزه تکوین و اصول و جهت و محدودهها در حوزهی تشریع مشترک است، اما نقطهی شروع با هم برابر نیست. حتی دو برادر هم چهبسا از یک نقطه شروع نمیکنند و این تعبیری از همین عبارت است که «الطّرق الی الله بعدد نفوس (أنفاس) الخلائق»4٫(البته بسیاری از این عبارت تعابیر غلط و تسامحی به معنی لیبرالیستی می کنند). پس نمی توان از همه انتظار داشت که از ابتدا از یک جا شروع کنند، چون هر کسی از یک دامنهای برخاسته است، اما جهتِ حرکت، شیوهی حرکت، ممنوعیتها و محدودیتهای آدمها یکی است، چون همه انساناند و در ماهیت انسانی با هم برابرند. فطرتهای پایه یکی است. در اصل جریان خلقت همهی انسانها حرکت «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون»5 را طی میکنند. صراط یکی است. شاهراه یکی است، اما سُبُل متعدد است و البته «الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»6٫ نفرموده یک سبیل. یک سبیل نیست، سبل است، برای این که هر کسی از نقطهای آغاز می کند.
پس اسلام اقتضائات افراد را پذیرفته و نفی نکرده است: «قُل کُلٌّ یعملُ علی شاکِلَتِهِ»7٫ اثر این بحث را به خوبی در فروعات و احکام و اخلاق اسلامی می بینیم که از آن به مقتضیات زمان و مکان و ارجاع به عرف و منطقه الفراغ و مشابه این مفاهیم تعبیر میکنند.
اختلاف ماهوی در تعریف از زندگی در فرهنگ غرب و نظام دینی
اندیشهها و نظرگاههای دیگر بر حسب میزان برخورداری از شاخصهای هر کدام از این دو دیدگاه با درجهای از شدت و ضعف، به این دو دیدگاه دور و نزدیک میشوند، ولی آنچه که نقطهی صفر و بیست در حوزهی تئوری در مورد نگاه به زندگی است همین دو دیدگاه است که عبارتاند از:
1. جهانبینی مادی:
جهانبینی مادی بر اساس نگرش نفی خدا و قیامت از جهان هستی شکل گرفته است. در این جهان بینی، تمام هستی در جهان مادی و طبیعی خلاصه شده است که هیچ آفرینندهی دارای شعور و ادراک، خارج از عالم ماده ندارد و هر چه هست، در همین عالم ماده است و چیزی به نام ماورای طبیعت و خداوند و عالم دیگر (قیامت و رستاخیز) وجود ندارد و وجود انسان در وجود مادی او خلاصه میشود که با مرگ از بین میرود یا تغییر به اجزای دیگر مادی میشود.
توماس هابز به عنوان نمایندهای از این جهانبینی میگوید: «چیزهایی واقعی هستند که وجود خارجی داشته باشند؛ اینکه میگوییم سخاوت خوب است، اشتباه است چون وجود خارجی ندارد.» اصل اندیشهی طرفداران این جهانبینی بر اساس سود و منفعت است؛ تفاوت بخل و حرص و…مانند تفاوت علایق در مورد غذاها و رنگ ها است و اختلاف در معنای این مفاهیم اخلاقی در حد عقیده است که به دلیل تفاوت جسم هاست. بر حسب این دیدگاه، نمیشود انسان گرسنه باشد و غذا نخورد؛ نمیشود انسان حب دنیا داشته باشد و خود را به کشتن دهد، کارهایی از قبیل انفاق و ایثار و…حماقت است، کارهایی که به سود دیگران است معنی ندارد، مگر اینکه بیش از سودی که به طرف می رسد به خود شخص برسد. خروجیِ این سبک تفکر همان سبک زندگی غربی است. آنها میگویند برای لذت بردن هر چه بیشتر از زندگی چه کار باید کرد؟ ـالبته در اسلام هم لذت حلال وجود داردـ لذا وقتی با بچه آوردن لذت میبرند پس خوب است؛ وقتی همان بچه آوردن زحمت دارد، پس خوب نیست.
گفتنی است این دیدگاه از حیث نظری به همان گونهای است که توصیف شد، ولی در واقع و در عالم خارج شاید تنها تعداد بسیار معدود و اندکی از انسانها را یافت که لائیک به تمام معنا و به کلی منکر عالم غیب و ماورای ماده باشند و مصادیق این جهان بینی بیشتر در خود سیستم حکومتهای غربی و رویکردهای اجرایی و قوانین صادره از آنها خود را نشان میدهد تا افراد موجود در آن حکومتها؛ لذا اکثر افرادی که خصوصاً در غرب زندگی میکنند و تحت عنوان طرفداران یا اعضای مکتب مادیگرایی شناخته میشوند، اگرچه به اسلام و آموزههای متعالی آن اعتقادی ندارند، لیکن منکر خدا و غیب و مسائل دینی هم به طور کلی نیستند و حتی به مقتضای فطرت انسانی خود، اعمال انساندوستانه و خیرخواهانهی فراوان و قابل توجهی نیز انجام میدهند؛ ولی نباید از نظر دور داشت که از نظرگاه این افراد، هرچند به طور مطلق، خداوند و عالم غیب و نیروهای قدسی مردود واقع نشدهاند؛ لیکن آنها را جایگاهی تأثیرگذار در نظام تصمیمگیریشان، خصوصاً در مواقعی که با منافع مادیشان در تضاد باشد، نیست. بر حسب دیدگاه اکثر این افراد، انسان بایستی تمام تلاش خود را انجام دهد تا از زندگی دنیایی که تمام زندگی اوست تمام لذت را ببرد و در دنیایی که هدف نهایی زندگی اوست، به تمام هدفش برسد. مطابق این جهانبینی، موضوع آخرت و نظام زندگی پس از مرگ و جزا و پاداش به کلی مردود است و لذا توصیههای اخلاقی از انبیا یا نداهای فطرت و وجدان انسانی ـدر صورت اظهار وجودـ علاوه بر فقدان الگوی عملی، ضمانت و پشتوانهی اجرایی قوی ندارد. (اگر هم در مواردی اندک اعتقاد به معاد باشد، همراه با تحریفات فراوان در ماهیت و چگونگی آن و نظام جزا و پاداش آن است.)
2. جهانبینی الهی:
این جهانبینی مبتنی بر سه اصل است: 1) اعتقاد به خدای یگانه 2) اعتقاد به معاد و زندگی ابدی برای هر فردی از انسان در عالم آخرت 3) اعتقاد به بعثت پیامبران توسط خدا برای هدایت بشر به سوی کمال نهایی و سعادت دنیا و آخرت. این اصول سهگانه در واقع پاسخهایی است به اساسیترین سؤالاتی که برای هر انسان آگاهی مطرح میشود: مبدأ هستی کیست؟ پایان زندگی چیست؟ از چه راهی میتوان بهترین برنامهی زیستن را شناخت.
تعریفی که مطابق این جهانبینی از «زندگی» در دنیا میشود، تعریفی جامع و کامل و مردودکنندهی ادعاها و نگرش موجود در جهانبینی مادی است. تفسیر این جهانبینی از زندگی مبتنی بر سرشاخهها و سرفصلهای متعددی است که عمدهی آنها به شرح ذیل است:
2.1 زندگی دنیوی، ابزاری برای نیل به زندگی اخروی:
در جهانبینی الهی، زندگی واقعی زندگی اخروی است و زندگی دنیوی همچون ابزار و مزرعهای است که بایستی تا میتوان در آن کاشت تا در جهان دیگر درو نمود و به هدف اصلی رسید.
شمهای از متون دینی در این زمینه به شرح ذیل است: حضرت على (علیه السلام): اجْعَلوا ـعبادَ اللّهِـ اجتهادَکُمْ فی هذِه الدُّنیا التَّزَوُّدَ مِن یومِهاالقَصیرِ لیومِ الآخِرهِ الطّویلِ ؛ فإنَّها دارُ عَمَلٍ و الآخِرهُ دارُالقَرارِ و الجَزاءِ؛ بندگان خدا! بکوشید تا از چند روزه دنیا براى آخرت که دورهاش دراز و طولانى است، توشه بر گیرید؛ چه، دنیا سراى عمل است و آخرت سراى بقا و جزا (الکافی، ٨/١٧/١٩).
حضرت على (علیه السلام): إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الآخِرهُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم؛ همانا دنیا سراى گذر است و آخرت سراى ماندن؛ پس، از گذرگاه خود براى اقامتگاهتان توشه برگیرید (نهجالبلاغه، خطبهی ٢ ٣).
حضرت على (علیه السلام): إنّما الدنیا مُنتهى بَصَرِ الأعمى، لا یُبصِرُ مِمّا وراءَها شیئاً والبَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ و یَعلَمُ أنّ الدارَ وراءَها، فالبصیرُ مِنها شاخِصٌ و الأعمى إلَیها شاخِصٌ و البصیرُ مِنها مُتزوِّدٌ و الأعمى لها مُتزوِّدٌ؛ همانا دنیا آخرین دید رس انسان کور است و فراتر از آن را نمىبیند، اما شخص بینا و با بصیرت نگاهش را از دنیا فراتر مىبرد و مىداند که سراى حقیقى در وراى این دنیاست. پس بینا از دنیا دل برکَند و کور به آن روى آورد. شخصِ با بصیرت از آن توشه بر مىدارد و کور براى آن توشه فراهم مىآورد (نهجالبلاغه، خطبهی ١٣٣)
2.2 عامل خوشی و سعادت زندگی، یاد خدا:
مطابق این جهانبینی، خوشی و سعادت زندگی در خوردن و آشامیدن و بهرهگیری هر چه بیشتر از مواهب مادی نیست، بلکه در قرآن کریم آمده است: «وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکا وَ نَحْشُرُهُ یَومَ القیامَهِ أعمى…وَکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَوَ لَمْیُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذَابُ الاْخِرَهِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى؛ هر کس که از یاد من دل بگرداند زندگى تنگى خواهد داشت و در روز رستاخیز [نیز] او را نابینا محشور میکنیم…و این چنین هر که را زیاده روی کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده، سزا می دهیم، هر آینه غذاب آخرت سخت تر و پایدارتر است.
(سورهی طه، آیات ١٢ تا ١٢٧)
حضرت على (علیه السلام): اُذکُرُوا اللّه َ ذِکراً خالِصاً تَحْیَوا بِهِ أفضَلَ الحیاهِ وتَسلُکُوا به طُرُقَ النجاهِ؛ خدا را خالصانه یاد کنید، تا بهترین زندگى را داشته باشید و با آن راه نجات را بپویید (بحار الأنوار، ٧٨/٣٩/١).
2.3 بازیچه و بیارزش بودن زندگی مادی دنیوی:
اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که میتواند ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوالپذیری و توأم بودن آن با سختیها و…ارزش واقعی ندارد و جز بازیچهای موقتی برای کسانی که از خدا غافل شدهاند نیست. لذا قرآن کریم میفرماید:
وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ این زندگانى دنیا چیزى جزسرگرمى و بازى نیست. زندگانى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند.» (سورهی عنکبوت، آیهی 64)
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَالدُّنْیَا وَ الاْخِرَةُ خَیْرٌ و أبْقَى بلکه زندگى دنیا را بر میگزینند، در حالى که آخرت بهتر و ماندگارتر است. (سورهی الأعلى، آیات 16 و 17)
فَأَمّا مَنْ طَغَى وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوَى پس هر که طغیان کرده وزندگى این جهانى را برگزیده، جهنم جایگاه اوست. (سورهی النازعات، آیات ٣٧ و ٣٩)
وَ ما الْحَیاةُ الدُّنْیاإلاّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدّارُ الآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أ فَلاَتَعْقِلُونَ و زندگى دنیا چیزى جزبازیچه و لهو نیست و سراى آخرت براى پرهیزگاران بهتر است، آیا نمىاندیشید؟ (سورهی أنعام، آیهی ٣٢)
2.4 متأثر بودن خوشی و ناخوشی «زندگی» از عوامل غیرمادی:
بر حسب جهان بینی الهی، خوشی و ناخوشی دنیا صرفاً متأثر از بهرهمندی یا فقدان امکانات مادی دنیوی نیست، بلکه اساساً خوشی و شیرینی زندگی در این دیدگاه تعریف دیگری دارد و عوامل فراهمکنندهی مجزایی برای آن تعریف شده است؛ برخی از آنها عبارت است از:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): مُداراهُ النّاسِ نِصفُ الإیمانِ و الرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَیشِ؛ مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمى و مهربانى کردن با آناننصف زندگى است (الکافی، ٢/١١٧/5).
حضرت على (علیه السلام): ما زالَتْ نِعمَهٌ و لا نَضارَهُ عَیشٍ إلاّ بذُنوبٍ اجتَرَحُوا، إنّاللّه َ لَیسَ بِظَلاَّمٍ لِلعَبیدِ هیچ نعمتى و هیچ خرّمى زندگىاى زایل نشد، مگر به سبب گناهانى که مرتکبشدند؛ زیرا خداوند به بندگان ستم نمىکند (الخصال، 6٢4/١ ).
حضرت على (علیه السلام): السّهَرُ أحَدُ الحیاتَینِ شبزندهدارى یکى از دو زندگى است (غرر الحکم، ١6٨4).
حضرت على (علیه السلام): لا تَهنَأُ حیهاٌ مَعمَخافَهٍ و عدمُ العقلِ عدمُ الحیاهِ، و لا تُعاشَرُ الأمواتُ. زندگى توأم با ترس گوارا نیست. نابخردى نیز مُردن است و کسى با مردگان معاشرت نمىکند (غرر الحکم، ٣٧٨5).
امام صادق (علیه السلام): یَعیشُ النّاسُ بإحسانِهِم أکثرَ مِمّا یَعیشُونَ بأعمارِهِم ویَموتُونَ بذُنوبِهِم أکثرَ مِمّا یَموتُونَ بآجالِهِم مردم بیش از آنکه با عمر خود زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خویش مىزیند و بیش از آن که به سبب فرا رسیدن اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خویش مىمیرند (بحار الأنوار، 5/١4 /٧).
2.5 پرهیز از دلبستگی و توجه افراطی به زندگی دنیوی:
استفاده از مواهب مادی در حد نیاز نه تنها اشکالی ندارد، بلکه ضرورت و مقتضای تداوم حیات مادی است؛ ولی هرگونه دلبستگی و توجه افراطی بدان مورد نکوهش واقع شده است:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): إنَّ اللّه َ تَعَالى یُعطی الدُّنیا على نِیّهِ الآخِرهِ وأبى أنْ یُعطیَ الآخرهَ على نِیّهِ الدُّنیا خداوند متعال دنیا را با نیّت آخرت [به آدمى] مىدهد، اما از دادن آخرتبا نیّت دنیا اِبا دارد (جامعالصغیر، ١/٢٩٢/١٩١٧).
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله): مَن أصبَحَ و أمسى و الآخِرهُ أکبرُ هَمِّهِ جَعلَ اللّه ُالغِنى فی قلبِهِ و جَمَع لَه أمرَهُ، و لَم یَخرُج مِن الدُّنیا حتّى یَستکمِلَ رزقَهُ و مَن أصبحَ و أمسَى و الدُّنیا أکبرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّه ُالفَقْرَ بینَ عینَیهِ و شتَّتَ علَیهِ أمْرَه و لَم یَنَلْ مِن الدُّنیا إلاّ ماقُسِمَ لَهُ هر آن کس که در شب و روز بزرگترین همّش آخرت باشد، خداوند بىنیازى را در دل او جاى مىدهد و کارش را سامان مىبخشد و از دنیا نمىرود، مگر وقتى که روزىاش را کامل دریافت کرده باشد و هر آن کس که شب و روز، بزرگترین همّش دنیا باشد، خداوند فقر را در بین دو چشم او قرار مىدهد (همیشه چشمش گرسنه دنیا است) وکارش را پریشان مىسازد و از دنیا به چیزى بیش از قسمت خود نمىرسد (بحار الأنوار، ٧٧/١5١/١ 4).
حضرت على (علیه السلام): اُحَذِّرُکُمُ الدنیا، فَإنّها غَرّارهٌ، و لا تَعدُو ـإذا هِیَ تَناهَتْ إلى اُمْنِیَّهِ أهلِهاـ ما قالَ اللّه ُ عزّ و جلّ: «و اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاهِ الدُّنیا کَماءٍ أنزَلْناهُ مِنَ السماءِ فاختلَطَ بِهِ نَباتُ الأرضِ فأصبَحَ هَشیما تَذْرُوهُ الرِیاحُ و کانَ اللّه ُ عَلى کلِّ شَیءٍ مُقتَدِرا. شما را از دنیا پرهیز مىدهم؛ زیرا که بسیار فریبنده است ـو زمانى هم که دنیاپرستان به آرزوى خود برسندـ دنیا از این توصیف خداوند عزّ و جلّ فراتر نیست که «براى آنان زندگى دنیا را مثل بزن که مانند آبى است که آن را از آسمان فرو فرستادیم، سپس گیاه زمین با آن درآمیخت و [چنان] خشک گردید که بادها پراکندهاش کردند و خداست که همواره بر هر چیزى تواناست.» (سورهی کهف، آیهی 45) و (نهجالسعاده، ٣/٢٨4)
امام صادق (علیه السلام): مَن أحَبَّ الحیاهَ ذَلَّ هر که شیفته زندگى شود، خوار گردد (الخصال، ١٢ /١١ ).
2.6 بهرهگیری بیش از حد کفاف، عامل تباهی زندگی:
بر حسب جهان بینی الهی، انسان در زندگی دنیایی مسافری بیش نیست که مقصدش زندگی آخرت است و زندگی دنیا، منزلگاه و مسافرخانهی سر راهی اوست و ناگفته پیداست که راحتی هر مسافری در سبکبالی اوست:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): اعمَلْ لِدُنیاکَ کأنّکَ تَعیشُ أبدا و اعمَلْ لآخرتِکَ کأنّکَتَموتُ غَدا براى دنیاى خود چنان کار کن که گویى تا ابد زندهاى و براى آخرتتچنان کار کن که گویى همین فردا خواهى مُرد(تنبیهالخواطر، ٢/٢٣4)
رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): اُترُکوا الدنیا لأهلِها فإنّه مَن أخَذَ مِنها فوقَ ما یَکفِیهِ أخَذَ مِنحَتفِهِ و هُوَ لا یَشعُرُ دنیا را براى اهلش واگذارید؛ زیرا هر که از دنیا بیش از حدّکفایت خود برگیرد، نادانسته، مرگ خود را شتاب بخشیده است (کنزالعمّال، 6 5٨)
2.7 هرزیستنی زندگی نیست:
در جهانبینی الهی هر زیستنی زندگی نیست، بلکه باید برخی اقتضائات مانند خداشناسی و توحید در آن موجود و برخی موانع همچون ذلت پذیری و معصیت در آن مفقود باشد تا اسم زندگی بر آن صدق کند:
امام صادق (علیه السلام): المَوتُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیَّ مِن الحیاهِ فی مَعصیهِ اللّهِ والفَقرُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیّ مِن الغِنى فی مَعصیهِ اللّه ِ و البلاءُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیّ مِن الصِّحّهِ فی مَعصیهِ اللّه. مرگ در راه طاعت خدا را خوشتر دارم از زندگى آلوده به معصیت خدا و فقر در راه طاعت خدا را دوستتر دارم تا ثروت با نافرمانى خدا و بلا و سختى دیدن در راه طاعت خدا برایم خوشایندتر است از سلامت و عافیت در معصیت خدا (بحار الأنوار، ٨١/١٧٣/٩)
امام حسین (علیه السلام): مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِن حیاهٍ فی ذُلٍّ و أنشَأ (ع) یَومَ قُتِلَ:
الموتُ خیرٌ من رُکُوبِ العارِ والعارُأولى من دُخُولِ النارِ
مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. آن حضرت در روز شهادت خود این ابیات را مىخواند: مرگ بهتر است از ننگ و ننگ سزاوارتر از آتش [دوزخ] است، به خدا سوگند که نه ننگ را به خود راه دهم، نه آتش را (المناقب لابن شهرآشوب، 4/6٨)
حضرت على (علیه السلام): لا حیاهَ إلاّ بالدِّینِ و لا مَوتَ إلاّ بجُحودِ الیَقینِ، فاشْرَبواالعَذْبَ الفُراتَ یُنَبِّهْکُم مِن نَوْمَهِ السُّباتِ و إیّاکُم و السَّمائم المُهْلِکاتِ زندگى جز به دیندارى نیست و مرگ جز با از دست دادن یقین نیست. پس از آبشیرین و گوارا (اسلام ناب) بنوشید، تا شما را از خواب غفلت بیدار کند و از سموم کشنده (دینهاى ساختگى) بپرهیزید (الإرشاد، ١/٢٩6).
حضرت على (علیه السلام): التّوحیدُ حیاهُ النّفْسِ توحید حیات جان است (غرر الحکم، 54 ).
2.8 رفاهزدگی خط قرمز زندگی:
اسلام مانع رفاه زندگی نیست، بلکه انسان را دعوت به زندگی بهتر و سالمتر میکند. اسلام از رفاهی که افراطی و سرطانی باشد و تنپروری در آن باشد، بر حذر میدارد؛ توصیهی اسلام اجتناب از تجملگرایی، اشرافیگری و انگشتنما شدن در بهرهبرداری از مواهب مادی دنیوی است:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله): ابن مسعود! آن که در دنیا با نازپروردگى زیست مىکند، چه سودى مىبرد آنگاه که در آتش جاودانه مىگردد؟! «آنان به جلوهی بیرونى زندگى دنیا آگاهاند، اما از آخرت بى خبرند» خانهها مىسازند، کاخها بر پا مىکنند، مسجدها را به زیور مىآرایند، مقصد همهی تلاشهایشان تنها دنیاست و به آن روى آوردهاند و دلبستهاند. خداىِ آنان شکمهایشان است. خداىِ برترین فرموده است: «با این پندار که همواره زندهاید، دژها و کاخها برمىافرازید؟ و به گاه انتقامگیرى، همچون سرکشان رفتار مىکنید؟ پس تقواى خدا را پیش گیرید و از من فرمان برید» و نیز خداى برترین فرموده است: «آیا دیدهاى آنکه هوسش را خداى خود گرفت و خدا با وجود علم گمراهش ساخت و بر گوش و دلش مهر نهاد و بر دیدهاش پرده انداخت؟ پس از خدا چه کسى هدایتش خواهد کرد؟ آیا پند نمىگیرید؟» چنین کسى جز منافق نیست که هوس خویش را دین خود ساخته و شکمش را خداى خویش؛ از هر چه دلش بخواهد، خواه حلال و خواه حرام، نمىپرهیزد. خداى برترین فرموده است: «اینان به همین زندگى پست خشنودند، اما این زندگى در برابر زندگى آخرت تنها کالایى ناچیز است» ابن مسعود! محرابهاى اینان زنانشاناند، شرافت ایشان در درهم و دینار است، همهی توانشان را در راه شکم خود به کار مىگیرند. اینان در میان بَدان، بدتریناند، هم خاستگاه فتنهاند و هم بازگشتگاه آن. ابن مسعود! سخن خداى برترین چنین است: «مگر نمىدانى اگر سالها آنان را برخوردار کنیم، آنگاه عذاب موعود به آنها رسد آنچه از آن برخوردار مىشدند به کارشان نمىآید؟» (مکارمالأخلاق، ٢/٣44 /٢66 )
2.9 مذمت دلبستگی و فریفته شدن به زینتها و جاذبه های مادی زندگی:
قرآن کریم: «اَلْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الحَیاهِ الدُّنْیا و الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوابَاً وَ خَیْرٌ أَمَلاً دارایى و فرزندان زیورهاىزندگى دنیا هستند و کردارهاى نیک، که همواره بر جاى مىماند، نزد پروردگارت بهتر وامید بستن به آنها نیکوتر است.» (سورهی کهف، آیهی 46)
قرآن کریم: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّهَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إلاّ مَتاعُ الْغُرُور هر نفسى مرگ را مىچشد و به تحقیق در روز قیامت مزد اعمال شما را به تمامى خواهند داد و هر کس را از آتش دور سازند و به بهشت درآورند به پیروزى رسیده است و این زندگى دنیا جز متاعى فریبنده نیست.» (سورهی آل عمران، آیهی ١٨5)
قرآن کریم: «یَا أَیُّهَا النّاسُ إنَّ وَعْدَ اللّه ِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاهُ الدُّنیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللّه ِ الْغَرُور اى مردم! وعدهی خدا حق است. مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد و آن شیطان فریبنده به خدا مغرورتان بگرداند.» (سورهی فاطر، آیهی 5)
قرآن کریم: «ذلِکُم بِأَنَّکُمُاتَّخَذْتُم آیاتِ اللّه ِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَلا یُخرَجُون مِنْهَا وَ لاَ هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ و این به کیفر آن است کهآیات خدا را به مسخره مىگرفتید و زندگى دنیوى شما را بفریفت. پس، امروز کسى ازاین آتش بیرونشان نبرد و کسى عذرشان را نپذیرد.» (سورهی جاثیه، آیهی ٣5)
دوری از صاحبان نگاه ناصواب به زندگی: جهانبینی الهی نه تنها ترسیم زیبا و دقیقی از زندگی دنیوی را به خداپرستان ارائه مینماید، بلکه از مصاحبت و نزدیکی با افرادی که تحت لوای جهانبینی مادی هستند نیز بر حذر میدارد؛ به دلیل آنکه آنها به سبب وجود افکار و اندیشههای غلط و شیطانی در قلوبشان، همچون افراد مریض هستند و مرضشان مسری است. لذا، توصیه به تولی و تبری در اینجا نیز و البته به گونهی خاص خودش جریان دارد:
قرآن کریم: «فَأعرِض عَن مَّن تَوَلّى عَن ذِکرِنا وَ لَم یُرِد إلاّ الحَیاةَ الدُّنیا* ذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلمِإنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهتَدَى. پس، تو نیز از کسى که از سخن ما رویگردان مىشود و جز زندگى دنیوى را نمىجوید اعراض کن؛ منتهاى دانش آنان همین است. پروردگار تو به آنکه از راهش گمراه مىشود یا به راه هدایت مىافتد داناتر است.» (سورهی نجم، آیات ٢٩ و ٣ )
آسیب شناسی سبک زندگی
در آسیب شناسی سبک زندگی عوامل مختلفی را می توان ذکرکرد. که در این نوشتار به سخنان رهبر معظم انقلاب اکتفا می گردد :
بایدآسیب شناسی کنیم چرا در بخش سبک زندگی پیشرفت نکردیم در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیب شناسى کنیم؛ چراما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
بنابراین باید آسیبشناسى کنیم؛ یعنى توجه به آسیبهائى که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. البته ما اینجا نمیخواهیم مسئله را تمامشده فرض کنیم؛ فهرستى مطرح میکنیم: چرا فرهنگ کار جمعى در جامعهى ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعى را غربىها به اسم خودشان ثبت کردهاند، اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تعاونوا على البرّ و التّقوى»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنى حتّى اعتصام به حبلاللّه هم باید دستهجمعى باشد؛ «و لا تفرّقوا». چرا در برخى از بخشهاى کشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخى از بخشهاى کشورمان روى آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگىمان رعایتهاى لازم را نمیکنیم؟ چرا صلهى رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینهى فرهنگ رانندگى در خیابان، ما مردمان منضبطى به طور کامل نیستیم؟ این آسیب است. رفتوآمد در خیابان، یکى از مسائل ماست؛ مسئلهى کوچکى هم نیست، مسئلهى اساسى است. آپارتماننشینى چقدر براى ما ضرورى است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتى دارد که باید آنها را رعایت کرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت میکنیم؟ نوع معمارى در جامعهى ما چگونه است؟
ببینید چقدر این مسائل متنوع و فراگیرِ همهى بخشهاى زندگى، داخل در این مقولهى سبک زندگى است؛ در این بخش اصلى و حقیقى و واقعى تمدن، که رفتارهاى ماست. چقدر نوع معمارى کنونى ما متناسب با نیازهاى ماست؟ چقدر عقلانى و منطقى است؟ طراحى لباسمان چطور؟ مسئلهى آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهاى روزانه، به همدیگر به طور کامل راست میگوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف میزنیم؟در محیط اجتماعى، برخىها پرخاشگرىهاى بىمورد میکنند؛ علت پرخاشگرى و بىصبرى و نابردبارى در میان بعضى از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟ چرا در بین بسیارى از مردم ما مصرفگرائى رواج دارد؟ آیا مصرفگرائى افتخار است؟ مصرفگرائى یعنى اینکه ما هرچه گیر مىآوریم، صرف امورى کنیم که جزو ضروریات زندگى ما نیست. چه کنیم که ریشهى ربا در جامعه قطع شود؟ چه کنیم که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ چه کنیم که طلاق و فروپاشى خانواده، آنچنان که در غرب رائج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعهى ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگىاش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعىاش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعى و خانوادگىاش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکىاش را انتخاب کند؟ اینها جزو مسائل اساسى ماست. حد زاد و ولد در جامعهى ما چیست؟ من اشاره کردم؛ یک تصمیمِ زماندار و نیاز به زمان و مقطعى را انتخاب کردیم، گرفتیم، بعد زمانش یادمان رفت! مثلاً فرض کنید به شما بگویند آقا این شیر آب را یک ساعت باز کنید.
بعد شما شیر را باز کنى و بروى! ماها رفتیم، غافل شدیم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش میدهند که آقا جامعهى ما در آیندهى نه چندان دورى، جامعهى پیر خواهد شد؛ این چهرهى جوانى که امروز جامعهى ایرانى دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضى از شهرهاى بزرگ، خانههاى مجردى وجود دارد؟ این بیمارى غربى چگونه در جامعهى ما نفوذ کرده است؟ تجملگرائى چیست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه کار کنیم که از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اینها بخشهاى گوناگونى از مسائل سبک زندگى است، و دهها مسئله از این قبیل وجود دارد؛ که بعضى از اینهائى که من گفتم، مهمتر است. این یک فهرستى است از آن چیزهائى که متن تمدن را تشکیل میدهد. قضاوت دربارهى یک تمدن، مبتنى بر اینهاست.
نمیشود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد؛ در حالى که در داخل آن، این مشکلات فراوان، سراسر جامعه و زندگى مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزارى است براى اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگى کنند، با امنیت زندگى کنند، پیش بروند، حرکت کنند، تعالى انسانىِ مطلوب پیدا کنند.(14)
نتیجه:
مهم ترین یافته از این نوشتار این بوده که باید بپذیریم بسیاری از مشکلات زندگی ما در سبک زندگی، ناشی از دوری ما از سبک زندگی اسلامی و معارف ناب قرآن و اهل بیت علیهم السلام است و تنها راه رستن از مشکلات زندگی، و برای داشتن یک زندگی به سبک اسلامی تغییر نوع نگاه به زندگی می باشد و یک همت گروهی میطلبت که اصحاب رسانه، نخبگان جامعه، مراکز آموزش عالی و آموزش و پرورش به عنوان پیشگامان و متولیان فرهنگ عمومی نقش موثری را در سبک زندگی اسلامی ایفا نمایند.
اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ خدایا زندگی ما را زندگی پیامبر و آلش قرار ده و مرگ ما را مرگ پیامبر و آلش قرار ده
1 - سوره مبارکه فرقان، بخشی از آیهی 63
2- Life Styleبه معنای شیوهٔ زندگی خاص یک فرد، گروه، یا جامعه است. این اصطلاح نخستین بار توسط آلفردآدلر روانشناس اتریشی استفاده شد.
3- سوره مبارکه انسان، آیهی 3
4- ظاهراً این عبارت مأخذ روایی ندارد.
5- سوره مبارکه بقره، بخشی از آیهی 156
6- سوره مبارکه عنکبوت، بخشی از آیهی 69
7- سوره مبارکه أسراء، بخشی از آیهی 84
8- سوره مبارکه بقرة، بخشی از آیهی 286
9- سوره مبارکه هود، بخشی از آیهی 118
10- شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، قم، مؤسسة آل البیت، 1409ق، 27/92
11- سوره مبارکه حجرات، بخشی از آیهی 13
12- سوره مبارکه روم، بخشی از آیهی 22
13- سوره مبارکه بقرة، بخشی از آیهی 275
14-بیانات رهبر معظم انقلاب دردیداربا جوانان خراسان شمالی 23/07/92
انتهای پیام/ آ