متقی:ایران "عدسی همگرا"ی قدرتهای جدید در نظم جدید است/آیتالله خامنهای انقلاب اسلامی را جهانی کرد
خبرگزاری تسنیم: عضو هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه تهران نظم آینده جهانی را یک نظم چند قطبی میداند که جمهوری اسلامی ایران با توجه به فرهنگ اصیل اسلامی میتواند به عنوان یک عدسی همگرا قدرتهای مختلف را برای شکلگیری یک نظم جدید هماهنگ کند.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، هندسه قدرت جهان در روزگاری بر مبنای دو قدرت "شرق" و "غرب" با سرمداری "شوروی" در شرق و "آمریکا" در غرب مورد تأکید و نظریهپردازی قرار میگرفت. پس از فروپاشی شوروی به عنوان ابرقدرت مشرق زمین زمینه برای تئوری پردازی غربیها برای تئوریزه کردن قدرت تکقطبی در جهان قراهم شد تا جایی که فرانسیس فوکویاما، فیلسوف آمریکایی از نظریه "پایان تاریخ" سخن گفت و تاکید کرد که پس از جنگ جهانی دوم و بویژه بعد از فروپاشی شوروری ارزشهای لیبرال دمکراتیک در سراسر جهان به صورت یک جریان غالب و مسلط درآمدهاست،که، همهٔ کشورها و جوامع باید، در برابر آن تسلیم شوند!
اما پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هژمون آمریکا و غرب را در منطقه خاورمیانه تحتالشعاع قرار داد و کشوری مستقل از وابستگیهای "غرب" و "شرق" توانست در عرصه بینالمللی ظهور و بروز داشته باشد و بعد از گذشت سه دهه الگویی برای سایر کشورهای منطقه، حتی فرامنطقهای شود. کارشناسان مسائل بینالمللی آغاز تغییر هندسه قدرت جهانی را با ظهور و بروز جمهوری اسلامی عنوان میکنند تا اینکه در این دوره مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری با اشاره به تغییر و تحول در هندسه قدرت جهانی تاکید کردند که تحولات حکایت از تغییر نظم جهانی پایهگذاری شده به وسیله غربیها اعم از اروپا و امریکا و شکلگیری نظمی جدید است.
بر این اساس، خبرگزاری تسنیم برای واکاوی و بررسی "نظم جدید در هندسه قدرت جهانی" میزگردی را با حضور ابراهیم متقی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، سعدالله زارعی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و روحالامین سعیدی کارشناس ارشد مسائل بینالملل برگزار کرد که مشروح آن را در زیر میخوانید.
ابراهیم متقی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران معتقد است: اگر فضای مربوط به انسجام اسلامی حاصل شود جهان اسلام تبدیل به یک قطب میشود.برای جایگزینی در فضاهای تاریخی کشورها و هویتها نیازمند "قطبش" یا "ائتلافگرایی" هستند. تجربه تاریخ نشان داده است که قطبش یا ائتلافگرایی زمانی حاصل میشود که یک نوع همبستگی ایدئولوژیک، هویتی، ابزاری و کارکردی به وجود میآید. کشورهایی در کنار همدیگر قرار بگیرند، بازیگرانی در کنار همدیگر ایفای نقش کنند و هر کدام نقش مکمل را ایفا کنند.
وی با بیان اینکه بحث مربوط به نظریه پیچ تاریخی پیوند پیدا میکند با نظریه جبهه مقاومت، گفت: اگر فضایی وجود داشت که انسجام اسلامی حاصل میشد، جبهه مقاومت میتوانست مرکزیت و پیرامونش را بازیگران اسلامی شامل شود اما در فضای موجود که نشانههایی از جنگ مذهب علیه مذهب توسط برخی از کشورهای اسلامی به مرحله اجرا گذاشته میشود و در اصل اهداف راهبردی اسرائیل و آمریکا در منطقه را منعکس میکند، امکانپذیری انسجام اسلامی در شرایط عدم تفوق امکانپذیر نیست. بنابراین برای شکلگیری آن تفوق، یعنی پیچ تاریخی، نیازمند این هست که بتواند ائتلافی را در قالب جبهه مقاومت ایجاد کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در مورد تأثیر نرمش قهرمانانه نیز گفت: نرمش قهرمانانه به معنای این نیست که سیاستهای جهان غرب را بپذیریم یا دیپلماسی اجباری که آمریکاییها در دستور کارشان قرار دادند را بپذیریم و ما در وضعیت مقاومت نباشیم، بلکه نرمش قهرمانانه یعنی جذب نیرو، برای ائتلافسازی و گسترده کردن جبهه ضدنظام سلطه.
مشروح نظرات ابراهیم متقی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در میزگرد "بررسی نظم نوین جهانی" به شرح زیر است:
تسنیم: تشکر از اینکه دعوت ما را پذیرفتید و تشریف آوردید. در این میزگرد بنا داریم درباره تغییر نظم جهانی و شکلگیری نظم نوین جهانی صحبت کنیم. حضرت آقا قبلاً این موضوع و بحث را به نوع های مختلف مطرح کرده بودند. هم به صورت تغییر نظم جهانی و هم به صورت موضوع پیچ بزرگ تاریخی. اخیرا نیز در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری به صورت جزئیتر وارد مسئله شدند و فرمودند که دو پایه فکری- ارزشی و سیاسی-نظامی غرب متزلزل شده و آن نظمی که در این هفتاد سال اخیر در جهان حاکم بود دارد فرو میریزد و در نهایت هم نیز اشاره کردند که ایران باید در این نظم جدیدی که میخواهد شکل بگیرد تاثیرگذار باشد و یک جایگاه مناسبی را به خودش اختصاص بدهد.
آقای دکتر متقی به نظر شما نشانه های تغییر در نظم جهانی چیست؟ چرا میگوییم الان در پیچیدگی تاریخی قرار داریم و این نظمی که بر جهان بعد از جنگ جهانی حاکم بود در حال فروپاشی و تغییر است؟
متقی: بسم الله الرحمن الرحیم. بحث مربوط به پیچ تاریخی را باید یک نظریه کنش منطقهای و بینالمللی مبتنی بر مقاومت در برابر نظام سلطه دانست. رویکرد پیچ تاریخی بر اساس این مفروض بنا شده است که نظمهای بینالمللی در دورانهای تاریخ مختلف تحت تأثیر مؤلفههای ابزاری، جمعیتی، اقتصادی و نهادی بازتولید میشود.
به عبارت دیگر قدرتهای بزرگ هیچگاه نمیتوانند موقعیت و نقش تاریخی که دارا هستند را برای دورانهای طولانی ادامه بدهند. نظریه مربوط به ظهور و سقوط غرب و همچنین نظریه مربوط به ظهور و سقوط آمریکا در زمره رهیافتهایی هست که تغییرپذیری در شکلبندیهای ساختاری نظام بینالملل را منعکس میکند. ادبیات انقلاب اسلامی و انقلابی که بر اساس رهیافت امام (ره) شکل گرفت مبتنی بر چالشگرایی در برابر نظام سلطه بود اما این فرآیند در دوران بعد از جنگ از گسترش بیشتری برخوردار شد. به عبارت دیگر تفکر راهبردی امام (ره) عمق پیدا کرد و آنچه را که ما در محیط منطقهای و بینالمللی در دوران جدید به ویژه در سالهای بعد از جنگ سرد پیگیری میکردیم، شکوفا شد.
نظریه پیچ تاریخی حضرت آقا بر این موضوع تاکید دارد که در فضای تغییرات ساختاری نظام بینالملل مجموعههای هویتی، فرآیندهای مربوط به بیداری اسلامی، جبهه مقاومت و ایران به عنوان امالقرای جبهه مقاومت میتواند نقش تاریخی ایفا کنند. به همین دلیل است که ایشان در ماه رمضان سال 1390 برای اولین بار بحث مربوط به پیچ تاریخی را مطرح کردند. رویکرد مقام معظم رهبری بر این امر قرار گرفته است که این تحول اجتنابناپذیر است و زمینههای افول جهان غرب مشاهده میشود اما نقشی را که باید بازیگران دیگر بیافرینند مربوط به نقشآفرینی کشورهای منطقهای از جمله ایران است.
این رویکرد ادامه نظریه انسجام اسلامی است که اگر فضای مربوط به انسجام اسلامی حاصل شود جهان اسلام تبدیل به یک قطب میشود. یعنی اینکه برای جایگزینی در فضاهای تاریخی کشورها و هویتها نیازمند "قطبش" یا "ائتلافگرایی" هستند. تجربه تاریخ نشان داده است که قطبش یا ائتلافگرایی زمانی حاصل میشود که یک نوع همبستگی ایدئولوژیک، هویتی، ابزاری و کارکردی به وجود میآید. کشورهایی در کنار همدیگر قرار بگیرند، بازیگرانی در کنار همدیگر ایفای نقش کنند و هر کدام نقش مکمل را ایفا کنند.
بحث مربوط به نظریه پیچ تاریخیبا نظریه جبهه مقاومت پیوند پیدا میکند. یعنی اگر فضایی وجود داشت که انسجام اسلامی حاصل میشد، جبهه مقاومت میتوانست مرکزیت و پیرامونش را بازیگران اسلامی شامل شود اما در فضای موجود که نشانههایی از جنگ مذهب علیه مذهب توسط برخی از کشورهای اسلامی به مرحله اجرا گذاشته میشود و در اصل اهداف راهبردی اسرائیل و آمریکا در منطقه را منعکس میکند، امکانپذیری انسجام اسلامی در شرایط عدم تفوق امکانپذیر نیست. بنابراین برای شکلگیری آن تفوق، یعنی پیچ تاریخی، نیازمند این هست که بتواند ائتلافی را در قالب جبهه مقاومت ایجاد کند.
در جبهه مقاومت نیروهای مختلف با سطوح متفاوتی از قدرت میتوانند نقشآفرین باشند؛ بازیگران منطقهای، کشورهای اسلامی، بازیگران فراملی، گروههای هویتی و حتی برخی از قدرتهای بزرگی که نظام سلطه در صدد حاشیهای کردن آنها هست را میتوان در فضای جبهه مقاومت جذب کرد، بنابراین آنچه که به عنوان نظریه پیچ تاریخی از سوی حضرت آقا مطرح شده است یک رهیافت مربوط به تغییر ساختار بینالملل است که مبتنی بر افزایش ظرفیت کنشگری بازیگران منطقهای و ائتلافهای مربوط به آنها است.
زمانی که انباشت ثروت، دانش، جمعیت و اراده و انگیزه ناشی از هویت به وجود بیاید، جِرم بحرانی شکل میگیرد که امکان تأثیرگذاری در فضای موجود نظام سلطه را به وجود میآورد. بنابراین این رهیافت جدیدی است و این رهیافت به معنای این است که یک نوع فضای آرمانی که در گذشته وجود داشته است با عینیتهای تاریخی و ساختاری با یکدیگر پیوند پیدا میکند.
اگر این بحث که به قدرت رسیدن مستضعفین است یک فضای ذهنی آرمانی بود، رویکرد پیچ تاریخ این است که خداوند زمینههای اجتماعی و ساختاریاش را برای بازیگران به وجود آورده است و باید این مسئله از یک سو در حوزه دانش و روابط بینالملل تئوریزه شود و از سوی دیگر کارگزاران نظام سیاسی زمینههای لازم را برای تحقق چنین هدفی به وجود بیاورند.
تسنیم: آقای دکتر شما فرمودید در پیچ تاریخی یک ائتلافی از جبهه مقاومت می تواند خیلی تعیین کننده باشد. خواستیم بیشتر در این مورد توضیح بفرمایید. نقلی بود از آقای ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، که ابرقدرتی آمریکا دیگر در حال از بین رفتن است و در آینده جهانی متشکل از قدرتهای مختلف را خواهیم داشت. به نظر شما آیا ایران خودش به تنهایی نمیتواند یک ابرقدرت برای آینده باشد و حتماً باید یک ائتلافی را تشکیل بدهد. یعنی در نظم جدید جهانی کشوری نخواهیم داشت که بتواند یک نقش هژمونی را ایفا کند؟
متقی: رویکرد افرادی مثل آقای ریچارد هاس و مجموعه مربوط به شورای روابط خارجی معطوف به بازتولید قدرت آمریکا در سیاست جهانی است و ایشان در زمره نظریهپردازان نئولیبرال محسوب میشود. مرزبندیهای دقیقی هم با نئورئالیستهای تهاجمی دارد. اگر نئورئالیستهای تهاجمی به هژمونی فکر میکنند و یا به عنوان سلطه فکر میکنند، ریچارد هاس بحثهایی که ارائه میدهد معطوف به موازنهگرایی و نقش آمریکا به عنوان نیروی موازنه دهنده است. مطالبی که از ایران مطرح میشود به لحاظ قالبهای بنیادین و جوهرهای با آنچه که نظریهپردازان غربی مطرح میکنند متفاوت است و نگاه نظریه پردازان غربی این است که...
تسنیم: یعنی برداشتهای ایرانیان از نظرات افرادی مانند ریچارد هاس اشتباه است؟
متقی: نه، دو تا رویکرد و جهتگیری کاملاً متفاوت وجود دارد. نظریهپردازان آمریکایی منتقد ساختار هدفشان بازتولید قدرت آمریکا در نظام جهانی است و حرفی که دارند این است که الگوهای رفتاری مثل اقداماتی که بوش انجام داد مشکلات ساختاری برای آمریکا ایجاد میکند و نتیجه این مشکلات ساختاری را هم شما در بحران اقتصادی 2007، بحران نظامی آمریکا در عراق و افغانستان و بحران اعتباری آمریکا بر اساسی که موسسه پیوگالوپ مطرح میکند میتوانید مشاهده کنید که یک نوع نشانههایی از بحران مشروعیت را منعکس میکند، در حالیکه نگاه ایرانی معطوف به ساختن یک فرآیند جدید است که مبتنی بر نقشآفرینی گروههای هویتی، ساختار سیاسی ایران و همچنین بازیگرانی است که نظام سلطه آنها را در فضای سیاست جهانی حاشیهای میکند.
بنابراین این یک رهیافت جدید است که از سوی مقام معظم رهبری مطرح شده است، در فضای نظریات روابط بینالملل هم در این قالب وجود نداشته است و بحث اصلی گذار از ساختار نظام سلطه و سنگربندی در دوره گذار است که این فضای سنگربندی با نظام سلطه اهمیت پیدا میکند. موضوع این است که ساختار نظام بینالملل چه وضعیتی دارد؟ آیا از انسجام برخوردار است؟ آیا از مشروعیت برخوردار است؟ بسیاری از شاخصهایی که امروز وجود دارد بیانگر این است که این ساختار از انسجام برخوردار نیست، اختلافنظر بین گروههای مختلف وجود دارد و مشروعیتش در بین گروههای اجتماعی دچار مشکل شده است.
نمونهاش بحثهای مربوط به فرگوسن است، نمونهاش مربوط به بحران والاستریت است، نمونهاش مربوط به ظهور نیروهای هویتی است که متأسفانه هیچکس به این موضوع در رابطه با آمریکا توجهی ندارد و اولین بار کاسترز در جلد دوم کتاب عصر اطلاعاتش و در بحث قدرت هویتش در 14 سال پیش مطرح کرد و گفت ساختار اجتماعی آمریکا در وضعیت شکننده و اعتراضی قرار دارد، FBI امروز بخش قابل توجهی از گروههای معترض را محدود و منکوب و سرکوب میکند. اصلاً تاریخ امنیتی آمریکا نشان نمیدهد که به اندازه سالهای 1990 به بعد، حوزه FBI که مربوط به امنیت داخلی آمریکا و همچنین ضد جاسوسی است به این اندازه نسبت به گروههای اجتماعیاش سوژهیابی کند.
این فرایند اسلامگرایی که در خود آمریکا و در بین سیاهپوستان ظهور پیدا کرده است یک چالش جدی را برای مشروعیت ساختار سیاسی آمریکا به وجود آورده است. حالا در این شرایط تضادهای آمریکا و اروپا هم وجود دارد. مشاهده میکنیم اختلافنظرهای آمریکا و متحدینش در رابطه با موضوعات مختلف وجود دارد. حتما به کارهایی که موسسه تحقیقاتی pew انجام داده است مراجعه کنید. بسیاری از نظرسنجیهای این مؤسسه نشان میدهد که حتی اعتبار آمریکا در بین شهروندان و نخبگان کشورهای متحد ایالات متحده در مقایسه با سالهای قبل کاهش جدی پیدا کرده است و در نتیجه زمینه برای یک نوع شکاف نهفته وجود دارد.
ما دو نوع شکاف را در جامعهشناسی روابط بینالملل تحلیل میکنیم؛ یک نوع شکافهای تراکمی و انباشتی است و دوم شکافهای پراکنده است. امروز در جهان غرب شکافهای پراکنده وجود دارد. مسئله مهم این است که چگونه این شکافهای پراکنده به شکافهای متراکم منجر میشود و نقطه بحران مربوط به آنجا است؟ بنابراین در این دوران گذار مهمترین مسئله کشورها و بازیگران نوظهور، ائتلافگرایی است و این ائتلافگرایی میتواند جبهه مقاومت را تقویت کند. اگر ما در اجلاس شانگهای حضور پیدا نکنیم و نقشآفرین نباشیم در آن شرایط امکان این وجود دارد که شانگهای تحتالشعاع سیاستهای امنیتی جهان غرب قرار بگیرد. اینجاست که ما هم نیازمند همکاری، هم مشارکت و هم ائتلاف هستیم و در برخی از موارد بحث مربوط به نرمش قهرمانانه وجود دارد.
نرمش قهرمانانه را هم برخیها فکر میکنند که یک موضوعی مربوط به همین فضای جدید است، در حالیکه اصلاً این بحث مربوط به سالهای موجود نیست، بلکه مربوط به حداقل 12 سال قبل است که اولین بار حضرت آقا بحث مربوط به نرمش قهرمانانه را در آن مقطع زمانی مطرح کردند و شاخصهایش را هم به نوعی تبیین کردند که افراد بدانند که اگر کسی در وضعیت نرمش قهرمانانه بخواهد ایجاد نقش کنند باید چه شاخصهایی را در مورد توجه قرار بدهد.طبعاً در مورد نرمش قهرمانانه هیچگونه نشانهای مبتنی بر عقبنشینی وجود ندارد. نرمش قهرمانانه یک نوع تیزهوشی را در بر میگیرد که مبتنی بر انعطافپذیری برای عبور از یکسری تهدیدات است و خود این مسئله نشان میدهد که نرمش قهرمانانه کاملاً ماهیتش، ماهیت تاکتیکی دارد.
بحثی را که مقام معظم رهبری در مورد نرمش قهرمانانه مطرح میکنند دقیقاً این است که دیپلماتهای ایران در جهان باید تیزتر از شمشیر، نرمتر از حریر، سختتر از سنگ و فولاد باشند، عرصه سیاست خارجی میدان نرمشهای قهرمانانه است اما نرمشی که در برابر دشمن تیز باشد. دیپلماتهای ما باید در مواضع اصولی خود مستحکم باشند. این بحث را رهبر معظم انقلاب در 17 مرداد 1375، یعنی 18 سال قبل، برای اولین بار مطرح کردند.
این فضای سیاست بینالملل ماهیت تاکتیکی پیدا میکند، بنابراین هر بازیگری که میخواهد نقشآفرین باشد نیازمند این است که ائتلاف داشته باشد، یعنی از شاخصهای قدرتسازی تراکم قدرت است. به این دلیل که اگر شما بخشی از نیروها را پشتوانه و ذخیره راهبردی خودتان نکنید ممکن است اینها منفعل باشند یا ذخیره کاربردی نظام سلطه باشند. به همین دلیل است که در دوران مربوط به گذار از پیچ تاریخی نگاهی که وجود دارد، نگاههای مبتنی بر انعطاف برای جذب است و برای هماهنگیسازی و یکپارچهسازی آنها با راهبردهای ایران است. برخی فکر میکنند که نرمش قهرمانانه به معنای این است که سیاستهای جهان غرب را بپذیریم یا دیپلماسی اجباری که آمریکاییها در دستور کارشان قرار دادند را بپذیریم و ما در وضعیت مقاومت نباشیم، در حالیکه واقعیت این هست که نرمش قهرمانانه برای جذب نیرو، برای ائتلافسازی و برای گسترده کردن جبهه ضدنظام سلطه است.
طبیعی است که یک طیف گستردهای از نیروها ایفای نقش میکنند، این دوران گذار سیاست بینالملل مثل دوران تحول انقلابی اصطلاحاً پالمرس جانجانسون است که این در دوره تحول انقلابی نیروهای کنشگر علیه رژیم پیشین طیف گستردهای را شامل میشوند. ممکن است اینها رویکردهای مختلفی داشته باشند، اما فضای انقلاب ادبیات را یونیزه میکند، همانگونه که گذار از پیچ تاریخی منجر به یونیزه شدن ساختار میشود، یعنی باید یک نوع ادبیات قطبی در برابر نظام سلطه ایجاد شود. همین که گفته میشود نظام سلطه در برابر جبهه مقاومت، نشان دهنده ائتلافسازی است.
بنابراین در دوران گذار مهمترین مسئلهای که باید به آن توجه داشت بهرهگیری از طیف گستردهای از نیروهای اجتماعی، هویتی، اقتصادی و بازیگران دولتی است. حتی قدرتهای بزرگ در این پیچ تاریخی مطمئنا جایگاه دارند. به همین دلیل است که باید بتوانیم ادبیات لازم، تاکتیک مناسب و الگوهای رفتاری مؤثر را به نوعی ایجاد کنیم و وقتی که ایجاد شد در جهت مقابله با قدرتهای بزرگ به کار گرفته شود.
تسنیم: آقای دکتر گفتید که باید یک ائتلاف شکل بگیرد و از فرصتهایی استفاده کنیم تا بازیگران بزرگ فعلی در جهان حداقل در جبهه مقابل ما قرار نگیرند، ولی الان این نظمی که میخواهد شکل بگیرد بر چه اساسی هست؟ این ائتلافی که در دوره گذار میخواهد شکل بگیرد تا کجا گسترش خواهد داشت؟ میتوان گفت گستره وسیعی دارد؟ مثلا از چین تا ایران و کشورهای آمریکای جنوبی و آمریکای لاتین همه میشود استفاده کرد اما در نهایت آن نظم جدیدی که میخواهد شکل بگیرد کدام فرهنگ در آن هژمون خواهد شد؟
شاید اینجا بتوانیم فرمایشات رهبر معظم انقلاب در مورد تمدن اسلامی را مطرح کنیم، بالاخره اگر یک قدرتی بخواهد هژمون شود باید یک فرهنگی در دنیا هژمون و مسلط شود. شاید الان چین به همین دلیل نمیتواند یک ابرقدرت هژمون شود یا نظم جدید را تشکیل بدهد، چراکه آن نظامهای ارزشی(مارکسیستی و کمونیستی) که به آن پایبند هست در یک دورهای امتحانش را پس داده. در نظم جدید جهانی موقعیت اسلام چطور خواهد بود؟ اسلام از نظر فرهنگی در مقابل لیبرالیسم میتواند یک نظام ارزشی را غالب و هژمون کند.
آن چیزی که ما از صحبتهای شما برداشت کردیم این است که ائتلاف را ما برای تقویت قدرت نظامی و سیاسی خودمان در دنیا میخواهیم تا بر اساس این قدرت نظامی و سیاسی که کسب میکنیم بتوانیم فرهنگمان را اشاعه بدهیم و در نهایت تبدیل به یک قدرت هژمون شویم و یک تمدن بزرگ اسلامی شکل بدهیم. این برداشت بنده از صحبتهای شما درست است؟
متقی: امروز بحث اصلی ایجاد یک جبهه گسترده و فراگیر از نیروهای مختلفی هست که نسبت به نظام سلطه نگاه انتقادی دارند. در این مجموعه شهروند آمریکایی میتواند باشد، یک قدرت بزرگ مثل روسیه میتواند باشد و یا یک گروه شیعه مثل حزبالله یا یک گروه اخوان المسلمین سنی با گرایشات نیمه سلفی همانند حماس نیز باشد. تفکری که مربوط به مقام معظم رهبری است ایجاد یک نوع تفکر راهبردی برای ایجاد یک جبهه راهبردی است، یعنی نیروها در حال شکلگیری هستند و ما کاری برای خیلی از این نیروها نمیکنیم که شکل بگیرند و گسترش پیدا کنند و نقشآفرین باشند، بلکه فضای عمومی منطقه و نظام جهانی این ویژگی را دارد. کارویژه ما این است که بتوانیم نقشی چون نقش یک عدسی همگرا را ایفا کنیم.
تسنیم: به عنوان جمهوری اسلامی این نقش را ایفا کنیم؟
متقی: بله! ویژگی این عدسی همگرا این است که تمام نورها و انرژیهایی که به صورت پراکنده به سمت عدسی میآید را جذب میکند و وقتی همه آنها را جذب کرد در یک نقطه کانونی که سوزنده است، متمرکزمیکند. نقش امام در رهبری انقلاب اسلامی این بود و حضرت آقا هم نقش ایران را برای گذار از پیچ تاریخی و در برابر نظام سلطه در این قالب میدانند، بنابراین این نقطه، نقطه جبهه مقاومت است.
تسنیم: یعنی همان جهانیسازی انقلاب اسلامی که حضرت امام (ره) فرمودند توسط رهبر معظم انقلاب در حال شکلگیری است...
متقی: 100 درصد. یعنی خیلی از افراد ممکن است نگاهشان این باشد که تاکتیکها عوض شده است، در صورتی که اصلاً ضرورتهای دوران موجود تغییر یافته، آن زمان پیروزی انقلاب در یک کشور و مقابله با یک دشمن تاریخی و ایدئولوژیک در کنار مرزها بود و امروز این جهانی شدن انقلاب و این بحث انقلاب ماهیت جهانی پیدا کرده است، در نتیجه این موضوعی هست که باید تئوریزه شود و امروز جای آن خالی است، به همین دلیل حضرت آقا در سال 1390 به مجموعههای دانشگاهی این موضوع را گوشزد کردند و هشدار دادند که این تحول در حال شکلگیری است و شما چه کار میکنید؟ یعنی در اصل نگاه ایشان این است که باید مجموعهها کمک کنند. چه نوع کمکی؟ باید این موضوع را تئوریزه کنند، سازماندهی کنند، نهادسازی کنند، جذب کنند و آن فراگیری را به وجود آورند. این اقدام امروز کار ویژه فضای رسانهای است و کار ویژه فضای دانشگاهی و فضای نهادی و ساختاری ماست. یعنی هر کسی باید متناسب با کار ویژهای که دارد این ائتلاف ضد نظام سلطه را تهییج کند و گسترش دهد.
باید از شکل گیری تضادها یا گسترده کردن تضادهای درون جبهه مقاومت جلوگیری شود. ما با روسیه اختلافات زیادی داریم، روسها در بسیاری از موضوعات نسبت به ضرورتهای راهبردی جمهوری اسلامی توجهی ندارند ولی در عین حال تأکیدی که به عنوان راهبرد جمهوری اسلامی انجام میگیرد این است که روسیه را با همین وضعیتی که هست را باید پذیرفت، چرا؟ به دلیل اینکه اگر خواسته باشد شکاف ایجاد شود ائتلاف روسیه با جهان غرب بیشتر میشود.
شما در نظر بگیرید امروز همین خویشتنداری ما زمینههای لازم را برای گسترش تضادهای روسیه با ناتو و آمریکا و جهان غرب به وجود آورده است و همواره وزیر خارجه و دفاع روسیه در اجلاسیه پیمان ناتو در بروکسل شرکت میکردند. حالا ببینید، در وضعیت موجود مواضع لاوروف درباره نقش روسیه چیست؟ حتی در زمان برگزاری اجلاسیه ناتو در بروکسل روسیه یک اقدام تاکتیکی خیلی جالبی را انجام میدهد و هواپیماهایی که دارای بمبافکنهای هستهای هستند را به پرواز در میآورد و مانور نظامی انجام میدهند، یعنی درست است که تو داری آنجا ائتلافسازی میکنی، ولی بدان که ما هم خارج از فضای ابزاری نیستیم که خواسته باشیم در برابر تو دستوپابسته باشیم. تمام اینها فضای مربوط به ائتلاف جهانی را میتواند در طولانی مدت تقویت کند، زیرا در دوران گذار، فضا و فرآیند ماهیت تکوینی و تراکمی دارد.
تسنیم: آقای زارعی گفتند که نظام آینده چند قطبی خواهد بود، نظر شما در این رابطه چیست؟ آیا این نظام مصلب فعلی جای خودش را به یک نظام مشورتی میدهد؟ نکته دیگر هم این که طبق نظریات آنتونیو گرامشی درباره هژمونی، هر هژمونی پادهژمونهای خودش را هم میسازد. مسائل جدید مانند تاسیس داعش توسط آمریکاییها و ایرانهراسی که از سوی غرب در حال پیگیری است(بویژه با طرح مساله تشکیل امپراتوری توسط ایران از سوی هنری کیسینجر) را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟ آیا اینها در راستای همان پادهژمون سازیهای مصنوعی آمریکاییهاست؟ با این هدف که مردم دیگر خیلی به سمت هدم نظم فعلی جهانی اقبالی نشان ندهند؟
متقی: رویکرد جهان غرب به ویژه آمریکا بر اساس مانیتورینگهای منطقهای شکل میگیرد و بعد تاسیس میشود. حرف کسینجر از این جهت برای ما اهمیت دارد که نشان میدهد قدرت بازیگر مرکزی جبهه مقاومت به گونهای در حال رشد است که از قابلیت لازم برای ایجاد ارتباط بین حلقههای مقاومت برخوردار است. اگر این وضعیت حاصل شده و تحقق یابد، یعنی حلقههای مقاومت پراکندهای که ایجاد شده در راستای یک هدف مشخصی سازمان پیدا کنند, طبیعی است که مطلوبیت بزرگی را برای جبهه مقاومت به وجود میآورد، اما طبیعی است که ذات شکلبندیهای در حال گذار که آینده را به وجود میآورد مبتنی بر چیزهایی مثل امپراطوری نخواهد بود.
امپراطوری در ذاتش سلسله مراتبی غیر قابل انعطاف دارد در حالیکه این شکلبندی جدید در حال گذار، از انعطاف پذیری بالایی برخوردار است. مبنای امپراطوری سرزمینی است در حالی که این شکلبندی جدید فرا سرزمین است، یعنی اینکه هویت را در بر میگیرد، دولت و بازیگر اجتماعی و قدرت بزرگ را در بر میگیرد و طیفی را به وجود میآورد. طبیعی است که این روند و این بازیگران تأثیر خودشان را در ساختار آینده بهجا میگذارند.
ساختار آینده سلسله مراتبی نیست، بلکه ماهیت و شکلبندی آن با عناصری از کنش تعاملی پیوند پیدا میکند. به همین دلیل است که باید ساختار جدید نظم جهانی را در قالبی بیش از بازیگران و در هویتها و فرایندها مورد سنجش قرار دهیم. به همین دلیل است که رویکرد من با آن نگاه شورای مشورتی(که آقای سعدالله زارعی مطرح کرد) میتواند هماهنگی زیادی داشته باشد و به این دلیل است که ماهیت کنش بازیگران و ماهیت قالبهای ادراکی در فضای اثباتی و ساختاری گذشته قرار ندارد. یک نوع ساختار شکنی که انجام میگیرد پیامدهای آن انعطافپذیری فرایندی خواهد بود.
تسنیم: یعنی بحث داعش...
متقی: طبیعی است که در دوران گذار بازیگران گریز از مرکز هم ظهور خواهند یافت. زیربنای اندیشهای داعش بیش از 1300 سال است که در منطقه وجود دارد اما از قرن 19 به بعد شاهد این هستیم که ایدئولوژیزه میشود. مشکل اساسی سلفیها در جهان اسلام که زمینههای خشونت و ترور را بهوجود آوردهاند، فضایی است که عبدالوهاب بر اساس یک روایت و نیز تحت تاثیر نیروهای اطلاعاتی انگلستان اوایل قرن 19 به خاطر انشعاب در امپراطوری عثمانی در آن قرار میگیرد. شما اندیشههای عبدالوهاب را در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 ببینید که هدف اصلی آن شکاف در امپراطوری عثمانی است. امپراطوری عثمانی یک نوع جلوههایی از خلافت را دارد، اما به موازات جلوههایی از خلافت یک قالبهای صوفیگری هم در آن وجود دارد.
این بحثهای گرایش به مولوی و گرایش به فضاهای صوفیگری همین است و شما حتی امروز آثار امپراطوری عثمانی را در بالکان، به ویژه در سارایوو نگاه میکنید و میبینید که گروههای صوفی وجود داشتند که اینها پایگاه اجتماعی امپراطوری عثمانی بودند و انگلیسیها در این قالب از اندیشههای حنبلی بهره میگیرند. فضای وهابی در ابتدا علیه شیعه شکل نگرفت، بلکه اینها فضای وهابی را علیه امپراطوری عثمانی سازماندهی کردند، اما زمانی که شیعه یک نوع پیام الهام بخشی پیدا کرد، طبیعی است که همان وهابیت میتواند علیه حوزههای مربوط به شیعه و ایرانی و پیروان اندیشههای ایرانی به کار گرفته شود.
در این شرایط این گروههای سلفی در دورانهای تاریخی مختلف توسط مجموعههای غربی به ویژه انگلیسیها سازماندهی شدند واین همان چیزی است که مقام معظم رهبری در رابطه با بیداری اسلامی فرمودند که اجازه ندهید مصادره شود. اینها در صدد یک نوع دینگرایی کاذب هستند، اگر این بحث مطرح میشود که برخی در داخل کشور درصدد توسعه عرفانهای کاذب هستند، این قالب دینگرایی کاذب در فضای منطقهای امنیت دارد و طبیعی است که نیروهای اجتماعی وجود داشتند و اینها میتوانند تحت تاثیر کنش بازیگران بینالمللی سازماندهی شوند. این نقش را دیوید پترائوس از سال 2007 در عراق بازتولید کرد. بنابراین داعش را باید بر اساس رویکرد و الگوی راهبردی پترائوس تحلیل کرد اما همین نیرو میتواند در یک مرحله تاریخی دیگر علیه مجموعههای غربی هم نقشآفرین باشد، درست همان وضعیتی که طالبان و القاعده در یک مقطع زمانی توسط مجموعههای جهان غرب سازماندهی میشوند، اما همین نیروها در یک مرحله دیگر علیه خود جهان غرب به ایفای نقش مبادرت کردند. داعش هم سرنوشت مشابهی با طالبان و القاعده دارد.
میزگرد از سیدمحمدمهدی توسلی و عبدالله عبداللهی
انتهای پیام/