مخمصه نفت
خبرگزاری تسنیم: این تک عکس برایم اهمیت ویژه ای دارد؛ عکسی فوق العاده از دو نفر که در تلاش برای پوشاندن دهانه یک چاه هستند در حالی که هر دو از سر تا پا به نفت آغشته اند و یکی شان مانند مجسمه ای که با گذشت زمان سیاه شده ایستاده است.
به گزارش گروه "رسانهها" خبرگزاری تسنیم، سال 1991 در کویت بودم. اولین جنگ خلیج تازه به پایان رسیده بود اما در همه سو چاههای نفت در حال سوختن بود. برای ورود به خاک کویت باید به عربستان سعودی میرفتم و یک ماشین کرایه میکردم. شنیده بودم که برای گذشتن از مرز باید یک کارت شناسایی شبیه کارتهای نظامیان آمریکایی تهیه کنم، آن را سروته در دست بگیرم و تکان بدهم. البته کسی جلویم را نگرفت و من وارد کویت شدم.
آتش نشان ها هرچند درآمد بسیار بالایی داشتند، اما کارشان به غایت مشکل بود، طوری که بارها شاهد بودم که یکی در میانه کار روی زمین بنشیند و گریه کند.
کار در چنین شرایطی، فوق العاده بود. یکی از لنزهایم در اثر حرارت تاب برداشت و تنها دو لنز 35 میلی متری و 60 میلی متری برایم باقی ماند. این باعث شد مجبور شوم همیشه در فاصله ای بسیار نزدیک به آتش نشانان کار کنم. در نتیجه سراپایم از نفت پوشیده شده بود و خودم را به شدت در خطرات، محیط و زیبایی غریب کار دشواری که در پیش رویم اتفاق می افتاد شریک حس می کردم. تنها راهی که می توانستم کارم را پیش ببرم این بود که یک بطری دو لیتری بنزین و یک بسته دستمال کاغذی با خودم داشته باشم. کمی بنزین روی دستمال کاغذی می ریختم و دست هایم، لنز و بدنه دوربین را با آن تمیز می کردم و دوباره وارد معرکه می شدم. در نهایت، پس از روزهای بسیاری که با گروه گذراندم خودم را بخشی از تیم احساس می کردم. همه ما به دوستان بسیار نزدیکی تبدیل شدیم.
این تک عکس برایم اهمیت ویژه ای دارد؛ عکسی فوق العاده از دو نفر که در تلاش برای پوشاندن دهانه یک چاه هستند در حالی که هر دو از سر تا پا به نفت آغشته اند و یکی شان مانند مجسمه ای که با گذشت زمان سیاه شده ایستاده است. این عکس مرا به یاد تصاویر جنگ جهانی اول، در نور خاکستری می اندازد.
لحظه ای که عکس را گرفتم می دانستم عکس خوبی خواهد شد. در همان حال بسیار ترسیده بودم و دهانم خشک شده بود. عصر آن روز وقتی به هتلم در شهر کویت برگشتم متوجه شدم فکم سفت شده و لثه هایم از شدت بر هم فشردن دندان ها درد می کند. اما برای این که بتوانم آن عکس ها را بگیرم لازم بود که آنجا باشم. می دانستم شاهد اتفاقات تاثیرگذار و خارق العاده ای هستم که دیگر تکرار نخواهند شد.
پروفایل
نام: سباستیانو سالگادو
تولد: آیمورس ـ برزیل 1944
تحصیلات: من سابقا یک اقتصاددان بودم. برای یادگرفتن عکاسی هرگز به مدرسه عکاسی نرفتم.
نقطه اوج: زمانی که کارم را به عنوان یک عکاس آغاز کردم و شغلم را به عنوان یک اقتصاددان کنار گذاشتم.
دوست نداشتنی ها: عکاسی به دنیایی سرشار از حسادت تبدیل شده است. به محض این که از موضوعی عکاسی می کنی افراد بسیاری سعی می کنند عین همان کار را انجام دهند.
منبع: جام جم
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.