یک آیه قرآن بخوانیم؛ «فرزند نااهل»


یک آیه قرآن بخوانیم؛ «فرزند نااهل»

خبرگزاری تسنیم: قرآن کتابی است عظیم الشأن که ما معمولا از توجه به آن غافل بوده ایم و قلبی که در آن چیزی از قرآن نباشد، همچون خانه ویران است . روزانه یک آیه از قرآن و نکات پیرامون آن منتشر می شود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم ، خداوند در سوره هود آیه 46 می فرماید:

اعوذبالله‌من‌الشیطان‌الرجیم

«قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ»

(خداوند) گفت : ای نوح ، او (پسرت) از خاندان تو نیست ، او عملی است ناصالح از سر ناآگاهی از من چیزی مخواه بر حذر می دارم تو را که از مردم نادان باشی

***

در تفسیر نمونه ذیل آیه آمده است:

سرگذشت دردناک فرزند نوح
در آیات گذشته خواندیم که فرزند نوح ، نصیحت و اندرز پدر را نشنید و تا آخرین نفس دست از لجاجت و خیره سرى بر نداشت و سرانجام در میان امواج طوفان گرفتار و غرق شد.
آیات مورد بحث قسمت دیگرى از همین ماجرا را بیان مى کند و آن اینکه وقتى نوح فرزند خود را در میان امواج دید، عاطفه پدرى به جوش آمد و به یاد
وعده الهى درباره نجات فرزندش افتاد، رو به درگاه خدا کرد و گفت :
((پروردگارا! فرزندم از اهل من و خاندان من است ، و تو وعده فرمودى که خاندان مرا از طوفان و هلاکت رهائى بخشى ، و تو از همه حکم کنندگان برترى ، و در وفاى به عهد از همه ثابت ترى )) (و نادى نوح ربه فقال رب ان ابنى من اهلى و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین ).
این وعده اشاره به همان چیزى است که در آیه 40 همین سوره آمده است ، آنجا که مى فرماید: قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و اهلک الا من سبق علیه القول : ((ما به نوح فرمان دادیم که از هر نوعى از انواع حیوانات یک جفت بر کشتى سوار کن و همچنین خانواده خود را جز آن کسى که به فرمان خدا محکوم به نابودى است )).
نوح چنین فکر مى کرد که منظور از جمله الا من سبق علیه القول تنها همسر بى ایمان و مشرک او است ، و فرزندش کنعان جزء آنها نیست ، و لذا چنین سخنى را به پیشگاه خدا عرضه داشت .
اما بلافاصله پاسخ شنید، پاسخى تکان دهنده و روشنگر از یک واقعیت بزرگ واقعیتى که پیوند مکتبى را ما فوق پیوند نسبى و خویشاوندى قرار مى دهد.
((اى نوح ! او از اهل تو نیست ))! (قال یا نوح انه لیس من اهلک ).
((بلکه او عملى است غیر صالح )) (انه عمل غیر صالح ).
فرد ناشایسته اى است که بر اثر بریدن پیوند مکتبیش از تو، پیوند خانوادگیش به چیزى شمرده نمى شود.
((حال که چنین است ، چیزى را که به آن علم ندارى از من تقاضامکن )) (فلا تسئلن ما لیس لک به علم ).
((من به تو موعظه مى کنم تا از جاهلان نباشى )) (انى اعظک ان تکون
من الجاهلین ).
نوح دریافت که این تقاضا از پیشگاه پروردگار درست نبوده است و هرگز نباید نجات چنین فرزندى را مشمول وعده الهى بر نجات خاندانش بداند، لذا رو به درگاه پروردگار کرد و گفت : ((پروردگارا من به تو پناه مى برم از اینکه چیزى از تو بخواهم که به آن آگاهى ندارم )) قال انى اعوذ بک ان اسئلک ما لیس لى به علم ).
((و اگر مرا نبخشى و مشمول رحمتت قرار ندهى از زیانکاران خواهم بود)) (و ان لا تغفر لى و ترحمنى اکن من الخاسرین ).

در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:
1 - چرا فرزند نوح ، عمل غیر صالح بود؟
بعضى از مفسران معتقدند که در این آیه کلمه اى در تقدیر است ، و در اصل مفهومش چنین است انه ذو عمل غیر صالح : ((فرزند تو داراى عمل غیر صالح است)).
ولى با توجه به اینکه گاهى انسان در انجام یک کار آنچنان پیش مى رود که گویا عین آن عمل مى شود در ادبیات زبانهاى مختلف به هنگام مبالغه این تعبیر فراوان دیده مى شود، مثلا گفته مى شود فلانکس سرا پا عدل و سخاوت است ، و یا فلان شخص سرا پا دزدى و فساد است ، گوئى آنچنان در آن عمل غوطه ور گشته که ذات او عین آن عمل گشته است .
این پیامبر زاده نیز آنقدر با بدان بنشست و در اعمال زشت و افکار نادرستشان غوطه ور گشت که گوئى وجودش تبدیل به یک عمل غیر صالح شد.
بنابراین تعبیر فوق در عین اینکه بسیار کوتاه و مختصر است ، گویاى یک
واقعیت مهم در مورد فرزند نوح مى باشد، یعنى اى نوح اگر نادرستى و ظلم و فساد در وجود این فرزند سطحى بود، امکان شفاعت درباره او مى رفت ، اما اکنون که سرا پا غرق فساد و تباهى است ، جاى شفاعت نیست ، اصلا حرفش را نزن !.
و اینکه بعضى از مفسران احتمال داده اند که این فرزند حقیقتا، فرزند او نبود (یا فرزندى نامشروع بود، یا فرزند مشروع همسرش از شوهر دیگرى بوده است ) مطلب درستى به نظر نمى رسد، زیرا جمله ((انه عمل غیر صالح )) در واقع به منزله علت است براى ((انه لیس من اهلک )) یعنى اینکه مى گویم از اهل تو نیست براى آن است که از نظر عمل و کردار با تو فاصله گرفته است هر چند نسب او با تو پیوند دارد.


2 - با توجه به گفتار نوح در آیات فوق و پاسخى که خداوند به او داد این سؤ ال پیش مى آید که چگونه نوح توجه به این مساءله نداشت که فرزندش کنعان مشمول وعده الهى نیست .
پاسخ این سؤ ال را مى توان از این راه داد، که این فرزند - همانگونه که سابقا هم اشاره شد - وضع کاملا مشخصى نداشته ، گاهى با مؤ منان و گاهى با کافران بود، و چهره منافق گونه او، هر کس را ظاهرا به اشتباه مى انداخت .
به علاوه احساس مسئولیت شدیدى که نوح در رابطه با فرزندش مى کرد، و عشق و علاقه طبیعى که هر پدرى به فرزندش دارد - و پیامبران نیز از این قانون مستثنى نیستند - سبب شد که چنین درخواستى را از خداوند بکند.
اما به محض اینکه از واقعیت امر آگاه شد، فورا در مقام عذر خواهى به درگاه خداوند و طلب عفو بر آمد، هر چند گناهى از او سر نزده بود، اما مقام و موقعیت پیامبر ایجاب مى کند که بیش از این مراقب گفتار و رفتار خود باشد، همین ترک اولى براى او با آن شخصیت ، بزرگ بود و به همین دلیل از
پیشگاه خدا تقاضاى بخشش کرد.
و از اینجا پاسخ سؤ ال دیگرى نیز روشن مى شود که مگر انبیاء گناه مى کنند که تقاضاى آمرزش نمایند.


3 - آنجا که پیوندها گسسته مى شود؟
آیات فوق یکى دیگر از عالیترین درسهاى انسانى و تربیتى را در ضمن بیان سرگذشت نوح منعکس مى کند، درسى که در مکتبهاى مادى مطلقا مفهوم ندارد اما در یک مکتب الهى و معنوى یک اصل اساسى است .
پیوندهاى مادى (نسب ، خویشاوندى ، دوستى و رفاقت ) در مکتبهاى آسمانى همیشه تحت الشعاع پیوندهاى معنوى است .
در این مکتب نور چشمى و امتیاز خویشاوندى در برابر پیوند مکتبى و معنوى مفهومى ندارد.
آنجا که رابطه مکتبى وجود دارد، سلمان فارسى دور افتاده که نه از خاندان پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و نه از قریش ، و نه حتى از اهل مکه بود، بلکه اصولا از نژاد عرب نبود، طبق حدیث معروف ((سلمان منا اهل البیت )) سلمان از خانواده ما است جزء خاندان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) محسوب مى شود، ولى فرزند واقعى و بلا فصل پیامبرى همچون نوح بر اثر گسستن پیوند مکتبیش با پدر، آنچنان طرد مى شود که با ((انه لیس من اهلک )) روبرو مى گردد.
ممکن است چنین مساله مهمى براى آنها که مادى مى اندیشند گران آید اما این واقعیتى است که در تمام ادیان آسمانى به چشم مى خورد.
به همین دلیل در احادیث اهلبیت (علیهمالسلام ) درباره شیعیانى که تنها نام تشیع بر خود مى گذارند، و اثر چشمگیرى از تعلیمات و برنامه هاى عملى اهلبیت (علیهم السلام ) در زندگانى آنها دیده نمى شود جمله هاى صریح و تکان دهنده اى مى خوانیم که
بیانگر همان روشى است که قرآن در آیات فوق ، پیش گرفته است .
از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام ) نقل شده که روزى از دوستان خود پرسید: مردم این آیه را چگونه تفسیر مى کنند ((انه عمل غیر صالح )) یکى از حاضران عرض کرد بعضى معتقدند که معنى آن این است که فرزند نوح (کنعان ) فرزند حقیقى او نبود. امام فرمود: کلا لقد کان ابنه و لکن لما عصى الله نفاه عن ابیه کذا من کان منالم یطع الله فلیس منا: ((نه چنین نیست ، او براستى فرزند نوح بود، اما هنگامى که گناه کرد و از جاده اطاعت فرمان خدا قدم بیرون گذاشت خداوند فرزندى او را نفى کرد، همچنین کسانى که از ما باشند ولى اطاعت خدا نکنند، از ما نیستند)).


4 - مسلمانان مطرود!
بى مناسبت نیست که با الهام از آیه فوق اشاره به قسمتى از احادیث اسلامى کنیم که آنها نیز گروه هاى زیادى را که ظاهرا در زمره مسلمانان و یا پیروان مکتب اهلبیت هستند، مطرود دانسته و آنان را از صف مؤ منان و شیعیان خارج مى سازد:


1 - پیامبر اسلام مى فرماید: من غش مسلما فلیس منا: ((آنکس که با برادران مسلمانش تقلب و خیانت کند از ما نیست )).
2 - امام صادق (علیه السلام ) مى فرماید: لیس بولى لى من اکل مال مؤ من حراما ((کسى که مال مؤ منى را به گناه بخورد، دوست من نیست )).
3 - پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى فرماید: الا و من اکرمه الناس اتقاء شره فلیس منى :
((بدانید کسى که مردم او را به خاطر اجتناب از شرش گرامى دارند از من نیست ))
4 - امام فرمود: لیس من شیعتنا من یظلم الناس : ((کسى که به مردم ستم مى کند شیعه ما نیست ))
5 - امام کاظم فرمود: لیس منا من لم یحاسب نفسه فى کل یوم ((کسیکه هر روز به حساب خویش نرسد از ما نیست )).
6 - پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: من سمع رجلا ینادى یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم کسى که صداى انسانى را بشنود که فریاد مى زند اى مسلمانان به دادم برسید و کمکم کنید، کسى که این فریاد را بشنود و پاسخ نگوید مسلمان نیست .
7 - امام باقر (علیه السلام ) به یکى از یارانش به نام جابر فرمود: و اعلم یا جابر بانک لا تکون لنا ولیا حتى لو اجتمع علیک اهل مصرک و قالوا انت رجل سوء لم یحزنک ذلک و لو قالوا انک رجل صالح لم یسرک ذلک و لکن اعرض نفسک على کتاب الله : ((اى جابر! بدان که تو دوست ما نخواهى بود تا زمانى که اگر تمام اهل شهر تو جمع شوند و بگویند تو آدم بدى هستى غمگین نشوى و اگر همه بگویند تو آدم خوبى هستى خوشحال نشوى ، بلکه خود را بر کتاب خدا قرآن عرضه دارى و ضوابط خوبى و بدى را از آن بگیرى و بعد ببینى از کدام گروهى ))
این احادیث خط بطلان بر پندارهاى کسانى که تنها به اسم قناعت مى کنند و از عمل و ارتباط مکتبى در میان آنها خبرى نیست مى کشد، و به وضوح ثابت مى کند که در مکتب پیشوایان الهى آنچه اصل اساسى و زیر بنائى است ، همان ایمان به مکتب و عمل به برنامه هاى آن است ، و همه چیز باید با این مقیاس سنجیده شود.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon