در برابر جنگ سرد فرهنگی
خبرگزاری تسنیم: اصلیترین سازمانهای فرهنگی در حوزه تعقیب برنامه منطقهای جنگ سرد فرهنگی آمریکا در سالهای دولت موسوم به سازندگی، سازماندهی شدند.
«برای من تشکیل ارکستر یک قدم برای مبارزه است، میان خود و چریک مبارزی که اسلحه به دست دارد فرقی نمیبینم، هر دو اسلحه داریم و آماده نبردیم... هدف اصلی مقاومت است! جنگ است و نه ارائه موسیقی عالی.» بخشی از اظهارنظر گلنوش خالقی درباره مبارزه با جمهوری اسلامی با استفاده از موسیقی(1)در شماره قبل از این سلسله نوشتار به سرآغاز جنگ سرد در دولت آقایرفسنجانی و بسترهای مطبوعاتی آن اشاره شد، در این بخش آغاز به کار ماهوارههای فارسیزبان و دریافت این شبکهها در ایران، ایجاد گرایشهای تازه در نقد فرهنگ و سیاست و همچنین رویکرد دولت در برابر مساله جنگ سرد فرهنگی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
همزمان با آغاز دوره دوم از دولت سازندگی که به صورت مشخص علاوه بر بیبرنامگی مفرط در حوزههای فرهنگی، محیطها و امکانات دولتی را به سکوهای پرتاب و پرش برخی سودجویان فرهنگی و هنری تبدیل کرده بود یعنی سالهای 1372 و 1373 اولین شبکههای ماهوارهای فارسیزبان در ایران قابلیت دسترسی پیدا کرده و «فحشنامههای تصویری» که پیش از آن صرفا برای ایرانیان خارج از کشور قابل دسترسی بود، بهعنوان رسانههایی با دایره مخاطبان محدود در کشور مورد شناسایی بخشهای بسیار کوچکی قرار گرفت.اغلب این تلویزیونها را افرادی از سلطنتطلبها، اعضای سازمانهای تروریستی مارکسیستی و همینطور منافقین رهبری و هدایت میکردند. این تلویزیونها مستقیما توسط «سیلیخوردگان» از انقلاب راهاندازی شده و عمدتا ناظر بر عقدهگشایی، انتقامگیری و تسویهحسابهای داخلی و جریانی اپوزیسیون بود، حرکتهایی که با کمکهای رسمی و علنی دولت آمریکا همراه بود و همه ساله موفق به جذب بودجههای فرهنگی سیا در حوزه براندازی سیاسی جمهوری اسلامی میشد.
در فاصله زمانی چند سال از آغاز به کار این شبکهها بهرغم آنکه در فضای داخلی کشور هیچگونه حرکت قابل ملاحظهای برای مهار تخریبهای صورت گرفته در حوزههای مختلف منجمله تاریخ، ماهیت و هویت انقلاب و جمهوری اسلامی، تخریب باورهای دینی و رواج گرایشهای بیمارگونه همچون نگرشهای احمد کسروی به موضوع ملیت ایرانی و نژاد آریایی و همچنین دفاع از رویکردهای کلی نظام طاغوت به چشم نمیخورد، ضدانقلاب توانست در بخشهای مختلف دست به بازسازی و تجدیدنظر در بدنه فکری و فرهنگی خود زده و نیروهای تازهای را به این جریان وارد کند. حتی در داخل کشور نیز در رویکردی کاملا هماهنگ با این چنین شبکههایی، دنیای سخن در شمارههای بهمن و اسفند 1373 از سفره هفتسینی برای طرح روی جلدش استفاده کرد که در آن قرآن وجود نداشت و دیوارهای تخت جمشید خودنمایی میکرد و این تنها یک رویه برای یک نشریه نبود و جریان بازاندیشی دینی و فرهنگی در ایران در قالب برنامهای یکتکه و یکپارچه آن را تعقیب میکرد. این یک رویه کلی بود که کسانی از داخل ایران و با نگرشهایی معطوف به واقعیتهای داخلی به جمع کنشگران فرهنگی در خارج از کشور اضافه شوند، حتی خوانندگان موسیقیهای لسآنجلسی نیز به بهرهبرداری از اشعار و ترانههای نازل و سخیف کسانی در داخل کشور تمایل نشان دادند و آمریکاییها که فهمیده بودند چه کلاه گشادی در این حوزه بر سرشان رفته، بودجهها را قطع و شبکههای نزدیک به سلطنتطلبان و سیلیخوردگان از انقلاب را در معرض بحرانهای مالی و گدایی قرار دادند. آمریکاییها ظرف مدت تقریبا 10 سال پس از تاسیس این شبکهها دریافتند عملا امکان تامین منافعشان با توسل به عدهای از عقدهایها برای تعقیب اهداف و اغراض سلطنتی و شخصی نیست، از این رو گروههای کمتر متعصب و بیشتر کاسبکار و با سابقه اصطلاحا هنری را در سازمان باقی نگه داشتند و دیگران را با چوب عدم تخصیص بودجه از خود دور کردند.
از این تاریخ به بعد شبکههای یادشده در سطح مجریان برخی پروژهها همچون شورشهای خیابانی باقی مانده و تلاش میکردند با مشارکت در طرحهای ضدامنیتی در داخل کشور همچون مشکلتراشی پس از مسابقات ورزشی یا تقویت شایعات محلی، تخریب مسؤولان با ایجاد شایعه و همینطور تحقیر ایرانیان داخل کشور برای تامین هزینههای جاری خود از دولت آمریکا بودجه دریافت کنند. اما مهمترین مسالهای که جریان داشت و باعث شد تا سالهای پس از آن رهبر حکیم انقلاب به صورت منظم و پلکانی از حرکت خزنده، شبیخون و قتل عام فرهنگی سخن به میان بیاورند،فقدان «مهندسی فرهنگی» و ضرورت وجود آن در منظومه حاکمیت جمهوری اسلامی برای مقابله با جنگ سرد فرهنگی دشمنان بود.
در کنار این عامل، بیتوجهی دولت و واکنشهای بسیار ضعیف و دیرهنگام و عمدتا فانتزی در برابر برنامههای شبکههای فارسیزبان، فرصتهای لازم را برای بازسازی و گسترش این شبکهها فراهم آورد. در عین حال عدهای در داخل کشور و در اواخر دولت سازندگی در این فکر بسر میبردند که خوب است تعدادی از شبکههای ماهوارهای را در اختیار داشته باشند تا در کنار سایر برنامههای فرهنگی، موسیقی و تفریحی بتوانند استفادههای سیاسی نیز از آن داشته باشند؛ رویداد و در واقع رویایی که هیچگاه نیز تعبیر نشد و این افراد نتوانستند بهرهای را از این شبکهها از آن خود کنند. وضعیت فرهنگی این برهه از تاریخ ایران مقارن است با درانداختن طرحهای تجدیدنظرطلبانه در ماهیت نظام دینی، موضوعی که رهبر معظم انقلاب نیز در سالهای نخست اصلاحات نسبت به آن هشدار دادند و از بخشهای پنهان برنامه دشمن علیه جمهوری اسلامی پردهبرداری کردند. مدیران پروژه براندازی فرهنگی شوروی عمیقا بر این باور بودند که در حوزه براندازی موفق نخواهند شد مگر اینکه مدل لباس پوشیدن، سخن گفتن، فکر کردن و معاشرت مردم، نخبگان و حتی مسؤولان سیاسی در شوروی سابق را مورد دگرگونی و تجدیدنظرطلبی قرار دهند، با همین رویکرد دشمنان جمهوری اسلامی به محوریت آمریکا در سالهای دولت سازندگی و در فضایی بسیار امن گروه وسیعی از تجدیدنظرطلبان مذهبی را که از شاخصترین این جریانها حلقههای مطبوعاتی مورد اشاره در شماره پیشین و همچنین کیان بودند، سازماندهی کردند.
اصلیترین سازمانهای فرهنگی در حوزه تعقیب برنامه منطقهای جنگ سرد فرهنگی آمریکا در سالهای دولت موسوم به سازندگی، سازماندهی شدند و از سوی دیگر ورود شبکههای ماهوارهای به فضای خانوادههای ایرانی نیز به توسعه و عمومیت بخشیدن القاهای این شبکه کمکهای شایان توجهی کرد؛ شبکه متصلی از ضد انقلاب فرهنگی در داخل و خارج از کشور که هر گروه با سلایق خاص خود اهداف مشترکی را تعقیب میکردند. در عین حال مهمترین مشکل جمهوری اسلامی در سطح داخلی، عدم تمایل دولت برای وارد شدن به موضوع برنامهریزی فرهنگی، جدی تلقی کردن سطح تهدید و از همه مهمتر کمک و همراهی با برخی عناصری بود که با توسل به مزیتهای سیاسی اهداف فرهنگی و اندیشهای خود را در سطوح مختلف تعقیب میکردند، در واقع دولت با رویکردی هدفگرایانه به توضیح و تطهیر وسایل نامناسب منجمله استخدام مطبوعات و روشنفکران در دفاع سیاسی از برنامههای اجرایی میپرداخت، موضوعی که محیطی عالی و مساعد را برای پرورش و توسعه هرچه بیشتر این جریان ایجاد کرد و تاثیرات مخرب بیشتر خود را در دولت خاتمی برجای گذاشت.
انتهای پیام/