روایتی سرخورده از بانوی سالخورده دورنمات
خبرگزاری تسنیم: حجازیپور در مصاحبهای از قولِ ۹۹ درصدی پریسا مقتدی برای اجرای این نمایش در تالار اصلی گفته است. امید است مقتدی روی آن یک درصد حرفش پافشاری کند؛ چرا که این نمایش حتی از بدترین نمایشهای ترم اولیهای دانشکدههای نمایش هم بدتر بود.
خبرگزرای تسنیم_ احسان زیورعالم
فردریش دورنمات، یک چهره استثنایی در عرصه تئاتر قرن بیستم است و در میان تئاتر دوستان ایرانی نیز صاحب جایگاه ویژهای است. بخش عمدهای از این جایگاه مدیون تلاشهای حمید سمندریان در ترجمه و اجرای آثار این نویسنده و متفکر سوئیسی است. حال در جشنواره عروسکی، هادی حجازیپور به سراغ متن قابل تامل ملاقات بانوی سالخورده این نویسنده شهیر رفته است تا از آن اجرایی عروسکی به صحنه ببرد.
پیش از تماشای نمایش برایم سوال بود که چه چیزی در متن دورنمات وجود دارد که حجازیپور را ترغیب به ساختن نمایشی عروسکی از این نمایشنامه کرده است. نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده فاقد آن فضای خیالانگیز و فانتزی است که مستلزم حضور عروسک در آن باشد.
داستان ملاقات بانوی سالخورده، بازگشت کلر زاخاناسیان، زنی میلیاردر به زادگاهش به قصد انتقام از ایل، عاشق سابقش میباشد. کلر که در گذشته از ایل باردار شده است، با توجه به سرباز زدن ایل از داشتن چنین فرزندی، در دادگاهی محکوم و از شهر به فاحشهخانه منتقل میشود. حال، کلر که ثروت عظیمی از شوهرانش به ارث برده است، شهر را میخرد و مردم برشکسته را ترغیب به کشتن ایل در راستای احقاق عدالت میکند. مردم در راستای کسب مال دست به لینچ کردن – قتل دستجمعی – ایل میزنند.
نمایش با 30 دقیقه تاخیر شروع میشود، آثار کلافگی در چهرههای مخاطبان هویداست و امید دیدن اثری جذاب تنها عاملی است که آنان را در سالن انتظار نگاه داشته است. با نشستن روی صندلی و شروع اجرا یک صحنه موزیکال با حضور چند عروسک و صدایی ضبط شده را شاهدیم که آواز به هیچ عنوان قابل تشخیص نیست.
با اتمام این صحنه تا پایان نمایش تمام نقشها توسط بازیگران واقعی اجرا میشود و تنها نقش مستخدمان کلر را چند عروسک ایفا میکنند. آنچه برایم در ابتدا سوال بود، تبدیل به چراییِ بزرگی شد که حجازیفر چه چیزی در نمایش خود دیده که آن را عروسکی خوانده است؟ آیا صرف حضور چند عروسک در نمایش، آن نمایش عروسکی است؟ اصلاً چه نمایشنامهای قابلیت عروسکی شدن را داراست؟
هر نمایشنامهای میتواند به جای بازیگران حقیقی توسط عروسک اجرا شود؛ اما چنین کاری فاقد هر گونه ارزشی است. اهمیت حضور عروسک در یک اجرا محصول فضای خیالانگیز و فانتزی خلق شده توسط مولف اثر است. عروسک در صحنه کاری را میکند که بازیگر حقیقی توانایی اجرای آن را ندارد. عروسک با ایفای نقشی خارق العاده تصویری فراواقعی برای مخاطبش خلق میکند.
حال عروسکهای حجازیفر واجد کدامین مشخصه یک نمایش عروسکی اصیل است؟ بدون شک نقش توبی و روبی و کوبی و لوبی را بازیگران حقیقی نیز میتوانستند ایفا کنند. اگر قرار باشد که به بهانه حضور در جشنواره عروسکی، چند نقش بازیگران را به عروسکها بسپاریم، پس چرا در جشنواره فجر عروسکها غایب هستند؟
نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده فاقد هر گونه فضای فانتزی است. شخصیتها آدمهایی هستند از جنس مردم دور و برمان. مردمی که حرص میورزند، خیانت میکنند و ریا کار هستند و در این میان آنان کنشی خرق عادت ندارند. پس التزامی به حضور عروسک در نمایش نیز وجود ندارد و حتی آن اسب تک شاخ نهایی نیز برساخته ذهن دیگری است نه دورنمات.
ضعف در انتخاب مدیوم همچون خشت اولی است که دیوار نمایش حجازیپور را تا ثریا کج کرده است. پس از پرولوگ، یک کلیپ تصویری – انیمیشنی بر پرده پخش میشود، تصویری از چند قبر و یک گورستان که احتمالاً نمادی از وضعیت شهر ورشکسته داستان است و آغازی برای نمایش ورشکسته حجازیپور؛ چرا که چنین تصویری هیچ کارکردی اعم از زیباشناسی یا روایت ندارد.
استفاده از همه چیز در یک نمایش ناشی از دراماتورژی ضعیفی است که به کارگردان انتقال داده میشود و به سبب عدم توزیع برشور نمیدانیم دراماتورژ کار چه کسی است. ضعف در دراماتورژی و یا حتی مشاوره به کارگردان در همان دیالوگهای صحنه اول نیز نمود پیدا میکند. جایی که دیالوگها حاوی متلکها و مزهپرانیهای بیارتباط با متن و اجرا در باب مسائل روز اجتماعی ایرانی در یک بافت سویسی – آلمانی است.
کارگردانی کار نیز شاهکار محض است. کل نمایش سکون است و سکون. گویی به بازیگرها گفته نشده میتوانند بر سن عظیم تالار اصلی حرکت کنند. فاجعهای به نام فقدان میزانسن در کل نمایش موج میزند، جایی نزدیک بود پرده روی بازیگر نقش کلر سقوط کند و یا جایی صندلیها را اشتباه میگذارند و با شروع صحنه جابهجایش میکنند و الخ.
فقدان حرکت، نمایش مملو از هیجان دورنمات را تبدیل به اثری کرخت و سرد و بیروح کرده است که با بازیهای فاجعهبار بازیگرانش وحشتناکتر هم میشود. گویی تیم اجرایی نمایش در این خیال به سر میبرند که میشود با متلکپرانی هر از گاهی تماشاگر را راضی کنند؛ ولی کاش میدیدند افرادی سالن را ترک کردند. صداسازیهای بازیگران هیچ کارکردی در کلیت نمایش نداشت. معلوم نبود چرا کلر باید آن چنان نخراشیده حرف بزند یا شهردار آن گونه بیخردانه و چرا دیگران فاقد چنین صداسازی نیستند.
ضعف در اجرا، پرداخت و ایفای نقشها زمانی بارز میشود که کارگردان با لحنی حاکی از خستگی مفرط و استیصال در انتهای نمایش از تماشاگران عذرخواهی میکند، ضعف خود را توجیه میکند و قول اجرای بهتری در سانس بعد میدهد. گناه تماشاگران حاضر در سالن چه بود؟ آیا حجازیپور توقع داشت تماشاگران باز به تماشای یک اثر بیرمق و خستهکننده بنشینند؟
در کل میتوان گفت نمایش ملاقات بانوی سالخورده نه براساس اندیشه – که لازمه اجرای یک تئاتر – که محصول نوعی تئاتر در ایران است که نامش را باید تئاتر دور همی که این روزها نمونههایی از آن وجود دارد دانست. عدهای دور هم جمع میشوند و با خواندن فراخوان یک جشنواره، هر المانی که بازبینهایش را ترغیب کند را در کار میگنجانند.
حجازیپور در مصاحبهای از قولِ 99 درصدی پریسا مقتدی برای اجرای این نمایش در تالار اصلی گفته است. امید است مقتدی روی آن یک درصد حرفش پافشاری کند؛ چرا که این نمایش حتی از بدترین نمایشهای ترم اولیهای دانشکدههای نمایش هم بدتر است.
انتهای پیام/