آواز را رها کن و تنبور بنواز تا پرواز کنیم

خبرگزاری تسنیم: شاید بهتر بود که سهراب در بخش دوم کنسرت، تنبور را کنار می گذاشت و تنها به آواز می پرداخت شاید نتیجه بهتری حاصل میشد، همان گونه که در بخش نخست کنسرت تمرکزش بر روی تنبور بود و ما را با تنبورش به پرواز درآورد.

خبرگزاری تسنیم – یاسر شیخی یگانه

آسمان صاف است. نسیمی در حال وزیدن. ساعت به 30/20 نزدیک می شود. مغازه های میدان بهارستان اندک اندک کرکره هایشان پایین می آید. از میدان بهارستان وارد خیابان اکباتان می شوم. از میدان تا عمارت مسعودیه راه چندانی نیست.

جمعیت زیادی آنجا جمع شده اند. هنوز هم مردم به صورت گروهی با وَن‌های سبز رنگ به آنجا آورده می شوند. کسانی که با وَن می آیند سواره هایی هستند که ماشینشان را به پارکینگ برده اند و اکنون با وَن های مخصوص به جلوی عمارت مسعودیه آمده اند.

درِ ورودی قوسی به داخل دارد و کاشی های آبی اش جلوه ای چشم نواز به آن داده است. قدم زدن بر روی سنگ فرش ها آدمی را قلقلک می دهد. به گیت های ورودی می رسیم. کمی قبل تر آمبلانس و امدادگران اورژانس حضور دارند تا اگر اتفاق خاصی رخ دهد، آنها امدادرسانی کنند.

گِیت ها را رد می کنیم و باز هم سنگ فرش ها و باز هم قدم زدن هایی که دوست داری هرگز تمام نشوند. از دور بنای اصلی عمارت مسعودیه دیده می شود. اما خبری از حیاط و حوز نیست. فضای داخل حیاط و حوز را پوشانیده اند تا سکوی جایگاه تماشاگران را درست کنند. این که زیر پایت خالی است، کمی آدمی را دچار استرس می کند اما جاذبه های محیط خیلی زود این استرس را به فراموشی می سپارد.

تقریبا 1500 صندلی در این فضا چیده شده تا تماشاگران بتوانند از 12 تا 17 شهریور به عمارت مسعودیه بیایند و کنسرت گروه محبوبشان را ببینند. کنسرت هایی که در قالب جشنواره موسیقی تهران برگزار می شود. هیچ طراحی صحنه ای هم انجام نشده؛ چه طرحی بهتر از معماری بنای اصلی عمارت مسعودیه! طبیعت هم به طراحی صحنه کمک کرده است؛ ماه در آسمان صاف تهران می درخشد.

45 دقیقه تاخیر. سحر دولتشاهی به روی صحنه می‌آید و متنی که از پیش تعیین شده را از روی کاغذ می‌خواند؛ که البته پر از اشتباه خواند. دولتشاهی از کمپین حمایت از موسیقی گفت و دوستداران موسیقی را به رعایت قانون کپی رایت دعوت کرد.

از گوشه های ساختمان عمارت نشانه هایی از نوازنده های گروه «شمس» دیده می شود. سهراب و تهمورس پورناظری به همراه حسین بهروزی نیا و آیین مشکاتیان به روی صحنه می آیند. خبری از تار و کمانچه نبود! در بروشور برنامه نوشته شده که بخش نخست به بداهه نوازی تار و کمانچه اختصاص دارد اما در دست سهراب و تهمورس تنبور دیده می شود.

زخمه های تهمورس بر تنبور آغازگر موسیقی است. تهمورس آغاز می کند و سهراب ادامه می دهد. گفت و گویی میان آنها شکل می گیرد. شور و سرمستی در زخمه های سهراب و متانت در زخمه های تهمورس؛ روایت گرانِ ناله هایِ سالیانِ درازِ تنبور در میان مردمان زاگرس است.

آرام آرام دف و کاخن هم به صدا در می آیند. زخمه ها تندتر می شود. دوباره آرامش و باز هم گفت و گوهای تنبور. کوک ساز تهمورس در می رود. اما سهراب زخمه ها را در پی می گیرد، هر زخمه بر این ساز تنبور تلنگری است بر روح آدمی؛ می توان تنبور را به روایت سهراب شنید...

باز هم سازهای کوبه ای می آیند. این بار ریتم های کردی. تهمورس هم که کوک سازش را درست کرده، با سهراب هم نوا می شود و کردی می نوازند. تماشاگران هم با اندکی، البته اندکی تکان دادن سر یا شانه هایشان ریتم قطعه را همراهی می کنند.

پرواز با تنبور به پایان می رسد...

وقتی تهمورس و سهراب به همراه رضایی نیا و مشکاتیان صحنه را ترک کردند، تماشاگران به گمان آنتراکت برخواستند که مسئولان برنامه آنها را برگرداندند. آنتراکتی در کار نبود. بلافاصله برادران پورناظری به همراه پدرشان و دیگر اعضای گروه «شمس» به صحنه بازگشتند.

«افسانه تنبور» ساخته کیخسرو پورناظری آغازگر قطعه های این بخش بود. این قطعه به «افسانه دل» با شعری از مولانا وصل شد.
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم / بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم

خواننده گروه در این بخش سهراب بود. نجمه تجدد هم به عنوان همخوان او را همراهی می کرد.

«مرغ دل» با ریتمی تندتر. مشکاتیان در این قطعه کوزه نواخت.

پس از اجرای این قطعه، همه میخکوب صندلی هایشان شدند. کیخسرو پورناظری بر تنبور زخمه می زد. صدای ساز او خاطره های بسیاری را برای دوستداران موسیقی و تنبور زنده می کرد. با همان وقار و متانت و ایستادگی. کیخسرو پورناظری هنگام نواختن تنبور ایستادگی کوه را در ذهن زنده می کند. آرام می نشیند و زخمه ها را بر سیم های تنبور روانه می کند. این تکنوازی به یک خاطره شنیداری ختم می شود.

دل خلوت خاص دلبر آمد / دلبر ز کرم به دل برآمد

این شعر با صدای شهرام ناظری و با نوای تنبورنوازان شمس در آلبوم «صدای سخن عشق» خاطره های خوشی را در موسیقی تنبور زنده می کند. آواز این قطعه را هم سهراب پورناظری خواند.

«یار یار» قطعه پایانی این کنسرت بود که آهنگش را سهراب ساخته بود.

کنسرت در بخش دوم هم به پایان رسید. اما تشویق تماشاگران، گروه را به صحنه بازگرداند تا قطعه ای به افتخار حضور تماشاگران اجرا کنند.

«مردان خدا» قطعه بیز این کنسرت بود.

کنسرت به پایان رسید اما حسرت شنیدن آواز در بخش دومِ کنسرت در دل ماند. سهراب پورناظری بی شک نوازنده ای بزرگ است که توان نواختن چند ساز را در بالاترین سطح دارد. او آهنگسازی توانا هم هست که برخی از ساخته هایش در ذهن علاقه مندان به موسیقی ماندگار شده اند. اما...

سهراب گاهی هنگام خواندن، آنقدر درگیر ساز میشد که آواز را رها می کرد. جالب این که در بخش هایی که سهراب ساز را رها می کرد، آواز را مسلط تر می خواند. واقعیت این که نواختن ساز و خواندن آواز به طور همزمان انرژی هنرمند را تقسیم می کند و گاهی اشکالاتی وارد کار می کند.

هنرمند بر روی صحنه بهتر است تمرکزش را روی یک کار بگذارد؛ یا ساز بنوازد یا آواز بخواند. سهراب هم اگر در اجرای دیشب و در بخش دوم کنسرت، تنبور را کنار می گذاشت و تنها به آواز می پرداخت شاید نتیجه بهتری حاصل میشد. همان گونه که در بخش نخست کنسرت تمرکزش بر روی تنبور بود و ما را با تنبورش به پرواز درآورد.

اما در این میان گروه «شمس» با اعتباری که در چند دهه اخیر موسیقی ایران دارد و خاطره هایی که علاقه مندان به موسیقی از اجراهای این گروه دارند، بهتر است آواز را به خواننده ای بزرگ بسپارد. خواننده ای در حد نوازنده های چیره دست این گروه مانند کیخسرو، سهراب و تهمورس و پورناظری.

عکس‌ها: امیر حسینی

انتهای پیام /