نمیگویم بالای تابلوی نقاشی بنویسید «مرگ بر امریکا»،«طبیعت بیجانی» خلق کنید که ظلمستیزی القا کند
خبرگزاری تسنیم: مسئول دفتر مطالعات کاربردی هنر حوزه هنری میگوید برای مقابله با ظلم صهیونیستها باید هنرمندان به میدان بیایند، راه این مقابله هدف گرفتن قلب انسانهاست، نه عقل آنها. قلب انسان با تحریک وجدان و بیان صفات الهی تحت تاثیر قرار میگیرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عبدالحمید قدیریان، مسئول دفتر مطالعات کاربردی هنر مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری است. او در عموم محافل و مصاحبههایش بر لزوم توجه به ابعاد آسمانی و آرمانی هستی در هنر دست میگذارد و تاکید دارد که «اساس» هستی و خلاقیت یعنی خداوند در هنر امروز ما غایب است. دلیل این امر آن است که هنرمند در فضایی نفس میکشد که چندان از آن «بنیاد» و «اساس» خبری نیست. اما از نظر او تقصیر در اینجا، با هنرمندان نیست، قدیریان معتقد است که متفکران باید خوراک فکری مناسب به هنرمندان بدهند. با او درباره نسبت فعالیت هنرمندان و وقایعی مانند کشتار زنان و کودکان در غزه به گفتوگو نشستیم که بخش نخست آن چندی پیش منتشر شد و اینک بخش دوم آن:
*تسنیم: آقای قدیریان شما پیشنهاد میکنید که هنرمندان بیایند مقاوت و مبارزه را به شیوهای هنری و فرهنگی به دست بگیرند، به نظرتان رسانهها و مطبوعات به عنوان عنصری مهم در حوزه فرهنگ و جنگ نرم، چه وظایفی دارند؟
رسانهها باید به گونهای عمل کنند تا خود خوراک هنری تولید کنند تا دیگران مجبور به هماهنگ شدن با آنها بشوند. تفاوت عکس و نقاشی چیست؟ عکس واقعیت ها را نشان میدهد و نشان از خبری دارد که در آن ثبت شده است. اگر همین عکس را به پوستر هنری تبدیل کنیم و یا از آن یک تابلو نقاشی بکشیم مسلما تاثیرگذاری آن زیادتر خواهد شد.
آیا در حمله قبلی که به غزه شده بود سیاسیون و اهل فکر و فرهنگ تصور تکرار آن را نمیکردند؟ آیا این فکر را نکردند که آن جنگ مجدد اتفاق می افتد؟ آیا نمی توانستند بسترهایی را آماده برای مقابله کنند؟ ما میدانیم که دشمن مجدد حمله خواهد کرد، پس باید بسترسازی کنیم و نیروهای خود را آماده کنیم. کلی از تأیین روند جنگ به تبلیغات آن بر میگردد که رسانهها با شیوههای هنرمندانه میتوانند آن را به دست بگیرند. اثر هنری تاثیرگذار میتواند جهان را به سمت خود جذب کند و تحت تاثیر قرار دهد.
میتوان المانهایی طراحی کنیم و در میان مردم تکثیر نماییم. مثلا المانی در خصوص دفاع مقدس. تصور کنید ما اگر نمادی از دفاع مقدس و مقاومت داشته باشیم و آن را در تمام دنیا به شکلهای مختلف تکثیر و تکرار کنیم، تا در ذهن جهانیان بنشیند و ملکه ذهن شود. در این صورت هر موقع این نماد را میبینند به یاد مقاومت میافتند. اینها جزء امکانات هنری ماست. چرا از موسیقی استفاده نمیکنیم؟ موسیقی قدرتمندترین شکل بیان هنری است، زیرا از عقل عبور میکند و وارد احساس شنونده میشود. تصور کنید، از زجری که کودکان و مادران در جنگ غزه میکشند، سمفونی ساخته شود و هرگاه اسرائیل حمله میکند در رسانهها این موسیقی پخش شود و درد در قالب موسیقی به شنونده منتقل شود، مسلما خیلی تاثیرگذار است. با این کار وجدان بشریت تحریک میشود. این موسیقی به آدمها میگوید: «بیدار شو هم نوعانتات در حال قتل عام شدند!»
این کار را در تمام قالب ها از جمله پوستر، نقاشی و کاریکاتور و... تولید کنیم؟ البته بعضی از سازمانها در این امر اقداماتی داشتهاند مثلا حوزه هنری در زمینه کاریکاتور فعالیتهای خوبی داشته است، اما چرا این کارها را به صورت گسترده انجام نمیدهیم؟ چرا به عنوان استراتژی فرهنگی مطرح نمیکنیم؟ این نه تنها قدرت ما را در مقابله با دشمن (رژیم صهیونیستی) بالا میبرد بلکه با انرژی که از این کارها ساطع میشود، می توان کلی از مسائل فرهنگی داخلی را حل کنیم.
*تسنیم: چنین فرایندی چطور صورت میگیرد، اینکه ما با یک کار واحد یعنی مبارزه با دشمن، بتوانیم مشکلات داخلی کشورمان را هم حل کنیم؟ عموما خلاف این تصور میشود!
شما تصور میکنید بیهدفی جوانهای کشورمان برای چیست؟ برای اینکه هنوز تعریف دقیق و مشخصی از ایده آل ندارند. تعریف درستی از آینده ندارند. ما باید با گسترده کردن این نوع کارها روح مقاومت را در جوانان ایجاد کنیم و به آنان انرژی مضاعف برای حرکت کردن به سمت آینده بدهیم. اصلا چه نیازی داریم که هی تکرار کنیم ما اسراییل را نابود میکنیم؟ چرا این حرف را تکرار میکنیم تا بهانه دست سیاستمداران اسراییلی دهیم تا در هر جایی که سخن میگویند ادعا کنند: ایران میخواهد ما را نابود کند و بمب اتم بسازد. این موضوعات را نکرار نکنیم ولی در مقابل، گروههای فرهنگی و هنری راه اندازی کنید.
اینکه میگوید چطور مشکلات داخلی ما حل میشود باید بگویم که جهان به گونهای تربیت شده است که در قرن جدید باید با مباحث هنری انتقال مفاهیم صورت گیرد، دیگر با کلام نمیتوان جهان را کنترل کرد باید با تصویر مردم را تحت تاثیر قرار داد. اصلا خود خدا هم همین کار را انجام میدهد و با تصویر و صحنهسازی بر روی مردم تاثیر میگذارد. بشر باید در صحنه قرار بگیرد. تا در صحنه قرار نگیرد صفت لازم را پیدا نمیکند. دشمن هم این را میداند و از آن استفاده میکند که ما به آن جنگ نرم میگوییم. دشمن این موضوع را فهمیده است و به آن عمل میکند ولی ما هنوز این موضوع را متوجه نشدهایم و این بسیار عجیب است.
*تسنیم: عدهای شاید معتقد باشند اینها دعواهای سیاسی است و ربطی به عقاید مذهبی و آموزههای الهی ندارد و نباید اینها را با هم مخلوط کرد. نظر شما چیست؟
زمانی که داشتم برای نگارش سناریو ملک سلیمان 2 تحقیق میکردم به آیاتی در بر خوردم که میفرمود نیروهای الهیای هستند که میخواهند جهان را متحول کنند. قرآن کریم در سوره اسرا میفرماید: اسرائیل دو بار فساد خواهد کرد.
ما اکنون در فساد اول این قوم هستیم که از جنگ جهانی اول شروع شد و دنیا را رسما با ابزار سینما، جنگ و سیاستهایی که اعمال کردهاند به سمت فساد سوق داده و در کل جهان، فساد را حاکم کردند. در ادامه در آیه 5 سوره اسرا بشارت داده شده که: «و چون وعده سرکوب اولین فساد آنها فرا رسد برخی از بندگان سرسخت و جنگجوی خود را بر شما بر انگیزیم که تا اندرون خانهها نفوذ کنند و این وعدهای انجام پذیر است.»
انشاالله که منظور ما در این دوران هستیم. آیا ما به عنوان یک انسان نه به عنوان مسلمان شیعه دوست نداریم در صف یاران الهی قرار بگیریم؟ آیا نمیخواهیم در صفی که منجی در آن قرار دارد، باشیم؟ پس از الان تمرین کنیم. فردی که هنرمند است و در این زمینه کار میکند، می داند که هنر ابزار قدرتمندی است، چرا برای دفع ظلم فیلم نمیسازد؟ چرا بیشتر فیلمها و موضوعات درونمایه خاکستری دارند؟ چرا وقتی فیلمها نمایش داده میشوند تاثیرات مثبت و الهی نمیگذارند؟ کاش بیاییم حرکتهای آگاهانه انجام دهیم. اگر نگاهی به کارها و حرکتهای دشمن بیاندازیم، متوجه خواهیم شد که آنها به صورت آگاهانه و هدفمند گام برمیدارند و به سمت جلو حرکت میکنند.
حتما همانند کشورهای اطراف باید در ناامنی قرار بگیریم تا باور کنیم که دشمن داریم؟ ما برای دستیابی به اهدافمان اقدامات لازم را انجام دهیم و تلاش کنیم و توانایی هایمان را به رخ بکشیم، قبل از اینکه اتفاقی رخ دهد ما کار خود را انجام دهیم، از نیروهای بالقوه استفاده کنیم، برنامهریزی دقیق انجام دهیم و موانعی که دشمن ایجاد کرده است را تخریب کنیم. مطمئن باشیم که در تمام این مراحل خدا هم پشت ما است. با توکل به خدا پیروزی را به دست می آوریم اگر در مسیر درست قرار بگیریم و حرکت کنیم. اگر همیشه در مسیری که خدا تعیین کرده قدم بگذاریم مسلما آن راه، تضمین پیروزی هم خواهد داشت. این یعنی عین موفقیت، فقط باید حرکت کرد تا خداوند نور خود را در جهان بگستراند و دنیا را از ظلم و ستم نجات دهد.
*تسنیم: برداشت من از صحبتهای شما این است که دیگر دوره رجزخوانیهای سیاسی گذشته و باید نبرد را در حوزه فرهنگ و هنر پیش بگیریم. البته هر جایی هم لازم باشد رجزخ.انی سیاسی انجام میگیرد ولی زمان آن رسیده که به جبهه فرهنگ بیشتر توجه کنیم و هنرمندانمان را برای این نبرد آموزش دهیم. اما مشکلی که وجود دارد این است که عموما وقتی میخواهیم در این مبارزه وارد شویم، کمتر توانستهایم بین سیاست و هنر تعامل ایجاد کنیم، یا به شدت سیاسی برخورد کردهایم . کاری به فرهنگ و هنر نداشتهایم؛ یا به شدت خود را از سیاست مطلوبمان دور کردهایم و به وادی هنر محض غلتیدهایم. این تعامل چگونه باید صورت بگیرد؟
ببینید خداوند انسان را در چارچوب عقل خلق کرد، پس برای او غایتی تعریف کرده است. شیعیان جزء کسانی هستند که این مسئله را خوب میفهمند و ایمان دارند که اهل بیت(ع) آمدهاند تا این مسیر را روشن و کامل کنند. پیامبران هر کدام دین قبل از خود را کامل میکنند و خاتم النبیا دین را با معرفی کلمه ولایت به کمال میرساند تمام این موضوعات برای رسیدن به غایت نهایی است. امام خمینی (ره) می فرمودند: همه پیامبران برای بسترسازی حکومت الهی و برپایی ملک عظیم خداوند آمدهاند.
میتوان از همه عناصری که در اختیار بشر است برای تحقق اراده الهی استفاده کرد و یا میتوان برخلاف آن حرکت نمود. یعنی هم میتوانیم شیطانی حرکت کنیم و هم الهی پیش رویم. یعنی وقتی از هنر حرف میزنیم، میتوان از آن به عنوان یک عنصر فاسد کننده استفاده کنیم، که تاریخ سینما غرب این را به وضوع نشان میدهد و هم می توان از آن در راه الهی استفاده کرد. مانند یک شخص نظامی که میتواند یک اسرائیلی شود و کودکان غزه را بکشد و یا نیروی اسلام باشد و از مظلومان دفاع کند.
در سالهای گذشته ما در سیاست موفق بودیم و در بحث پیشرفتهای علمی و نظامی بسیار موفق عمل کردهایم. این موضوع را نمیتوان نادیده گرفت. نظامیان ما تحت مدیریت مقام معظم رهبری بسیار خوب عمل کردند و تا به امروز بسیار موفق بودند و انشالله پیشرفتهای روزافزون داشته باشند. افراد سیاسی هم خیلی خوب عمل کردند، در کشور ما سیاستمداران در کنار نظامیان تحت امر حضرت آقا بسیار موفق بودند و در میان کشورهای ناامن منطقه، فضایی بسیار امن را برای مردم ایجاد کردهاند. باید تلاشهای این افراد را قدر دانست. اما موضوع اصلی در این جاست که ما در بحث نظامی و سیاسی بسیار کار کردهایم و همه از آن منفعت بردهاند، اما عنصر دیگری هم وجود دارد، که اهل تفکر در طول تاریخ معتقدند، قدرتمندتر عمل میکند. باید از این عنصر هم استفاده کنیم البته این به معنی نفی دیگر عناصر نیست. ما باید از تمام اعضا و جوارح خود برای تحقق اراده خدا بر روی زمین استفاده کنیم، منظور این نیست که یکی را استفاده کنیم و دیگری را رها کنیم، خیر. تمام عناصر مکمل یکدیگر هستند.
برای اینکه هزینههای خود را پایین بیاوریم، باید سرعت ایجاد عکس العمل را بیشتر کنیم و برای این میتوان از قدرت هنر و فرهنگ استفاده کرد. مقام معظم رهبری بیشتر از همه به اهمیت علم و مباحث نظامی آگاهند؛ با این حال ایشان فرهنگ را به عنوان نقطه عطف تاکید میکنند. ایشان میگویند باید در فرهنگ ما اتفاقی بیفتد، یعنی مشکل فرهنگی را ایشان کاملا احساس کردهاند. برای اینکه قدرت فرهنگ بالاست.
*تسنیم: پس چرا با همه این اهمیت و قدرت فرهنگ و هنر، ما تا این حد نسبت به آنها دچار غفلتیم؟
زیرا فرهنگ را به شوخی، بازی و سرگرمی گرفتهایم و از این زاویه به فرهنگ مینگریم. متاسفانه این در کلان مدیران فرهنگی ما وجود دارد. به نظرم از روی نداشتن شناخت است. ببینید در سالهای اخیر، قشری از روحانیون، گرایش به هنر پیدا کردهاند - البته شخصا ورود روحانیون به هنر و تولید آثار هنری را تایید نمیکنم به نظرم هنرمند باید هنرمند باشد و روحانی هم روحانیت داشته باشد تا به راهنمایی هنرمند بپردازد - تعدادی از روحانیون به عرصه هنر پا گذاشتند و در میدان عمل قدرت هنر را درک کردند.
یک روحانی در طی یک دهه مناسبتی روی منبر میرود و سخنرانی میکند در شرایط خاصی و در زمانی خاصی همان روحانی فیلم کوتاهی میسازد یا مدیریت ساخت فیلم را به عهده میگیرد، وقتی کار خود را برآورد و بررسی میکند، میبیند که در یک دهه پای منبرش چند نفر تحت تاثیر قرار گرفته اند و در مقابل می بیند فیلم کوتاه او در وسعت میلیونی بیننده داشته است. البته این محاسبه جدا از تأثیر قدرت تصویر بر مخاطبان است. خیلی از روحانیون در حال حاضر گرایش به ساخت فیلمسازی، سناریونویسی و نقاشی پیدا کرده اند، یعنی شرایط این گونه ایجاب میکند که باید از قدرت هنر استفاده کنند.
ولی ما درک مناسبی از قدرت هنر نداریم به عنوان مثال یکی از سازمانهایی که ضربه اساسی به فرهنگ و هنر وارد کرده، صدا و سیما است. البته غیر از اخبار آن که واقعا خوب است. اما شما در بحث آموزههای فرهنگی نگاه کنید، تیترها سرگرمی و هدف ایجاد سرگرمی، خنده، لحظات شاد و... است. نمیگویم که جامعه به این موضوعات احتیاج ندارد اما کارایی فرهنگ خیلی بالاتر از این حرفها است. باید یاد بگیریم که از عنصر فرهنگ و هنر همانند عنصر سیاست و قوای نظامی استفاده کنیم.
رهبری میفرمایند که اگر فرهنگ نباشد به باقی عناصر موجود نمیتوان اعتماد کرد و در دراز مدت راهبریشان کرد. اگر فرهنگ ایجاد نشود این علم و نظامیگری و سیاست به راه دیگر خواهد رفت و منحرف میشود.
*تسنیم: کسانی که معتقد به هنر برای هنر هستند ممکن است معتقد باشند کارکرد فرهنگ خیلی مهم است، چگونه باید آنها را متوجه کرد که فرهنگ باید غایتی اخلاقی و انسانی و ضدظلم و... داشته باشد و برای بهبود وضع موجود مورد استفاده قرار بگیرد؟
یکی از رفتارهای فیلمسازان، حتی آنهایی که معتقدند هنر برای هنر است و هنر با سیاست نباید آمیخته شود، این است که وقتی برای اولین بار فیلمشان را به نمایش درمی آورند، کارگردانان در میان تماشاچیان حضور پیدا میکنند و به مردم و نوع رفتار و واکنش آنها توجه میکنند و بررسی میکنند بفهمند که چه رفتاری در رابطه با فیلم بروز میدهند. بعد کارگردان فیلمش را مجدد مونتاژ میکند. معنی این رفتار این است که هنرمند قصد دارد اثر هنریاش تاثیرگذار باشد، این نکتهای است که همه قبول دارند.
حالا به این موضوع بپردازیم که خداوند صحنهای در عالم ایجاد کرده است مانند جنگ غزه که در آن خون بسیاری از مردم مظلوم ریخته شده است. این اتفاق باعث شده که وجدان خیلی از انسانها بیدار شود و بنا بر این بیداری کاری انجام دهند. گروهی از این افراد کسانی هستند که در عرصه هنر کار میکنند و به آنان میگویند هنرمند.
سوال این است که وقتی وجدانی بیدار میشود و حس درون آدمی برانگیخته میشود به آن توجه میکنیم یا خیر؟ البته شاید مواقعی این حس دروغین باشد و برای رضایت دیگران حس همدردی را نشان دهیم، اما در بعضی شرایط حقیقتاً وجدان خدشهدار می شود و احساس میکنیم که انسانیتمان زیر سوال رفته است زیرا همنوعانمان دارند، نابود میشوند.
یک بازاری وقتی صحنهها و حوادث غزه را میبیند به بانک میرود و پول برای مردم مظلوم واریز میکند یا مثلا یک پتو فروش، که شب تا صبح به خاطر دیدن عکسهای کودکان غزه خوابش نبرده است، در حد امکان پتو برای آنان میفرستد. هر کس به فراخور وجدان خود کاری میکند تا آسوده خاطر باشد.
یک هنرمند چه کار میکند؟ در حادثه عاشورا دستهای از لشگر 30 هزار نفره مقابل امام(ع) بعد از آخرین سخنرانی امام حسین(ع) از لشگر جدا شدند و به تپهای که وسط این دو سپاه بود رفتند و گریه کردند و میگفتند «خدایا حسین(ع) را نجات بده!» یکی از افراد سپاه دشمن به بالای سر آنان رفت و گفت: «مادرتان به عزایتان بنشیند، یا بروید حسین(ع) را یاری کنید، یا با ما باشید تا او را بکشیم، چرا اینجا نشستهاید دعا میکنید؟!» نکته اینجاست که ما به عنوان انسان باید به سپاه حق بپیوندیم و اگر حق را نمیپذیریم تکلیفمان را روشن کنیم و کاری انجام دهیم. چرا نشستهایم و گریه میکنیم.
خداوند به عنوان مربی عالم، صحنه را به گونهای طراحی کرده که همه ما وجه اشتراکاتمان را پیدا کردهایم، یعنی من با یک شهروند آمریکایی که به ظاهر تفکر و سیاستمان متفاوت است در این موضوع در یک جبهه قرار گرفتهایم. من به عنوان یک انسان باید در چارچوب تواناییهای خود حرکتی در مقابل ظلم دشمن انجام دهم تا لااقل وجدانم آسوده باشد. قاعدتا هنرمندان باید اثر هنری خلق کنند. به هنرمند میگویم که شما چیزی را نقاشی کنید تا ما درد انسانها را از آن استنباط کنیم. مسلماً بیان احساس در چارچوب هنر است. نمیگویم بالای تابلوی نقاشی خود بنویس «مرگ بر امریکا» خیر. اما بیا «طبیعت بیجانی» خلق کن که وقتی مخاطب تابلو را میبینید ظلمستیزی درون هنرمند به او منتقل شود. هنرمندی که ادعای احساس، تفکر و پیشرو بودن دارد باید به این مسائل بپردازد و عکس العملی نشان دهد.
یکی از موضوعاتی که خداوند از آن ناراحت می شود این است که ما به آیات قرآن و آیات الهی کم توجهی کنیم، در حال حاضر واقعه غزه آیهالهی محسوب میشود، پیروزی جنگ 33 روزه یک آیه بود، پیروزی خرمشهر، واقعه طبس هر کدام یک آیه هستند. از این موضوعات به راحتی عبور نکنیم. ما مسلمان هستیم و به زنده بودن خدایمان ایمان داریم. نباید از موضوعات و اتفاقات پیرامونمان به راحتی بگذریم و نادیده بگیریم. یهود معتقد است که خدا، خدای ساعت ساز است دنیا را ساخته و رفته است. ولی ما معتقدیم که خداوند حی و القیوم است، ایستاده و عمل میکند، حرکت میکند. خداوند در ایجاد حوادث با وضوح با ما سخن میگوید تا همه دنیا بیدار شوند. اگر کسی بیدار نشود مشکل از خودش است، باید درون خودش را بازنگری کند. مگر میشود، مردم مفرح کشورهای اروپایی از این اتفاقات متاثر شوند و یک شیعه به خود بگویند که این اتفاقات مهم نیست! اگر چنین باشد یعنی مشکلی داریم و مرضی بر ما عارض شده است و باید نگاهی دوباره به خود بیاندازیم.
*تسنیم: پیشنهاد ایجاد گروههای هنری برای مقابله با حوادث غیرانسانی جهان را دادید، توصیههایتان برای چگوتگی تشکیل این گروه و رشد آن چیست؟
در اول بحث پیشنهاد ایجاد گروه های جوان فرهنگی را بیان کردم که باید بسیجیوار در برنامهریزی کوتاه مدت و دراز مدت تشکیل داد، نکاتی در این میان است که باید رعایت کرد، همیشه در آثار هنری در نظر گرفتن مخاطب یک اصل محسوب میشود. باید با در نظر گرفتن مخاطب تولید اثر هنری کنیم. گروههای واکنشِ سریع هنری باید مخاطبانشان را متمدنترین جوامع بشری فرض بگیرند. اگر برای فهم مثلا عربستانیها آثار هنری خلق کنیم، سطح فهم و تولید نازل میشود. باید فهمی که در بالاترین حدود بشریت است، انجام دهیم.
نکته بعدی، هدف گرفتن قلب انسانهاست، نه عقل آنها. قلب انسان را با تحریک وجدان و بیان صفات الهی میتوان تحت تاثیر قرار داد.
نکته دیگر اینکه تمام این موضوعات و مسائل باید در چارچوب اخلاق گنجانده شود. با وجود اخلاق و بیان ارزشهای والای الهی و انسانی وجدانهای دنیا را تحریک کنیم و افکار عمومی را مانند سلاح به جان دشمن بیاندازیم. هنرمندی که در بطن حادثه قرار دارد میتواند این کار را انجام دهد. ما نباید آلوده به فساد دشمن شویم. هیچ گونه توهینی به کسی نکنیم باید بیان درست و صحیح داشته باشیم، این موضوع مانند امر به معروف میماند، تا آن جایی که ممکن است «امر به معروف کنیم»، «امر به معروف کنیم»، «امر به معروف کنیم» و از مسیر اخلاق خارج نشویم.
انتهای پیام/